گر با این چهار ویژگی به سراغ شعر فارسی در سده بیستم میلادی برویم در می یابیم كه بخش هایی از شعر سنت گرا یا نو سنت گرای معاصر، هر یك تا حدی از این ویژگی ها بهره هایی یافته اند. در واقع آنان به شكلی گسترده تر و كامل تر به تداوم غزل دوره بازگشت (نشاط اصفهانی، فروغی بسطامی، سده سیزدهم قمری) كه به نوعی شاگرد سعدی بودند. علاقه نشان داده اند:
۱. ادیب پیشاوری(۱۳۴۹ ۱۲۶۰ق):
«سحر به بوی نسیمت به مژده جان سپرم
اگر امان دهد امشب فراق تا سحرم»
۲. فصیح الزمان رضوانی(۱۳۲۴ ۱۲۴۰)
«همه هست آرزویم كه ببینم از تو رویی
چه زبان تو را كه من هم برسم به آرزویی»
۳. عبرت مصاحبی نایینی(۱۳۶۰ ۱۲۸۵ق)
«چون نور كه از مهر جدا هست و جا نیست
عالم همه آیات خدا هست و خدا نیست
۴. فرخی یزدی(۱۳۱۸ ۱۲۶۵):
«شب چو در بستم و مست از می تابش كردم
ماه اگر حلقه به در كوفت و جوابش كردم»
۵. نظام وفای كاشانی(۱۳۴۳ ۱۲۶۶):
«ای كه مأیوس از همه سویی، به سوی عشق رو كن
قبله دل هاست این جا، هرچه خواهی آرزو كن»
۶. ابوالقاسم لاهوتی(۱۳۲۶ ۱۲۶۶):
«ترسم آزاد نسازد ز قفس صیادم:
آن قدر تا كه رود راه چمن از یادم»
۷. جلال الدین همایی(۱۳۵۹ ۱۲۷۶):
«تاجم نمی فرستی تیغم به سر مزن
مرهم نمی گذاری زخم دگر مزن»
۸. پژمان بختیاری(۱۳۵۳ ۱۲۷۷):
«در كنج دلم عشق كسی خانه ندارد
كس جای در این خانه ویرانه ندارد»
۹. رهی معیری(۱۳۴۷ ۱۲۸۸):
«خیال انگیز و جان پرور چو بوی گل سراپایی
نداری غیر از این عیبی كه می دانی كه زیبایی»
۱۰. هـ. ا. سایه:
«نشود فاش كسی آن چه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست»۲۸
اما نباید با این نمونه ها پنداشت كه همه یا بخش عمده ای از سروده های این شاعران( و گویندگانی مانند آنها) متأثر از زبان غزل های سعدی است. در واقع به دلیل ذهنیت تركیبی اغلب شاعران سنت گرای معاصر، ایشان را نمی توان حتی به تقریب پیرو كامل یكی از شاعران یا شیوه های كلاسیك شمرد. در مثل،رهی معیری به رغم عشق و علاقه گسترده اش نسبت به سعدی۲۹ به صورت ملایم اما گسترده ای به سبك هندی علاقه مند است و سروده هایش از نوعی مضمون یابی نزدیك به این سبك تهی نیست. یا امیر هوشنگ ابتهاج(هـ. ا.سایه) كه با وجود اعتنای در خور توجه به غزل های سعدی، به دلیل ذهنیت استعاری اش به حافظ نزدیك تر است تا سعدی. این نكته حتی درباره شاعرانی كه با شعرهایی چند به ستایش سعدی برخاسته اند، یعنی ملك الشعرای بهار، سید محمد حسین شهریار، حسین پژمان بختیاری، امیری فیروزكوهی، (۱۳۶۳ ۱۲۸۹)، و گوینده در حاشیه مانده ای مانند حسین مسرور(۱۳۴۷ ۱۲۶۷)، باید مورد توجه قرار گیرد. می دانیم كه بهار گفته است:
«سعدیا چون تو كجا نادره گفتاری هست
یا چو شیرین سخنیت نخل شكرباری هست» ۳۰
و غزلی معروف از سعدی را در این شعر به تضمین نهاده. اما میان فضای زبانی بهار و سعدی فاصله هاست. البته چند غزل اندك شاعر خراسانی را استثناء می كنیم. یا امیری فیروزكوهی، كه بسیار گسترده تر از رهی معیری دل سپرده سبك هندی (یا به تعبیر خود او: اصفهانی است و ادای احترام شاعری مانند او به سعدی بیشتر ادای احترام نسبت به نماینده كامل عیار فرهنگ و ادب و شعر ایرانی در دوره اسلامی است و نه تأثیر پذیری از او.۳۱
بدین ترتیب در جست و جو و برای یافتن تأثیرهای عمیق تر سعدی در شعر معاصر باید به نفوذ بوطیقای زبانی او توجه نشان داد. تصور می كنم كه دراین زمینه نظر اغلب ادب شناسان و ادیبان معاصر به ایرج میرزا(۱۳۴۴ ۱۲۹۱ق)، معطوف خواهد شد. زیرا شعرش با استعاره بیگانه است، از زبان گفت و گو به تردستی و چالاكی بهره می یابد، به شیوه عراقی فصیح و بلیغ است و از منطق نثر پیروی می كند
«هر كس ز خزانه برد چیزی
گفتند مبـــر این گنــاه است
تعقــیب نمـــوده و گــرفتنـــد
دزد نگـــرفته پــادشاه است»
«ای هم سفر عزیز من، مجد!
