صفحه 3 از 208 نخستنخست 12345671353103 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #21
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 50

    تاريخ: 16/2/42

    پاسخ امام خمينى به علماء اعلام همدان

    بسم الله الرحمن الرحيم

    حضور شريف حضرات علماء اعلام و حجج اسلام و فقهاى عظام دامت بركاتهم و علت كلمتهم

    تلگراف محترم مبنى بر تاسف و تاثر از فاجعه عظيمه وارد بر اسلام و مسلمين و اعلام پشتيبانى از حوزه مقدسه و مقاصد شرعيه كه جميع علماى اسلام و طبقات مسلمين در آن شريك هستند موجب تشكر گرديد. بديهى است با اين شيوه كه دستگاه جبار در پيش گرفته اگر مسلمين غفلت كنند و مراقبت شديد نكنند و كوشش در دفاع از حريم قرآن كريم و اسلام نكنند زمانى نگذرد كه خداى نخواسته دستگاه ناپاك و عمال اجنبى از احكام ضرورى اسلام تجاوز كرده به اساس اسلام مقدس ضربه وارد خواهند كرد. شواهدى در دست است كه دستگاه جبار به حكم الزام و خباثت ذاتى در صدد هدم اساس است. حمله مسلحانه به مركز فقاهت و هتك مراجع و فقهاء اسلام و حبس و زجر شاگردان مكتب اسلام و اهانت به قرآن كريم و ساير مقدسات مذهبى نمونه بارز آن است. اعلام به تساوى حقوق زن و مرد از هر جهت، الغاء اسلام و رجوليت از منتخب و منتخب و الغاى اسلام و رجوليت از شرائط قضات نمونه ظاهر ديگرى است. سخت گيرى كردن و اجحاف نمودن به حجاج بيت الله الحرام و در مقابل وسايل فراهم نمودن و تسهيل نمودن براى مسافرت چند هزار نفر عمال اسرائيل به لندن براى توطئه بر ضد اسلام و به آنها اسم مذهب گذاشتن (چنانچه از بعضى روزنامه‏ها كه حتما تحت نظر سازمان‏هاى دولتى و به ديكته آنها است) يكى ديگر از نمونه‏هاى انحراف دستگاه جبار است. تخفيف در كرايه طياره و به هر مسافرى از فرقه ضاله پانصد دلار ارز دادن نمونه ديگرى است. زمزمه تغيير خط كه اخيرا بار ديگر آغاز شده و زمزمه‏هاى ديگر كه ذكر آن اكنون صلاح نيست و تعبيرهاى بسيار ننگينى كه در نطق‏هاى مبتذلشان شده و مى‏شود يكى ديگر از همان نمونه‏هاست. اينها و امثال اينها است كه اين جانب را به وحشت انداخته و براى من جاى شبهه نيست كه سكوت در مقابل دستگاه جبار علاوه بر هدم اسلام و مذهب تشيع، نابودى با ننگ است...

    امروز مسلمين و خصوص علماى اعلام در مقابل خداى تبارك و تعالى مسئوليت بزرگى دارند. با سكوت ما نسل‏هاى آتيه الى الابد در معرض ضلالت و كفر هستند و مسوول آن ما هستيم. خطر اسرائيل و عمال ننگين آن اسلام و ايران را تهديد به زوال مى‏كند، من براى چند روز زندگى با عار و ننگ ارزشى قائل نيستم و از علماى اعلام و ساير طبقات مسلمين انتظار دارم كه با تشريك مساعى

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 51

    قرآن و اسلام را از خطرى كه در پيش است نجات دهند واز خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمين و علماى اسلام را خواستارم.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  2. #22
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 52

    تاريخ: 28/2/42

    پيام امام به وعاظ، گويندگان دينى و هيئات مذهبى در مورد وظايف آنها در قبال تبليغات رژيم

    بسم الله الرحمن الرحيم

    به عموم حضرات مبلغين محترم و خطباى معظم كثرالله امثالهم و عموم هيئات محترم، عزاداران سيد مظلومان عليه الصلوه و السلام محترما"معروض مى‏دارد در اين ايام كه دستگاه جبار از خوف آنكه مبادا در منابر و مجامع مسلمين، شرح مظالم و اعمال خلاف انسانى و ضد دينى و وطنى آنها داده شود، دست به رسوايى ديگرى زده و درصدد گرفتن التزام و تعهد از مبلغين محترم و سران هيئات عزادار است كه از مظالم دم نزنند و دستگاه جبار را به خودسرى واگذارند، لازم است تذكر دهم كه اين التزامات علاوه بر آنكه ارزش قانونى نداشته و مخالفت با آن هيچ اثرى ندارد، التزام گيرندگان مجرم و قابل تعقيب هستند. عجب است كه دستگاه بى‏پروا ادعا دارد كه قاطبه ملت با اوست و از پشتيبانى اكثريت قاطع برخوردار است، با اين وصف در تمام شهرستان‏ها، قراء و قصبات به دست و پا افتاده و با ارعاب و تهديد ملت، خفقان ايجاد مى‏كند. اگر اين ادعا صحيح است، ملت را اين چند روز به حال خود واگذارند تا از پشتيبانى مردم متمتع شده، موافقت شش ميليونى به همه ملل جهان ظاهر، والا اشاعه اكاذيب براى تشويش افكار عامه برخلاف مصالح اسلام و مملكت، جرم و قابل تعقيب است. حضرات مبلغين عظام، هيئات محترم و سران دسته‏هاى عزادار متذكر شوند كه لازم است فريضه دينى خود را در اين ايام در اجتماعات مسلمين ادا كنند و از سيد مظلومان، فداكارى در راه احياء شريعت را فراگيرند و از توهم چند روز حبس و زجر نترسند (لاتهنوا و لاتحزنواوانتم الاعلون ان كنتم مومنين).

    آقايان بدانند كه خطر امروز بر اسلام، كمتر از خطر بنى اميه نيست. دستگاه جبار با تمام قوا به اسرائيل و عمال آنها (فرقه ضال ومضله ) همراهى مى‏كند، دستگاه تبليغات را به دست آنها سپرده و در دربار، دست آنها باز است، در ارتش و فرهنگ و ساير وزارتخانه‏ها براى آنها جا باز نموده و شغل‏هاى حساس به آنها داده‏اند. خطر اسرائيل و عمال آن را به مردم تذكر دهيد. در نوحه‏هاى سينه زنى از مصيبت‏هاى وارده بر اسلام و مراكز فقه و ديانت و انصار شريعت ياد آور شويد. از فرستادن و تجهيز دولت خائن، چند هزار نفر دشمن اسلام و ملت و وطن را به لندن براى شركت در محفل ضد اسلامى و ملى، اظهار تنفر كنيد.

    سكوت در اين ايام تاييد دستگاه جبار و كمك به دشمنان اسلام است، از عواقب اين امر

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 53

    بترسيد. از سخط خداى تعالى بهراسيد.اگر به واسطه سكوت شماها به اسلام لطمه‏اى وارد آيد، نزد خداى تعالى و ملت مسلمان مسوول هستيد (اذ اظهرت البدع فللعالم ان يظهر علمه و الافعليه لعنه الله) از تساوى حقوق اظهار تنفر كنيد و از دخالت زن‏ها در اجتماعى كه مستلزم مفاسد بيشمار است، ابراز انزجار، و دين خدا را يارى كنيد و بدانيد (ان تنصروالله ينصركم و يثبت اقدامكم )از اخافه و ارعاب سازمان‏ها و دستگاه شهربانى هراسى به خود راه ندهيد،آنها نيز مثل شما ملزم و مجبوردند و بسيارى از آنها با شما همراه و از دستگاه بيزارند.

    والسلام عليكم و على من اتبع الهدى

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  3. #23
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 54

    تاريخ : 13/3/42

    بيانات امام خمينى در مدرسه فيضيه در مورد نقشه‏هاى اسرائيل

    اسرائيل براى غارت ايران در صدد شكستن موانع است.

    بسم الله الرحمن الرحيم

    الان عصر عاشورا است...گاهى كه وقايع روز عاشورا را از نظر مى‏گذرانم اين سوال برايم پيش مى‏آيد كه اگر بنى اميه و دستگاه يزيد بن معاويه تنها با حسين سر جنگ داشتند آن رفتار وحشيانه و خلاف انسانى چه بود كه در روز عاشورا با زن‏هاى بى پناه و اطفال بى‏گناه مرتكب شدند؟!بچه‏هاى خردسال چه تقصيرى داشتند؟ زن‏ها چه تقصير داشتند؟بر نظرم مى‏گذرد كه آنهابا اساس سروكار داشتند. بنى‏هاشم را نمى‏خواستند، بنى اميه با بنى‏هاشم مخالفت داشتند، نمى‏خواستند شجره طيبه باشند. همين فكر امروز در سرزمين ايران به نظر مى‏رسد اينها با بچه‏هاى 16 - 17 ساله ما چكار داشتند؟ سيد 16 -17 ساله به شاه چه كرده بود؟ به دستگاه‏هاى سفاك چه كرده بود؟ لكن اين فكر پيش مى‏آيد كه اينها با اساس مخالفند،با بچه مخالف نيستند، اينها نمى‏خواهند كه اساس موجود باشد،اينها نمى‏خواهند صغير و كبير ما موجود باشد. اسرائيل نمى‏خواهد در اين مملكت دانشمند باشد، اسرائيل نمى‏خواهد در اين مملكت قرآن باشد، اسرائيل نمى‏خواهد در اين مملكت علماى دين باشند، اسرائيل نمى‏خواهد در اين مملكت احكام اسلام باشد، اسرائيل به دست عمال سياه خود مدرسه را كوبيد. ما را مى‏كوبند، شما ملت را مى‏كوبند، مى‏خواهند اقتصاد شما راقبضه كنند،مى خواهند زراعت و تجارت شما را از بين ببرند، مى‏خواهند در اين مملكت داراى ثروتى باشند، ثروت‏ها را تصاحب كنند به دست عمال خود،اين چيزهائى كه مانع هستند، چيزهايى كه سد راه هستند، سدها را بشكند، قرآن سد راه است بايد شكسته شود،روحانيت سد راه است بايد شكسته شود، مدرسه فيضيه سد راه است بايد خراب شود، طلاب علوم دينيه ممكن است بعدها سد راه شوند بايد از پشت بام بيافتند، بايد سرودست آنها شكسته شود براى اينكه اسرائيل به منافع خودش برسد، دولت ما به تبعيت اسرائيل ما را اهانت مى‏كند.

    دنيا بايد قضاوت كند كه روحانيت مفتخور است يا رژيم شاه.

    شما آقايان قم ملاحظه فرموديد آن روزى كه آن رفراندوم غلط انجام گرفت، آن رفراندوم مبتذل انجام گرفت،آن رفراندومى كه چند هزار نفر بيشتر همراه نداشت؛ آن رفراندومى كه برخلاف ملت

    صحيفه نور جلد1 صفحه 55

    ايران انجام گرفت،در كوچه‏هاى اين قم، در مركز روحانيت، در جوار فاطمه معصومه راه انداختند اشخاص را، چند نفر از بچه‏ها و اراذل را راه اندختند، در اتومبيل‏ها نشاندند و در كوچه‏ها گرداندند، گفتند مفتخورى تمام شد،پلوخورى تمام شد.آقايان ملاحظه بفرماييد، اين وضع مدرسه فيضيه را ملاحظه كنيد، اين حجرات را ملاحظه كنيد، اين اشخاصى كه لباب عمرشان را در اين حجرات مى‏گذرانند، آن اشخاصى كه مواقع نشاطشان را در اين حجرات مى‏گذرانند، آن اشخاصى كه بيش از سى، چهل الى صدتومان در ماه ندارند اينها مفتخورند؟ آن اشخاصى كه هزار ميليونشان (هزار ميليونشان يك قلم است ) هزار ميليونشان در جاهاى ديگر است، اينها مفتخور، زياد نيستند؟! ما مفتخوريم؟!مائى كه مرحوم آقاى حاج شيخ عبدالكريم‏مان وقتى كه فوت مى‏شوند، آقازاده‏هاى آن همان شب چيز نداشتند، همان شب شام نداشتند (گريه شديد حضار) مامفتخوريم؟!مائى كه مرحوم آقاى بروجردى مان وقتى كه از دنيا مى‏روند ششصدهزار تومان قرض مى گذارند، ايشان مفتخورند؟!اما آنها كه بانك‏هاى دنيا را پر كرده‏اند، كاخ‏هاى عظيم را روى هم ساخته‏اند و باز رها نمى‏كنند اين ملت را و باز دنبال اين هستند كه ساير منافع اين ملت را به جيب خودشان يا اسرائيل برسانند، اينها مفتخور نيستند؟! بايد دنيا قضاوت كند، بايد ملت قضاوت كند كه مفتخورى چيست.

    كارى نكن كه رفتن تو موجب شادى ملت گردد.

    آقا من به شما نصيحت مى‏كنم، اى آقاى شاه! اى جناب شاه !من به تو نصيحت مى‏كنم، دست بردار از اين كارها، آقا اغفال دارند مى‏كنند تو را. من ميل ندارم كه يك روز اگر بخواهند تو بروى همه شكر بكنند. من يك قصه‏اى را براى شما نقل ميكنم كه پيرمردهايتان، چهل ساله‏هايتان يادشان است، سى ساله‏ها هم يادشان است، سه دسته، سه مملكت اجنبى به ما حمله كرد، شوروى انگلستان و امريكا به مملكت ايران حمله كردند، مملكت ايران را قبضه كردند، اموال مردم در معرض تلف بود، نواميس مردم در معرض هتك بود لكن خدا مى‏داند كه مردم شاد بودند براى اينكه پهلوى رفت. من نمى‏خواهم تو اين طور باشى، نكن، من ميل ندارم تو اين طور بشوى، اين قدر با ملت بازى نكن، اين قدر با روحانيت مخالفت نكن. اگر راست مى‏گويند كه شما مخالفيد ،بد فكر مى‏كنيد. اگر ديكته مى‏دهند دستت و مى‏گويند بخوان، در اطراف فكر كن، چرابيخود،بدون فكر اين حرف‏ها را مى‏زنى، آيا روحانيت اسلام، آيا روحانيون اسلام اينها حيوانات نجس هستند؟!در نظر ملت اينها حيوان نجس هستند كه تو مى‏گوى؟!اگر اينها حيوان نجس هستند پس چرا اين ملت دست آنها رامى بوسند، دست حيوان نجس رابوسند؟! چرا تبرك به آبى كه اومى خورد مى‏كنند؟حيوان نجس را اين كار ميكنند؟!آقاما حيوان نجس هستيم؟! (گريه‏شديدحضار) خدا كند كه مرادت اين نباشد،خدا كند كه مرادت از اينكه مرتجعين سياه مثل حيوان نجس هستند و ملت بايد از آنها احترازكند،مرادت علما نباشد والا تكليف ما مشكل مى‏شود و تكليف تو مشكل مى‏شود، نمى‏توانى زندگى كنى، ملت نمى‏گذارد زندگى كنى ، نكن اين كار را، نصيحت مرا بشنو. آقا چهل و پنج سالت است

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 56

    شما،چهل وسه سال دارى، بس كن، نشنو حرف اين و آن را،يك قدرى تفكر كن، يك قدرى تامل كن،يك قدرى عواقب امور را ملاحظه بكن، يك قدرى عبرت ببر، عبرت از پدرت ببر، آقانكن اين طور، بشنو ازمن ،بشنو از روحانيون، بشنو از علماى مذهب، اينها صلاح ملت راخواهند،اينها صلاح مملكت را مى‏خواهند.ما مرتجع هستيم؟! احكام اسلام ارتجاع است؟!آن هم ارتجاع سياه است؟!تو انقلاب سياه، انقلاب سفيد درست كردى؟! شما انقلاب سفيد به پاكرديد؟! كدام انقلاب سفيد را كردى آقا؟!چرا مردم را اغفال مى‏كنيد؟ چرا نشر اكاذيب مى‏كنيد؟ چرا اغفال مى‏كنى ملت را؟ والله اسرائيل به درد تو نمى‏خورد، قرآن به درد تو مى‏خورد.

