صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 23 , از مجموع 23

موضوع: اشعار محمدرضا آقاسی

  1. #21
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    میرسد از راه مردی از دیار آشنایی
    بر زبانش مهربانی در نگاهش روشنایی
    روشنایی می دهد خورشید را برق نگاهش
    می گزارد آسمان هر روز پیشانی به راهش
    می رسد مهدی به دستش تیغ سرخ اقتدار
    لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  2. #22
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    الا ساقی مستان ولايت


    بهار بی زمستان ولايت


    از آن جامی كه دادی كربلا را


    بنوشان اين خراب مبتلا را


    چنان مستم كن از يكتا پرستی


    كه از آهم بسوزد ملك هستی


    هزاران راز را در من نهفتی


    ولي در گوش من اينگونه گفتی


    ز احمد تا احد يك ميم فرق است


    جهانی اندر اين يك ميم غرق است


    يقينا ميم احمد ميم مستيست


    كه سرمست از جمالش چشم هستيست


    ز احمد هر دو عالم آبرو يافت


    دمی خنديد هستی رنگ وبو يافت


    اگر احمد نبود آدم كجا بود ؟


    خدا را آيه ای محكم كجا بود ؟


    چه ميپرسند كين احمد كدام است ؟


    كه ذكرش لذت شرب مدام است


    همان احمد كه آغازش بهار است


    دليل خلقت ليل ونهار است


    همان احمد كه فرزند خليل است


    قيام بت شكنها را دليل است


    همان احمد كه ستارالعيوب است


    دليل راه وعلام القلوب است


    همان احمد كه جامش جام وحی است


    به دستش ذولفقار امر و نهی است


    همان احمد كه ختم الانبيا‍ء شد


    جناب كنت و كنزمخفیا شد


    همان اول كه اينجا آخر آمد


    همان باطن كه بر ما ظاهر آمد


    همان احمد كه سر مستان سرمست


    بخوانندش ابوالقاسم محمد


    محمد ميم وحا و ميم و دال است


    تدارك بخش عدل و اعتدال است


    محمد رحمت وللعالمین است


    شرافت بخش صد روح الاامين است


    محمد پاك و شفاف و زلال است


    كه مرات جمال ذوالجلال است


    محمد تا نبوت را بر انگيخت


    ولايت را به كام شيعيان ريخت


    ولايت باده غيب و شهود است


    كليد مخزن سر وجود است


    محمد با علی روز اخوت


    ولايت را گره زد بر نبوت


    محمد را علی آينه دار است


    نخستين جلوه اش بر ذولفقار است


    به جز دست علی مشكل گشا كيست ؟


    كليد كنت و كنز مخفيا كيست؟


    كسی جز او توانايی ندارد


    كه زخم شيعه را مرحم گذارد


    غدير ای باده گردان ولايت


    رسولان الهی مبتلايت


    ندا آمد ز محراب سماوات


    به گوش گوشه گيران خرابات


    رسولي كز غدير خم ننوشد


    ردای سبز بعثت را نپوشد


    تمام انبيا ساغر گرفتند


    شراب از ساقی كوثر گرفتند


    علی ساقی رندان بلاكش


    بده جامی كه ميسوزم در آتش


    مرا آينه صدق و صفا كن


    تجلی گاه نور مصطفی كن

  3. #23
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    مرغ دلم راهی قم می شود
    در حرم امن تو گم می شود


    عمه ی سادات سلام علیک
    روح عبادات سلام علیک


    کوثر نوری به کویر قمی
    آب حیات دل این مردمی


    عمه ی سادات بگو کیستی؟
    فاطمه یا زینب ثانیستی؟


    از سفر کرب وبلا آمدی؟
    یا که به دنبال رضا آمدی؟


    من چه کنم شعله ی داغ تو را
    درد وغم شاهچراغ تورا


    کاش شبی مست حضورم کنی
    با خبر از وقت ظهورم کنی

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/