صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 51

موضوع: نبردهای مشهور جهان

  1. #21
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    نتيجه نبرد
    شكست كامل آلمانها در شمال آفريقا

    دولت آمريكا با وجود ورود به جنگ دوم جهانى در ماه دسامبر ،۱۹۴۱ با گذشت يك سال هنوز هيچ اقدامى براى اعزام نيروى جنگى براى كمك به متفقين خود نكرده بود و بنابراين تصميم گرفت در نوامبر ۱۹۴۲ در كنار انگليس ها ۷۵هزار نيرو در الجزاير كه در آن زمان تحت فرمان دولت فرانسه (دست نشانده آلمانها) بود، پياده كند.
    اكنون رومل از شرق و غرب تحت فشار بود چرا كه نيروهاى پياده شده در مراكش و الجزاير بلافاصله به تونس حمله كردند. رومل براى آنكه محاصره نشود، به سرعت خود را به تونس رساند تا با قواى تازه نفس متفقين بجنگد. وى موفق شد در منطقه اى به نام «كاسرين» متفقين را شكست دهد اما نيروهاى متفقين با بهره گيرى از صدها توپ ، هواپيما و تانك حمله اى سنگين عليه اين قريه آغاز كردند كه با وجود دفاع جانانه آلمانها، در نهايت با تحمل ۱۰هزار كشته رومل را عقب راندند. تلفات رومل در اين نبرد تنها ۲هزار نفر بود اما اين عقب نشينى نشان داد، آلمانها ديگر «دست بالا» را ندارند. پيشروى مجدد مونتگومرى در مارس ۱۹۴۳ به سمت طرابلس رومل را مطمئن مى كند شمال آفريقا ديگر جاى ماندن نيست و از هيتلر درخواست موافقت با عقب نشينى مى كند اما هيتلر به جاى اين كار او را از فرماندهى كنار گذاشته و ژنرال فن آرنيم را مسؤول عمليات كرد.
    آمريكايى ها با اعزام صدها هزار سرباز جديد و اسكادرانهاى متعدد هوايى به منطقه، نشان دادند عزمشان براى شكست دادن آلمانها جزم است.
    در مه ۱۹۴۳ قواى آلمان و ايتاليا كه در گاز انبر بزرگ متفقين (مونتگومرى از شرق و آمريكاييها در غرب) گرفتار شده اند، تن به تسليم مى دهند.

    شاه بيت نبرد صحرا كه حدود ۳ سال به طول انجاميد، نبردالعلمين بود . اگر آلمانها دراين نبرد به پيروزى مى رسيدند، موفق مى شدند به سرعت در شبه جزيره عربستان، مصر، سوريه، عراق و حتى ايران پيشروى كنند چرا كه قواى امپراتورى تضعيف شده بريتانيا در اين منطقه كم و غيرقابل توجه بود. حتى اگر بخواهيم تنها به مصر بپردازيم، بايد بگوييم : تسلط به آبراه سوئز سبب مى شد كشتى هاى انگليسى مجبور شوند راه خود را دهها هزار كيلومتر دور كنند و به جاى طى كردن مسير كوتاه درياى سرخ - مديترانه - انگليس خود را از اقيانوس هند به دماغه اميد نيك در جنوب آفريقا رسانده و سپس با پيمودن چندين هزار كيلومتر از اقيانوس اطلس جنوبى به اطلس شمالى بروند. اين مسأله مى توانست عملاً ارتباط انگليس ها را با امپراتورى عظيمشان در شرق (بويژه شبه قاره هند) از بين ببرد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #22
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    جنگ سپتامبر ۱۹۶۵ هند و پاكستان
    map20of20Kashmir


    در شبه قاره هند از ۶۰ سال قبل به اين سو بين ۲ كشور پرجمعيت هند و پاكستان درگيرى بوده كه ريشه اين منازعه به كشمير بازمى گردد. در ماه مه ۱۹۶۵ با توسل به زور توسط هند بحران كشمير از فاز سياسى وارد فاز نظامى شد.
    ابتدا يك گردان نيروى هندى با عبور از خط آتش بس سال ،۱۳۴۹ پاسگاه پاكستانى را در كارگيل اشغال كردند و به دنبال اعتراض مردم مسلمان كشمير در ماه ژوئن هند ۱۵۰ هزار نيروى خود را به شمال هند اعزام كرد.
    اين اقدام سبب شد تا هزاران نيروى داوطلب از كشمير آزاد و مرز پاكستان بگذرند تا به كمك مردم كشمير هند بشتابند. از اين زمان به بعد ۲ كشور كليه مذاكرات را كنار گذاشته و جنگى تمام عيار را آغاز كردند.
    البته نبايد از ياد برد كه اگرچه در نبرد ۱۹۶۵ هند آغاز كننده جنگ بود اما هنديها طى ۲ دهه قبل از آن همواره در بحث كشمير كوتاه آمده و على رغم برترى قوا تن به عقب نشينى در برابر پاكستان در دهه ۵۰ داده بودند. اما از سوى ديگر مردم مسلمان كشمير نيز در اين سالها همواره خواستار استقلال از دولت هندوى هندوستان بوده اند.

    Indian20soldier

    آغاز جنگ

    پس از آنكه هندى ها اعلام كردند بخشى از مهاجمان كشميرى نظاميان پاكستانى هستندكه لباس محلى پوشيده اند، ۱۵۰ هزار نيروى خود را در چند محور به حركت درآورده و با در هم كوبيدن نيروهاى مرزبان و پراكنده پاكستانى وارد بخش كشمير آزاد (تحت حاكميت پاكستان) شدند و ظرف مدت كوتاهى به عمق ۴۰ كيلومترى پاكستان رسيدند.
    ژنرال ايوب خان رهبر پاكستان در اين زمان دستور بسيج قوا براى برخورد با نيروهاى هندى را داد حال آنكه در اين زمان نيروهاى هندى به ۲۱ كيلومترى مظفرآباد (مركز كشمير پاكستان) رسيده بودند.
    در اول سپتامبر ۱۹۶۵ هزاران نيروى پاكستانى در جنوب اسلام آباد (راولپندى) با عبور از مرز پاسگاههاى مرزى هند را تصرف كردند.
    هند كه انتظار حمله پاكستان در چندصد كيلومترى كشمير را نداشت از نيروى هوايى استفاده كرد و در حملاتى وسيع صدها تانك و خودروى پاكستانى را به آتش كشيد. اما سرعت عمل و پايدارى پاكستانى ها سبب شد تا آنها بتوانند تا بر جاده جامو - سرى نگه كه راه ورود هندى ها به كشمير هند بود مسلط شوند.
    هند از اين لحظه به بعد درنگ را جايز ندانست و با تجهيز قوا در نزديكى لاهور پاكستان جبهه جديدى را باز كرد و از ۳ جناح حمله اى گازانبرى را براى تسخير اين شهر مهم پاكستان آغاز كرد.
    اين نيروها با استفاده از برترى قواى ۴ بر يك خود در برابر پاكستانى ها به پيروزى اوليه رسيده ولى در حوالى لاهور در پى شكست نيروى هوايى هند از پاكستان و از دست دادن پشتيبانى هوايى از يك طرف و مقابله مردانه و مؤثر پاكستانى ها، تن به توقف دادند. اگر هندى ها مى توانستند جاده لاهور به حيدرآباد (در جنوب پاكستان) را قطع كنند به نقطه مناسبى رسيده بودند، اما توافق آنها در ۶ سپتامبر سبب شد تا مجبور به تن دادن به فشارهاى بين المللى شوند. هنديها در اين زمان از سوى دنيا به دليل حمله بى دليل به لاهور مورد ملامت قرار گرفته بودند و آن طرف چينى ها كه در ۱۹۶۲ با هند جنگيده بودند اين كشور را تلويحاً تهديد به مداخله نظامى كردند.
    بنابراين در ۲۳ سپتامبر ۲ طرف بدون آنكه به نتيجه اى دست يافته باشند آتش بس را قبول كردند حال آنكه «گرفتارى كشمير» حل نشده باقى مانده بود. در اين نبرد هندى ها در برابر سقوط ۷۰ هواپيما تنها ۱۹ هواپيماى پاكستانى را ساقط كردند حال آنكه در نبردهاى زمينى تانكهاى پاكستانى ضربات سختى از هنديها متحمل شدند.
    </b>