    شاه و اسرائيل اساس گرفتارى ما

    امروز به من اطلاع دادند كه بعضى از اهل منبر را برده‏اند در سازمان امنيت و گفته اند شما سه چيز را كار نداشته باشيد، ديگر هر چى‏خواهيد بگوييد،يكى شاه را كار نداشته باشيد، يكى هم اسرائيل را كارنداشته باشيد،يكى هم نگوئيد دين در خطر است، اين سه تا امر را كار نداشته باشيد، هر چى مى‏خواهيد بگوئيد. خوب اگر اين سه تا امر را ما كنار بگذاريم، ديگرچى بگوئيم؟ ما هرچى گرفتارى داريم ازاين سه تاهست، تمام گرفتارى ما. آقا اينها خودشان مى‏گويند من كه نمى‏گويم. به هر كه مراجعه مى‏كنى ميگويد شاه گفته، شاه گفته مدرسه فيضيه را خراب كنيد،شاه گفته اينها را بكشيد. آن مرد كه آمد در مدرسه فيضيه (حالااسمش را نمى‏برم،آن وقت كه دستور دادم گوش‏هايش را ببرند،آن وقت اسمش را مى‏برم )آمد در مدرسه فيضيه فرمان داد، سوت كشيد، تمام مستفر شدند در گوشه اى، گفت متنظر چى هستيد،بريزيد تمام حجرات را غارت كنيد، تمام را ازبين ببريد، گفت حمله كن، حمله كردند. از ايشان مى‏پرسى، آقا چرااين كار را كرديد؟ مى‏گويد اعليحضرت فرموده!اينها دشمن‏اعليحضرت هستند؟!اسرائيل دوست اعليحضرت است؟اينها دشمن اعليحضرت هستند؟ اسرائيل مملكت را به باد مى‏برد،اسرائيل سلطنت را مى‏برد، عمال اسرائيل،آقا يك چيزهائى، يك حقايقى دركاراست. (من باز سرم دارد درد مى‏گيرد)يك حقايقى در كار است، شما آقايان در تقويم دو سال پيش از اين يا سه سال پيش از اين بهائى‏ها مراجعه كنيد در آنجامى نويسد:تساوى حقوق زن ومرد راى عبدالبهاءآقايان هم‏از او تبعيت مى‏كنند، آقاى شاه هم نفهميده مى‏رود بالاى آنجا مى‏گويد تساوى حقوق زن ومرد،آقا اين را به تو تزريق كردند،تو مگر بهائى هستى كه من بگويم كافر است بيرونت كنند. نكن اين طور،نكن اين‏طور...نظامى كردن زن، راى عبدالبهاء آقا تقويمش موجود است، نگوييد نيست،شاه نديده اين را؟ اگر نديده مواخذه كنداز آنهائى كه ديده اند و به اين بيچاره تزريق كرده اندكه اين را بگو. والله من شنيده‏ام كه سازمان امنيت در نظر دارد شاه را از نظر مردم بياندازد تا بيرونش كنند ولهذا مطالب را معلوم نيست به او برسانند. مطالب خيلى زياد است، بيشتر از اين معانى است كه شما تصوركنيد. مملكت ما،دين ما در معرض خطر است، شماهى بگوييد كه: آقايان نگوئيدكه دين درمعرض خطر است، ما كه نگفتيم در معرض خطر

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 57

    است،در معرض خطر نيست؟ ما اگر نگوييم شاه چطور است، چطور نيست؟ آقايك كارى بكنيد كه‏اين طور نباشد. همه چيز را گردن تو دارند مى گذارند. بيچاره نمى‏دانى، آن روزى كه يك صدائى درآيد، يك نفر از اينها كه با تو رفيق هستند، رفاقت ندارند، اينها همه رفيق دلارهستند،اينها دين ندارند،اينها وفا ندارند.

    تاثرات ما زياد است، نه اينكه امروز عاشوراست و زياد است (آن هم بايد باشد)لكن اين چيزى كه براى اين ملت دارد پيش مى‏آيد، اين چيزى كه درشرف تكوين است ، از آن ما تاثرمان زياد است، مى‏ترسيم. روابط ما بين شاه و اسرائيل چى است كه سازمان امنيت مى‏گويد از اسرائيل حرف نزنيد، از شاه هم حرف نزنيد، اين دو تا تناسبشان چيست؟ مگر شاه اسرائيلى است؟به نظر سازمان امنيت شاه يهودى است؟ اين طور كه نيست،ايشان مى‏گويد مسلمانم، اين كه ادعاى اسلام مى‏كند به حسب ظواهرش ربط مابين اسرائيل -اين ممكن است سرى در كارباشد، ممكن است معنايى كه ميگويند كه سازمان‏ها مى‏خواهند آن را از بين ببرند، شايد راست باشد، احتمالش را نمى‏دهى تو؟ يك علاجى بكن اگر احتمال مى‏دهى، يك جورى اين مطالب رابرسانيد به اين آقا شايد بيداربشود،شايد روشن بشود يك قدرى،اطرافش را گرفته اند شايد نگذارند اين حرف‏ها به او برسد. ما متاسفيم، خيلى متاسفيم از وضع ايران، از وضع اين مملكت خراب، از وضع اين هيأت دولت، از وضع اين وضعيت‏ها، از همه اينها متاسفيم. آقاى... بيايد دعا كند، من خسته شدم.

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  4. #24
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 61

    تاريخ: 1342

    نامه امام خمينى به حجة الاسلام فلسفى‏

    بسم الله الرحمن الرحيم

    حضرت حجت الاسلام آقاى فلسفى دامت افاضاته لازم است از بيانات حساس جنابعالى در اين وقت اختناق عجيب تشكر كنم. امروز روزى است كه حضرات مبلغين محترم و خطباء معظم، دين خود را به دين اثبات فرمايند. امروز روزى است كه يا بايد رضايت خداوند غفور را جلب نمايند يا خداى ناخواسته به سخط ذات مقدسش مبتلا شوند. امروز روزى است كه نظر مبارك امام زمان - صلوات الله عليه - به حضرات مبلغين اسلام دوخته شده است و ملاحظه مى‏فرمايند كه آقايان به چه نحو خدمت خود را به شرع مقدس ابراز و دين خود را ادا مى‏فرمايند. از قرار مسموع اغلب گويندگان محترم با ما هم‏آواز هستند. اميد است خداوند تعالى آن شواذى كه از حبس، از زجر، از خوف بيم دارند، بيدار فرمايد. متمنى است مراتب احترام و سلام مرا به مبلغين ابلاغ فرماييد. ضمنا چون براى تجديد ساختمان مدرسه فيضيه كه قبلا با جناب عالى نيز صحبتى شده بود حسابى در بانك صادرات شعبه قم باز شده است و بناست كه از روز تاسوعا و عاشورا نيز بانك سپرده را قبول كند اگر صلاح ديديد تذكرى به مسلمين بدهيد.

    والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  5. #25
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 62

    تاريخ: 18/1/1343

    هشدار امام خمينى به ملت ايران در مورد به خطر افتادن اسلام و استقلال مملكت

    بسم الله الرحمن الرحيم

    و سيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون

    من خوف داشتم كه اگر در موضوع بيدادگرى نسبت به حجت الاسلام آقاى طالقانى و جناب آقاى مهندس بازرگان و ساير دوستان كلمه‏اى بنويسم، موجب تشديد امر آنها شود و ده سال زندان به پانزده سال تبديل گردد. اينك كه حكم جائرانه دادگاه تجديد نظر صادر شد، ناچارم از اظهار تاسف از اوضاع ايران عموما و از اوضاع دادگاه خصوصا.

    به قدرى خلاف قوانين و مقررات در دادگاه‏ها جريان دارد كه موجب تاسف و تعجب است، محاكمات سرى، حبس‏هاى قبل از ثبوت جرم، بى‏اعتناى به دفاع مظلومين.

    اينجانب و اشخاص باوجدان و باديانت متاسفيم از مظلوميت اين اشخاص كه به جرم دفاع از اسلام و قانون اساسى محكوم به حبس‏هاى طويل‏المدت شده و بايد با حال پيرى و نقاهت در زندان براى اطفاء شهوات ديگران به سر برند. راى دهندگان بايد منتظر سرنوشت سختى باشند.

    تسلط اسرائيل بر بسيارى از شوون حساس مملكت.

    تاسف بالاتر، تسلط اسرائيل و عمال اسرائيل است بر بسيارى از شؤون حساس مملكت و قبضه نمودن اقتصاديات آن به كمك دولت و عمال دستگاه جبار. اسرائيل با دول اسلامى در حال جنگ است و دولت ايران با كمال دوستى با او رفتار مى‏كند و همه نحو وسايل تبليغ و ورود كالاهاى آن را فراهم مى‏سازد.

    من كرارا اعلام خطر كرده‏ام، خطر براى ديانت مقدسه، خطر براى استقلال مملكت، خطر براى اقتصاد كشور. من از كلمه (الكفر ملة واحده) كه از سازمان‏ها به دست و دهان‏ها افتاده متاسفم، اين كلام بر خلاف نص كلام الله و براى پشتيبانى از اسرائيل و عمال اسرائيل است، مقدمه شناسائى اسرائيل است، براى پشتيبانى از عمال اسرائيل و فرقه ضاله منحرفه است. من متاسفم از اينكه در مملكت اسلامى، برخلاف قانون اساسى، اوراق ضاله مخالف با نص قرآن و ضروريات دين مقدس نشر مى‏شود و دولت‏ها از آن پشتيبانى مى‏كنند. كتاب انتقاد كه بر رد قرآن مجيد نوشته شده و طرح قانون

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 63

    خانواده كه بر خلاف احكام ضروريه اسلام و خلاف نص كلام الله مجيد طرح و منتشر مى‏گردد و كسى نيست از دولت‏ها استيضاح كند.

    هر كس از ظلم و ظالم بحث كرد در زندان است

    من متاسفم از رفتار سازمان‏ها با مجالس تبليغ احكام و عزادارى برسيد مظلومان - عليه الصلوة والسلام - هر كسى به طور كلى از ظلم و ظالم بحث كرد، اكنون در زندان به سر مى‏برد يا مدت‏ها به سر برده است .تمام مجالس در تحت فشار و صاحبان آنها در فشارهائى جانفرسا بوده و هستند. اشخاص متدين را به جرم آنكه در عاشورا دسته راه انداخته‏اند وشعار ضد اسرائيل با خود داشته‏اند، به حبس و زجر و شكنجه كشيدند واكنون هم در حبس به سر مى‏برند، با آنكه باكمال آرامش حركت‏كردند.

    ملت شيعه از اسرائيل متنفر و منزجر است

    من به جميع دول اسلام و مسلمين جهان در هر جا هستند اعلام مى‏كنم كه ملت عزيز شيعه از اسرائيل و عمال اسرائيل متنفرند و از دولت‏هائى كه با اسرائيل سازش مى‏كنند، متنفر و منزجرند. اين ملت ايران نيست كه با اسرائيل منفور در حال سازش است، ملت ايران از اين گناه بزرگ برى است، اين دولت‏ها هستند كه به هيچ وجه مورد تاييد ملت نيستند.

    از خداوند تعالى عظمت اسلام و حفظ احكام اسلام را خواستار است.

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  6. #26
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 64

    تاريخ: 21/1/1343

    بيانات امام خمينى در مورد لزوم اهتمام به امر تبليغات و حفظ وحدت‏

    بسم الله الرحمن الرحيم

    از زندانى بودن آقاى طالقانى و مهندس افسرده نباشيد، تا اين چيزها نباشد كارها درست نمى‏شود، تا زندان رفتن‏ها نباشد پيروزى به دست نمى‏آيد. هدف، بزرگتر از آزاد شدن عده‏اى است، هدف را بايد در نظر داشت، هدف، اسلام است، استقلال مملكت است، طرد عمال اسرائيل است، اتحاد با كشورهاى اسلامى است. الان تمام اقتصاد مملكت در دست اسرائيل است، عمال اسرائيل اقتصاد ايران را قبضه نموده‏اند، اكثر كارخانجات در دست آنها اداره مى‏شود، تلويزيون، كارخانه ارج، پپسى كولا. دو هواپيمايى كه قرار بود حجاج را به مكه ببرند مال اسرائيل بود، بعد دولت عربستان سعودى به اين عمل اعتراض كرد و ناچار شدند از اين عمل خوددارى كنند. امروز حتى تخم مرغ از اسرائيل وارد مى‏كنند، بايد صفها را فشرده كنيد، اينها عمال استعمار هستند، بايد ريشه استعمار را كند.

    آقايان سعى كنيد در دانشگاه پرچم اسلام را بالا ببريد، تبليغات مذهبى بكنيد، مسجد بسازيد، اجتماعا نماز بخوانيد، نظاهر به نماز خواندن بكنيد. وحدت مذهبى لازم است، وحدت مذهبى است كه اين اجتماع عظيم و فشرده را ايجاد مى‏كند، اگر علاقه به استقلال ايران داريد، وحدت مذهبى داشته باشيد.

    بعد از اينكه دستگاه ديد بيش از اين نمى‏تواند اين فضاحت را تحمل كند و از تمام ممالك اسلامى و غير اسلامى فشار آوردند و نفرت‏هاى ممالك اسلامى را نسبت به خود احساس نمود، وقتى اوضاع را چه از داخل و چه از خارج تاريك ديدند، اينها شبانه مرا به اينجا آوردند تا به اصطلاح مرا سالم به اينجا برسانند، آنها مى‏گفتند ما بايد شما را محفوظ نگاه داريم، آنها مى‏ترسيدند كه مردم به من آسيبى برسانند!! آيا ملت اسلام قصد جان مرا دارند؟! بعد از رسوايى‏ها وقتى ديدند ديگر نمى‏توانند هيچ جاى پايى بگذارند و تمام ملت‏ها، دولت‏هاى خارجى با آنها نظر خوشى ندارند و مخصوصا ديدند اكنون ايام حج و محرم است و معلوم نيست در مراسم حج چه خواهد شد و در ماه محرم چه خواهد شد، ما را آزاد كردند ولى بعدا به خيال سمپاشى افتادند، فكر كردند با مطبوعات مى‏توانند ما را در نظر مردم خوار كنند، خيال كردند مى‏توانند بين مردم و روحانيت جدايى ايجاد كنند.

    چند روز است آزاد شده ام، فرصت مطالعه روزنامه نداشتم، در زندان فراغت داشتم و مطالعه‏

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 65

    مى‏كردم تا اينكه روزنامه اطلاعات مورخ سه شنبه 18 فروردين 43 را به من دادند، من از آقايان گله دارم كه چرا زودتر به من ندادند، در اين روزنامه كثيف اطلاعات تحت عنوان اتحاد مقدس در سرمقاله نوشته بودند كه با روحانيت تفاهم شده و روحانيون با انقلاب سفيد شاه و ملت موافق هستند، كدام انقلاب؟ كدام ملت؟ اين انقلاب مربوط به روحانيت و مردم است؟!

    آقايان كه در دانشگاه هستيد برسانيد به همه كه روحانيت با اين انقلاب موافق نيست، ما كه وسيله انتشاراتى نداريم، همه چيز را از ما گرفته‏اند، تلويزيون و راديو را از ما گرفته‏اند، تلويزيون كه در دست آن نانجيب است، راديو هم كه در دست خودشان هست، مطبوعات ما كثيف است. آنها مطلبى را مى‏نويسند يا مى‏گويند، فورا به تمام نقاط دوردست‏رسانند، آنوقت مردم بى‏اطلاع فكر مى‏كنند كه روحانيون هم با آنها هستند، روحانيون با اين مفاسد دوستى ندارند، اگر روزنامه اطلاعات جبران نكند با عكس‏العمل شديد ما مواجه خواهد شد (يكى از حضار گفت تحريمش كنيد، امام فرمودند نه، حالا موقعش نيست هر چيزى جايى دارد).

