صفحه 38 از 64 نخستنخست ... 2834353637383940414248 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 371 تا 380 , از مجموع 631

موضوع: دیوان اشعار حافظ ( رباعیات )

  1. #371
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    به تیغم گر کشد دستش نگیرم

    وگر تیرم زند منت پذیرم


    کمان ابرویت را گو بزن تیر

    که پیش دست و بازویت بمیرم


    غم گیتی گر از پایم درآرد

    بجز ساغر که باشد دستگیرم


    برآی ای آفتاب صبح امید

    که در دست شب هجران اسیرم


    به فریادم رس ای پیر خرابات

    به یک جرعه جوانم کن که پیرم


    به گیسوی تو خوردم دوش سوگند

    که من از پای تو سر بر نگیرم


    بسوز این خرقه تقوا تو حافظ

    که گر آتش شوم در وی نگیرم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #372
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم

    که پیش چشم بیمارت بمیرم


    نصاب حسن در حد کمال است

    زکاتم ده که مسکین و فقیرم


    چو طفلان تا کی ای زاهد فریبی

    به سیب بوستان و شهد و شیرم


    چنان پر شد فضای سینه از دوست

    که فکر خویش گم شد از ضمیرم


    قدح پر کن که من در دولت عشق

    جوان بخت جهانم گر چه پیرم


    قراری بسته‌ام با می فروشان

    که روز غم بجز ساغر نگیرم


    مبادا جز حساب مطرب و می

    اگر نقشی کشد کلک دبیرم


    در این غوغا که کس کس را نپرسد

    من از پیر مغان منت پذیرم


    خوشا آن دم کز استغنای مستی

    فراغت باشد از شاه و وزیرم


    من آن مرغم که هر شام و سحرگاه

    ز بام عرش می‌آید صفیرم


    چو حافظ گنج او در سینه دارم

    اگر چه مدعی بیند حقیرم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #373
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    نماز شام غریبان چو گریه آغازم

    به مویه‌های غریبانه قصه پردازم


    به یاد یار و دیار آن چنان بگریم زار

    که از جهان ره و رسم سفر براندازم


    من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب

    مهیمنا به رفیقان خود رسان بازم


    خدای را مددی ای رفیق ره تا من

    به کوی میکده دیگر علم برافرازم


    خرد ز پیری من کی حساب برگیرد

    که باز با صنمی طفل عشق می‌بازم


    بجز صبا و شمالم نمی‌شناسد کس

    عزیز من که بجز باد نیست دمسازم


    هوای منزل یار آب زندگانی ماست

    صبا بیار نسیمی ز خاک شیرازم


    سرشکم آمد و عیبم بگفت روی به روی

    شکایت از که کنم خانگیست غمازم


    ز چنگ زهره شنیدم که صبحدم می‌گفت

    غلام حافظ خوش لهجه خوش آوازم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #374
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    گر دست رسد در سر زلفین تو بازم

    چون گوی چه سرها که به چوگان تو بازم


    زلف تو مرا عمر دراز است ولی نیست

    در دست سر مویی از آن عمر درازم


    پروانه راحت بده ای شمع که امشب

    از آتش دل پیش تو چون شمع گدازم


    آن دم که به یک خنده دهم جان چو صراحی

    مستان تو خواهم که گزارند نمازم


    چون نیست نماز من آلوده نمازی

    در میکده زان کم نشود سوز و گدازم


    در مسجد و میخانه خیالت اگر آید

    محراب و کمانچه ز دو ابروی تو سازم


    گر خلوت ما را شبی از رخ بفروزی

    چون صبح بر آفاق جهان سر بفرازم


    محمود بود عاقبت کار در این راه

    گر سر برود در سر سودای ایازم


    حافظ غم دل با که بگویم که در این دور

    جز جام نشاید که بود محرم رازم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #375
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    در خرابات مغان گر گذر افتد بازم

    حاصل خرقه و سجاده روان دربازم


    حلقه توبه گر امروز چو زهاد زنم

    خازن میکده فردا نکند در بازم


    ور چو پروانه دهد دست فراغ بالی

    جز بدان عارض شمعی نبود پروازم


    صحبت حور نخواهم که بود عین قصور

    با خیال تو اگر با دگری پردازم


    سر سودای تو در سینه بماندی پنهان

    چشم تردامن اگر فاش نگردی رازم


    مرغ سان از قفس خاک هوایی گشتم

    به هوایی که مگر صید کند شهبازم


    همچو چنگ ار به کناری ندهی کام دلم

    از لب خویش چو نی یک نفسی بنوازم


    ماجرای دل خون گشته نگویم با کس

    زان که جز تیغ غمت نیست کسی دمسازم


    گر به هر موی سری بر تن حافظ باشد

    همچو زلفت همه را در قدمت اندازم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #376
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم

