صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 45

موضوع: تاريخ ديرين ترك هاي ايران

  1. #21
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    شروع تحقيرها
    مقارن با سرکار آمدن رژيم نژادپرست پهلوي نوشته زير در روزنامه سلامت چاپ گيلان درج مي گردد: « مقصد از خلع احمدشاه، نه اينکه تبديل اصول نظام به جمهوريت بود، نه، نه، نعوذبالله، بلکه تعويض طايفه قلدرآساي قاجاريان ترکي به سلاله طاهره نجيب پهلوي فارسي بود.»( منبع 31 ).
    تحقيرها در اين دوره شروع مي شود. مستوفي – استاندار دست نشانده حکومت پهلوي در آذربايجان- از سرشماري در آذربايجان به خرشماري تعبير مي کرد و با جمله معروف خود، انديشه تبعيض گرايانه سيستم نژادپرست پهلوي نسبت به آذربايجاني ها را عيان مي سازد: « آذربايجاني ها ترکند! يونجه خورده و مشروطيت گرفته اند، حالا نيز کاه مي خورند و ايران را آباد مي سازند». محمودافشار – تئوريسين مزدور دربار که هيچ حقي را براي ترکان کشور قائل نبود و حتي با 5 دفيفه آموزش زبان ترکي در مدارس و دانشگاه ها مخالفت مي کرد، پيشنهاد مدرسه هاي مادرانه در آذربايجان را مطرح مي کند. جوادشيخ الاسلامي تئوريسين ديگر در تکميل نظرات محمودافشار طرح جدا کردن اجباري نوزادان شيرخوار آذربايجاني و نگهداري آنها در شيرخوارگاههاي مخصوص که تا هفت سالگي تماس با والدينشان نداشته و کلامي از آنها نشنوند تقديم ديکتاتور زمان خود مي کند ( منابع 14و20 ). محسني رييس فرهنگ استان آذربايجان مي گفت: « هرکس که ترکي حرف ميزند، افسار الاغ به سر او بزنيد و او را به آخور ببنديد...»( منبع 40 ). ذوقي، رييس فرهنگي که بعد از محسني به آذربايجان آمد، صندوق جريمه ترکي حرف زدن در دبستان ها گذاشت تا هر طفل دبستاني آذربايجان که جسارت ورزيده و ترکي صحبت کند، جريمه شود.

    تئوريسين ترک خودباخته- احمدکسروي- نيز در اين زمان دست بکار ميشود و تئوري ساختگي زبان آذري يا زبان باستاني آذربايجان را ارائه مي کند و طبق آن، با کشف چند روستاي غيرترک زبان در آذربايجان، مدعي مي گردد زبان بومي آذزبايجان، آذري يا لهجه اي از فارسي بوده که در دوران مؤخر در اثر حمله ترکان و مغولان، زبان ترکي به آنها تحميل شده است. اين تئوري که به نقد آن خواهيم پرداخت بعدها دستاويز تئوريسين هاي مزدور ديگري شده است تا به آن شاخ و برگ دهند و زبان ترکي را زبان تحميلي بنامند.
    همراستا با اين سياست، جوک سازي عليه ملت هاي غيرفارس و ملت ترک شديدتر مي گردد. اقدامي که اگرچه در عامه مردم با نيت خاصي انجام نمي پذيرد، ولي در پشت پرده حمايت مي شود. اقدامي پليد که تا امروز نيز با ظهور دلقک هايي چون ماهي صفت (مستر بين) ادامه پيدا مي کند.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  2. #22
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    شروع تحريف ها
    همانطور که نوشته شد، با ظهور نظريه پردازان وابسته اي چون کسروي و محمود افشار و شيخ الاسلامي و ... تحريف هاي تاريخي عليه اقوام غيرفارس و نظريه هاي نژادپرستانه به نفع طبقه حاکم و ملت فارس، شروع شد. آنها قصد داشتند و دارند چنين تلقين کنند که صاحبين اصلي ايران فقط ملت فارس است و ساکنين اين منطقه از ديرباز از نژاد برتر پارس يا آريا بودند و براي توجيه وجود ديگر ملت ها در ايران يا زبان آنها را در حد گويش و لهجه فارسي تقليل مي دهند (مانند کردي و لري و بلوچي و حتي بعضاً خود ترکي!) و يا زبان هايي معرفي مي کنند که در اثر حمله خارجيان به مردم منطقه که اصالتاً آريايي بودند به آنها تحميل شده است (مانند زبان ترکي و عربي)!. تحريف هاي اين دوره دو محور عمده داشت، بزرگنمايي تاريخ و فرهنگ و زبان ملت فارس و خردکردن هويت ديگر ملت هاي ساکن ايران. در راستاي اولين محور تئوري ها و جعليات باستان شناسان غربي که در حال کندوکاو تپه هاي باستاني ايران بودند، به داد تئوريسين هاي شونيست داخلي رسيد. آنها قصد داشتند تاريخ ايران را محدود به دوران هخامنشي، ساساني و اشکاني کرده و دوران تمدن هاي باشکوه ماقبل آن و دوران حکومت هاي ترک و اسلامي بعد از آن را کمرنگ تر جلوه دهند!. به گونه اي مشکوک کورش و داريوش را تقديس و پرستش مي کردند! سرمايه هاي هنگفت جهت بزرگنمايي اين برهه از تاريخ ايران تحت نام جشن هاي 2500 ساله صرف مي شود و حتي مبداء تاريخ نيز به ابتداي حکومت هخامنشيان تغيير داده مي شود! شروع به تبليغ نژاد ساختگي آريا و منزه نشان دادن اين نژاد که تا آن تاريخ براي ملت هاي ايراني مجهول بود، کردند. از طرفي نيز ترک ستيزي و عرب ستيزي و اسلام ستيزي را در برنامه کار خود قرار دادند. اعراب و ترکان را دشمن ايران و ايراني و نابودکننده تمدن ايران معرفي کردند و گاه زبان مهاجمين! ( منابع 22و26 ).
