(29)
خواهر زن عمو برایمان نان آورد . از همان نانها که در ده داشتیم ، اما این بار خودش نپخته بود و به خوشمزگی نانهای خودش نبود . تکه ای نان برداشتم و به اتاقم رفتم . مرغ عشق غمگین بود و با نگاه التماس می کرد . التماس مرا نیرومند ساخت و از اینکه قادر بودم سعادتی را بر هم بزنم ، احساس قدرت کردم . میان اجابت خواهش و رد کردن آن تردید کردم . اما بی اختیار اجابت کردم و مرغ ماده را به نر باز گرداندم . نبوی تا ببینی با چه عشقی نوک بر یکدیگر ساییدند و همدیگر را نوازش کردند . مهربانی بهتر از شقاوت است . با خود گفتم ( من هرگز قاتل خونخواری نخواهم شد ) . به خیابان رفتم و دیوانی به جای دیون پاره شده خریدم ، اما آن دیوان نگوبخت را دور نریختم . می دانم که دیوان شعری استثنای در اختیار دارم . تو هم همین کار را بکن تا بعد کتابهایمان را به یکدیگر قرض بدهیم . می دانی اولین شعری که بعد از چسباندن خواندم چه بود ؟ نه ، مثل اینکه نمی شود تو را شریک نکرد . من همیشه در همه چیز با تو شریک بودم ، پس باید این بار تو شریک جرم من باشی . حالا که حاضری بگذار برایت بخوانم :
آسمان را بار ها
با ابر های تیره تر از این
از درون سفالینه ها
می شنیدم
و نگاهم در خلوص سکوت
به تانی فرو رفته بود .
حالا دیدی چه اشعار نابی شده اند ؟ !
من و عمو با نیما و شاهین به تهران خواهیم رفت تا در مراسم شب سال شرکت کنیم . عمو نگران است که چرا منصور و دایی کاظم تماس نگرفته اند .
با خود می گویم آیا تو را در تهران خواهم دید . ما همگی باید به خانه دایی برویم ، زیرا دیگر از خود مامنی نداریم و چه دردناک است که خانه ای از خود نداشته باشی .
تهران را چگونه خواهم دید و تو را ؟ آه که نمی دانی چه تصوراتی از تو دارم . گمان می کنم خیلی تغییر کرده باشی و باز هم با لهجه شیرین اصفهانی ات با من صحبت کنی و من با شیطنت به تو بخندم . دلخور نشو این را گفتم که تو را متوجه کنم که خودم نیز لهجه پیدا کرده ام . قول بده که به رویم نیاوری . تو به اصل و اصالت خود برگشته ای ، اما من چه ؟
آواز رهگذری که شعری محلی را با صدای بلند می خواند مرا اندوهگین می کند ، چرا که هنوز خیلی از کلمات را یاد نگرفته ام . اما خوشحالم . خوشحال که هنوز نوشتارمان یکی است زنان شمالی هنگام برداشت محصول آواز می خوانند تا کمتر احساس خستگی کنند ، این را می دانستی ؟ زن عمو هم هنگام انجام کار های روزانه آواز می خواند و صدای خوشی دارد . اما من هرگز صدای خوبی نداشته ام و خواننده خوبی نخواهم شد !
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)