صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 31

موضوع: llı. ۩✿۩.ıll ویژه نامه شهادت شمس الشموس آقا علی ابن موسی الرضا (ع) llı. ۩✿۩.ıll

  1. #21
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    1 imamreza png  11

    پنجره سبز


    ماییم و دل زار و همـان پنجـره سبز!
    با حال گرفتار و و همان پنجـره سبز!

    ماییم و دلى سوخته از آتش حـسـرت
    با چشم گهربار و همان پنجـره سبـز!

    با جان لبالب ز غم و غصـه و مـاتم در
    حسرت دیدار و همـان پنجره سبز!

    عمرى همه حسرت،همه ماتم،همه دورى
    با غصه بسیـار و همـان پنجره سبز!

    با بـال و پـر خسته و با قلب شكسته با یك
    دل بیمـار و همان پنجره سبز!

    آقـا! به كرامـات شما چشم به راهیم
    سر بر سر دیوار و همان پنجره سبز!

    می گفت ز غم نسترن اى ضامن آهو!
    مـاییم و دل زار و همان پنجره سبز!

    نسترن قدرتى


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #22
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض


    آهوی جانم خسته و زار و پریشان

    در مرغزار زندگی می گشت حیران

    در سبزه زار هستی ام خوش می خرامید

    از شاخسار عمر غافل خوشه می چید

    از چشمه سار عیش لختی جرعه نوشید

    گاهی فراز کوه نخوت پای کوبید

    شیطان غفلت قصد صید آهویم کرد

    دامی به پیش پای آهویم بگسترد

    دام گنه را در خفا گسترد صیاد

    آهوی جانم بی خبر در دامش افتاد

    روحم ز پا افتاده نالان است و محبوس

    گوید که عمرم رفت از کف آه وافسوس

    ناگه نسیمی خوش وزید از بوستانها

    شمسی بتابید از فراز آسمانها

    این مشک و عنبر گوئیا از کوی یار است

    آری صبا این بوی گیسوی نگار است

    خورشید رخشان گشته از رخسار نیکوش

    بد سبزه زاران طره ای از تاب گیسوش

    مولای من ای ضامن آهوی صحرا

    ای ملجا و ای محرم و آرام دلها

    بنگر درون سینه ام دردی نهان است

    سری که رخشان در نهان شیعیان است

    این سر همان عشق علی و آل طاهاست

    این عشق پاک شیعه بر اولاد زهراست

    این صید گر در دام شیطان اوفتاده است

    صیاد بر حلقش گر اینک پا نهاده است

    عشق ولایت در درونش گشته جاری

    آیا سزد او را به صیادان سپاری

    فریاد زد مولا به شیطان، دست بردار

    آورده او بر ما پناه، او را میازار

    این آهوی زار و پریشان شیعه ماست

    او را رها کن، لطف و احسان پیشه ماست

    اکرم نصیری


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #23
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    1 imamreza png  21

    اي که مي آيد از اين گلدسته آواز دعايت
    بوي گل مي آورد صبحي که مي سازد صدايت

    زير ايوانت کبوتر در کبوتر مي گذارم
    دستهايم را مگر بالي بگيرد در هوايت

    آسمان طوس مي سوزد اگر خاک مدينه
    سر کند آواز غربت را بگوش آشنايت

    من هزار آئينه از شبهاي چشم خود شنيدم
    در بيابان آهواني در طواف جاي پايت

    کاشکي از آبي گلدسته بالاتر نشيند
    بيرق سبزي که دارد بوي سرخ کربلايت

    من تو را اي ماه هشتم پنج نوبت مي سرايم
    هفت بند تار و پودم مي شود شعري برايت


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #24
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    1 imamreza png  25

    ای آنکه عرش خداست زیر پای تو
    باز است درب خانه حق از برای تو

    این کفر نیست بوسه زدن بر ضریح تو
    جبریل هم بوسه زند بر عبای تو

    هر دل شکسته تکیه زند بر مرام تو
    تا وصل کند پاره دل بر صفای تو

    زین روی،یوسف زهراست زائرت
    آنجا که تکیه زده بر عصای تو

    ما راست به وزن جهان معصیت ولی
    راضی شود سریع الرضا به رضای تو

    گفتی که در سه گذرگه رسی به داد
    ماییم و کوه گناه و وفای تو

    از زهر کین جان تو شد خونبهای دین
    تا روز حشر جان همه عالم فدای تو

    ای کاش عندلیب هم چون کبوتری
    ساکن شود مدام در صحن و سرای تو


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #25
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض


    التجا به بارگاه یار



    55223182161082552034113810528104217975108



    ای مرا آرامش جان، زی تو جان آورده ام

    بندگی را در حضورت ارمغان آورده ام

    بار گاهت را پی تعظیم، سر بسپرده ام
    آستانت را پی ِتشریف، جان آورده ام

    خاک کوی مُشکبویت را به مژگان رُفته ام
    محضرت را روی گرد آلود از آن آورده ام

    دردمندم، سر بر این مهر آستان بنهاده ام
    ریزه خوارم رو بر این گسترده خوان آورده ام

    جُرم پنهان گربیابان در بیابان کرده ام
    اشک پیدا کاروان در کاروان آورده ام

    جسم و جانی خسته و فرسوده از بار گناه
    در جوار رحمتت ای مهربان آورده ام

    ذرّه ای را پای بوس مهرِتابان کرده ام
    قطره ای را سوی بحر بیکران آورده ام

    از بدِ ایام و از جور گروهی نابکار
    با تضرّع رو بر این دارالامان آورده ام

    شکوه را بستم لب و بگشادم از دل جوی خون
    آنچه بودم در نهان، زی تو عیان آورده ام

    جان درد آلود و آه سرد و چشمی اشکبار
    این همه همراه جسمی ناتوان آورده ام

    ای سراپا لطف، دریابم که افتادم ز پای
    دستگیرم شو که بس بارگران آورده ام

    گربگردانی تو روی از من کرا روی آورم؟
    با امیدی روی بر این آستان آورده ام

    آشیان در دستِ بادم، مرغ طوفان دیده ام
    دل به بوی گل بسوی بوستان آورده ام

    دور از این سر سبز گلشن هرگزم روزی مباد
    آشیان اینجاست، برگ آشیان آورده ام

    هر چه دارم از طفیل لطف بی پایان تست
    گر لبی خاموش و گر طبعی روان آورده ام

    گفتن و نا گفتن من با اشارات تو بود
    بس خطا گفتم که این آوردم آن آورده ام

    هم ترا می آورم در ساحت قدست شفیع
    هم ترا در پیشگاه تو ضمان آورده ام

    با کدامین آبرو از رفته ها عذر آورم
    من که با سرمایه هستی، زیان آورده ام

    بر قبول خواهش دل گر مرا دست تهی است
    دامنی پر درّ و گوهر ارمغان آورده ام

    ذرّه ام پیوندم از خورشید کی گردد جدا
    نیستم، اما زهستی ها نشان آورده ام

    نعمت اینم بس که در هر صبحدم چون آفتاب
    رو به دربار امام راستان آورده ام

    این بزرگی بس مرا کز نعمت قرب جوار
    سرخط آزادگی تا جاودان آورده ام

    زادگاهم توس و جان پرورد این آب و گلم
    خانه زادم برتری زین خاندان آورده ام

    دایه، کامم را به نام نامیّت برداشت از آنک
    در نخستین حرف، نامت بر زبان آورده ام

    ای خدا را حجّت و ای هشتمین حجّت به خلق
    گر قبول افتد زبان مدح خوان آورده ام

    خامه عمری خیره رفت و چامه هم، اینک زشوق
    بی ریا در خدمتت این هردوان آورده ام

    بر دهانم خاک! کی یارم ثنایت را به لفظ
    بلکه این معنی برای امتحان آورده ام

    گفتم از الفاظ رنگین زیوری بندم به نظم
    ای دریغا کاسمان و ریسمان آورده ام

    وصف ذاتت در بیان هرگز نگنجد لاجرم
    از دل امیدوارم ترجمان آورده ام

    اشک، یاری کرد و دل شد راهبر این چامه را
    راستی را سوده دل ارمغان آورده ام

    چون مرا در ساحت قدست نمی باشد "کمال"
    مصرع برجسته ای را نورهان(1) آورده ام

    در خراسان پیرو استاد شروانم که گفت:
    "این گلاب و گل همه زین بوستان آورده ام"