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  3. #23
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    نژاد آريا و هخامنشيان
    آرتور گوبينو (سفير فرانسه در ايران) در کتاب " گفتگو در باب نژادهاي بشري" (1853-1855) مينويسد: «ميان اشراف و مردم عادي اختلاف نژاد وجوددارد. اشراف اروپايي همه از نژاد آريايي يعني نژادي که برحسب طبيعت، برتر، مسلط و تمدن ساز است، منشعب مي شوند. بنابراين حق حکمراني و استفاده از امتيازات (نامشروع) را دارند». گوبينو با اين تئوري تلاش کرد تا با توسل به افسانه نژاد آريايي و برتري اين نژاد، نابرابري اجتماعي ميان طبق اشراف با ساير طبقات جامعه را توجيه نمايد و از ايده او مي توان سرنخ علت ابداع افسانه آريا را کشف کرد ( منبع 22 ).
    اين تئوري پردازي گوبينو و هم مسلکان او مقارن بود با کشف کلمه آريا (به معني شورش، شورشي و شورش کردن) در کتيبه هاي هخامنشي و تحريف آن به مفهوم يک نژاد (توسط شارپ و کنت) و مطرح شدن تئوري زبان هاي هند و اروپايي توسط ويليام جونز (1786). پيوند اين تئوري زبان شناسي که خود با اشکالات بنيادي مواجه بود-که امروزه بر اکثر زبان شناسان عيان است- با ايده برتري نژاد آريايي اين نظريه را پيش کشيد که متکلمين زبان هاي هند و اروپايي از نژاد برتري بنام آريا، سرچشمه مي گيرند (يعني معادل قرار دادن مجموعه ژنتيکي و مجموعه زباني!) و اين تئوري قلابي، دستاويز استعمارگران گشت تا نسل کشي هاي قرن 20 را ترتيب دهند. ناصرپورپيرار - تاريخ نويس انقلابي معاصر- در سري کتاب هاي نگاهي به تاريخ ايران ( منبع 21 ) با مدارکي دقيق، پرده از يک تؤطئه تاريخي بر مي دارد و تاريخ نويسان و باستان شناسان شونيست ايراني را که اکثراً هنري جز بازنويسي و تواشيح نويسي تاريخ ساخته و پرداخته غرب ندارند، آنچنان شوکه مي کند که در جواب تئوري هاي انقلابي او جز بد و بيراه، حرفي براي گفتن ندارند! در اين کتب جديدالانتشار باستانشناسان و تاريخدانان غربي، متهم به جعل تاريخ براي ايران مي شوند. طبق تئوري ناصرپورپيرار، تاريخدانان غربي با يک سري اقدامات مشکوک و هماهنگ قصد دارند هخامنشيان را از غارت و تجاوزي که منجر به نابودي تمدن هاي ايراني قبل از خود شدند، تبرئه کنند. در اين کتاب ها با مدارکي قوي نشان داده مي شود که هخامنشيان نه تنها نجات بخش ملت هاي منطقه نبودند بلکه حتي در خود کتيبه هاي هخامنشي دائماً به نارضايتي هاي ملت هاي تحت سلطه هخامنشيان و سرکوب هاي وحشيانه توسط اين حکومت اشاره شده است. هخامنشيان نه تنها ايراني الاصل نبودند، بلکه قومي خونريز بودند که قوم يهود براي نجات اسيران خود در بابل آنها را اجير کرده بود! آنچه از آن بعنوان قانون حقوق بشر کوروش نام برده مي شود نيز چيزي نيست جز حق و حقوقي که براي يهوديان قائل بودند و نه ديگر اقوام. تورات بهترين شاهدي است که از خادمين قوم يهود، يعني کوروش و داريوش سخن مي گويد. هخامنشيان با تدبير و سرمايه يهود، سلطه خود را بر ديگر ملت ها گسترش مي دهند و آنچه امروز همچون تخت جمشيد، بعنوان شاهکارهاي دوران هخامنشي در بوق و کرنا گذاشته مي شود، حتي به تصريح خود سنگ نوشته هاي هخامنشي چيزي نيست جز گلچيني از هنر و معماري ديگر ملت ها. در اين کاخ ها حتي علامتي را نمي توان يافت که بتوان آن را هنر آريايي يا هخامنشي معرفي کرد. تخت جمشيد که بر خرابه هاي معابد تمدن عظيم ايلامي بنا شده است، بنظر مي رسد که تقليدي ناشيانه از ديگر تمدن ها و بخصوص معابد يهودي باشد. اما مي بينيم که مورخان غربي و اذناب ايراني آنها سعي در پنهان کردن و حتي تخريب آثار تمدن ايلامي و ديگر تمدن هاي نابود شده توسط هخامنشيان را داشته، در حالي که قداستي غير معمول و استثنايي توأم با افسانه پردازي براي هخامنشيان قائلند. آنها مي خواهند ملت فارس را مذبوحانه امتداد نژاد ساختگي آريا و وارثين تاج و تخت هخامنشيان معرفي کنند! غافل از اينکه چنين نيست و ملت فارس نيز بايد همپاي ديگر ملت ها به آتش افکار نژادپرستانه بسوزند و گرفتار ماليخولياي آريا گرايي و باستان پرستي شوند! آري اين است تمدن باشکوه هخامنشي با نژاد پاک آريايي اش! دروغ هايي که تاريخ نويسان مزدور غربي براي ما ساخته اند تا ملتهاي منطقه را تحقير کنند و يا به جان همديگر بياندازند! حکومت ظالم هخامنشي با آمدن لشگر نجات بخش اسکندر از صحنه ايران محو مي شود و جاي خود را به کلني هاي دست نشانده يوناني در ايراني مي دهد که مورخان غربي و نشخوارکنندگان آنها با تحريفات و جعليات فراوان قصد دارند پادشاهي هاي اشکاني و ساساني را در اين دوره علم کنند! توضيحات در اين موارد، بحثي مفصل مي طلبد و در اين مختصر نمي گنجد و خواننده را مصرانه دعوت به مطالعه تاريخ صحيح ايران باستان مي کنيم ( منبع 21 ).
