next page
fehrest page
back page
به همين دليل درباره پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه وآله و سلّم در حديثى چنين آمده است : ((فعند ذلك استخلص اللّه عزّوجلّ لنبوّته و رسالته من الشّجرة المشرّفة الطيّبة ... محمدا صلّى اللّه عليه وآله و سلّم اختصّه للّنبوّة و اءصطفاه بالرّسالة ؛ در اين هنگام خداوند بزرگ محمد صلّى اللّه عليه وآله و سلّم را براى نبوّت و رسالتش از شجره پرارزش پاك برگزيد و خالص گردانيد.))(294)
و در حديث ديگرى كه از بعضى معصومان عليهم السّلام روايت شده مى خوانيم : ((وجدت ابن آدم بين اللّه و بين الشّيطان فان اءحبّه اللّه تقدّست اءسمائه ، خلّصه و استخلصه و الّا خلّى بينه و بين عدوّه ؛ فرزندم آدم را در ميان خدا و شيطان مى بينم ، اگر خداوند متعال او را (به سبب تلاش و كوشش در راه اخلاص ) دوست دارد، خالص و مخلصش مى سازد، وگرنه او را در برابر شيطان رها مى سازد.))(295)
كوتاه سخن اين كه : مساءله خلوص و اخلاص در نيّت و اعتقاد و اخلاق و عمل ، از مهمترين گامها و اساسى ترين پايه هاى تهذيب نفس و سير و سلوك الى اللّه است .
اخلاص در روايات اسلامى
اين معنى در روايات اسلامى نيز فوق العاده مورد بحث قرار گرفته است كه گوشه هايى از آن را در ذيل از نظر مى گذرانيم :
1- در حديثى از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه وآله و سلّم مى خوانيم : ((ثلات لايغّل عليهنّ قلب رجل مسلم اخلاص العمل للّه عزّوجلّ و النّصيحة لائمة المسلمين و اللّزوم لجماعتهم ؛ سه چيز است كه قلب هيچ مسلمانى نبايد درباره آن خيانت كند (و همه مسلمين بايد آن را رعايت كنند): خالص كردن عمل براى خدا، و خيرخواهى براى پيشوايان اسلام و مُلازمت جماعت مسلمين و جدانشدن از آن .))(296)
2- در حديث ديگرى از آن حضرت مى خوانيم كه اخلاص از اسرار الهى است : ((الاخلاص سِرّ من اسرارى اءستودعه قلب من اءحببته من عبادى ؛ اخلاص يكى از اسرار من است و آن را در قلب هر كس از بندگانم را كه دوست بدارم به وديعه مى گذارم)).(297)
3- امير مؤ منان على عليه السّلام مى فرمايد: ((الاخلاص
اءشرف نهاية ؛ اخلاص باارزشترين مقامى است كه انسان به آن مى رسد.))(298)
4- و در تعبير بلند ديگر مى فرمايد:((الاخلاص اعلى الايمان ؛ اخلاص برترين مقام ايمان است .))(299)
5- و در تعبير پرمعناى ديگرى از همان امام مى خوانيم : ((فى اخلاص الاءعمال تنافس اولوا النّهى و الاءلباب ؛ رقابت عاقلان و انديشمندان با يكديگر در اخلاص عمل است .))(300)
6- اين مساءله تا آنجا اهمّيّت دارد كه رسول اكرم صلّى اللّه عليه وآله و سلّم تفاوت مقامات مؤ منان را در تفاوت درجات اخلاص مى شمرد و مى فرمايد: ((بالاخلاص تتفاضل مراتب المؤ منين))(301)
7- امير مؤ منان على عليه السّلام نيز آخرين مرحله يقين رااخلاص معرّفى مى كند و مى فرمايد: ((غاية اليقين الاخلاص ))(302)
8- اخلاص بقدرى اهمّيت دارد كه مقدار مختصرى از عمل كه با آن باشد سبب نجات انسان مى گردد، چنان كه در حديث رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله و سلّم آمده است : ((اءخلص قلبك يكفك القليل من العمل))(303)
9- اخلاص تا آن حد اهمّيّت دارد كه على عليه السّلام آن را عبادت مقرّبان درگاه خدا مى شمرد، و مى گويد: ((الاخلاص عبادة المقرّبين .))(304)