    "احمد کمال پور"، معاصر


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #26
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض


    خراسان، در عزاى ميهمانت سوگوارى كن
    تو هم مثل مدينه، در غم او بى قرارى كن

    خراسان، لاله دامان زهرا در تو پرپر شد
    به داغ لاله ها سوگند، بر او سوگوارى كن

    خراسان، پاره قلب پيمبر پاره شد قلبش
    بنال و در غمش، خون دل از هر ديده جارى كن

    خراسان، تا نگويد كس رضا را نيست غمخوارى
    به جاى خواهرش معصومه بر اين كشته، زارى كن

    خراسان، زهر كارى، خانه خلوت، ميهمان تنها
    تو او را در كنار حجره در بسته، يارى كن

    خراسان، خوب از مهمان خود كردى پذيرايى
    از اين مهمان نوازى پيش زهرا شرمسارى كن

    خراسان، در كنار جسم پاك يوسف زهرا
    ز صورت پاك تو اشك جواد و آه و زارى كن

    خراسان، تا برآيد ناله از باغ وگل و بلبل
    فغان بر باغبان، در فصل گلهاى بهارى كن

    خراسان، تا اميد نا اميدان در جهان باشى
    چو «ميثم» بر در اين آستان، اميدوارى كن


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #27
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    spnjrzqwofi0si3gzph6

    قالَ علی بن موسی الرضاعليه السلام :


    الْمُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَةِ يَعْدِلُ سَبْعينَ حَسَنَةٍ، وَالْمُذيعُ بِالسَّيِّئَةِ
    مَخْذُولٌ، وَالْمُسْتَتِرُ بِالسَّيِّئَةِ مَغْفُورٌ لَهُ.


    امام علی بن موسی الرضا علیه السلام فرموده اند :

    انجام دادن حسنه و كار نيك به صورت مخفى ، معادل هفتاد
    حسنه است ؛ و آشكار ساختن گناه و خطا موجب خوارى و پستى مى گردد
    و پوشاندن و آشكار نكردن خطا و گناه موجب آمرزش آن خواهد بود.


    وسائل الشّيعة : ج 16، ص 63، ح 20990.



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #28
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    cagpgyf4ej575csstg2o

    پیکر نحیف غم، روبه روى سقاخانه «از اشک جارى»،
    لحظه اى از سوختن باز نمى ایستد.

    چین هاى ماتم، بر جبین مسجد «بالاسر»
    و چهره محزون «گوهرشاد»در همسایگى سوز،
    همه و همه حکایت از فراق خورشید دارند.


    امروز، عمارت بلند آوازه توس، غربت است
    و بر بالاى این بناى شهیر، کبوترى نیست که نالان نباشد.

    بر بالاى این بناى غریب،
    آسمان نیز به اشک ریزى ابرها تن داده است.

    مشهد، شعرهاى «دعبل» را به همراه دارد
    که هم صدا با رشته هاى روشن باران مى گرید.

    محفلى از مرثیه است و حرم،با تن پوشى از
    رنگ هاى عزلت،هم زبان غزل هاى اندوه زاست.


    در «بست»ها، جز مقام پرپر عاشقى،
    تصویر دیگرى چشم ها را پر نمى کند.

    در قاب امروز، توس را مى بینیم که زهر،
    چونان تیغ وحشى بر اندامش وارد آمده است.


    عصیان آشکار انگور است
    و به داغ نشاندن سینه چاکان مسیر رأفت.

    اُف بر این دنیا که حبّه هاى زهرآلود را کنار امام روشنى ها آورد!
    آه، اى رقت خراسانى تبار؛ اى توس سر کرده با عشق!
    اى انگورهاى نرفته از خاطر!