    اين بود مختصري از تاريخ شروع باستان گرايي و آرياگرايي در ايران، انديشه اي که رضاشاه را در دوران جنگ جهاني دوم به سمت هيتلر، ديوانه نژادپرست قرن سوق داد.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  4. #24
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    زبان آذري يا زبان باستاني آذربايجان!
    کسروي تاريخ نويس آذربايجاني (1269-1324 هجري شمسي) اگرچه در زمينه تاريخ معاصر آذربايجان و تاريخ انقلاب مشروطه آثار معتبري دارد اما در زمينه زبان شناسي تئوري نادرستي را ارائه کرد که تبديل به دستاويز شونيسم فارس جهت نابودسازي فرهنگي ترک ها شد. وي بر اساس اين تئوري با استناد به وجود 4 روستاي غيرترک زبان در آذربايجان و چند بيت شعر به زبان ها و لهجه هاي گوناگون و متفاوتي ( هرزني، تالشي، تاتي، گيلکي و رازي) که خود همه آنها را آذري ناميد، مدعي شد زبان باستان آذربايجان آذري يا لهجه اي از پهلوي است که در دوران صفويان ترکي شده است. روشنفکرنمايان ديگري چون عبدالعلي کارنگ و تقي ارارني و ... نيز دنباله روي اين تئوري و سياست شده و هر يک با ارائه تئوري هايي مضحک قصد داشته اند که تيشه بر ريشه ترکان ايران زده و ارتباط آنها را با ترکان دنيا و اجداد ترک خود قطع کنند. گاه آنها را آذري ناميدند که زبان ترکي بر آنها تحميل شده و گاه تا ادعاهاي خنده داري چون ترکي لهجه اي از فارسي است، نيز پيش رفته اند! اما در رد اين تئوري ها به موارد زير بايد اشاره کرد:
    • زبان آذري چگونه زباني بوده است که جز چند دوبيتي و غزل و چند واژه از آن چيزي باقي نمانده است؟! و اگر قرار باشد اصالت و قدمت زباني در خطه آذربايجان مورد قبول واقع شود آنهم زبان ترکي است که از آن نه چند واژه و چندبيتي بلکه دهها ديوان و هزاران بياتي و فولکلور و چندين ميليون ترک زبان (؟) باقي مانده است که تنها دده قورقود خود به تنهايي به اثبات قدمت زبان ترکي در آذربايجان کافي است!
    • آيا چند چندبيتي آذري از زبان چند شاعر ساکن آذربايجان مي تواند دليلي بر آذري بودن تمام مردم هم عصر آن شاعر در آذربايجان باشد؟!
    • آذري چگونه زباني است که حتي خود تئوريسين آن مدعي اند که تفکيک آن از لري و گيلکي آسان نيست؟!
    • آذري چگونه زباني بوده که حتي دو نوشته هم شکل که لغات اصلي آن يکي باشد از آن پيدا نشده است؟
    • اين زبان باستاني چگونه زباني بوده که به سادگي جاي خود را به زبان ترکي آذري داده است؟ چگونه ترکان موفق شده بودند تا اعماق روستاها را ترک کنند؟! درحاليکه شونيسم فارس با 80 سال قدمت در عصر مخابرات و ماهواره و مطبوعات با صدها وسيله و ظلم و جور هنوز نتوانسته است يک روستاي آذربايجان را فارس کرده و زبان ترکي را در آدربايجان محو کند؟! چرا زبان مردم جمهوري آذربايجان در اثر دويست سال حکومت روس ها تغيير نکرده است؟!
    • چرا زبان مردم اصفهان که بيشتر از تبريز پايتخت ترکان و مغول ها بوده است، تغيير نکرده است؟!
    • چرا مغول ها به جاي زبان مغولي، ترکي را در ايران تحميل کردند؟! اگر قرار بود مهاجمين زبان خود را به ايران تحميل مي کردند، چگونه است که حتي يک روستاي مغول زبان در ايران يافت نمي شود؟
    • اگر وجود چند منطقه محدود در آذربايجان به زبان هاي تاتي و هرزني، دليل بر آذري بودن آذربايجان بوده، پس وجود ترکان قشقايي در استان فارس که تعدادشان بمراتب بيشتر از تاتي ها و هرزني هاي آذربايجان است نيز دليل بر ترک بودن استان فارس در گذشته مي باشد!!
    • اينکه زبان رايج امروز آذربايجان، لهجه و گويش زبان فارسي باشد، جوکي بيش نيست که مي تواند زاييده افکار آدمهاي بي سوادي باشد که هنوز فرق گويش و لهجه و زبان را نمي دانند (شايد هم مي دانند) و نمي دانند که زبان ترکي و فارسي از لحاظ ساختاري، گرامري و لغوي، دو زبان کاملاً متفاوتند که در يک ظرف نمي گنجند!
    • چرا تاکنون از پدر و مادر و پدربزرگ خود نشنيده ايم که بگويند من آذري هستم يا آذري صحبت مي کنم؟! آنها هميشه گفته اند و مي گويند: « من تورکم» يا « تورکي دانيش». به جز عده معدودي خودباخته فرهنگي که در اثر تبليغات شونيسم فارس از هويت خود بي خبر و شرمنده شده اند، کسي از اين اصطلاح ساختگي (آذري) استفاده نمي کند. اين مردمند که نام خود را بهتر مي دانند و احتياجي به نامگذاري چند روشنفکرنما را ندارند!

