کوچه ی تنــــــــگ دلم رهگذر یار نیست
به عهد و پیمان خویش دلش وفادار نیست
در ره عشق عاشقم ، نیست به جزهجرغم
همنفس و یار نیست عاشق تبـــــدار نیست
ز دوریــــــش کنم تب نامش همیشه بر لب
مثل دلم قلب او به عشق که بیـمـــار نیست
دیـــــــر رسیدم به تو رد شده بودی ز من
حادثه ی سبز عشـــق در پی تکرار نیست
باد به گیــــــسوی او چنگ زند های و هو
دلم که بی موی او دلخوش گیتــــار نیست
با خط دل نوشتم تویی سرنوشتــــــــــــــم
جمله یــــــــــادگاری به روی دیوار نیست
زمزمه کن با دلم واژه ی تبــــــــــــدار را
لب به سخن باز کن یک دفعه صد بار نیست
گلم رفتی و بی تو دلم که گلــــــــــزار نیست
هیچ نفس خوشتر از لحظه ی دیدار نیست
در گذرم سوی تو دو چشــــــــــم آهوی تو
باز رسیدم ولی چشم تو بیدار نیست
لحظه ی لبخند کو آن ره پیوند کو؟
دردل کم طاقتم طاقت بسیار نیست
داغ نگاهی ز تو بر جگرم مانده است
کن نگهی عشق من ثانیه هُشیار نیست
آنچه نوشتم عزیز حادثه ی قلب هاست
دیدم که می نوشتی حادثه در کار نیست!
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)