    خمينى را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد كرد. با سرنيزه نمى‏شود اصلاحات كرد، با نوشتن خمينى خائن به ديوارهاى تهران كه مملكت اصلاح نمى‏شود، ديديد غلط كرديد؟ ديديد اشتباه كرديد؟ خاضع به احكام اسلام شويد، ما شما را پشتيبانى مى‏كنيم. اگر از آزاد نمودن ما برنامه ديگرى دارند، اگر خيال ديگرى در سر دارند، اگر مى‏خواهند آشوب كنند بسم الله بفرمايند.

    در روزنامه مورخ 12 / 5 / 1342 كه مرا از زندان قيطريه آوردند، نوشتند كه مفهومش اين بود كه روحانيت در سياست مداخله نخواهد كرد. من الان حقيقت موضوع را براى شما بيان مى‏كنم، آمد يك نفر از اشخاصى كه ميل ندارم اسمش را بياورم، گفت آقا سياست عبارت است از دورغ گفتن، خدعه، فريب، نيرنگ، خلاصه پدر سوختگى است و آن را شما براى ما بگذاريد، چون موقع مقتضى نبود نخواستم با او بحثى بكنم، گفتم ما از اول وارد اين سياست كه شما مى‏گوييد نبوده‏ايم. امروز چون موقع مقتضى است مى‏گويم اسلام اين نيست، والله اسلام تماش سياست است، اسلام را بد معرفى كرده‏اند، سياست مدن از اسلام سرچشمه مى‏گيرد. من از آن آخوندها نيستم كه در اينجا بنشينم و تسبيح دست بگيرم، من پاپ نيستم كه فقط روزهاى يكشنبه مراسمى انجام دهم و بقيه اوقات براى خودم سلطانى باشم و به امور ديگر كارى نداشته باشم، پايگاه استقلال اسلامى اينجاست، بايد اين مملكت را از اين گرفتارى‏ها نجات داد. نمى‏خواهند اين مملكت اصلاح بشود، اجانب نمى‏خواهند مملكت آباد شود، اينها حتى آب هم براى اين ملت تهيه نكرده‏اند، آبى كه ما در قم از آن استفاده مى‏كنيم در اروپا حتى به حيواناتشان هم نمى‏دهند، اگر راست مى‏گويند براى بيكاران كار پيدا كنند، اين جوان (اشاره به يكى از دانشجويان ) بعد از بيست سال تحصيل كار مى‏خواهد، فردا كه فارغ‏التحصيل مى‏شود سرگردان است، اگر معاشش فراهم نشود نمى‏تواند دين خود را حفظ كند، شما خيال مى‏كنيد آن دزدى كه شبهااز ديوار با آنهمه مخاطرات بالا ميرود و يا زنى كه عفت خود را مى‏فروشد، تقصير دارد؟ وضع معيشت بد است كه اينهمه جنايات و مفاسد كه شب و روز در روزنامه‏ها

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 66

    مى‏خوانيد به وجود مى‏آورد. وقتى كه در زندان بودم خبر آوردند كه سرماى همدان به 33 درجه رسيده، بعد خبر آوردند كه دو هزار نفر از سرما تلف شده‏اند، در آن حالت من دستم بسته بود، چه مى‏توانستم بكنم؟ اين تازه در همدان بود، البته در تهران و شهرهاى ديگر هم تلفاتى بود، دولت چه اقدامى نمود؟ در يك چنين وضع براى استقبال از اربابان خود با طياره از هلند گل مى‏آورند، پول ملت فقير را تلف مى‏كنند، اجاره هواپيما كه از هلند گل مى‏آورد سيصد هزار تومان است‏جبران كنيد غلطهاى خود را، اسلام را رعايت كنيد.

    در ايام گرفتارى، در روزنامه اطلاعات درباره وضع مادى و بهداشتى مردم جنوب مطلبى خواندم، تعجب كردم چگونه اين مطلب را گذاشته بنويسد، يكى از خبرنگاران پس از بازديد از وضع مردم جنوب چنين نوشته بود كه در جنوب ايران در دهات اصلاً از دكتر و دارو خبرى نيست، آب وجود ندارد و يك ده اكثر مردمش كور بودند، خلاصه از كليه وسايل و نيازمندى‏هاى اوليه زندگى محروم بودند، آنوقت در كنفرانس اكافه كه نمايندگان دول دنيا جمع شده بودند كه فكرى براى وضع اقتصاد دول بكنند - اگر بخواهند عمل بكنند - در صورتى كه اعضاى شركت كننده چه از كشورهاى كوچك و چه بزرگ همه دم از اشكالات اقتصادى خود مى‏زنند، هيأت نمايندگى ايران اظهار مى‏كند كه وضع اقتصادى ايران كمال مطلوب است و هيچ عيب و نقصى ندارد.

    آيا وضع اقتصادى انگلستان بد است ايران خوب است؟! وضع اقتصادى هندوستان بعد از آنهمه پيشرف بد است ايران خوب است؟! همين طور ژاپن وضع اقتصاديش بد است ايران خوب است؟!

    آقايان در كاخ‏هاى خود نشسته‏اند مى‏گويند ملت مترقى،ملت مترقى از گرسنگى مى‏ميرد؟! اميراسلام على عليه السلام نان جو مى‏خورد. براى مهمانى‏يى كه به افتخار اربابان خود ترتيب مى‏دهند، پانصد هزار تومان، يك ميليون تومان يا بيشتر خرج مى‏كنند و مرتب دم از برنامه مترقى مى‏زنند، مى‏گويند كشور ما در رديف كشورهاى طراز اول است‏مگر با رفتن چند زن به مجلس مملكت مترقى مى‏شود، مملكت با برنامه‏هاى اسرائيل درست نخواهد شد.

    اسلام براى تمام زندگى انسان از روزى كه متولد مى‏شود تا موقعى كه وارد در قبر شود، دستور و حكم دارد. صحبت نزاع با شخص نيست‏بعد از اينكه دولت قبلى رفت، يك نفر در زندان آمد پيش من و از دولت گذشته بد گويى كرد و گفت اين دولت برنامه‏هاى مترقى دارد، گفتم ما با كسى غرض شخصى نداريم، ما با عمل اشخاص كار داريم، ملت فقير را نجات دهيد. ديروز خانواده‏هاى شهداى 15 خرداد اينجا بودند، چيزى كه مرا رنج مى‏داد اين بود كه به من اين صحبت‏ها نشده بود تا از حبس آمدم بيرون، عصر همان روز (دفعه اول) جريان را مطلع شدم، كشتار 15 خرداد از اعمال يك قشون با ملت بيگانه بدتر بود، آنها بچه‏ها را نمى‏كشتند، زن‏ها را نمى‏كشتند، امروز جشن معنى ندارد، تا ملت عمر دارد غمگين در مصيبت 15 خرداد است، يكى از اولياى امور ضمن سخنرانى گفته بود 15 خرداد ننگ ملت ايران است ولى من بر صحبت او را تكميل مى‏كنم، 15 خرداد ننگ ملت بود زيرا از پول همين ملت اسلحه تهيه شده و با اين اسلحه مردم را كشتند.

    
    previos page menu page next page
    

  7. #27
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 67

    تاريخ 25/2/43

    بيانات امام خمينى پس از آزادى از زندان

    بسم الله الرحمن الرحيم

    انا لله و انا اليه راجعون‏

    تاسف و تالم شديد از 15 خرداد

    من تاكنون احساس عجز در صحبت‏ها نكرده‏ام و امروز خودم را عاجز مى‏دانم، عاجز مى‏دانم از اظهار تألمات روحيه‏اى كه دارم براى اوضاع اسلام عموماً و اوضاع ايران خصوصاً و قضايايى كه در اين يك سال منحوس پيش آمد خصوصاً قضيه مدارس علمى، قضيه 15 خردادقضيه 15 خرداد را من مطلع نبودم تا اينكه از حبس به حصر تبديل شد و اخبار خارج به من رسيد. خدا مى‏داند كه مرا اوضاع پانزده خرداد كوبيد. (گريه شديد حضار) حالا هم كه به اينجا آمده‏ام از قيطريه، مواجه هستم با يك منظره‏هائى، با بچه‏هاى كوچك بى پدر، (گريه شديد حضار) با پدرهاى جوان از دست داده، با مادرهاى جوان مرده، با زن‏هاى برادر مرده، با پاهاى قطع شده، (گريه شديد حضار) با افسردگى‏ها، اينها علامت تمدن آقايان است و ارتجاع ما. افسوس كه دست ما از عالم كوتاه است، افسوس كه صداى ما به عالم نمى‏رسد، افسوس كه گريه‏هاى اين مادرهاى بچه مرده نمى‏رسد به دنيا (گريه شديد حضار)

    نسبت دادن ارتجاع سياه به روحانيت توسط اجانب

    ما را كهنه پرست معرفى مى‏كنند، ما را مرتجع معرفى مى‏كنند، علماى اسلام را به ارتجاع سياه تعبير مى‏كنند، جرايد خارج از ايران، آنهايى كه با بودجه‏هاى گزاف براى كوبيدن ما مهيا شده‏اند در خارج ما را مخالف اصلاحات (كه اسلام در راس اصلاحات واقع شده است) معرفى مى‏كنند، مخالف ترقى مملكت معرفى مى‏كنند، مى‏گويند آخوندها مى‏خواهند با الاغ باز سوار بشوند از اين طرف به آن طرف بروند، آخوندها مى‏گويند كه برق نمى‏خواهيم، آخوندها مى‏گويند طياره نمى‏خواهيم، اينها مرتجع هستند، اينها مى‏خواهند به قرون وسطى برگردند.

    عمل به اسلام و مخالفت باديكتاتورى ارتجاع و كهنه پرستى است؟!

    آخوندها با اين سياه روزى‏هائى كه نصيب مملكت است مخالفند، اين كهنه پرستى است؟!

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 68

    علماى اعلام با اين زدن‏ها، كشتن‏ها، قلدرى‏ها، ديكتاتورى‏ها و استبدادها مخالفند، اين كهنه پرستى است؟! علماى اسلام در صدر مشروطيت در مقابل استبداد سياه ايستادند و براى ملت آزادى گرفتند، قوانين جعل كردند، قوانينى كه به نفع ملت است، به نفع استقلال كشور است، به نفع اسلام است، قوانين اسلام است، اين را با خون‏هاى خودشان، با زجرهائى كه ديدند و كشيدند، با بيچارگى‏هايى كه متوجه به آنها شد، گرفتند، اين آخوندها مرتجع هستند؟!

    امروز هم روحانيت قيام كرده است، نهضت كرده است، ملت به تبع روحانيت نهضت كرده است، ملت‏هاى اسلام بيدار شده‏اند، نهضت كرده‏اند. خواسته‏هاى روحانيت عمل به قوانين اسلام است، اين ارتجاع است؟! رسول اكرم مرتجع بود؟! قوانين آسمانى، قوانين الهى كه ما براى آن اين قدر اهانت مى‏شويم، اين قدر زجر مى‏كشيم، دعوت به عمل كردن به قوانين آسمانى ارتجاع است؟! خداى تبارك و تعالى مرتجع است؟! جبرئيل امين، واسطه وحى الهى مرتجع است؟ پيغمبر اكرم مرتجع است؟! ائمه هدى مرتجع هستند؟! علماى از صدر اسلام تا امروز كه از خودشان چيزى ندارند، آنها قوانين اسلام را، قوانين وحى را به مردم ابلاغ مى‏كنند، ابلاغ قوانين الهى ارتجاع است؟!

    شما اگر چنانچه به احكام اسلام اعتقاد داريد، اين احكام اسلام است، اسلام انسان را آزاد خلق كرده است و انسان را مسلط بر خودش و بر مالش بر جانش و بر نواميسش خلق فرموده، امر فرموده است كه مسلط است انسان، آزاد است انسان، هر انسانى در مسكن آزاد است، در مشروب و مأكول آنچه خلاف قوانين الهيه نباشد آزاد است در مشى آزاد است. حكم اسلام است كه اگر كسى حمله برد به منزل كسى، براى آن كسى كه مورد حمله واقع شده است جايز است كشتن او اسلام اين قدر با آزادى‏ها موافق است، اسلام ارتجاع سياه است؟! علماى اسلام كه از خودشان چيزى ندارند، ما كه خودمان حرفى نداريم، ما هر چه مى‏گوييم قال رسول الله مى‏گوييم، رسول الله هم قال الله مى‏فرمايد، اگر ما مرتجعيم معلوم مى‏شود رسول الله مرتجع است، اگر شما ما را مرتجع مى‏دانيد، ما را كهنه پرست مى‏دانيد (مردك امروز هم باز برداشته نوشته) اگر ما را كهنه پرست مى‏دانيد ما كه از خودمان حرفى نداريم ما مى‏گوييم قال الله تعالى، ما مى‏گوييم قال رسول الله، پس شما رسول الله را كهنه پرست مى‏دانيد! اف بر اين تجدد.

    اگر قوانين را قبول داريد، اگر اسلام را قبول داريد كه ما تبع آن هستيم و اسلام سر منشأ همه آزادى‏ها، همه آزادگى‏ها، همه بزرگى‏ها، همه آقائى‏ها، همه استقلال هاست، اسلام را قبول داريد، اين احكام اسلام است، كجايش ارتجاع است؟ بفرماييد كجاى احكام اسلام را آقايان ارتجاع سياه مى‏دانند؟ بفرمايند بيايند تفاهم كنند، آخر اينكه تو بروى آنجا براى خودت صحبت بكنى و هر جا پيش آيد يك صحبتى بكنى و هى كهنه پرستى را ما مى‏كوبيم، چطور مى‏كنيم رجز بخوانى، اينكه نمى‏شود. خوب بيا بنشين بگو آقا اينكه پيغمبر فرموده است، اين ارتجاع سياه است، تا ما ببينيم كه شما درست مى‏فرمائيد؟ تا ما اثبات كنيم نخير ارتجاع نيست.

    ما مى‏گوئيم آقا، غلام حلقه به گوش ديگران نباشيد. ما عزت و شرف شما را مى‏خواهيم. ما به‏

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 69

    شماها نصيحت مى‏كنيم كه آقا شما دولت اسلام هستيد، هيأت حاكمه بر مسلمين به اصطلاح هستيد، شما عزيز باشيد، آقا باشيد، بزرگ باشيد، استقلال را حفظ كنيد، تبعيت را دست برداريد، دستتان را براى چهار دلار دراز نكنيد، هر جلسه‏اى كه شما تشكيل مى‏دهيد هى مى‏گوئيد دلار بده، ما با اين چيزها مخالفيم، اگر اين ارتجاع است ما مرتجعيم و اگر آن تمدن است شما متمدنيد. اگر به قوانين اسلام شما اعتقاد داريد اين قوانين اسلام و اگر به قوانين اساسى، به قانون اساسى شما اتكاء داريد، قانون اساسى مردم را آزادى داده است در مسكن، در كارهاى خودش، در مالش، در جانش آزادى داده، از اين زورگويى‏ها قانون منع كرده است. ما مى‏گوئيم شما آقا بيائيد به قانون عمل كنيد، مى‏گذاريم قانون را زمين، شما يك نماينده‏اى بفرستيد ما هم يك نماينده‏اى مى‏فرستيم، قانون اساسى را مى‏گذاريم زمين، شما كه مى‏گوييد ما قانونى هستيم، دموكرات هستيم، شما كه مى‏گوييد كه ما جلو رفته هستيم، مترقى هستيم، اين قانون اساسى ماست، مى‏گذاريم زمين، به قانون اساسى عمل كنيد اگر ما حرفى زديم. به اين متمم قانون اساسى شما عمل كنيد كه علماى اسلام در صدر مشروطيت جان دادند براى گرفتن اين ورفع كردن اسارت ملت‏ها، شما بنشينيد به اين قانون اساسى عمل كنيد. قانون اساسى مطبوعات را آزاد كرده است، شما آزاد مى‏كنيد؟! ما مرتجعيم كه مى‏گوييم بگذاريد به قانون اساسى عمل بشود؟! بگذاريد مطبوعات آزاد باشد؟! بگذاريد كه اين مطبوعات روى عقيده خودشان چيز بنويسند؟! گر چه همه شان خبيث هستند لكن با جميع خباثتشان باز نمى‏خواهند اينقدر سمپاشى كنند.