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #29
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    مرد سماوات زمین خورده است
    کعبه حاجات زمین خورده است


    سلسله جنبان خدا دوستان
    لرزه گرفته است چرا دوستان؟


    حبّه انگور چه با تاک کرد؟
    مستی ما را ز چه در خاک کرد؟


    برق چرا خانه الله سوخت؟
    وز همه حجاج حرم ، راه سوخت


    حضرت خورشید ز خود شسته دست
    حجره توحید به حجره نشست


    وای از این موی پریشان شده
    روایت سلسله جنبان شده


    رنگ خدا را ز چه نشناختند؟
    قافیه را مثل حنا باختند


    چند قدم رفت و زمین گیر شد
    از سفر این مه به صفر سیر شد


    جان دو عالم به لبش جان رسید
    لرزه ز زانو لب و دندان رسید


    زلف شد و پیچ شد و تاب شد
    قامت او طاقی ز محراب شد


    رفت و ملاقات ، ور افتاده بوده
    کوه خدا از کمر افتاده بود


    خالی از اندیشه محراب ها
    چفت شد و بسته شد از باب ها


    در کف دستش دل خود را گرفت
    دل که نگو، حاصل خود را گرفت


    نم نمک، از گریه چو لبریز شد
    ای پسرم گفت لبش خود به خود


    این پسر کیست که ماه آمده؟
    یا که به خورشید گواه آمده


    او جگر مرد جگر دار ماست
    او پسر دلبر عیّار ماست


    آمده لب ترکند از جام او
    گریه کند بر غم فرجام او


    غسل کرامت به دستان اوست
    دفن بلّیات به دستان اوست


    سر به سر از درد چه حالی شده؟
    جان پدر نعل سوالی شده


    بر سر دامن سر بابا گرفت
    باز گریزی به فغان پا گرفت

    روز حسین از همه جا سخت تر
    اکبر لیلا شده خوش بخت تر


    دامن خورشید به بر ماه داشت
    بنده به بالین خود الله داشت


    محمد سهرابی


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #30
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    a41huz4mf0c4wrzb563t

    داغداری خورشید توس

    *********************



    امروز، رواق ها بوی غم گرفته اند. کاینات، هم صدا با صحن، سینه می زنند.
    مفاتیح ها، غربتْ خوان نگاهی از ضریح توانَد.

    زخم ها از جلوی چشمان تاریخ می گذرند.
    به خاطراتِ زهرآگین شب نفرین! به دست های آلوده شورش لعنت!


    امروز، تقویم ها با دیده های پرسوگ، برای دل ها آتش می سرایند.

    ای گوشه نشین غریب توس! ما گریه می کنیم برای تنهایی خراسانی ات.

    هر چه هست، به مرحمت همین اشک هاست که
    سیاهی ها به آیین سپیدی درمی آیند.به لطف این
    مراثی ست که دل ازهر چه غبار گناه، خانه تکانی می شود.


    امروز و در این عزا، قلب هر کدام از دوستدارانت، زیارت نامه ای
    است که در مشهد تو معطر می شود.


    چند دفتر پر از ناگفته هاست که تنها در محضر تو خوانده می شود؛
    با سوز. گریه ها از سمت بارانی سقاخانه ات می آیند.


    سجاده ها از روشن ترین راز شبانه ات می گویند که «وصال» را می خواندی.
    تو رفته ای و ما زخم هایی را که بر پیکره قصیده «دعبل»
    افتاده است، بازخوانی می کنیم.


    قطرات اشک، پیکی می شود به سوی آستانت.
    همه ما تشنه جرعه ای عنایتیم.


    و من دلم را به پابوسی آستانت، مژده داده ام، تا برود نگاه کند
    وقتی که زائران، هنگام نماز، آستین بالا می زنند، چگونه حوض
    با خوش بویی اذان حرمت، وضو می گیرد.


    برود نگاه کند که شیفتگان کوی معرفت آمده اند و دل ها
    را روانه کرده اند قسمت بالای سر.

    برای این دل، شاید فرصتی باشد که پیرو آن سپید شود.


    السلام علیک یا امام الرئوف!
    سلام بر تو که مهربانی هایت از شمار زائران انبوهت بسیار بیشتر است.

    امروز، سلام اشکبار ما با سوختن «اباصلت» همراه شده است.
    ما و او ـ هر دو ـ داغدار خورشیدی هستیم که غروب می کند.


    سلام بر تو ای خورشید تابان خراسان که تمام
    انگورها، مرثیه خوان واپسین لحظات توانَد.


    محمد کاظم بدرالدین


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/