صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 32

موضوع: شناختنامه سعدی و مقالاتی در باب سعدی

  1. #21
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض

    جدال توانگری و فقر در گلستان سعدی


    فهم و درک رویکرد سعدی به عرصه فرهنگ نیازمند بررسی دقیق و موشکافانه اندرزنامه پربار وی گلستان است که منطقا در این مقال نمی گنجد.












    5d57812d2bf506f0e52c41fcfda4a7ed











    فرهنگ ایران زمین همواره شاهد ظهور و بروز اندیشمندانی بوده است که بر بستری عرفانی و ملکوتی ارزش های دنیوی را نفی کرده اند. سرزمین سهروردی و ملاصدرا که هانری کوربن به درستی در باب متفکرانش می گوید؛ «برای آنها طی الارض کردن و راه رفتن روی آب و پدیدار شدن جهان روحانی و ارض ملکوت بسیار ارزشمندتر» است تا صحبت از دنیا و عدالت زمینی.
    اما هر قاعده کلی استثنایی نیز دارد و می توان در برخی از متفکران این دیار رگه هایی از عقلانیت مبتنی بر دفاع از توانگری را رویت کرد. «جدال سعدی با مدعی» حکایتی است تامل برانگیز از گلستان سعدی که در آن سنت فقرپروری بر آمده از رویکرد عرفانی منکوب شده است. پیش از پرداختن به این بحث اشاره نکته ای بسیار مهم جلوه می کند. سعدی خود عارفی است ستایشگر اخلاق درویشی و این امر در جای جای فصول گلستان قابل رویت.
    سعدی تنها در انتهای فصل آداب تربیت از توانگران دفاع می کند. باید اشاره کرد آنجا که سعدی روابط واقعی متن جامعه را شرح می دهد درویشی را می ستاید، اما در آرمان شهر خود روند منطقی امور توانگران را مدح می کند و این طرح باید گونه نیز در بستری عرفانی است که قطعا نباید گمان برد که توانگر سعدی فردی است که فایده انگارانه و بر بستر عقل ابزاری ثروت را می پسندد، توانگر سعدی همچنان مومن و موحدی است درویش صفت. در این روایت سه عنصر مدعی، سعدی و قاضی نقش ایفا می کنند که به شرح هر یک می پردازیم؛
    ● مدعی
    مدعی نماد درویشانی است که تنها بر ذم توانگران سخن می گویند «توانگران مشتی مغرور، معجب نفور، مشتغل مال و نعمت، متفتن جاه و ثروت که سخن نگویند الا به سفاهت و... علما را به گدایی منسوب کنند و فقرا را به بی سر و پایی معیوب گردانند» مدعی آن چنان خاک سرای ثروت را به توبره می کشد که گویی از تولید ثروت پلشت تر و زشت تر فرآیندی در عالم هستی وجود ندارد!
    ● سعدی
    «توانگران دخل مسکینانند و ذخیره گوشه نشینان و مقصد زائران رکهت مسافران و...» این چنین است که سعدی زبان به مدح توانگران می گشاید زیرا می داند که فراغت و آسودگی با فقر و محنت و سعادت با تنگدستی قرابت چندانی ندارد.
    او مستند به روایات مذهبی می گوید که فقر به کفر می انجامد. سعدی به زیبایی و در نهایت مهارت بر فواید و سودمندی توانگری صحه می گذارد و رابطه معاش، فراغت، آرامش را اینچنین بیان می دارد؛ «... بینی که حق جل و علا در محکم تنزیل از نعمت اهل بهشت خبر می دهد که اولئک لهم، رزق معلوم تا بدانی که مشغول کفاف از دولت عفاف محروم است و ملک فراغت زیر نگین رزق معلوم» سعدی آن چنان بر رویکرد دنیا محور تاکید دارد که بیان می دارد؛ «صاحب دنیا به عین عنایت حق ملحوظ است و به حلال از حرام محفوظ» او در این حکایت دو سر طیف را در قالب مدعی و سعدی نمایان می سازد تا شخصیت معقول تری را خلق نماید؛ «قاضی».
    ● قاضی
    اگر «مدعی» را واقعیت آن روز ایران زمین و «سعدی» را آرمان شهر عقلانی این ادیب فرزانه بدانیم، «قاضی» رجوع دوباره سعدی به واقعیت در متن گلستان است تا پس از آن در باب «آداب صحبت» سخن بگوید. قاضی شاهکار بی نظیر سعدی و به نوعی تصویری واقعی از شخصیت اوست. قاضی بر جدال سعدی و مدعی به حکم عدالت نظر می دهد. قاضی رویکرد رادیکال سعدی را نکوهش می کند «هر جا که گل است خار است و با خمر خمارست و به سر گنج مار است و آنجا که در شاهوار است نهنگ مردم خوار است».
    در عین حال مدعی را پند می دهد که همه را به یک چوب نراند که «قومی بدین غط که شنیدی و طایفه ای خوان نعمت نهاده و دست گرم گشاده. طالب نامند و معرفت و صاحب دنیا و آخرت و...».
    در اینجاست که بار دیگر سعدی به متن باز می گردد و فراموش نمی کند که یادی از «اتابک ابی بکر سعد» نماید که این دیار را اعتماد به سلطان نشاید. او آموخته است که در کنار قدرت زیست نماید و همواره بر طبل مخالفت با حاکمان نکوبد، سعدی با رویکردی تقدیرگرا و با زیرکی مبحث معیشت و اقتصاد را به قدرت نزدیک می کند و حتی استبداد ایرانی را توجیه می کند «عمل پادشاه ای برادر دو طرف دارد. امید و بیم یعنی امید نان و بیم جان».
    بسیاری از متفکران و اندیشمندان کنونی این دیار هر چند با رویکردی متفاوت و بر آمده از سامانه معرفتی مدرن، هم چنان به نوعی در مذمت توانگری سخن می رانند و در این راستا حاکمان را به طور مطلق بی نصیب نمی گذارند. اما سعدی در نقد خود بر جامعه و حاکم جانب عقل را رها نمی کند و همواره محافظه کارانه بر ارابه مخالفت می راند زیرا معتقد است
    دگر ره چون نداری طاقت نیش
    مکن انگشت در سوراخ کژدم
    او حتی جدال سعدی و مدعی را با بازگشت به رویکرد عرفانی خود و در جوی مملو از سکوت، تواضع و فروتنی به پایان می رساند و چنین پند می دهد:
    مکن ز گردش گیتی شکایت ای درویش
    که تیره بختی اگر هم بدین نسق مردی
    توانگرا چون دل و دست کامرانت هست
    بخور، ببخش که دنیا و آخرت بردی
    فهم و درک رویکرد سعدی به عرصه فرهنگ نیازمند بررسی دقیق و موشکافانه اندرزنامه پربار وی گلستان است که منطقا در این مقال نمی گنجد. اما می توان اشاره کرد که گلستان سعدی در باب عقلانیت سیاسی از ظرفیتی بیش از آن چه برخی محققین ایرانی آن را در سیاست نامه خلاصه کرده اند برخوردار است.
    break









    محمد رضا نوربخش




    روزنامه کارگزاران
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. #22
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض



    سعدی شیرازی رب النوع زبان فارسی


    به مناسبت ۱ اردیبهشت روز بزرگداشت سعدی شیرازی












    c457a29712101388eed4fb9fdcc0576c











    افصح المتكلمین شرف الدین سعدی شیرازی حدود سال ۶۰۶ هـ . ق در شیراز دیده به جهان گشود:
    هر متاعی از كشوری خیزد
    شكر از مصر و سعدی از شیراز
    وی دانش های مقدماتی را در شیراز آموخت و برای تكمیل تحصیلات خویش به بغداد رفت و در مدرسه نظامیه بغداد مشغول فرا گرفتن دانش گردید.
    سعدی در بغداد از محضر بزرگان علم و ادبی چون مجال الدین ابوالفرج الجوزی و عمر سهروردی مستفیض گردید. بعد از بیست و پنج سال به شیراز بازگشت. وی جهانگردی خوش ذوق بود و به مكان های مختلفی از قبیل شام، لبنان، روم، تركستان، بلخ و هندوستان سفر كرد. با این حال سعدی در تمامی سفرهایش به شیراز دلبستگی خاصی داشته و همواره در اشعارش به آن اشاره داشته است آنچنان كه می گوید:
    آخر ای باد صبا بویی اگر می آری
    سوی شیراز گذر كن كه مرا یار آن جاست
    و در جایی دیگر می سراید:
    خاك شیراز همیشه گل خوشبوی دهد
    لاجرم بلبل خوشگوی دگر باز آمد
    وی در سال ۶۹۰ هـ . ق دار فانی را وداع گفت. آرامگاهش در محلی آرام و سرسبز در باغی با دیوارهای بلند و چنار و درختانی كه در شیراز از زمان های قدیم شهرت داشته است قرار دارد:
    الا ای كه بر خاك ما بگذری
    به خاك عزیزان كه یادآوری
    كه گر خاك شد سعدی او را چه غم
    كه در زندگی خاك بوده است هم
    مگر تا گلستان معنی شكفت
    برو هیچ بلبل چنین خوش نگفت
    عجب گر بمیرد چنین بلبلی
    كه بر استخوانش نروید گلی
    سعدی شیرازی رب النوع زبان فارسی و بزرگترین معلم اخلاق و آشنای هر ایرانی است. این شخصیت نامی فرهنگی به قدری سهل و متنوع و پرمحتوا به سخن سرایی پرداخته است كه از هر گروه و طبقه ای با نیت ها و موضوع های مختلف از آن بهره می گیرند. سخنان سعدی با حقیقت پیوند برقرار كرده و به همین دلیل است كه اشعارش هنوز هم در سراسر دنیا به عنوان ضرب المثل استفاده می شوند و دیگر این كه سعدی با جهانگردی و سیر و سفرهای خود هم به تجربه اندوزی پرداخته و ماحصل مكنونات درونی اش را در لابه لای آثارش، درج كرده و به جاودانگی رسانیده است.
    سعدی وقتی سخن می گوید بیشتر حكایت می كند و كمتر پند می دهد. آثار وی دارای ایدئولوژی و مكتب ارزشمندی است كه از طریق گفتار و فن بیان توانسته آرای خود را صحیح و درست جلوه دهد. سعدی در اثر بی بدیل خود با نام كلیات به سرودن اقسامی از شعرهای مختلف از جمله غزل، مثنوی و قصیده و غیره پرداخته است. این شاعر پرآوازه در غالب غزل هایش جلوه های مختلفی از عشق، درد و اندوه، شوق، خشم و مهر و وفا را به نمایش گذاشته است. با آن كه غزل هایش كاملا عاشقانه است اما رندی و مستی در آن ها موج می زند. مثلا در غزلی می سراید:
    من چرا دل به تو دادم كه دلم می شكنی؟
    یا چه كردم كه نگه باز بمن می نكنی؟
    دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
    تو چنان در دل من رفته كه جان در بدنی
    مست بی خویشتن از خمر ظلومست و جهول
    مستی از عشق نكو باشد و بی خویشتنی
    سعدی علاوه بر غزل هایش در مثنوی سرایی كه نمونه عالی ترین سروده تحقیقی و تعلیمی است نیز بی مانند است. اشعارش در این وادی حاوی عناصر معنی گرایی، ایده آلیسم و ژرف نگری است. او قصد دارد دنیایی مملو از پاكی، دادگری و انسانیت را ترسیم كند. وی مطلوب واقعی را فقط خداوند می داند و تحقق همه امور را، واسطه اراده حق می داند:
    به نام خدایی كه جان آفرید
    سخن گفتن اندر زبان آفرید
    پرستار امرش همه چیز و كس
    بنی آدم و مرغ و مور و مگس
    گلستان كند آتشی بر خلیل
    گروهی بر آتش بردز آب نیل
    شاعر محبوب ایران در تمامی باب هایش حكایات منظومی آفریده كه جنبه های اخلاقی آن متنوع و گسترده است و به صورت داستان های شیرین و جذابی درآمده كه هر خواننده بعد از شنیدن آن نه تنها لذت می برد بلكه سعی می كند آن را در زندگی روزمره خویش به صورت تجربه ای به كار ببندد. به طور مثال در باب احسان در بوستان سعدی در وصف قدرت جود و بخشش فراوان حاتم طایی می گوید:
    ز اوصاف حاتم به هر برّ و بوم
    بگفتند برخی به سلطان روم
    كه همتای او در كرم مرد نیست
    چو اسبش به جولان و باورد نیست
    و یا در باب قناعت نیز سروده هایی دارد كه انسان را به قانع بودن و دوری از حرص و طمع به طرز زیبا و دلكشی تشویق می كند. وی بر این عقیده است كه قناعت انسان را توانگر و بی نیاز می كند:
    خدا را ندانست و طاعت نكرد
    كه بر بخت و روزی قناعت نكرد
    قناعت توانگر كند مرد را
    خبر كن حریص جهانگرد را
    همچنین در باب تربیت نیز منظومه هایی خوش دارد كه در پرورش و رشد كمالات انسانی و اخلاقی و ارتقا و پیشبرد آن موارد گام های موثری برداشته است.
    به طور مثال در مذمت بدگویی چنین می گوید:
    بد اندر حق مردم نیك و بد
    مگوی ای جوانمرد صاحب خرد
    كه بد مرد را خصم خود می كنی
    وگر نیكمردست بد می كنی
    به بد گفتن خلق چون دم زدی
    اگر راست گویی سخن، هم بدی
    سعدی در كتاب گلستانش كه تصنیف آن در سال ۶۵۶ هـ . ق انجام پذیرفته و نمونه باارزشی از نثر كلاسیك فارسی است به شیوه كاملا رئالیستی و واقع گرایی نمودار زندگی را ترسیم می كند. علاوه بر سخنان عبرت آمیز شیوا، سهل و ممتنع چاشنی هایی از نظم به صورت تك بیتی ها و قطعات كاملا اخلاقی و تعلیمی در لابه لای آن موج می زند. وی در كتاب گلستان حكایاتی را بازگو كرده كه هنوز هم بعد از قرن های متمادی پویاست و هیچ گاه كهنه نمی شود؛ زیرا شاعر آنچه را كه وجود واقعی داشته را در نثر خویش به كمال رسانیده است. هر چند در گلستان به قصه گویی پرداخته اما همان حكایات شیرین و جذاب هم اكنون به صورت ضرب المثل های اصیل درآمده است كه خود حاكی تفكر پویا و عمیق آن ادیب می باشد. به طور مثال به تك بیتی هایی كه در فحاوی ورق های گلستان آمده و به صورت ضرب المثل نیز می تواند به كار برود اشاره می شود؛ در فضیلت قناعت می گوید:
    گربه مسكین اگر پرداشتی
    تخم گنجشك از زمین برداشتی
    □□□
    خوردن برای زیستن و ذكر كردنست
    تو معتقد كه زیستن از بهر خوردنست
    و یا در تاثیر تربیت و فضای اخلاقی و اخوت و انسانیت و آداب صحبت چنین می سراید:
    چو انسان را نباشد فضل و احسان
    چه فرق از آدمی تا نقش دیوار
    به دست آوردن دنیا هنر نیست
    یكی را گر توانی دل به دست آر
    □□□
    خبیث را چو تعبد كنی و بنوازی
    به دولت تو گنه می كند با نبازی
    □□□
    علم چندان كه بیشتر خوانی
    چون عمل در تو نیست نادانی
    □□□
    بسیچ سخن گفتن آنگاه كن
    كه دانی كه در كار گیرد سخن
    □□□
    هر كه تامل نكند در جواب
    بیشتر آید سخنش ناصواب
    □□□
    گر راست سخن گویی و در بند بمانی
    به زانكه دروغت دهد از بند رهایی
    □□□
    ندهد مرد هوشمند جواب
    مگر آن كه كزو سوال كنند
    □□□
    هنر بنمای اگر داری نه گوهر
    گل از خارست و ابراهیم از آذر
    break









