صفحه 3 از 13 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 185

موضوع: ◄*♥*►دهلوی * اشعار * غزلیات◄*♥*►

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    رفت آنکه چشم راحت خوش می‌غنود ما را


    رفت آنکه چشم راحت خوش می‌غنود ما را
    عشق آمد و برآورد از سینه دود ما را
    تاراج خوبرویی در ملک جان در آمد
    آن دل که بود وقتی گویی نبود ما را


    رخ بنما برمراد ارنه به خون منی
    آب به سیری مده تشنه‌ی دیرینه را



    رسید باد صبا تازه کرد جان مرا
    نهفته دار بمن بوی دلستان مرا



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  2. #2
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    گر چه بربود عقل و دین مرا


    گر چه بربود عقل و دین مرا
    بد مگویید نازنین مرا
    گوشش از بار درد گران گشتست
    نشنود ناله‌ی حزین مرا
    آخر ای باغبان یکی بنمای
    به من آن سرو راستین مرا
    دست در گل همی زنم لیکن
    خار می‌گیرد آستین مرا



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  3. #3
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    گذشت آرزو از حد بپای بوس تو ما را


    گذشت آرزو از حد بپای بوس تو ما را
    سلام مردم چشم که گوید آن کف پا را
    تو می‌روی و زهر سو کرشمه می‌چکد از تو
    که داد این روش و شکل سر و سبز قبا را
    برون خبر لم دمی تا برآورند شهادت
    چو بنگرند خلایق کمال صنع خدا را
    چو در جفات بمیرم بخوانی آنچه نوشتم
    بر آستان تو از خون دیده حرف وفا را
    فلک که می‌برد از تیغ بند بند عزیزان
    گمان مبر که رساند بهم دویار جدا را
    در آن مبین تو که شور است آب دیده عاشق
    که پرورش جز از ین آب نیست مهر گیا را
    صبا نسیم تو آورده و تازه شد دل خسرو
    چنین گلی نشگفتست هیچ‌گاه صبا را



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  4. #4
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    من به هوس همی خورم ناوک سینه دوز را


    من به هوس همی خورم ناوک سینه دوز را
    تا نکنی ملامتی غمزه‌ی کینه توز را
    دین هزار پارسا در سر گیسوی تو شد
    چند به ناکسان دهی سلسله‌ی رموز را
    قصه عشق خود رود پیش فسردگان ولی
    سنگ تراش کی خرد گوهر شب فروز را
    ساقی نیم مست من جام لبالب آر تا
    نقل معاشران کنم این دل خام سوز را



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  5. #5
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    یارب که داد آینه آن بت پرست را


    یارب که داد آینه آن بت پرست را
    کو دید حسن خویش و زما برد دست را
    دیوانه‌ی بتان کند رو به کعبه زانک
    تعظیم کعبه کفر بود بت پرست را
    چندین چه غمزه می‌زنی از بهر کشتنم
    صید توزنده نیست مکن رنجه شست را



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  6. #6
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    وقتی اندر سر کویی گذری بود مرا


    وقتی اندر سر کویی گذری بود مرا
    وندران کوی نهانی نظری بود مرا
    جان بجایست ولی زنده نیم من زیرا
    مایه‌ی عمر بجز جان دگری بود مرا
    باری از دیده مریزید گلابی که به عمر
    لذت از عشق همین درد سری بود مرا
    هیچ یاد آمدت ای فتنه که وقتی زین پیش
    عاشق سوخته‌ی دربدری بود مرا
    خواستم دی که نمازی بکنم پیش خیال
    لیکن آلوده به دامان جگری بود مرا



    دی غمزه‌ی تو کرد اشارت به سوی لب
    تا بوسه‌یی دهد ز شکر خوب تر مرا
    رویت گل و لبت شکر و این عجب که نیست
    جز دردسر به حاصل از آن گل شکر مرا
    چون من ترا درون دل خویش داشتم
    آخر چه دشنه داشته‌یی در جگر مرا