    روسياهى رژيم در 15 خرداد از تاريخ محو نخواهد شد.

    خوب، شما آقايان، ملت ايران روزنامه اطلاعات را، سر مقاله روزنامه اطلاعات روز سه شنبه را، سه شنبه 18 فروردين را ملاحظه فرموديد، ملاحظه فرموديد كه اينها چه نقشه‏اى كشيده بودند و كشيده‏اند. اينها ديدند كه بازور و با قلدرى و با سرنيزه، با 15 خرداد فراهم كردن، با مدرسه فيضيه خراب كردن، با خراب كردن و با اهانت به علماى اسلام كردن، با تبعيد كردن، با اخراج كردن، با حبس كردن و اينها، هر چه كردند گندش بالا آمد، اين قدر بالا آمد كه او هم فهميد، همه فهميدند، اينها ديدند كه خيلى بد شد، دنيا اعتراض كرد. 15 خرداد روى دولت‏ها را سياه كرد، ما نمى‏خواستيم اين قدر روسياهى بار بيايد. 15 خرداد ننگى بر دامن اين مملكت گذاشت كه تا آخر محو نخواهد شد، تاريخ ضبط مى‏كند اين را، خودشان هم گفتند كه 15 خرداد ننگ بود، من هم مى‏گويم ننگ بود لكن نكته را نگفتند و من نكته را مى‏گويم، ننگ بود كه مسلسل‏ها را، تانك‏ها را، توپ‏ها را، تفنگ‏ها را از مال اين ملت فقير به دست آوردند و به روى اين ملت فقير بستند، پايمال كردند اين بيچاره‏ها را، از اين ننگ بالاتر آيا مى‏شود كه انسان يك ملتى را اينطور پايمال كند؟ اين بيچاره‏ها چه كرده بودند آخر؟ چه كرده بودند؟

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 70

    عمل به قانون اساسى، در نظر رژيم ارتجاع است.

    ما يك سلسله نصايح كرديم، نصيحت كه اين قدر بساط نداشت. ما يك مطالب منطقى داريم، مى‏گوئيم قانون داريم آقا، اگر قانون اساسى را شما قبول نداريد پس بگوئيد آقاى دولت بروند در مجلس بگويند ما قانون اساسى را قبول نداريم. خوب باز بر گردند به قهقرا، هر جا مى‏خواهند. ما كه مى‏گوييم به قانون اساسى عمل كنيد ما مرتجعيم؟! يا شمائى كه دستجمعى مردم را حبس مى‏كنيد، تبعيد مى‏كنيد؟ سلول‏هاى شما پر است از حبسى‏ها، از علما، از اساتيد، از محترمين، از متدينين، بندرعباس پر است از تبعيد شدگان، براى اينكه اينها مى‏گفتند كه آقا ما نمى‏خواهيم اسير مردم باشيم، اسير استعمار باشيم.

    آخر چه مى‏گويند به ما؟ ما مرتجعيم كه مى‏گوييم كه به قانون اساسى عمل كنيد؟ قانون اساسى را بگذاريد زمين همه‏مان عمل كنيم، اين را كه قبول داريد. ما مى‏گوييم به دين عمل بكنيد، شما مى‏گوئيد كه پيغمبر اكرم مرتجع است نغوذبالله، در لفظ نمى‏گوئيد، معنايش اين است. قانون اساسى را كه قبول داريد (ولو در آن وقت‏ها زمزمه مى‏كردند كه مال پنجاه سال پيش از اين است و فلان، قانون اساسى كه ديگر قضيه پنجاه سال پيش از اين ندارد) قانون اساسى مى‏گويد ملت‏ها بايد آزاد باشند، ملت ايران بايد مردمش آزاد باشند، مطبوعات بايد آزاد باشد، هيچكس حق ندارد جلوى قلم را بگيرد.

    اعلام تفاهم روحانيت با شاه، دسيسه‏اى براى مرفوض ساختن روحانيت‏

    شما ديديد كه روزنامه اطلاعات در روز سه شنبه هجدهم فروردين نوشت كه: (بعضى مجلات هم نوشته بودند لكن اين بيشتر منتشر مى‏شود) جاى خوشوقتى است كه مقامات روحانى با دولت موافقت كردند در انقلاب شاه و ملت رفتند تهران اعتراض كردند كه آقا اين روحانى را معرفى كنيد، اين خمينى است تا ما بگوييم عليه اللعنه؟ يا ساير علماى اسلامند؟ خوب معرفى كنيد، دست بگذاريد رويش، (علماى طراز اول ما چند نفر در اينجا هستند، خداوند همه را حفظ كند، در تهران هستند، خداوند حفظشان كند، در مشهد هستند خداوند حفظشان كند، در نجف هستند خداوند حفظشان كند، در ساير بلاد مسلمين هستند خدا همه را تاييد كند.) اين علماى اسلام، اين علماى اسلام در ماوراى جو هستند؟ اينهايى كه با شما يك قرارداد سرى كرده‏اند خوب اسم ببريد، آقا اگر مردى تو اسم ببر، بگو كه: خمينى است، توى حبس ما رفتيم پيش او و او گفت كه برگذشته‏ها صلوات، خمينى غلط مى‏كند همچو حرفى مى‏زند خلاف دين اسلام، خمينى مى‏تواند تفاهم كند با ظلم؟ غلط مى‏كند. خمينى آنجا هم كه بود، تو حبس هم كه بود مجد اسلام را حفظ مى‏كرد، مى‏تواند حفظ نكند؟ اسلامى كه پيغمبر اسلام اين قدر زحمتش را كشيده است، ائمه هدى اين قدر خون دلش را خورده‏اند، علماى اسلام اين قدر زحمت كشيده‏اند، خمينى و امثال خمينى مى‏توانند كه يك چيزى بگويند كه بر خلاف مصالح اسلام باشد؟! خمينى را از جامعه بيرون مى‏كنند.

    اينها نقشه اين را كشيده‏اند كه علماى اسلام را به معرفى كنند به اينكه اينها هم مثل ما

    صحيفه نورجلد 1 صفحه 71

    مى‏مانند. خودشان مرفوض جامعه هستند مى‏خواهند ما را هم مرفوض كنند. جامعه خودشان را نمى‏پذيرد، مى‏خواهند ما را هم بگويند نمى‏پذيريم، مى‏خواهند ما را با اين نقشه مشئوم، منفور جامعه كنند با سر صبر و راحت تبعيت ارباب‏ها كنند، تبعيت كارش از ارباب بود، مى‏خواهند تبعيت از اسرائيل كنند، وا مصيبت!.

    مگر من مى‏توانم با يك مجلس، دو مجلس، چهار تا مجلس مفاسد اين مملكت را بگويم. من امروز حالم هم خوب نيست. ديشب خوابم هم خيلى كم بود. معذالك خوب، يك مطالب و كلياتى بايد گفته بشود. ما حق دفاع از خودمان نداريم؟

  8. #28
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 78

    مى‏زنيم، كجاى اين، كجاى اين كهنه‏پرستى است كه مردك مى‏گويد كهنه‏پرستى است، كجاى اين كهنه‏پرستى است؟

    اسلام در اعلامرتبه تمدن است‏

    ما در اعلى مرتبه تمدن هستيم، اسلام در اعلى مرتبه تمدن است، مراجع عاليقدر اسلام در اعلى مرتبه تمدن هستند. خوب، برويد ببينيد آنها را، اينجا موجودند، مشهد موجود است، تهران موجود است، نجف موجود است، بروند ببينند كدام اينها مرتجع هستند؟ آقايان خودشان با طياره اينجا و آنجا ميروند، بعد مى‏گويند با الاغ ملت برود؟ مگر امسال نبود يكى از مراجع با طياره رفت به مشهد؟ مگر ساير مراجع با اتومبيل راه نمى‏روند؟ امسال هم مراجع راه افتادند، همه مجتمع شدند (كه بعد تشكر را عرض مى‏كنم) همه مجتمع شدند در تهران، اينها با الاغ رفتند؟ اينها مخالفند با آثار تمدن؟.

    ما مجاناً پشتوانه كشور هستيم‏

    ما مى‏گوئيم نكنيد اينطور، ما همه از هم هستيم، اولاد يك خانواده هستيم، اهل يك مملكت هستيم، چرا ما را مى‏خواهيد بشكنيد؟ ما مجاناً پشتوانه اين مملكت هستيم، هيچ هم تحميل بر بودجه شما نداريم. مى‏سازيم، مى‏سازيم با اين كتك‏ها، با اين حبس‏ها، با اين زجرها، با اين اهانت‏ها، با اين فحش‏ها و براى اين مملكت يك استوانه اى هستيم، ايستاديم اينجا، اگر خداى نخواسته چيزى، يك خطرى براى اين مملكت پيش بيايد، ما ايستاديم در مقابلش و نمى‏ترسيم. اين آقايانى كه مى‏گويند كه ما مملكت را مى‏خواهيم حفظ كنيم، ما چطور هستيم و كذا هستيم، شما يادتان نيست كه وقتى كه متفقين آمدند اينجا، چطور فرار كردند اين بيچاره‏ها از تهران تا به يزد. اگر يك آخوند پيدا كرديد فرار كرده، يك آخوند، يك آخوند. آن روز كه در بالاى تهران طياره‏ها راه افتاده بود و مردم را مى‏ترساندند، من تهران بودم، خدا رحمت كند مرحوم آشيخ حسين قمى (رضوان الله عليه) با ايشان در آن ميدان شاهپور، آنجاها بوديم، ايشان سبيلش را چاق كرده بود با كمال طمانينه، اصلش كانه خبرى نيست، من هم مثل او (يك كم بدتر) كانه خبرى نيست. اين بيچاره‏ها، اين نظامى‏هائى كه مى‏گويند اينقدر ما كذا هستيم و كذا هستيم و براى مملكت چه مى‏كنيم، اينها وقتى كه پاى استفاده و پاى بردن منافع و پاى زورگوئى هست اينطورند. خدا نكند كه يك روزى يك ورقى برگردد، اول كسى كه فرار كند همين

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 79

    نشاندارها هستند، و ما هستيم الحمدلله اينجا تا آخرش، مگر اينها بيايند بگيرند ما را ببرند، ما باز هستيم.

    تاسيس دانشگاه اسلامى، دسيسه‏اى ديگر از رژيم.

    اين دانشگاه اسلامى كه آقايان مى‏خواهند درست كنند نه اينكه خيال كنيد با اسلام آشتى كرده‏اند خير، قضيه قرآنى است كه سرنيزه كردند در مقابل امير المؤمنين (سلام الله عليه) با حربه قرآن، معاويه اميرالمومنين را شكست داد، با حربه قرآن والا چند دقيقه ديگر، چند ساعت ديگر اگر مانده بود آثارى از بنى اميه‏نمى ماند لكن حيله كردند، قرآن آوردند، ما مسلم، شما هم مسلم، اشهد ان لا اله الا الله، اين قرآن اين خوارج بدبخت احمق، مقدس احمق كه امام را نشناخته بودند، هر چه حضرت امير گفت آقا صبر كنيدخير نمى‏شود، قرآن الحكم الله، نمى‏شود، نمى‏شود، نمى‏شود، مى‏خواستند بكشند حضرت امير را، همين اصحاب، اين خوارج اصحاب حضرت بودند، انصار حضرت بودند، آنها حيله كردند، قرآن را بالاى نيزه‏ها كردند كه الحكم بيننا و بينكم كتاب الله، الحكم كتاب الله حضرت فرستاد به اصحابش كه جنگ مى‏كردند كه آقا برگرديد، گفت كه آقا مهلت بدهيد يك ساعت ديگر مانده، حضرت فرمود: مى‏كشند اينها مرا، ريخته‏اند دورم، شمشيرها كشيده‏اند، اگر نيائيد مى‏كشند با قرآن، اسلام را شكست دادند. مگر مى‏شود با دانشگاه اسلامى، اسلام را شكست داد؟ مگر ما مى‏گذاريم شما دانشگاه اسلامى درست كنيد؟ ما تفسيق مى‏كنيم آن كه وارد بشود در آن دانشگاه، بين ملت از بين خواهد رفت. مگر اينها مى‏توانند كه اسلام و مسلمين و علماى اسلام را تحت وزارت فرهنگ قرار بدهند؟ غلط مى‏كند آن وزارت فرهنگى كه دخالت در امر ديانت و اسلام مى‏كند، مگر ما مى‏گذاريم اين مطالب بشود؟ مگر خمينى بميرد، نعوذبالله مراجع اسلام هم خداى نخواسته از بين بروند، وقتى رفتيم ما ديگر تكليفى نداريم لكن ملت اسلام هست، ملت اسلام باز زنده است، الان زندگى از سرگرفته است. بارك الله فيكم ملت اسلام ديگر بيدار شد، ديگر نمى‏نشيند، اگر من هم برگردم ملت اسلام برنمى‏گردد.

    در همان سنگرى كه بوديم هستيم،

    اشتباه نكنيد، اگر خمينى هم با شما سازش كند ملت اسلام با شما سازش نمى‏كند. اشتباه نكنيد، ما به همين سنگرى كه بوديم هستيم، با تمام تصويب‏نامه‏هاى مخالف اسلام كه گذشته است مخالفيم، با تمام زورگوئى‏ها مخالفيم، با تمام فشارهائى كه بر ملت مى‏آيد مخالفيم، با تمام حبس‏هائى كه بى‏جهت حبس كرده‏اند و با حبس كردن آنها مخالفيم. ما مرتجع هستيم كه مى‏گوئيم بابا آخر چه كردند اين بيچاره‏ها كه اعدام كرديد؟ چه كردند اينها را كه در بندرعباس فرستاديد؟ چه كردند اينها را كه در حبس قرار داديد؟ اين بيچاره‏ها جز اينكه گفتند بابا به قانون عمل كنيد، بيائيد همه مان، بزرگ هايشان گفتند به قانون، اين بيچاره‏ها، كوچكترها هم كه خوب به تبع مسلمين و به تبع اسلام، فرض كنيد يك‏

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 80

    كلمه هم گفته باشند، حالا يك كلمه گفته‏اند، بايد تا آخر عمر اين بيچاره در بندرعباس سر ببرد؟ آقا يك قدرى اصلاح كنيد خودتان را، يك قدرى از اين حال ارتجاع بيرون بيائيد، يك قدرى از اين حال بربريت بيرون بياييد، يك قدرى از اين كارهاى قرون وسطايى دست برداريد، اينقدر مرتجع نباشيد، متمدن باشيد، مترقى باشيد، مملكت را مترقى، احترام به افراد مملكت بگذاريد، مردم را اينقدر بيچاره بار نياوريد، دانشگاهايتان جورى نشود كه برنامه‏هايش جوان‏هاى ما را بد بار بياورند. جوان‏هاى ما را مبارز بار بياوريد، جوان‏هاى ما را جورى بار بياوريد كه در مقابل استعمار ايستادگى كنند. ماى مرتجع اينها را مى‏گوئيم.

