صفحه 35 از 43 نخستنخست ... 25313233343536373839 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 341 تا 350 , از مجموع 900

موضوع: دیوان اشعار سعدی

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم

    نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم


    به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم

    شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم


    حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد

    دگر نصیحت مردم حکایتست به گوشم


    مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی

    که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم


    من رمیده دل آن به که در سماع نیایم

    که گر به پای درآیم به دربرند به دوشم


    بیا به صلح من امروز در کنار من امشب

    که دیده خواب نکردست از انتظار تو دوشم


    مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم

    که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم


    به زخم خورده حکایت کنم ز دست جراحت

    که تندرست ملامت کند چو من بخروشم


    مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن

    سخن چه فایده گفتن چو پند می‌ننیوشم


    به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل

    و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #2
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    بار فراق دوستان بس که نشست بر دلم

    می‌روم و نمی‌رود ناقه به زیر محملم


    بار بیفکند شتر چون برسد به منزلی

    بار دلست همچنان ور به هزار منزلم


    ای که مهار می‌کشی صبر کن و سبک مرو

    کز طرفی تو می‌کشی وز طرفی سلاسلم


    بارکشیده جفا پرده دریده هوا

    راه ز پیش و دل ز پس واقعه‌ایست مشکلم


    معرفت قدیم را بعد حجاب کی شود

    گر چه به شخص غایبی در نظری مقابلم


    آخر قصد من تویی غایت جهد و آرزو

    تا نرسم ز دامنت دست امید نگسلم


    ذکر تو از زبان من فکر تو از جنان من

    چون برود که رفته‌ای در رگ و در مفاصلم


    مشتغل توام چنان کز همه چیز غایبم

    مفتکر توام چنان کز همه خلق غافلم


    گر نظری کنی کند کشته صبر من ورق

    ور نکنی چه بر دهد بیخ امید باطلم


    سنت عشق سعدیا ترک نمی‌دهی بلی

    کی ز دلم به دررود خوی سرشته در گلم


    داروی درد شوق را با همه علم عاجزم

    چاره کار عشق را با همه عقل جاهلم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #3
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    تا تو به خاطر منی کس نگذشت بر دلم

    مثل تو کیست در جهان تا ز تو مهر بگسلم


    من چو به آخرت روم رفته به داغ دوستی

    داروی دوستی بود هر چه بروید از گلم


    میرم و همچنان رود نام تو بر زبان من

    ریزم و همچنان بود مهر تو در مفاصلم


    حاصل عمر صرف شد در طلب وصال تو

    با همه سعی اگر به خود ره ندهی چه حاصلم


    باد به دست آرزو در طلب هوای دل

    گر نکند معاونت دور زمان مقبلم


    لایق بندگی نیم بی هنری و قیمتی

    ور تو قبول می‌کنی با همه نقص فاضلم


    مثل تو را به خون من ور بکشی به باطلم

    کس نکند مطالبت زان که غلام قاتلم


    کشتی من که در میان آب گرفت و غرق شد

    گر بود استخوان برد باد صبا به ساحلم


    سرو برفت و بوستان از نظرم به جملگی

    می‌نرود صنوبری بیخ گرفته در دلم


    فکرت من کجا رسد در طلب وصال تو

    این همه یاد می‌رود وز تو هنوز غافلم


    لشکر عشق سعدیا غارت عقل می‌کند

    تا تو دگر به خویشتن ظن نبری که عاقلم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #4
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    امروز مبارکست فالم

    کافتاد نظر بر آن جمالم


    الحمد خدای آسمان را

    کاختر به درآمد از وبالم


    خوابست مگر که می‌نماید

    یا عشوه همی‌دهد خیالم


    کاین بخت نبود هیچ روزم

    وین گل نشکفت هیچ سالم


    امروز بدیدم آن چه دل خواست

    دید آن چه نخواست بدسگالم


    اکنون که تو روی باز کردی

    رو باز به خیر کرد حالم


    دیگر چه توقعست از ایام

    چون بدر تمام شد هلالم


    بازآی کز اشتیاق رویت

    بگرفت ز خویشتن ملالم


    آزرده‌ام از فراق چونانک

    دل باز نمی‌دهد وصالم


    وز غایت تشنگی که بردم

    در حلق نمی‌رود زلالم


    بیچاره به رویت آمدم باز

    چون چاره نماند و احتیالم


    از جور تو هم در تو گیرم

    وز دست تو هم بر تو نالم


    چون دوست موافقست سعدی

    سهلست جفای خلق عالم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #5
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    تا خبر دارم از او بی‌خبر از خویشتنم

