صفحه 36 از 90 نخستنخست ... 263233343536373839404686 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 351 تا 360 , از مجموع 900

موضوع: دیوان اشعار سعدی

  1. #351
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    بلبلی بی‌دل نوایی می‌زند

    بادپیمایی هوایی می‌زند


    کس نمی‌بینم ز بیرون سرای

    و اندرونم مرحبایی می‌زند


    آتشی دارم که می‌سوزد وجود

    چون بر او باد صبایی می‌زند


    گر چه دریا را نمی‌بیند کنار

    غرقه حالی دست و پایی می‌زند


    فتنه‌ای بر بام باشد تا یکی

    سر به دیوار سرایی می‌زند


    آشنایان را جراحت مرهمست

    زان که شمشیر آشنایی می‌زند


    حیف باشد دست او در خون من

    پادشاهی با گدایی می‌زند


    بنده‌ام گر بی گناهی می‌کشد

    راضیم گر بی خطایی می‌زند


    شکر نعمت می‌کنم گر خلعتی

    می‌فرستد یا قفایی می‌زند


    ناپسندیدست پیش اهل رای

    هر که بعد از عشق رایی می‌زند


    محتسب گو چنگ میخواران بسوز

    مطرب ما خوش به تایی می‌زند


    دود از آتش می‌رود خون از قتیل

    سعدی این دم هم ز جایی می‌زند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #352
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    توانگران که به جنب سرای درویشند

    مروتست که هر وقت از او بیندیشند


    تو ای توانگر حسن از غنای درویشان

    خبر نداری اگر خسته‌اند و گر ریشند


    تو را چه غم که یکی در غمت به جان آید

    که دوستان تو چندان که می‌کشی بیشند


    مرا به علت بیگانگی ز خویش مران

    که دوستان وفادار بهتر از خویشند


    غلام همت رندان و پاکبازانم

    که از محبت با دوست دشمن خویشند


    هرآینه لب شیرین جواب تلخ دهد

    چنان که صاحب نوشند ضارب نیشند


    تو عاشقان مسلم ندیده‌ای سعدی

    که تیغ بر سر و سر بنده وار در پیشند


    نه چون منند و تو مسکین حریص کوته دست

    که ترک هر دو جهان گفته‌اند و درویشند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #353
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    یار باید که هر چه یار کند

    بر مراد خود اختیار کند


    زینهار از کسی که در غم دوست

    پیش بیگانه زینهار کند


    بار یاران بکش که دامن گل

    آن برد کاحتمال خار کند


    خانه عشق در خراباتست

    نیک نامی در او چه کار کند


    شهربند هوای نفس مباش

    سگ شهر استخوان شکار کند


    هر شبی یار شاهدی بودن

    روز هشیاریت خمار کند


    قاضی شهر عاشقان باید

    که به یک شاهد اختصار کند


    سر سعدی سرای سلطانست

    نادر آن جا کسی گذار کند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #354
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    بخرام بالله تا صبا بیخ صنوبر برکند

    برقع افکن تا بهشت از حور زیور برکند


    زان روی و خال دلستان برکش نقاب پرنیان

    تا پیش رویت آسمان آن خال اختر برکند


    خلقی چو من بر روی تو آشفته همچون موی تو

    پای آن نهد در کوی تو کاول دل از سر برکند


    زان عارض فرخنده خو نه رنگ دارد گل نه بو

    انگشت غیرت را بگو تا چشم عبهر برکند


    ما خار غم در پای جان در کویت ای گلرخ روان

    وان گه که را پروای آن کز پای نشتر برکند


    ماه است رویت یا ملک قند است لعلت یا نمک

    بنمای پیکر تا فلک مهر از دوپیکر برکند


    باری به ناز و دلبری گر سوی صحرا بگذری

    واله شود کبک دری طاووس شهپر برکند


    سعدی چو شد هندوی تو هل تا پرستد روی تو

    کو خیمه زد پهلوی تو فردای محشر برکند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #355
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    چه کند بنده که بر جور تحمل نکند

    دل اگر تنگ شود مهر تبدل نکند


    دل و دین در سر کارت شد و بسیاری نیست

    سر و جان خواه که دیوانه تأمل نکند


    سحر گویند حرامست در این عهد ولیک

    چشمت آن کرد که هاروت به بابل نکند


    غرقه در بحر عمیق تو چنان بی‌خبرم

    که مبادا که چه دریام به ساحل نکند


    به گلستان نروم تا تو در آغوش منی

    بلبل ار روی تو بیند طلب گل نکند


    هر که با دوست چو سعدی نفسی خوش دریافت

    چیز و کس در نظرش باز تخیل نکند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #356
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    میل بین کان سروبالا می‌کند

