صفحه 4 از 19 نخستنخست 1234567814 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 181

موضوع: *رهگذر چه می گوید*

  1. #31
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    چقدر دلتنگم....

    می خوام عبور کنم از این جاده های غریب
    دلم تنگ است.....

    گل مریم بخند جونم
    میشه دوباره از نو شد

  2. #32
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    درنگاهت خوانده ام غرق تمنایی هنوز
    گرچه درجمعی ولی تنهای تنهایی هنوز
    بی توامشب گریه هم با من غریبی میكند
    دیده درراهندچشمانم كه بازآیی هنوز

  3. #33
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    همه لذت بخش تر آن خنده ی پنهـانَت بود..

    من چهره ات را نمیــ دیدم..
    چون سرت را روی میز گذاشته بودی و میـ خندیدی!
    وقتی سرت را بالا آوردی ...
    آن چشمان ِ پُـر از اشک و شـور ِ تو پشت عینک میان ِ صورتی که از شدت خنده نمیـ توانست عادی شود..
    جلوه نمایی میـ کرد...
    چشمانَـت زلال بود..
    هر چه سعی کردم خودم را در آن پیـ دا کنم نشد..!!
    آری...
    من در وجود ِ زلال ِ چشمان ِ تو گُم شده بودم..!
    من محو زیبایی تو به راهـ ی رفتم که دیگر بازگشتـ ی نداشت..
    من راه برگشت را در نگاه ِ تو گُم کردم!
    ومن..
    مدت هاست در این بیراهه ها قدم میـ زنم!
    بی آن که بدانی چه کسی در تو جاری است...

  4. #34
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    امشب دلم گرفته است
    اما...
    جای دستهای نوازش گر تو
    که چون مرحمی زخمهای دل شکسته ام را
    تسکین میداد
    بر روی شانه ی بی تکیه گاهم
    خالیست
    امشب دلم گرفته است اما
    جایگاه سر انگشتان مهربان تو
    بر گونه ی خیس من
    خالیست
    و جای تو
    در اتاق خلوت و تاریک من
    در بستر سرد و دلگیر من
    همچنان خالیست
    و من امشب آخرین غزل را
    به یاد تو
    و خالی دستانت سر میدهم
    اما چه حیف
    که جای تو
    حتی در قلب شکسته ی من
    خالیست...
    و از تو و یاد تو عاریست...

  5. #35
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    اهي رفتن تنها يك واژه است
    واژه اي كه در خيال جا ميگذارد تمام دلتنگي ها را
    و آهسته گام برميدارد
    تا دور شود از هرآنچه از او دور است و نزديك ميخواندش ............


    گاهي بايد رفت
    و قدم در جاده اي بي انتها نهاد

    بازي روزگار است
    بايد بگذري
    و بروي...........

    بنگر اي رهگذر
    همه چيز را برداشته اي؟
    ؟؟؟

    تنهايي ات
    سكوتت
    و
    برگ هايي كه مرهم قلب خسته ات هستند

    اما
    قدم در چه راه ميگذاري؟
    اين جاده بي انتهاست

    بنگر
    و بال هايت را با خود به همراه ببر
    تا اوج گيري در بيكرانگي آسمان خيالت...............

    سفرت به خير
    اما
    گاه و بي گاه به خاطر بياور زميني را كه از آن اوج گرفتي و رفتي* __________________



  6. #36
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    های رهگذر...
    سفر رفته ای؟!
    دیر گاهیست رد پایت را بر ساحل بودن نمی بینم!
    نکند امواج دریای عشق تو را بلعیده باشد؟!
    یا که نه...در مسیر پر پیچ و خم احساس پایت در گل مانده است؟!
    های رهگذر...
    حالت خوب است؟!
    اگر که آری... پس ، از چه روی با گل وازه های شعرت به دیدار دوستانت نمی آیی؟!
    های رهگذر...
    هر جا که هستی باش!
    سر سبز و سربلند و دلشاد...

  7. #37
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    به فکر تنهایی نباش ، تنهایی خودش تنهاست .
    تنها به فکر کسی باش که بی تو تنهاست...

  8. #38
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    .................اين نقطه چين ها را كي پر خواهم كرد؟تو ميداني؟
    چه سوالي !!!!!خودم هم نميدانم.............باز هم جاي خالي!!!! باز هم جوابي ندارم براي سوال هايت
    درسهايم را خوب از بر نكرده ام !!!....ميبيني؟؟؟؟هنوز همان شاگرد بازيگوشم كه بودم كه حواسش به همه جا هست الا تو.....باز هم حواسم پرت است.........باز هم به قول تو در عالم نميدانم كجا به سر ميبرم
    ..........باز هم در خيال هاي كودكيم گم شده ام........باز هم تو از من ميپرسي و من ريز ميخندم......و چشمان تو از خنده ي كودكانه ي من برق ميزند و من جدي ميشوم......اين بار غرق ميشوم در نگاهت
    از همان عالم نميدانم كجا بيرون مي ايم....خيال هاي كودكيم را فراموش ميكنم .....باز هم جاي خالي را پر نكرده ام.........باز هم حواسم پرت است....اين بار افسون چشمانت مرا گرفته......باز هم سوالت را تكرار ميكني.....زهرا حواست كجاست؟؟؟......باز هم جاي خالي...........

  9. #39
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    هر آن لحظه که با منی، هرگز از من برای من مگو
    من مشتاق شنیدن از توام، تنها از تو بگو
    عمر درازیست سر کردم با تنهایی، تا تنها تو بیایی...
    بیایی تو و برایم بگویی بسیار
    اما گفته هایت را نمیخواهم
    همگان گفته هایت را شنیده اند
    من نیز از همگان شنیده ام گفته ها را
    گر آمدی در کنارم و یا در برم
    تشنه شنیدن ناگفته هاین هستم
    تنها از ناگفته هایت بگو

  10. #40
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    بخواب آرام ای عشقم که من بیدار بیدارم
    فراقت تا سحر هر دم کند بیمار بیمارم
    بخواب آرام جان من کنارت بودم و هستم
    بخواب آرام من امشب چو هر شب سخت هوشیارم
    تمام هستی ام خوابی ، برایت شعر می گویم
    بخواب آرام تا فردا که من مشتاق دیدارم
    میان سینه ام بغضی دل من گریه می خواهد
    ز ترس بودن بی تو ، ز فکرش نیز بیزارم
    دلم تنگ است می دانی که بی تو هیچ و تنهایم
    نگر بر تلخی ام بی تو به این روز و شب تارم
    چه میشد گر سحر میشد دلم بی تاب روی تو
    نوازش کن مرا هر دم که من بی عشق بیمارم
    به چشمانت قسم عشقم که بی عشق تو میمیرم
    فدای پاکیت گردم گل زیبا و بی خارم
    تمام آرزوی من ، بخواب آرام چون هستم
    نوازش می کنم مویت بخواب آرام ، بیدارم

صفحه 4 از 19 نخستنخست 1234567814 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/