صفحه 39 از 46 نخستنخست ... 29353637383940414243 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 381 تا 390 , از مجموع 451

موضوع: شعرهای بانو سیمین بهبهانی

  1. #381
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    شهاب طلایی

    همچون نسیم بر تن و جانم وزید و رفت
    ما را چو گل دمی به سوی خود کشید و رفت
    بر دفتر خیال پریشان من شبی
    با کلْک عشق، خطّ تمنا کشید و رفت
    در آسمان خاطرم آن اختر امید
    دردا که چون شهاب طلایی دوید و رفت
    بر گو، خدای را، به دیار که می دمد
    آن صبح کاذبی که به شامم دمید و رفت
    یاد شکیب سوز تو- ای آسنا- شبی
    در موج عطرِ بستر من آرمید و رفت
    در آفتاب لطف تو تا دیگری نشست
    چون سایه عاشق تو به کنجی خزید و رفت
    ترسم چو باز ایی و پرسم ز عشق خویش
    گویی چو شور مستیم از سر پرید و رفت
    سیمین! اگر چه رفت و تو تنها شدی ولیک
    این بس که در دلت شرری آفرید و رفت.
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. #382
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    یادگار

    اگر چه باز نبینم به خود کنارِ ترا
    عزیز می شمرم عشق یادگار ترا
    در این خزان جدایی به بوی خاطره ها
    شکفته می کنم از نو به دل بهار ترا
    زبان شعله به گوشم به بی قراری گفت
    حدیثِ سستی ِ قول تو و قرار ترا
    ز من جدا شده یی همچو بوی گل از گل؛
    منی که داده ام از دست، اختیار ترا
    شدی شراب و شدم مست بوسه ی تو شبی
    کنون چه چاره کنم محنت خمار ترا؟
    به سینه چون گل ِ عشقت نمی توانم زد
    به دیده می شکنم خارِ انتظار ترا
    چو بوی گل چه شود گر شبی به بال نسیم
    سبک برایم و گیرم ره دیار ترا
    همان فریفته سیمین با وفای توأم
    اگر چه باز نبینم به خود کنار ترا.
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  3. #383
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    گل قاصد

    نپسندم این که روی ز مَنَت خبر نباشد
    گل قاصدی فرستم به تو، نامه گر نباشد
    گل قاصدی فرستم که پیام من بگوید
    که به جز وِیم کسی محرم نامه بر نباشد
    چو پیام من شنیدی پرِ او بگیر و بشکن
    که به جز تو سوی یار دگرش گذر نباشد
    نه، که خود شکسته بال است، و گرنه کس پیامی
    ز شکسته دل نیارد که شکسته پر نباشد
    تویی آن گهر که کس قدر ترا نمی شناسد
    ز چه بازوان من حلقه ی این گُهر نباشد
    غم دوریت نهالی است به باغ شب شکفته
    که نسیم شاخسارش نفس سحر نباشد
    به رخم نمی کند آتش بوسه ی لبت گل
    چه ثمر ز عودسوزی که در او شرر نباشد؟
    چو عروسکم ز سردی، که دو دیده بلورم
    همه عمر در نگاه است و در او اثر نباشد
    بت معبد خیالم، به پرستشم گروهی
    به نیاز در نمازند و مرا خبر نباشد.
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  4. #384
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    برف گران

    آن دیده که با مهر به سویم نگران بود
    دیدم که نهانی نظرش با دگران بود
    آن اختر تابنده - که پنداشتمش عشق-
    تا سوی من آمد چو شهابی گذران بود
    بشکست مرا پشت ز سردی که به من کرد
    من شاخه ی گل بودم و او برف گران بود
    با آب روان، برگ ِ گل ِ ریخته می رفت
    خوش، آن که چنین در سفرش هم سفران بود
    نرگس ز چه با غنچه در آمیخت؟ که مشکل
    با کور دلان صحبت صاحب نظران بود
    رقصید و به همراه صبا طره برافشاند
    گفتی که چو ما بید زآشفته سران بود
    در کوه نشستیم که با لاله نشینیم
    با داغْ دلان الفت خونین جگران بود
    سیمین دگر امروز ندارد خبر از خویش
    با آنکه خود آرام ِ دل بیخبران بود!
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  5. #385
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    آتش دور

    ای که چون صدف ما را، در کنار پروردی
    با گهر فروشانم، از چه آشنا کردی؟
    گرم شد ز سوز من، محفل طرب جویان
    هیزم زمستان شد، گُلبنی که پروردی
    بر سرِ تو می بینم، پای هرزه پویان را
    چون چمن به هر صحرا دامن از چه گستردی؟
    نوبهار می آرد، گل به هدیه بستان را
    ای تو نوبهار من! بهر من چه آوری؟
    جان بی نصیبم را بهره یی نمی بخشی
    آتشی ولی دوری، بوسه یی ولی سردی
    در نگاه خاموشش راز عاشقی گم شد
    ای نگاه مشتاقم! از پی ِ چه می گردی؟
    شکوه کم کن ای سیمین زانکه همچو اشک من
    آفریده ی رنجی، پروریده ی دردی.
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  6. #386
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    این که با خود می کشم