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #23
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    نتیجه جنگ
    جنگ سپتامبر ۱۹۶۵ هند و پاكستان حداقل ۷ تا ۱۰ هزار كشته به جا گذاشت و شايد اگر فشار دهها سياستمدار معروف جهان نظير ناصر، كاسيگين، چوئن لاى، جانسون و... و تهديد چين نبود نبرد مذكور شدت مى يافت و صدها هزار نفر از نيروهاى اين ۲ كشور فقير جنوب آسيا كشته مى شدند.
    اگرچه اين جنگ اثر فورى براى هيچ يك از دو طرف نداشت اما سبب شد تا دنيا شاهد رشد ارتشهاى دو كشور باشد به گونه اى كه هم اكنون اين دو كشور پرجمعيت ترين ارتشهاى جهان را در اختيار دارند. (ارتش هند ارتش چهارم جهان و ارتش پاكستان ارتش هفتم جهان است) همچنين ۲ كشور هر دو به بمب اتم دست يافتند. اين ۲ كشور در ۱۹۷۱ نيز با هم جنگيدند كه منجر به جدايى بنگلادش (پاكستان شرقى) از پاكستان شد. در دهه ۹۰ نيز طرفين در كارگيل دست به جنگى گسترده زدند كه اگرچه به گستردگى درگيرى هاى قبلى نبود اما اين هشدار را به جهان داد كه «بمب ساعتى كشمير» هنوز فعال است و دنيا را تهديد مى كند.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #24
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    نبرد استالینگراد
    Stalingrad aftermath
    استالینگراد پس از جنگ

    <b>
    ستاره بخت رایش سوم کی افول کرد؟ بسیاری از تاریخ نویسان و نظامیان حمله هیتلر به شوروی را بزرگترین اشتباه او می دانند اما حقیقت این است که زمانی که فرمان حمله به استالینگراد از جانب پیشوا صادرشد آلمان هنوز در جنگ دست بالا را داشت. نبرد استالینگراد اولین شکست بزرگ را برای ارتش ظفرنمون آلمان رقم زد. از آن روز به بعد بود که ماشین جنگی آلمان هیتلری در سرازیری قرارگرفت.

    استالینگراد؛ جادوی فریبنده

    تا میانه سال 1942 تهاجم آلمان به شوروی برای ارتش سرخ مسکو به قیمت 3 میلیون کشته و 3 میلیون اسیر تمام شده بود. روسها در سال اول جنگ با آلمان، با بهره گیری از شرایط آب و هوا و جغرافیایی سرزمینشان توانستند پیشروی آلمان را در جبهه های شمالی و مرکزی سد کنند و آنها را از اطراف مسکو با موفقیت به عقب برانند. با فرارسیدن تابستان، ژنرالهای عالی رتبه هیتلر تصمیم گرفتند تا حرکت خود را به سوی مسکو ادامه دهند و ارتشهای روس را از وسط به دو نیم کنند اما هیتلر توانست کنترل نیروی زمینی را شخصا در دست بگیرد و دیگر نیازی نمی دید که به نصایح فرماندهانش گوش کند.

    image002

    هیتلر نقشه ای با نام رمز "عملیات آبی" طرح کرد که در طی آن واحدهای مستقر در جبهه جنوبی باید در دو ستون به داخل خاک شوروی پیشروی می کردند. ستون اول باید به سمت جنوب شرقی حرکت کرده و چاه های نفت باکو و قفقاز را در اختیار می گرفت و ستون دوم با حرکت به سمت شرق ناحیه صنعتی استالینگراد در ساحل غربی رود ولگا را اشغال می کردند.
    نکته جالب این است که هیتلر از ابتدا قصد اشغال شهر استالینگراد را نداشت و هدف او رسیدن به حاشیه این ناحیه صنعتی و بمباران آن بود به گونه ای که دیگر روسها نتوانند از کارخانه های ساحل رودولگا استفاده کنند. آلمان ها با کمترین تلفات و در اولین روز نبرد استالینگراد توانستند به این هدف دست پیداکنند. پس از رسیدن به اهداف اولیه عملیات، دراین بخش از جبهه نام "استالینگراد" بر روح هیتلر پنجه انداخت. هیتلر تصمیم گرفت تا با اشغال شهری که به نام حریفش نامیده می شد شخص استالین را مسخره کرده و روحیه تمام روسها را در هم شکند. هنگامی که لشکرهای آلمانی به دروازه های استالینگراد رسیدند و در آنجا در تله افتادند جادوی این نام به هیتلر اجازه عقب کشیدن نیروهایش را نداد. از این روی پیشوا پای در راهی نهاد که انتهای آن از دست رفتن تمامی ارتش ششم آلمان بود.

    he05n18a

    حمله برق آسا

    حمله آلمانها در روز 28 ژوئن (تیرماه 1321) و یکسال پس از آغاز تهاجم به شوروی آغازشد. ارتش ششم به فرماندهی ژنرال فون پاولوس از کهنه سربازانی تشکیل شده بود که توانایی های خود را قبلا در بلژیک و لهستان به اثبات رسانده بودند. آلمانها با استفاده از تاکتیک حمله برق آسای خود به سرعت صفوف ارتش سرخ را شکافتند. لشکرهای متحدین آلمان از ایتالیا، رومانیا و مجارستان ارتش ششم را دنبال کردند تا بتوانند جناح های طولانی آن را پوشش دهند.
    استالین در همان روز و پس از فروپاشی ارتش سرخ اعلامیه ای صادر کرد:" هر وجب از خاک شوروی باید با سرسختی و تا آخرین قطره خون دفاع شود." ماموران پلیس مخفی و حزب کمونیست در پشت جبهه روسها مستقر شدند و هر کس را که قصد فرار وعقب نشینی داشت به تیر می بستند. با این وجود، لشکرهای 62ام و 64ام مجبور به عقب نشینی به داخل شهر استالینگراد شدند چرا که زمینهای مسطح غرب شهر موقعیت خوبی برای مانورهای زرهی آلمانها در اختیار آنها گذاشته بود و آلمانها با بهره گیری از این برتری روسها را به عقب راندند.
    در اواسط شهریور طلایه داران ارتش ششم به در شمال استالینگراد به ساحل غربی ولگا رسیدند و با تانک و توپخانه به کشتی های و قایقهای روسی در رودخانه حمله ور شدند. واحدهای دیگر ارتش ششم به حومه شهر رسیدند و بمباران سنگین شهر توسط صدها فروند هواپیمای آلمانی آغازشد. بمبارانی که به صورت روزانه و تا هفته ها ادامه یافت. هیچ خانه ای در استالینگراد نبود که از بمباران آلمانها مصون مانده باشد. خورشید خونین نبرد استالینگراد تازه در حال طلوع بود.

