صفحه 33 از 64 نخستنخست ... 2329303132333435363743 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 321 تا 330 , از مجموع 631

موضوع: دیوان اشعار حافظ ( رباعیات )

  1. #321
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    چو برشکست صبا زلف عنبرافشانش

    به هر شکسته که پیوست تازه شد جانش


    کجاست همنفسی تا به شرح عرضه دهم

    که دل چه می‌کشد از روزگار هجرانش


    زمانه از ورق گل مثال روی تو بست

    ولی ز شرم تو در غنچه کرد پنهانش


    تو خفته‌ای و نشد عشق را کرانه پدید

    تبارک الله از این ره که نیست پایانش


    جمال کعبه مگر عذر ره روان خواهد

    که جان زنده دلان سوخت در بیابانش


    بدین شکسته بیت الحزن که می‌آرد

    نشان یوسف دل از چه زنخدانش


    بگیرم آن سر زلف و به دست خواجه دهم

    که سوخت حافظ بی‌دل ز مکر و دستانش

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #322
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش

    می‌سپارم به تو از چشم حسود چمنش


    گر چه از کوی وفا گشت به صد مرحله دور

    دور باد آفت دور فلک از جان و تنش


    گر به سرمنزل سلمی رسی ای باد صبا

    چشم دارم که سلامی برسانی ز منش


    به ادب نافه گشایی کن از آن زلف سیاه

    جای دل‌های عزیز است به هم برمزنش


    گو دلم حق وفا با خط و خالت دارد

    محترم دار در آن طره عنبرشکنش


    در مقامی که به یاد لب او می نوشند

    سفله آن مست که باشد خبر از خویشتنش


    عرض و مال از در میخانه نشاید اندوخت

    هر که این آب خورد رخت به دریا فکنش


    هر که ترسد ز ملال انده عشقش نه حلال

    سر ما و قدمش یا لب ما و دهنش


    شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است

    آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #323
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ببرد از من قرار و طاقت و هوش

    بت سنگین دل سیمین بناگوش


    نگاری چابکی شنگی کلهدار

    ظریفی مه وشی ترکی قباپوش


    ز تاب آتش سودای عشقش

    به سان دیگ دایم می‌زنم جوش


    چو پیراهن شوم آسوده خاطر

    گرش همچون قبا گیرم در آغوش


    اگر پوسیده گردد استخوانم

    نگردد مهرت از جانم فراموش


    دل و دینم دل و دینم ببرده‌ست

    بر و دوشش بر و دوشش بر و دوش


    دوای تو دوای توست حافظ

    لب نوشش لب نوشش لب نوش

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #324
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش

    که دور شاه شجاع است می دلیر بنوش


    شد آن که اهل نظر بر کناره می‌رفتند

    هزار گونه سخن در دهان و لب خاموش


    به صوت چنگ بگوییم آن حکایت‌ها

    که از نهفتن آن دیگ سینه می‌زد جوش


    شراب خانگی ترس محتسب خورده

    به روی یار بنوشیم و بانگ نوشانوش


    ز کوی میکده دوشش به دوش می‌بردند

    امام شهر که سجاده می‌کشید به دوش


    دلا دلالت خیرت کنم به راه نجات

    مکن به فسق مباهات و زهد هم مفروش


    محل نور تجلیست رای انور شاه

    چو قرب او طلبی در صفای نیت کوش


    بجز ثنای جلالش مساز ورد ضمیر

    که هست گوش دلش محرم پیام سروش


    رموز مصلحت ملک خسروان دانند

    گدای گوشه نشینی تو حافظا مخروش

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #325
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    هاتفی از گوشه میخانه دوش

    گفت ببخشند گنه می بنوش


    لطف الهی بکند کار خویش

    مژده رحمت برساند سروش


    این خرد خام به میخانه بر

    تا می لعل آوردش خون به جوش


    گر چه وصالش نه به کوشش دهند

    هر قدر ای دل که توانی بکوش


    لطف خدا بیشتر از جرم ماست

    نکته سربسته چه دانی خموش


    گوش من و حلقه گیسوی یار

    روی من و خاک در می فروش


    رندی حافظ نه گناهیست صعب

    با کرم پادشه عیب پوش


    داور دین شاه شجاع آن که کرد

    روح قدس حلقه امرش به گوش


    ای ملک العرش مرادش بده

    و از خطر چشم بدش دار گوش

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #326
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    در عهد پادشاه خطابخش جرم پوش

