صفحه 3 از 40 نخستنخست 123456713 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 399

موضوع: دل نوشته های خودمونی

  1. #21
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    865
    Array
    عشق یعنی...!
    عشق یعنی مستی و دیوانگی
    عشق یعنی با جهان بیگانگی
    عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
    عشق یعنی سجده با چشمان تر
    عشق یعنی سر به دار آویختن
    عشق یعنی اشک حسرت ریختن
    عشق یعنی درجهان رسوا شدن
    عشق یعنی سست و بی پروا شدن
    عشق یعنی سوختن با ساختن
    عشق یعنی زندگی را باختن....

  2. #22
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    كاش قلبم درد پنهاني نداشت

    چهره ام هرگز پريشاني نداشت

    كاش مي شد دفتر تقدير عشق

    حرفي از يك روز باراني نداشت

    كاش مي شد راه سخت عشق را

    بي خطر پيمود و قرباني نداشت
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  3. #23
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    865
    Array
    ز غم تو زار زارم، هله تا تو شاد باشی؛
    صنما در انتظارم، هله تا تو شاد باشی.


    تو مرا چو خسته بینی، نظر خجسته بینی؛

    دل و جان به غم سپارم، هله تا تو شاد باشی.


    ز غم دل ام چه شادی، به جفا چه اوستادی؛


    دم شاد برنیارم، هله تا تو شاد باشی.

    صنما چو تیغ دشنه، تو به خون بنده تشنه؛
    ز دو دیده خون ببارم، هله تا تو شاد باشی...


    ز تو بخت و جاه دارم، دل تو نگاه دارم؛
    صنما بر این قرارم، هله تا تو شاد باشی.


    تویی جان این زمانه، تو نشسته پر بهانه؛
    ز زمانه بر کنارم، هله تا تو شاد باشی.


    تن و نفس تا نمیرد، دل و جان صفا نگیرد؛
    همه این شده است کارم، هله تا تو شاد باشی

  4. #24
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    865
    Array
    اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی، ‏
    و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد، ‏
    و اگر اینگونه نیست، تنهائیت کوتاه باشد، ‏
    و پس از تنهائیت،نفرت از کسی نیابی.
    آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد، ‏
    بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی.
    برایت همچنین آرزو دارم دوستانی داشته باشی، ‏
    از جمله دوستان بد و ناپایدار، ‏
    برخی نادوست، وبرخی دوستدار
    که دستکم یکی در میانشان
    بی تردید مورد اعتمادت باشد
    .
    و چون زندگی بدین گونه است، ‏
    برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی، ‏
    نه کم و نه زیاد، درست به اندازه، ‏
    تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قراردهد، ‏
    که دست کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد، ‏
    تا که زیاده به خودت غرّه نشوی
    و نیز آرزومندم مفیدِ فایده باشی
    نه خیلی غیرضروری، ‏
    تا در لحظات سخت
    وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است‏
    همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرِ پا نگه دارد
    همچنین، برایت آرزومندم صبور باشی
    نه با کسانی که اشتباهات کوچک می کنند
    چون این کارِ ساده ای است، ‏
    بلکه باکسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر می کنند


    و با کاربردِ درست صبوری اتبرای دیگران نمونه شوی.
    و امیدوارم اگر جوان هستی
    خیلی به تعجیل، رسیده نشوی
    و اگر رسیده ای، به جوان نمائی اصرار نورزی
    و اگر پیری، تسلیم ناامیدی نشوی
    چرا که هر سنّی خوشی و ناخوشی خودش را دارد‏
    و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند.

    و در پایان، اگر مرد باشی، آرزومندم زن خوبی داشته باشی
    و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی
    که اگر فردا خسته باشید، یاپس فردا شادمان

    اگر همه ی اینها که گفتم فراهم شد
    دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم...



  5. #25
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array
    به تو از تو می نويسم
    به تو ای هميشه در ياد
    ای هميشه از تو زنده
    لحظه های رفته بر باد

    وقتی که بن بست غربت
    سايه سار قفسم بود
    زير رگبار مصيبت
    بی کسی تنها کسم بود

    وقتی از آزار پاييز
    برگ و باغم گريه می کرد
    قاصد چشم تو آمد
    مژده ی روييدن آورد

    ای هميشگی ترين عشق
    در حضور حضرت تو
    ای که می سوزم سراپا
    تا ابد در حسرت تو

    به تو نامه می نويسم
    نامه ای نوشته بر باد
    که به اسم تو رسيدم
    قلمم به گريه افتاد


    ای تو يارم روزگارم
    گفتنی ها با تو دارم
    ای تو يارم
    از گذشته يادگارم

    به تو نامه می نويسم
    ای عزيز رفته از دست
    ای که خوشبختی پس از تو
    گم شد و به قصه پيوست


    در گريز ناگزيرم
    گريه شد معنای لبخند
    ما گذشتيم و شکستيم
    پشت سر پلهای پيوند

    در عبور از مسلخ تن
    عشق ما از ما فنا بود
    بايد از هم می گذشتيم
    برتر از ما عشق ما بود


    63107020559342974184
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  6. #26
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array
    به نیمکتش نگاه میکنم ، پنج ردیف از من جلوتر ، چقدر موهای طلاییشو دوست دارم



    ، برمیگرده و نمره ی صدشو نشونم میده و میخنده ، چقد دوست دارم مال من باشه

    ، میخواستم همونجا بهش بگم دوستش دارم ولی ...روم نشد !