    ايران به اصطلاح مترقى زمان شاه‏

    اگر ما مرتجعيم بفرمائيد. شماى مترقى داريد دسته دسته اين بيچاره‏ها را، اين جوان‏هاى ما را از بين مى‏بريد. مدارستان يك مدارس صحيحى نيست كه انسان بتواند به آنها اطمينان داشته باشد، برنامه‏هايتان يك برنامه‏هاى استعمارى است، همه‏اش بازى، همه‏اش فوتبال، همه‏اش چه، ساير ممالك هم اينطورى است؟ پس اين اتم‏ها را كى درست كرده است؟ پس اين طياره‏ها را كى درست كرده؟ مملكت مترقى!! لوله همين قم، همين قم، اين لوله‏اى كه براى آب در قم درست كرده‏اند، چون ايران درست كرده قابل استعمال نيست. مملكت مترقى، تو از لولهنگ سازى هم باز بالا نرفتى، به - رزم‏آراء گفت: ما به غير لولهنگ سازى چيزى بلد نيستيم او را كشتند. اين مملكت مترقى!! اين مملكت مترقى است كه الان نسبت به هر چيزش احتياج دارد به خارج؟ از اسرائيل كارشناس مى‏آورد، اى واى، به اسرائيل مى‏فرستد كه ياد بگيرند، شهردارى‏ها از قم امسال رفته‏اند، از قم اشخاصى رفته‏اند، يعنى فرستاده‏اند آنها راكه بروند (مثل اينكه در روزنامه استوار هم بود اين) در آنجا چيز ياد بگيرند. من نمى‏دانم از يهودى‏ها مى‏خواهند چه ياد بگيرند؟ از آنها تقلب بايد ياد بگيرند، از آنها بايد خدعه و فريب ياد بگيرند. چه مى‏خواهند ياد بگيرند؟ اين مملكت مترقى! چه مى‏گويى؟ چه مى‏گوئيد شماها؟ مگر با الفاظ مى‏شود؟ مگر با چهار تا زن فرستادن به مجلس ترقى حاصل مى‏شود؟ مگر مردها كه تا حالا بودند ترقى براى شما درست كردند تا زن‏هايتان ترقى درست كنند؟ ما مى‏گوئيم اينها را فرستادن در اين مراكز جز فساد چيزى نيست، شما بعد تجربه كنيد، ببينيد بعد از ده سال، بيست سال، سى سال ديگر اينها را بفرستند، به خيال خودتان، ببينيد اگر شما جز فساد چيز ديگرى ديديد؟ ما با ترقى زنان مخالف نيستيم، با اين فحشا مخالفيم، با اين كارهاى غلط مخالفيم. مگر مردها آزادند كه زن‏ها مى‏خواهند آزاد باشند؟ (آزاد مرد و آزاد زن) با لفظ درست مى‏شود؟ زن‏ها، مردها آزادند؟ در اين مملكت مردها الان آزادند؟ در چه چيز آزادند؟

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 81

    تشكر از عموم ملت‏

    و من عاجزم از اينكه تشكر كنم از جميع ملت‏هاى مسلمين، اسلام، تشكر كنم از ملت بزرگ ايران، جميع اصناف، جميع طبقات، اينهائى كه با ما همكارى كردند، اينهائى كه در غم ما غم خوردند، تشكر بزرگ كنم از مراجع تقليد عظيم‏الشان، زحمت كشيدند، تهران رفتند، اهانت‏ها ديدند در آنجا، زحمت‏ها كشيدند در آنجا. مراجع بزرگ از بلاد جمع شدند در مركز، از مشهد تشريف آوردند، از اهواز تشريف آوردند، از قم اعاظم ما تشريف بردند، مراجع ما تشريف بردند، نجف همراهى كرد، قم آن كسى هم كه اينجا بود همراهى مى‏كرد، همه، همه با هم دست دادند به هم، فهماندند به اينكه ما ملت زنده هستيم، ما براى آزادى اين ملت به همه جور حاضريم، يكى‏مان حبس مى‏رود يكى‏مان اهانت مى‏شود، يكى‏مان فحش مى‏خورد، ما به همه چيزش حاضريم. حالا هم همين مراجع عظام تشريف دارند، كثرالله امثالهم (آمين جمعيت) همان مراجع نجف تشريف دارند، كثرالله امثالهم. همان مراجع تهران و مشهد تشريف دارند، كثرالله‏امثالهم. اسلام همچنين نيست كه يك فرد داشته باشد، دو فرد داشته باشد، همه سرباز اسلامند، همه سربازان اسلامند، همه علما جان نثار اسلامند، نمى شود نباشند، همه هستند الحمدلله. همه دست به هم داده‏اند، چه آنكه صلاح ديده است كه به ملايمت كار را انجام بدهد، چه آنكه صلاح ديده است با حدت كار را انجام بدهد، همه اينها از ما هستند، من لسانم ضعيف است كه تشكر كنم از اين افراد برجسته، از اين علماى بزرگ، من نمى‏توانم تشكر كنم خداى تبارك و تعالى آنها را حفظ كند، خداى تبارك و تعالى سايه آنها را بر سر ما و مسلمين مستدام بدراد (آمين حضار) ما همه يك هستيم، يك، افراد زياد لكن آراء واحده، يك هستيم، همه يك هستيم. گمان نكند كه، كسى گمان نكند كه بشود با پخش يك چيزهاى مسموم بتواند كه بين علماى اسلام جدايى بيندازد، هيچ امكان ندارد اين مطلب، ما همه با هم هستيم، ما براى ذب از اسلام و ذب از ايران و ذب از استقلال ايران و ذب از كيان اسلام، همه يك هستيم، يك حلقوم داريم. گمان نشود كه خداى نخواسته (بچه‏ها خيال كنند) يك اختلافى در كار هست. اهانت به مراجع، اهانت به جامعه اسلامى است. و من يك نصحيت مى‏كنم به بچه‏هاى طلاب، طلاب جوان كه تازه آمده‏اند و حاد و تندند و آن اين است كه: آقايان متوجه باشيد اگر چنانچه شطر كلمه‏اى به يك نفر از مراجع اسلام، شطر كلمه‏اى اهانت بكند كسى به يك نفر از مراجع اسلام، بين او و خداى تبارك و تعالى ولايت منقطع مى‏شود. كوچك فرض مى‏كنيد؟ فحش دادن به مراجع بزرگ ما را كوچك فرض مى‏كنيد؟ اگر به واسطه بعضى از جهالت‏ها لطمه‏اى بر اين نهضت بزرگ وارد بشود، معاقبيد پيش خداى تبارك و تعالى، توبه‏تان مشكل است قبول بشود چون به حيثيت اسلام لطمه وارد مى‏شود. اگر كسى به من اهانت كرد، سيلى به صورت من زد، سيلى به صورت اولاد من زد، والله تعالى راضى نيستم در مقابل او كسى بايستد دفاع كند، راضى نيستم. من مى‏دانم، مى‏دانم كه بعضى از افراد يا به جهالت يا به عمد مى‏خواهند تفرقه مابين‏

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 82

    اين مجتمع بيندازند. تفرقه ما بين اين مجتمع معنايش اين است كه در اسلام خلل واقع بشود، استعمار به آرزوى خودش برسد.

    ما خودمان را بايد فدا كنيم براى اسلام، آمال و آرزوهايمان را بايد فدا كنيم براى اسلام - اگر بنا باشد - تمام مراجع از شصت به آن طرفند، در عشره مشوومه يا ميمونه، اگر براى خدا در اين عشره از بين برويم، عشره ميمونه است و اگر چنانچه باز به آمال و آرزو باشيم مشوومه همه مراجع از شصت به آن طرف هستند، ديگر مى‏شود كه اين اشخاصى كه ريششان را در اسلام سفيد كرده‏اند اينها خداى نخواسته بر خلاف مصالح اسلام عمل بكنند؟ نمى‏شود آقا. اگر يك وقت اختلاف اجتهاد در كار باشد، مثل ساير مسائل شرعيه اختلاف اجتهاد در كار باشد، بچه‏ها و جوان‏ها نبايد دخالت بكنند، خطرناك است، دشمن بيدار است، گمان نكنيد كه فحش به يك نفر است، فحش به يك جامعه اسلامى است، اهانت به يك جامعه اسلامى است، و هن وارد شدن بر يك جامعه اسلامى است.

    من كه اينجا نشسته‏ام دست تمام مراجع را مى‏بوسم، تمام مراجع اينجا، نجف، ساير بلاد، مشهد، تهران، هر جا هستند، دست همه علماء اسلام را من مى‏بوسم. مقصد بزرگتر از اينهاست آقا. من دست برادرى دراز مى‏كنم به تمام ملت اسلام، به تمام مسلمين دنيا، در شرق و غرب عالم هر چه مسلم هستند، من از اينجا دست برادرى دراز مى‏كنم و دست آنها را مى‏فشارم. ما خاضع هستيم براى همه علماى اسلام، شما هم خاضع باشيد، همه، همه بايد خاضع باشيد. اين هم امرى است كه به حضرات آقايان تذكر دادم، البته نمى‏گويم واقعه‏اى هست، ان شاءالله هيچ ابداً نيست اما جوانند، بچه‏اند، گاهى وقت‏ها عصبانيتى پيدا كنند از اين امور. آقا، ما اهل يك ملت، اهل يك مملكت، اهل يك ديانت، اهل يك بساط، همه برخوان نعمت خداى تبارك و تعالى نشسته‏ايم، همه بايد شكر اين نعمت را بگزاريم كه يك همچو مراجع بزرگ داريم، متشكر باشيم از خدا كه يك همچو افراد برجسته داريم، قدردانى كنيم از آنها، عزت آنها عزت اسلام است، اهانت به آنها اهانت به اسلام است‏توجه داشته باشيد مبادا يك وقت خداى نخواسته يك اهانتى به يك مسلمى يك اهانتى به يك مرجعى، يك اهانتى به يك مومنى بشود كه خداى تبارك و تعالى راضى نيست. من مى‏ترسم كه يك وقت خداى تبارك و تعالى ما را اخذ بكند، اخذ عزيز مقتدر.

    مطالب با اين حرف تمام نمى‏شود، زياد است حرف و من هم كه ديگر قدرتش را ندارم كه صحبت بكنم، از اين جهت توفيق همه علماى اسلام را در خدمت به اسلام از خداى تبارك و تعالى درخواست دارم. خداوند تمام مراجع اسلام را در ظل حمايت خودش حفظ كند، (آمين حضار) سايه تمام مراجع اسلام را بر سر مسلمين و بر سر همه ما مستدام بدارد (آمين حضار) ديانت اسلام را تقويت كند، (آمين حضار) دست اشخاصى كه به استقلال مملكت ما، به اقتصاد مملكت ما خيانت كنند قطع كند (آمين حضار).

    
    previos page menu page next page
    

  9. #29
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 83

    تاريخ: خرداد 1343

    اعلاميه مشترك حضرات عظام، امام خمينى، ميلانى، نجفى مرعشى و طباطبائى قمى به مناسبت سالگرد 15 خرداد

    بسم الله الرحمن الرحيم

    انالله وانااليه راجعون‏

    وسيعلم الذين ظلموااى منقلب ينقلبون‏

    يك سال از فاجعه خونين 12 محرم 83 (15 خرداد 1342) گذشت، يك سال از مرگ فجيع عزيزان ملت سپرى شد، يك سال از بى‏خانمان شدن و بى‏سرپرست شدن يتيمان بى‏پدر و زن‏هاى بى‏شوهر و مادران داغديده گذشت.

    15 خرداد ننگى بر چهره هيئت حاكمه.

    واقعه 15 خرداد ننگ بزرگى براى هيئت حاكمه به بار آورد، اين واقعه فراموش شدنى نيست تاريخ آن را ضبط كرد، آيا ملت مسلمان چه جرمى مرتكب شده بود؟ زن‏ها و اطفال صغير چه گناهى كرده بودند؟ چرا آنها را به مسلسل بستند؟ علماى اسلام و خطباء مذهبى چه جرمى داشتند؟ گناه آنها دفاع از حق بود، دفاع از قرآن كريم بود، به جرم نصايح مشفقانه و صلاح انديشى اهانت شدند، به حبس كشيده شدند، محصور گرديدند، مبتلا به مصائب شدند.

    دفاع از اسلام و استقلال و برائت از عمال اسرائيل جرم است؟!

    علماء اسلام وظيفه دارند از احكام مسلمه اسلام دفاع كنند، از استقلال ممالك اسلامى پشتيبانى نمايند، از ستمكارى‏ها و ظلم‏ها اظهار تنفر كنند، از پيمان با دشمنان اسلام و استقلال و ممالك اسلام اظهار انزجار كنند، از اسرائيل و عمال اسرائيل، دشمنان قرآن مجيد و اسلام و كشور برائت جويند، از اعدام‏هاى بى‏جهت و تبعيدهاى دستجمعى و محاكمات غير قانونى و محكوميت‏هاى بدون مجوز بيزارى جويند و صلاح حال ملت و مملكت را در هر حال بيان كنند، اينها جرم است؟ اينها ارتجاع سياه است؟

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 84

    در ايران تمام فرق ضاله آزادند به غير از مسلمين.

    در اين مملكت تمام فرق ضاله آشكارا تبليغ ضد اسلامى مى‏كنند، محافل آزاد دارند، مجالس علنى دارند، مسيحيين فرستنده در كليساى انجيلى در تهران دارند، موسسه در كرمانشاه دارند، مدارس رسمى دارند، برخوردار از پشتيبانى دولت‏ها هستند، نشر كتب ضد دينى آزاد است. فقط مسلمان‏ها و مبلغين مذهبى و علماى اسلام آزاد نيستند، تبليغات دينى و بيان قانون شكنى‏ها ارتجاع سياه شناخته شده و ممنوع گرديده، محافل دينى و مجامع مذهبى محتاج به اجازه شهربانى‏ها و سازمان‏هاست دستجات عزادارى بر حضرت سيدالشهدا عليه الصلوة والسلام بايد محدود و ممنوع باشد.

    حمايت اسرائيل از ايران !

    ما نمى‏دانيم اينها چه بستگيى با اسرائيل و عمال اسرائيل دارند، آيا براى مملكت كهنسالى مثل ايران ننگ نيست كه دولت اسرائيل بگويد ما حمايت از ايران مى‏كنيم؟ ايران بزرگ تحت‏الحمايه اسرائيل است؟ آيا خلاف مصالح كشور نيست كه مطالب خود ساخته بى‏سروپائى را در افواه ملت بيندازند و روزنامه‏ها در اطرافش بحث كنند و ضعف دولت را بر ملا نمايند؟ اين سياست غلط نيست؟ اين فضيحت نيست؟ اينها ملت را خواب فرض كردند.

    برنامه ما وحدت كلمه مسلمين و اتحاد ممالك اسلامى است در مقابل دول استعمار طلب.

    ما براى دفاع از اسلام و ممالك اسلامى و استقلال ممالك اسلامى در هر حال مهيا هستيم. برنامه ما كه برنامه اسلام است. وحدت كلمه مسلمين است، اتحاد ممالك اسلامى است. برادرى با جميع فرق مسلمين است در تمام نقاط عالم، هم پيمانى با تمام دول اسلامى است در سراسر جهان مقابل صهيونيست، مقابل اسرائيل، مقابل دول استعمار طلب، مقابل كسانى كه ذخائر اين ملت فقير را به رايگان مى‏برند و ملت بدبخت در آتش فقر و بيكارى و بينوائى مى‏سوزد. در حضور چهره‏هاى رنگ پريده از گرسنگى و بينوائى، دائماً دولت‏ها دم از ترقى و پيشرفت‏هاى اقتصادى مى‏زنند، اين حقايق تلخ ما را به تنگ آورده، علماء اسلام را رنج دهد، اگر اينها ارتجاع سياه است، بگذار ما مرتجع باشيم.

    واقعه 15 خرداد پشت ما و هر مسلم غيرتمند را مى‏شكند

    ما از واقعه دوازدهم محرم، 15 خرداد خجلت مى‏كشيم. واقعه شوم 15 خرداد و مدارس علميه فيضيه و غير آن پشت ما و هر مسلم غيرتمند را مى‏شكند، تا هيأت حاكمه چه عقيده داشته باشد، ملت اسلام اين مصيبت را فراموش نمى‏كند. ما روز دوازدهم محرم را عزاى ملى اعلام مى‏كنيم، بگذار ما را مرتجع بخوانند، كهنه پرست بدانند.

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 85

    دولت شاه بايد رويه‏اش را تغيير دهد.