    حافظ قرابه کش شد و مفتی پیاله نوش


    صوفی ز کنج صومعه با پای خم نشست

    تا دید محتسب که سبو می‌کشد به دوش


    احوال شیخ و قاضی و شرب الیهودشان

    کردم سؤال صبحدم از پیر می فروش


    گفتا نه گفتنیست سخن گر چه محرمی

    درکش زبان و پرده نگه دار و می بنوش


    ساقی بهار می‌رسد و وجه می‌نماند

    فکری بکن که خون دل آمد ز غم به جوش


    عشق است و مفلسی و جوانی و نوبهار

    عذرم پذیر و جرم به ذیل کرم بپوش


    تا چند همچو شمع زبان آوری کنی

    پروانه مراد رسید ای محب خموش


    ای پادشاه صورت و معنی که مثل تو

    نادیده هیچ دیده و نشنیده هیچ گوش


    چندان بمان که خرقه ازرق کند قبول

    بخت جوانت از فلک پیر ژنده پوش

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #327
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش

    وز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش


    گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع

    سخت می‌گردد جهان بر مردمان سخت‌کوش


    وان گهم درداد جامی کز فروغش بر فلک

    زهره در رقص آمد و بربط زنان می‌گفت نوش


    با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام

    نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش


    تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی

    گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش


    گوش کن پند ای پسر وز بهر دنیا غم مخور

    گفتمت چون در حدیثی گر توانی داشت هوش


    در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید

    زان که آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش


    بر بساط نکته دانان خودفروشی شرط نیست

    یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش


    ساقیا می ده که رندی‌های حافظ فهم کرد

    آصف صاحب قران جرم بخش عیب پوش

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #328
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوش

    دلم از عشوه شیرین شکرخای تو خوش


    همچو گلبرگ طری هست وجود تو لطیف

    همچو سرو چمن خلد سراپای تو خوش


    شیوه و ناز تو شیرین خط و خال تو ملیح

    چشم و ابروی تو زیبا قد و بالای تو خوش


    هم گلستان خیالم ز تو پرنقش و نگار

    هم مشام دلم از زلف سمن سای تو خوش


    در ره عشق که از سیل بلا نیست گذار

    کرده‌ام خاطر خود را به تمنای تو خوش


    شکر چشم تو چه گویم که بدان بیماری

    می کند درد مرا از رخ زیبای تو خوش


    در بیابان طلب گر چه ز هر سو خطریست

    می‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #329
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    کنار آب و پای بید و طبع شعر و یاری خوش

    معاشر دلبری شیرین و ساقی گلعذاری خوش


    الا ای دولتی طالع که قدر وقت می‌دانی

    گوارا بادت این عشرت که داری روزگاری خوش


    هر آن کس را که در خاطر ز عشق دلبری باریست

    سپندی گو بر آتش نه که دارد کار و باری خوش


    عروس طبع را زیور ز فکر بکر می‌بندم

    بود کز دست ایامم به دست افتد نگاری خوش


    شب صحبت غنیمت دان و داد خوشدلی بستان

    که مهتابی دل افروز است و طرف لاله زاری خوش


    می‌ای در کاسه چشم است ساقی را بنامیزد

    که مستی می‌کند با عقل و می‌بخشد خماری خوش


    به غفلت عمر شد حافظ بیا با ما به میخانه

    که شنگولان خوش باشت بیاموزند کاری خوش

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #330
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش

    لیکنش مهر و وفا نیست خدایا بدهش


    دلبرم شاهد و طفل است و به بازی روزی

    بکشد زارم و در شرع نباشد گنهش


    من همان به که از او نیک نگه دارم دل

    که بد و نیک ندیده‌ست و ندارد نگهش


    بوی شیر از لب همچون شکرش می‌آید

    گر چه خون می‌چکد از شیوه چشم سیهش


    چارده ساله بتی چابک شیرین دارم

    که به جان حلقه به گوش است مه چاردهش


    از پی آن گل نورسته دل ما یا رب

    خود کجا شد که ندیدیم در این چند گهش


    یار دلدار من ار قلب بدین سان شکند

    ببرد زود به جانداری خود پادشهش


    جان به شکرانه کنم صرف گر آن دانه در

    صدف سینه حافظ بود آرامگهش

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 33 از 64 نخستنخست ... 2329303132333435363743 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/