    جشن فارغ التحصیلیه ،

    میاد طرفم و مدرکشو جلو چشام تکون تکون میده ، بهم میگه : تو بهترین دوست

    منی . سرش رو میاره بالا و گونه ام رو میبوسه ، میخواستم همونجا بهش بگم

    دوستش دارم ولی...روم نشد !
    پدرشو از دست داده ، دیگه تنهای تنهاست ، تو کلیسا بغلم میکنه ، میگه : حالا دیگه

    فقط تو رو دارم . گونه ام رو میبوسه ، اشک هاش صورتمو خیس میکنه ، میخواستم

    همونجا بهش بگم دوستش دارم ولی... روم نشد.

    نصفه شبه ، بهم زنگ میزنه ، داره گریه میکنه ... میگه پسره تنهاش گذاشته ،

    میخواد برم پیشش ، میرم خونه اش ، سرشو میذاره رو شونه ام و گریه میکنه ،

    میخواستم همونجا بهش بگم دوستش دارم ولی ... روم نشد .

    رو صندلی کلیسا خشک شدم ، دارم یخ میزنم ، من دوستش داشتم و اون حالا داره

    ازدواج میکنه ، دلم میخواست همونجا داد بزنم که دوستش دارم ولی... روم نشد .


    امشب هوا بارونیه ، بازم تو کلیسام... ولی اینبار همه ساکتن ، به تابوتش خیره شدم

    ، هیچی نمیگفتم ، دفتر خاطراتش هنوز تو دستمه ، دفتر خاطراتی که از توی

    اتاقش

    پیدا کرده بودم ، توش نوشته بود : بارها خواستم بهش بگم دوستش دارم ولی...

    روم

    نمیشه ، کاش اون یه روز بهم بگه دوستم داره...


    00881115347851118029
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  7. #27
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    محل سکونت
    Tabriz
    نوشته ها
    5,550
    تشکر تشکر کرده 
    7,087
    تشکر تشکر شده 
    8,503
    تشکر شده در
    2,353 پست
    قدرت امتیاز دهی
    1937
    Array

    پیش فرض

    گفتم : تو شـیرین منی. گفتی : تو فرهـادی مگر؟
    گفتم : خرابت می شـوم. گفتی : تو آبـادی مگـر؟
    گفتم : ندادی دل به من. گفتی : تو جان دادی مگر؟
    گفتم : ز کـویت مـی روم. گفتی :تو آزادی مگـر؟
    گفتم : فراموشم مکن. گفتی : تو در یادی مگر؟


    93365739541900062743
    profilephpid100002248043280

    22771097565880345367
    facebook

    23759482593804762228
    NewGame7191

  8. #28
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    865
    Array
    خیال تو....
    دیشب دوباره دیدمت اما خیال بود
    تو در کنار من بشینی؟...... محال بود
    هر چه نگاه عاشق من بی نصیب بود
    چشمان مهربان تو پاک و زلال بود
    پاییز بود و کوچه ای و تک مسافری
    با تو چقدر کوچه ی ما بی مثال بود
    نشنید لحن عاشق من را نگاه تو
    پرواز چشم های تو محتاج بال بود
    سیب درخت بی ثمر آرزوی من
    یک عمر مانده بود ولی کال کال بود
    گفتم کمی بمان به خدا دوست دارمت
    گفتی مجال نیست ولیکن مجال بود
    یک عمر هر چه سهم تو از من نگاه بود
    سهم من از عبور تو رنج و ملال بود
    چیزی شبیه جام بلور دلی غریب
    حالا شکست وای صدای وصال بود
    شب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد
    اما نه با خیال تو بودم حلال بود

  9. #29
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    865
    Array


    شعر فرشته



    engel19

    فرشته ای برای تو

    برایت یک فرشته می فرستم

    تا شب و روز

    همیشه نگاهدارت باشد

    تا همه غمهایت

    را تعریف کنی برایش

    فرقی ندارد چه غم

    چه نگرانی

    خشم یا عصبانیت

    باور کن

    او تو را کمک می کند

    همه چیز را

    خیلی سریع

    درست می کند

    می گیرد

    دستت را

    هنگامه سقوط

    نگاه می دارد تو را محکم

    و نزدیک توست

    با تمام سخاوتش

    و آن را تقدیم تو می کند

    تو تنها باید باور کنی

    که او با توست

    همه چیز آرام است

    باید این را بدانی

    چراکه این فرشته

    هماره با توست

  10. #30
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    865
    Array
    پریشانم
    چه میخواهی تو از جانم ؟!
    مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی
    خداوندا !
    اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
    لباس فقر پوشی
    غرورت را برای تکه نانی به زیر پای نامردان بیندازی
    و شب آهسته و خسته تهی دست و زبان بسته
    به سوی خانه باز آیی
    زمین و آسمان را کفر میگویی
    نمیگویی ؟!
    خداوندا !
    اگر در روز گرما خیز تابستان تنت بر سایه دیوار بگشایی
    لبت بر کاسه مسی قیر اندود بگذاری
    و قدری آن طرف تر عمارت های مرمرین بینی
    و اعصابت برای سکه ای این و آن سو در روان باشد
    زمین و آسمان را کفر میگویی , نمیگویی؟!
    خداوندا !
    اگر روزی بشر گردی زحال بندگانت باخبر گردی
    پشیمان میشوی از قصه خلقت , از این بودن , از این بدعت
    خداوندا تو مسئولی
    خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن
    در این دنیا چه دشوار است
    چه رنجی میکشد آنکس که انسان است واز
    احساس سرشار است !

  11. 3 کاربر مقابل از Sara12 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


صفحه 3 از 40 نخستنخست 123456713 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/