صفحه 27 از 29 نخستنخست ... 1723242526272829 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 261 تا 270 , از مجموع 645

موضوع: غزلیات خواجوی کرمانی

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    گرمی خسرو و شیرین بشکر کم نشود

    شعف لیلی‌و مجنون بنظر کم نشود


    مهر چندانکه کشد تیغ و نماید حدت

    ذره دلشده را آتش خور کم نشود


    صبح را چون نفس صدق زند باشه چرخ

    مهر خاطر بدم سرد سحر کم نشود


    کارم از قطع منازل نپذیرد نقصان

    شرف و منزلت مه بسفر کم نشود


    در چنان وقت که طوفان بلا برخیزد

    عزت نوح بخواری پسر کم نشود


    خصم بی آب اگر انکار کند طبع مرا

    آب دریا به اراجیف شمر کم نشود


    جم اگر اهرمنی سنگ زند بر جامش

    قیمت لعل بدخشان به حجر کم نشود


    دیو اگر گردن طاعت ننهد انسانرا

    همه دانند که تعظیم بشر کم نشود


    کاه اگر کوه شود سر بفلک بر نزند

    ور سها کور شود نور قمر کم نشود


    دشمنم گر بگدازد ز حسد گو بگداز

    جرم کفار بتعذیب سقر کم نشود


    گر گیا خشک مزاجی کند و طعنه زند

    باغ را رایحهٔ سنبل تر کم نشود


    چه غم از منقصت بی هنران زانکه بخبث

    رفعت و رتبت ارباب هنر کم نشود


    گر چه هست اهل خرد را خطر از بی خردان

    حدت خاطر دانا بخطر کم نشود


    سخنم را چه تفاوت کند از شورش خصم

    که بشوب مگس نرخ شکر کم نشود


    جوهری را چه غم از طعنهٔ هر مشتریی

    که بدین قیمت یاقوت و گهر کم نشود


    مکن اندیشه ز ایذای حسودان خواجو

    نطق عیسی بوجود دم خر کم نشود


    سنگ بد گوهر اگر کاسهٔ زرین شکند

    قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود


    گفته‌اند این مثل و من دگرت می‌گویم

    که به تقبیح نظر نور بصر کم نشود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #2
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    زهی لعل تو در درج منضود

    عذارت آتش و زلف سیه دود


    میانت چون تنم پیدای پنهان

    دهانت چون دلم معدوم موجود


    مریض عشق را درد تو درمان

    اسیر شوق را قصد تو مقصود


    چرا کردی بقول بد سگالان

    طریق وصل را یکباره مسدود


    گناه از بنده و عفو از خداوند

    تمنا از گدا وز پادشه جود


    فکندی با قیامت وعده وصل

    خوشا روزی که باشد روز موعود


    خلاف عهد و قطع مهر و پیوند

    میان دلبران رسمیست معهود


    روان کن ای نگار آتشین روی

    زلالی آتشی زان آب معقود


    ز من بشنو نوای نغمهٔ عشق

    که خوش باشد زبور از لفظ داود


    بود حکمت روان بر جان خواجو

    که سلطانست ایاز و بنده محمود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #3
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    عجب از قافله دارم که بدر می‌نشود

    تا ز خون دل من مرحله تر می‌نشود


    خاطرم در پی او می‌رود از هر طرفی

    گر چه از خاطر من هیچ بدر می‌نشود


    آنچنان در دل و چشمم متصور شده است

    کز برم رفت و هنوزم ز نظر می‌نشود


    دست دادیم ببند تو و تسلیم شدیم

    چاره‌ئی نیست چو دستم بتو در می‌نشود


    صید را قید چه حاجت که گرفتار غمت

    گر بتیغش بزنی جای دگر می‌نشود


    هر شب از ناله من مرغ بافغان آید

    وین عجب‌تر که ترا هیچ خبر می‌نشود


    عاقبت در سر کار تو کنم جان عزیز

    چکنم بی تو مرا کار بسر می‌نشود


    روز عمرم ز پی وصل تو شب شد هیهات

    وین شب هجر تو گوئی که سحر می‌نشود


    کاروان گر به سفر می‌رود از منزل دوست

    دل برگشتهٔ خواجو بسفر می‌نشود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #4
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    مهرهٔ مهر چو از حقه مینا بنمود

    ماه من طلعت صبح از شب یلدا بنمود


    گوشوار زرش از طرف بنا گوش چو سیم

    گوئی از جرم قمر زهرهٔ زهرا بنمود


    سرو را در چمن آواز قیامت بنشست

    چون سهی سرو من آن قامت رعنا بنمود


    صوفی از خرقه برون آمد و زنار ببست

    چون بت من گرهٔ زلف چلیپا بنمود


    گفتمش مرغ دلم از چه بدام تو فتاد

    دانهٔ خال سیه بر رخ زیبا بنمود


    غم سودای ترا شرح چه حاجت چو دلم

    بر رخ زرد اثر سر سویدا بنمود


    چشم جادوی تو چون دست برآورد به سحر

    رخت ازلفت چو ثعبان ید بیضا بنمود


    بشکر خنده در احیای دل خسته دلان

    لب جانبخش تو اعجاز مسیحا بنمود


    چشم خواجو چو سر حقهٔ گوهر بگشود

    لعل ناب از صدف لؤلؤی لالا بنمود


    شاهد مهوش طبعش بشکر گفتاری

    ای بسا شور که از لعل شکر خا بنمود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #5
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    چشمت دل پر ز تاب خواهد

    مستست از آن کباب خواهد


    کام دل من بجز لبت نیست

    سرمست شراب ناب خواهد


    از من همه رنگ زرد خواهی

    آخر که زر از خراب خواهد!