10- اين بحث دامنه دار را با حديث جالب ديگرى از على عليه السّلام به پايان مى بريم كه فركود: ((طوبى لمن اءخلص للّه العبادة و الدّعاء و لم يشغل قلبه بما ترى عيناه و لم ينس ذكراللّه بما تسمع اذناه و لم يحزن صدره بما اعطى غيره ؛ خوشا به حال كسى كه عبادت و دعايش را براى خدا خالص كند، و قلب خود را به آنچه مى بيند مشغول ندارد، و ياد خدا را با آنچه مى شنود، به فراموشى نسپرد، درونش به خاطر نعمتهايى كه به ديگران داده شده است ، غمگين نشود.))(305)
حقيقت اخلاص
مرحوم فيض كاشانى در محجّة البيضاء در اين زمينه چنين مى نويسد: ((حقيقت اخلاص آن است كه نيّت انسان از هرگونه شرك خَفى و جَلىّ پاك باشد))، قرآن مجيد مى فرمايد:و انّ لكم فى الانعام لعبرة نسقيكم ممّا فى بطونه من بين فرث و دم لبنا خالصا سائغا للشّاربين ؛ در وجود چهارپايان براى شما درسهاى عبرتى است ، چرا كه از درون شكم آنها، از ميان غذاهاى هضم شده و خون ، شير خالص و گوارا به شما مى نوشانيم .(306)
((شير خالص آن است كه نه رگه هاى خون در آن باشد، و نه اثرى از آلودگى درون شكم و نه غير آن ، صاف و پاك و بدون غَلّوغش باشد؛ نيّت عمل خالص نيز همان گونه است ، بايد هيچ انگيزه اى جز انگيزه الهى بر آن حاكم نگردد.))(307)
در روايات اسلامى نيز تعبيرات بسيار لطيفى درباره حقيقت اخلاص و نشانه هاى مخلصين بيان شده كه به بخشى از آن اشاره مى كنيم :
1- در حديثى از رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله و سلّم مى خوانيم كه فرمود: ((انّ لكّل حقّ حقيقة و مابلغ عبد حقيقة الاخلاص حتّى لايحبّ اءن يحمد على شى ء من عمل للّه ؛ هر حقيقتى نشانه اى دارد، هيچ بنده اى به حقيقت اخلاص نمى رسد مگر زمانى كه دوست نداشته باشد كه او را به خاطر اعمال الهى اش بستانيد.))(308)
2- در حديث ديگرى از همان حضرت نقل شده كه فرمود: ((اءمّا علامة المخلص فاءربعة ؛ يسلم قلبه ، و تسلم جوارحه ، و بذل خيره و كفّ شرّه ؛ امّا علائم مخلص چهار چيز است : قلبش تسليم خداست ، همچنين اعضايش تسليم فرمان اوست ، خير خود را در اختيار مردم مى گذارد و شرّ خود را بازمى دارد.))(309)
3- در حديث ديگرى از امام باقر عليه السّلام مى خوانيم : ((لايكون العبد عابدا للّه حقّ عبادته حتّى ينقطع عن الخلق كلّه اليه ، فحينئذ يقول هذا خالص لى فيتقبّله بكرمه ؛ هيچ عبادت كننده اى حقّ عبادت خود را به جا نمى آورد، مگر اين كه از تمام مخلوقات چشم بردارد و متوجّه او شود؛ در اين هنگام ، خداوند مى فرمايد: اين براى من خالص شده است ؛ پس به كرمش او را مى پذيرد.))(310)
4- و بالاخره امام صادق عليه السّلام جان سخن را در يك جمله كوتاه خلاصه كرده ، و درباره اخلاص مى فرمايد: ((مااءنعم اللّه عزّوجلّ على عبد اءجلّ من اءن لايكون فى قلبه مع اللّه غيره ؛ خداوند متعال نعمتى بزرگتر از اين به بنده اى نداده است كه در قلبش با خدا، ديگرى نباشد.))(311)
اكنون با توجّه به اهمّيّت فوق العاده اخلاص ، و تاءثير عميق آن در پيمودن راه حق ، و وصول به مقامات عاليه قرب الى اللّه ، اين سؤ ال پيش مى آيد كه اخلاص را چگونه مى توان به دست آورد؟
بى شك اخلاص نيّت هميشه برخاسته از ايمان و يقين و عمق معارف الهيّه است ؛ هر قدر يقين انسان به توحيد افعالى خدا بيشتر باشد و هيچ مؤ ثّرى را در عالم هستى ، جز ذات پاك او نشناسد، و همه چيز را از او و از ناحيه او و به فرمان او بداند، و اگر اسباب و عواملى در عالم امكان وجود دارد، آن را نيز سر بر فرمان او ببيند چنين كسى اعمالش تواءم با خلوص است ؛ زيرا جز خدا مبداء تاءثيرى نمى بيند كه براى او كار كند.
