صفحه 36 از 78 نخستنخست ... 2632333435363738394046 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 351 تا 360 , از مجموع 775

موضوع: دیوان اشعار خاقانی

  1. #351
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    به رخت چه چشم دارم که نظر دریغ داری

    به رهت چه گوش دارم که خبر دریغ داری

    نه منم که خاک راهم ز پی سگان کویت

    نه تو آفتابی از من چه نظر دریغ داری


    تو چه سرکشی که خاکم ز جفا به باد دادی

    تو چه آتشی که آبم ز جگر دریغ داری


    ندهیم تار مویی که میان جان ببندم

    نه غلام عشقم از من چه کمر دریغ داری


    دم وصل را نخواهی که رسد به سینه‌ی من

    نفس بهشتیان را ز سقر دریغ داری


    دل کشته‌ی من اینجا به خیال توست زنده

    چه سبب خیالت از من به سفر دریغ داری


    به امید تو بسا شب که به روز کردم از غم

    تو چرا نسیمت از من به سحر دریغ داری


    کم من گرفتی آخر نبود کم از سلامی

    به عیار نیک مردان کمی ار دریغ داری


    سوی تو شفیع خواهم که برم برای وصلی

    نبرم شفیع ترسم که مگر دریغ داری


    چه طمع کنم کنارت که نیرزمت به بوسی

    چه طلب کنم مفرح که شکر دریغ داری


    به وفاش کوش خاقانی اگرچه درنگیرد

    نه که دین و دل بدادی سر و زر دریغ داری

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #352
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    زین نیم جان که دارم جانان چه خواست گوئی

    کرد آنچه خواست با دل از جان چه خواست گوئی

    چشم کمان‌کش او ترکی است یاسج افکن

    چون صبر کرد غارت ز ایمان چه خواست گوئی


    در وعده خورد خونم پس داد وعده‌ی کژ

    زان خون که نیست چندین، چندان چه خواست گوئی


    چون بلبلم بر آتش نعره زنان و سوزان

    کز زیره آب دادن جانان چه خواست گوئی


    هجرانش آتش غم در کشت عمر من زد

    زین کشت زرد عمرم هجران چه خواست گوئی


    گفتم رسم به وصلت مژگان بر ابروان زد

    زین بر زدن به ابرو مژگان چه خواست گوئی


    من سر نهم به پایش او روی تابد از من

    من پشت دست خایم کو زان چه خواست گوئی


    طوفان آب و آتش بر باد داد خاکم

    زین هست و نیست موئی طوفان چه خواست گوئی


    محرم نزاد دوران ور زاد کشت خیره

    زین خیره کشتن آوخ دوران چه خواست گوئی


    زان همدمان یک‌دل یک نازنین نمانده است

    این دور بی‌وفایان ز ایشان چه خواست گوئی


    خاقانیا دلت را ز افغان چه حاصل آید

    چون دل نیافت دارو ز افغان چه خواست گوئی


    شروان ز باغ سلوت بس دور کرد ما را

    زین دور کردن ما شروان چه خواست گوئی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #353
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    مرا روزی نپرسی کآخر ای غم‌خوار من چونی

    دل بیمار تو چون است و تو در تیمار من چونی

    گرفتم درد دل بینی و جان دارو نفرمائی

    عفی الله پرسشی فرما که ای بیمار من چونی


    زبان عشق می‌دانی ز حالم وا نمی‌پرسی

    جگر خواری مکن واپرس کای غم‌خوار من چونی


    در آب دیده می‌بینی که چون غرقم به دیدارت

    نمی‌پرسی مرا کای تشنه‌ی دیدار من چونی


    امیدم در زمین کردی که کارت بر فلک سازم

    زهی فارغ ز کار من چنین در کار من چونی


    میان خاک و خون چون صید غلطان است خاقانی

    نگوئی کای وفادار جفا بردار من چونی


    تو دانی کز سگان کیستم هم بر سر کویت

    سگ کویت نمی‌پرسد مرا کای یار من چونی


    تو نیز آموختی از شاه ایران کز خداوندی

    نمی‌پرسد که ای طوطی شکر بار من چونی؟

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #354
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    هرگز بود به شوخی چشم تو عبهری

    یا راست‌تر ز قد تو باشد صنوبری

    یا داشت خوبتر ز تو معشوق، عاشقی

    یا زاد شوخ‌تر ز تو فرزند، مادری


    گر بگذرم به کوی تو روزی هزار بار

    بینم نشسته بر سر کویت مجاوری


    یا دست بر دلی ز تو یا پای در گلی

    یا باد در کفی ز تو یا خاک بر سری


    کردی ز بیدلی تو مرا در جهان سمر

    نی بی‌دلی است چون من و نی چون تو دلبری


    نی چون من است در همه عالم ستم‌کشی

    نی چون تو هست در همه گیتی ستم‌گری


    پران شود ز زیر کله زاغ زلف تو

    تا بر پرد ز بر دل من چون کبوتری


    زان زلف عنبرینت رخم چنبری شود

    تا پشت من خمیده شود همچو چنبری


    گفتی چرا کشی سر زلف معنبرم

    گویم که سازمش ز دل خویش مجمری


    گوئی که شکر منت آید به آرزو

    گویم حدیث در دهنت باد شکری

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #355
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    خطی بر سوسن از عنبر کشیدی

