صفحه 28 از 29 نخستنخست ... 18242526272829 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 271 تا 280 , از مجموع 645

موضوع: غزلیات خواجوی کرمانی

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    بسالی کی چنان ماهی برآید

    وگر آید ز خرگاهی برآید


    چو رخسارش ز چین جعد شبگون

    کجا از تیره شب ماهی برآید


    اگر آئینه چینست رویش

    بگیرد زنگ اگر آهی برآید


    بسا خرمن که در یکدم بسوزد

    از آن آتش که نا گاهی برآید


    همه شب تا سحر بیدار دارم

    بود کان مه سحرگاهی برآید


    گدائی کو بکوی دل فروشد

    گر از جان بگذرد شاهی برآید


    عجب نبود درین میخانه خواجو

    که از می کار گمراهی برآید

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #2
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    گوئی بت من چون ز شبستان بدر آید

    حوریست که از روضهٔ رضوان بدر آید


    دیگر متمایل نشود سرو خرامان

    چون سرو من از خانه خرامان بدر آید


    هر صبحدم آن ترک پری رخ ز شبستان

    چون چشمهٔ خورشید درخشان بدر آید


    آبیست که سرچشمه‌اش از آتش سینه‌ست

    اشکم که ازین دیدهٔ گریان بدر آید


    تا کی کشم از سوز دل این آه جگر سوز

    هر چند که دود از دل بریان بدر آید


    شرطست نه بر چشمه که بر چشم نشانند

    مانند تو سروی که ز بستان بدر آید


    زینسان که دلم در رسن زلف تو آویخت

    باشد که از آن چاه ز نخدان بدر آید


    گر نرگس خونخوار تو خون دل من ریخت

    شک نیست که بس فتنه ز مستان بدر آید


    آید همه شب زلف سیاه تو بخوابم

    تا خود چه ازین خواب پریشان بدر آید


    از کوی تو خواجو بجفا باز نگردد

    بلبل چه کند گر ز گلستان بدر آید

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #3
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    به خشم رفتهٔ ما گر به صلح باز آید

    سعادت ابدی از درم فراز آید


    حکایت شب هجر و حدیث طره دوست

    اگر سواد کنم قصه‌ئی دراز آید


    چو یاد قامت دلجوی او کند شمشاد

    رود بطرف لب جوی و در نماز آید


    برآید از دل مشتاق کعبه نالهٔ زار

    اگر بگوش وی آوازه حجاز آید


    کجا بملک جهان سردر آورد محمود

    اگر چنانک گدای در ایاز آید


    زهی سعادت آنکس که از پی مقصود

    رود بطالع سعد و سعید باز آید


    کی از هوای تو باز آیدم دل مجروح

    که پشه باز نیاید چو صید باز آید


    دلی که در خم زلفت فتاد اگر سنگست

    ز مهر روی تو چون موم در گداز آید


    چو عود هر که ز عشاق دم زند خواجو

    ز سوز فارغ و از ساز بی نیاز آید

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #4
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    بلبل دلشده از گل به چه رو باز آید

    که دلش هر نفس از شوق بپرواز آید


    آنکه بگذشت و مرا در غم هجران بگذاشت

    باز ناید وگر آید ز سر ناز آید


    همدمی کو که برو عرضه کنم قصه شوق

    هم دل خسته مگر محرم این راز آید


    از سر کوی تو هر مرغ که پرواز کند

    جان من نعره زنان پیش رهش باز آید


    هر نسیمی که از آن خطه نیاید با دست

    خنک آن باد که از جانب شیراز آید


    ما دگر در دهن خلق فتادیم ولیک

    چاره نبود زر اگر در دهن گاز آید


    لاله رخساره بخون شوید و سیراب شود

    سرو کوتاه کند دست و سرافراز آید


    بلبلی را که بود برگ گلش در دم صبح

    بجز از ناله شبگیر که دمساز آید


    گر سگ کوی تو بر خاک من آواز دهد

    جان من با سگ کوی تو به آواز آید


    ور چو چنگم بزنی عین نوازش باشد

    ساز بی ضرب محالست که بر ساز آید


    بلبل دلشده گلبانگ زند خواجو را

    که درین فصل کسی از گل و می باز آید ؟

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #5
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    عشقست که چون پرده ز رخ باز گشاید

    در دیدهٔ صاحب‌نظران حسن نماید


    حسنست که چون مست به بازار برآید

    در پرده‌ئی هر زمزمهٔ عشق سراید


    گر عشق نباشد کمر حسن که بندد

    ور حسن نباشد دل عشق از چه گشاید


    گر صورت جانان نبود دل که ستاند

    ور واسطهٔ جان نبود تن به چه پاید


    خورشید که در پردهٔ انوار نهانست

    گر رخ ننماید دل ذره که رباید


    بی مهر دل سوخته را نور نباشد

    روشن شود آن خانه که شمعیش درآید


    گر ابر نگرید دل بستان ز چه خندد

    ور می نبود زنگ غم از دل چه زداید


    خواجو اگر از عشق بسوزند چو شمعت

    خوش باش که از سوز دلت جان بفزاید


    خواهی که در آئینه رخت خوب نماید

    آئینه مصفا و رخ آراسته باید

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #6
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    چون برقع شبرنگ ز عارض بگشاید

