صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 36

موضوع: برای کسی که هست ولی نیست !

  1. #21
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    865
    Array

    پیش فرض

    بازم به سر زد امشب ای گل هوای رویت
    پایی نمی دهد تا پر وا کنم به سویت
    گیرم قفس شکستم وز دام و دانه جستم
    کو بال آن که خود را باز افکنم به کویت
    تا کی چو شمع گریم ای دوست درین شب تار
    چون صبح نوشخندی تا جان دهم به بویت
    از حسرتم بموید چنگ شکسته ی دل
    چون باد نو بهاری چنگی زند به مویت
    ای گل در آرزویت جان و جوانی ام رفت
    ترسم بمیرم و باز باشم در آرزویت
    از پا فتادگان را دستی بگیر آخر
    تا کی به سر بگردم در راه جست و جویت
    تو ای خیال دلخواه زیباتری از آن ماه
    کز اشک شوق دادم یک عمر شست و شویت

  2. #22
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    865
    Array

    پیش فرض

    شب دست سیاه خویش بر سر می زد
    از دور کسی بال کبوتر می زد
    مرغی به سر شاخه ی غم می نالید
    در سینه ی من شوق تو پر پر می زد

  3. #23
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    865
    Array

    پیش فرض

    باورم کن باورم کن
    که بدون تو میمیرم
    بی تو تنهام خوب می دونی
    که تو غصه هام اسیرم
    بیا برگرد تا هنوزم
    توی قلبم خونه داری
    یادته قول داده بودی
    که منو تنهام نذاری

  4. #24
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    865
    Array

    پیش فرض

    نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت

    پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت

    کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد

    خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت

    درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد

    آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت

    خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد

    که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت

    رفت و از گریه ی توفانی ام اندیشه نکرد

    چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت

    بود آیا که ز دیوانه ی خود یاد کند

    آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت

    سایه آن چشم سیه با تو چه می گفت که دوش

    عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت

  5. #25
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    865
    Array

    پیش فرض

    زندگی خوب و بدش به کام ما شد
    قرعه عشقی زده به نام ما شد
    اونی که حتی تو خوابم نمیومد توی بیداری اومد عاشق ما شد.

    اگه دنیا پر از عاشق نباشه

    تو این دنیا دل صادق نباشه

    همون بهتر که این دنیا نباشه

    زمین و آسمان یکجا فنا شه.

    اگه بند بندم از همدیگه واشه اگه سرم از تنم بخواد جدا بشه نمی زارم توی این دنیای بی مهر یه لحظه قهتییه مهر و وفا شه اومدو دنیامونو پر از صفا کرد درد بی

    کسی مونو با عشق دوا کرد اومد و رسوایی می خواست ببینه ما رو خودشو تو شهر عشق انگشت نما کرد.



    تقدیم به همه عاشقها.............

  6. #26
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    865
    Array

    پیش فرض

    درصبح آشنايي شيرينمان تو را
    گفتم كه:"مرد عشق نئي!" باورت نبود
    در اين غروب تلخ جدايي، هنوز هم
    مي خواهمت چو روز نخستين ولي چه سود؟

    مي خواستي به خاطر سوگند هاي خويش
    در بزم عشق، بر سر من، جام نشكني
    مي خواستي به پاس صفاي سرشك من،
    اينگونه دل شكسته به خاكم نيفكني.

    پنداشتي كه كوره سوزان عشق من
    دور از نگاه گرم تو خاموش مي شود؟
    پنداشتي كه ياد تو اين ياد دلنواز
    در تنگناي سينه فراموش مي شود؟

    تو، رفنه اي كه بي من، تنها سفر كني
    من مانده ام كه بي تو، شبها سحر كنم
    تو رفته اي كه عشق من از سر بدر كني
    من مانده ام كه عشق تورا، تاج سر كنم

    روزي كه پيك مرگ مرا مي برد به گور
    من، شبچراغ عشق تو را نيز مي برم
    عشق تو، نور عشق تو،عشق بزرگ توست
    خورشيد جاوداني دنياي ديگرم!

  7. #27
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    865
    Array

    پیش فرض

    تنها یک روز در سراسر حیات کافی است،
    نگاه از گذشته برگیر و بر آن غبطه مخور،
    چرا که از دست رفته است.
    در غم آینده نیز مباش،
    چرا که هنوز فرا نرسیده است،
    زندگی را در همین لحظه بگذران،
    و آن را چنان زیبا بیافرین که ارزش بیاد ماندن را داشته باشد.

  8. #28
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    865
    Array

    پیش فرض

    آبی تر از ابیم که بی رنگ بمیریم

    از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم

    تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبیم

    شاید خدا خواست که اینگونه

    e3yx0n3vw0eud0bpw9bd

    بمیریم....

  9. #29
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    865
    Array

    پیش فرض

    عزيز ساكت من هم صدا كو
    بگو شهر فرنگ قصه ها كو
    مگه ما حوض فيروزه نساختيم
    بگو پس ماهي پولك طلا كو
    به ياد آر اي عزيز خوب خسته
    قديمي اي صميمي اي شكسته
    به ياد ار اي دلير هر ترانه
    كه بيداري به خوابت پل نبسته
    مي خواستي شهري از مخمل بسازي
    به قد بي حصاري بي نيازي
    به رنگ ناب دريا رنگ ماهي
    به لطف هم صدايي هم نوايي
    به رؤيا مي زنم ديدارم از نو
    دوباره مي رسم تا آخر تو
    بيا كه خواب بيداري قشنگه
    بيا هم رنگ رؤياهاي ما شو
    تماشا داره رؤياهاي بيدار
    تماشا داره رنگ سبز ايثار
    چه عطري داره ياس پشت ديوار
    چه رنگي داره خوشبختي به ياد آر
    به ياد آر اي عزيز خوب خسته
    قديمي اي صميمي اي شكسته
    به ياد ار اي دلير هر ترانه
    كه بيداري به خوابت پل نبسته

  10. #30
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    865
    Array

    پیش فرض

    من پذیرفتم شکست خویش را
    پندهای عقل دور اندیش را
    من پذیرفتم که عشق افسانه است
    این دل درد آشنا دیوانه است
    می روم شاید فراموشت کنم
    با فراموشی هم آغوشت کنم
    می روم از رفتن من شاد باش
    از عذاب دیدنم آزاد باش
    گرچه تو, تنهاتر از من می روی
    آرزو دارم ولی عاشق شوی
    آرزو دارم بفهمی درد را
    تلخی برخوردهای سرد را

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/