    normal Vasilychuikov
    واسیلی ژوکوف

    مردی با اراده آهنین

    آلمانها در روزهای اولیه نبرد شهری امیدوار بودند که باوجود مقاومت سرسختانه روسها بتوانند شهر را به سرعت اشغال کنند. از طرف روسها نیز اوضاع بهتر از این به نظر نمی رسید. تمامی نیروی روسها در داخل استالینگراد 40000 سرباز ذخیره بود که تجهیزاتی اندک و ناکافی داشتند. از دیگر سو، جمعیت غیرنظامی شهر هم هنوز تخلیه نشده بود و سقوط استالینگراد در عرض چند روز حتمی به نظر می رسید. برای استالین روشن بود که تنها راه جلوگیری از سقوط شهر استفاده از فرمانده ای با اراده آهنین و تقویت هر چه بیشتر مدافعین است.
    استالین به بهترین ژنرالش ، ژوکوف، دستور داد تا جبهه مسکو را رها کرده و به جنوب برود تا هر چه را که بتواند حفظ کند. از طرف دیگر ژنرال چویکوف به فرماندهی مدافعین محلی منصوب شد تا دفاع استالینگراد را سامان دهد. چویکوف وضعیت وخیم شهر را به خوبی حس کرده بود و زمانی که فرماندهی ارتش 62ام به وی رسید فرمانده سابق مدافعین از چویکوف درباره نقشه اش پرسید. چویکوف به سادگی جواب داد:" ما یا از شهر دفاع خواهیم کرد و یا در همینجا دفن خواهیم شد." رهبری وی در طی چند ماه آینده نشان داد که تصمیم وی قاطع و غیرقابل برگشت بوده است.
    زمانی که چویکوف به استالینگراد وارد شد ارتش 62ام نیمی از سربازانش را از دست داده بود و سربازانش باورداشتند که به تله افتاده اند. چویکوف تصمیم گرفت که برای دفاع از شهر به خریدن زمان دست بزند و بهای آن را با خون بپردازد.
    به سربازان گفته شد که هر کس که بدون داشتن جواز عبور قصد عبور از ولگا را داشته باشد درجا اعدام خواهدشد. چویکوف از ساحل شرقی ولگا تعداد زیادی سرباز را با قایق و هر وسیله دم دست دیگر به ساحل غربی اعزام کرد. تعداد زیادی از این سربازان توسط هواپیماهای آلمانی و آتش توپخانه کشته شدند اما آنقدر سرباز به استالینگراد واردشد که چویکوف بتواند قسمتهای باقی مانده شهر را نگه دارد. فشار آلمان ها ساعت به ساعت زیاد تر می شد تا جاییکه متوسط طول عمر مدافعین تازه وارد به کمتر از 24 ساعت رسید. تمام این واحدها در دفاعی ناامیدانه از شهر قربانی شدند. از 10000 جنگجوی لشکر سیزدهم نخبه گارد ،که به ساحل غربی ولگا رسیدند، 3000 مرد در اولین روز نبرد از بین رفتند و در انتهای جنگ تنها 320نفر از آنان زنده ماندند.
    فشار آلمانها تا اندازه یی افزایش پیداکرد که چویکوف ناچارشد چندین بار مقر فرماندهی خود را در شهر جابجا کند تا به دست آلمانها نیافتد.
    در قدم بعدی چویکوف سعی کرد تا فاصله خطوط دفاعی خود را با آلمانها کمتر کند. در این صورت هواپیماها و توپخانه آلمان از ترس آسیب رساندن به نیروهای خودشان کمتر جرات می کردند که روسها را بمباران کنند. در نیتجه این استراتژی نبرد استالینگراد به یک سری زد و خوردهای کوچک برای کنترل هر خیابان، هر ساختمان، هر طبقه و هر اتاق تبدیل شد. بعضی از ساختمان های کلیدی استالینگراد تا 15بار بین مدافعین و مهاجمین دست به دست می شد و هر بار به بهای ریختن خونهای بیشتر. روسها در جنگهای شهری و به ویژه در شبها ماهرانه تر از آلمانها عمل می کردند. این شکارچیان شبرو برای صید خود بیشتر از چاقو استفاده می کردند. از طرف دیگر ساختمانها و کارخانه های مخروبه شهر، استالینگراد را به بهشت تک تیراندازهای دو طرف مبدل ساخته بود. آنها با تفنگهای دوربین دار خود در گوشه و کنار به کمین می نشستند و هر جنبنده ای را به خاک و خون می کشیدند. شکار ویژه تک تیراندازان روسی سربازان آلمانی بودند که وظیفه داشتند برای دیگر همقطارانشان آب و غذا را به خط مقدم ببرند. با کشتن این سربازان فشار مضاعفی به دیگر سربازان وارد می شد. روسها به استالینگراد نام مستعار "دانشکده جنگهای خیابانی استالینگراد" راداده بودند.

    79679 004 2CF68FE1
    نظامیان و غیر نظامیان روسی که به اسارت ارتش نازی درآمدند

    اندک اندک ورود توپخانه کمکی روسها برتری تانکها و هواپیماهای آلمانی را خنثی کردند. روسها هر چه که داشتند ،از خمپاره تا راکت انداز، در شرق رود ولگا متمرکز کردند و هر چه توپ ضدهوایی داشتند در اطراف آن چیدند. آنها همچنین هواپیماهای بیشتری وارد صحنه کردند و از خلبانهای بهتری در جبهه استالینگراد استفاده کردند.
    برای سربازان و غیرنظامیان معدودی که در شهر باقیمانده بودند استالینگراد جهنم پایان ناپذیری از آتش گلوله، انفجار نارنجک، غرش هواپیما و دود بود. بوی مرگ از همه جا به مشام می رسید. روزها از پی هم می آمدند و مصیبت گسترده و گسترده تر می شد. چیوکوف مقاومت مردم شهر را چنین وصف می کند:
    "مردم حاضر بودند در راه دفاع از خانه و کاشانه خود مردانه بجنگند، همانجا کشته و در همان خاک مقدس به خاک سپرده شوند ولی عقب نشینی نکنند."
    در اواسط پاییز روسها تنها باریکه نازکی از ساحل غربی ولگا و چند خیابان جدا از هم را در استالینگراد در اختیار داشتند و آلمانها حمله دیگری به راه انداختند تا قبل از زمستان کار شهر را یکسره کنند اما مهماتشان در میانه حمله به آخر رسید و حمله شان به گل نشست.
    هیتلر که از استقامت مدافعین به خشم آمده بود هر لحظه سپاهیان بیشتری را به کام اژدهای استالینگراد می فرستاد. او لشکرهایش را از کناره های سپاه ششم بر می داشت و به داخل شهر روانه می کرد چرا که فکر می کرد نیروی روسها به آخر رسیده و آنها دیگر نیروی ذخیره ای برای حمله گسترده به جناحین ارتش ششم در اختیار ندارند. هیتلر بار دیگر روسها و استقامت آنها را دست کم گرفته بود.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #25
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    مقاومت روسها جنگ را به نبرد سنگر به سنگر تبدیل کرده بود
    <b>
    بازهم ژوکوف