    با وجودش ز من آواز نیاید که منم


    پیرهن می‌بدرم دم به دم از غایت شوق

    که وجودم همه او گشت و من این پیرهنم


    ای رقیب این همه سودا مکن و جنگ مجوی

    برکنم دیده که من دیده از او برنکنم


    خود گرفتم که نگویم که مرا واقعه‌ایست

    دشمن و دوست بدانند قیاس از سخنم


    در همه شهر فراهم ننشست انجمنی

    که نه من در غمش افسانه آن انجمنم


    برشکست از من و از رنج دلم باک نداشت

    من نه آنم که توانم که از او برشکنم


    گر همین سوز رود با من مسکین در گور

    خاک اگر بازکنی سوخته یابی کفنم


    گر به خون تشنه‌ای اینک من و سر باکی نیست

    که به فتراک تو به زان که بود بر بدنم


    مرد و زن گر به جفا کردن من برخیزند

    گر بگردم ز وفای تو نه مردم که زنم


    شرط عقلست که مردم بگریزند از تیر

    من گر از دست تو باشد مژه بر هم نزنم


    تا به گفتار درآمد دهن شیرینت

    بیم آنست که شوری به جهان درفکنم


    لب سعدی و دهانت ز کجا تا به کجا

    این قدر بس که رود نام لبت بر دهنم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #6
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    گر تیغ برکشد که محبان همی‌زنم

    اول کسی که لاف محبت زند منم


    گویند پای دار اگرت سر دریغ نیست

    گو سر قبول کن که به پایش درافکنم


    امکان دیده بستنم از روی دوست نیست

    اولیتر آن که گوش نصیحت بیاکنم


    آورده‌اند صحبت خوبان که آتشست

    بر من به نیم جو که بسوزند خرمنم


    من مرغ زیرکم که چنانم خوش اوفتاد

    در قید او که یاد نیاید نشیمنم


    دردیست در دلم که گر از پیش آب چشم

    برگیرم آستین برود تا به دامنم


    گر پیرهن به درکنم از شخص ناتوان

    بینی که زیر جامه خیالیست یا تنم


    شرطست احتمال جفاهای دشمنان

    چون دل نمی‌دهد که دل از دوست برکنم


    دردی نبوده را چه تفاوت کند که من

    بیچاره درد می‌خورم و نعره می‌زنم


    بر تخت جم پدید نیاید شب دراز

    من دانم این حدیث که در چاه بیژنم


    گویند سعدیا مکن از عشق توبه کن

    مشکل توانم و نتوانم که نشکنم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #7
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    آن دوست که من دارم وان یار که من دانم

    شیرین دهنی دارد دور از لب و دندانم


    بخت این نکند با من کان شاخ صنوبر را

    بنشینم و بنشانم گل بر سرش افشانم


    ای روی دلارایت مجموعه زیبایی

    مجموع چه غم دارد از من که پریشانم


    دریاب که نقشی ماند از طرح وجود من

    چون یاد تو می‌آرم خود هیچ نمی‌مانم


    با وصل نمی‌پیچم وز هجر نمی‌نالم

    حکم آن چه تو فرمایی من بنده فرمانم


    ای خوبتر از لیلی بیمست که چون مجنون

    عشق تو بگرداند در کوه و بیابانم


    یک پشت زمین دشمن گر روی به من آرند

    از روی تو بیزارم گر روی بگردانم


    در دام تو محبوسم در دست تو مغلوبم

    وز ذوق تو مدهوشم در وصف تو حیرانم


    دستی ز غمت بر دل پایی ز پیت در گل

    با این همه صبرم هست وز روی تو نتوانم


    در خفیه همی‌نالم وین طرفه که در عالم

    عشاق نمی‌خسبند از ناله پنهانم


    بینی که چه گرم آتش در سوخته می‌گیرد

    تو گرمتری ز آتش من سوخته تر ز آنم


    گویند مکن سعدی جان در سر این سودا

    گر جان برود شاید من زنده به جانانم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #8
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    آن نه رویست که من وصف جمالش دانم

