صفحه 4 از 16 نخستنخست 1234567814 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 155

موضوع: دیوان اشعارصائب تبریزی

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    دنبال دل کمند نگاه کسی مباد

    این برق در کمین گیاه کسی مباد


    از انتظار، دیده‌ی یعقوب شد سفید

    هیچ آفریده چشم به راه کسی مباد


    از توبه‌ی شکسته، زمین گیر خجلتم

    این شیشه‌ی شکسته به راه کسی مباد


    یا رب که هیچ دیده ز پرواز بی محل

    منت‌پذیر از پر کاه کسی مباد


    لرزد دلم ز قامت خم همچو برگ بید

    دیوار پی‌گسسته پناه کسی مباد


    در حیرتم که توبه کنم از کدام جرم

    بیش از شمار، جرم و گناه کسی مباد


    صائب دلم سیاه شد از کثرت گناه

    این ابر تیره پرده‌ی ماه کسی مباد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #2
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    هر ذره ازو در سر، سودای دگر دارد

    هر قطره ازو در دل، دریای دگر دارد


    در حلقه‌ی زلف او، دل راست عجب شوری

    در سلسله دیوانه، غوغای دگر دارد


    در سینه‌ی خم هر چند، بی جوش نمی‌باشد

    در کاسه‌ی سرها می غوغای دگر دارد


    نبض دل بیتابان، زین دست نمی‌جنبد

    این موج سبک جولان، دریای دگر دارد


    در دایره‌ی امکان، این نشاه نمی‌باشد

    پیمانه‌ی چشم او، صهبای دگر دارد


    در شیشه‌ی گردون نیست، کیفیت چشم او

    این ساغر مردافکن، مینای دگر دارد


    شوخی که دلم خون کرد، از وعده خلافیها

    فردای قیامت هم، فردای دگر دارد


    ای خواجه‌ی کوته بین، بیداد مکن چندین

    کاین بنده‌ی نافرمان، مولای دگر دارد


    از گفته‌ی مولانا، مدهوش شدم صائب

    این ساغر روحانی، صهبای دگر دارد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #3
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    خوش آن که از دو جهان گوشه‌ی غمی دارد

    همیشه سر به گریبان ماتمی دارد

    تو مرد صحبت دل نیستی، چه می‌دانی

    که سر به جیب کشیدن چه عالمی دارد


    هزار جان مقدس فدای تیغ تو باد

    که در گشایش دلها عجب دمی دارد!


    لب پیاله نمی‌آید از نشاط به هم

    زمین میکده خوش خاک بی‌غمی دارد!


    تو محو عالم فکر خودی، نمی‌دانی

    که فکر صائب ما نیز عالمی دارد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #4
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    آزاده‌ی ما برگ سفر هیچ ندارد

    جز دامن خالی به کمر هیچ ندارد


    از سنگ بود بی‌ثمری دست حمایت

    آسوده درختی که ثمر هیچ ندارد


    از عالم پرشور مجو گوهر راحت

    کاین بحر بجز موج خطر هیچ ندارد


    بیهوده مسوزان نفس خویش چو غواص

    کاین نه صدف پوچ، گهر هیچ ندارد


    خرسند به فرمان قضا باش که این تیغ

    غیر از سرتسلیم، سپر هیچ ندارد


    آسوده درین غمکده از شورش ایام

    مستی است که از خویش خبر هیچ ندارد


    یک چشم زدن غافل ازان جان جهان نیست

    هر چند دل از خویش خبر هیچ ندارد


    خواری به عزیزان بود از مرگ گرانتر

    اندیشه‌ی سر شمع سحر هیچ ندارد


    هر چند ز پیوند شود نخل برومند

    پیوند درین عهده‌ی ثمر هیچ ندارد


    صائب ز نظر بازی خورشید عذاران

    حاصل بجز از دیده‌ی‌تر هیچ ندارد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #5
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    جویای تو با کعبه‌ی گل کار ندارد

    آیینه‌ی ما روی به دیوار ندارد

    یک داغ جگرسوز درین لاله‌ستان نیست

    این میکده یک ساغر سرشار ندارد


    از دیدن رویت دل آیینه فرو ریخت

    هر شیشه دلی طاقت دیدار ندارد


    از گرد کسادی گهرم مهره‌ی گل شد

    رحم است به جنسی که خریدار ندارد


    ما گوشه نشینان، چمن‌آرای خیالیم

    در خلوت ما نکهت گل بار ندارد


    بلبل ز نظر بازی شبنم گله‌مندست

    مسکین خبر از رخنه‌ی دیوار ندارد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #6
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    از فسون عالم اسباب خوابم می‌برد