    سرو بین کاهنگ صحرا می‌کند


    میل از این خوشتر نداند کرد سرو

    ناخوش آن میلست کز ما می‌کند


    حاجت صحرا نبود آیینه هست

    گر نگارستان تماشا می‌کند


    غافلست از صورت زیبای او

    آن که صورت‌های دیبا می‌کند


    من هم اول روز دانستم که عشق

    خون مباح و خانه یغما می‌کند


    صبر هم سودی ندارد کآب چشم

    راز پنهان آشکارا می‌کند


    گر مراد ما نباشد گو مباش

    چون مراد اوست هل تا می‌کند


    یار زیبا گر بریزد خون یار

    زشت نتوان گفت زیبا می‌کند


    سعدیا بعد از تحمل چاره نیست

    هر ستم کان دوست با ما می‌کند


    تا مگس را جان شیرین در تنست

    گرد آن گردد که حلوا می‌کند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #357
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    سرو بلند بین که چه رفتار می‌کند

    وان ماه محتشم که چه گفتار می‌کند


    آن چشم مست بین که به شوخی و دلبری

    قصد هلاک مردم هشیار می‌کند


    دیوانه می‌کند دل صاحب تمیز را

    هر گه که التفات پری وار می‌کند


    ما روی کرده از همه عالم به روی او

    وان سست عهد روی به دیوار می‌کند


    عاقل خبر ندارد از اندوه عاشقان

    خفتست او عیب مردم بیدار می‌کند


    من طاقت شکیب ندارم ز روی خوب

    صوفی به عجز خویشتن اقرار می‌کند


    بیچاره از مطالعه روی نیکوان

    صد بار توبه کرد و دگربار می‌کند


    سعدی نگفتمت که خم زلف شاهدان

    دربند او مشو که گرفتار می‌کند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #358
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    زلف او بر رخ چو جولان می‌کند

    مشک را در شهر ارزان می‌کند


    جوهری عقل در بازار حسن

    قیمت لعلش به صد جان می‌کند


    آفتاب حسن او تا شعله زد

    ماه رخ در پرده پنهان می‌کند


    من همه قصد وصالش می‌کنم

    وان ستمگر عزم هجران می‌کند


    گر نمکدان پرشکر خواهی مترس

    تلخیی کان شکرستان می‌کند


    تیر مژگان و کمان ابروش

    عاشقان را عید قربان می‌کند


    از وفاها هر چه بتوان می‌کنم

    وز جفاها هر چه نتوان می‌کند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #359
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    یار با ما بی‌وفایی می‌کند

    بی‌گناه از من جدایی می‌کند


    شمع جانم را بکشت آن بی‌وفا

    جای دیگر روشنایی می‌کند


    می‌کند با خویش خود بیگانگی

    با غریبان آشنایی می‌کند


    جوفروشست آن نگار سنگ دل

    با من او گندم نمایی می‌کند


    یار من اوباش و قلاشست و رند

    بر من او خود پارسایی می‌کند


    ای مسلمانان به فریادم رسید

    کان فلانی بی‌وفایی می‌کند


    کشتی عمرم شکستست از غمش

    از من مسکین جدایی می‌کند


    آن چه با من می‌کند اندر زمان

    آفت دور سمایی می‌کند


    سعدی شیرین سخن در راه عشق

    از لبش بوسی گدایی می‌کند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #360
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    هر که بی او زندگانی می‌کند

    گر نمی‌میرد گرانی می‌کند


    من بر آن بودم که ندهم دل به عشق

    سروبالا دلستانی می‌کند


    مهربانی می‌نمایم بر قدش

    سنگ دل نامهربانی می‌کند


    برف پیری می‌نشیند بر سرم

    همچنان طبعم جوانی می‌کند


    ماجرای دل نمی‌گفتم به خلق

    آب چشمم ترجمانی می‌کند


    آهن افسرده می‌کوبد که جهد

    با قضای آسمانی می‌کند


    عقل را با عشق زور پنجه نیست

    احتمال از ناتوانی می‌کند


    چشم سعدی در امید روی یار

    چون دهانش درفشانی می‌کند


    هم بود شوری در این سر بی خلاف

    کاین همه شیرین زبانی می‌کند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 36 از 90 نخستنخست ... 263233343536373839404686 ... آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/