    ما از عواقب اين اعمال جائرانه خائف هستيم و نصيحت هيأت حاكمه را لازم مى‏دانيم و كراراً نصيحت كرديم و خير و صلاح را گوشزد كرديم و رعايت نشده است. ما مصلحت مى‏دانيم كه دولت رويه را تغيير دهد، سازمان‏ها و شهربانى‏ها را اينقدر بر ملت ستمديده و بر علماء اسلام و خطباء محترم چيره نكند، از اين اعمال خلاف قوانين اگر مى‏توانند جلوگيرى كنند.

    سكوت در مقابل ستمكارى، اعانت به ستمكاران است.

    علاقه علماء اسلام به ممالك و قوانين اسلامى، علاقه الهى ناگسستنى است. ما از جانب خداى تعالى مامور حفظ ممالك اسلامى و استقلال آنها هستيم و ترك نصيحت و سكوت را در مقابل خطرهائى كه پيش بينى مى‏شود، براى اسلام و استقلال مملكت جرم مى‏دانيم، گناه بزرگ مى‏دانيم، استقبال از مرگ سياه مى‏دانيم. پيشواى بزرگ ما حضرت اميرالمومنين عليه السلام سكوت را در مقابل ستمكارى جايز نمى‏دانست و ما نيز جايز نمى‏دانيم. وظيفه ما ارشاد ملت است، ارشاد دولت‏هاست، ارشاد جميع دستگاه‏هاست، ما از اين وظيفه به خواست خداى تعالى خوددارى نمى‏كنيم. در اين زمان، سكوت در مقابل ستمكارى، اعانت به ستمكاران است.

    تمام مسلمين موظف به انجام وظايف اسلامى هستند.

    وظايف اسلامى وظيفه ما تنها نيست، وظيفه تمام طبقات است، وظيفه مراجع اسلام است، وظيفه علماء اسلام است. وظيفه خطباى اسلام است، وظيفه تمام ملت است، وظيفه تمام ممالك اسلامى و ملل اسلامى و ملل اسلام است. ما اميد واثق داريم كه ملل اسلامى در آتيه نزديكى بر استعمار چيره شوند و ما در موقع خود به خواست خداى تعالى از هيچ گونه فداكارى دريغ نمى‏كنيم. از خداوند تعالى صلاح حال ممالك اسلامى و ملل اسلام و دولت اسلامى را خواستاريم. اللهم اجعل افئده من الناس تهوى الينا و السلام على من اتبع الهدى.

    روح الله الموسوى الخمينى - محمد هادى الحسينى الميلانى - شهاب الدين نجفى المرعشى - حسن الطباطبايى القمى .

    
    previos page menu page next page
    

  10. #30
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 86

    تاريخ 18/6/1343

    بيانات امام خمينى در مورد نقشه‏هاى استعمار براى غارت ممالك اسلامى

    بسم الله الرحمن الرحيم

    انالله و انااليه راجعون

    خداوندا! زبان ما را از بيهوده گفتن و جذاف و لغو و دروغ حفظ بفرما. خداوندا! قلوب ما به نور اسلام و روحانيت روشن بفرما. خداوندا گوش شنوا عنايت بفرما به سلاطين دول اسلام به روساى جمهور دول اسلامى به نمايندگان مجلسين دول اسلامى به نخست وزيران و وزراء دول اسلامى به روساى دانشگاه‏هاى دول اسلامى، به كارفرمايان و كارمندان دول اسلامى، خداوندا! آنها را قرار بده (من الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه ...).

    تاسف شديد از اوضاع دول اسلامى على الخصوص ايران.

    من در اين وقت كم و با عارضه‏اى كه به سينه من يك قدرى عارض شده است نمى‏توانم تمام مطالبى را كه تصور كرده‏ام تحويل بدهم، مهمات قضايا را به گوش ملت، به گوش شما آقايان مى‏رسانم. من از اوضاع عمومى دول اسلامى بسيار متاسفم، از اوضاع خصوص ايران بسيار متاسفم. دولت اسلامى، چه سلاطين اسلام، چه روساى جمهور اسلامى، چه نخست وزيران دول اسلامى در تحت تاثير استعمار غافل از مقاصد ديانت اسلام هستند، مطلع نيستند به مسائل اسلام، نمى‏خواهند مطلع بشوند به احكام اسلام، نمى‏توانند با اين وضعى كه دارند مطلع بشوند كه اسلام چه آورده است براى بشر و بشر اگر اتباع كند از اسلام، به كجا خواهد رسيد.

    ايجاد اختلاف، حربه دول استعمار طلب براى چپاول ذخاير مسلمين.

    دولت‏هاى استعمار طلب، دولت‏هائى كه مى‏خواهند ذخاير مسلمين را ببرند، با وسيله‏هاى مختلف، با نيرنگ‏هاى متعدد دول اسلامى را، سران دول اسلامى را اغفال مى‏كنند، گاهى به اسم شيعه و سنى اختلاف ايجاد مى‏كنند، حتى در شرق آنهائى هم كه جزء مسلمين نيستند، آنها هم گول خورده‏اند. گفته مى‏شود كه در هندوستان در مثل عيد اضحى مقدار زيادى از گاوهاى مقدس پيش گاوپرستان مى‏آورند و به مسلمين به قيمت ارزان مى‏فروشند و آنها را وادار مى‏كنند كه گاوهاى مقدس پيش آن طوايف را ذبح كنند و بعد به آنها مى‏گويند كه اينها گاوهاى مقدس شما را ذبح كردند، يك‏

    صحيفه نور جلد 1صفحه 87

    هيجانى در بين هندو و مسلم، در بين طوايف هندى‏ها به پا مى‏شود و يك غوغا و زوزه‏اى بلند مى‏شود و از اين غوغا آنها استفاده مى‏كنند شرق را مى‏بلعند. در دول اسلامى بين طوايف مسلمين به اسم اسلام و به اسم مذهب چيزهائى پخش مى‏كنند، تبليغاتى مى‏كنند كه طوايف مسلمين به جان هم بيفتند و با هم اختلاف شيعه و سنى پيدا بكنند و آنها به ذخائرى كه مسلمين دارند دسترسى پيدا بكنند و نتوانند مسلمين كارى انجام بدهند.

    طرح خائنانه تجزيه دولت عثمانى.

    مسلمين آنها بودند كه مجد آنها دنيا را گرفته بود، تمدن آنها فوق تمدن‏ها بود، معنويات آنها بالاترين معنويات بود، رجال آنها برجسته‏ترين رجال بود، توسعه مملكتشان از همه ممالك بيشتر بود، سيطره حكومتشان بر دنيا غالب شده بود. ديدند كه با اين سيطره، با اين وحدت دول اسلامى نمى‏شود تحميل كرد چيزهائى را كه آنها مى‏خواهند، نمى‏شود ذخائر اينها را طلاى سياه اينها را، طلاى زرد اينها را، نمى‏شود اينها را قبضه كرد، درصدد چاره بر آمدند، چاره اين بود كه بين ممالك اسلامى تفرقه بيندازند. شايد بسيارى، بعضى از شما يادشان بيايد جنگ بين‏المللى را، جنگ اول بين المللى را كه با مسلمين و با دولت بزرگ عثمانى چه كردند، دولت عثمانى يكى از دولى بود كه اگر با شوروى طرف مى‏شد، گاهى او را زمين مى‏زد، ساير دول حريف ميدان او نبودند. دولت عثمانى يك دولت اسلامى بود كه سيطره‏اش گرفته بود تقريباً از شرق تا غرب را، آنها ديدند كه با اين دولت اسلامى به اين قوى‏اى نمى‏شود چاره‏اى كرد، نمى‏شود ذخائر را برد. بعد از اينكه در اين جنگ با آن بساط غلبه پيدا كردند، تجزيه كردند دولت عثمانى را به دولتهاى بسيار كوچك، كوچك. براى هر يك از آنها هم يا اميرى قرار دادند يا سلطانى قرار دادند يا رئيس جمهورى قرار دادند. آنها در قبضه مستعمرچى‏ها و ملت بيچاره در قبضه آنها، با اين وضع يك دولت عثمانى با آن مرز را زمين زدند و دولت‏هاى اسلامى از خواب بيدار نشدند يا خودشان را به خواب زدند. اين دولت عثمانى در تحت ظل خلافت اسلامى، در تحت ظل اتكا به قرآن مجيد آن مرز را داشت، بعد از آنكه تجزيه شد، در زمان ما، در زمان آتاتورك خبيث، اسلام را در آنجا الغاء كردند و الان دولت تركيه دولت مسلم نيست، دولت حسابش از اسلام جداست مراسم دينى ندارد دولت، احكام دينى دولت ندارد لكن ملت شريف تركيه مسلم هستند و اينها هستند كه در سال‏هايى كه به مكه مى‏روند طايفه اينها به نسبت بيشتر از ديگران است. دولت يك همچو دولتى است، آن مرز را به اتكا به اسلام به دست آورد و آنها ديدند كه اتكاء به اسلام نقطه بسيار بزرگى است كه با اين اتكا نمى‏شود دولت‏هاى اسلامى را از بين برد، در تركيه اسلام را از حساب دولت جدا كردند و حالا مى‏بينيد كه در قبرس كه از ترك‏ها كشته مى‏شود يك مسلم نيست كه متاسف باشد. اين تاسف دارد كه يك دولتى جورى بكند طورى رفتار بكند كه بعد از آنكه در مقابله نصارى زمين بخورد يا از آن كشته داده بشود، دول اسلامى ديگر بى‏تفاوت باشند نسبت به او. اگر يك نفر هم اظهار تاسف‏

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 88

    بكند (يك آخوند پوسيده‏اى مثل من) دول اسلامى كه اظهار تاسف نمى‏كنند براى اينكه مجد اسلامى را از دست دادند.

    تلاش ايادى استعمار تحت لواى اسلام براى نابودى اسلام.

    اختلافاتى كه در عراق در ايران، در ساير ممالك اسلامى ايجاد مى‏كنند، بايد سران دول اسلامى توجه داشته باشند به اين معنا كه اين اختلافات، اختلافاتى است كه هستى آنها را به باد مى‏دهد. بايد با عقل، با تدبير توجه داشته باشند به اين معنا كه به اسم مذهب و به اسم اسلام مى‏خواهند اسلام را از بين ببرند. دست‏هاى ناپاكى كه بين شيعه و سنى در اين ممالك اختلاف مى‏اندازند اينها نه شيعه هستند و نه سنى هستند، اينها دست‏هاى ايادى استعمار هستند كه مى‏خواهند ممالك اسلامى را از دست آنها بگيرند، ذخائر را از دست آنها بگيرند، بازار سياه درست كنند براى ممالك به اصطلاح مترقى، مى‏خواهند آن چيزهائى كه آنها زياد دارند و به دريا مى‏ريزند، دور مى‏ريزند، بازار درست كنند در شرق و اينها به قيمت‏هاى خوب، به قيمت‏هاى مناسب بخرند. همين چند روز در روزنامه اطلاعات بود كه غذاى سه روز آمريكا كه دور ريخته مى‏شود، به اندازه تمام غذاى ملت چين است كه 650 ميليون است، مال يك روز، سه روز فضلات غذاى امريكا به اندازه 650 ميليون جمعيت استفاده بكند يك روز، آن تفاله‏هائى كه آنها بناست دور بريزند، چرا شرق را تحت قدرت نياورند، تحت اسارت نياورند، تا به شرق با قيمت مناسب بفروشند و طلا كنند و طلا را ببرند؟! چرا اين كار را نكنند؟! دولت‏ما، دولت‏هاى اسلامى كه توجه به اين معانى ندارند، آنها كه ملتفت نيستند كه به سر آنها چه مى‏آيد. از دست برداشتن از قرآن كريم، اتكا نداشتن بر قواعد اسلام اين ضررها پيش مى‏آيد. تضعيف مى‏كنند دول اسلامى را با ايجاد اختلاف مذهبى تا هم مذهب را ببرند و هم دين را ببرند و العياذ بالله.

    هشدار به دولت‏هاى اسلامى.

    سران ممالك اسلامى، روساى جمهور، سلاطين اسلام، وزراء ممالك اسلامى نمايندگان مجالس ممالك اسلامى نبايد متنبه بشوند؟ واقعاً اينها نمى‏دانند مطلب را؟ يا مى‏دانند و حب جاه و حب مقام آنها را وادار مى‏كند كه مطابق دستورات عمل كنند؟ شما آقايان باور مى‏كنيد كه آنهائى كه از مجارى امور مطلع هستند يا دعواى اطلاع مى‏كنند، اين مطلب سطحى را كه يك سيد خمينى فهميده است، آنها نفهميده باشند؟ شما احتمال مى‏دهيد اين معنا را؟ اگر فهميده باشند، خداى نخواسته يا مجذوب هستند و يا ترس در كار هست، چرا بايد بترسند؟ براى اينكه اينها را دسته دسته كرده‏اند. دولت عثمانى به آن عرض و طول را حالا چند تا دولت كرده‏اند، همه كوچك، كوچك، كوچك. ملتهاى بيچاره را، اين ملت انبوه چند صد ميليونى را در تحت اسارت يك عده از خدا بيخبر قرار داده‏اند و آنها را استعمار مى‏كنند و اين سران ممالك، ملت خودشان را بيچاره مى‏كنند. نبايد اين دول اسلامى از خواب بيدار بشوند؟ از اسلام چه بدى ديده‏اند اينها؟ يك نيرنگ بزرگى كه از غرب‏

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 89

    سرازير شده است و دول اسلامى را تحت نفوذ قرار داده است يا اينكه تطميع كرده است يا تهديد كرده است و اين را در مطابعمان مى‏بينيم، در مجلات مى‏بينيم، در تبليغاتشان، در راديوهايشان.

    نژادپرستى، عامل بيچارگى دول اسلامى.

    آن چيز مهمى كه دول اسلامى را بيچاره كرده است و از ظل قرآن كريم دارد دور كند، آن قضيه نژاد بازى است. اين نژاد ترك است بايد نمازش را هم تركى بخواند! اين نژاد ايران است بايد الفبايش چه جور باشد! آن نژاد عرب است، عروبت بايد حكومت كند نه اسلام! نژاد آريائى بايد حكومت كند نه اسلام ! نژاد ترك بايد حكومت كند نه اسلام ! اين نژاد پرستى كه در بين آقايان حالا دارد رشد پيدا مى‏كند و زياد مى‏شود و دامن مى‏زنند به آن، تا ببينيم به كجا برسد. اين نژاد پرستى كه يك مساله بچگانه است در نظر و مثل اينكه بچه‏ها را دارند بازى مى‏دهند، سران دول را دارند بازى مى‏دهند، آقا تو ايرانى هستى! آقا تو ترك هستى! آقا تو نمى‏دانم اندونزى هستى! آقا تو چه هستى! آقا تو كجايى هستى! بايد مملكت خودمان را چه بكنيم! غافل از آن نكته اتكائى كه همه مسلمين داشتند. افسوس، افسوس كه اين نكته، نقطه اتكا را از مسلمين گرفتند و دارند مى‏گيرند و نمى‏دانم به كجا خواهد منتهى شد، همين نژاد بازى‏اى كه اسلام آمد و قلم سرخ روى آن كشيد و مابين سياه و مابين سفيد، مابين ترك و مابين عجم، مابين عرب و مابين غير عرب هيچ فرقى نگذاشت و فقط ميزان را تقوا، ميزان را از خدا ترسيدن، تقواى واقعى تقواى سياسى، تقواهاى مادى، تقواهاى معنوى، ميزان را اين طور قرارداد: (ان اكرمكم عندالله اتقيكم). ترك و فارس ندارد، عرب و عجم ندارد، اسلام نقطه اتكاء است. قضيه نژاد بازى ارتجاعى است. آقايان ماها را مرتجع مى‏دانند لكن دارند به 2500 سال قبل قهقرا برمى‏گردند، ما مرتجعيم؟ اختلافات دول اسلامى و علت اصلى آن. چرا بايد دول اسلامى غافل باشند از اين معانى؟ چرا بايد در داخله هر مملكتى اين نحو انقلابات ايجاد بشود؟ چرا بايد صف‏بندى بشود بين ممالك اسلامى؟ اينها اتحاد سه جانبه درست كنند در مقابل آنها، آنها اتحاد ديگرى درست كنند در مقابل اينها، (وكل بل على الاخر). اشخاص نبايد بيدار بشوند؟ سلاطين اسلام كه خودشان را چه مى‏دانند و چه مى‏دانند، نبايد توجه به اين معانى پيدا كنند؟ روساى جمهور اسلام كه ممالك اسلامى را آن نحوه قبضه كرده‏اند، نبايد تنبه پيدا بكنند؟ اين مطالب كه من عرض مى‏كنم، يك مطالب غير واقعيت دارى است؟ قبول ندارند خودشان كه يك واقعيتى است كه با كمال تاسف دارم عرض مى‏كنم؟ يكى از واقعيات است اينكه دول را به جان هم ريخته‏اند، يك دسته صف‏آرائى مى‏كنند از اين طرف در مقابل آنها و چقدر جمعيتشان را مجهز مى‏كنند در سرحدات ديگران، الان كه من دارم به شما عرض كنم به من اطلاع دادند كه ترك‏ها 200 هزار جمعيت متمركز كردند در سرحد كجا، چرا؟ با كى دعوا دارند؟ چرا مسلمين با هم جنگ مى‏كنند؟ چه‏

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 90

    وادار كرده است كه مسلمين با هم جنگ كنند؟ جز دست استعمار؟ شما دست استعمار را از روى دول اسلامى برداريد ببينيد كه چه دوستى در كار هست، چه دوستى پيش مى آيد، ثغورتان هم همه حفظ كنيد. اگر بنا شد حكومت اسلامى باشد، اگر بنا شد ديانت اسلام حكومت كند تمام ثغور حفظ مى‏شود، تعدى، دولتى به دولت ديگر نمى‏كند، همه مسلم هستند، همه تحت لواى اسلامند. اينكه مى‏بينيد تعدى مى‏كنند، اين براى آن لشكركشى كند، او براى او لشكركشى مى‏كند، براى اينكه اينها در تحت لواى اسلام نيستند.

