صفحه 31 از 68 نخستنخست ... 2127282930313233343541 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 301 تا 310 , از مجموع 680

موضوع: •°•(¯`·._ متن ها و شعرهای عاشقانه _.·´¯)•°•

  1. #301
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    همین اطراف
    نوشته ها
    487
    تشکر تشکر کرده 
    23
    تشکر تشکر شده 
    140
    تشکر شده در
    85 پست
    قدرت امتیاز دهی
    23
    Array

    پیش فرض

    خسته شدم می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم.خسته شدم بس که از سرما لرزیدم... بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم زخم پاهایم به من میخندد... خسته شدم بس که تنها دویدم... اشک گونه هایم را پاک کن و بر پیشانیم بوسه بزن... می خواهم با تو گریه کنم ... خسته شدم بس که... تنها گریه کردم... می خواهم دستهایم را به گردنت بیاویزم و شانه هایت را ببوسم...خسته شدم بس که تنها ایستادم

  2. کاربر مقابل از korosh-8020 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  3. #302
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3164
    Array

    پیش فرض

    به شانه هايم زدي كه تنهاي ام را تكانده باشي به چه دلخوش كرده اي؟ تكاندن برف از شانه هاي آدم برفي؟
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  4. #303
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3164
    Array

    پیش فرض

    تنهائي جاي پايش را عميق تر
    و ماندن در اين غربت
    لحظه هاي غرق در مرداب را
    شدت بخشيده

    مانند شاخه اي خشک شکننده
    و چون عمر يک حباب
    لحظه هاي شيرين، کوتاه
    کوره راه خوشبختي، تاريک و متروک
    زمان در تسخير پائيز
    و من
    همچنان در انتظار بهار ....
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  5. #304
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3164
    Array

    پیش فرض

    چقدر سخته تو چشای کسی که تمام عشقت رو ازت گرفته

    و به جاش یه زخم همیشگی رو به قلبت هدیه داده

    زل بزنی و به جای اینکه لبریز کینه و نفرت بشی

    حس کنی که هنوز دوستش داری

    چقدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به دیوار تکیه بدی

    که یه بار زیر آوار غرورش همه وجودت له شده

    چقدر سخته تو خیال ساعتها باهاش حرف بزنی

    اما وقت دیدنش هیچ چیز جز سلام نتونی بگی

    چقدر سخته وقتی پشتت بهشه

    دونه های اشک گونه ها تو خیس کنه

    اما مجبور باشی بخندی تا نفهمه هنوز

    دوسش داری
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  6. #305
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11331
    Array
    normal Avazak ir Girl51
    چشم هایم
    فاصله های خالی
    مشت هایم
    پر از تنهائی ست
    پروندۀ مختومه ای ست دلم
    که در ردیف عشق
    بایگانی ست
    Avazak ir Art139
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  7. #306
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11331
    Array

    پیش فرض

    2zi60b65B15D
    یکم بار که عاشق شد، قلبش کبوتر بود و تنش از گل سرخ.
    اما عشق، آن صیاد است که کبوتران را پر می دهد.
    و آن باغبان است که گل های سرخ را پرپر می کند. پس کبوترش را پراند و گل سرخ اش را پرپر کرد.
    دوم بار که عاشق شد، قلبش آهو بود و تن اش از ترمه و ترنم.
    اما عشق، آن پلنگ است که ناز آهوان و مشک آهوان نرمش نمی کند، پس آهویش را درید و تن اش را به توفان خود تکه تکه کرد؛ که عشق توفان است و نه ترمه می ماند و نه ترنم.
    *
    سوم بار که عاشق شد، قلبش عقاب بود و تن اش از تنه سرو. اما عشق، آن آسمان است که عقابان را می بلعد و آن مرگ است که تن هر سروی را تابوت می کند.
    پس عقابش در آسمان گم شد و تن اش تابوتی روان بر رود عشق.
    *
    و چهارم بار و پنجم بار و ششم بار و هزار بار.
    هزار و یکم بار که عاشق شد، قلبش اسبی بود از پولاد و آتش و خون و تن اش از سنگ و غیرت و استخوان.
    و عشق آمد در هیئت سواری با سپری و سلاحی بر قلبش نشست و عنانش را کشید، آنچنانکه قلبش از جا کنده شد.
    سوار گفت: از این پس زندگی، میدان است و حریف، خداوند.
    پس قلبت را بیاموز که: عشق کار نازکان نرم نیست / عشق کار پهلوان است، ای پسر
    *
    آنگاه تازیانه ای بر سمند قلبش زد و تاخت. و آن روز، روز نخست عاشقی بود.
    عرفان نظرآهاری
    2zi60b65B15D
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  8. #307
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3164
    Array

