صفحه 38 از 46 نخستنخست ... 28343536373839404142 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 371 تا 380 , از مجموع 454

موضوع: دیوان اشعار اوحدی

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    من بدین خواری و این غربت از آن راه دراز

    به تمنای تو افتاده‌ام، ای شمع طراز


    آمدم تا به در خانه سلامت گویم

    به ملامت ز سر کوچه کجا گردم باز؟


    گر چه در شهر ترا هم نفسان بسیارند

    نفسی نیز به احوال غریبان پرداز


    آز بسیار به دیدار تو دارد دل ما

    تا بر ما ننشینی ننشیند آن آز


    نازنینا، رخ خوبت به دعا خواسته‌ام

    می‌نمای آن رخ آراسته و می‌کن ناز


    سر مپیچان، که به رخسار تو داریم امید

    رخ مپوشان، که به دیدار تو داریم نیاز


    در نماز همه گر زانکه حضوری شرطست

    بی‌حضور تو نشاید که گزارند نماز


    مشکل اینست که: هر موی تو در دست دلیست

    ورنه چون موی تو این کار نمی‌گشت دراز


    راز شبهات بکس چون بتوان گفت؟ که ما

    روزها شد که بخود نیز نگفتیم این راز


    من خود از دام تو دل را برهانم روزی

    گر تو در دام من افتی نرهانندت باز


    مردمان گر چه درین شهر فراوان داری

    اوحدی را به خداوندی خود هم بنواز


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #2
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    منم غریب دیار تو، ای غریب‌نواز

    دمی به حال غریب دیار خود پرداز


    بهر کمند که خواهی بگیر و بازم بند

    به شرط آنکه ز کارم نظر نگیری باز


    گرم چو خاک زمین خوار می‌کنی سهلست

    چو خاک می‌کن و بر خاک سایه می‌انداز


    درون سینه دلم چون کبوتران بتپد

    چه آتشست که در جان من نهادی باز؟


    هوای قد بلند تو می‌کند دل من

    تو دست کوته من بین و آرزوی دراز!


    بر آستین خیالت همی دهم بوسه

    بر آستان وصالت مرا چو نیست جواز


    هزار دیده به روی تو ناظرند و تو خود

    نظر به روی کسی بر نمی‌کنی از ناز


    اگر بسوزدت، ای دل، ز درد ناله مکن

    دم از محبت او می‌زنی، بسوز و بساز


    حدیث درد من، ای مدعی، نه امروزست

    که اوحدی ز ازل بود رند و شاهد باز


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #3
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    آن سست عهد سخت کمان اوفتاد باز

    گفتم که: عاشقم، به گمان اوفتاد باز


    گفتم: ز پرده روی نماید، نمود، لیک

    اندر درون پردهٔ جان اوفتاد باز


    چون بوسه خواهمش به زبان، قصد سر کند

    سر در بلا ز دست زبان اوفتاد باز


    خالی نمی‌شود دلم از درد ساعتی

    دل در غمش ببین به چه سان اوفتاد باز؟


    نشگفت سر عشق من ار آشکار شد

    کان صورتم ز دیده نهان اوفتاد باز


    چشمش بسوخت جان و رخ او ببرد دل

    غارت ببین که در دل و جان اوفتاد باز


    از شوق زلف و قامت و رویش زبان من

    در ناله و نفیر و فغان اوفتاد باز


    او می‌رود سوار و سراسیمه در پیش

    دل می‌رود پیاده، ازان اوفتاد باز


    گویند: کاوحدی، ز غم او چنین بسوز

    بیچاره اوحدی، نه چنان اوفتاد باز


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #4
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    یار ار نمی‌کند به حدیث تو گوش باز

    عیبی نباشد، ای دل مسکین، بکوش باز


    چون پیش او ز جور بنالی و نشنود

    درمانت آن بود که بر آری خروش باز


    هر گه که پیش دوست مجال سخن بود

    رمزی سبک در افکن و می‌شو خموش باز


    ای باد صبح، اگر بر آن بت گذر کنی

    گو: آتشم منه، که در آیم به جوش باز


    حیران از آن جمال چنانم که بعد ازین

    گر زهر می‌دهی نشناسم ز نوش باز


    گفتی به دل که: صبر کن، او بی‌قرار شد

    دل را خوشست با سخنانت به گوش باز


    خواهم بر آستان تو یک شب نهاد سر

    آن امشبست گر نبرندم به دوش باز


    چون سعی ما به صومعه سودی نمی‌کند

    زین پس طواف ما و در می‌فروش باز


    گر اوحدی به هوش نیاید شگفت نیست

    مست غم تو دیرتر آید به هوش باز


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #5
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    ما در به روی خلق فرو بسته‌ایم باز

    در شاهد خیال تو پیوسته‌ایم باز


    دل جوش می‌زند ز تمنای وصل تو

    ما را مبین که ساکن و آهسته‌ایم باز


    با هجر و درد و محنت و اندوه عشق تو

    یک اتفاق کرده و نگسسته‌ایم باز


    رنگ ریا و زنگ نفاق و نشان کبر

    از خود به خون دیده فرو شسته‌ایم باز


    ای سنگدل، که تیغ جفا بر کشیده‌ای

    رو مرهمی بساز که دل خسته‌ایم باز


    گفتی: به راستی دلت از ما شکسته شد

    خود کی درست بود؟ که بشکسته‌ایم باز


    ما را تویی ر هر دو جهان و بیاد تو

    چون اوحدی ز هر دو جهان رسته‌ایم باز


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #6
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    اگر نوبهاری ببینیم باز