    این که با خود می کشم هر سو، نپنداری تن است
    گورِ گردان است و در او آرزوهای من است!
    آتش ِ سردم که دارم جلوه ها در تیرگی
    چون غزالان در سیاهی دیدگانم روشن است
    من نه باغم، غنچه های ناز من تک دانه نیست
    پهنْ دشتم، لاله های داغ من صد خرمن است
    این که چون گل می درم از درد و افشان می کنم
    پیش اهل دل تن و پیش شما پیراهن است
    آسمان را من جگرخون کردم از اندوه خویش
    در جگر گاه ِ افق، خورشید، سوزن سوزن است
    این که می جوشد میان ِ هر رگم دردی است داغ
    دورگاه دردِ جوشان است و پنداری تن است!
    سینه ام آتش گرفت و شد نگاهم شعله بار
    خانه میسوزد، نمایان شعله ها از روزن است
    آه، سیمین! گوهری گمگشته در خکسترم
    من بمانم، او فرو ریزد، زمان پرویزن است.
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  7. #387
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    پونه ی وحشی

    ستاره بی تو به چشمم شرار می پاشد
    فروغ ماه به رویم غبار می پاشد
    خدای را! چه نسیم است این که بر تن من
    نوازش نفسش انتظار می پاشد؟
    خروش رود ِ دمان، شور عشق می ریزد
    سکوت کوه گران، شوق یار می پاشد
    بیا که پونه ی وحشی ز عطر مستی بخش
    بُخور ِ می به لب جویبار می پاشد
    ستاره می دمد از چلچراغ سرخ تمشک
    که گَردِ نقره بر او آبشار می پاشد
    خیال گرمی ی ِ عشقت به ذره های تنم
    نشاط و مستی ی ِ بی اختیار می پاشد
    چه سود از این همه خوبی؟ که بی تو خاطر من
    غبار غم به سر روزگار می پاشد.
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  8. #388
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    صد چمن لاله

    روزی اید که دلم هیچ تمنا نکند
    دیده ام غنچه به دیدار کسی وا نکند
    وین سبک جوش گران مایه - که خون نام وی است-
    ره به آوند تهی مانده ی رگ ها نکند
    یاد آغوش کسی سینه ی آرام مرا
    موج خیز هوس این دل شیدا نکند
    دیده آن گونه فروبسته بماند که اگر
    صد چمن لاله دمد، نیم تماشا نکند
    لیک امروز که سرمست می ِ زندگیم
    دلم از عشق نیاساید و پروا نکند
    از لگد کوب ِ‌هوس، پیکر تقوا نرهد
    تا مرا این دل سودازده رسوا نکند.
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  9. #389
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    ساقه ی دمیده

    چون نغمه در سراچه ی گوشت نشسته ام
    چون گوش، پرده دار خروشت نشسته ام
    چون ساقه ی دمیده به دشت ایستاده ای
    چون لاله ی شکفته به دوشت نشسته ام
    گرم و شکیب سوزم و شیرین و دلنواز
    آن بوسه ام که بر لب نوشَتْ نشسته ام
    میناست پیکر من و خونم شراب عشق
    دزدانه در کمینگه هوشت نشسته ام
    افسانه ی نگفته ی میلی نهفته ام
    در دیدگان زهد فروشت نشسته ام
    فریاد بی قراریم و بندی ی ِ سکوت
    در ژرفی ی ِ نگاه خموشت نشسته ام
    تا زخمه زد به تار دلم دست عشق دوست
    چون نغمه در سراچه ی گوشت نشسته ام
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  10. #390
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    باغ مهتاب

    دیشب، ای بهتر ز گل! در عالم خوابم شکفتی
    شاخ نیلوفر شدی در چشم پر آبم شکفتی
    ای گل وصل از تو عطرآگین نشد آغوش گرمم
    گر چه بشکفتی ولی در عالم خوابم شکفتی
    بر لبش، ای بوسه ی شیرین تر از جان! غنچه کردی
    گل شدی، بر سینه ی هم رنگ سیمابم شکفتی
    شام ابرآلود طبعم را دمی چون روز کردی
    آذرخشی بودی و در جان بی تابم شکفتی
    یک رگم خالی نماند از گردش تند گلابت
    ای گل مستی که در جام می نابم شکفتی
    بستر خویش از حریری نرم چون مهتاب کردم
    تا تو چون گل های شب در باغ مهتابم شکفتی
    خوابگاهم شد بهشتی، بسترم شد نوبهاری
    تا تو، ای بهتر ز گل! در عالم خوابم شکفتی.
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

صفحه 39 از 46 نخستنخست ... 29353637383940414243 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/