صفحه 3 از 8 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 80

موضوع: متن ترانه های محمد اصفهانی

  1. #21
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    زيارت ( ملا ممدجان )

    دل از من برد و روي از من نهان كرد
    خدا را با كه اين بازي توان كرد
    كجا گويم كه با اين درد جانسوز
    طبيبم قصد جان ما توان كرد
    بران سان سوخت چون شمعم که بر من
    صراحی گریه و بربط فغان کرد
    ------------------------------------------
    سركوه بلند فريـادكـردم
    علي شير خدا را ياد كردم

    علي شير خدايا شاه مردان
    دل ناشاد ما را شاد گـردان


    بياكه بريم به مزار ملاممدجان

    مزارمـولاعلـي آن شـاه مردان

    علي شيرخدا دردم دوا كن
    منـاجـات مـرا پيش خـدا كن

    چراغ آسمون نذردل تــو
    ه هر جا عاشق دردش دوا كن

    بياكه بريم به مزار ملاممدجان

    مزارمـولاعلـي آن شـاه مردان

    بگيريـم دامـن شيـرخـدا را
    نظرگاه چون رويم باهم نگارا

    نهيم برچشم خود قفل طـلارا
    بگرييم تـاخــدا رحمش بيايد

    بياكه بريم به مزار ملاممدجان
    مزارمـولاعلـي آن شـاه مردان
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  2. #22
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    سلسلهء جنون

    چـه كنم اي مـاه تـابـان
    زغمت درشام هجـران

    چه كنم زغمت چـون سازم
    شده بسته رهِ پروازم

    چه شود بـه بَرم بازآيـي
    پر و بالِ دلم بگشايـي

    شب همه شب در تاب و تبم
    آمده بي تو جان به لبم


    مهرت به جانم زد شرر ؛ شد شعله ور درونم
    چون حلقه حلقه زلـفِ تو سلسله جنونم

    ز ازل بــر عشـقت زادم
    ز فـراقت در فـريـادم

    تـو بيـا اي يـار ديـريــن
    بـه برم چون جان شيرين

    مده چـون زلفت بـر بـادم
    بـه هواي تو چون فرهادم

    شب همه شب شد نغمه گري
    كـار ِ مـن و مرغ سحري


    مهرت به جانم زد شرر ؛ شد شعله ور درونم
    چون حلقه حلقه زلـفِ تو سلسله جنونم

    نه صبوري در دل مارا نـه پيـامي از تـو يـارا
    شده دل پابست مويت نرود به رهي جز كويت
    چه شود از روي ياري ز دل تنگـم يـاد آري
    درشب هجران ماهِ مني ليـليِ مجنون خواهِ مني
    مهرت به جانم زد شرر ؛ شد شعله ور درونم
    چون حلقه حلقه زلـفِ تو سلسله جنونم

    چـه كنم اي مـاه تـابـان زغمت درشام هجـران
    چه كنم زغمت چـون سازم شده بسته رهِ پروازم
    چه شود بـه بَرم بازآيـي پر و بالِ دلم بگشايـي
    شب همه شب در تاب وتبم آمده بي تو جان به لبم
    مهرت به جانم زد شرر ؛ شد شعله ور درونم
    چون حلقه حلقه زلـفِ تو سلسله جنونم
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  3. #23
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    آرام جان


    اي مردمان بگوييد آرام جان من كو

    راحت فزاي هرکس؛ محنت رسان من كو

    نامش همي نيارم بردن به پيش هركس

    گه گه به نازگويم سرو روان من كو

    در بوستانِ شادي هركس به چيدن گُل

    آن گُل كه نشكنندش در بوستان من كو

    جانانِ من سفر كرد با او برفت جانم

    باز آمدن از ايشان ؛ پيداست ؛ آن من كو

    هر چند در كمينه نامه همي نيرزم

    درنامه بزرگان زو داستان من كو

    هركس به خانماني دارند مهرباني

    من مهربان ندارم ؛ نامهربان من كو
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  4. #24
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    نوائی

    نـوايي نـوايي نـوايي نـوايي
    الهـي نمانـد نشان از جـدايي
    غمت در نهان خـانه دل نشيند
    به نازي كه ليلي به محمل نشيند
    خلد گر به پا خاري آسان برآيد
    چه سازم به خاري كه بر دل نشيند
    نـوايي نـوايي نـوايي نـوايي
    الهـي نمانـد نشان ازجـدايي
    به دنبال محمل سبك تر قدم زن
    مبـادا غبـاري به محمل نشيند
    مرنجان دلم را كه اين مرغ وحشي
    ز بامي كه برخاست مشكل نشيند
    نـوايي نـوايي نـوايي نـوايي
    الهـي نمانـد نشان از جـدايي
    به دنبال محمل چنان زار گِريَم
    كه از گريه ام ناقه در گِل نشيند
    بنازم به بزم محبت كه آنجا
    گدايـي به شاهـي مقابل نشيند
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  5. #25
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    تمنا

    در پيش بيدردان چرا فرياد بي حاصل كنم
    گرشكوه اي دارم زدل با يار صاحبدل كنم
    در پرده سوزم همچو گُل درسينه جوشم همچو مُل
    من شمع رسوا نيستم تا گريه درمحفل كنم
    اول كنم انديشه اي تابرگزينم پيشه اي
    آخر به يك پيمانه مِي انديشه راباطل كنم
    زان دو ؛ ستانم جام را آن مايه آرام را
    تاخويشتن را لحظه اي ازخويشتن غافل كنم
    از گُل شنيدم بوي او مستانه رفتم سوي او
    تاچون غباركوي او ؛ دركوي جان منزل كنم
    روشنگري افلاكيم ؛ چون آفتاب از پاكيم
    خالي نيم تا خويش را سرگرم آب وگِل كنم
    غرق تمناي توام ؛ موجي زدرياي توام
    من نخل سركش نيستم ؛ تاخانه درساحل كنم
    دانم كه آن سرو سهي از دل ندارد آگهي
    چند از غمِ دل چون رهي فريادِ بي حاصل كنم
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  6. #26
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    افسانه