    که بر سبزه زاری نشینیم باز


    به شادی بسی می‌بنوشیم خوش

    به مستی بسی گل بچینیم باز


    سر از پوست چون گل برون آوریم

    که چون غنچه در پوستینیم باز


    زمستان هجران به پایان بریم

    بهار وصالی ببینیم باز


    چو دیوانگان رخ به عشق آوریم

    پری چهره‌ای بر گزینیم باز


    بگو محتسب را که: بر نام ما

    قلم کش، که بی‌عقل و دینیم باز


    نبودست ما را ز عشقی گزیر

    برین بوده‌ایم و برینیم باز


    که آن بی‌قرین را خبر می‌برد؟

    که با درد عشقت قرینیم باز


    بسی آفرین بر من و اوحدی

    که نیکو حدیث آفرینیم باز


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #7
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    عنایتیست خدا را به حال ما امروز

    که شد خجسته از آن چهره فال ما امروز


    شبی چو سال ببینم و گرنه نتوان گفت

    حکایت شب هجر چو سال ما امروز


    فراقنامه که دی دل به خون دیده نوشت

    سپرده‌ایم به باد شمال ما امروز


    کجا خلاص شوند از وبال ما فردا؟

    جماعتی که شکستند بال ما امروز


    از آن لب و رخ حاضر جواب شرط آنست

    که بوسه بیش نباشد سؤال ما امروز


    ز سیم اشک و زر چهره وجه آن بنهیم

    گر التفات نماید به حال ما امروز


    خیال را بفرستد دگر به شب جایی

    گرش وقوف دهند از خیال ما امروز


    به زلف او دهم این نیم جان که من دارم

    و گرنه دل ننهد بر وصال ما امروز


    به خواب شب مگر آن روی را توان دیدن

    که پیش دوست نباشد مجال ما امروز


    چو باد صبح کنون قابلی نمی‌یابد

    که بشنود سخنی از مقال ما امروز


    صبا، برابر رخسار آن غزال بهشت

    اداکن این غزل از حسب حال ما امروز


    اگر کند طلب اوحدی ز لطف بگوی

    که: بیش ازین نکنی احتمال ما امروز


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #8
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    گر تو گل چهره در آیی به چمن مست امروز

    ما بدانیم که در باغ گلی هست امروز


    گفته‌ای: بر سر آنم که بگیرم دستت

    نقد را باش، که من می‌روم از دست امروز


    با چنان دانهٔ خالی که تو بر لب زده‌ای

    من بر آنم که ز دامت نتوان جست امروز


    رخ گل رنگ تو بس خون که بریزد فردا

    دهن تنگ تو بس توبه که بشکست امروز


    چشم ترکت همه بر سینهٔ من خواهد زد

    هر خدنگی که رها می‌کنی از شست امروز


    دل من گر به گلستان نرود معذرست

    که بسی خار جفا در جگرم خست امروز


    دی چو زلف تو گر آشفته شدم نیست عجب

    عجب آنست که چون خاک شوم پست امروز


    گر بدانم که تو بر من گذری خواهی کرد

    بر سر راه تو چون خاک شوم پست امروز


    اوحدی گر به سخن دست فصیحان بربست

    شد به زنجیر سر زلف تو پابست امروز


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #9
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    هر چه گویم من، ای دبیر، امروز

    نه به هوشم، ز من مگیر امروز


    قلم نیستی به من در کش

    که گرفتارم و اسیر امروز


    سالها در کمین نشستم تا

    در کمانم کشد چو تیر امروز


    رو بشارت زنان، که گشت یکی

    با غلام خود آن امیر امروز


    پرده بر من مدر، که نتوان دوخت

    نظر از یار بی‌نظیر امروز


    میل یار قدیم دارد دل

    تن ازین غصه، گو: بمیر امروز


    اوحدی، جز حدیث دوست مگوی

    که جزو نیست در ضمیر امروز


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #10
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    کام دلم نشد ز دهانت روا هنوز

    و آن درد را که بود نکردم دوا هنوز


    بیگانه گشتم از همه خوبان به مهر تو

    وآن ماه شوخ دیده نگشت آشنا هنوز


    عالم ز ماجرای دل ریش من پرست

    با هیچ کس نگفته من این ماجرا هنوز


    ای دل، منال در قدم اول از گزند

    از راه عشق او تو چه دیدی؟ بیا هنوز


    ما را خدای در ازال از مهر او سرشت

    ناکرده هیچ نسبت حسی بما هنوز


    هر شب وصال او به دعا خواهم از خدا

    دردا! که مستجاب نگشت این دعا هنوز


    او گر قفا زنان ز در خود براندم

    چشمم به راه باشد و رو از قفا هنوز


    روزی نسیم بر سر زلفش گذار کرد

    زان روز بوی غالیه دارد صبا هنوز


    یک ذره مهر او به دل آسمان رسید

    چون ذره رقص می‌کند اندر هوا هنوز


    چشمم بر آستان در او شبی گریست

    خون می‌دمد ز خاک در آن سرا هنوز


    ای اوحدی، تو حال دل من ز من مپرس

    کان دل برفت و باز نیامد بجا هنوز


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 38 از 46 نخستنخست ... 28343536373839404142 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/