    ژوکوف که در حال جمع کردن نیروهای ذخیره در پشت مدافعین استالینگراد بود مترصد یک فرصت برای ضربه زدن به ارتش ششم بود. در این میان زمستان سخت روسیه نیز فرارسید و کار را برای آلمان ها سخت تر از پیش کرد.
    یک سرباز آلمانی درخاطراتش نوشت:
    "در این بین، جای زخم حصل از سرما و یخزدگی پاشنه های من در سال گذشته که ظاهرا کاملا التیام یافته بود دوباره شروع به درد و ایجاد ناراحتی نمود. اصلا جرأت فکر کردن به نحوه مقاومت و امیدواری زنده ماندن دراین سرمای طاقت فرسا را نداشتم . با مشاهده آغازسرما به این شدت به طور حتم در ماه مارس همه چیز حتی سرتاسر پیکر ما هم تبدیل به یک پارچه یخ می شد.
    ما که نه راه به جایی داشتیم و نه وسیله برای رهایی از این سرمای کشنده همگی در میان حفره یخ زده خودمان دراز کشیده بودیم و مطمئن بودیم که سرما، امشب، فردا، پس فردا وفردای فرداها همچنان همراه با لرزش همیشگی سراپای ما ادامه خواهد داشت و با این وجود هنوز هم بیهوده امید زنده ماندن و یافتن راه نجات به هرطریق در تاریکی دلمان سوسو می زد. امیدی بیهوده و نابجا."
    ژوکوف نقشه ضدحمله گسترده خود را تکمیل کرد و اسم رمز آن را "عملیات اورانوس" گذاشت. او تصمیم گرفت که در فاصله 200 کیلومتری شمال و جنوب استالینگراد ارتشهایش را از ولگا عبور دهد و دو سر این چنگک را در فاصله دوری از استالینگراد به هم نزدیک کند تا تمامی ارتش ششم را یکجا به چنگ آورد. بار دیگر یک حمله برق آسا انجام شد اما اینبار توسط روسها. ژوکوف نه تنها قصد داشت تا استالینگراد را نجات دهد بلکه می خواست به حضور آلمانها در جنوب روسیه یکجا خاتمه دهد.
    بزرگترین بسیج نظامی ارتش سرخ در فاصله دوری از شرق استالینگرادانجام شد. یک میلیون سرباز، 14000 قبضه توپ سنگین، 1000 دستگاه تانک و 1350 فروند هواپیما گرد آمدند تا پوزه هیتلر را به خاک بمالند. ژنرال فون پاولوس که متوجه تجمع نیروهای عظیم روس شده بود به هیتلر پیشنهاد داد که ارتش ششم را از اطراف استالینگراد به عقب بکشد اما دیکتاتور آلمان فریاد کشید که" هرگز ساحل ولگا را رها نخواهم کرد."

    normal Paulus photo
    ژنرال فون پاولوس

    بسته شدن در تله

    روسها به روزنه ای مابین ارتشهای سوم و چهارم رومانی ،که قسمتی از نیروهای ارتش ششم را تشکیل می دادند، پی بردند و در روز 19 نوامبر(آذر) با اجرای یک ضدحمله سنگین توانستند از همین نقاط حمله کرده و رخنه ای را در اطراف ارتش ششم ایجاد کنند. روسها با اطلاعاتی که اسرای آلمانی کسب کرده بودند می دانستند که در میان صفوف دشمن رومانیایی ها از پایین ترین روحیه و کمترین تجهیزات برخوردارند. 4 روز بعد و در 200 کیلومتر بالاتر از استالینگراد، روسها واحدهای آلمانی را از کنار رود دن پس زدند. چنگالهای ژوکوف در 100 کیلومتری غرب استالینگراد به هم ملحق شدند و عملا ارتش ششم در محاصره قرارگرفت.
    در اواخر همان ماه فون پاولوس ،که به وخامت اوضاع پی برده بود، از هیتلر درخواست می کند که فرمان عقب نشینی صادرکند اما هیتلر با لجاجت درخواست عقب نشینی را رد می کند. او قول داد تا مهمات و آذوقه مورد نیاز لشکرهای فون پاولوس را از طریق هوا تامین کند اما هرمان گورینگ ،فرمانده نیروی هوایی هیتلر، نتوانست بیشتر از یک پنجم نیازهای پاولوس را از طریق پل هوایی تامین کند. این پروازها تا روز تسلیم کامل ارتش ششم ادامه یافت و نیروی هوایی آلمان 488 فروند هواپیمای باری خود را در طی این عملیات از دست داد. ارتش ششم ذخایر غذا، مهمات و سوخت خود را به سرعت به اتمام رسانید و سربازان آلمانی در وضعیتی مرگبار قرارگرفتند.
    ژوکوف برای اینکه ارتش ششم با شکستن محاصره فرارنکند شکافی به عرض 100 کیلومتر بین ارتش ششم و دیگر واحدهای آلمانی ایجادکرد و به سرعت 60 لشکر و 1000 تانک را در این ناحیه متمرکز کرد. او نمی دانست که نیازی به این همه تقلا ندارد چرا که هیتلر هیچگاه به فون پاولوس اجازه عقب نشینی نمی داد.
    سه هفته بعد 150 هزار سرباز به فرماندهی ژنرال فون مانشتاین برای کمک به ارتش محاصره شده فون پاولوس حرکت خود را آغازکردند. روسها از یک طرف به سدکردن پیشروی فون مانشتاین پرداختند و از طرف دیگر به فشار خود بر سپاهیان گرسنه و سرمازده آلمان افزودند.
    ژنرال آلمانی زیتزلرمی نویسد:
    "بزرگترین مشکل غیرقابل تحمل سربازان ما در استالینگراد علاوه بر سرمای کشنده گرسنگی مداوم و طاقت فرسای آنها بود. مشکلاتی متعدد همچون گرسنگی، تنهایی، غربت و نداشت راحتی و استراحت یاس و ناامیدی به خصوص سرمای گزنده و تلخ سربازان ما را از زندگی سیرکرده، همچون کابوسی طولانی و بی پایان همچنان ادامه داشت و پنجه در گلویشان انداخته بود.
    خواندن کلمه کابوس و تلخی ها چیزی نیست که بازگو و مجسم کننده واقعیت جهنمی به نام استالینگراد باشد. انگشتان دستهای من در اثر سرمای شدید در حال از کار افتادن است و روز به روز بدتر می گردد. آغاز این عارضه از ماه دسامبر گذشته شروع شد. ابتدا انگشت کوچک دستم چپم در اثر برخورد گلوله از دست رفت.چندی بعد سه انگشت وسط دست راستم به علت یخزدگی شدید از کارافتاد به طوریکه در حال حاضر به سختی قادر به نگهداشتن لیوان فلزیم به وسیله شست و انگشت کوچکم هستم. از دست دادن این انگشتها به کلی باعث یأس و شکست روحیه من شده است. انسان تا وقتی همه انگشتان خود را دارد قدر آنها را نمی داند وقتی که آنها را از دست داد به هنگام نیاز به انجام بعضی کارهای ظریف و کوچک به وسیله انگشتان پی به ارزش آنان می برد. بهترین کاری که من قادر به انجام آن با انگشت کوچک باقیمانده ام هستم تیراندازی کردن و کشیدن ماشه به وسیله آن است. به هر صورت دستهای من از این پس بدون داشتن انگشت هرگز قابل استفاده نخواهند بود و معلوم نیست در صورت زنده برگشت از جبهه چه کاری از من ساخته خواهد بود؟ تنها عاملی که مرا با وجود ناقص بودن دستها وادار به نوشتن این خاطرات ساخته مشغول داشتن خود و تا حدودی تسکین بخشیدن به نگرانیم در این سرزمین لعنتی است."