افكار تــو خنــده آورنــده است
خواهی تو اگر نویسی این جنگ
بنویس چه جای شعر بنده است»۳۲
ایرج میرزا از این قطعه ها و بیت ها بسیار دارد و برخی از آنها به اندازه ای زبانزد است كه نیازی به نقل نمونه نیست. خود او هم از پیوندهای زبانی اش با سعدی آگه بود و با تفاخر پذیرفتنی می گفت:
«من همان طرفه نویسنده وقتم كه برند
منشــآتم را مشتـــاق چـــون كــاغــذ زر
من همان دانا گوینده دهرم كه خورند
قصب الجیب حدیثم را هم چون شكر
سعدی عصرم، این دفتر و این دیوانم
باورت نیست به دیوانم بین و دفتر»۳۳
ملك الشعراء بهار هم بر این تفاخر صحه گذاشت:
«سعدی ای نو بود و چون سعدی به دهر
شعــــر نــــو آورد ایـــرج میـــرزا»۳۴
با این همه، سعدی كجا و ایرج میرزا كجا. یعنی باید حد سخن را نگه داشت و گفت كه ایرج میرزا یكی از برجسته ترین شاگردان مكتب سعدی است و نه بیشتر.
اما سعدی جز این شاگردان دیگری هم داشته است. یكی از آنها سیدمحمدحسین شهریار(۱۳۶۷ ۱۲۸۳) است. از میان ویژگی های عمده زبان سعدی، شهریار به وارد كردن زبان گفتار (و حتی عامیانه) و لحن گفت و گو در شعر توجه بیشتری نشان داده است. جسارت های شهریار در این زمینه به شتاب او را به صف نخست شاعران محبوب مردم به ویژه در دهه های ۱۳۳۰ ۱۳۱۰ فرستاد:
«ای دل هنوز آن سنگ دل با ما نمی گوید سخن
آخر تو هم ما را بهل یك دم به حال خویشتن»
«یار و همسر نگرفتم كه گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
«امشب از دولت می دفع ملالی كردیم
این هم از عمر شبی بود كه حالی كردیم
و نیز: «گر من از عشق غزالی غزلی ساختم ام
شیوه تازه ای از مبتذلی ساخته ام»۳۵
اما او در این «شیوه تازه» از میان گویندگان قدیم، در مكتب سعدی هم شاگردی كرده است.
یكی دیگر از شاگردان سعدی، فریدون توللی(۱۳۶۳ ۱۲۹۸) است شعر او در شیوه عراقی شاید بیش از دیگر شاعران سنت گرا یا نوسنت گرای پس از ایرج میرزا، كه با زبان سعدی پیوستگی دارند، فصیح و بلیغ است:
«چون بوم پر شكسته در این عید بی امید
بنشسته ام به دخمه اندوه بار خویش
بنشسته ام كه سال نو آید ز در فراز
و زدوش خسته درفكند كوله بار خویش
«ادب نماند و فضیلت نماند و درد نماند
مدار نقد سخن بر عیار باید و نیست
مگر به زلف تو آویزم ای امید زوال
كه رشته های دگر استوار باید و نیست»۳۶
اگر شهریار، گاه در بهره گیری از زبان مردم افراط می كرد، توللی به دلیل دل سپردن به زبان رمانتی سیستم رایج، از دهه های ۱۳۳۰ ۱۳۲۰ قرار گرفت و فصاحت و بلاغت در خور تحسین شعری اش، تا حد زیادی در حاشیه ماند. علاوه بر این، قطعه های نظم و نثری كه به شیوه گلستان نوشت(التفاصیل: ۱۳۲۴؛ كاروان: ۱۳۳۱) و با توانایی در طنز انتقادی در قلمروی سیاست و اجتماع همراه بود. بسیار زود مشمول مرور زمان شد و از یادها رفت.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)