    این حدیث از دگری پرس که من حیرانم


    همه بینند نه این صنع که من می‌بینم

    همه خوانند نه این نقش که من می‌خوانم


    آن عجب نیست که سرگشته بود طالب دوست

    عجب اینست که من واصل و سرگردانم


    سرو در باغ نشانند و تو را بر سر و چشم

    گر اجازت دهی ای سرو روان بنشانم


    عشق من بر گل رخسار تو امروزی نیست

    دیر سالست که من بلبل این بستانم


    به سرت کز سر پیمان محبت نروم

    گر بفرمایی رفتن به سر پیکانم


    باش تا جان برود در طلب جانانم

    که به کاری به از این بازنیاید جانم


    هر نصیحت که کنی بشنوم ای یار عزیز

    صبرم از دوست مفرمای که من نتوانم


    عجب از طبع هوسناک منت می‌آید

    من خود از مردم بی طبع عجب می‌مانم


    گفته بودی که بود در همه عالم سعدی

    من به خود هیچ نیم هر چه تو گویی آنم


    گر به تشریف قبولم بنوازی ملکم

    ور به تازانه قهرم بزنی شیطانم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #9
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم

    قضای عهد ماضی را شبی دستی برافشانم


    چنانت دوست می‌دارم که گر روزی فراق افتد

    تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم


    دلم صد بار می‌گوید که چشم از فتنه بر هم نه

    دگر ره دیده می‌افتد بر آن بالای فتانم


    تو را در بوستان باید که پیش سرو بنشینی

    و گر نه باغبان گوید که دیگر سرو ننشانم


    رفیقانم سفر کردند هر یاری به اقصایی

    خلاف من که بگرفته است دامن در مغیلانم


    به دریایی درافتادم که پایانش نمی‌بینم

    کسی را پنجه افکندم که درمانش نمی‌دانم


    فراقم سخت می‌آید ولیکن صبر می‌باید

    که گر بگریزم از سختی رفیق سست پیمانم


    مپرسم دوش چون بودی به تاریکی و تنهایی

    شب هجرم چه می‌پرسی که روز وصل حیرانم


    شبان آهسته می‌نالم مگر دردم نهان ماند

    به گوش هر که در عالم رسید آواز پنهانم


    دمی با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت

    من آزادی نمی‌خواهم که با یوسف به زندانم


    من آن مرغ سخندانم که در خاکم رود صورت

    هنوز آواز می‌آید به معنی از گلستانم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #10
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    ای مرهم ریش و مونس جانم

    چندین به مفارقت مرنجانم


    ای راحت اندرون مجروحم

    جمعیت خاطر پریشانم


    گویند بدار دستش از دامن

    تا دست بدارد از گریبانم


    آن کس که مرا به باغ می‌خواند

    بی روی تو می‌برد به زندانم


    وین طرفه که ره نمی‌برم پیشت

    وز پیش تو ره به در نمی‌دانم


    یک روز به بندگی قبولم کن

    روز دگرم ببین که سلطانم


    ای گلبن بوستان روحانی

    مشغول بکردی از گلستانم


    زان روز که سرو قامتت دیدم

    از یاد برفت سرو بستانم


    آن در دورسته در حدیث آمد

    وز دیده بیوفتاد مرجانم


    گویند صبور باش از او سعدی

    بارش بکشم که صبر نتوانم


    ای کاش که جان در آستین بودی

    تا بر سر مونس دل افشانم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 35 از 43 نخستنخست ... 25313233343536373839 ... آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/