    آناهیتا حسین زاده
    منابع:
    بوستان سعدی از غلامحسین یوسفی
    گلستان از خطیب رهبر
    سیمای سعدی از دكتر جعفر موید شیرازی
    غزلیات سعدی از محمد علی فروغی




    روزنامه جوان
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  3. #23
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض

    نگاهی به ویژگیهای شعر سعدی


    سعدی، شاعر جهاندیده، جهانگرد و سالك سرزمینهای دور و غریب بود؛ او خود را با تاجران ادویه و كالا و زوار اماكن مقدس همراه می كرد. از پادشاهان حكایتها شنیده و روزگار را با آنان به مدارا می گذراند.












    babee2251888b8c3cdb84044e7a8421d











    سعدی، شاعر جهاندیده، جهانگرد و سالك سرزمینهای دور و غریب بود؛ او خود را با تاجران ادویه و كالا و زوار اماكن مقدس همراه می كرد. از پادشاهان حكایتها شنیده و روزگار را با آنان به مدارا می گذراند.
    سفاكان و سخاوتمندان را نیك می شناخت و گاه عطایشان را به لقایشان می بخشید. با عاشقان و پهلوانان و مدعیان و شیوخ و صوفیان و رندان به جبر و اختیار همنشین می شد و خامی روزگار جوانی را به تجربه سفرهای مكرر، به پختگی دوران پیری پیوند می زد.سفرهای سعدی تنها جستجوی تنوع، طلب دانش و آگاهی از رسوم و فرهنگهای مختلف نبود؛ بلكه هر سفر برای او تجربه ای معنوی نیز به شمار می آمد.
    ره آورد این سفرها برای شاعر، علاوه بر تجارت معنوی و دنیوی، انبوهی از روایات، قصه ها و مشاهدات بود كه ریشه در واقعیت زندگی داشت؛ چنان كه هر حكایت گلستان، پنجره ای رو به زندگی می گشاید و گویی هر عبارتش از پس هزاران تجربه و آزمایش به شیوه ای یقینی بیان می شود. گویی، هر حكایت پیش از آن كه وابسته به دنیای تخیل و طنز باشد، حاصل دنیای تجارب عملی است.شاید یكی از مهمترین عوامل دلنشینی پندها و اندرزهای سعدی در میان عوام و خواص، وجه عینی بودن آنهاست. اگر چه لحن كلام و نحوه بیان هنرمندانه آنها نیز سهمی عمده در ماندگاری این نوع از آثارش دارد. از سویی، بنا بر روایت خود سعدی، خلق آثار جاودانی همچون گلستان و بوستان در چند ماه، بیانگر این نكته است كه این شاعر بزرگ از چه مایه دانایی، توانایی، تجارب اجتماعی و عرفانی و ادبی برخوردار بوده است.
    آثار سعدی علاوه بر آن كه عصاره و چكیده اندیشه ها و تأملات عرفانی و اجتماعی و تربیتی وی است، آیینه خصایل و خلق و خوی و منش ملتی كهنسال است و از همین رو هیچ وقت شكوه و درخشش خود را از دست نخواهد داد.
    شعر سعدی، شعر استحكام و ظرافت و استواری و زیبایی است. زبان فاخر سعدی هیچ گاه كمال خود را به رخ مخاطبانش نمی كشد. همچون سالاری بلند منزلت، در عین كمال و برتری متواضع و خاشع است و به همین دلیل دل هر صاحبدلی را می رباید و در گوشه خاطر هر كسی، جایی برای خودش باز می كند.
    شعرش به دیدار اول، ساده و صمیمی و بی تكلف جلوه می كند؛ روان و زلال است و بی هیچ تمهید و مقدمه ای، برقراری ارتباط با دیگران را جستجو می كند.
    فخر نمی فروشد و تكبر نمی ورزد. دست دوستی و ارادت به سویمان دراز می كند و سلام می دهد...
    اما چون پرده احساس را به كنار می زنیم و از سر عقل و تأمل در اشعارش، درنگ می كنیم، در می یابیم كه شفافیت عنصر زبان در شعر او سهل و ساده امكان وجود نیافته است؛ بلكه صیقل مداوم شعر، كوشش بی وقفه در عرصه زبان، و استفاده از تمام عناصر كه تعالی شعر را دامن می زنند، به آثار او چنین سلامت و روانی سحرآفرین بخشیده است.
    توفیق سعدی و اكسیر شعر او در این دقیقه نهفته است؛ یعنی در تلفیق صنایع لفظی و بیانی با حال و احساس درونی در طبیعی ترین حالت ممكن. سعدی مبدع و آغازگر این راه نیست، بلكه از استادان و كاملان چنین سبكی در شعر است.
    پیش از وی، غزل فارسی در كوره تلاش شاعرانی همچون فرخی، سنایی، خاقانی، انوری و عطار گداخته بود، اما سعدی آن را چنان آبدیده و صیقلی كرد كه نه پیش از وی قرینه و مشابهی برایش می توان یافت و نه بعد از وی، كسی گامی بیشتر و پیشتر نهاد.
    ویژگی های سبكی زبان شعر سعدی و هر شاعر دیگری را تنها با تأمل و تفكر در اشعارش می توان كشف كرد، آموخت و به كار برد. اگر چه آثار هنری براساس فرمول و اصولی ثابت و مشخص پدید نمی آیند تا هنگام نیاز به آثار جدید بتوان به آنها رجوع كرد.
    با این همه، برخی از ویژگی ها به دلیل تكرار در آثار هنرمند، ما را به بعضی از خصوصیات مشترك آن آثار و به تبع آن به نوع برخورد و بهره گیریهای هنرمند از آن عناصر رهنمون می شوند. با توجه به چنین پیش زمینه ای، معدودی از ویژگی های سبكی شعر سعدی چنینند:
    ۱) ساختار نحوی جملات در ابیات به صحیح ترین شكل ممكن است. عنصر وزن و موسیقی، منجر به نقص یا پیش و پس شدن حاد دستوری در جملات نمی شود و سعدی به ظریفترین و طبیعی ترین حالت ممكن در لحن و زبان، با وجود تنگنای وزن، از عهده این مهم برمی آید.
    دیوان غزلیات سعدی را به تفأل باز می كنیم:
    در آن نفس كه بمیرم در آرزوی تو باشم
    بدان امید دهم جان كه خاك كوی تو باشم
    به وقت صبح قیامت كه سر ز خاك برآرم
    به گفتگوی تو خیزم، به جستجوی تو باشم
    حدیث روضه نگویم، گل بهشت نبویم
    جمال حور نجویم، دوان به سوی تو باشم
    ۲) ایجاز و یا پیراستن شعر از كلمات زاید و اضافی و دوری از عبارت پردازی های بیهوده ای كه نه تنها نقش خاصی در ساختار كلی شعر ندارند، بلكه باعث پریشانی در روابط كلمات با یكدیگر و نهایتاً جملات می شوند و به نحو چشمگیری از زیبایی كلام می كاهند، در شعر و كلام سعدی نقش ویژه ای دارد.
    ساختار شعر سعدی كم كردن یا افزودن كلمه ای را خارج از قاعده و بی توجه به بافت كلی كلام بر نمی تابد. از سویی این ایجاز كه در نهایت زیبایی و اعتدال است، منجر به اغراقهای ظریف تخیلی و تغزلی می شود و زبان شعر را از غنایی بیشتر برخوردار می كند:
    گفتم آهن دلی كنم چندی
    ندهم دل به هیچ دلبندی
    به دلت كز دلت به در نكنم
    سخت تر زین مخواه سوگندی
    ریش فرهاد بهترك می بود
    گر نه شیرین نمك پراكندی
    كاشكی خاك بودمی در راه
    تا مگر سایه بر من افكندی...
    ایجاز سعدی، ایجاز میان تهی و سبك نیست، بلكه پر مایه و گرانبار از اندیشه و درد است. بی فایده نیست. اگر حكایتی را از "گلستان" نیز نقل كنیم به عیان می بینیم كه خداوند سخن چه مایه از معنی را در چه مقدار از سخن می گنجاند:
    حكایت: پادشاهی پارسایی را دید، گفت: "هیچت از ما یاد آید؟" گفت: "بلی، وقتی كه خدا را فراموش می كنم."
    حكایت: هندویی نفط اندازی همی آموخت. حكیمی گفت: "تو را كه خانه نئین است، بازی نه این است."
    ۳) سعدی از موسیقی و عوامل موسیقی ساز در سبك و زبان اشعارش سود می جوید. وی اغلب از اوزان عروضی جویباری مدد می گیرد؛ اوزانی كه لطافت موسیقیایی در آنها بر ضربی بودن آن می چربد.
    علاوه بر اوزان عروضی، شاعر به شیوه مؤثری از عواملی بهره می برد كه هر كدام به نوعی موسیقی كلام او را افزایش می دهند، عواملی همچون انواع جناس، هم حروفی های آشكار و پنهان، واج آرایی، تكرار كلمات، تكیه های مناسب، موازنه های هماهنگ لفظی در ابیات و لف و نشرهای مرتب و...
    همان طور كه پیشتر یادآور شدیم، استفاده از این عناصر به گونه ای هنرمندانه و زیركانه صورت می گیرد كه شنونده یا خواننده شعر او پیش از آن كه متوجه صنایع به كار رفته در شعر او شود، مسحور زیبایی و هماهنگی و لطافت آنها می شود.
    در غزل : "بگذار تا مقابل روی تو بگذریم..."
    ۴) طنز و ظرافت جایگاه ویژه ای در ساختار سبكی آثار سعدی دارد. البته خاستگاه این طنز به نوع نگاه و تفكر این شاعر بزرگ برمی گردد. طنز سعدی، سرشار از روح حیات و سرزندگی است.
    سعدی به یاری لحن طنز، عبوسی و خشكی را از كلام خویش پس می زند و شور و حركت را بدان باز می گرداند. با همین طنز، تیغ كلامش را تیز و برنده و اثرگذار می كند. طنز، نیش همراه با نوش است؛ زخمی در كنار مرهم. سالها بعد، لسان الغیب، حافظ شیرازی ابعاد عمیق دیگری به طنز شاعرانه بخشید و از آن در زبان شعر خود استفاده ها برد:
    با محتسب شهر بگویید كه زنهار
    در مجلس ما سنگ مینداز كه جام است
    سعدی به روایت آثارش، گاه ناصحی دردمند است كه كجراهان ظلمت اندیش را به راستی و درستی می خواند و گاه منتقدی اجتماعی است كه به انتقاد از زمانه بدكنش می پردازد. اگر به ناگزیر مداح شاهان روزگار بوده، تا آن جا كه توانسته به حق سخن گفته و همواره مستبدان لاقید را به تفكر در مرگ و عدل و انصاف ترغیب كرده است. غم زمانه، غم دائمی و مشغله ذهنی سعدی بوده است:
    غم زمانه خورم یا فراق یار كشم
    به طاقتی كه ندارم كدام بار كشم
    زبان سعدی در انتقاد، زبانی گزیده و گزنده است. با این همه، از نزاع و صلح همواره صلح را برمی گزیند و پند پیران پارسا را خاطرنشان می كند كه فاسدان را باید به صلاح و نیك رفتاری با آنان خجل كرد.
    عشق سعدی، نفس پرستی نیست، بلكه او در گریز از شیطان اماره به عشق رو می كند؛ عشقی كه او را از مایی و منی و به قول عارفان از "انانیت" و "نحنانیت" بر می كشد و رستن و رهایی را برای وی به ارمغان می آورد.
    در افق سعدی "هر كسی را نتوان گفت كه صاحبنظر است، عشق بازی دگر و نفس پرستی دگر است." عاشق پاكباز، تعالی را در عشق می جوید و همین بهانه برایش كافی است تا جان و تن را به تمامی فدای مهر نگاه معشوق كند.شاعر، شور دیدار دارد و هر موجودی در منظر او جلوه ای از وجود حقیقت عالم است. شاعر، تاب فراق ندارد، پس به تماشای هر جلوه ای از آن جمال، از خود به در می شود و هر مشاهده ای او را از جهانی به جهانی دیگر سیر می دهد:
    از در در آمدی و من از خود به در شدم
    گویی از این جهان به جهان دگر شدم
    سیمای معشوق در غزل سعدی در هاله ای از نورانیت و روحانیت محصور است.
    اگر چه یار گاهی به صورت ملموس و در دسترس و در صورت تعینات عالم جسمانی ظاهر می شود، اما در حقیقت شاهد سعدی به صورتی مثالی در غزلهای وی ظاهر می شود و گاه پیوند با معشوق ازلی و ابدی:
    دمادم حوریان از خلد رضوان می فرستندت
    كه ای حوری انسانی، دمی در باغ رضوان آی
    سعدی از آن تنگ چشمانی نیست كه فقط ناظر میوه باشد، بلكه وی به بوستان نظر دارد و همواره برای تفسیر جزء، به كل می اندیشد. او عاشق زیبایی ها و نیكویی هاست و در این عشق بیش از آن كه حظ نفسانی مورد نظر وی باشد، طالب لذات روحانی است:
    گفتم این بوستان روحانی
    دیدن میوه چون گزیدن نیست
    گفت سعدی خیال خیره مبند
    سیب سیمین برای چیدن نیست
    break








    روزنامه قدس
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  4. #24
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض



    نگاهی به اندیشه های اجتماعی و سجایای اخلاقی سعدی


    سعدی شیرازی، بی تردید بزرگترین شاعری است كه بعد از فردوسی آسمان ادب فارسی را به نور خیره كننده خویش روشن ساخت و آن روشنی چنان بود كه هنوز پس از گذشت هفت قرن از تاثیر آن كاسته نشده است و این اثر تا پارسی برجاست همچنان برقرار خواهد ماند.زبان فصیح او زبان دل، و عشق و محبت او خود نشانه تمام عیاری است از «آدمیت » به همان معنی كه خود بیان كرده است.



