    تلاش استعمار براى كوچك نمودن پيامبر و متحجر نشان دادن اسلام.

    و از بدبختى‏هائى كه بر دول اسلامى و بر ممالك اسلامى و بر ملت اسلام پيش آمده است، از جمله آنها اين است كه از سال‏هاى بسيار بعيد و طولانى مشغول شده‏اند، يك مدت زيادى دول استعمار طلب مشغول شده‏اند پيغمبر اسلام را كوچك كنند، يك مدت هاى زياد دنبال اين رفتند كه پيغمبر اسلام را كوچك كنند. بعدش دنبال اين رفتند كه احكام اسلام، يك احكامى است كه مال هزار سال پيش از اين است و حالا چه و چه شده است و مملكت مترقى شده است و امثال ذلك و اسلام نمى‏تواند اشباع كند آن خواسته‏هاى ملل را. آقا شما از اسلام چه ديديد؟ شما تمام مطبوعاتتان، تمام تلويزيونهايتان تمام راديوهايتان، تمام گفتارتان، نطق‏هايتان در مجالس، همه اينها براى شكستن احكام اسلام است، سوءنيت هم اگر نداريد شما را واداشتند به اين معنا (اما تهديدا او تطميعا يا اغفالا)، ان شاءالله اغفال باشد، خيانت نباشد، غافل باشيد. شما كه به ما مجال اين را نمى‏دهيد كه اسلام را معرفى كنيم به عالم. همين سه چهار روز پيش از اين يك كاغذى از يكى از دانشجويان امريكا براى من آمد (اين يكى از جوان‏هايى است كه من نمى‏شناسمش لكن ظاهر كلامش اين بود كه متدين است و متاسف است بر اوضاع)، نوشته است كه مع الاسف اينجا، محصلين اينجا، دانشجويان اينجا مى‏گويند كه ما هر چه بدبختى داريم از اسلام است. دانشجوهاى بيچاره، اسلامى كه به شما معرفى از راديو بشود كه اسلام نيست، اسلامى كه از روزنامه‏ها شما خوانديد كه اسلام نيست. آن اسلامى كه به شما معرفى شده است يك چيزى است عقب افتاده، يك مطلبى است كه هيچ مسلمان زيربار آن نمى‏رود، اين را من هم قبول ندارم، اين را ساير روحانيون هم قبول ندارند، اين كه اسلام نيست، به ما هم كه مجال نمى‏دهند كه اسلام را معرفى كنيم. آقا در اين مملكت تلويزيون آزاد و دست يك اسرائيلى است، او هر چه مى‏خواهد بگويد، راديو هم تبليغاتش، برنامه‏اش را خودشان درست مى‏كنند و چه كنند. نه اين مملكت، در ممالك اسلامى، حالا من بحثم در ممالك اسلامى است مى‏آيم سراغ مملكت خودمان، اين حالا بحث در ممالك اسلامى است.

    استعمار مجال معرفى اسلام واقعى را به ما دهد.

    دست استعمار در ممالك اسلامى يكى از فعاليت‏ها را كه مى‏كند اين است كه اسلام را به يك

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 91

    طريقت عقب افتاده كهنه شده معرفى كند. سران قوم مى‏گويند كهنه پرستى است، ارتجاع است. اسلام را معرفى اين طور مى‏كنند. آقا يك دستگاه فرستنده به ما بدهيد تا ما پشت آن دستگاه فرستنده مبلغين‏مان بروند اسلام را معرفى كنند به دنيا. صداى ما كه به دنيا نمى‏رسد، صداى ما از اين مسجد كه بيرون نمى‏رود، اين حرف‏هايى كه همه‏اش منطقى است، قاچاق است! از اينجا كه اين آقايان بيرون بروند معلوم نيست كدامشان را خواهند گرفت، كدامشان را خواهند سلامت گذاشت. اين ضبط صوت‏ها معلوم نيست كجا ضبط بشود، اينكه ديگر به كسى حرف زدن نيست، اينكه راجع به مصالح اسلام و مسلمين است، اينكه ديگر دعواى با شخص نيست، با همه است، اين دعوا نيست، اين نصحيت است، خيرخواهى است، خداداند خير شما را ما مى‏خواهيم، خوب به ما هم يك دستگاه فرستنده بدهيد. اجازه بدهيد مسلمين خودشان يك دستگاه فرستنده درست كنند من ضامن مى‏شوم كه بر خلاف صلاح شما خيلى نباشد، بله بر خلاف صلاح ارباب بزرگ‏ها هست و نمى‏گذارند، نخواهند گذاشت. اينجا بايد بدتر از يهودى، تلويزيون داشته باشد و هر طور دلش مى‏خواهد تبليغات بكند لكن تبليغات ما آزاد نيست، (نمى شود، اين مرتجعين نبايد حرف بزنند)، آقا! كجايش ارتجاع است؟

    متحد شويد و ذخائر خويش را حفظ كنيد.

    خوب ما مى‏گوئيم كه شما با هم، همه مسلمين با هم، ما نه با آن يكى روابطى داريم نه با شما روابطى داريم، ما با همه روابط داريم، ما همه شما را على السواء نگاه مى‏كنيم و همه مسلمين در نظر ما اگر چنانچه عمل به احكام اسلام بكنند عزيزند. ما ملت اسلام را تركش باشد، عربش باشد، عجمش باشد، از هر ملت آفريقا باشد، آمريكا باشد، هر جا مى‏خواهد باشد، ما ملت اسلام را عزيز مى‏داريم. ما مى‏گوييم آقا دست به دست هم بدهيد، شما يك جبهه ثلاثه درست نكنيد و پيوند بكنيد با اسرائيل در مقابل اتحاد آنها آنها هم يك اتحاد درست نكنند در مقابل شما، همه با هم متحد بشويد، همه مسلمانيد، اتكاى شما به قرآن باشد. آقا شما قرآن را دانيد چه هست، همين تو جيبشان گذاشته‏اند، من توى جيبم قرآن نيست لكن مامورين همه تو جيبشان قرآن است! كاسه از آش گرمتر است! تو اعتقاد به قرآن دارى؟ تو فقط مى‏خواهى مرا بازى بدهى. تا صحبت شود،آقا قرآن در مى‏آورد، از بالا يك قرآن نشان مى‏دهد. شما قرآن را تو جيب گذاشتيد مى‏خواهيد قرآن از بين برود. اين حرف‏هايى كه ما مى‏زنيم ارتجاع است؟! اينكه ما مى‏گوئيم كه همه شما با هم متحد باشيد، نگذاريد اين ذخائرتان را از بين ببرند.

    استعمار در انديشه اغفال ذخاير فوق الارضى (جوانان).

    بالاتر از آن ذخائر تحت الارضى اين ذخائر فوق الارضى است، اين جوان‏هاى ماست. آقا جوان‏هاى ما را دارند مى‏برند، خدا مى‏داند، جوان‏هاى دول اسلامى را دارند مى‏برند، يك دسته امريكاست و يك دسته نمى‏دانم كجاست و يك دسته كجاست و يك دسته ديگر هم الان دارند به اسرائيل مى‏روند الان در منزل من موجود است آن مجله سازمان دانشجويان ايران در اسرائيل، الان‏

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 92

    موجود است. آقا اين ذخائر ما اين جوان‏ها هستند. اين جوان‏هاى ما را دارند اغفال مى‏كنند، دارند به آنها تزريق مى‏كنند كه هر بدبختى شما داريد از اسلام است. شما كجاى اسلام را ديديد كه مى‏گوئيد بدبختى از اسلام است؟ شما مسلمين را اينجا ديديد كه يك مردم فقير گداى بيچاره است، هى هم داد مى‏زنند كه الحمدلله يك نفر هم سر گرسنه ديگر به خواب نمى‏رود، اميدوارم اين جور باشد لكن اين كلام واقعيت تغيير مى‏دهد؟ اين كلام، حرف‏هايى كه در چند وقت پيش از اين در اطلاعات نوشته بود و اطلاعات هم كه سند رسمى شماست، راجع به بنادر جنوب نوشته بود، اين واقعيت را تغيير مى‏دهد؟ اينكه تغيير دهد اينها را. اين دانشجوهاى بيچاره ما اينجا كه ديدند، ديدند كه مسلمين، گرسنه و بيچاره و بدبخت، مساجدشان خراب، نمى‏دانم معابدشان چطور، كذا، وقتى كه وارد امريكا مى‏شوند، يك كليسا مى‏روند مى‏بينند كه تمام منظم، مرتب همه چيز آن درست، خيال مى‏كنند كه احكام انجيل و تورات اينها را به اين حد رسانده است و احكام اسلام اينها را عقب كشانده است.

    سيه روزى مسلمين همه به خاطر سران دول اسلامى است نه اسلام.

    خير آقا دول اسلامى ما را اين جور كرده است دولت‏هاى اسلامى بيچاره‏هاى غافل شده ما را به اين روز رسانده‏اند. اسلام را اين جورى دارند معرفى مى‏كنند. اسلام يك وقتى بود كه نصف دنيا را گرفته بود و داشت مى‏رفت جلو. اسلام، تمدن، شما كتاب گوستاولوبون را بخوانيد،تمدن اسلام را،آن رفته‏است تمدن اسلام را از چشم مادى نگاه مى‏كند،او اصلا"نمى فهمد اسلام يعنى چه؟اعتقاد هم نه به مسيح دارد و نه به اسلام دارد، او تمدن را عبارت از اين ستون‏هاداند. بچه‏هاى ما هم اين طورى خيال كردند هست. وقتى‏رويد مى بينيد كه آنجا بله، يك تشريفات زياد و واتيكان هم كذا و كجا كذا، مساجد ما خراب و بيچاره، خيال مى‏كنيد اينها از اسلام است. خير آقا اينها از سران اسلام است، اينها از اسلام نيست. سران اسلام كه در تحت سيطره مستعمرين واقع شده‏اند ما را به اين روز رسانده اند، ذخائر ما را به ديگران تحويل دادند وما بدبخت و بيچاره و گرسنه مانديم. آنجا روساى بزرگ جمهور يكشنبه مى‏روند (آن طوركه گفته مى‏شود) سراغ مراسم مذهبيشان، اينجا شما يك نفر از اينها را توى مسجد مى‏بينيد؟ مى‏شود پيدايشان كرد؟ از اين روساى ما يك وقت تو مسجد پيداشود؟ بله گاهى وقت‏ها پدرش مى‏ميرد، برادرش مى‏ميرد، چه مى‏شود يك عبورى هم از اينجا مى‏كند با تمسخر و كذا امامسجد نيست اين كه،در نمازاينها (سلاطين ما)حاضر مى‏شوند؟ آنهاروساى جمهورشان در نماز هم حاضر مى‏شوند، سلاطينشان هم حاضر مى‏شوند در مراسم مذهبى شان، آن مذهبى كه هيچى ندارد، آقايان خيال مى‏كنند كه مذهب مسيح آن است كه حالا دست ماست، البته در زمان خودش درست بوده، اينكه الان دست ماست از مذهب مسيح و از احكام مسيح ، خوب ببينيد، ببينيد اين دانشجويان، ببينيد آن چيست وقرآن چيست. احكام مسيح را ببينيد چيست، احكام اسلام را ببينيد چيست، احكام اسلامى كه كرورها، ميليون‏ها حكم اسلام دارد براى هرچيزى،تصور شمانمى توانيد بكنيد يك چيزى در عالم، يك واقعه‏اى در عالم اتفاق بيفتد اسلام نداشته باشد

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 93

    حكم، حكمش بالاى سرش است.يك همچنين اسلامى كه الان هم هر حادثه‏اى اتفاق بيفتد حكمش را دارد، اين يك مذهبى است كه كهنه پرستى است؟ عقب افتادگى است؟ بدبختى‏ها از اسلام است؟! بدبختى‏ها از اين روساى اسلام است، اين روساى بيچاره، اين سران دول بيچاره كه توجه ندارند به مصالح خودشان يا نمى‏خواهند توجه داشته باشند، اينهاست كه ما رابدبخت كرده است اينهاست كه روز سياه براى مسلمين درست كرده است، باز هم رها نمى‏كنند، باز هم در هر واقعه‏اى كه اتفاق مى‏افتد يك بساطى براى ما درست مى‏كنند.

    با وحدت اسلامى غرب را عقب برانيد.

    اينها راجع به امورى كه مربوط به دول اسلامى است وآن مقدارى كه من مى‏توانم به عنوان اينكه يك نفر معمم هستم و طلبه هستم، مى‏توانم به دول اسلامى اعلام كنم و اميدوارم برسد به آنها، اين چيزهائى است كه، ضرورياتى است كه اينها خودشان هم بايد توجه داشته باشندواميدوارم كه به گوش اينها فرو برود ويك وحدت‏اسلامى واقعى پيدا كنند،گذشت كنند از بعضى شهوات خودشان و با هم دست برادرى بدهند، تفوق را از هم نكنند، با هم برادر بشوند، همه مجتمعا"در مقابل غرب، شرق زده نباشند، درمقابل غرب بايستند دول شرق، حتى بودائى‏ها بايستنددر مقابل غرب، غرب را عقبش بزنند و در بين خودشان يك حكومت آرام، يك اجتماع آرام، همه ممالك سرجاى خودش باقى هيچ كدام به هيچ كدام تجاوز نكنند، همه هم برادر باشند، اگر غير خواست به آنها تجاوز كند، همه با هم هم ناله بشوند و جلو بروند. اگر مسلمين با هم متحد بشوند هيچ دولتى‏نمى تواند به آنها غلبه كند. اينها اشتباه است كه آنها چه دارند و چه دارند، خير اينها نيست، شما عرضه نداريد، شما اغفال شديد.

    حزب، مجلس و دولت فرمايشى.