اين حقيقت در روايات اسلامى در عبارات كوتاه و پرمعنايى منعكس است : امام علىّ بن ابى طالب عليه السّلام در حديثى مى فرمايد: ((اءلاخلاص ثمرة اليقين ؛ اخلاص ميوه درخت يقين است .))(312)
و از آنجا كه عبادت به مقتضاى واعبد ربّك حتّى ياءتيك اليقين يكى از اسباب يقين مى باشد، در حديث ديگرى از همان حضرت آمده است كه ((اءلاخلاص ثمرة العبادة ؛ اخلاص ميوه درخت عبادت است .))(313)
و نيز از آنجا كه علم و معرفت يكى از سرچشمه هاى يقين است ، و يقين چنان كه گفتيم سرچشمه اخلاص است ، در حديثى از همان حضرت آمده است كه فرمود: ((ثمرة العلم اخلاص العمل ؛ ميوه علم اخلاص عمل است .))(314)
و بالاخره در گفتار جامعى از مولى على عليه السّلام به سرچشمه هاى اخلاص چنين اشاره شده است : ((اءوّل الدّين معرفته ، و كمال معرفته التّصديق به ، و كمال التّصديق به توحيده ، و كمال توحيده الاخلاص له ؛ سرآغاز دين معرفت خداست ، و كمال معرفتش تصديق ذات اوست ، و كمال تصديقش ذاتش ، توحيد و شهادت بر يگانگى او مى باشد؛ و كمال توحيد او اخلاص است .))(315)
موانع اخلاص
بزرگان علم اخلاق در اين زمينه اشارات روشن و دقيقى دارند، بعضى معتقدند اخلاص موانع و آفات آشكار و نهان دارد؛ بعضى بسيار قوى و خطرناك و بعضى ضعيفتر است ، و شيطان و هواى نفس براى مشوب ساختن ذهن انسان و گرفتن صفا و اخلاص و آلوده كردن اعمال به ريا نهايت تلاش و كوشش مى كنند.
بعضى از مراحل رياكارى و آلودگى نيّت به قدرى روشن است كه هر كسى آن را درمى يابد؛ مثل اين كه شيطان در نمازگزار نفوذ مى كند و مى گويد نماز را آرام و آهسته و با آداب و خشوع انجام ده ، تا حاضران تو را انسانى مؤ من و صالح بدانند و هرگز به غيبت تو آلوده نشوند، اين يك فريب آشكار از ناحيه شيطان است !
گاه اين وسوسه هاى شيطانى به شكل مخفى ترى صورت مى گيرد، و در لباس اطاعت ظاهر مى شود؛ مثلا، مى گويد: تو انسان برجسته اى و مردم به تو نگاه مى كنند، اگر نماز و اعمالت را زيباسازى ديگران به تو اقتدا كرده و در ثواب آنها شريك خواهى شد، و انسان بى خبر گاه تسليم چنين وسوسه اى مى شود، و در درّه هولناك ريا سقوط مى كند.
گاه وسوسه هاى شيطان از اين هم پيچيده تر و پنهان تر است ؛ مثل اين كه به نمازگزار مى گويد انسان مخلص كسى است كه در خلوت و جلوت يكسان باشد، كسى كه عبادتش در خلوات كمتر از جلوات باشد، رياكار است ، و به اين ترتيب او را وادار مى كند كه در خلوت نماز خود را جالب و جاذب كند تا بتواند در بيرون و در مقابل مردم نيز چنين كند و به اهداف خود برسد اين نيز يك نوع رياكارى خفى است كه ممكن است بسيارى از آن غافل شوند و از درك آن عاجز گردند. و همچنين مراحل مخفى تر و پنهان تر.(316)
براستى موانع و آفات اخلاص به قدرى زياد و متنوّع و پنهان است كه هيچ انسانى جز از طريق پناه بردن به لطف الهى از آن رهايى نمى يابد.