    پس زبان ترکي در ايران نمي تواند محصول حمله يک اقليت باشد، و اگر حتي بومي (ساکنين اوليه) بودن ترک هاي ايران را نيز نپذيريم بايد حداقل اقرار کنيم که وجود ترکان در ايران ناشي از يک يا چند مهاجرت بسيار گسترده قومي است که زبان مادري خود را به اين سرزمين آورده اند نظير مهاجرتهايي که بافت فرهنگي ديگر نقاط دنيا را شکل داده است!
    حتي خود شخص کسروي نيز در مقاله اي که به زبان عربي در نشريه العرفان نوشته است، عکس مطالب مورد ادعاي خود را – نظريه زبان آذري- مدعي مي شود ( منبع 44 ).
    به هرحال حتي اگر کسروي و همفکرانش هم راست بگويند و از زمان صفويان ترک شده باشيم، زبان ما و مادرمان و اجدادمان تا جاييکه مي شناسيم ترکي بوده و تحميلي ناميدن زبان مادري مان توهيني است غير قابل قبول! چه از زمان صفوي ترک شده باشيم و چه از زمان سومري ها، خواه از تبار ترک باشيم و خواه از تبار آريا، سخن گفتن و نوشتن و آموزش و پرورش به زبان مادري حق ما است و کسي نمي تواند اين حق اوليه را با استناد به تئوري هاي تاريخي از ما بگيرد!
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  5. #25
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    ما آذربايجاني هستيم، ترک هستيم يا آذري؟
    ما ترک هستيم و در قسمت هاي وسيعي از منطقه (ايران، جمهوري آذربايجان، ترکيه و عراق) به خصوص مرزهاي تاريخي آذربايجان زندگي مي کنيم، اگر بخواهيم به ملت و هويت ملي مان اشاره کنيم بايد بگوييم «ما ترک هستيم» و اگر بخواهيم به محل سکونت خود يا انشعاب و لهجه ترکي خود اشاره کنيم مي توانيم بگوييم که «ما آذربايجاني هستيم» يا « ما ترک آذربايجاني هستيم». مي دانيم که زبان اکثر ترکان ايران به خصوص ساکنين منطقه آذربايجان، ترکي آذربايجاني است و در کنار آن ترکي ترکمني و خراساني و ديگر لهجه هاي ترکي نيز در ايران وجود دارد. لفظ آذري به دو معني بکار مي رود:
    1. آذري به عنوان زبان باستاني جعلي
    2. آذري به معني خلاصه شده آذربايجاني.
    مصلحت آنست که بخاطر جلوگيري از سوء استفاده محافل شونيستي، از استفاده لفظ آذري حتي به معني دوم آن نيز خودداري کنيم. در اين نوشته در بعضي از موارد ملت ترک آذربايجاني به اختصار ملت آذربايجان ناميده شده اند.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  6. #26
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    آيا نژادي به نام نژاد فارس يا نژاد ترک داريم؟
    نظريه پردازان شونيسم فارس قصد دارند زبان فارسي را زبان يک نژاد خاص و خالص، يعني نژاد آريا معرفي کنند و از طرفي ديگر همه کساني را که شناسنامه ايراني دارند آريايي معرفي نمايند! اين، به مفهوم برابر قراردادن مجموعه نژادي با مجموعه فرهنگي زباني و برابر قرار دادن مرزهاي سياسي با مرزهاي ژنتيکي است! ادعاي اينکه تمام فارس زبان ها و همه ايراني ها از يک نژاد، يعني از يک پدر و مادر بوجود آمده اند و در طول تاريخ از اختلاط با ديگر نژادها و اقوام منزه مانده اند، ادعايي خنده دار است که فقط مي تواند از ذهن عليل نژادپرستان تراوش کرده باشد. ما نژادي به نام فارس و نژاد ترک نداريم!! بلکه ملت هاي ترک و فارس را داريم.
    ز طرفي ديگر نيز زباني خالص و ناب نيز نداريم! چنين ادعايي نيز بيشتر ادعايي شونيستي است. همه زبان ها در طول تاريخ از يکديگر تأثير گرفته اند و در کنار يکديگر رشد کرده و تکوين يافته اند. البته بعضي از اين تأثيرات در جهت تکامل يک زبان بوده و برخي در جهت تضعيف آن.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  7. #27
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    تعويض نام مکان ها و شهرها
    از ديگر اقدامات شونيسم که با سرکارآمدن ديکتاتوري رضاخان آغاز شد تغيير نام مکان ها به اسامي فارسي در ايران بود! سيستم شونيسم علاوه بر تکه تکه کردن آذربايجان در استان هايي با اسامي مختلف چون آذربايجان شرقي و غربي و همدان و زنجان و مرکزي و اخيراً اردبيل و قزوين اعطاي بعضي قسمت هاي منطقه آذربايجان به استتان هاي همجوار ( تهران، گيلان، کردستان و کرمانشاهان)، به تعويض نام بعضي شهرها نيز اقدام کردند که از آن جمله اند ( منبع 18 ):
    باش سوما = صومعه عليا، آشاغي سوما = صومعه سفلي، سئيوان = سگبان، کئچي قيران = بزکش، بين گول = هزاربرکه، موتالليق = متعلق، جووت = جوبند، کوشک ساراي = کشک سراي، پشتو = پشتاب، پينه شالوار = شادباد، گون دوغان = کندوان، ميو = مياب، موجا = خواجه مرجان، اروميه = رضائيه، سالماس = شاهپور، سولدوز = نقده، قول قاسيم = گول قاسم، توفارقان = آذرشهر-دهخوارگان، قره چور = سياه چور، شارابخانا = شرفخانه، کوجووار = کجاآباد، داش آتان = دانش آباد، بارش = بارنج، خاروانا = خروانق، سيداوا = سعيدآباد، اووشا = افشار، سلمان کندي = سلمان کند، ينگي جه = نيکجه، سوماقلو = سماق ده، تاتائوچاي = سيمين رود-قوشاچاي، ايکي سو = مياندوآب، قره گولي = کج ساران، واسميش = باسمنج، قره سو = سياه چشمه، آرازبار = ارسباران، يام = پيام، مليک کندي = ملکان، آجي چاي = تلخه رود، هلاکو = هرزند، باش بولاق = سرچشمه، سووش بولاق = مهاباد، قاراچاي = سيه رود، قوروچاي = شاه آباد، دوه چي = شتربان، انه مه = انانق، قره سو = سياه آب، قره گؤل = سياه گل، قيزيل اوزن = سفيدرور، قبله بولاق = قبله چشمه، زنگان = زنجان، سايين قالا = شاهين دژ، خيوه(خياو) = مشگين شهر، ميشوو = ميشاب، ساوالان = سبلان، قافلانتي = قافلانکوه، خوجا = خواجه، ساري قه يه = سارقيه، آخماقه يه = حکقيه، گوموش تپه = گوميشان، گوموش قه يه = دمشقيه، تيکان تپه = تيکاب.
