صفحه 3 از 9 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 82

موضوع: *** داستان های مینیمالیستی ***

  1. #21
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    بیکار بود
    کسی محلش نمی گذاشت
    خودکشی کرد
    عز و جلال پیدا کرد و با احترام روی سر گذاشتندش
    و تا آخر عمر به شغل شریف مردن مشغول شد !


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #22
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    تمام ماهی های رودخانه هم بمیرند، نمی میرم، لجن خوارم.


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #23
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    کودک بود و معصوم اما کثیف و فقیر
    گل میفروخت و هیچ کس حتی نگاهش هم نمی کرد
    اون موقع معنی رفتار مردم رو نمی فهمید
    حالا بزرگ شده بود و تبهکار و توی چند قدمی چوبه دار
    حالا همه مردم نگاهش میکردن ... و اون خوب میفهمید!!


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #24
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    برای شنیدن حرفایشان از زبانش چقدر عجله داشتند
    وقتی خواست حرف خودش را بزند
    هیچ کس برای شنیدن نبود!


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #25
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    این روزها هر گلی که سرختر است ، بیشتر سیلی خورده است ...


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #26
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    باغ ـبان ..

    نهال ها را دو دستی به خاک سپرد و رفت ..
    حالا زمین، بوی فقر می دهد .. !


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #27
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    "این نامه یعنی که
    قبل از اینکه فرصت کنم بگویم قلبم جای توست
    گلوله جایت را گرفت."


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #28
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    کافکای بزرگ

    مرد داشت قدم میزد.ایستاد و به آسمان نگاه کرد. یک دسته کلاغ دید. آرزو کرد کاش یک کلاغ بود.
    پرواز کرد. اوج گرفت. رسید به دسته کلاغها. سلام داد. کلاغها با سروصدای زیاد از او فاصله گرفتند. از صدای انسانی اش ترسیده بودند.
    کلاغها که رفتند به زمین نگاه کرد. انسانهای زیادی کنار هم بودند. داشتند با هم صحبت میکردند.
    آرزو کرد کاش انسان بود. سقوط کرد و مرد.


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #29
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    اول خاکمان کردند
    سپس لگدمالمان
    حال هم ، خشت میدان شهر شده ایم
    نام میدان (( ازادی ))


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #30
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    دستهاي پينه بسته،كمري دوتا، زانوي دردمند، تني خسته و دلي پر اميد.
    با پشت دست، دانه درشت عرق را از روي پيشاني اش پاك كرد. مرد آمد. توي دست هايش پول نبود. تفنگ بود. آمده بود تا اجرتش را بدهد. درست قبل از خشك شدن عرق پيشاني اش! رسم، رسم است!
    فقط همين.


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 3 از 9 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/