    از تیره شبم صبح درخشان بنماید


    از بس دل سرگشته که بربود در آفاق

    امروز دلی نیست که دیگر برباید


    زین بیش مپای ای مه بی مهر کزین بیش

    پیداست که عمر من دلخسته چه پاید


    گر کام تو اینست که جانم بلب آری

    خوش باش که مقصود تو این لحظه برآید


    در زلف تو بستم دل و این نقش نبستم

    کز بند سر زلف تو کارم نگشاید


    هر صبحدم از نکهت آن زلف سمن سای

    برطرف چمن باد صبا غالیه ساید


    در ده می چون زنگ که آئینه جانست

    تا زنگ غمم ز آینه جان بزداید


    مرغان خوش الحان چمن لال بمانند

    چون بلبل باغ سخنم نغمه سراید


    در دیدهٔ خواجو رخ دلجوی تو نوریست

    کز دیدن آن نور دل و دیده فزاید

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #7
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    نسیم باد صبا چون ز بوستان آید

    مرا ز نکهت او بوی دوستان آید


    برو دود ز ره دیده اشک گرم روم

    ز بسکه از دل پرخون من بجان آید


    قلم چه شرح دهد زانکه داستان فراق

    نه ممکنست که یک شمه در بیان آید


    اگر بجانب کرمان روان کنم پیکی

    هم آب دیده که در دم بسر دوان آید


    برون رود ز درونم روان باستقبال

    چو بانگ دمدمهٔ کوس کاروان آید


    چو خونیان بدود اشک و دامنم گیرد

    که باش تا خبر یار مهربان آید


    سرم بباد رود گر چو شمع از سر سوز

    حدیث آتش دل بر سر زبان آید


    در آرزوی کنار تو از میان بروم

    گهی که وصف میان تو در میان آید


    بدین صفت که توئی آب زندگانی را

    ز شوق لعل لبت آب در دهان آید


    سفر گزید و آگه نبودی ای خواجو

    که سیر جان شود آنکو بسیر جان آید

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #8
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    یا رب این هدهد میمون ز کجا می‌آید

    ظاهر آنست که از سوی سبا می‌آید


    بوی روح از دم جانبخش سحرمی‌شنوم

    یا دم عیسوی از باد صبا می‌آید


    از ختن می‌رسد این نفحهٔ مشکین که ازو

    نکهت نافهٔ آهوی ختا می‌آید


    می‌دهد نکهتی از مصر و دلم می‌گوید

    کاین بشیر، از بر گمگشتهٔ ما می‌آید


    تا که در حضرت شه نام گدا می‌راند

    یا کرا در بر مه یاد سها می‌آید


    در دلم می‌گذرد کاین دم جان پرور صبح

    زان دو مشگین رسن غالیه سا می‌آید


    این چه پرده‌ست که این پرده‌سرا می‌سازد

    وین چه نغمه ست کزین پرده‌سرا می‌آید


    تاب آن سنبل پرتاب کرا می‌باشد

    خواب آن نرگس پرخواب کرا می‌آید


    آخر ای پیک همایون که پیام آوردی

    هیچ در خاطر شه یاد گدا می‌آید


    ما از آن خال بدین حال فتادیم که مرغ

    دانه می‌بیند و در دام بلا می‌آید


    خواجو ار اهل دلی سینه سپر باید ساخت

    پیش هر تیر که از شست قضا می‌آید

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #9
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    چو مطربان سحر آهنگ زیر و بام کنند

    معاشران صبوحی هوای جام کنند


    بیک کرشمه مکافات شیخ و شاب دهند

    بنیم جرعه مراعات خاص و عام کنند


    مرا بحلقهٔ رندان درآورید مگر

    بیک دو جام دگر کار من تمام کنند


    خوشا بوقت سحر شاهدان عربده جوی

    شراب بر کف و آغاز انتقام کنند


    اگر نماند به میخانه بادهٔ صافی

    بگوی کز لب میگون دوست وام کنند


    برآید از دل تنگم نوای نغمهٔ زیر

    چو بلبلان سحر خوان هوای بام کنند


    بیا که پیش رخت ذره‌وار سجده کنم

    چو آفتاب برآید مغان قیام کنند


    مرا ز مصطبه بیرون فکند پیر مغان

    که کنج میکده صاحبدلان مقام کنند


    چو بی تو خون دلست اینک می‌خورد خواجو

    چراش باده گساران شراب نام کنند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #10
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    اهل تحقیق چو در کوی خرابات آیند

    از ره میکده بر بام سماوات آیند


    تا ببینند مگر نور تجلی جمال

    همچو موسی ارنی گوی به میقات آیند


    گر کرامت نشمارند می و مستی را

    از چه در معرض ارباب کرامات آیند


    بر سر کوی خرابات خراب اولیتر

    زانکه از بهر خرابی بخرابات آیند


    پارسایان که می و میکده را نفی کنند

    گر بنوشند مئی جمله در اثبات آیند


    ور چو من محرم اسرار خرابات شوند

    فارغ از صومعه و زهد و عبادات آیند


    بدواخانهٔ الطاف خداوند کرم

    دردمندان تمنای مداوات آیند


    تشنگان آب اگر از چشمهٔ حیوان جویند

    فرض عینست که چون خضر بظلمات آیند


    اسب اگر بر سر خواجو بدواند رسدش

    آنکه شاهان جهان پیش رخش مات آیند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 28 از 29 نخستنخست ... 18242526272829 آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/