    شونيسم ها به نام هاي ترکي در مرزهاي سياسي ايران کفايت نکرده و نام منطقه اي در جمهوري آذربايجان يعني آران را هم به همه جمهوري آذربايجان (آذربايجان شمالي) نسبت دادند تا بدينگونه نام آذربايجان را از صحنه سياسي دنيا محو کنند! اما علي رغم آرزوي اين دشمنان اکنون ملت آذربايجان در شمال رود آراز داراي دولتي مستقل، پرچم و سرود ملي و عضويت در سازمان ملل و پارلمان اروپاست.
    شروع تبعيض هاي حکومت مرکزي از 80 سال قبل نسبت به آذربايجان و البته ديگر مناطق و ملت هاي غيرفارس زبان، نظير کردها، ترکمن ها، عرب ها و بلوچ ها منحصر به مسائل فرهنگي و محدود کردن زبان آنها نبود، بلکه تبعيضات سياسي و اقتصادي را نيز به ملت هاي غيرفارس روا داشتند. انتصاب استانداران، فرمانداران و رؤساي دولتي غيرآذربايجاني و يا وابسته براي آذربايجان که درد مردم منطقه را درک نمي کنند از سياست هاي سيستم شونيستي در ايران بوده و هست، حتي نفوذ فعالين سياسي ترک و ديگر ملت هاي غيرفارس که درد ملت خود را درک مي کنند، در سيستم حکومتي به سختي امکان پذير است. بازگشت قسمتي از بودجه بعضي استان هاي ترک به تهران به عنوان سرمايه مازاد، نمونه اي از عوارض چنين سياستي مي باشد.
    امروز آثار تبعيض اقتصادي در آذربايجان براي کساني که شهرهاي استان هاي آذربايجاني و شهرهاي استان هاي تهران و فارس و اصفهان و خراسان را ديده اند ، ملموس است و از خود حتماً پرسيده اند که آيا اين وضعيت براي منطقه مستعد و پرظرفيت آذربايجان شايسته مي باشد؟! البته قدمت تبعيض هاي اقتصادي در آذربايجان نيز به زمان رضاشاه مي رسد... تبريز در اثر هجوم سيل هاي خانه برانداز در سال 1308 متحمل خسارات فراواني شد. در آن زمان که با صرف هزينه 500 ميليون ريال راه مخصوص آبعلي و آمل ساخته مي شد و از محل ماليات هاي جمع آوري شده از آذربايجان در دهات مازندران و سوادکوه سدهاي سيماني ساخته مي شد، مرکز براي تعمير سد تبريز و جبران خسارت 30 ميليون ريالي سيل به مردم، در اتاق هاي وزارت کشور دست به دست مي ماليد و بالاخره وزارت کشور تصميم گرفت شهرداري تبريز براي تعمير سد تبريز از بانک ملي وام گرفته و بتدريج از محل درآمد شهرداري مستهلک سازد... . در تابستان سال 1319 غله آذربايجان را که در محل 350 الي 400 ريال خرواري قيمت داشت، آقاي مستوفي استان دار دست نشانده رضاخان بدون توجه به مايحتاج مردم تبريز خرواري 140 ريال خريداري کرده و به مرکز حمل مي کرد و در فصل زمستان مردم شهر تبريز بي آذوقه ماندند و ناچار غله مانده و گنديده گرگان را خرواري 600 ريال خريداري کردند. فرمانده ارتش تبريز از کيفيت جوهاي خريداري شده به مستوفي مي نويسد: « به علت فاسد بودن اسب هاي ارتش نمي خورند» و آقاي مستوفي در حضور جمعي با نهايت بي شرمي چنين گفتند: « باکي نيست، حالا که اسب هاي ارتش نمي خورند مي دهم خرهاي تبريز بخورند!...» ( منبع 14 ). اين تبعيض ها بعد از انقلاب نيز ادامه پيدا کرد. بعد از انقلاب رتبه صنعتي استان آذربايجان شرقي از رتبه 3 به رتبه 17 نزول کرد و در سال 79 نسبت جمعيت بر واحدهاي صنعتي در استان اصفهان 13/2 برابر نسبت جمعيت بر واحدهاي صنعتي تمامي استان هاي ترک ايران بود. به جز چند کارخانه بزرگ در منطقه آذربايجان که تاريخ تأسيس آنها قبل از انقلاب و اکثراً به همت آذربايجاني ها بوده است و اکنون نيز بعضي از آنها ورشکست شده و يا در وضعيت اقتصادي خوبي قرار ندارند، اکثر صنايع استان محدود به کارگاه هاي کوچک و صنايع سطح پاييني چون کارتن سازي و صنايع غذايي شده است. در زمينه معادن و فلزات سرمايه گذاري دوران 8 ساله سازندگي در استان کرمان حدود 320 برابر سرمايه گذاري در چهار استان آذربايجان شرقي، غربي، اردبيل و زنجان بوده است ( منبع 32 ). کارشکني هاي مستقيم و غيرمستقيم دولت در سرمايه گذاري آذربايجان بوسيله مسئولين وابسته به مرکز موجب گريز سرمايه ها و بدنبال آن نيروي کاري و تحصيل کرده از آذربايجان و سرازيري آن به شهرهاي تهران و کرج و شهرهاي فارس نشين شده است. به روايتي آمار مهاجرت از آذربايجان در زمان جنگ ايران و عراق بيش از آمار مهاجرت استان خوزستان بوده است! يعني عاملي بدتر از جنگ در آذربايجان حاکم مي باشد! در آمارهاي رسمي ارائه شده آمار بيکاران استان هاي آذربايجاني کمتر از استان هاي فارس نشين مي باشد! که البته واضح است اين هم به معني حل معضل بيکاري نيست بلکه به معني فرار بيکاران از منطقه و اسکان آنها به شهرکهاي اقماري تهران چون اسلامشهر، شهريار و ... مي باشد. در حاليکه طرح اتوبان جاده پررفت وآمد و ترانزيت تهران-تبريز-اروپا با تأخير مواجه مي شود، مسافرين بايد مسافت 630 کيلومتري بين تبريز و تهران را با صرف 12 ساعت در قطار طي کنند و با وجود آزادراه تهران-اصفهان، به طرح قطار سريع السير تهران- اصفهان نيز بودجه تخصيص داده مي شود تا اين مسافت به دو ساعت تقليل پيدا کند. 53 ميليارد تومان براي قطار هوايي داخل شهري در تهران صرف مي شود تا کشاورز بيکار آذربايجاني، منطقه مستعد آذربايجان را به قصد ساخت ستون هاي بتني اين ريل هوايي، ترک کند!