در روايات اسلامى نيز هشدارهاى مهمّى درباره آفات اخلاص آمده است :
از جمله در حديثى از اميرمؤ منان على عليه السّلام مى خوانيم : ((كيف يستطيع الاخلاص من يغلبه الهوى ؛ چگونه توانايى بر اخلاص دارد كسى كه هواى نفس بر او غالب است ؟))(317)
در حقيقت ، عمده ترين آفت اخلاص و مهمترين مانع آن در اين حديث شريف بيان شده است . آرى ! هواى نفس است كه سرچشمه اخلاص را تيره و تاريك مى سازد.
در حديث ديگرى از همان امام بزرگوار مى خوانيم : ((قلّل الآمال تخلص لك الاءعمال ؛ آرزوها را كم كن (و دامنه آرزوهاى دور و دراز را جمع نما) تا اعمال تو خالص شود!))(318)
اين نكته حائز اهمّيّت است كه گاه انسان در اين مورد، گرفتار وسواس مى شود كه آن خود يكى ديگر از نيرنگهاى شيطان است ، به او مى گويد به نماز جماعت مرو، چرا كه در آنجا ممكن است نيّتت آلوده شود، فقط در خانه نماز بخوان ، يا هنگامى كه در ميان جمعيّت به نماز برمى خيزى مستحبّات را ترك كن و نماز را بسيار سريع و دست و پا شكسته بخوان مبادا آلوده رياگردى . و بسيار ديده ايم افرادى را كه به خاطر همين گرفتارى از مستحبّات مؤ كّدى كه شرع ، به آن دعوت كرده است باز مانده اند.
و شايد به همين دليل است كه قرآن مجيد مردم را دعوت به انفاق پنهان و آشكار هر دو كرده است . مى فرمايد: ((الّذين ينفقون اءموالهم بالّليل و النّهار سرّا و علانية فلهم اءجرهم عندربّهم ولاخوف عليهم و لاهم يحزنون ؛ آنها كه اموال خود را شب و روز، پنهان و آشكار انفاق مى كنند مزدشان نزد پروردگارشان است ، نه ترسى بر آنهاست و نه غمگين مى شوند.))(319)
اين حديث را با ذكر نكته ديگرى پايان مى دهيم و آن اين كه داشتن اخلاص در خلوت و تنهايى . چندان افتخار نيست ، مهم آن است كه انسان در جلوت و در ميان مردم و در مرئى و منظر همگان بتواند اعمال خالصانه انجام دهد.
آثار اخلاص
از آنجا كه اخلاص گرانبهاترين گوهرى است كه در خزانه قلب و روح انسان پيدا مى شود، آثار فوق العاده مهمّى نيز دارد كه در روايات اسلامى با تعبيرات كوتاه و بسيار پُرمعنى به آن اشاره شده است .
در حديث معروفى از رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله و سلّم مى خوانيم : ((مااءخلص عبد للّه عزّوجلّ اءربعين صباحا الاّ جرت ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه ؛ هيچ بنده اى از بندگان خدا چهل روز اخلاص را پيشه خود نمى سازد مگر اين كه چشمه هاى حكمت و دانش از قلبش بر زبانش جارى مى شود.))(320)
در حديث ديگرى از امام علىّ بن ابيطالب عليه السّلام مى خوانيم : ((عند تحقّق الاخلاص تستنير البصائر؛ به هنگام تحقّق اخلاص ، چشم بصيرت انسان نورانى مى شود.))(321)
در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم : ((فى اخلاص النّيّات نجاح الامور؛ در اخلاص نيّت پيروزى در كارها است .))(322)
اين نكته روشن است كه هر قدر نيّت خالصتر باشد به باطن كارها اهمّيّت بيشترى داده مى شود تا به ظاهر كار، و به تعبير ديگر، محكم كارى در حدّ اعلى خواهد بود؛ به همين دليل پيروزى در كار تضمين خواهد شد. و بعكس اگر آلوده به ريا باشد به ظاهر بيش از باطن اهمّيّت داده مى شود و كارها و برنامه ها تو خالى مى گردد و به همين امر سبب شكست است .