    چشم توام اشک جوید از چشم

    مخمور مداوم آب خواهد


    شد گریه و ناله مونس من

    میخواره می و رباب خواهد


    از روی تو دیده چون کند صبر

    گازر همه آفتاب خواهد


    از خواب نمی‌شکیبدت چشم

    بیمار همیشه خواب خواهد


    جان وصل تو بی رقیب جوید

    دل روی تو بی نقاب خواهد


    چون خاک درش مقام خواجوست

    دوری ز وی از چه باب خواهد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #6
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    دلم بی وصل جانان جان نخواهد

    که عاشق جان بی جانان نخواهد


    دل دیوانگان عاقل نگردد

    سر شوریدگان سامان نخواهد


    روان جز لعل جان افزا نجوید

    خضر جز چشمهٔ حیوان نخواهد


    طبیب عاشقان درمان نسازد

    مریض عاشقی درمان نخواهد


    اگر صد روضه بر آدم کنی عرض

    برون از روضهٔ رضوان نخواهد


    ورش صد ابن یامین هست یعقوب

    بغیر از یوسف کنعان نخواهد


    اگر گویم خلاف عقل باشد

    که مفلس ملکت خاقان نخواهد


    کجا خسرو لب شیرین نجوید

    چرا بلبل گل خندان نخواهد


    دلم جز روی و موی گلعذاران

    تماشای گل و ریحان نخواهد


    بخواهد ریخت خونم مردم چشم

    بلی دهقان بجز باران نخواهد


    از آن خواجو از این منزل سفر کرد

    که سلطانیه بی سلطان نخواهد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #7
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    جان بر افشان اگرت صحبت جانان باید

    خون دل نوش اگرت آرزوی جان باید


    برو و مملکت کفر مسخر گردان

    گر ترا تختگه عالم ایمان باید


    در پی خضر شو و روی متاب از ظلمات

    اگرت شربتی از چشمهٔ حیوان باید


    هر کرا دست دهد وصل پریرخساران

    دیو باشد اگرش ملک سلیمان باید


    تا پریشان بود آنزلف سیه جمعی را

    جای دل در خم آن زلف پریشان باید


    سرمهٔ دیده ز خاک ره دربان سازد

    هر کرا صحن سراپردهٔ سلطان باید


    حکم و حکمت بکه دادند درین ره خواجو

    بگذر از حکم اگرت حکمت یونان باید

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #8
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    هرکه با نرگس سرمست تو در کار آید

    روز وشب معتکف خانهٔ خمار آید


    صوفی از زلف تو گر یک سر مودر یابد

    خرقه بفروشد و در حلقهٔ زنار آید


    تو مپندار که از غایت زیبائی و لطف

    نقش روی تو در آئینه پندار آید


    هر گره کز شکن زلف کژت بگشایند

    زو همه نالهٔ دلهای گرفتار آید


    گر دم از دانهٔ خال تو زند مشک فروش

    سالها زو نفس نافهٔ تاتار آید


    زلف سرگشته اگر سر ز خطت برگیرد

    همچو بخت من شوریده نگونسار آید


    من اگر در نظر خلق نیایم سهلست

    مست کی در نظر مردم هشیار آید


    عیب بلبل نتوان کردن اگر فصل بهار

    نرگست بیند و سرمست به گلزار آید


    یوسف مصری ما را چو ببازار برند

    ای بسا جان عزیزش که خریدار آید


    ذره‌ئی بیش نبیند ز من سوخته دل

    آفتاب من اگر بر سر دیوار آید


    همچو خواجو نشود از می و مستی بیکار

    هر که با نرگس سرمست تو در کار آید

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #9
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    سحر چو بوی گل از طرف مرغزار برآید

    نوای زیر و بم از جان مرغ زار برآید


    بیار ای بت ساقی می مروق باقی

    که کام جان من از جام خوشگوار برآید


    چو در خیال من آید لب چو دانه نارت

    ببوستان روانم درخت نار برآید


    خط تو چون بخطا ملک نیمروز بگیرد

    خروش ولوله از خیل زنگبار برآید


    برآید از نفسم بوی مشک اگر بزبانم

    حدیث آن گره زلف مشکبار برآید


    چو هندوان رسن باز هردم این دل ریشم

    بدان کمند گرهگیر تابدار برآید


    بود که کام من خسته دل برآید اگر چه

    بروزگار مرادی ز روزگار برآید


    ببخت شور من بینوا ز گلبن ایام

    اگر گلی بدمد صد هزار خار برآید


    دعا و زاری خواجو و آه نیم شبانش

    اگر نه کارگر آید چگونه کار برآید

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #10
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    پیداست که از دود دم ما چه برآید

    یا خود ز وجود و عدم ما چه برآید


    ای صبح جهانتاب دمی همدم ما باش

    وانگاه ببین تا ز دم ما چه برآید


    نقد دل ما را چه زنی طعنه که قلبست

    بی ضرب قبول از درم ما چه برآید


    باز آی و قدم رنجه کن و محنت ما بین

    ورنی ز قدوم و قدم ما چه برآید


    گفتی که کرم باشد اگر بگذری از ما

    داند همه کس کز کرم ما چه برآید


    گر عشق تو در پردهٔ دل نفکند آواز

    از زمزمهٔ زیر و بم ما چه برآید


    ور مجلس ما ز آتش عشقت نشود گرم

    از سوز دل و ساز غم ما چه برآید


    هر لحظه بگوش آیدم از کعبهٔ همت

    کایا ز حریم حرم ما چه برآید


    گفتم که قلم شرح دهد قصه خواجو

    لیکن ز زبان و قلم ما چه برآید

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 27 از 29 نخستنخست ... 1723242526272829 آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/