    167ad8e7dcb203c799e0f48f4d5bc506











    سعدی شیرازی، بی تردید بزرگترین شاعری است كه بعد از فردوسی آسمان ادب فارسی را به نور خیره كننده خویش روشن ساخت و آن روشنی چنان بود كه هنوز پس از گذشت هفت قرن از تاثیر آن كاسته نشده است و این اثر تا پارسی برجاست همچنان برقرار خواهد ماند. زبان فصیح او زبان دل، و عشق و محبت او خود نشانه تمام عیاری است از «آدمیت » به همان معنی كه خود بیان كرده است.سعدی شیرازی، بی تردید بزرگترین شاعری است كه بعد از فردوسی آسمان ادب فارسی را به نور خیره كننده خویش روشن ساخت و آن روشنی چنان بود كه هنوز پس از گذشت هفت قرن از تاثیر آن كاسته نشده است و این اثر تا پارسی برجاست همچنان برقرار خواهد ماند. زبان فصیح او زبان دل، و عشق و محبت او خود نشانه تمام عیاری است از «آدمیت » به همان معنی كه خود بیان كرده است. درین مقام سخن گفتن از ترجمه احوال، مسافرتها، تحصیلات و حوادث ایام و هنر سعدی در پروراندن نثر مسجع زیبا و اشعار دلپذیر سهل و ممتنع و پند و اندرزهای دلنشین شاعر را به وقتی دیگر می گذاریم و تنها از سجایای اخلاقی شاعر، به كوتاهی، یاد می كنیم كه چكیده و حاصل عمر پربار اوست. از احوال و شرح زندگانی او چندان اطلاعاتی در دست نیست چرا كه بدبختانه ایرانیان در ثبت احوال ابناء نوع خود مسامحه و سهل انگاری ورزیده اند چنان كه كمتر كسی از بزرگان ما جزئیات زندگانیش معلوم است و درباره شیخ سعدی مسامحه بجایی رسیده كه حتی نام او هم بدرستی ضبط نگردیده است. این كه از احوال شیخ سعدی اظهار بی خبری می كنیم از آن رو نیست كه درباره وی سخن نگفته و حكایاتی نقل نكرده باشند، نگارش بسیار اما تحقیق كم بوده است و باید تصدیق كرد كه خود شیخ بزرگوار نیز در گمراه ساختن مردم درباره خویش اهتمام ورزیده، زیرا كه برای پروردن نكات حكمی و اخلاقی كه در خاطر داشته است حكایاتی ساخته و وقایعی نقل كرده و شخص خود را در آن وقایع دخیل نموده و از این حكایات فقط تمثیل را در نظر داشته است نه واقعیت را.
    سجایای اخلاقی سعدی
    از جمله سجایای اخلاقی سعدی كه آن را در كمتر شاعر و نویسنده ای می توان یافت، شهامت او در بیان حقایق و لحن عتاب آمیزش در برابر حاكمان و قدرتمندان زمان و دنیاداران از خدابی خبر و زاهد نماهای بی بصر است. هر چند در میان آثار او قصایدی كه به سنت شاعران ستایشگر سروده شده است، اندك نیست، اما تفاوت این مدایح با سایر آثار مشابه در این است كه سعدی به رغم دیگر گویندگان مداح متملق، بجای چاپلوسی و مبالغه در اوصاف ممدوح، غالبا به عنوان ناصحی دلسوز و بیم دهنده، صاحبان زر و زور و تزویر را به بی ثباتی دنیا و زوال پذیری قدرتهای مادی و بدفرجامی ستمگران متوجه می كند و با تازیانه هوشیاری بخش ملامت و نصیحت، به تادیب ممدوحان خویش می پردازد و به دینداری و خداپرستی و عدالت و نیكوكاری دعوتشان می كند. ایمان مذهبی و اعتقاد راسخ سعدی به مبانی دینی از قصاید غرا در توحید و اشعاری كه در بزرگداشت نبی اكرم صلی الله علیه وآله سروده است، بروشنی پیداست. او در عالم عشق ورزی به «عشق محمد و آل محمد» بسنده می كند سعدی اگر عاشقی كنی و جوانی عشق محمدصلی الله علیه وآله بس است و آل محمدصلی الله علیه وآله (۱) نیل به رستگاری و صفا را در پیروی از طریق پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله می داند، چنان كه گفته است: مپندار سعدی كه راه صفا توان رفت جز از پی مصطفا (۲) سعدی به خلق جهان كه همه یكسره نهال خدایند، مهر می ورزد. او مبشر صلح و بشردوستی است. در چشم انداز جهان آرمانی او، بنی آدم اعضای یك پیكر و در آفرینش از یك گوهرند و چون كرامت انسانی و آزادی او در نظرش اهمیت فراوان دارد، غایت آرزویش تفاهم میان ملتها و از بین رفتن خصومتها و كدورتها است و در این عرصه با احساس مسؤولیت و غمخواری نسبت به ناتوانان، خطاب به مصلحان و خیراندیشان، چنین سفارش می كند: تو كز محنت دیگران بی غمی نشاید كه نامت نهند آدمی صرف نظر از مقام والای سعدی در هنر شاعری و نویسندگی كه «حد همین است سخنرانی و زیبایی را» اندیشه های بلند و عواطف لطیف و انسانی این متفكر بزرگ، آن اندازه در قلمرو زبان و ادبیات فارسی و آثار شاعران ایرانی و غیر ایرانی نفوذ كرده است كه نام وی را در زمره درخشانترین چهره های ادبی جهان ثبت نموده و روشناییهای آثارش را چراغی فراراه نسلهای آینده قرار داده است.
    مضامین اشعار سعدی
    ۱. خداپرستی و خضوع
    در قلمرو شعر كهن فارسی، نخستین موضوعی كه از لحاظ ارزشهای اخلاقی اسلام، حائز اهمیت فراوان است، اندیشه یكتاپرستی و اعتقاد به توحید است كه غالبا با فروتنی عابدانه توسط گویندگان فرزانه و پاكدل ما اظهار شده است. در بیشتر آثار منظوم كهن فارسی، موضوع خداپرستی و بحث صفات جلال و جمال خداوند به گونه ای هنرمندانه مطرح شده و شاعران موحد و حقیقت جوی گذشته، با اعتقاد به این كه: «اول العلم معرفهٔ الجبار» بر اصل و آغاز دانش ورزی اشارتها و تاكیدها كرده و با بهره وری از سرمایه بلاغت خویش به اثبات وجود پروردگار و توصیف مظاهر صنع او و بیان نظم و عظمت جهان هستی پرداخته و به رغم شیوه های خشك فلسفی و كلامی، با تنوعی دلپذیر و نحوه ای كه هم خردها را ارضا می كند و هم احساسات پاك را برمی انگیزد، افكار خویش را درباره آفریدگار جهان و اهداف آفرینش به زیباترین تعبیرات به نظم كشیده اند. از ویژگیهای آثار گذشتگان ما كه حاصل اعتقاد راسخ آنان به خداوند است این كلام ارزنده پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله می باشد كه فرمود: «كل امر ذی بال لم یبدء فیه ببسم الله فهو ابتر» (۳) هر كار مهمی كه با نام خداوند آغاز نشود ناقص و ناتمام خواهد بود. مشاهده می شود كه همه شاعران حقیقت جوی و از آن جمله سعدی شیرازی آثار خود را با یاد و نام مبارك خدا و ستایشهای حكمت آمیز آغاز كرده است: به نام خدایی كه جان آفرید سخن گفتن اندر زبان آفرید خداوند بخشنده دستگیر كریم خطابخش پوزش پذیر (۴) شیخ اجل سعدی شیراز، به رهبران اسلام، بویژه امیرمؤمنان امام علی علیه السلام تاسی می كند; امام بزرگواری كه خود یكه تاز میدان ادب و سخنوری است و دیباچه نهج البلاغه شریفش با چنین كلماتی نغز در ستایش خداوند و وصف نعمتهای بیكران او آغاز شده كه «الحمدلله الذی لایبلع مدحته القائلون ولایحصی نعمآءهٔ العادون... سپاس خداوندی را سزاست كه ستایش گویندگان تا آخرین حد مبالغه وصف كمالش را كفایت نكند و روزی خواران از شمارش نعمتهای بی پایانش عاجز باشند و هر چه كوشند، یك از هزار آنها را سپاس نتوانند... سعدی در شعر زیر شاهكاری خلق كرده كه از لحاظ زیبایی و شكوهمندی چونان تابلوهایی نفیس و رنگین است كه نقاشی هنرمند با قلم سحار خود بدانها جان بخشیده و در معرض دید صاحبدلان هوشیاری قرار داده است كه در نظرشان «هر ورقی دفتری است معرفت كردگار»: ... آن صانع قدیم كه بر فرش كائنات چندین هزار صورت الوان نگار كرد تركیب آسمان و طلوع ستارگان از بهر عبرت نظر هوشیار كرد بحر آفرید و بر و درختان و آدمی خورشید و ماه و انجم و لیل و نهار كرد الوان نعمتی كه نشاید سپاس گفت اسباب راحتی كه نشاید شمار كرد از چوب خشك میوه و در نی شكر نهاد وز قطره دانه درر شاهوار كرد مسمار كوهسار به نطغ زمین بدوخت تا فرش خاك بر سر آب استوار كرد اجزای خاك مرده به تاثیر آفتاب بستان میوه و چمن و لاله زار كرد توحیدگوی او نه بنی آدمند و بس هر بلبلی كه زمزمه بر شاخسار كرد ... لال است در دهان بلاغت زبان وصف از غایت كرم كه نهان آشكار كرد (۵) سعدی این منادی توحید، گاه از زبان پرندگان، گلها، گیاهان و سایر موجودات كه همگی ستایشگر ذات حق هستند و به تعبیر قرآن «یسبح لله من فی السموات والارض والطیر صافات كل قد علم صلاته و تسبیحه ». (۶) سخنانی هشیاری بخش و عبرت آموز در قابل اشعار زیبا آورده است: آفرینش همه تنبیه خداوند دل است دل ندارد كه ندارد به خداوند اقرار كوه و دریا و درختان همه در تسبیحند نه همه مستمعی فهم كند این اسرار خبرت هست كه مرغان سحر می گویند آخر ای خفته سر از خواب جهالت بردار تا كی آخر چو بنفشه سر غفلت در پیش حیف باشد كه تو در خوابی و نرگس بیدار (۷)
    break








    خبرگزاری فارس
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  5. #25
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض

    4761cc637a5b996e194b8b90c882f9f5











    ۲. ستایش شایستگان
    ستایش از صاحبان فضیلت و معرفت و در واقع بزرگداشت مكارم اخلاقی و كرامت انسانی، خداپسندانه و خردپذیر است. چرا كه چنین ستایشها موجب تقویت و نشر ارزشهای معنوی و تحكیم حاكمیت دانش و اخلاق و ارزشهای والای انسانی در جامعه بشری می شود، همتهای عالی را می پرورد و استعدادهای حق جویان را برای كسب بزرگیها و اقدام به عمل صالح برمی انگیزد. ستایش از انبیا و اولیای دین و بزرگداشت آنان را از دیگر مزایای معنوی اشعار سعدی است. چنانكه در نعت رسول اكرم صلی الله علیه وآله می سراید:ماه فرو ماند از جمال محمد سرو نباشد به اعتدال محمد قدر فلك را كمال و منزلتی نیست در نظر قدر با كمال محمد وعده دیدار هر كسی به قیامت لیله اسری شب وصال محمد آدم و نوح و خلیل و عیسی و موسی آمده مجموع در ظلال محمد عرصه گیتی مجال همت او نیست روز قیامت نگر مجال محمد ... سعدی اگر عاشقی كنی و جوانی عشق محمد بس است و آل محمد (۸) و آن گاه در نعت مولای متقیان، امیرالمؤمنین علی علیه السلام: كس را چه زور و زهره كه وصف علی كند جبار در مناقب او گفته هل اتی زورآزمای قلعه خیبر كه بند او در یكدگر شكست به بازوی لافتی مردی كه در مصاف زره پیش بسته بود تا پیش دشمنان ندهد پشت بر غزا شیر خدای و صفدر میدان و بحر جود جانبخش در نماز و جهانسوز در دعا دیباچه مروت و سلطان معرفت لشكركش فتوت و سردار اتقیا فرد كه هر كسی به شفیعی زنند دست ماییم و دست و دامن معصوم مرتضی (۹)
    ۳. بشردوستی و شفقت به همنوع
    انسان دوستی و شفقت به همنوع و توصیه به مراعات حال محرومان و یاری كردن درماندگان و ناتوانان، گوهر دیگری است از گنجینه های عالم معنا كه از فروغش آثار سعدی رونق و جلایی جاودانه یافته است. ابیات فراوانی در این خصوص می توان شاهد آورد و مشهورتر و معروفتر از همه ابیات زیر است: بنی آدم اعضای یك پیكرند كه در آفرینش ز یك گوهرند چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار تو كز محنت دیگران بی غمی نشاید كه نامت نهند آدمی اندیشه های بشردوستانه سعدی كه از فروغ انسانیت آكنده است، متاثر از اصول اخلاقی و تربیتی مكتبی است كه از دیدگاه پیشوایان آن، جامعه انسانی به مثابه پیكره ای واحد است. چنان كه پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرموده است: «مثل المؤمنین فی توادهم و تراحمهم و تعاطفهم مثل الجسد اذا اشتكی منه عضو تداعی له سائر الجسد بالاسهر والحمی ». (۱۰) حال مردم با ایمان در دوستی با یكدیگر و شفقت نسبت به هم، حال پیكره ای است كه هر گاه عضوی از آن رنجور شود، دیگر اعضای آن كالبد با بی خوابی و تبداری با آن عضو همدردی می كنند. و بر اساس این گونه جهان بینی متعالی است كه در برخی از منظومه های اخلاقی فارسی نظیر بوستان سعدی كه دنیایی است آكنده از بشردوستی و شفقت به همنوع، آنچه درخشندگی دارد نیكی و زیبایی است و كرامت و جوانمردی درخور تحسین. به ایثار، مردان سبق برده اند نه شب زنده داران دل مرده اند كرامت جوانمردی و نان دهی است مقالات بیهوده طبل تهی است به معنی توان كرد دعوی درست دم بی قدم تكیه گاهی است سست (۱۱)
    ۴ .گرامیداشت عقل، علم و عمل
    عقل، علم و عمل سه سرمایه گرانبها هستند كه انسان با كاربرد و بهره برداری صحیح آنها راه تكامل و ارتقای معنوی و مادی خویش را هموار می سازد و سعادت دنیا و آخرتش را تامین می كند. از دیگر مضامین ارزنده معنوی موجود در اشعار سعدی، گرانمایگی عقل و علم و عمل از دیدگاه این شاعر فرزانه است: تمییز باید و تدبیر و عقل و آنگه ملك كه ملك و دولت نادان سلاح جنگ خداست (۱۲) یا: وجود تو شهری است پر نیك و بد تو سلطان و دستور دانا خرد هوی و هوس را نماند ستیز چو بینند سر پنجه عقل تیز همچنین شیخ شیرین سخن در بزرگداشت علم می گوید: داروی تربیت از پیر طریقت بستان كادمی را بتر از علت نادانی نیست و همین طور در گرانمایگی عمل همی گوید: سعدیا گر چه سخندان و مصالح گویی به عمل كار برآید به سخندانی نیست بار درخت علم ندانم بجز عمل با علم اگر عمل نكنی شاخ بی بری مردان به سعی و رنج به جایی رسیده اند تو بی عمل كجا رسی از نفس پروری نابرده رنج گنج میسر نمی شود مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد هر كو عمل نكرد و عنایت امید داشت دانه نكشت ابله و دخل انتظار داشت و در جای دیگر می گوید: شب گور خواهی منور چو روز از اینجا چراغ عمل برفروز گروهی فراوان طمع ظن برند كه گندم نیفشانده خرمن برند بر آن خورد سعدی كه بیخی نشاند كسی برد خرمن كه تخمی نشاند
    ۵. عفت گرایی و نفس كشی
    سعدی در ابیاتی نفس اماره را عامل اصلی سقوط آدمی و صفات خردمندی، پارسایی و پاكدامنی را منجی او از سیه روزی می داند: تو با دشمن نفس همخانه ای چه در بند پیكار بیگانه ای عنان بازپیچان نفس از حرام به مردی ز رستم گذشتند و سام وجود تو شهری است پر نیك و بد تو سلطان و دستور دانا خرد همانا كه دونان گردن فراز در این شهر گیرند سودا و آز رضا و ورع نیكنامان حر هوی و هوس رهزن و كیسه بر چو سلطان عنایت كند با بدان كجا ماند آسایش بخردان ترا شهوت و حرص و كین و حسد چو خون در رگانند و جان در جسد گر این دشمنان تربیت یافتند سر از حكم و رای تو برتافتند هوی و هوس را نماند ستیز چو بینند سر پنجه عقل تیز (۱۳)
    ۶. آزادگی و علو اندیشه
    آزادگی و استغنای طبع نشانه شكوفایی شخصیت اخلاقی و تكامل روحی انسان است. از امام علی بن ابی طالب علیه السلام بیاموزیم كه فرمود: «لاتكن عبد غیرك و قد جعلك الله حرا...» (بنده غیر خود مباش، زیرا خداوند آزادت آفریده است.) انسان ذاتا آزاد آفریده شده و به تعبیری دیگر دارای حریت تكوینی است و طبعا از تنگ نظریها و بردگیهای فكری گریزان و منزجر است و اگر زلال فطرت و سرشت اولیه اش از تیرگیهای رذایل حفظ شود و بتواند در سایه توانمندی عقل خویش آزمندیها را در خود مهار كند و از زرق و برقهای فریبای مادی و هر آنچه رنگ تعلق می پذیرد، دل بركند و از جهل خودخواهی و فزون طلبی های نابخردانه و اسارت نفس و فقر معنوی برهد، آزاده و مستغنی است. سعدی در جای جای كلیات خویش نشانه های فراوانی دارد از تشویق و دعوت به آزادگی و استغنای طبع. وی آزادگی و استغنای طبع را در برابر آزمندی قرار می دهد و این كه صفات رضا، ورع و بلند همتی در شخص آزاده متظاهر می شود. از مضامین آموزنده و تحسین برانگیز شعر سعدی كه در جهان بینی و اندیشه هایش رنگی از عرفان اسلامی دیده می شود، آزادگی و علو طبع است: قیمت خود به ملاهی و مناهی مشكن گرت ایمان درست است به روز موعود دست حاجت چو بری پیش خداوندی بر كه كریم است و رحیم است و غفور است و ودود و همین طور در باب ششم بوستان در فضیلت قناعت حكایتی چنین به رشته نظم كشیده است: یكی را ز مردان روشن ضمیر امیر ختن داد طاقی حریر ز شادی چو گلبرگ خندان شكفت بپوشید و دستش ببوسید و گفت چه خوب است تشریف میر ختن وز او خوبتر خرقه خویشتن گر آزاده ای بر زمین خسب و بس مكن بهر قالی زمین بوس كس (۱۴)
    break








    خبرگزاری فارس
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  6. #26
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض

    0cf25366569d5f7751a8f52f65d12947











    و باز می سراید:
    گنج آزادگی و كنج قناعت ملكی است كه به شمشیر میسر نشود سلطان را طلب منصب خانی نكند صاحب عقل عاقل آن است كه اندیشه كند پایان را جمع كردند و نهادند و به حیرت رفتند وین چه دارد كه به حسرت بگذارد آن را آن بدر می رود از باغ به دلتنگی و داغ وین به بازوی فرخ می شكند زندان را چشم همت نه به دنیا كه به عقبی بنمود عارف عاشق شوریده سرگردان را گرت ز دست برآید چو نخل باش كریم ورت ز دست نیاید چو سرو باش آزاد دنیی آن قدر ندارد كه بر او رشك برند یا وجود و عدمش را غم بیهوده خورند نظر آنان كه نكردند بدین مشتی خاك الحق انصاف توان داد كه صاحبنظرند عارفان هر چه ثباتی و بقایی نكند گر همه ملك جهان است به هیچش نخرند
    ۰۷ استبداد ستیزی و مبارزه با ستم و ستمگر
    موضوع استبدادستیزی و مبارزه با ظلم و ظالم در آثار شیخ اجل سعدی كه خود از جمله ستایشگران سلاطین بشمار می رود، به شكل و زبانی خاص متجلی است. در باب اول گلستان (در سیرت پادشاهان) ضمن داستانهایی دل انگیز و آموزنده استبدادستیزی خویش را بیان می كند: «درویشی مستجاب الدعوه در بغداد پدید آمد، حجاج یوسف را خبر كردند، بخواندش و گفت: دعای خیری بر من بكن! گفت: خدایا جانش بستان! گفت: از بهر خدای این چه دعاست؟ گفت: این دعای خیرست، ترا و جمله مسلمانان را. ای زبردست زیردست آزار گرم تا كی بماند این بازار؟ به چه كار آیدت جهانداری؟ مردنت به كه مردم آزاری؟! (۱۵) در مدایحش نیز، به رغم دیگر گویندگان متملق به جای چاپلوسی و تملق و مبالغه در اوصاف ممدوح، غالبا به عنوان ناصحی دلسوز و بیم دهنده، صاحبان قدرت را به بی ثباتی دنیا و زوال پذیری قدرتهای مادی و سرنوشت شوم ستمگران توجه داده و با تازیانه هوشیاری بخش ملامت و نصیحت به تادیب ممدوحان خود پرداخته است و بدین شیوه، حق گویی، آنان را به خداترسی و عدالت و نیكوكاری دعوت كرده است. ابیات ذیل گلچینی است از این گونه مضامین: ... اگر زمین تو بوسد كه خاك توام مباش غره كه بازیت می دهد عیار گرت سلام كند، دام می نهد صیاد ورت نماز برد، كیسه می برد طرار میان طاعت و اخلاص و بندگی بستن چه پیش خلق به خدمت، چه پیش بت زنار بس بگردید و بگردد روزگار دل به دنیا در نبندد هوشیار ای كه دستت می رسد كاری بكن پیش از آن كز تو نیاید هیچ كار این كه در شهنامه ها آورده اند رستم و روئینه تن اسفندیار تا بدانند این خداوندان ملك كز بسی خلق است دنیا یادگار این همه رفتند و ما ای شوخ چشم هیچ نگرفتیم از ایشان اعتبار ... نام نیكو گر بماند ز آدمی به كزو ماند سرای زرنگار ... چون خداوندت بزرگی داد و حكم خرده از خردان مسكین درگذار شكر نعمت را نكویی كن كه حق دوست دارد بندگان حقگزار كام درویشان و مسكینان بده تا همه كارت برآرد كردگار ... منجنیق آه مظلومان به صبح سخت گیرد ظالمان را در حصار از درون خستگان اندیشه كن وز دعای مردم پرهیزكار سعدیان چندان كه می دانی بگوی حق نباید گفتن الا آشكار (۱۶)
    ۰۸ تفسیر زندگی یا رمز و رازهایی از حكمت عملی
    از دیگر مزایای معنوی شعر كهن فارسی، وفور نصایح اخلاقی و رهنمودهای ارزشمندی است كه در زمینه حكمت عملی و وظائف فردی و اجتماعی انسان توسط شاعرانی چون سعدی ارائه گردیده و راه و رسم زندگی شرافتمندانه، در خلال مواعظی كه خود عصاره ای از تعلیمات عالیه اسلامی است، تفسیر و توجیه شده است. با نگاهی گذرا به درونمایه اغلب اشعار و حكایات سعدی معلوم می شود كه وی علاوه بر داشتن طبعی خلاق و برخورداری از قدرت سخنوری و هنر شاعری، خردمندی فرزانه و معلمی راهشناس و آگاه از رمز و رازهای هستی بوده و به سهم خود كوشیده است تا اسرار حیات متعالی و هدفدار انسان را به صورت لطیفترین تعبیرات تفسیر كند و فراز و نشیب های راه زندگی را ضمن دستورالعملهایی خردمندانه نشان دهد و براستی این وظیفه خطیر را آن گونه دقیق و استادانه به انجام رسانیده است كه كلامش در پاره ای موارد رنگی از سخنان انبیا و عطر و بویی از كتب آسمانی یافته است و از لحاظ كثرت استعمال در ردیف كلمات قصار و ضرب المثلهای متداول در زبان فارسی درآمده است. در اشعار نغز سعدی، جز از موضوعاتی كه تاكنون برشمردیم از ارزشهای معنوی دیگر، هر چه كه مقدس و والاست و از دیدگاه اسلامی در زمره جنود عقل محسوب می شود، ستایش شده و هر چیز ناپسند و فرومایه كه جزء جنود جهل به شمار می رود، نكوهش و تقبیح گردیده است. سعدی بحق معلم اخلاق بوده و در علوم دینی و حكمت عملی و عرفان و سیاست و شناخت اجتماع متبحر و استاد، و به گفته خود او: سخنهای سعدی مثال است و پند به كار آیدت گر شوی سودمند سعید آورد قول سعدی به جای كه ترتیب ملك است و تدبیر رای مخصوصا در بوستان كه آكنده از نیكی و پاكی و ایمان و صفاست و شاعر با گشودن ده باب به روی كسانی كه قصد گلگشت در این فضای معنوی دارند، آنان را به آرمانشهری از اخلاق و فضیلت رهنمون می شود كه در چشم انداز زیبای آن انسان بر قله رفیع آدمیت برمی آید و از رذایل اخلاقی پاك و منزه می شود، اسراری از حیات متعالی انسان تفسیر گردیده و راز و رمزهایی از حكمت عملی در قالب تعابیر لطیف، بیان شده است از جمله: نخواهی كه باشد دلت دردمند دل دردمندان برآور ز بند خنك آن كه آسایش مرد و زن گزیند بر آسایش خویشتن ... چو انسان نداند بجز خورد و خواب كدامش فضیلت بود بر دواب اگر بد كنی چشم نیكی مدار كه هرگز نیارد گز انگور بار ... حذر كن ز پیكار كهتر كسی كه از قطره سیلاب دیدم بسی اگر پیل زوری و گر شیر چنگ به نزدیك من صلح بهتر كه جنگ ... گرت مملكت باید آراسته مده كار مغطم به نوخاسته نخواهی كه ضایع شود روزگار به ناكار دیده مفرمای كار ... زر و نعمت اكنون بده كان توست كه بعد از تو بیرون ز فرمان توست (۱۷) در اغلب اشعار سعدی، تفسیر زندگی هدفدار و تبیین و ظایف فردی، خانوادگی و اجتماعی انسانی و موضوعاتی چون; احسان به پدر و مادر، صله رحم، احترام به معلم، اكرام میهمان، شفقت به یتیم و اسیر و فقیر، آداب سخن گفتن، تربیت فرزند، فواید پرهیزگاری و پاكدامنی، ایثار و بخشندگی، حق شناسی، فروتنی، شكیبایی، وفاداری، امیدواری، رازداری، پاكیزگی، نظم و ترتیب در امور، اعراض از لغوگویی و عیب جویی و غیبت و آزمندی و غرور و حسادت و... به كرات دیده می شوند.
    بازتاب مسائل اجتماعی در اشعار سعدی
    مفاهیمی كه شاعران و نویسندگان قدیم ایران از قرن چهارم تا پایان قرن هشتم با درونمایه های اجتماعی در آثار خویش به كار برده اند، متناسب با اوضاع اجتماعی و سیاسی زمان بوده است. گروهی بی آن كه راه حلی برای رفع تبعیض و ستمهای روزگار خویش نشان دهند، به اصول و نظام ظالمانه اجتماعی اقتصادی عصر خویش اعتراض كرده اند. یورش مغول و تاثیر آن بر همه ابعاد زندگی اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی آن زمان و دوره های پس از آن، چندان عمیق است كه «در هیچ دولت بر اهل هیچ ملت نشان نداده اند و لوث آن حادثه ننگین هنوز از دامن ملت ایران شسته نشده است ». (۱۸) سخن شاعران و اهل ادب در این دوره بیش از هر دوره ای درخور توجه است. با آن كه بسیاری از گویندگان آن زمان به اعتكاف و بی اعتنایی به عوالم مادی گراییده بودند، باز عظمت واقعه و شومی پیامدهای آن، تحت تاثیرشان قرار داده و حقایقی را به زبان شعر بیان كرده اند. آنچه در آثار این شاعران و نویسندگان می یابیم، انعكاس دردهای بی پایان مردمی است كه در آن دوره زندگی می كرده اند. این بغضهای فروخورده به صورت مطایبات و هزلیات در آثار سعدی منعكس شده است. وی یكی از معدود شاعران و نویسندگان و متفكرانی است كه مسائل اجتماعی زمان خویش را با بیانی زیبا تصویر كرده است. خوشبختانه دیدگاههای اجتماعی سعدی كم نیست. او در قطعه معروف «بنی آدم اعضای یك پیكرند» به اتحاد مردم جامعه كه باید در دشواریها و سختیهای زندگی یار یكدیگر باشند، اشاره می كند. حكایت «جدال سعدی با مدعی » اختلاف طبقاتی و مفاسد ناشی از آن را نشان می دهد: «اغلب تهیدستان دامن عصمت در معصیت می آلایند و گرسنگان نان ربایند».
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  7. #27
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض

    703fc88e5b3114a8f0e860e0a8566678











    در آثار سعدی چه منظوم و چه منثور، از یك جامعه طبقاتی متشكل از ستمگران و ستمكشان، گرسنگان و سیران سخن به میان آمده است. مظالم و مفاسد حكمرانان زمان و دردهای اجتماعی با شیوه ای بسیار عالی در این آثار مورد بررسی قرار گرفته است. «گلستان سعدی حاصل دریافت و برخوردهای گوناگون مردی اندیشه وراست با دنیا و مسایل و دشواریهای حیات انسان ». (۱۹) وی درباره یكی از ملوك بی انصاف می نویسد: «یكی از ملوك بی انصاف پارسایی را پرسید: از عبادتها كدام فاضلتر است؟ گفت ترا خواب نیمروز تا در آن یك نفس خلق را نیازاری! ظالمی را خفته دیدم نیمروز گفتم این فتنه است خوابش برده به آنكه خوابش بهتر از بیداری است آنچنان بد زندگانی مرده به (۲۰) در آثار منظوم و منثور سعدی، سیاست كلی حكام و سلاطین و عوامل آنان در امر گرفتن خراج و مالیات نشان داده شده است. بیان چنین واقعیتی پایگاه اجتماعی مردم آن روزگار را روشن می كند به حكایت زیر توجه كنیم: «ذوالنون مصری پادشاهی را گفت: شنیدم فلان عامل را كه فرستاده ای به فلان ولایت، بر رعیت درازدستی می كند و ظلم روا می دارد. گفت: روزی سزای او بدهم. گفت بلی. روزی سزای او بدهی كه مال از رعیت تمام شده باشد. سپس به زجر و مصادره از وی بازستانی و در خزینه نهی، درویش و رعیت را چه سود؟ پادشاه خجل گشت و دفع حضرت عامل بفرمود در حال ». به نظر سعدی وظیفه دولت در مورد مصرف مالیات و خراج، ساختن عمارت، جسر و مسجد و خانقاه و چاهها بر سر راههاست و نیز معتقد است كه اگر عامل و ماموری بر مردم ستم روا داشت باید او را مجازات كرد و آنچه به زور گرفته از او بازستاند و به مردم غارت شده داد. «سلطان گدا طبع آن كه طمع در مال رعیت و درویش كند». و«پادشاهی كه عدل نكند و نیكنامی توقع دارد، بدان ماند كه جو همی كارد و امید گندم دارد».
    ماحصل سخن
    باری، ستایش سخن سعدی بشایستگی صورت پذیر نیست و برای درك زیبایی آن و عمق تفكر و اندیشه ناب وی، جز این كه به ذوق خوانندگان عزیز احاله شود كاری نمی توان كرد. كلمات قصارش را همه به یاد داریم و از آن مهمتر عبارات قابل تاملی است كه از آن محكمتر، موجزتر، و پرمعنی تر كمتر شنیده ایم، می فرماید:«طایفه دزدان عرب بر سر كوهی نشسته بودند و منفذ كاروان بسته و رعیت بلدان از مكاید ایشان مرعوب و لشكر سلطان مغلوب، لاجرم دشمنی صعب روی نمود همه پشت بدادند.» و یا می فرماید: «پادشاهی به دیده حقارت در طایفه درویشان نظر كردی یكی از آن میان به فراست دریافت و گفت: ای ملك، ما در این دنیا به جیش از تو كمتریم و به عیش از تو خوشتر و به مرگ برابر و به قیامت بهتر». و یا می فرماید: «ای پدر، فواید سفر بسیار است، از نزهت خاطر و جر منافع و دیدن عجائب و شنیدن غرائب و تفرج بلدان و محاورت خلان و تحصیل جاه و ادب و مزید مال و مكتسب و معرفت یاران و تجربت روزگاران...». با این همه اعجاب كه در زیبایی سخنانش احساس می كنیم لطف معانی اش اگر از آن بیش نباشد كمتر نیست و درباره او با اطمینان می توان گفت از معدود سخن سرایانی است كه به هیچ وجه لفاظی و فضل فروشی نكرده و سخنی بی مورد نگفته است كمتر برای «اظهار افكار متعالی و معانی لطیف ». گلستان و بوستانش یك دوره كامل حكمت عملی است. علم سیاست و اخلاق و تدبیر منزل را جوهر كشیده و در این دو كتاب به دلكش ترین عبارات درآورده است. در عین این كه در نهایت سنگینی و متانت است از مزاح و طیب هم خالی نیست و چنان كه خود می فرماید: «داروی تلخ نصیحت به شهد ظرافت برآمیخته تا طبع ملول از دولت قبول محروم نماند» و انصاف این است كه بوستان و گلستان را چه مكرر بخوانند ملالی به خواننده هوشیار و صاحبدل دست نمی دهد. هیچ كس به اندازه سعدی پادشاهان و صاحبان اقتدار را به حسن سیاست و دادگری و رعیت پروری دعوت نكرده و ضرورت این امر را مانند او روشن و مبرهن نساخته است. از سایر نكات كشورداری نیز غفلت نورزیده و مردم دیگر را هم از هر صنف و طبقه، از امیر و وزیر و لشكری و كشوری، زبردست و زیردست و توانا و ناتوان، درویش و توانگر و زاهد و دین پرور و عارف و كاسب و تاجر و عاشق و رند و مست و آخرت دوست و دنیاپرست، همه را به وظایف خودشان آگاه كرده دقیقه ای از مصالح و مفاسد را فرونگذاشته است. از خصایص شگفت انگیز سعدی دلیری و شهامت در حقیقت گویی او است. در دوره تركتازی مغول و جباران دست نشانده ایشان كه از امارت و ریاست جز كامجویی و هوسرانی تصوری نداشتند و هیچ چیز را مانع و رادع اجرای مقاصد خود نمی انگاشتند با آن خشم آوران آتش مزاج، حقایق را شیخ ما، آشكارا به نظم و نثر فریاد كرده است، چنان كه در هیچ عصری كسی به این صراحت سخن نگفته است و عجب تر این كه در همان هنگام تنها به صاحبان اقتدار نپرداخته بلكه از تشریح احوال زاهد و عابد ریایی و قاضی فاسد و صوفی دنیادار و پوچی عبادتها و ریاضتهای ناصادقانه و ریایی و غیرخدایی خودداری نكرده است و عجب بصیرتی به احوال مردم و طبایع و افكار ایشان و اوضاع جهان و جریان كار روزگار دارد و با چه زبردستی در این امور نكته سنجی می كند و چگونه در هر باب رای صواب را می یابد، گویی او مصداق همان هنرمند خردپیشه است كه به قول او در این روزگار دوبار عمر كرده و تجربه آموخته و اینك تجربه را به كار می برد. وجود سعدی سرشته از عشق است و محبت، همه مطالب را به بهترین وجه ادا می كند اما چون به عشق می رسد شور دیگر می یابد. هیچ كس عالم عشق را به مانند سعدی درك و بیان ننموده است. عشق سعدی بازیچه و هوی وهوس نیست، عشقی پاك و تمام است كه عشقبازش در طلب معشوق از خود می گذرد و خود را برای او می خواهد نه او را برای خود، عشق او از مخلوق آغاز می شود اما سرانجام به خالق می رسد: به جهان خرم از آنم كه جهان خرم ازوست عاشقم بر همه عالم كه همه عالم ازوست به حلاوت بخورم زهر كه شاهد ساقی است به ارادت ببرم درد كه درمان هم ازوست پادشاهی و گدایی بر ما یكسان است كه برین در همه را پشت عبادت خم ازوست
    پی نوشتها
    ۱ متن كامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی به كوشش دكتر مظاهر مصفا، كانون معرفت تهران، ۱۳۴۰ ه . ش، ص ۶۹۴.
    ۲ كلیات سعدی،چاپ محمدعلی فروغی،.۳۰۲
    ۳ ر.ك: جامع الصغیر، سیوطی، احادیث شماره ۶۲۸۵ ۶۲۸۴.
    ۴ بوستان سعدی (سعدی نامه)، تصحیح و توضیح دكتر غلامحسین یوسفی، تهران، خوارزمی، چ ۲،۱۳۶۳ ه . ش، ص ۳۳.
    ۵ متن كامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی.
    ۶ سوره نور /۲۴.
    ۷ متن كامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، ص ۶۹۹.
    ۸ همان، ص ۶۹۴.
    ۹ همان، ص ۶۷۹.
    ۱۰ فیض القدیر، ۵/۵۱۴.
    ۱۱ بوستان (سعدی نامه) تصحیح و توضیح دكتر غلامحسین یوسفی، ص ۸۹.
    ۱۲ گلستان سعدی (سعدی نامه)، تصحیح و توضیح دكتر غلامحسین یوسفی، تهران، خوارزمی، ص ۱۸۰.
    ۱۳ بوستان سعدی (سعدی نامه)، تصحیح و توضیح دكتر غلامحسین یوسفی، ص ۱۵۳.
    ۱۴ همان، ص ۱۴۸.
    ۱۵ گلستان سعدی، تصحیح و توضیح دكتر غلامحسین یوسفی، ص ۶۷.
    ۱۶ متن كامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، ص ۷۰۵.
    ۱۷ بوستان (سعدی نامه)، ص ۵۴.
    ۱۸ دكتر ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، كتابفروشی ابن سینا، ج ۳.
    ۱۹ دكتر غلامحسین یوسفی، دیداری با اهل قلم، ج ۱.
    ۲۰ متن كامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، ص ۷۸۰.
    مآخذ
    ۱ فروغی، محمدعلی، كلیات سعدی، انتشارات علمی، تهران، ۱۳۳۰.
    ۲ زرین كوب، عبدالحسین; شعر بی دروغ، شعر بی نقاب، انتشارات علمی، تهران،۱۳۴۶.
    ۳ صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران، انتشارات ابن سینا، تهران، ۱۳۳۲، ج ۱.
    ۴ ریپكا، یان; تاریخ ادبیات ایران، ترجمه دكتر عیسی شهابی، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران، ۱۳۵۴.
    ۵ ای . زند، میخائیل، نور و ظلمت در تاریخ ادبیات ایران، ترجمه ح. اسدپور پیرانفر، پیام، تهران،۱۳۵۶.
    ۶ اقبال، عباس; تاریخ مفصل ایران از استیلای مغول تا اعلان مشروطیت، تهران، ۱۳۱۲.
    ۷ دشتی، علی، قلمرو سعدی، انتشارات كیهان، تهران، ۱۳۳۸.
    ۸ یوسفی، غلامحسین; بوستان سعدی، انتشارات انجمن استادان زبان و ادبیات فارسی، تهران،۱۳۵۹.
    ۹ شریعتی، علی; تاریخ و شناخت ادیان، انتشارات تشیع، تهران،۱۳۵۹.
    ۱۰ رزمجو، حسین; شعر كهن فارسی در ترازوی نقد اخلاق اسلامی، ج دوم، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد،۱۳۶۶.
    ۱۱ ماهنامه ادبی ادبستان، سال اول، شماره نهم، شهریور۱۳۶۹.
    منبع:فصلنامه مشكوهٔ، شماره ۵۱
    نویسنده:سید محمد ثقفی
    break








