مکن عیبم که نوشیدم می عشقشراب مفت را قاضی بنوشدجلال الدین سلجوقی****گرمی خورشید زعیسی بپرسخوبی یوسف ز زلیخا بپرسوحشی بافقی
مکن عیبم که نوشیدم می عشقشراب مفت را قاضی بنوشدجلال الدین سلجوقی****گرمی خورشید زعیسی بپرسخوبی یوسف ز زلیخا بپرسوحشی بافقی
زبس معنی که دارم در ضمیرمخدا داند که در گفتن اسیرمدلی پر گوهر اسرار دارمولیکن بر زبان مسمار دارمعطار****
کم گوی و به جز مصلحت خویش مگویچیزی که نپرسند تو خود پیش مگویبابا افضل****دادند دو گوش و یک زبان ز آغازیعنی دو بشنو و یکی بیش مگوی****
دل ز پر گفتن بمیرد در بدنگر چه گفتارش بود در عدنعطار****ز گفتار بیهود جز رنج نیستچو خاموشی اندر جهان گنج نیست****
دل که رنجید از کسی خرسند کردن مشکل استشیشه بشکسته را پیوند کردن مشکل استصائب تبریزی****کوه ناهموار را هموار کردن سخت نیستحرف نا هموار را هموار کردن مشکل استصائب تبریزی****در سخن گفتن خطای جاهلان پیدا شودتیر کج چون از کمان بیرون دود رسوا شودصائب تبریزی****
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)