    عاشقانه

    اي شب از روياي تو رنگين شده
    سينه از عطر توام سنگين شده

    اي به روي چشم من گسترده خويش
    شاديم بخشنده از اندوه خويش

    همچو باراني كه شويد جسم خاك
    هستيم زآلودگي ها كرده پاك

    اي تپش هاي تن سوزان من
    آتشي در سايه مژگان من

    اي زگندم زارها سرشاتر
    اي ززرين شاخه ها پربارتر

    اي بگشوده بر خورشيدها
    در هجوم ظلمت ترديدها

    با توام ديگر زدردي بيم نيست
    هست اگر، جز درد خوشبختيم نيست

    اي دل تنم من و اين بار نور؟
    هاي هوي زندگي در قعر گور؟

    اي دو چشمانت چمنزاران من
    داغ چشمت خورده بر چشمان من

    پيش از اينت گر كه در خود داشتم
    هر كسي را تو نمي انگاشتم

    درد تاريكي ست درد خواستن
    رفتن و بيهوده خود را كاستن

    سرنهادن برسينه دل سينه ها
    سينه آلودن به چرك كينه ها

    در نوازش، نيش ماران يافتن
    زهر در لبخند ياران بافتن

    زر نهادن در كف طرارها
    گم شدن در پهنه بازارها

    آه، اي با جان من آميخته
    اي مرا از گور من انگيخته

    چون ستاره، با دو بال زرشان
    آمده از دور دست آسمانها

    از تو تنها بيم خاموشي گرفت
    پيكرم بوي هم آغوشي گرفت

    جوي خشك سينه ام را آب تو
    بستر رگهام را سيلاب تو

    در جهاني اينچنين سرد و سياه
    با قدم هايت هدم هايم به راه
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  9. کاربر مقابل از tina عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  10. #308
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3164
    Array

    پیش فرض

    اگه قلبمو شکستی به فدای یک نگاهت
    این منم چون گل یاس نشستم سر راهت
    تو ببین غبار غم رو که نشسته بر نگاهم
    اگه من نمردم از عشق تو بدون که روسیاهم
    اگه عاشقی یه درده چه کسی این درد ندیده
    تو بگو کدام عاشق رنج دوری رو ندیده
    اگه عاشقی گناهه ما همه غرق گناهیم
    میون این همه آدم یه غریب و بی پناهیم
    تو ببین به جرمه عشقت پره پروازمو بستند
    تو ندیدی منه مغرور چه بی صدا شکستم
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  11. #309
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3164
    Array

    پیش فرض

    در آنجا برفراز قله ی کوه
    دو پایم خسته از رنج دویدن
    به خود گفتم در این اوج دیگر
    صدایم را خداخواهد شنیدن
    به سوی ابرهای تیره پر زد
    نگاه روشن امیدوارم
    زدل فریاد کردم که ای خداوند
    من اورا "دوست دارم دوست دارم"
    صدایم رفت تا اعماق ظلمت
    به هم زدخواب شوم اختران را
    غبار آلوده و بی تاب کوبید
    در زرین قصر آسمان را
    ملایک باهزاران دست کوچک
    کلون سخت سنگین را کشیدند
    زطوفان صدای بی شکیبم
    به خودلرزیده در ابری خزیدند
    ستون همچو ماران پیچ درپیچ
    درختان در مه سبزی شناور
    صدایم پیکرش راشستشو داد
    زخاک ره درون حوض کوثر
    خدا در خواب رویا بار خود بود
    به زیر پلکها پنهان نگاهش
    صدایم رفت و با اندوه نالید
    میان پرده های خوابگاهش
    ولی آن پلکهای نقره آلود
    دریغاتا سحرگه بسته بودند
    سبک چون گوش ماهی های ساحل
    به روی دیده اش بنشسته بودند
    صدا صدبار نومیدانه برخواست
    که عاصی گرددو بر وی بتازد
    صدا می خواست تاباپنجه ی خشم
    حریر خواب اورا پاره سازد
    صدافریاد می زد از سر درد
    به هم کی ریزد این خواب طلایی؟
    من اینجاتشنه ی یک جرعه ی مهر
    تو آنجا خفته بر تخت خدایی
    مگر چندان تواند اوج گیرد
    صدایی دردمندو محنت آلود؟
    چو صبح تازه از ره بازآمد
    صدایم از صدادیگر تهی بود
    ولی اینجا به سوی آسمانهاست
    هنوز این دیده ی امیدوارم
    خدایا این صدارا می شناسی؟
    "من اورا دوست دارم دوست دارم
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  12. #310
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3164
    Array

    پیش فرض

    اجازه هست به عشق تو، توی کوچه ها داد بزنم؟
    روی پشت بوم خونه ها اسمتو فریاد بزنم؛
    اجازه هست که هر نفس ترانه بارونت کنم؟
    ماه و ستاره رو بازم فدای چشمونت کنم؛
    اجازه هست که خنده هات قلبمو از جا بکنه؟
    بهت بگم عاشقتم، دوست دارم یه عالمه؛
    اجاز هست بهت بگم عشق تو توی سینمه؟
    جونمو هم به پات بدم بازم برای تو کمه؛
    به من بگو، بگو به من، بگو منو دوسنم داری؟
    بگو که واسه هوست پا روی دلم نمی ذاری
    اجاز هست نگاهتو توی خاطرم قاب بکنم؟
    چشمی که بدخواهمونه به خاطرت خواب بکنم؛
    اجازه فریاد بزنم توی قلبمی تا به ابد؟
    بدون اگه رسوا بشم بخاطرت خوبه نبرد؛
    اجازه هست کنار تو به اوج ابرهام برسم؟
    دست توی دستمو برم به فردا برسم؛
    اجازه هست دریا بشم، کویرو پیومنه کنم؟
    تو صدف دلم بشی، من توی دلت خونه کنم؛
    اجازه هست یه لحظه باز توی چشات نگاه کنم؟
    با یک نگاه بی ریا روی غمو سیاه کنم؛
    اجازه هست ... فقط بگو؟؟اجازه هست!!
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


صفحه 31 از 68 نخستنخست ... 2127282930313233343541 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/