دلا جان در ره جانان حجابست
غم دل در جهان جان حجابست
دلا جان در ره جانان حجابست
غم دل در جهان جان حجابست
[SIGPIC][/SIGPIC]
تا سحر چشم یار چه بازی کند که باز
بنیاد بر کرشمه جادو نهاده ایم
وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای
چون خدا همیشه دو دستش پره
[SIGPIC][/SIGPIC]
من ندانستم که عشق این رنگ داشت
وز جهان با جان من آهنگ داشت
[SIGPIC][/SIGPIC]
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودا زده از غصه دو نیم افتادست
تا کی بود این گرگ ربائی بنمای
سر پنجه دشمن فکن ای شیر خدای
وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای
چون خدا همیشه دو دستش پره
[SIGPIC][/SIGPIC]
یا وفا یا خبر وصل تو یامرگ رقیب
بود آیا که فلک زین دوسه کاری بکند
حافظ
دردم از يار هست و درمان نيز هم
دل فداي او شد و جان نيز هم
ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالی است .
حال هجران تو دانی که چه مشکل حالی است
تو را گم ميكنم هر روز و پيدا ميكنم هرشب
بدينسان خوابها را با تو زيبا ميكنم هر شب
باورم نیست ز بد عهدی ایام هنوز
قصه غصه که در دولت یار آخر شد
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)