    خبرگزاری فارس
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  8. #28
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض

    سعدی ، ناقدان و پیروان


    قوم ایرانی در هر رشته از علم و حكمت و ادب هنرهای دیگر فرزندان نامی بسیار پرورانده ولیكن اگر هم به جز شیخ سعدی كسی دیگر نپرورده بود. تنها این یكی برای جاوید كردن نام ایرانیان بس بود.



























    bd3a67ba5e8c74b9dd26c003c7f6303a











    سعدی در آئینه ادب معاصر
    ۱. دلتمرد، فلسفه شناس و ادیب برجسته ایرانی، محمدعلی فروغی (۱۳۲۱ ۱۲۵۶) درباره سعدی شیرازی(سده هفتم قمری، سده سیزدهم میلادی) یكی از چهار چهره برتر شعر كلاسیك فارسی و در همان حال، مهم ترین نثر نویس تاریخ ادبی ایران چنین اعتقاد دارد:
    «قوم ایرانی در هر رشته از علم و حكمت و ادب هنرهای دیگر فرزندان نامی بسیار پرورانده ولیكن اگر هم به جز شیخ سعدی كسی دیگر نپرورده بود. تنها این یكی برای جاوید كردن نام ایرانیان بس بود. مداحی از شیخ سعدی را زبان و بیانی مانند زبان و بیان خود او باید، اما هیهات كه چشم روزگار دیگر مانند او ببیند».۱ با آنكه فروغی از ذهنیتی تجدد خواه بهره داشت، اما مشكل بتوان رأی او را نمونه داوری ادیبان و شاعران متجدد ایران در سده بیستم میلادی نسبت به سعدی دانست. البته باید پذیرفت كه همه آنان درباره سعدی، رأی و داوری نوشته شده ای ندارند. با این همه شاید، با جست و جوی ردپاهایی از برخی نظرهای مخالف را در لا به لای آثار ادبی و فرهنگی معاصر بیابیم.
    میرزا فتحعلی آخوندزاده(۱۲۹۵ ۱۲۸۸ق) تجددخواه نامور سده نوزدهم میلادی، از شاعران قدیمی، جز فردوسی، به كسی اعتقاد نداشت. او در یكی از نامه هایش به میرزا آقا تبریزی، دوست و هم فكرش به صراحت می گوید كه: «دور گلستان و زینهٔالمجالس گذشته است. امروز این قبیل تصنیفات به كار ملت نمی آید.»۲ میرزا آقاخان كرمانی (۱۳۴۱ ۱۲۷۰) ، هم اندیش جوان تر آخوندزاده، خود در بیست و پنج سالگی كتابی به نام رضوان به تقلید از گلستان نوشت. اما بعدها این موضوع را مورد انتقاد قرار داد.
    «از هفت صد سال پیش هركس در ایران با التزام رعایت وضوع عبارت، تألیف اثری زیبا خواسته، تنها طرح گلستان سعدی را پیشنهاد خود ساخته است....همه خود را كوچك ابدال های گلستان دانسته اقتفا به عبارات وی جسته اند....
    فلان مؤلف خواسته است در ضمن حكایات طیور و وحوش پادشاهان را نصیحت بدهد و فلان درویش پنداشته كه از زبان پری و سروش به ابنای ملوك قانون سلوك تواند آموخت و از این معنی غفلت ورزیده اند كه حكایت شیر و روباه تا چه مقدار مایه تنبه و خبرت وزیر و شاه تواند شد و قصه موش و خرگوش تا چه حد و پایه اسباب تیقُظ و عبرت درویش و گدا خواهد بود».۳ او در اثری دیگر ضمن انتقاد از بخش گسترده ای از ادبیات كلاسیك و نیز شعر زمانه خود تأكید می ورزد كه:
    «ابیات عاشقانه سعدی و همام و امثال ایشان بود كه به كلی اخلاق جوانان ایران را فاسد ساخت.» ۴ انتقادهای آخوندزاده و كرمانی مربوط است به نیمه دوم سده نوزدهم. اما در سده بیستم میلادی نخستین كسی كه به سعدی حمله كرد یك روزنامه نگار گمنام دوره مشروطه بود. علی اصغر طالقانی. او به سال ۱۲۹۶ در روزنامه «زبان آزاد» كلیات سعدی را «كلیاتی تنزل بخش» خواند و گفت: این كلیات سعدی چیست كه بت مسجود ملل فارسی زبان شده است»۵ .؟ ملك الشعرای بهار (۱۳۳۰ ۱۲۶۵) كه تجدد خواهی معتدل بود به نقد نوشته طالقانی پرداخت و تقی رفعت (۱۲۹۹ ۱۲۶۸)، كه تجدد خواهی تندرو بود، از رأی او دفاع كرد و از جمله چنین گفت: «محرر مكتب سعدی شایان تحسین و تمجید است.
    حرف جسورانه ای زده و یك مسأله حیاتی را به موقع مناقشه گذاشته...اما احتیاجاتی داریم كه عصر سعدی نداشت. ما گرفتار لطمات جریان های مخالف ملی و سیاسی هستیم كه سعدی از تصور آن هم عاجز بود. پاره ای بت پرستان، سعدی را به مقام ربوبیت صعود داده اند و درحین استماع فرمایشات او روح از قالبشان پرواز می كند، سعدی به زغم آنها عقل كل است و علم اولین و آخرین در سینه او محفوظ بوده است. این اعتقاد محصول تعبدی است كه شایسته فیتیشیست های آفریقا می تواند باشد و برای جوانان معاصر ایرانی عیب است.
    امروز می بینیم كه شخصاً سعدی مانع از موجودیت شماست. تابوت گاهواره ای شما را خفه می كند! عنصر هفتم بر عصر چهاردهم مسلط است، ولی همان عصر كهن به شما خواهد گفت: «هركه آمد عمارتی نو ساخت» شما درخیال مرمت كردن عمارت دیگران هستید، در صورتی كه در واقع، هركه آمد عمارتی نو ساخت سعدی منزل به دیگری نمی توانست پرداخت و در خارج هر كه و دیگری را نمی یافت.» ۶ البته شاعر و سخت شناسی مانند بهار چنین داوری های تندی را بر نمی تافت. او با آنكه در آن سال ها خود، اندكی بیش از سی سال داشت و رفعت نیز در همین سنین بود چنین اشاره می كرد.
    «جوانانی كه از ادبیات و فنون اجتماعی و تاریخی كشور خود بی بهره [اند] و هنوز به آثار و علوم و فنون اروپایی پی نبرده [اند]، از میان دفاتر سعدی و ملا و حافظ چهار پنج شائبه صوفی منشانه و تارك دنیایی جسته و آن را دلیل لزوم افنای دروس عالیه آنان می پندارد، به من بگویید كه چه تعلیمات و قواعد جدیدی از خود به روی كار آورده و به جای این سخنان چه سخنی از خود به یادگار خواهند گذاشت.»۷ با این همه، وی نكته ای را در این زمینه می پذیرفت:
    «تنها چیزی كه بر سعدی می توان گرفت( بر خلاف نظریه نقاد سعدی) این است كه قدری فاناتیك و از كسوت شعرا و فلاسفه اندكی دور بود.» ۸احمد كسروی (۱۳۲۴ ۱۲۶۹)، «مورخ و دعویدار اصلاح جامعه»(تعبیر از دایرهٔالمعارف فارسی مصاحب) به شیوه ای بسیار تندتر از آخوندزاده شعر فارسی را مورد نقد قرار می داد و در این میان، تنها فردوسی را تا حدی از انتقاد مصون می داشت. او درنیمه نخست دهه ۱۳۱۰ اشاره می كرد كه:
    «گلستان سعدی از دید شیوایی و شیرینی عبارات (ونه از دیده نیك و بد مطلب) بهترین كتاب در زبان فارسی است.»۹ اما اندكی بعد به دلیل «جبری گری» و اندیشه های صوفیانه درباره بی ارجی جهان» به سعدی تاخت. زیرا اعتقاد داشت كه وی «اندیشه های پست و بی خردانه زمانه خود را به رویه پند یا حكمت انداخته [و] به قالب سخن ریخته»۱۰ است. كسروی در اشار به آثار سعدی موضوع عشق مذكر را، كه تنها به آثار نویسنده گلستان منحصر نیست، پیش می كشد، پیام او به دوستداران سعدی چنین است:
    «عاشقان ادبیات تنها به روانی وشیوایی این سخنان و توانایی[ای] كه شاعر از خود در باز نمودن معنی ها نشان داده می نگرد و آن را می پسندد. ولی ما باید به دورغ بودن آن بنگریم [و] بد آموزی هایی را كه در آن است به دیده گیریم. ما باید به یادآوریم كه سخن برای این گونه هنر نمایی های بیهوده و زیانمند نیست. ما باید همه چیز را از دیده آمیغ ها ببینیم و در ترازوی سود و زیان بسنجیم.»۱۱ بخشی از نظر علی دشتی(۱۳۶۰ ۱۲۷۳)، ادیب و دولتمردی كه از ستایندگان بی چون و چرای هنر سعدی است، با رأی ادوارد گرنوبل براون(۱۹۲۶ ۱۸۶۲)، ایران شناس مشهور انگلیسی هماهنگی دارد. براون گذشته از تحسین جایگاه ادبی سعدی، به تناقض ها و كاستی های اخلاقی، در گلستان می پردازد و این كتاب را «یكی از بزرگترین آثار مكتب ماكیاولی در زبان فارسی»۱۲ می داند. دشتی در این زمینه با احتیاط بیشتری سخن می گوید:
    «گلستان كتابی است ارجمند و از حیث انشاء روشن و بی مانند و از همین روی رایج ترین كتاب های درسی شده و آن را شاهكار سعدی دانسته اند. همین روانی و فصاحت، مانند جلا و برق خیره كننده ای بر مطلب به آن پاشیده شده و چشم ها را از غور در ماهیت آن باز داشته است. در اذهان عمومی، گلستان كتابی است اخلاقی و سراسر پند و موعظه و محشون از حكمت و نشان دادن راه و رسم زندگی. در اینكه گلستان حاوی مطالب اخلاقی است تردیدی نیست علاه بر این به واسطه حكایت های گوناگون وضع اجتماعی ایران و طرز فكر و آداب جاریه را نشان می دهد، ولی نمی توان آن را كتابی تربیتی و یا اخلاقی نام نهاده آن چه را فرنگیان سیستم می گویند ندارد یعنی در این كتاب، روشی استوار كه تمام فصول بر محور اندیشه دور زند و نویسنده تمام اطلاع و زبر دستی خود را برای قبولاندن آن فكر اساسی و اقناع خواننده به كار برد نمی یابیم متناقضات و حتی گاهی مطالب مخالف اخلاق و مباین مصالح اجتماع و حتی منحرف از روش و نیت خود سعدی در آن مكرر به چشم می خورد.» ۱۳ نیما یوشیج(۱۳۳۸ ۱۲۷۶) پیشاهنگ شعر فارسی در عصر جدید، از چند جهت به نقد سعدی می پردازد و به تقریب هیچ افضل و فضیلتی در شعر و نثر او نمی یابد
    «علاوه بر اشتباهات لغوی، شیخ اجل هیچ گونه تلفیق عبارت خاصی به كار نمی برد. این مطلب خیلی برای شناختن وزن اشخاص اهمیت دارد. مثل اینكه هیچ منظور و معنی تازه نداشته است. مطالب اخلاقی او بیانات سهروردی و غزلیات او شوخی های بارد و عادی است كه همه را در قالب تشبیه و فصاحت ریخته. اما حقیقتهٔ چه چیز است این فصاحت كه جواب به معنی عالی نمی دهد.
    در نزد شیخ هیچ گونه حسی تطور و تبدیل نیافته و عشق برای او یك عشق عادی است كه برای همه ولگردها و عیاش ها و جوان هاست. جز این كه آن را [پر] آب و تاب تر ساخته است.
    در نزد شیخ اجل معشوق و معشوقه صورت و فكر معین و متداولی دارد. این است كه به هیچ گونه ابهام در اشعار او بر نمی خورید. او چیزی را در زندگی نباخته و به درد بی درمانی نرسیده است او راهنمایی است كه خوب ذخیره كرده و در صورت نیازمندی دست به ذخیره خود می اندازد آن چه را كه می خواهد بر می آورد و به او رنگی
    می دهد كه همه می پسندند و برای همه مردم است. او در زندگی به درد بی درمان نمی رسد و در عشق او معشوقه ناپیدا و در عین حال، پیدایی یافت نمی شود. در این صورت، مسأله صفا و تصوف هم برای او حرفی است. البته این مقامی است كه آن را بر مقام خود افزوده تصوف خشك او با حس او و با آتش او سر و كاری ندارد. چون هر یك از این سه برای او اعتباری ندارند و «آن چه نباید دوستی را نشاید»
    می گوید: بنابراین مقدمه، معشوقه او (كه ایده آل شعر او بشود) عادی است. با ریخت عادی كه اگر در جلوی او با چادرش نشسته باشد در نظر او (پیشانی اوست یا آینه در برابر آفتاب) است. نشانی و جای معین احساسات او مربوط به محوطه های كثیف شهرهاست؛ مربوط به داخل حرم های بزرگان و تركان. او عصاره فكر خود را از همین مكان های تیره می گیرد و در همان جا[هم] بذر خود را می افشاند.
    احساسات شیخ را چندان شاعرانه فرض نكنید و ارزش متوسط، بیشتر به آن ندهید».۱۴ هنگامی كه استاد پیشاهنگ شعر فارسی در سده بیستم میلادی چنین تحلیل هایی را نثار سعدی می كند، تكلیف شاگردان هم آشكار است احمد شاملو(۱۳۷۹ ۱۳۰۴) شاعر توانای معاصر، رنگ و بوی صریح تری به این موضوع می دهد و با برتری دادن حافظ به سعدی، خود را به مركز یك واقعیت كمتر گفته شده در بحث های ادبی معاصر می رساند.
    «سعدی به عقیده من بزرگ ترین ناظمی است كه تا به امروز زبان فارسی به خود دیده است. همین كه تا پیش از به عرصه رسیدن نسل حاضر، در مجلاتی كه ناشر افكار ادبای فرهنگستانی این مرز و بوم بود، گهگاه پرسش های مضحكی از این قبیل به بحث گذاشته می شد كه: حافظ بزرگ تر است یا سعدی، نشانه آن است كه بیان منظوم سعدی، گاه در لطافت با شعر پهلو می زند. اما برای امروز كه از كلمه شعر استنباط دیگری داریم به جز آنچه قدیمیان استنباط كرده اند، مقایسه حافظ و سعدی به مقایسه كفش و بادمجان ترشی می ماند.
    من حافظ را شاعر بزرگی می دانم، ولی نمی توانم بین جلال الدین محمد مولوی و وی یكی را انتخاب كنم ...سعدی را می گویند استاد سخن. درحالی كه حافظ هم می توانسته استاد سخن باشد. اما حافظ بیشتر خودش را وا می داده به تسلطی كه شعر بر او داشته. در حالی كه سعدی این طور نیست. برای او فقط استاد سخن بودن مطرح بوده نه شاعر بودن[اما] حافظ واقعاً آن چیزی را كه احساسش به او حكم می كرده بیان می كند».۱۵ نصرت رحمانی(۱۳۷۹ ۱۳۰۶)، یكی دیگر از شاعران نوگرا، نیز با دوستش، شاملو هم عقیده است:
    « آن فروتنی و شكوهی كه در شعر حافظ موج می زند و عطر سرمست كننده عرفان در مشام جان می افشاند، در شعر سعدی نیست و این گفته از تأیید بی نیاز است. سخن شناسی سعدی در مرتبه او نقش بزرگی داشته است. تا حدی كه مردم چون می خواهند از مفاخر ادبی سرزمینشان یاد كنند، بی اختیار می گویند سعدی و حافظ؛ و این اولین خشت كج است كه نمی دانم معمارش چه كسی بوده است این دو نام جمع اضدادند. حافظ كجا و سعدی كجا؟ ...عصیان ناچیز او یك نوع بهره برداری نامشروع از كلمات است تا بتوانند زیر نقاب زهد و علم، بر قوانینی كه منافع او را در امان نگهداشته است؛ بیافزاید. سعدی سخن شناس چرب دستی است كه هنرش را وثیقه اعتبار ممدوحش كرده است».۱۶ شاعری از نسل دو شاعران نیمایی، اسماعیل خویی نیز در این زمینه به گونه كامل نیز در این زمینه به گونه كامل، متأثر از نیما یوشیج و شاملو است. او سعدی را «ناظم» و «از نظر روحیه شاعرانه، آدم متوسطی» می خواند؛ یا حتی از جهت «معنوی، سازشكار، معمولی پذیرنده شرایط زمانی ـ مكانی خود، مرتجع و موعظه گر در معنای كاسبكارانه اش، سعدی به هیچ وجه شاعر و اندیشه مند انسان های والا نیست، بلكه شاعر و اندیشه مند آدم های متوسط و كاسب» است. خویی بر همه این نكته ها «بی وطنی» سعدی را نیز می افزاید.۱۷علی شریعتی(۱۳۵۶ ۱۳۱۲) یك اصلاح اندیش دینی كه نفوذ نهضت جهانی چپ در آثارش آشكار است و فضای فرهنگی دهه ۱۳۰۵ در حلقه ایده ها و كلمه های او قرار داشت، اشاره ای به سعدی دارد. البته بدیهی است كه به دلیل مخالفت گسترده او با شعر درباری و محافظه كارانه قدیم و معاصر، سعدی نیز از نقد شریعتی مصون نماند. پس با اشاره به «درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند ـ جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستند» چنین می گوید:
    «خدا مرگت بده كه تو شاعر قرن هفتمی؛ قرنی كه مغول از شرق و صلیبی ها از غرب این سرزمین را حمام خون ساخته اند.»۱۸ II بخش از تحلیل ها و كنایه های انتقاد آمیز و اغلب تندی را كه از نیمه دوم سده نوزدهم تا نیمه سده بیستم میلادی علیه سعدی گفته شده، از نظر گذراندیم. تصور می كنم با دقت در این تحلیل ها و كنایه ها بتوانیم دو چشم انداز را مورد شناسایی و دقت قرار دهیم.
    ومنظر نخست منظری سیاسی و اجتماعی است؛ زیرا در مجموع سعدی را می توان یكی از مهم ترین شخصیت ها و حتی نمادهای استقرار و تثبیت نهادها و ایده های سنتی در جامعه ایرانی پس از اسلام دانست. در واقع باید اشاره كنیم كه جامعه ایرانی پس از درآمیخته شدن با فرهنگ اسلامی شكل و هویت خاصی پیدا كرد و سعدی در سده هفتم قمری(سده سیزدهم میلادی) به دلیل كتاب بسیار مهم گلس
    break
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  9. #29
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض






    fda6cf3695b8ea9d467c9ae44ad86d0a











    مذهب شیعه پس از روی كارآمدن صفویان در ایران مذهب رسمی اعلام شد. اما ایده ها و اندیشه های سعدی، با اندكی تغییر هم چنان نقش ها و تأثیرهای سیاسی و اجتماعی خویش را در جامعه ایرانی حفظ كرد. در مقابل به نظر می آید كه در آشنایی ایرانیان با تفكر مغرب زمین پس از دوره نوزایی و به ویژه عصر روشنگری، حفظ وضعیت موجود چندان محمل و پیروی نداشت. دو انقلاب سیاسی مهم و دو تغییر حكومت سیاسی عمده ایران در سده بیستم میلادی و تلاطم های پیرامونی آنها نشان داد كه اندیشه تغییر در عصر جدید، خریدار بیشتری داشت تا فكر ثبات. این نكته با توجه به گرایش های درونی(ملی گرایانه) و بیرونی (چپ گرایانه) شاید نكته ای پیش پا افتاده شمرده شود. اما واقع مطلب آن است كه تغییرهای سیاسی یاد شده با دگرگونی های اجتماعی و فرهنگی بسیار گسترده ای نیز در جامعه ایرانی پیوستگی داشته است. در این میان بسیار بدیهی است كه سعدی، نمونه و نماد برجسته سنت های مستقر در جامعه، به باد سخت ترین و شگفت آورترین ملامت ها گرفته شود. محمدعلی ندوشن، به شیوه اعتدال گرایانه خود در نثر فارسی از این موضوع چنین یاد می كند.
    «فردوسی و مولوی و حافظ، هركدام جنبه های برجسته ای از نبوغ و روح نیاز ایرانی را در خود منعكس دارند. ولی سعدی چند جنبه آن را با هم اخت كرده و از این رو گسترده تر از سه تن دیگر، در این هفت قرن در جامعه ما حضور داشته و باز به همین سبب، طی پنجاه سال اخیر كمی كمتر از آنچه حق اوست، مورد عنایت بوده. زیرا ایرانی خود را در آینه او منعكس می دیده و بر اثر آشنایی با افكار متجددانه از بازدید چهره خود در این آینه قدری احساس خستگی می كرده و به دنبال سیمای تازه ای می گشته. از خود می پرسیده آیا هنوز احتیاج به نصیحت شدن دارم؟ آیا نه این است كه جامعه امروزین به قانون و سامان گروهی نیاز دارد كه بی آن، اخلاق فردی نمی تواند كار ساز بشود؟» ۱۹از چشم انداز دیگری هم باید به این موضوع نگریست و آن چشم انداز ادبی است. سعدی خداوندگار بی مثل و مانند زبان فارسی است و كلامش، هم معیار زبان و هم معیار فصاحت ادبی به شمار رفته. گذشته از این، او مرد میدان شیوه گفت و گو و گفتار است و حد زبان شعری اش در تشبیه شكل می یابد. با استعاره بیگانه نیست، اما اغلب به آن روی خوشی نشان نمی دهد. آیا این دو ویژگی مهم در سده بیستم میلادی می توانست خواستاران گسترده ای داشته باشد؟ البته نه. معیارهای فصاحت، پس از دوره مشروطه(۱۲۸۵ خورشیدی/ ۱۹۰۶ میلادی) به سرعت فرو ریخت و بهره گیری از لایه های عام(و گاه بسیار عام) زبان در كنار نمادها و استعاره های سیاسی و اجتماعی، به ویژه پس از شهریور ۱۳۲۰ و رشد شعر جدید و نیمایی از مقام سعدی در جامعه ایرانی نوگرا و نواندیش كاست. گذشته از این دیگر مكتب خانه ای هم نبود تا سخن سعدی از روزگار خردی به گوش و چشم كودكان ایرانی خوش جلوه دهد: با آموزش های جدید ادبی، زبان فارسی روی به تعبیرهای گسترده ای نهاد و آنكه بیش از همه به فراموشی سپرده شد سعدی بود.
    سخن خود را در این بخش خلاصه می كنم انسان ایرانی در سده بیستم میلادی از یك سو خود را با جهان جدید رو به رو می دید. در این جهان، آدمی در مركز و محور قرار داشت و همه گرایش های فلسفی و سیاسی و اجتماعی تلاش می ورزیدند تا او را سربلندی و رستگاری، در محدوده آنچه ملموس و مادی است برسانند. پس اگر یكی از شاعران معاصر، سیاوش كسایی(۱۳۷۴ ۱۳۰۵) با اشاره به شعر سعدی(رسد آدمی به جایی كه جز خدا نبیند) به این سطرها برسد، عجیب نیست
    «سرمست از نیاز چو پروانه بهار
    سر می كشم به هر ستاره و پا می نهم بر آن
    تا شیره ی بپرورم از جست و جوی خویش
    تا میوه ای بیاورم از باغ اختران
    چشم خدای بینم
    بیدار می شود
    دست گره گشایم دركار می شود
    پا می نهم به تخت
    سر می دهم صدا
    وا می كنم دریچه جام جهان نما
    تا بنگرم به انسان در مسند خدا»۲۰یا اگر گوینده ای دیگر، منوچهر آتشی اشاره می كند كه:
    سعدی بماناد
    كز شعله نام بلندش نام ها سوخت
    من می روم تا شاخه دیگر بروید
    هستی مرا این بخشش مردانه آموخت»۲۱در واقع می خواهد بگوید كه یا من یا سعدی. یعنی به تقابل (در مقام شاعری كه می خواهد به جهان و زبان نو برسد) با زبان و جهان سعدی اشاره می كند.
    III آیا در مثل، ادیبان و شاعران تجددخواه ایرانی، در ادب و سنتی فارسی كلامی و چهره ای برای ستایش و تحسین نیافته ان؟ در پاسخ می گوییم كه چرا، یافته اند و او، بی گمان حافظ(سده هشتم قمری، سده چهاردهم میلادی) است. نیما یوشیج در «افسانه»(۱۳۰۱) حافظ را به سبب عشق فرازمینی مورد سرزنش قرار می داد و می گفت:
    «حافظا! این چه كید و دروغی است
    كز زبان می و جام و ساقی است
    نالی ار تا ابد باورم نیست
    كه بر آن عشق بازی كه باقی است
    من بر آن عاشقم كه رونده است»۲۲اما به فاصله دو دهه به این تعبیر درباره حافظ می رسد:«عجیب ترین شعرای روی زمین و اعجوبه خلقت انسانی». ۲۳ شاملو نیز حافظ را «شاعر بزرگی» می داند، اما همچنان كه دیدیم نمی تواند میان او و مولانا جلال الدین یكی را انتخاب كند. وی در شعری اشاره میكند كه «اسم اعظم؛ آنچنان كه حافظ گفت، و كلام آخر؛ آن چنان كه من می گویم» نیز تأكید می ورزد كه «نمی توانم از دو شاعر پارسی گو بیشترین تأثیر را نپذیرفته باشم: از لحاظی حافظ و از لحاظی خیام. از یكی به واسطه زبان و مشرب و از دیگری به واسطه سخنیت فكری»۲۴ و سرانجام محمدرضا شفیعی كدكنی در غزلی زیبا از حافظ چنین یاد می كند.
    «سستی و هوشیاری و راهی و رهزنی
    ابری و آفتابی و تاریك روشنی
    هر كس درون شعر تو جویای خویش و تو
    آیینه دار خاطر هر مردی و زنی
    .......
    هر مصرعت عصاره اعصار و ای شگفت
    كاینده را با آیینگی صبح روشنی
    .......آفاق از چراغ صدای تو روشن است
    خاموشی ات مباد كه فریاد میهنی!»۲۵از این رو به نظر می آید كه جایگاه هستی شناسانه شعر حافظ و موقعیت انتقادی شاعر در مقابل اندیشه های سیاسی و اجتماعی و دینی حاكم و نیز ذهنیت استعاری و تأویل پذیرش دست به دست هم داده اند تا در سده بیستم میلادی او را به برترین وضعیت ادبی خود، در تمام سده های پس از وی برسانند. تنها كافی است كه در یك لحظه، نام چند تن از كسانی را كه در دهه های ۱۳۷۰ ۱۳۲۰ به پژوهش و تحلیل درباره حافظ پرداخته اند به یاد بیاوریم. محمد قزوینی(۱۳۲۸ ۱۲۵۶)، احسان طبری(۱۳۶۸ ۱۲۹۵)، مرتضی مطهری(۱۳۵۸ ۱۲۹۸)، محمود هومن(۱۳۵۹ ۱۲۸۹)،منوچهر مرتضوی، پرویز ناتل خانلری، عبدالحسین زرین كوب(۱۳۷۸ ۱۳۰۱)، محمدعلی اسلامی ندوشن، بهاءالدین خرمشاهی، احمد شاملو، امیر هوشنگ ابتهاج و دیگران. این ادیبان و شاعران و دانشوران، اغلب، نقطه اشتراكشان این است كه ایرانی هستند و با زبان فارسی
    می اندیشند و حافظ را شاعری بسیار بزرگ می پندارند. جز این، به زحمت می توان سخنیت های در خور توجهی میان آراء و عقاید اجتماعی و فرهنگی آنها یافت. در مقابل بیشتر كسانی كه به سعدی پرداخته اند(كافی است تنها به سه نام محمدعلی فروغی و حبیب یغمایی و غلامحسین یوسفی اشاره كنیم) از یك مشرب اعتدالی در
    زمینه های فرهنگی و اجتماعی و حتی سیاسی بهره مند بوده اند.۲۶
    VI. آیا با این تفصیل، جست و جو در ادب معاصر ایران برای یافتن رد پاهای دور و نزدیك از سعدی بی راه به نظر نمی آید؟ واقعیت آن است كه این جست و جو، دست كم در بخش های عمده ای از شعر و داستان معاصر حاصل چندانی ندارد. مقصود از «بخش های عمده» آثار یایت كه از ادبیات مدرن غرب و جریان چپ گرای سیاسی و اجتماعی جهان، تأثیرهای فراوانی به خود پذیرفته اند. ذهن و زبان سنت گرا و به ظاهر آسان(اما بسیار دشوار) سعدی نفوذ چندانی در آثار این گروه شاعران و نویسندگان معاصر، مانند صادق هدایت(۱۳۳۰ ۱۲۸۱) و صادق چوبك(۱۳۷۷ ۱۲۹۵) و جلال آل احمد(۱۳۴۸ ۱۳۰۲)، و داستان نویسان دهه های ۱۳۷۰ ۱۳۴۰ نداشته است. با این همه بخش سنت گراتر داستان نویسی، یعنی نویسندگانی مانند سیدمحمدعلی جمالزاده (۱۳۷۶ ۱۳۸۲)، رسول پرویزی(۱۳۵۶ ۱۲۹۸)، و ایرج پزشكزاد به دلیل شیوه های روایتی و نثر آسان یاب و مردم گرای خود به سعدی نزدیك تر بوده اند.۲۷ به ظاهر در شعر معاصر هم لایه هایی از سنت گرایان و نو سنت گرایان تأثیرهایی از زبان سعدی پذیرفته اند. همچنان كه برخی از ادیبان نو سنت گرای معاصر نیز در نثرهای پژوهشی خود به این زبان سهل و ممتنع نزدیك تر بوده اند. محمدعلی فروغی، عباس اقبال آشتیانی(۱۳۳۴ ۱۲۷۵)، سعید نفیسی(۱۳۴۵ ۱۲۷۴)« پرویز ناتل خانلری(۱۲۶۹ ۱۲۹۲)« احسان یار شاطر، محمدعلی اسلامی ندوشن، غلامحسین یوسفی(۱۳۶۹ ۱۳۰۶)، محمدرضا شفیعی كدكنی و مانند آنها.
    V . آیا كسی كه ساعت ها و روزهای فراوانی از زندگی اش را به كاوش در شعر معاصر ایران گذرانده، نباید به شكلی دقیق تر در زمینه تأثیر و نفوذ سعدی در شعر عصر جدید بگوید؟ البته چنین باشد. هر چند به دلیل وسعت موضوع، چنین تحلیل و پژوهشی تا حدی مخاطره آمیز جلوه می كند.
    نخست باید اشاره كرد كه بوطیقای شعر سعدی را در چهار ویژگی عمده می توان به شناسایی نهاد: ذهنیت ضد استعاری و گرایش به تشبیه: استفاده بهنجار و معتدل از زبان گفتار: توجه به منطق نثر یا طبیعت كلام فصاحت و بلاغت شعری.
    break








    شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  10. #30
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض

    گر با این چهار ویژگی به سراغ شعر فارسی در سده بیستم میلادی برویم در می یابیم كه بخش هایی از شعر سنت گرا یا نو سنت گرای معاصر، هر یك تا حدی از این ویژگی ها بهره هایی یافته اند. در واقع آنان به شكلی گسترده تر و كامل تر به تداوم غزل دوره بازگشت (نشاط اصفهانی، فروغی بسطامی، سده سیزدهم قمری) كه به نوعی شاگرد سعدی بودند. علاقه نشان داده اند:
    ۱. ادیب پیشاوری(۱۳۴۹ ۱۲۶۰ق):
    «سحر به بوی نسیمت به مژده جان سپرم
    اگر امان دهد امشب فراق تا سحرم»
    ۲. فصیح الزمان رضوانی(۱۳۲۴ ۱۲۴۰)
    «همه هست آرزویم كه ببینم از تو رویی
    چه زبان تو را كه من هم برسم به آرزویی»
    ۳. عبرت مصاحبی نایینی(۱۳۶۰ ۱۲۸۵ق)
    «چون نور كه از مهر جدا هست و جا نیست
    عالم همه آیات خدا هست و خدا نیست
    ۴. فرخی یزدی(۱۳۱۸ ۱۲۶۵):
    «شب چو در بستم و مست از می تابش كردم
    ماه اگر حلقه به در كوفت و جوابش كردم»
    ۵. نظام وفای كاشانی(۱۳۴۳ ۱۲۶۶):
    «ای كه مأیوس از همه سویی، به سوی عشق رو كن
    قبله دل هاست این جا، هرچه خواهی آرزو كن»
    ۶. ابوالقاسم لاهوتی(۱۳۲۶ ۱۲۶۶):
    «ترسم آزاد نسازد ز قفس صیادم:
    آن قدر تا كه رود راه چمن از یادم»
    ۷. جلال الدین همایی(۱۳۵۹ ۱۲۷۶):
    «تاجم نمی فرستی تیغم به سر مزن
    مرهم نمی گذاری زخم دگر مزن»
    ۸. پژمان بختیاری(۱۳۵۳ ۱۲۷۷):
    «در كنج دلم عشق كسی خانه ندارد
    كس جای در این خانه ویرانه ندارد»
    ۹. رهی معیری(۱۳۴۷ ۱۲۸۸):
    «خیال انگیز و جان پرور چو بوی گل سراپایی
    نداری غیر از این عیبی كه می دانی كه زیبایی»
    ۱۰. هـ. ا. سایه:
    «نشود فاش كسی آن چه میان من و توست
    تا اشارات نظر نامه رسان من و توست»۲۸
    اما نباید با این نمونه ها پنداشت كه همه یا بخش عمده ای از سروده های این شاعران( و گویندگانی مانند آنها) متأثر از زبان غزل های سعدی است. در واقع به دلیل ذهنیت تركیبی اغلب شاعران سنت گرای معاصر، ایشان را نمی توان حتی به تقریب پیرو كامل یكی از شاعران یا شیوه های كلاسیك شمرد. در مثل،رهی معیری به رغم عشق و علاقه گسترده اش نسبت به سعدی۲۹ به صورت ملایم اما گسترده ای به سبك هندی علاقه مند است و سروده هایش از نوعی مضمون یابی نزدیك به این سبك تهی نیست. یا امیر هوشنگ ابتهاج(هـ. ا.سایه) كه با وجود اعتنای در خور توجه به غزل های سعدی، به دلیل ذهنیت استعاری اش به حافظ نزدیك تر است تا سعدی. این نكته حتی درباره شاعرانی كه با شعرهایی چند به ستایش سعدی برخاسته اند، یعنی ملك الشعرای بهار، سید محمد حسین شهریار، حسین پژمان بختیاری، امیری فیروزكوهی، (۱۳۶۳ ۱۲۸۹)، و گوینده در حاشیه مانده ای مانند حسین مسرور(۱۳۴۷ ۱۲۶۷)، باید مورد توجه قرار گیرد. می دانیم كه بهار گفته است:
    «سعدیا چون تو كجا نادره گفتاری هست
    یا چو شیرین سخنیت نخل شكرباری هست» ۳۰
    و غزلی معروف از سعدی را در این شعر به تضمین نهاده. اما میان فضای زبانی بهار و سعدی فاصله هاست. البته چند غزل اندك شاعر خراسانی را استثناء می كنیم. یا امیری فیروزكوهی، كه بسیار گسترده تر از رهی معیری دل سپرده سبك هندی (یا به تعبیر خود او: اصفهانی است و ادای احترام شاعری مانند او به سعدی بیشتر ادای احترام نسبت به نماینده كامل عیار فرهنگ و ادب و شعر ایرانی در دوره اسلامی است و نه تأثیر پذیری از او.۳۱
    بدین ترتیب در جست و جو و برای یافتن تأثیرهای عمیق تر سعدی در شعر معاصر باید به نفوذ بوطیقای زبانی او توجه نشان داد. تصور می كنم كه دراین زمینه نظر اغلب ادب شناسان و ادیبان معاصر به ایرج میرزا(۱۳۴۴ ۱۲۹۱ق)، معطوف خواهد شد. زیرا شعرش با استعاره بیگانه است، از زبان گفت و گو به تردستی و چالاكی بهره می یابد، به شیوه عراقی فصیح و بلیغ است و از منطق نثر پیروی می كند
    «هر كس ز خزانه برد چیزی
    گفتند مبـــر این گنــاه است
    تعقــیب نمـــوده و گــرفتنـــد
    دزد نگـــرفته پــادشاه است»
    «ای هم سفر عزیز من، مجد!
    افكار تــو خنــده آورنــده است
    خواهی تو اگر نویسی این جنگ
    بنویس چه جای شعر بنده است»۳۲
    ایرج میرزا از این قطعه ها و بیت ها بسیار دارد و برخی از آنها به اندازه ای زبانزد است كه نیازی به نقل نمونه نیست. خود او هم از پیوندهای زبانی اش با سعدی آگه بود و با تفاخر پذیرفتنی می گفت:
    «من همان طرفه نویسنده وقتم كه برند
    منشــآتم را مشتـــاق چـــون كــاغــذ زر
    من همان دانا گوینده دهرم كه خورند
    قصب الجیب حدیثم را هم چون شكر
    سعدی عصرم، این دفتر و این دیوانم
    باورت نیست به دیوانم بین و دفتر»۳۳
    ملك الشعراء بهار هم بر این تفاخر صحه گذاشت:
    «سعدی ای نو بود و چون سعدی به دهر
    شعــــر نــــو آورد ایـــرج میـــرزا»۳۴
    با این همه، سعدی كجا و ایرج میرزا كجا. یعنی باید حد سخن را نگه داشت و گفت كه ایرج میرزا یكی از برجسته ترین شاگردان مكتب سعدی است و نه بیشتر.
    اما سعدی جز این شاگردان دیگری هم داشته است. یكی از آنها سیدمحمدحسین شهریار(۱۳۶۷ ۱۲۸۳) است. از میان ویژگی های عمده زبان سعدی، شهریار به وارد كردن زبان گفتار (و حتی عامیانه) و لحن گفت و گو در شعر توجه بیشتری نشان داده است. جسارت های شهریار در این زمینه به شتاب او را به صف نخست شاعران محبوب مردم به ویژه در دهه های ۱۳۳۰ ۱۳۱۰ فرستاد:
    «ای دل هنوز آن سنگ دل با ما نمی گوید سخن
    آخر تو هم ما را بهل یك دم به حال خویشتن»
    «یار و همسر نگرفتم كه گرو بود سرم
    تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
    «امشب از دولت می دفع ملالی كردیم
    این هم از عمر شبی بود كه حالی كردیم
    و نیز: «گر من از عشق غزالی غزلی ساختم ام
    شیوه تازه ای از مبتذلی ساخته ام»۳۵
    اما او در این «شیوه تازه» از میان گویندگان قدیم، در مكتب سعدی هم شاگردی كرده است.
    یكی دیگر از شاگردان سعدی، فریدون توللی(۱۳۶۳ ۱۲۹۸) است شعر او در شیوه عراقی شاید بیش از دیگر شاعران سنت گرا یا نوسنت گرای پس از ایرج میرزا، كه با زبان سعدی پیوستگی دارند، فصیح و بلیغ است:
    «چون بوم پر شكسته در این عید بی امید
    بنشسته ام به دخمه اندوه بار خویش
    بنشسته ام كه سال نو آید ز در فراز
    و زدوش خسته درفكند كوله بار خویش
    «ادب نماند و فضیلت نماند و درد نماند
    مدار نقد سخن بر عیار باید و نیست
    مگر به زلف تو آویزم ای امید زوال
    كه رشته های دگر استوار باید و نیست»۳۶
    اگر شهریار، گاه در بهره گیری از زبان مردم افراط می كرد، توللی به دلیل دل سپردن به زبان رمانتی سیستم رایج، از دهه های ۱۳۳۰ ۱۳۲۰ قرار گرفت و فصاحت و بلاغت در خور تحسین شعری اش، تا حد زیادی در حاشیه ماند. علاوه بر این، قطعه های نظم و نثری كه به شیوه گلستان نوشت(التفاصیل: ۱۳۲۴؛ كاروان: ۱۳۳۱) و با توانایی در طنز انتقادی در قلمروی سیاست و اجتماع همراه بود. بسیار زود مشمول مرور زمان شد و از یادها رفت.
    break




    [SIGPIC][/SIGPIC]

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/