    سر خورشید در چنبر کشیدی

    همه خط‌های خوبان جهان را

    به خط خود قلم بر سر کشیدی


    کنار نسترن پر سبزه کردی

    پر طوطی سوی شکر کشیدی


    مگر فهرست نیکوئی است آن خط

    که بی‌پرگار و بی‌مسطر کشیدی


    به گرد خرمن ماه از خط سبز

    ز صد قوس و قزح خوش‌تر کشیدی


    ز زلفت بس نبود این ترک‌تازی

    که هندوی دگررا برکشیدی


    تو بر خاقانی بیچاره دایم

    گهی تیغ و گهی خنجر کشیدی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #356
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    گر قصد جان نداری، خونم چرا خوری

    انصاف ده که کار ز انصاف می‌بری

    خود نیست نیم ذره محابای کس تو را

    فریاد تا چه شوخی، وه تا چه کافری


    هر صبح و شام عادت گردون گرفته‌ای

    هم پرده‌ای که دوزی هم خود همی دری


    از دیده جام جام ببارم شراب لعل

    چون بینمت که یاد یکی دون همی خوری


    خوی زمانه داری از آن هر زمان چنو

    صد را فروبری و یکی را برآوری


    از تو کجا گریزم کز بهر بند من

    هر دم هزار دام به هر سو بگستری


    خاقانی از هم به تو نالد ز بهر آنک

    از تو گریز نیست که خصمی و داوری

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #357
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    هدیه‌ی پای تو زر بایستی

    رشوه‌ی رای تو زر بایستی

    غم عشقت طرب افزای من است

    طرب افزای تو زر بایستی


    جان چه خاک است که پیش تو کشم

    پیشکش‌های تو زر بایستی


    دیده در پای تو گشتن هوس است

    کشته در پای تو زر بایستی


    گرد هم اجرای امروز تو جان

    خرج فردای تو زر بایستی


    ترش روی است زر صفرا بر

    وقت صفرای تو زر بایستی


    آتش بسته گشاید همه کار

    کار پیرای تو زر بایستی


    بی‌زری داشت تو را بر سر جنگ

    صلح فرمای تو زر بایستی


    کوه سیمینی و هم سنگ توام

    در تمنای تو زر بایستی


    تا کنم بر سر و بالات نثار

    هم به بالای تو زر بایستی


    دید سیمای مرا عشق تو گفت

    که چو سیمای تو زر بایستی


    دل سودائی خاقانی را

    هم به سودای تو زر بایستی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #358
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ناز جنگ‌آمیز جانان برنتابد هر دلی

    ساز وصل و سوز هجران برنتابد هر دلی

    دل که جوئی هم بلا پرورد جانان جوی از آنک

    عافیت در عشق جانان برنتابد هر دلی


    نازنین مگذار دل را کز سر پروانگی

    ناز مشعل‌دار سلطان برنتابد هر دلی


    عشق از اول بیدق سودا فرو کردن خوش است

    شه رخ غم در پی آن برنتابد هر دلی


    مال و هستی باختن سهل است از اول دست لیک

    دستخون ماندن به پایان برنتابد هر دلی


    یک جگر خون است عاشق را و جان و دل حریف

    جرعه‌ی می را دو مهمان برنتابد هر دلی


    سر بنه تا درد سر برخیزد و بار کلاه

    کز پی سر طوق و فرمان برنتابد هر دلی


    جان ز بهر خدمت جانان طلب نز بهر تن

    کز پی تن منت جان برنتابد هر دلی


    تن نماند منت جان چون بری خاقانیا

    ده خراب و حکم دهقان برنتابد هر دلی


    چون به غربت سر نهادی ترک شروان گوی از آنک

    کبریای اهل شروان برنتابد هر دلی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #359
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دشوار عشق بر دلم آسان نمی‌کنی

    درد مرا به بوسی درمان نمی‌کنی

    بسیار گفتمت که زیان دلم مخواه

    گفتن چه سود با تو که فرمان نمی‌کنی


    هجر توام ز خون جگر طعمه می‌دهد

    گر تو به خوان وصلش مهمان نمی‌کنی


    با تو حدیث بوسه همان به که کم کنم

    کالا حدیث زر فراوان نمی‌کنی


    جان می‌دهم به جای زر این نادره که تو

    از زر حدیث می‌کنی از جان نمی‌کنی


    یک چشم زد نباشد کز بهر چشم زخم

    قرب هزار جان که تو قربان نمی‌کنی


    چون زور آزما شده دست جنون تو

    خاقانیا تو فکر گریبان نمی‌کنی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #360
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    گرنه تو ای زود سیر تشنه‌ی خون منی

    با من دیرینه دوست چند کنی دشمنی


    هست یقینم که من مهر تو را نگسلم

    نیست در ستم که تو عهد مرا نشکنی


    در طلب خون من قاعده‌ها می‌نهی

    در ره امید من قافله‌ها می‌زنی


    بر پی دو نان شوی از سر دون همتی

    باز مرا ذم کنی از سر تر دامنی


    دست به شاخ جفا از پی آن برده‌ای

    تا رگ عمر مرا بیخ ز بن برکنی


    گرنه مستمند دشمن خاقانیم

    بهر چه گفتنم که تو دوست عزیز منی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 36 از 78 نخستنخست ... 2632333435363738394046 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/