و نيز به همين دليل ، در حديث ديگرى از همان امام عليه السّلام مى خوانيم : ((لوخلصت النّيّات لزكّت الاعمال ؛ اگر نيّات خالص شود اعمال پاكيزه خواهد شد.))(323)
رياكارى
نقطه مقابل اخلاص ((ريا)) است ، كه در آيات و روايات اسلامى از آن مذمّت شده است و آن را عاملى براى بطلان اعمال و نشانه اى از نشانه هاى منافقان و نوعى شِرك به خدا معرفى كرده اند.
رياكارى تخريب كننده فضائل اخلاقى و عاملى براى پاشيدن بذر رذائل در روح و جان انسانهاست . رياكارى اعمال را تو خالى و انسان را از پرداختن به محتوا و حقيقت عمل باز مى دارد.
رياكارى يكى از ابزارهاى مهّم شيطان براى گمراه ساختن انسانهاست .
با اين اشاره به آيات قرآن باز مى گرديم و چهره رياكاران و نتيجه اعمال آنها را بررسى مى كنيم .
1- يا ايّها الّذين آمنوا لاتبطلوا صدقاتكم بالمن و الاذى كالّذى ينفق ماله رئاء النّاس و لايؤ من باللّه و اليوم الاخر فمثله كمثل صفوان عليه تراب فاصابه وابل فتركه صلدا لايقدرون على شى ء مّمّا كسبوا و اللّه لايهدى القوم الكافرين (سوره بقره ، آيه 264)
2- فمن كان يرجوا لقاء ربّه فليعمل عملا صالحا و لا يشرك بعبادة ربّه اءحدا (سوره كهف ، آيه 110)
3- اءنّ المنافقين يخادعون اللّه و هو خادعهم و اذا قاموا الى الصّلوة قاموا كسالى يرآؤ ن النّاس و لايذكرون اللّه الاّ قليلا (سوره نساء، آيه 142)
4- والّذين ينفقون اءموالهم رئاءالنّاس ولايؤ منون باللّه ولاباليوم الآخر و من يكن الشّيطان له قرينا فسآء قرينا (سوره نساء، آيه 38)
5- ولاتكونوا كالّذين خرجوا من ديارهم بطرا و رئاءالنّاس و يصدّون عن سبيل اللّه و اللّه بما يعملون محيط (سوره انفال ، آيه 47)
6- فويل للمصلّين الّذين هم عن صلاتهم ساهون ، الّذين هم يرآؤ ن و يمنعون الماعون (سوره عاعون ، آيه 4تا7)
ترجمه :
1- اى كسانى كه ايمان آورده ايد بخششهاى خود را با منّت و آزار باطل نسازيد همانند كسى كه مال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مى كند و به خدا و روز رستاخيز ايمان نمى آورد (كار او) همچون قطعه سنگى است كه بر آن (قشر نازكى از) خاك باشد (و بذرهايى در آن افشانده شود) و رگبار باران به آن برسد (و همه خاكها و بذرها را بشويد) و آن را صاف (و خالى از خاك و بذر) رها كند، آنها از كارى كه انجام داده اند چيزى به دست نمى آورند و خداوند جمعيّت كافران را هدايت نمى كند!
2- پس هر كه به لقاى پروردگارش اميد دارد بايد كارى شايسته انجام دهد و هيچ كس را در عادت پروردگارش شريك نكند.
3- منافقان مى خواهند خدا را فريب دهند در حالى كه او آنها را فريب مى دهد و هنگامى كه به نماز برمى خيزند با كسالت برمى خيزند و در برابر مردم ريا مى كنند و خدا را جز اندكى ياد نمى نمايند.
4- و آنها كسانى هستند كه اموال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مى كنند و ايمان به خدا و روز بازپسين ندارند (چرا كه شيطان رفيق و همنشين آنهااست ) و كسى كه شيطان قرين او باشد بد همنشين و قرينى دارد.
5- و مانند كسانى نباشيد كه از روى هواپرستى و غرور و خودنمائى در برابر مردم از سرزمين خود (به سوى ميدان بدر) بيرون آمدند و (مردم را) از راه خدا بازمى داشتند (و سرانجام شكست خوردند) و خداوند به آنچه عمل مى كنند احاطه (و آگاهى ) دارد.