    حيلت رهاكن عاشقا
    ديوانه شو ديوانه شو

    وندر دل آتش درآ
    پروانه شو پـروانه شو
    پروانه شو پـروانه شو



    رو سينه را چون سينه ها
    هفت آب شوي از كينه ها

    وانگه شراب عشق را
    پيمانه شو پيمانه شو

    هم خويش را بيگانه كن
    هم خانه را ويرانه كن

    هم خويش را بيگانه كن
    هم خانه را ويرانه كن


    وانگه بيا با عاشقان
    هم خانه شو هم خـانه شو


    بايد كه جمله جان شوي
    تا لايق جانان شوي
    بايد كه جمله جان شوي
    تا لايق جانان شوي

    گرسوي مستان مي روي
    مستانه شو مستانه شو
    گرسوي مستان مي روي
    مستانه شو مستانه شو


    چون جان تو شد در هـوا
    ز افسانه شيرين ما

    فاني شو چون عاشقان
    افسانه شو افسانه شو
    فاني شو چون عاشقان
    افسانه شو افسانه شو
    افسانه شو افسانه شو
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  7. #27
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    اشطر خواجو


    پوشیده چون جان می روی (2)
    هر دم میان جان من
    سرو خرامان منی (2)
    ای رونق بستان من

    چون می روی بی من مرو (2)
    ای جانِ جان بی تن مرو
    از چشم من بیرون مشو
    ای شعله تابان من

    پوشیده چون جان می روی (2)
    هر دم میان جان من
    سرو خرامان منی (2)
    ای رونق بستان من
    ای شعله تابان من

    در پیش بی دردان چرا (2)
    فریاد بی حاصل کنم
    گر شکوه ای دارم ز دل (2)
    با یار صاحب دل کنم

    اول کنم اندیشه ای (2)
    تا برگزینم تیشه ای
    آخر به یک پیمانه می (2)
    اندیشه را باطل کنم

    از گل شنیده ام بوی او (2)
    مستانه رفتم سوی او
    تا چون غبار کوی او (2)
    در کوی جان منزل کنم

    دانم که آن سرو سهی (2)
    از دل ندارد آگهی
    چند از غم دل چون رهی (2)
    فریاد بی حاصل کنم

    غرق تمنای تو ام (2)
    موجی ز دریای تو ام
    من نخل سرکش نیستم (2)
    تا خانه در ساحل کنم
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  8. #28
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    هستی تویی

    بشکن سبوی باده را
    مستی تویی مستی تویی
    در این سرای نیستی
    هستی تویی هستی تویی
    تو آفتاب هشتمین
    سر چهارده عدد
    بیدار کن خواب مرا
    از وحشت این دیو و دد
    بنگر که از هفت آسمان
    جایی فرا سوی زمان
    نوری هبوط می کند
    در غربت این لا مکان
    بنگر که دریا خون شده
    فواره ها گلگون شده
    لیلای بی دل را ببین
    از عشق تو مجنون شده
    در این غروب واپسین
    از چتر خورشید یقین
    نور حقیقت می چکد
    بر خاک مشکوک زمین
    فریاد و بانگی می رسد
    عالم سکوت می کند
    از هیبتش سلطان دهر
    آسان سقوط می کند
    آدم هراسان می شود
    محشر نمایان می شود
    از تاول آئینه ها
    خورشید گریان می شود
    تقدیر ما در دست توست
    زنجیر بر دستان ما
    ما را رها کن از عدم
    هستی بده بر جان ما
    بشکن سبوی باده را
    مستی تویی مستی تویی
    در این سرای نیستی
    هستی تویی هستی تویی
    تو آفتاب هشتمین
    سر چهارده عدد
    بیدار کن خواب مرا
    از وحشت این دیو و دد
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  9. #29
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    مرگ آفتاب

    وَ قَدرٌ بِالطوُسٌ یا اِله ها

    مِن مُصیبَتٍ اَللَهتُ عَنَ الاَحشاءِ بِالصَّفَراتٍ

    اِلَی الحَشرِ حَتّی یَبعَثُ اللهُ القائِمً

    یٌفَرِجُ عَنَّ الغَمِّه وَ بِالکُرُباتٍ

    عاشق عشق به هوای تو شد
    کشته رضا به رضای تو شد
    حنجره ها خون آلود است
    قصه همین است تا بوده است
    زهری چالاک در اقیانوس
    ماه را کشتند در یک کابوس
    نیلوفر در خواب مرداب
    شمع کشته شود در مرگ آفتاب
    تیغ هراسی بر رگ عشق
    رود مصیبت در رگ عشق
    برج کبوتر خالی نیست
    منظره جز ویرانی نیست
    خانه خراب است شیون او
    شب زده ها و فصل خسوف
    مزرعه هاشان تشنه ی رود
    ظلم وستم با ابر کبود
    بیداری سنگین است
    زخم عشق ،با یادش شیرین است
    در مسلخ می کوشم عریانی
    تیغش از خون دل رنگین است
    وای ...وای ...وای ...
    عاشق عشق به هوای تو شد
    کشته رضا به رضای تو شد
    حنجره ها خون آلود است
    قصه همین است تا بوده است
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  10. #30
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    خم می


    بشکست اگر دل من
    به فدای چشم مستت
    سر خم می سلامت
    شکند اگر سبویی
    شکند اگر سبویی
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


صفحه 3 از 8 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/