مدیر بخش اموزشی
کم کم یاد خواهی گرفت
تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست
و زنجیر کردن یک روح را
اینکه عشق تکیه کردن نیست
و رفاقت اطمینان خاطر
ویاد می گیری که بوسه ها قرارداد نیستند
و هدیه ها معنی عهد و پیمان نمی دهند
کم کم یاد می گیری
که حتی نور خورشید هم می سوزاند
اگر زیاد آفتاب بگیری
باید باغ خودت را پرورش دهی به جای اینکه
منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد
یاد می گیری که میتوانی تحمل کنی
که محکم باشی پای هر خداحافظی
یاد می گیری که خیلی می ارزی
کسی رو برای دوست داشتن انتخاب کن که قلب بزرگی داشته باشه!
تا مجبور نشی به خاطر اينکه تو قلبش وارد بشی خودت را کوچک کنی!
موفق كسی است كه با آجرهايی كه به طرفش پرتاب می شود، يک بنای محكم بسازد!
اشکی که برای شکست می ریزیم، عرقی است که برای تلاش نریختیم!
کاربر فعال
کسایی که بیدارن اسماشونو بگن تا 1 نمره به پایان ترمشون اضافه بشه
طا اتلاع صانوی هالم حیچ خوب نیثط !
عضو سایت
منم هستم .ساعت 4:10 صبح
صبح بخیر
کاربر فعال
باز که همه لا لا کردن ...
مگه نگفتم سنگر رو خالی نذارین ...
طا اتلاع صانوی هالم حیچ خوب نیثط !
عضو سایت
پرچم همچنان بالاست ساعت 4:52 صبح
کاربر فعال
اینم از شب زنده داری امشب همراه با چند بیت شعر :دی
عشق آدما به هم قصه خنده داريه
اولش قشنگ و بعدش همه گريه زاريه
وقتي عشقا همه ازدم مثل هم تموم ميشن
چرا باز بايد شروع کرد
آخه اين چه کاريه ؟
چرا باز بايد شروع کرد
آخه اين چه کاريه ؟
يکي پيدا نميشه تو رو واسه خودت بخواد
واسه چشم و ابروته هر کي که دنبالت مياد
به خدا دروغ ميگه وقتي ميگه عاشقته !
به خدا دروغ ميگه که جز تو چيزي نميخواد
به خدا دروغ ميگه
آره داره دروغ ميگه !
آدما عادت دارن از هم ديگه بت بسازن
راه صد ساله رو يک ساعته چهار نعل بتازن
وقتي که قديمي شد بگن ديگه خسته شدن
بگن اين کهنه شده به اون يکي دل ببازن
آخه اين چه کاريه !
آخه اين چه کريه !
مخور غم گذشته _ گذشته ها گذشته
هرگز به غصه خوردن گذشته برنگشته
به فکر آینده باش _ دلشاد و سر زنده باش :دی
کاربر فعال
i am alive
همه خوابن
صدای موس لامصب مثل ... موجودیت آدمو تو این تاریکی به خطر میندازه
بدتر از همه این تخت اکبیری دانشگاهه که فکر کنم از زمان دارالفنون به یادگار مونده با یه حرکت صدای گاری میده
طا اتلاع صانوی هالم حیچ خوب نیثط !
مدیر بخش اموزشی
باز در حجم زمستانی سردی دیگرسایه گسترد شبی دیگر و دردی دیگرشب نفرین شده ای رایت یلدا بر دوششب ننگی علم کشتن فردا بر دوششبی آشفته شبی شوم شبی سرگشتهشبی از سردترین قطب زمین برگشتهامشب از مملکت زاغ و زغن می آیماز لگد مالترین سمت چمن می آیمگفتنی هاهمه راز است ولی خواهم گفتسر این رشته دراز ات ولی خواهم گفتمن فرو پاشی ارکان وفا را دیدمخوش ندارید ولی اشک خدا را دیدمچه چمنها که نروئیده پریشان کردندچه خداها که فدای دو سه من نان کردندچه لطیفان که به پیران حبش بخشیدندچه ظریفان که به مشتی تنه لش بخشیدندهمه را دیدم و بر بستر خون خوابیدماین حکایت تو فقط میشنوی من دیدمشهر را با دهن روزه به دریا بردندکوزه بر دوش به دریوزه به دریا بردندآشنا!مردی و عصمت به اسارت رفتهجرعه نه،جام نه،میخانه به غارت رفتهدیده آماج کمان است قدم برداریدسینه تاراج خزان است قلم برداریدتا به کی زخم زبان رخنه کند در تن مانو به جایی نرسد خون جگر خوردن مانکم به این ورطه کشاندند و تحمل کردیم؟کم به ما آب ندادند ولی گل کردیم؟کم پراکنده شدیم از دم درهای بهشتبه گناهی که نکردیم و قلم زود نوشتکم در تب بازار ملامت کردندکم نوشتیم و نخواندند و قضاوت کردندترک این طایفه کن حلقه به گوش دل باشتو سلیمانی و این ران ملخ،عاقل باشبرقی اینگونه که بر روی زمین میبینیشعله خرمن دین است چنین میبینید
کسی رو برای دوست داشتن انتخاب کن که قلب بزرگی داشته باشه!
تا مجبور نشی به خاطر اينکه تو قلبش وارد بشی خودت را کوچک کنی!
موفق كسی است كه با آجرهايی كه به طرفش پرتاب می شود، يک بنای محكم بسازد!
اشکی که برای شکست می ریزیم، عرقی است که برای تلاش نریختیم!
کاربر فعال
سلام
هر کی بیداره شبش بخیر :دی
روی آن شیشه ی تب دار تو را ها کردم ، اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم ، شیشه بدجور دلش ابری و بارانی شد ، شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم ، با سر انگشت کشیدم به دلش عکس زیبای تو را ، عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم .
مخور غم گذشته _ گذشته ها گذشته
هرگز به غصه خوردن گذشته برنگشته
به فکر آینده باش _ دلشاد و سر زنده باش :دی
کاربر فعال
>> اما بعدش >>
و
>> خوب منم >>
>> ناچارا >>
>> اما >>
>> حالا دیگه >>
>> تنها دلخوشیام >>
+
+
طا اتلاع صانوی هالم حیچ خوب نیثط !
پاسخ با نقل قول
.gif "ketab khoon")
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)