    طایر قدسم و از دام جهان برخیزم


    به ولای تو که گر بنده خویشم خوانی

    از سر خواجگی کون و مکان برخیزم


    یا رب از ابر هدایت برسان بارانی

    پیشتر زان که چو گردی ز میان برخیزم


    بر سر تربت من با می و مطرب بنشین

    تا به بویت ز لحد رقص کنان برخیزم


    خیز و بالا بنما ای بت شیرین حرکات

    کز سر جان و جهان دست فشان برخیزم


    گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کش

    تا سحرگه ز کنار تو جوان برخیزم


    روز مرگم نفسی مهلت دیدار بده

    تا چو حافظ ز سر جان و جهان برخیزم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #377
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    چرا نه در پی عزم دیار خود باشم

    چرا نه خاک سر کوی یار خود باشم


    غم غریبی و غربت چو بر نمی‌تابم

    به شهر خود روم و شهریار خود باشم


    ز محرمان سراپرده وصال شوم

    ز بندگان خداوندگار خود باشم


    چو کار عمر نه پیداست باری آن اولی

    که روز واقعه پیش نگار خود باشم


    ز دست بخت گران خواب و کار بی‌سامان

    گرم بود گله‌ای رازدار خود باشم


    همیشه پیشه من عاشقی و رندی بود

    دگر بکوشم و مشغول کار خود باشم


    بود که لطف ازل رهنمون شود حافظ

    وگرنه تا به ابد شرمسار خود باشم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #378
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    من دوستدار روی خوش و موی دلکشم

    مدهوش چشم مست و می صاف بی‌غشم


    گفتی ز سر عهد ازل یک سخن بگو

    آن گه بگویمت که دو پیمانه درکشم


    من آدم بهشتیم اما در این سفر

    حالی اسیر عشق جوانان مه وشم


    در عاشقی گزیر نباشد ز ساز و سوز

    استاده‌ام چو شمع مترسان ز آتشم


    شیراز معدن لب لعل است و کان حسن

    من جوهری مفلسم ایرا مشوشم


    از بس که چشم مست در این شهر دیده‌ام

    حقا که می نمی‌خورم اکنون و سرخوشم


    شهریست پر کرشمه حوران ز شش جهت

    چیزیم نیست ور نه خریدار هر ششم


    بخت ار مدد دهد که کشم رخت سوی دوست

    گیسوی حور گرد فشاند ز مفرشم


    حافظ عروس طبع مرا جلوه آرزوست

    آیینه‌ای ندارم از آن آه می‌کشم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #379
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم

    دل از پی نظر آید به سوی روزن چشم


    سزای تکیه گهت منظری نمی‌بینم

    منم ز عالم و این گوشه معین چشم


    بیا که لعل و گهر در نثار مقدم تو

    ز گنج خانه دل می‌کشم به روزن چشم


    سحر سرشک روانم سر خرابی داشت

    گرم نه خون جگر می‌گرفت دامن چشم


    نخست روز که دیدم رخ تو دل می‌گفت

    اگر رسد خللی خون من به گردن چشم


    به بوی مژده وصل تو تا سحر شب دوش

    به راه باد نهادم چراغ روشن چشم


    به مردمی که دل دردمند حافظ را

    مزن به ناوک دلدوز مردم افکن چشم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #380
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    من که از آتش دل چون خم می در جوشم

    مهر بر لب زده خون می‌خورم و خاموشم


    قصد جان است طمع در لب جانان کردن

    تو مرا بین که در این کار به جان می‌کوشم


    من کی آزاد شوم از غم دل چون هر دم

    هندوی زلف بتی حلقه کند در گوشم


    حاش لله که نیم معتقد طاعت خویش

    این قدر هست که گه گه قدحی می نوشم


    هست امیدم که علیرغم عدو روز جزا

    فیض عفوش ننهد بار گنه بر دوشم


    پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت

    من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم


    خرقه پوشی من از غایت دین داری نیست

    پرده‌ای بر سر صد عیب نهان می‌پوشم


    من که خواهم که ننوشم بجز از راوق خم

    چه کنم گر سخن پیر مغان ننیوشم


    گر از این دست زند مطرب مجلس ره عشق

    شعر حافظ ببرد وقت سماع از هوشم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 38 از 64 نخستنخست ... 2834353637383940414248 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/