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  7. #7
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    که ره نمود ندانم قبای تنگ ترا


    که ره نمود ندانم قبای تنگ ترا
    که در کشید به بر سرو لاله رنگ تر
    چه گویمت که دل تنگ من کرا ماند
    اگر تو خورده نگیری دهان تنگ ترا


    از پی نقل مجلست هست بر آتشم جگر
    چاشنیی نمی‌کنی گوشه‌ی این کباب را



    دلبرا عمریست تا من دوست می‌دارم ترا
    در غمت می‌سوزم و گفتن نمی‌یارم ترا



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  8. #8
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    روز عید ست به من ده می نابی چو گلاب


    روز عید ست به من ده می نابی چو گلاب
    که از آن جام شود تازه‌ام این جان خراب
    جان من از هوس آن به لب آمد اکنون
    به لب آرم قدح و جان نهم اندر شکر آب
    روزه داری که گشادی ز لبش نگهت مشک
    این زمان در دهنش نیست مگر بوی شراب
    می حلالست کنون خاصه که از دست حریف
    در قدح می‌چکد آب نمک آلود کباب
    هر که رابوی گل و می بدماغ است او را
    آن دماغی است که دیگر ندهد بوی گلاب
    بنده خسرو به دعای تو که آن حبل متین
    دست همت زد و پیچید طناب اطناب


    هست ما را نازنین می پرست
    گو گهم بریان کند گاهی کباب
    نیم شب کامد مرا بیدار کرد
    من همان دولت همی دیدم به خواب
    بی‌خودی زد راهم از نی تا به صبح
    خانه خالی بود و او مست و خراب
    آخر شب صبح را کردم غلط
    زانکه هم رویش بد و هم ماهتاب
    زلف برکف شب همی پنداشتم
    کز بنا گوشش برآمد آفتاب
    ای چشمه زلال مرو کز برای تو
    مردم چنانکه مردم آبی برای آب
    زین پیشتر پدیده‌ی من جای آب بود
    اکنون ببین که هست همه خون به جای آب


    زهی نموده از آن زلف و خال و عارض خواب
    یکی سواد و دوم نقطه و سیم مکتوب
    سواد و نقطه و مکتوب اوست بردل من
    یکی بلاو دوم فتنه و سیم آشوب
    بلا رفته و آشوب او بود ما را
    یکی مراد و دوم مونس و سیم مطلوب
    مراد و مونس و مطلوب هر سه از من شد
    یکی جداو دوم غالب و سیم مغلوب
    جدا و غالب و مغلوب هر سه باز آید
    یکی غلام و دوم دولت و سیم مرکوب
    غلام و دولت و مرکوب با سه چیز خوش است
    یکی حضور و دوم شادی و سیم محبوب
    حضور و شادی و محبوب من بود خسرو
    یکی شراب و دوم ساقی و سیم رخ خوب



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  9. #9
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    امشب شب من نور ز مهتاب دگر داشت


    امشب شب من نور ز مهتاب دگر داشت
    وز گریه‌ی شادی جگرم آب دگر داشت
    هنگام سحر خلق به محراب و دل من
    ز ابروی بتی روی به محراب دگر داشت
    قربان شوم و چون نشوم وای که آن چشم
    بر جان من از هر مژه قصاب دگر داشت
    نی داشت خبر از خود و نی از می و مجلس
    خسرو که خرابی ز می ناب دگر داشت



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  10. #10
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    تقدیر که یک چند مرا از تو جدا داشت


    تقدیر که یک چند مرا از تو جدا داشت
    از جان گله دارم که مرا زنده چرا داشت؟
    اندوه جدایی ز کسی پرس که یک چند
    دور فلک از صحبت یارانش جدا داشت
    داغ دگر این است که از گریه بشستم
    آن داغ که دامانت ز خون دل ما داشت



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






صفحه 3 از 13 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/