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #26
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    نتیجه جنگ
    ilw0468


    <b>
    سربازان ارتش ششم باوجود محاصره شدن به جنگ ادامه دادند و هرجا که توانستند به ساختن سنگر پرداختند. پس از تلاش نافرجام فون مانشتاین دیگر برای آنها روشن شده بود که راه نجاتی برایشان باقی نمانده است.
    ژوکوف به فون پاولوس اولتیماتوم داد تا تسلیم شود اما پاولوس تصمیم داشت تا به مقاومت ادامه دهد. ژوکوف فرمان خود را برای حمله نهایی به ارتش ششم صادر کرد. وی گمان می کرد که سربازان آلمانی در حدود 80000 نفر هستند اما در حقیقت بیش از 250000 نفر در حلقه محاصره سربازان روسی گرفتار آمده بودند. در روز 10 ژانویه روسها از تمام جهات به آلمانها حمله کردند. یک هفته بعد جبهه آلمانها شکاف برداشت و آنها به سمت شهر عقب نشینی کردند. حال دیگر برای آنها یک باند پرواز باقی مانده بود که آن هم در زیر آتش دائم توپخانه روسها قراداشت. در روز 22 ژانویه (بهمن) ارتش یخ زده ششم شروع به فروپاشی کرد. یک هفته بعد هیتلر فون پاولوس را به مقام فیلدمارشالی ارتقا داد. درجه او با هواپیما فرستاده شد و هیتلر به وی پیغام داد که هیچ فیلدمارشال آلمانی زنده اسیر نمی شود. فردای آن روز فون پاولوس اسیرشد و ارتش ششم تسلیم شد.
    در روز دوم فوریه 1943 (بهمن)آخرین مقاومتهای پراکنده آلمانها فروکش کرد. آلمانها در طی 6 ماه نبرد خونبار 150000 کشته و 91000 اسیر دادند که در بین آنها 25 نفر ژنرال و200 افسر وجود داشت. از این تعداد بیشمار تنها 5000 نفر توانستند پی از پایان جنگ از اردوگاه های مخوف سیبری جان به دربرده و به آلمان بازگردند. به علاوه، در این نبرد 150000 نفر تلفات نیز به متحدین ایتالیایی و رومانیایی هیتلر واردشد. روسها برای نجات استالینگراد جان 750000 نفر نظامی و بیش از 40000 نفر غیرنظامی را هزینه کردند.
    اما مهمترین باخت هیتلر آن بود که هیمنه شکست ناپذیری ارتش رایش سوم در نبرد استالینگراد شکسته شد. سربازان روسی آموختند که می توانند بر سپاه مجهز آلمان چیره شوند و دو سال ونیم بعد توانستند همان بلایی که هیتلر بر سر استالینگراد آورده بود بر سر برلین بیاورند. اکنون ارتش 62ام روسیه به عنوان یک واحد نمونه و برگزیده شناخته می شد و ژنرال چویکوف سربازانش را از استالینگراد تا برلین هدایت کرد. چویکوف بعدها به مقام فیلدمارشالی رسید و در دهه 60مدتی وزیر جنگ شوروی بود. استالین که از خبر نجات شهر سر از پا نمی شناخت به ژوکوف درجه فیلدمارشالی داد و جالب اینکه خود را نیز به این مقام متفخرکرد.
    اکنون هیلتردیگر چاره ای نداشت جز آنکه رویای رسیدن به چاه های نفت باکو را از سر به در کند.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #27
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    نبرد نرماندی ، آزادسازی فرانسه
    44hz1jp
    در ششم ژوئن سال ۱۹۴۴ ميلادی نيروهای متفقين تحت رهبری آمريکا و بريتانيا ، برای آزاد سازی اروپای تحت اشغال آلمان نازی اقدام به اجرای يکی از جسورانه ترين عمليات آبی- خاکی تاريخ بشر کردند.

    در اين روز که به D-Day شهرت يافته، نيروهای دريايی متفقين با برخورداری از پشتيبانی هوايی، تحت فرماندهی ژنرال دوايت آيزنهاور سربازان خود را به ساحل شمالی فرانسه رساندند.


    بعد از آنکه اين سربازان در خاک فرانسه فرود آمدند ژنرال آيزنهاور اين پيام را فرستاد:

    "مردم اروپای غربی! امروز صبح سربازان نيروی اعزامی متفقين در ساحل فرانسه فرود آمدند. اعزام اين سربازان بخشی از طرح ملل متحد برای آزادسازی اروپاست که با همکاری متحدين روس ما صورت گرفته است.پيام من به همه شما اين است: ساعت آزادسازی شما فرا رسيده است. حتی اگر اين حمله از کشور شما آغاز نشده باشد."

    ورود نيروهای متفقين به سواحل نرماندی در واقع آغاز عمليات آزادسازی نواحی تحت اشغال آلمان در اروپا بود. سه سال طول کشيد تا طرح اين حمله ريخته شد و حاصل آن عمليات گسترده ای بود که از لحاظ ابعاد بی سابقه بوده است.

    normal ryan04

    ژنرال جوليان تامسون که يک مورخ نظامی است، در مورد عمليات D-Day گفت: "عمليات عظيمی بود - فقط در روز D-Day به تنهايی - يکصد و پنجاه و شش هزار سرباز وارد خاک فرانسه شدند. يکصد و سی هزار نفر از طريق دريا و بيست و سه هزار نفر از راه هوا. طبيعی است که برای انتقال اين همه سرباز به کشتی و هواپيمای زيادی نياز است. چيزی حدود شصت هزار ناو و هواپيما در عمليات اين روز شرکت داشت."