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  8. #28
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    آسيميلاسيون
    ز تبعيض ها و تحريف ها وتحقيرها هر چند خلاصه نوشتيم، اما هدف از اين اقدامات چيست؟ البته همانطوريکه گفته شد هدف نهايي، استعمار ملت هاي ايراني است و ابزار شونيسم نيز در راه رسيدن به اين هدف آسيميلاسيون يا حل کردن ملت هاي غير فارس در داخل ملت فارس است. در اين راه نيز زبان ما را هدف گرفتند. آنها مي دانستند اگر زبان ما را نابود کنند ادبيات و تاريخ ما را نيز مي توانند انکار کنند. آموزش و پرورش و انتشار کتاب و مجله به زبان مادريمان را محدود کردند و در نتيجه زبان ما محدود به مکالمات روزمره و سطحي شد. وقتي زبان نيز پشتوانه نوشتاري نداشته باشد و دايره استفاده از آن از مکالمات روزمره تجاوز نکند، کلمه ها فراموش شده و زبان فقير مي شود. اين فقر نيز خبيثانه دستاويزي براي تحقير افرادي (بخصوص نسل هاي جديد تر) مي گردد که بي خبر از همه جا زبان مادري شان را از آنها مضايقه کرده اند! آنها متهم مي شوند که شما زبانتان لهجه اي بيش نيست که ملغمه اي از زبان فارسي مي باشد ! نه شاعر داريد و نه ادبيات! دو تا شاعر داريد آنهم شعر فارسي گفته اند ! اجدادتان نيز وحشياني بوده اند که به ايران حمله کرده اند ! و بيچاره جواني که خواندن و نوشتن به زبان مادري اش را نمي داند و نگذاشته اند تاريخ صحيح خود را بخواند و گوش او را با نژاد پاک آريا و زبان برتر فارسي کر کرده اند ، و تاکنون نامي از دده قورقورد و فضولي و نسيمي نشنيده است، شروع به باور کردن دروغ ها و تهمت هاي اين مکاران نژادپرست مي کند. جوک ها و تحقير هاي گستاخانه نيز او را بيشتر دچار حس حقارت نموده و گاه کار به جايي مي رسد که خود ناخواسته هم سوي سيستم شونيسمي گشته و هويت خود را انکار مي کند. مي گويد من آذري هستم نه ترک! از ترکي صحبت کردن مي پرهيزد! لهجه ترکي خود را پنهان مي کند! اسامي کوروش و داريوش را براي کودکان ترک خود انتخاب مي کند! با کودکان خود فارسي سخن مي گويد يعني به زباني که خود سخن گفتن به آن را درست بلد نيست! مهاجرت به تهران و بريدن از زادگاه خود، براي او تبديل به آرزو مي شود و در تهران نيز اگر بپرسي ترکي يا فارس مي گويد پدر و مادرم ترک است ولي من بچه تهرانم! براي اينکه حساب خود را از ترک ها جدا بسازد، در تعريف جوک هاي ضد ترکي با جوکرها همگام مي شود! او ديگر ترک نيست او آسيميله شده و اختيارش در دست اربابان شونيست است!
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  9. #29
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    آيا زبان فقط وسيله تفهيم و تفاهم است؟
    هنگامي که از ابتدايي ترين حق خود يعني تحصيل به زبان مادري دفاع مي کنيم، به ما گفته مي شود که تاريخ اين حرف ها گذشته، امروز عصر جهاني شدن است و زبان فقط وسيله تکلم و تفاهم است وفرقي نمي کند با چه زباني صحبت کني و بنويسي!