    و اما راجع به مملكت خودمان، اينكه با يك روز و دو روزنمى توانيم ما صحبتش را بكنيم بدبختى‏هايى كه ما در مملكت خودمان داريم. دولتها مى‏آيند و مى‏روند، هر دولتى هم مى‏آيد يك حزبى درست مى‏كند، هر دولتى، شما از آن وقت تا حالا هر چه ديديد، يكى حزب مردم درست مى‏كند، يك عده چه درست مى‏كنند، يك حزب ايران نوين درست مى‏كنند، يك حزب چه، هى حزب درست مى‏كنند. اصلاً در ايران حزب معنا ندارد. در هيچ جاى دنيا، مگر آنهائى كه مثل ايران هستند مملكت يك حزبى اصلاً معنا ندارد، حزب زورى معنا ندارد. سجل‏هاى مردم را از دهات مى گيرند، رجوع كنيد به اين دهات ببينيد سجل‏هايشان را مى‏گيرند نامنويسى مى‏كنند در حزب، اين بيچاره داند ايران نوين اصلا يعنى چه، اطلاع از اين ندارد، فرضا از اينكه آن اساسنامه را بفهمد، اصلاً نمى‏فهمد اين بيچاره اساسنامه چيست. اين بيچاره‏ها را اين بيدين‏ها خواهند جمع كنند در يك محيطى زنده باد بگويند، فقط همين . از اين جمعيت بدبخت بيچاره اين معنا را مى‏خواهند كه اجتماع كنند، يك اجتماع انبوهى‏از جمعيت‏ها بشوند، بعد دنبال‏اينهاراه بيفتند و برايشان هورا بكشند و زنده باد بگويند،

    صحيفه‏نور جلد 1 صفحه 94

    از اينها بيچاره همين قدر مى‏خواهند.

    آنجاهائى كه حزب هست، دولت‏ها از حزب وجود پيدا مى‏كنند نه اينكه اول دولت تشكيل شود بعد حزب درست كند، بعد اتكا به آن پيدا كند. اينجا خوب شما مى‏بينيد اول دولت درست مى‏شود، دولت هم به مجلس و به من و شما هيچ ربطى ندارد، اول دولت درست مى‏شود، خودشان مى‏گويند، من‏نمى گويم، خودشان مى‏گويند، (ما به امر آمديم وبه امر مى‏رويم،غلط هم هيچ كس نبايد بكند، هيچ وكيلى هم غلط نكند)،نمى كند. اول دولت تشكيل مى‏شود، بعد كه دولت تشكيل شد، سرنيزه دستش آمد شروع مى‏كند حزب درست مى‏كند، آن وقت هم يك حزبى است كه دولت از حزب پيداشده،دولت ما حزبى است، دولت آقايان حزبى است. آقا اينها را براى چه مى‏گويند؟ من آخوند فهمم، دول عالم نمى‏فهمند اينها را؟ آنها مى‏خواهند تو اين طور باشى‏مى خواهند عقب افتاده باشى، دست برداريد آقا از اين عقب افتادگى، مجد خودتان را حفظ كنيد. اگر حزب مى‏خواهيد درست كنيد، خوب يك حزبى قبل از اينكه دولت شما پيش بيايد، يك حزبى درست كنيد و بعد هم حزب در مجلس به طورى كه بايد بشود، به طورى كه قوانين اساسى و قانون اساسى و ساير قوانين اقتضا مى‏كند، نماينده درست كنند و بعد هم آقاى وزير، نخست وزير متكى به نمايندگانى كه از حزب پيدا شد و از جمعيت و از خواسته مردم و اينها پيدا شد، بعدشود يك دولت متكى به حزب، حالا ما طلبه‏اى هستيم كارى به اينها نداريم، آنها كار دارند، بسم الله دوباره حاضريم.

    بى‏توجهى دولت جور به وضع ضعفا.

    يك بساط درست مى‏كنند، بساط حزبى، اين بساطى است كه داريد مى‏بينيد، هر روز راه مى‏افتند به يك جائى از پول اين ملت بيچاره -آخر اين ملت گرسنه - خدا مى‏داند كه من گاهى وقت‏ها كه به فكر مى‏افتم كه اين آتيه ما،اين زمستان آتيه چه خواهد شد، خوب ناراحت هستم، ما ناراحت هستيم، اينها امسال ديگر آيا نان دارند ندارند؟ امسال هم كه وضع خواربار خوب نيست، علوفه هم حتى ندارند، چه خواهد شد اين زمستان سياه به اين ملت فقير و بدبخت؟ من نمى‏دانم چه خواهد شد.آيا دولت‏ها در فكر هستند كه حالا كه زراعت اينها رازمين زدند، لااقل از همان بازار سياهى كه درست شده از آنجا بگيرند بياورند اينجا سيركنند اين بيچاره‏ها را؟ يا باز اينها شكم گرسنه بخوابند و گفته بشود كه يك نفر ديگر نيست كه سر گرسنه به بالين بگذارد؟ روزى چند نفرش پيش من مى‏آيند، منى كه هيچكاره هستم.

    همكارى دولت با اسرائيل و تكذيب آن.

    اين وضع حزب ايران، آن وضع مجلس ايران كه همه‏تان بهتر از من مى‏دانيد يا مثل من، آن وضع روابط با اسرائيل‏شان هر وقت كه اينها مرا، يعنى هر وقت نه، يك دفعه‏اش را كه من را ملاقات كرد يكى از اين سران قوم گفت: اين اسرائيل تمام شد مساله‏اش، مساله تمام شد. من نمى‏دانم چه قدرتى‏

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 95

    دارند اينها در خلاف واقع گفتن،همچنين قدرتى دارند كه من متوجه را اغفال مى كنند. گفت اسرائيل تمام شد. بعد از آنكه اسرائيل تمام شده، الان كه من اينجا نشسته‏ام و براى شما صحبت مى‏كنم، مزارع بسيار خوب ايران بسياريش در دست اسرائيل است. از ايلام به من نوشته اند كه مزارع خوب اينجا را داده اند اسرائيل چغندر بكارند. تابلويى زدند به كنار جاده كه مزرعه نمونه ايران و اسرائيل. اين آقايانى كه اسرائيل راگويند ما كنار زديم. روزنامه اسرائيل كه براى من آمده است نوشته بود اينكه سفير اسرائيل در ايران، در تهران (آقايان مى‏گويند كه ما كارى نداريم به اسرائيل !!) در دو روز پيش از اين، سه روز پيش از اين، در شانزده شهريور در تهران، دروازه دولت يك بساطى يهوديها درست كردند،چهارصد، پانصد نفر يهودى دزد دور هم جمع شده اند و خلاصه حرفشان اين بوده كه شعارى براى يكى داده اند، يك فحشى به يكى داده‏اند، آن وقت نوشته اند به اينكه مجد مال يهود است، يهود برگزيده خداست، ما ملتى هستيم كه بايد حكومت بكنيم،نمى دانم چه بكنيم، كذا، ما با ديكتاتورى مخالفيم، ما با هيتلرى مخالفيم، ماكذا،كذا .اينها نطق هايشان بوده است، آقايان به مراى و منظر اين دولت ما، اين جمعيت مى‏آيند آنجاو اين حرف‏ها را مى‏زنند. خوب اگر ديكتاتورى موقوف است و مخالف است كه اين...خوب جلوى اين را بگير ديگر،اين كلمه را نگذار بگويد. تمام حرف براى اينكه بگويند چه كذا و يكى ديگر را فحش بدهند! عيب است از يك مملكتى اتكاء به يهوداين حرفى كه مامى‏زنيم خيلى‏حرف بدى است؟!البته تلخ است به ذائقه‏ها ،تلخ است به ذائقه شما لكن بدبختى يك مملكت اسلامى است‏بدبختى يك مسلمينى است كه اتكا پيدا بكنند يا ارتباط پيدا بكنند،يا پيمان ببندند با يك دولتى كه الان دشمن اسلام است و در مقابل اسلام - اين اسلام ايستاده است و غصب كرده است فلسطين را.

    اگر با اسرائيل موتلف نيستيد، آن را محكوم كنيد.

    من به دول اسلامى مى گويم كه آقا چرا سر نفت دعوا مى‏كنيد؟ فلسطين مغصوب است،يهود را بيرون كنيد از فلسطين،اى بيعرضه‏ها. خودشان ريختند به جان هم. فلسطين مغصوب است،شما سرنفت دعوا مى‏كنيد؟ وقتى سر مال دعوا كرديد، تثبيت شد حكومت اسرائيل بر فلسطين، اين حكومت بود؟ اين اعراب بيچاره را كه بيرون ريختند و الان يك ميليون يا بيشتر شان گرسنه و بيچاره خوابيده اند در بيابان ها، بسى بيچاره و آواره شدند، آيا دول اسلام نبايد در اين معنا اعتراضى بكنند؟حرفى بزنند؟ با يك همچنين دولتى كه يك ميليون مسلمان يا بيشتر را بيرون ريخته و آواره كرده، شما ائتلاف مى‏كنيد؟ اگر ائتلاف نداريد خوب در روزنامه بنويسيد، اگر ائتلاف نداريد بگذاريد اين حرفى كه من مى‏زنم در يكى از اين چاپخانه نوشته بشود و منتشر بشود، اگر نگذاشتيد بدانيد موتلفيد، بدانيد ائتلاف داريد با يهود، با شاهى. عمال اسرائيل را مى‏بينيد كه در اين مملكت چه كارها مى‏كنند، چه چيزها هست اخيراً "يك خبرى به من رسيد كه حالا براى خاطر اينكه خواهش كردند كه من حرف نزنم حرفش را نمى زنم، گفتند درستش كرديم، در راديو هم ديشب آمدند گفتند كه گفته مى‏شود و يك

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 96

    چيزى هم گفته شده است، در هر صورت من خيلى اين چيزها را باورم نمى آيد، آدم ديرباورى هستم. خوب ديدند كه ما امروز مى‏خواهيم يك چهار تا كلمه نصيحت كنيم آقايان را،گفتند كه مبادا از اين هم اسم برده بشود، يك اصلاحى كردند، توى راديو هم ديشب گفته شده است لكن من كه حالا باز باور نكردم، اگر نگذارند باور كنم يك روز ديگر هم اينجا صحبت مى كنم، آن وقت اين مطلب را مى‏گويم.

    خطر حضور عمال اسرائيل در حكومت.

    عمال اسرائيل در ايران، هر جا انگشت مى‏گذارى مى‏بينى كه يكى از اينها در مراكز حساس، مراكز خطرناك، والله مراكز خطر ناك براى تاج اين آقا، ملتفت نيستند اينها، اينها آنها بودند كه در شميران تهران توطئه كردند ناصر الدين شاه را بكشند،مملكت ايران را قبضه كنند، شما تاريخ نگاه كنيد، تاريخ كه مى‏دانيد. در نياوران توطئه كردند ،در نياوران چند نفر رفتند ناصرالدين شاه را ترور كنند و يك عده هم در تهران بودند كه حكومت را قبضه كنند. اينها حكومت را از خودشان دانند، اينها در كتابهايشان نوشته اند، در مقالاتشان نوشتند حكومت مال ماست، بايد ما يك سلطنت جديدى به وجود بياوريم، يك حكومت جديدى به وجود بياوريم، حكومت عدل. همين هايى كه يك همچنين سوءنظرها و سوء نيت هايى را دارند، از دربار گرفته تا آن آخر مملكت از اين اشخاص آنجا موجود است.

    آقا بترسيد شما از اينها، يك جانورهائى هستند اينها. در وزارتخانه موجود است. من انگشت رويش گذاشتم ديدم، يكى از وزرا گفت نيست اين طور، بعد شاهد برايش فرستادم، شاهد برايش فرستادم كه با سند نوشته بود كه اين جورى است. الان هم موجود است و من اسم كثيفش را نمى‏دانم .در وزارتخانه موجود است، در عرض مى‏كنم كه ارتش موجود است خوب، اى ارتش محترم ! توى دهن اينها بزن، تو مسلمانى صاحب منصبان ارتش بسيارشان مردم خوبى هستند، با من هم گاهى رابطه دارند، يعنى رابطه‏اى كه پيغام مى‏دهند، اينها بعضيشان خوب هستند خوب جلو بگيرند از اينها، جلو بگيرند از يك اشخاصى كه با مذهبشان مخالفند، با تخت و تاجشان مخالفند، با مملكتشان مخالفند ،با استقلالشان مخالفند، با اقتصادشان مخالفند، خوب شما جلو بگيريد، برويد خواهش كنيد كه اينها را بيرون كنند، از بزرگترها خواهش كنيد.

    والله من خير شما را مى‏خواهم، من مى‏ترسم يك روزى چشمهايتان را باز كنيد هستى شما را از بين ببرند اينها، من از اين ترسم، يا بگذاريد ما آنها را از بين ببريم، من يك روز از بين مى‏برم من نمى‏خواهيم تشنج بشود، شما كه ميل داريد آرامش باشد خودتان از بين ببريد اگر نبريد يك روزى مى‏بينيد كه يك جورى، يك بلد ديگر پيش مى آيد، يك وقت يك طور ديگر مى‏شود،آن وقت نه من مى‏توانم جلويش را بگيريم نه شما مى‏توانيد جلويش را بگيريد. اين اوضاعى است كه ما مواجه با آن هستيم و مى‏بينيد و مى‏بينيم و نمى دانم كه چه بكنيم، نمى‏دانم كه راه اصلاح چه است.

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 97

    اصلاح مملكت با اصلاح فرهنگ آغاز مى‏گردد.

    راه اصلاح يك مملكتى فرهنگ آن مملكت است. اصلاح بايد از فرهنگ شروع بشود. دست استعمار توى فرهنگ ما كارهاى بزرگ مى‏كند،نمى گذارد جوان هاى ما مستقل بار بيانيد، نمى‏گذارد در دانشگاه جوان‏هاى ما درست رشد بكنند، اينها را از بچگى يك طورى مى‏كنند كه وقتى بزرگ شدند اسلام هيچ و آنها همه، همه چيز. اگر فرهنگ درست بشود يك مملكت اصلاح مى‏شود براى اينكه از فرهنگ است كه در وزارتخانه‏ها مى‏رود، از فرهنگ است كه در مجلس مى‏رود، از فرهنگ است كه كارمند درست مى‏شود، شما يك فرهنگ مستقل درست كنيد يا بدهيد ما درست كنيم، شما مى‏ترسيد از امريكا، مى‏ترسيد از ديگران، بدهيد ما درست كنيم، اختيار فرهنگ را دست ما بدهيد.

    وزارت اوقاف، طرحى براى تسلط بر روحانيون.

    حالا تازه وزارت اوقاف هم آقايان مى‏خواهند درستش كنند به تخيل اينكه تقليد از يك مملكت ديگرى، به تخيل اينكه روحانيت را تحت وزارتخانه ببرند، اين خواب را به گور مى‏بريد، شما خيال مى‏كنيد كه روحانيت اسلام را مى‏شود مثل روحانيت مسيح كرد؟ هيچ امكان ندارد. روحانيت شيعه مستقل است، مستقل ،اتكاء به هيچ جا ندارد،بيايند بگويند به چه اتكا دارد؟ اين روحانيت مستقلى كه اتكا ندارد به هيچ جا، اين طلاب محترمى كه با سى چهل تومان در ماه ساخته‏اند و زحمت دارند مى‏كشند، اينها ديگر نمى ترسيم ما كه طرفدار يك مملكتى و يك دولت ديگرى باشند،اينها مستقلند در افكار خودشان، اينها از تويشان آدم در مى‏آيد، اينها از تويشان مدرس در مى‏آيد، اينها از تويشان سيد حسن مدرس در مى‏آيد، اينها گذارند، امكان ندارد كه ما بگذاريم كه اين هم تحت نظر فلان وزير و فلان باشد، فلان وزير غلط مى‏كند كه يك همچنين حرف هائى را مى‏زند، اشتباه مى كنند اينها، باز هم در اشتباهند.

    
    previos page menu page next page
    

صفحه 3 از 208 نخستنخست 12345671353103 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/