    در حالی که سربازان به همراه خودروهای نظامی شان وارد خشکی می شدند، گروهی از خبرنگاران آنها را همراهی می کردند و از صحنه نبرد گزارش می دادند.
    سربازان بريتانيايی، آمريکايی و کانادايی در نبرد عليه آلمان تحت رهبری هيتلر تنها نبودند و نيروهای لهستانی، نروژی، بلژيکی، فرانسوی و چک نيز از آنها حمايت می کردند.

    2u3ziar

    سيدنی گلدبرگ که يکی از افسران اطلاعاتی نيروی هوايی سلطنتی بريتانيا در سال ۱۹۹۴ بود و در آن زمان در يک کشتی جنگی خدمت می کرد، وضعيت موجود را چنين توصيف می کند:

    "برخی از سربازان درست قبل از آنکه پايشان به خشکی برسد هدف قرار گرفتند. تمام آتشبارها و توپخانه های ساحلی نقش موثری نداشتند اما در عين حال برخی از آنها شديدا موثر واقع شدند. سرانجام سربازان بريتانيايی موفق شدند در بخشی از ساحل استقرار يابند. اين کار ساده ای نبود اما نسبتا سريع انجام شد. واضح است که عده زيادی جان خود را از دست دادند. وضعيت آمريکايی ها در ساحل اوماها بسيار دشوارتر بود زيرا آنها به تمام تجهيزاتی که دردسترس بريتانيایی ها قرار داشت مجهز نبودند. در بعد از ظهر روز D-Day جنگ خونينی در گرفت. برخی از کوماندو های نيروی دريايی سلطنتی که مجروح شده بودند برای درمان و بازگردانده شدن به انگلستان به کشتی من منتقل شدند. برخی از آنها جراحتهای شديدی ديده بودند. از ما هم خواسته شد که برای کمک به اين افراد چيزهايی مثل حوله - جوراب و لباس زير اهدا کنيم."

    از تعداد مجروحان و کشته شدگان در D-Day آمار رسمی موجود نيست. تخمين زده مي شود که در اين روز حدود سه هزار نفر کشته و هفت هزار نفر مجروح شده باشند. و اين در حالی است که پيش از حمله رهبران نظامی متفقين نگران بودند که ميزان تلفات از اين بيشتر باشد.


    در طی سه ماه بعد، دويست هزار نفر از نيروهای متفقين و دويست و پنجاه هزار نفر از نيروهای آلمانی کشته و يا مجروح شدند. پانزده هزار شهروند فرانسوی نيز در اثر اين درگيريها جان خود را از دست دادند.

    فرماندهان متفقين که نگران تلفات بالای احتمالی بودند در طرح ريزی عمليات خود دقت زيادی به خرج دادند. يکی از عوامل کليدی که به موفقيت آنها کمک کرد غافلگير شدن آلمانيها بود.

    متفقين با حقه ای حساب شده آلمانيها را به گونه ای فريب دادند که آنها تصور کردند حمله نه در نرماندی، بلکه در منطقه کاله که در شمال آن واقع است، صورت خواهد گرفت.

    4c96kqt
    نیروهای متفقین در انتظار پیاده شدن در ساحل

    جان کيگان که متخصص امور نظامی است در شرح ترفند متفقين گفت: "پيش از آغاز حمله متفقين ارتش مجازی ای را در قسمت باريک کانال مانش در جنوب انگلستان ايجاد کردند. يعنی در قسمتی که درست مقابل منطقه "کاله" در خاک فرانسه قرار ميگيرد. آلمانيها فکر می کردند که نيروهايی در اين منطقه مستقر شده اند. اما اصلا چنين چيزی واقعيت نداشت. متفقين موفق شدند تا با ايجاد ترافيک راديويی در اين منطقه آلمانيها را فريب دهند. آلمانی ها تصور مي کردند که يک ارتش عظيم به فرماندهی مارشال پتن در آنجا استقرار يافته. بعد هم در شب D-Day متفقين با ايجاد اخلال در امواج رادار و روشهای ديگر تظاهر کردند که ناوگانی از نيروهای آنها بريتانيا را ترک کرده و از طريق کانال مانش عازم منطقه کاله شده است. به اين ترتيب اين علائم مجازی صفحه رادار آلمانيها را پوشاند و آنها متوجه نزديک شدن ناوگان واقعی نيروهای متفقين نشدند."

    به اين ترتيب حقه متفقين موثر واقع شد. آلمانيها پر قدرت ترين واحد نظامی خود را به کاله فرستادند و يک واحد نظامی ضعيفتر را مسئول محافظت از نرماندی کردند.

    مورخان می گويند اگر روند رويدادها در D-Day به گونه ای ديگر بود، ممکن بود يک فاجعه به وجود آيد. شرايط بد آب وهوايی هم به نفع متفقين عمل کرد. زيرا آلمانی ها تصور نمی کردند که متفقين در چنين آب وهوای بدی اقدام به حمله کنند.

    از سوی ديگر بسياری از افسران ارشد آلمانی در حال انجام تمرينات جنگی بودند و فيلد مارشال "اروين رومل" که کارآمدترين فرمانده نظامی آنان بود برای جشن تولد همسرش به آلمان رفته بود.

    علاوه بر اين، سيستم ارتباط آلمانيها در اثر بمباران به شدت مختل شده بود.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #28
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    نتیجه جنگ
    1
    تجهیزات و ادوات جنگی متفقین در حال انتقال به جهبه مرکزی اروپا

    <b>
    ژنرال آيزنهاور، فرمانده ارشد متفقين با استفاده از اين فرصت مناسب آلمانی ها را غافلگير کرد. هانس فون لوک که از افسران يک واحد نظامی آلمان در نرماندی بود به خاطر دارد که ضعف ارتباطی آلمانيها تا چه حد به ضررشان تمام شد. او گفت:

    "ما آنقدر به ساحل نزديک شده بوديم و آنقدر آماده ، مجهز و آشنا به منطقه بوديم که حتی در تاريکی شب نيز می توانستيم حرکت کنيم. اما با اين حال به ما دستور اکيد داده شده بود که حرکت نکنيم و اين مايه دلسردی فراوان بود. شايد باور نکنيد اما علاوه بر اين، به ما دستور داده شده بود که در صورت وقوع حمله هوايی تمام واحد نظامی ما بايد فورا اقدام به حمله متقابل کند. اما بنا به دلايل نامعلوم ما از اين فرمان اطلاعی نداشتيم. اگر می دانستيم، در شب پنجم و ششم ژوئن که نيروهای بريتانيايی به ساحل نزديک شدند می توانستيم دست به ضد حمله بزنيم. اين مساله خيلی مايوس کننده بود. ما تنها در اوايل بعد از ظهر ششم ژوئن اجازه عمل يافتيم و توانستيم ضد حمله خود را ساعت شش آغاز کنيم. اما ديگر دير شده بود."

    درگيریهای سنگين تا پايان ماه ژوئيه ادامه داشت. اما سرانجام قدرت آلمانيها فروپاشيد و متفقين موفق شدند آزادسازی فرانسه و اروپای غربی را آغاز کنند.