6- پس واى بر نمازگزارانى كه ، در نماز خود سهل انگارى مى كنند، همان كسانى كه ريا مى كنند، و ديگران را از وسائل ضرورى زندگى منع مى نمايند!
شرح و تفسير
در نخستين آيه ، منّت گذاردن و آزاردادن و رياكردن در يك رديف شمرده شده و همه آنها را موجب بطلان و نابودى صدقات (و اعمال نيك ) معرفى مى كند بلكه تعبيراتى از اين آيه نشان مى دهد كه شخص رياكار ايمان به خدا و روز آخرت ندارد؛ مى فرمايد: ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد انفاقهاى خود را با منّت و آزار باطل نكنيد!)) (يا اءيّها الّذين آمنوا لاتبطلوا صدقاتكم بالمنّ و الاءذى ) سپس اين گونه افراد را به كسى تشبيه مى كنند كه مال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مى نمايد و به خدا و روز رستاخيز ايمان ندارد! (كالّذى ينفق ماله رئاءالنّاس و لا يؤ من باللّه واليوم الاءخر)
در ذيل آيه ، مثال بسيار گويا و پرمعنائى براى اين گونه اشخاص زده و مى فرمايد: ((مثل (كار) او همچون قطعه سنگى است كه بر آن قشر نازكى از خاك باشد (و بذرهائى در آن افشانده شود) و رگبار باران بر آن فرود آيد (و همه خاكها و بذرها را با خود بشويد و با خود ببرد) و آن را صاف (و خالى از همه چيز رها سازد)!)) (فمثله كمثل صفوان عليه تراب فاصابه وابل فتركه صلدا)
اين گونه اشخاص (به يقين ) ((از كارى كه انجام داده اند بهره اى نمى گيرند و خداوند كافران را هدايت نمى كند!)) (لايقدرون على شى ء مّمّا كسبوا و اللّه لايهدى القوم الكافرين )
در اين آيه تلويحا يك بار رياكاران را فاقد ايمان به خدا و روز قيامت معرفى كرده و يك بار به عنوان قوم كافر، و اعمال آنها را هيچ و پوچ و فاقد هرگونه ارزش مى شمرد چرا كه بذر اعمالشان در سرزمين رياكارى پاشيده شده كه هيچ گونه آمادگى براى رشد و نمو ندارد. اين احتمال نيز در تفسير آيه وجود دارد كه رياكاران خودشان همانند قطعه سنگى هستند كه قشر نازكى از خاك بر آن است و هيچ گونه بذر مفيدى را پرورش نمى دهد؛ آرى ! قلب آنها همچون سنگ و روحشان نفوذناپذير و اعمالشان بى ريشه و نيّاتشان آلوده است .
جالب اين كه در آيه اى كه پشت سر اين آيه در همان سوره بقره آمده است اعمال خالصان و مخلصان را به باغى پربركت تشبيه مى كند كه بذر و نهال صالح در آن كاشته شده د باران كافى بر آن مى بارد و نور آفتاب از هر سو به آن مى تابد و نسيم باد از هر طرف به آن مى وزد و ميوه و ثمره آن را مضاعف مى سازد.
در دومين آيه ، پيامبر صلّى اللّه عليه وآله و سلّم را مخاطب قرار داده و دستور مى دهد مساءله توحيد خالص را به عنوان اصل اساسى اسلام به مردم برساند؛ مى فرمايد: ((بگو من بشرى همچون شما هستم (تنها امتياز من اين است كه ) به من وحى مى شود كه معبود شما تنها يكى است .)) (قل انّما اءنا بشر مثلكم يوحى الىّ اءنّما الهكم اله واحد)
سپس نتيجه گيرى مى كند كه بر اين اساس ، اعمال بايد از هر نظر خالص و خالى از شرك باشد و مى فرمايد: ((پس هر كس اميد به لقاى پروردگارش دارد بايد عمل صالح انجام دهد و كسى را در عبادت پروردگارش شريك نسازد!)) (فمن كان يرجوا لقاء ربّه فليعمل عملا صالحا ولايشرك بعبادة ربّه اءحدا)
به اين ترتيب ، شرك در عبادت ، هم اساس توحيد را ويران مى سازد و هم اعتقاد به معاد را؛ و به تعبير ديگر، گذرنامه ورود به بهشت جاويدان عمل خالص است .