    در پاسخ بايد گفت که اينچنين نيست، حتي ملت پيشرفته اي چون فرانسه در اتحاديه اروپا راضي به دست کشيدن از زبان مادري خويش نيست و حتي راضي نيست زبان دومي را به عنوان زبان ارتباطي انتخاب کند. در خود ايران براي حفظ و گسترش زبان فارسي و پيرايش آن از زبان هاي خارجي، کلي انرژي و هزينه صرف مي شود و فرهنگستان زبان فارسي به جاي کلمات آشنا و جا افتاده اي چون توليد، حدس، وسائل و ابزار و سقوط، واژه هاي ناهنجار فراوري، گمانه زني، سامانه و فروشد، را ابداع و به خورد ملت مي دهد و شعار « فارسي را پاس بداريم» گوش فلک را کر مي کند!! حتي از ماليات ما ترک ها به جاي آموزش زبان مادري مان، کتاب هاي درس فارسي به تاجيکستان و افغانستان و حتي عربستان صادر مي شود و بورسيه هاي زبان فارسي به دانشجويان هندي و پاکستاني با کمک هزينه هاي قابل توجه به آنها براي يادگيري زبان فارسي در خود آن کشور ها و ايران اعطا مي گردد و هر سال انواع و اقسام سمينار هاي ادبيات فارسي برگزار مي شود! چرا در جريان مدرنيته و جهاني شدن فقط بايد زبان هاي غير فارسي فدا شود؟!
    زبان فقط وسيله تفهيم و تفاهم نيست! زبان دروازه ذهن انسان به محيط اطراف و شالوده ذهني اوست! انسان با زبان است که محيط خود را درک مي کند و نظام فکري اش شکل مي گيرد . زبان وسيله خلاقيت و روشنفکري است!
    بق نظريه روانشناسان-زبانشناسان دوازده سال اول زندگي يک شخص از لحاظ فراگيري زبان دوران تطبيق محسوب مي شود و بعد از آن دوران يادگيري. يعني در دوازده سال اول زندگي، شخص ضمن فراگيري زبان ، با زبان فراگرفته شده خود را به محيط اطراف تطبيق مي دهد و سيستم فکري اش مي گيرد. زماني اين نظام فکري و تطبيقي تکميل مي شود که سواد آموزي شخص به زبان مادري تکميل گردد، يعني علاوه بر فراگيري کامل تکلم به زبان مادري ، خواندن و نوشتن به زبان مادري را نيز ياد بگيرد. متأسفانه اين فاجعه اي است که براي بيش از پنجاه در صد از کودکان ايراني اتفاق مي افتد. يعني سيستم آموزشي ايران کودکاني را تربيت مي کند که سيستم فکري-تطبيقي آنها بطور کامل شکل نگرفته است. البته بايد گفت که آموزش به زبان مادري به معني تک زبانه بودن نيست و زبان دومي را نيز مي توان در کنار زبان مادري ياد گرفت.
    مروز عوارض ممنوعيت فراگيري آموزش به زبان مادري را مي توان به سهولت مشاهده کرد که در ادامه به آن مي پردازيم:
    • عدم تکميل نظام فکري و شخصيتي فرد (به هيچکدام از زبان هاي مادري و فارسي) که عوارضي چون کاهش خلاقيت و ضعف بيان را به همراه دارد. در مورد مسئله کاهش خلاقيت، مي توان به تحليل جلال آل احمد در ساليان پيش اشاره کرد. ايشان ضمن انتقاد از سيستم آموزشي تک زبانه ايران يکي از دلايل رويکرد اخير ترک هاي ايران به فعاليت هاي اقتصادي و حتي يدي را گريز ناخودآگاه آنها از ضعفي مي داند که در خلاقيت هاي ادبي دچارش گشته اند. خلاقيت ادبي نيز نقطه آغاز خلاقيت هاي فرهنگي و روشنفکري است.
    • درمورد ضعف قدرت بيان که متأسفانه بگونه اي غيرمنصفانه موضع تفريح عده اي از هموطنان نيز شده است مي توان به تفاوت فاحش قدرت بيان و روابط عمومي غيرفارس زبان ها و فارس زبان ها در هر دو زبان مادري و زبان فارسي اشاره کرد. موارد بسياري مي توان مشاهده کرد که کودک ترک زبان از مطرح کردن سئوال يا ايده خويش در کلاس يا جمع به زبان فارسي و حتي در بين مجموعه همزبانان خويش و به زبان مادري خود نيز گريزان است. اين پديده را در قشر تحصيل کرده و بزرگسال نيز مي توان مشاهده کرد. کسي که از بيان تفکرات خود مي هراسد، در فکر کردن نيز تنبل مي شود.
    • از طرف ديگر تحقير و بي توجهي به زبان مادري يک کودک مي تواند به جدايي عاطفي او از مادر و خانواده بيانجامد که خود سر آغاز مشکلات رواني و شخصيتي و اجتماعي فراواني است.
    • افت تحصيلي دانش آموزان مناطق غيرفارس حتي به زبان دوم يعني فارسي نيز طبق اظهارات وزارت آموزش و پرورش نيز مشکلي است که مي توان به آن اشاره کرد.
    • شخصي که به هويت خود بيگانه شد و علاقه خود را نسبت به ملت و منطقه سکونت خود از دست داد، به راحتي و با کوچکترين مشکلي از محل سکونت خود مهاجرت نيز مي کند.
    زبان ها و فرهنگ هاي متفاوت دستآورد هاي بشري در هزاران سال زندگي خود بر روي کره خاکي و در واقع دريچه هاي متفاوت نگرش آنها به هستي است. تک تک آنها گنجينه هاي ارزشمندي هستند که مستحق محافظت و شکوفايي مي باشند. امروزه سازمان هاي فرهنگي دنيا سعي در بررسي و محافظت از زبان هاي متفاوت دنيا و حتي مواظبت از زبان هاي قليل المتکلم در حال نابودي دارند. به عنوان مثال يونسکو جهت حفظ و رشد زبان هاي موجود دنيا روز 21 فوريه را به عنوان روز زبان مادري اعلام کرده است. ولي متأسفانه در کشور ما عده اي نژادپرست به بهانه وحدت ملي به دنبال نابودي تنوع فرهنگي در ايران هستند. براي وحدت رو به رشد ملت هاي دنيا در سايه گسترش تکنولوژي هاي ارتباطي لزومي به نابودي زبان هاي مادري نيست، بلکه اين زبان بين المللي ارتباطي است که در کنار زبان مادري بايد آموزش داده شود.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  10. #30
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    حرکات آزاديخواهي آذربايجان
    در طول تاريخ آذربايجان مهد حرکات روشنفکري و آزاديخواهي بوده است، در اعصار گذشته قيام بابک خرمدين در آذربايجان مهمترين قيام آذربايجاني ها عليه اشغالگران سرزمين خويش بود که با خيانت هاي افشين - سردار خودفروش ايراني- با شکست مواجه شد. هم اکنون نيز بعد از 1200 سال، اين قيام به عنوان سمبل حرکت مدرن آزاديخواهي مردم آذربايجان انتخاب شده است و همه ساله دهها هزار نفر از مردم آزاديخواه آذربايجان در روز تولد اين قهرمان ملي در هفته دوم تيرماه با وجود محدوديت هاي پليسي و مشقت هاي فراوان در قلعه باقي مانده از او بر فراز کوه هاي قاراداغ حاضر شده و خواسته هاي به حق خود را به گوش جهانيان ميرسانند.