    پیش پای یک جهان سیلاب خوابم می‌برد


    سبزه‌ی خوابیده را بیدار سازد آب و من

    چون شوم مست از شراب ناب خوابم می‌برد


    از سرم تا نگذرد می، کم نگردد رعشه‌ام

    همچو ماهی در میان آب خوابم می‌برد


    در مقام فیض، غفلت زور می‌آرد به من

    بیشتر در گوشه‌ی محراب خوابم می‌برد


    نیست غیر از گوشه‌ی عزلت مرا جایی قرار

    در صدف چون گوهر سیراب خوابم می‌برد


    غفلت من از شتاب زندگی خواهد فزود

    رفته رفته زین صدای آب خوابم می‌برد


    دارد از لغزش مرا صائب گرانی بی‌نصیب

    در کف آیینه چون سیماب خوابم می‌برد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #7
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    مکتوب من به خدمت جانان که می‌برد؟

    برگ خزان رسیده به بستان که می‌برد؟


    دیوانه‌ای به تازگی از بند جسته است

    این مژده را به حلقه‌ی طفلان که می‌برد؟


    اشک من و توقع گلگونه‌ی اثر؟

    طفل یتیم را به گلستان که می‌برد؟


    جز من که باغ خویشتن از خانه کرده‌ام

    در نوبهار سر به گریبان که می‌برد؟


    هر مشکلی که هست، گرفتم گشود عقل

    ره در حقیقت دل انسان که می‌برد؟


    سر باختن درین سفر دور، دولت است

    ورنه طریق عشق به پایان که می‌برد؟


    صائب سواد شهر مرا خون مرده کرد

    این دل رمیده را به بیابان که می‌برد؟

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #8
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    تا به کی درخواب سنگین روزگارم بگذرد

    زندگی در سنگ خارا چون شرارم بگذرد

    چند اوقات گرامی همچو طفل نوسواد

    در ورق گردانی لیل و نهارم بگذرد؟


    بس که ناز کارنشناسان ملولم ساخته است

    دست می‌مالم به هم تا وقت کارم بگذرد


    بار منت بر نمی‌تابد دل آزاده‌ام

    غنچه گردم گر نسیم از شاخسارم بگذرد


    با خیال او قناعت می‌کنم، من کیستم

    تا وصالش در دل امیدوارم بگذرد؟


    من که چون خورشید تابان لعل سازم سنگ را

    از شفق صائب به خون دل مدارم بگذرد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #9
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    چاره‌ی دل عقل پر تدبیر نتوانست کرد

    خضر این ویرانه را تعمیر نتوانست کرد


    در کنار خاک، عمر ما به خون خوردن گذشت

    مادر بی‌مهر خون را شیر نتوانست کرد


    راز ما از پرده‌ی دل عاقبت بیرون فتاد

    غنچه بوی خویش را تسخیر نتوانست کرد


    محو شد هر کس که دید آن چشم خواب آلود را

    هیچ کس این خواب را تعبیر نتوانست کرد


    در نگیرد صحبت پیر و جوان با یکدگر

    با کمان یک دم مدارا تیر نتوانست کرد


    حلقه‌ی در از درون خانه باشد بی‌خبر

    مطلب دل را زبان تقریر نتوانست کرد


    از ته دل هیچ کس صائب درین بستانسرا

    خنده‌ای چون غنچه‌ی تصویر نتوانست کرد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #10
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    دل را به زلف پرچین، تسخیر می‌توان کرد

    این شیر را به مویی، زنجیر می‌توان کرد


    هر چند صد بیابان وحشی‌تر از غزالیم

    ما را به گوشه‌ی چشم، تسخیر می‌توان کرد


    از بحر تشنه چشمان، لب خشک باز گردند

    آیینه را ز دیدار، کی سیر می‌توان کرد؟


    ما را خراب‌حالی، از رعشه‌ی خمارست

    از درد باده ما را، تعمیر می‌توان کرد


    در چشم خرده بینان، هر نقطه صد کتاب است

    آن خال را به صد وجه، تفسیر می‌توان کرد


    گر گوش هوش باشد، در پرده‌ی خموشی

    صد داستان شکایت، تقریر می‌توان کرد


    از درد عشق اگر هست، صائب ترا نصیبی

    از ناله در دل سنگ، تاثیر می‌توان کرد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 4 از 16 نخستنخست 1234567814 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/