قابل توجّه اين كه در شاءن نزول اين آيه آمده است كه مردى به نام ((جُندَب بن زُهِير)) خدمت رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله و سلّم عرض كرد من كارهايم را براى خدا به جا مى آورم و هدفم رضاى اوست امّا هنگامى كه مردم از آن آگاه مى شوند مسرور و شاد مى شود؛ پيامبر فرمود: ((انّ اللّه طيّب و لايقبل ما شورك فيه ؛ خداوند پاك است و جز عمل پاك را نمى پذيرد و عملى كه غير او در آن شركت داده شود مقبول او نخواهد بود!)) سپس آيه فوق نازل شد.(324)
در شاءن نزول ديگرى آمده است كه مردى خدمتش عرض كرد: ((من جهاد فى سبيل اللّه را دوست دارم و در عين حال دوست دارم مردم موقعيّت مرا در جهاد بدانند.)) در اين هنگام آيه فوق نازل شد.(325)
شبيه همين معنى در مورد انفاق در راه خدا و صله رحم نيز نقل شده است (326) و نشان مى دهد كه آيه بالا بعد از سؤ الات گوناگون در مورد اعمال آلوده به اهداف غير خدائى نازل شده است و رياكار به عنوان مشرك و كسى كه ايمان محكمى به آخرت ندارد، معرفى گرديده است .
در حديث ديگرى نيز از رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله و سلّم مى خوانيم كه فرمود: ((من صلّى يرائى فقد اءشرك و من صام يرائى فقد اءشرك و من تصّدق يرائى فقد اءشرك ثمّ قرء فمن كان يرجوا لقاء ربّه ...؛ كسى كه نماز را به خاطر ريا بخواند مشرك شده و كسى كه روزه را براى ريا به جاآورد مشرك شده و كسى كه صدقه و انفاق را براى ريا انجام دهد مشرك شده سپس آيه : فمن كان يرجوا لقاء ربّه ... را تلاوت فرمود.))(327)
در سومين آيه ، ريا را يكى از اعمال منافقان شمرده مى فرمايد: ((منافقان مى خواهند خدا را فريب دهند در حالى كه او آنها را فريب مى دهد و هنگامى كه به نماز مى ايستند از روى كسالت است و در برابر مردم ريا مى كنند و خدا را جز اندكى ياد نمى كنند!)) (انّ المنافقين يخادعون اللّه و هو خادعهم و اذا قاموا الى الصّلوة قاموا كسالى يرآؤ ن النّاس و لايذكرون اللّه الّا قليلا)
اين نكته قابل توجّه است كه نفاق نوعى دوگانگى ظاهر و باطن است و رياكارى نيز شكل ديگرى از دوگانگى ظاهر و باطن مى باشد چرا كه ظاهر عمل الهى و باطن آن شيطانى و ريائى است و به خاطر جلب توجّه مردم ! بنابراين ، طبيعى است كه ريا جزء برنامه منافقان باشد.
در چهارمين آيه ، اعمال ريائى را همرديف عدم ايمان به خدا و روز قيامت و همنشينى با شيطان شمرده و مى فرمايد: ((آنها كسانى هستند كه اموال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مى كنند و ايمان به خداوند و روز باز پسين ندارند (چرا كه شيطان و همنشين آنها است ) و كسى كه شيطان قرين اوست بد قرينى انتخاب كرده است .)) (والّذين ينفقون اءموالهم رئاءالنّاس ولايؤ منون باللّه ولاباليوم الآخر و من يكن الشّيطان له قرينا فسآء قرينا).
به اين ترتيب ، رياكاران دوست شيطان و فاقد ايمان قاطع به مبداء و معاد هستند.
در پنجمين آيه ، خداوند مسلمانان را از همسوئى با كفّار كه اعمالشان رياكارانه و از روى هواپرستى و خودنمائى بوده است نهى مى كند، مى فرمايد: ((مانند كسانى نباشيد كه از سرزمين خود به خاطر هواپرستى و غرور و خودنمائى در برابر مردم بيرون آمدند! و مردم رااز راه خدا بازمى داشتند و خداوند به آنچه عمل مى كنند احاطه (كامل ) دارد.)) (ولاتكونوا كالّذين خرجوا من ديارهم بطرا و رئاءالنّاس و يصدّون عن سبيل اللّه و اللّه بما يعملون محيط)
next page
fehrest page
back page
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)