    هر چند جنگ جهانی دوم ماهها پس از D-Day ادامه يافت اما ترديدی نيست که اين روز نقطه عطفی برای پيروزی متفقين بود.
    موفقيت اين عمليات تضمين کرد که هيتلر نتواند متفقين غربی، و ارتش سرخ را که از سمت شرق پيشروی می کرد؛ شکست دهد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #29
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    نبرد کورسک ، برزگترین نبرد تانک در تاریخ


    782px Eastern Front 1943 02 to 1943 08
    جهبه نبرد کورسک در اروپا

    <b>
    نبرد كورسك يا نبرد تانك ها نبردی است که در تاریخ ۱۳ ژوئیه سال ۱۹۴۳ در منطقه کورسک (Kursk) نزدیک مسکو، بین ارتش آلمان و شوروی رخ داد.

    این نبرد بزرگ ترین نبرد تانک در تاریخ جهان بود. در این روز، شش هزار و سیصد تانک آلمان و شوروی و ۲ میلیون و ۲۴۰ هزار سرباز پیاده نظام بر روی زمین، و ۴ هزار و چهارصد هواپیمای طرفین در آسمان به جان هم افتادند که در مدتی نسبتاً کوتاه دو هزار و نهصد تانک از میان رفت، ۲۳۸ هزار سرباز کشته و هفتصد هزار تن دیگر مجروح و از صحنهٔ نبرد خارج شدند و هیتلر برای نخستین بار مجبور شد دستور عقب نشینی بدهد که این آغاز پایان کار او بود.

    kursk 148

    این نبرد پس از آزاد شدن استالینگراد و خارکوف صورت گرفت. ژوکوف - مارشال شوروی در منطقهٔ نبرد - هشت خط دفاعی مدور پشت سرهم به وجود آورده بود و با استفاده از سیصد هزار غیر نظامی محلی که آلمانی ها تصور می کردند به زراعت مشغولند صحنه را مین گذاری کرده بود.



    Kursk Soviet machineguns
    مسلسل های ماکسیم از سلاح های موثر شوروی در این نبرد بود

    ژوکف در خطوط هشت گانه سه هزار و ششصد تانک و یک میلیون و سیصد هزار سرباز و ۲۰ هزار توپ مستقر ساخته بود و از سوم ژوئیه چند تاکتیک جالب بکار گرفته بود تا نیروهای آلمان تشویق به تعرض شوند. ارتش نهم آلمان چهارم و ارتش چهارم زرهی این کشور پنجم ژوئیه دست به تعرضات محدود زدند و خود را آشکار ساختند. تعرض همه جانبه المانی ها با ۹۴۰ هزار سرباز و ۲ هزار و هفتصد تانک از سحرگاه ۱۳ ژوئیه آغاز شد که با حمله متقابل ارتشهای شوروی روبرو گردید.

    wol errorبرای دیدن عکس در اندازه بزرگ اینجا کلیک کنید Bundesarchiv Bild 101III Zschaeckel 206 352C Schlacht um Kursk2C Panzer VI 28Tiger I29
    نه تانک های تایگر و نه نیروی زمینی آلمان نتوانستند جلوی شکست را بگیرند

    آلمانیها با تانکهای سنگین "پورشه" و "تایگر" که به تازگی دریافت داشته بودند حمله را آغاز کرده بودند که تانکهای سَبُک ت-۳۴ شوروی به میان آنها رفتند و سربازان این کشور با فداکاری و از جان گذشتگی بسیار با شعله افکن به سوزاندن تانکهای آلمان پرداختند و سپس توپهای شوروی مانع عقب نشینی تاکتیکی آلمانیها شدند. آتش مداوم بیست هزار توپ شوروی که به ابتکار ژوکف مستقر شده بودند امکان نداد که فرمانده ارتشهای آلمانی که خود را در دام دیده بود به موقع و سرعت بتواند نیروهای خود را از مخمصه نجات دهد و به موضع تازه عقب بکشاند. عقب نشینی آلمانی ها تنها پس از از دست دادن پانصد هزار سرباز (کشته، مجروح و اسیر) و بیش از نیمی از تانکها میسر شد و این تلفات سنگین مانع از آن شد که نیروهای آلمانی پس از عقب نشینی از صحنه، امکان حمله متقابل بدست آورند. کارشناسان و مورخان نظامی نوشته اند که نبرد کورسک را توپهای شوروی بردند.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #30
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    جنگ واترلو (آخرین نبرد ناپلئون)
    527px Waterloo Campaign map alt3svg
    آرایش طرفین درگیر در جبهه نبرد

    <b>
    اجماع اروپا عليه ناپلئون در مارس ۱۸۱۴ سبب شد تا وى مجبور به قبول تبعيد به جزيره الب شود اما بى خردى بوربون ها (خاندان سلطنتى فرانسه كه در انقلاب كبير از كار بر كنار شده و پس از تبعيد ناپلئون مجدداً بازگشته بودند) سبب شد تا ناپلئون مجدداً در آوريل ۱۸۱۵ تصميم به بازگشت به فرانسه را بگيرد و در مارس ۱۸۱۵ وارد جنوب فرانسه شد. امپراتور و امپراتورى فرانسه هنوز برازنده ناپلئون بود بنابراين در كل فرانسه هيچ كس از بوربون ها حمايت نكرد و در ۲۰ مارس او در پاريس بود و بوربون ها و سلطنت طلبان به دنبال سوراخى براى فرار.

    بسيج مجدد اروپا عليه ناپلئون
    اگر چه ناپلئون در ابتداى به قدرت رسيدن مجدد خود قصد جنگ نداشت اما براى سياستمداران اروپا مثل روز روشن بود كه ناپلئون «ضعيف شده» نيز براى نظم انگليسى، اتريشى و روسى خطرناك است و اگر قدرت بگيرد مى تواند ظرف سه سال مجدداً ۸۰۰ هزار سرباز بسيج كند. بنابراين سرداران بزرگ روسى و پروسى مجدداً فراخوانده شدند تا اين بار ناپلئون را قبل از آن كه به قدرت برسد در هم بكوبند ارتش هاى بزرگ اروپا با عجله به تقويت خود پرداختند و در ژوئن ۱۸۱۵ قريب به يك ميليون نفر را بسيج كردند. اين رقم افسانه اى بزرگترين تجهيز نيرو تا آن تاريخ بود.
    ۲۳۰ هزار سرباز اتريشى، ۳۱۰ هزار سرباز پروسى، ۱۰۰ هزار سرباز انگليسى و ۲۵۰ هزار سرباز روسى شالوده اصلى اين ارتش بودند. اما ناپلئون از اخبار ترس آور بسيج اروپا باكى نداشت او قبلاً نيز با نيروهايى چند برابر خود درگير شده بود.