    از حرکات معاصر آذربايجان مي توان به انقلاب با شکوه مشروطه اشاره کرد که حرکتي بسيار مترقي در آن زمان محسوب مي شد. ارمغان آن نيز اولين قانون اساسي مشروطه ايران بود يکي از اصول آن انجمن هاي ايالتي و ولايتي در کنار مجلس شورا مي باشد. طبق اين اصل مترقي هر ايالتي مجلسي را بر مي گزيند که علاوه بر اداره امور محلي هر ايالت قدرت کنترل حکومت مرکزي را نيز داشت تا بدينگونه قدرت استبداد مهارتر شود. ستارخان قهرمان آذربايجاني اين انقلاب ، توسط غير آذربايجاني هايي مقيم مرکز (ارمني ها و بختياري ها) که انقلاب را به نفع خود مصادره کرده بودند در پارک اتابک تهران محاصره و شهيد شد.
    شيخ محمد خياباني از مبارزين و مدافعين انقلاب مشروطه، مؤسس فرقه دموکرات (اول) و مدير روزنامه تجدد در تبريز بود. او با تأسيس فرقه دموکرات و دولت ملي آزاديستان (1920) در آذربايجان انقلابي فکري و سياسي را در آذربايجان رهبري مي کرد. او که آرمان هاي انقلاب مشروطه را در ايران شکست خورده و مجلس شورا و انجمن هاي ايالتي را تعطيل شده مي ديد و از طرفي نيز شاهد فروش ايران به بيگانگان توسط دولت مرداني چون وثوق الدوله (غير آذربايجاني) بود، به اميد نجات کل ايران حرکت آزاديخواهي خود را از آذربايجان شروع کرد. او در مدت شش ماه حکومت ملي علاوه بر احياي انجمن هاي ايالتي و ولايتي، تحولات فرهنگي و اجتماعي بسياري را در آذربايجان آغاز نمود. افسوس که دولت مرکزي تاب و توان ديدن آزادي و سربلندي ملت آذربايجان را نداشت. روحاني روشنفکر آذربايجاني با کودتاي خونين مخبرالسلطنه وکيل تهران کشته مي شود و جسد مثله شده او را به خدمت وي مي برند.
    با سرکار آمدن رضا شاه بعد از کودتاي 1299 ه.ش (1920 ميلادي)، ارتشي بيسوادي که از طرف انگليس به سلطنت گمارده شد، حکومت مرکزي بر استبداد خود افزود و باقي مانده دستاوردهاي انقلاب مشروطه نيز تعطيل گشت. در طول 20 سال حکومت وي تا 1940 که قواي ايران توسط متفقين اشغال شد آذربايجاني ها علاوه بر ظلم معمول حکومت مرکزي بايد ظلم مضاعف ناشي از تبعيضات قومي و ملي را نيز تحمل مي کردند که شرح آنها قبلاً نوشته شد. در محدوده 1320 تا 1324 در اثناي اشغال ايران توسط متفقين و ضعف حکومت مرکزي ايران، نشريات و حرکات روشنفکري آذربايجاني فرصت اندکي يافتند نفسي تازه کنند. بالاخره در سال 1324 حرکت آزاديخواهي ملت آذربايجان که از ظلم رژيم رضاخاني جانشان به لب رسيده بود، از زير خاکسترها بار ديگر بيرون آمد و حکومت يکساله ملي در آذربايجان به رهبري سيد جعفر پيشه وري در آذربايجان برقرار شد. اين حکومت خود مختار از 21 آذر 1324 تا 21 آذر 1325 در آذربايجان حاکم بود و بالاخره با توطئه حکومت مرکزي به گونه اي وحشيانه سرکوب گشت. به خاطره اهميت تاريخي اين دوران در مبحث بعدي اندکي بيشتر اين دوران را مرور خواهيم کرد.
    با اشغال آذربايجان توسط قواي محمدرضاشاه و تثبيت اقتدار وي با کودتاي 1332 اين شاه جوان ستم هاي پدرش به آذربايجان و ديگر ملت هاي غيرفارس را با شدت بيشتري ادامه داد. فشار و خفقان ملي بيشتر شد و هر کسي صحبت از زبان مادري ترکي مي کرد به اتهام داشتن مرام کمونيسم تحت تعقيب و شکنجه قرار مي گرفت. از چاپ هر گونه کتاب و اثر ترکي جلوگيري مي شد و حتي در شهرهاي مرزي آذربايجان، پخش موسيقي و ترانه ترکي هم ممنوع بود. اين فشار هاي مضاعف برملت ترک آذربايجان، بعد از گذشت 32 سال، آذربايجان را به يکي از کانون هاي فعال انقلابي ديگر عليه ظلم و جور ديکتاتورهاي تهران مبدل ساخت. مردم آذربايجان همگام با ديگر ملت هاي ايراني براي پايان دادن به ظلم و جور 57 سال حکومت ديکتاتوري رژيم پهلوي در قالب انفلاب اسلامي قيام کردند.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/