    446px DelarocheNapoleon

    به استقبال تعيين كننده ترين نبرد قرن ۱۹
    سربازان فرانسوى هنگامى كه باخبر شدند نيمى از اروپا عليه فرانسه بسيج شده با وحشت و دلهره به انتظار عكس العمل ناپلئون نشسته كهنه سربازان فرانسوى مى دانستند كه آنها حتى اگر بر فرض محال اين ارتش يك ميليون نفره را شكست دهند باز هم برنده نبرد نخواهند بود چرا كه روسيه، پروس، اتريش، ايتاليا و اسپانيا آن قدر جمعيت دارند كه چنين ارتشى را با پول انگليسى ظرف يكسال مجدداً بازسازى كنند. اما حضور ناپلئون در ميان سربازان به آنها قوت قلب مى بخشيد و آنها را اميدوار مى كرد كه به اين جنگ مأيوس كننده دست بزنند.

    ناپلئون كه عادت نكرده بود به انتظار حمله دشمن بنشيند در ۱۴ ژوئن بى مهابا به اولين دسته هاى نظامى متفقين به فرماندهى بلوخر پروسى و ولينگتون انگليسى حمله كرد آنها در شمال فرانسه موضع گرفته بودند. امپراتور طبق عادت هميشگى خود را به ميان دو سپاه دشمن انداختند و مانع اتصال آنها به يكديگر شد. وى بلافاصله ابتدا به بلوخر حمله كرد و سپاه او را در بلژيك در هم كوبيد در اين نبرد ۲۰ هزار پروسى جان خود را از دست دادند.

    اما دو اتفاق ناپلئون را از پيروزى قطعى بازداشت او در اين نبرد فرصت داشت پروسى ها را كاملاً نابود كند اما اول خيانت يك ژنرال سلطنت طلب فرانسوى و دوم تعلل مارشال نى در تصرف جاده بروكسل بلوخر را نجات داد.

    wol errorبرای دیدن عکس در اندازه بزرگ اینجا کلیک کنید 800px Wellington at Waterloo Hillingford

    اگر چه نبرد را در اين مقطع ناپلئون برده بود اما او مى دانست كه بلوخر مردى از جان گذشته است و سربازان دستور پذير او ممكن است به سرعت دوباره گرد هم جمع شوند بنابراين او ژنرال گروشى را با ۳۶ هزار سرباز به دنبال بلوخر فرستاد و به وى تأكيد كرد كه مانع اتصال اين واحدهاى پراكنده به قواى انگليس شود و پس از آن با خيال راحت به دنبال ولينگتون رفت.

    ولينگتون پس از آن كه دريافت ناپلئون به چه سادگى ارتش بزرگ پروس را در هم كوبيده دريافت كه با ۷۰ هزار سرباز خود نمى تواند اميدى به پيروزى داشته باشد بنابراين تنها راه نجات خود را سنگر گرفتن در محلات مرتفع «مون سن ژان» در جنوب واترلو (۲۲ كيلومترى بروكسل) ديد.

    جاسوسان انگليسى مرتباً اخبار نگران كننده اى براى ولينگتون مى آوردند. ناپلئون عليرغم وجود باران شديد و زمين گل آلود خود را بسرعت به نزديكى واترلو رسانده حال آن كه بلوخر و پروسى ها هنوز نتوانسته اند قواى خود را جمع آورى كنند و قطعاً ناپلئون كار ولينگتون تنها را بسرعت خواهد ساخت.
    اما تقدير سرنوشت را به گونه اى ديگر رقم زده بود.

    wol errorبرای دیدن عکس در اندازه بزرگ اینجا کلیک کنید 800px Andrieux   La bataille de Waterloo

    واترلو
    در صبح ۱۸ ژوئن ناپلئون بدون آن كه منتظر رسيدن قواى كمكى شود با ۷۲ هزار نفر سرباز خود حمله را آغاز كرد توپ هاى فرانسوى جناح چپ انگليس را زير آتش گرفتند و سربازان مارشال نى بشدت مركز سپاه انگليسيان را تحت فشار قرار دادند انگليسى ها نااميدانه مقاومت مى كردند. ناپلئون تصميم گرفت به هر قيمتى نبرد را با نابودى جناح چپ انگليس ادامه دهد و نيروهاى ذخيره خود را آماده ورود به جبهه كرد اما ناگهان وجود توده هاى سياهى در شمال شرقى ميدان نبرد آه از نهاد او برآورد خبررسانان بسرعت خود را به ستادش رساندند و گفتند كه سپاه بلوخر در حال رسيدن است اين سپاه با كمك نيروهاى كمكى بازسازى شده و اكنون به ۸۰ هزار نفر رسيده بود.

    وقت اكنون حكم طلا را داشت ناپلئون بايد ظرف يك ساعت كار انگليسى ها را تمام مى كرد و گرنه الحاق اين دو نيرو كار را براى او تمام مى كرد. پياده نظام آرلون تحت فرمان مارشال نى زير آتش سنگين نيروهاى انگليسى حمله را آغاز كردند اين بار ديگر ناپلئون نمى توانست با برنامه ريزى نبرد را ادامه دهد او مجبور بود سپاه ولينگتون را بشكافد! توپخانه انگليسى بخش بزرگى از پياده نظام شجاع فرانسوى را كه اكنون تحت تأثير مرگ هم قطاران خود مصمم تر شده بودند از پاى درآورد اما سرعت آن را كم نكرد تنها ورود سواران اسكاتلندى سبب توقف حركت آنها شد ناپلئون كه با نگرانى نزديك شدن بلوخر را تماشا مى كرد آخرين واحد ذخيره خود يعنى سواران زرهپوش «ميلو» را وارد ميدان كرد تا بالاخره موفق به عقب راندن سواران انگليسى شد اما پس از آن متوجه شد جناح چپ انگليس اكنون از نيروهاى اصلى سپاه ولينگتون پر شده ناگهان رو به جناح راست دشمن كرد و بسرعت با كمك سواران خود در اين بخش به پيروزى رسيد انگليسى ها عليرغم مقاومت دليرانه چيزى تا از هم پاشيدن فاصله نداشتند اما ناگهان جناح راست فرانسه خود را رودرروى ۳۰ هزار سرباز تازه نفس پروسى ديد اينها بخشى از سپاه بلوخر بودند و خود بلوخر نيز در پشت سر ناپلئون و گاردش موضع گرفته بود. ناپلئون هنوز نااميد نبود (بالاخره گروشى بايد سر و كله اش پيدا مى شد) پروسى ها اكنون گارد امپراتور را زير آتش گرفته بودند اما واحدهاى ورزيده فرانسوى عليرغم تلفات سنگين، آرايش مربعى خود حفظ كردند تا آن كه ولينگتون به پشتگرمى نيروهاى تازه نفس بلوخر فرمان حمله عمومى در كل جبهه را صادر كرد و از اين لحظه به بعد ارتش فرانسه از وضعيت تهاجمى خارج شده و تحت فشار مهاجمان قرار گرفت. توپ هاى پروسى بى رحمانه نيروهاى در حال عقب نشينى را زير آتش گرفت در ساعت ۸ شب به نظر مى رسيد كه ديگر رمقى براى مردان ناپلئون نمانده باشد و تنها راه ، عقب نشينى به سمت پاريس بود. نبرد در نيمه شب پايان يافت در حالى كه جنازه ۵۰ هزار سرباز در واترلو برجاى مانده بود.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/