صفحه 26 از 31 نخستنخست ... 16222324252627282930 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 251 تا 260 , از مجموع 306

موضوع: خواندنيهاي تاريخي ایران

  1. #251
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    رباط تاریخی نیشابور
    یکی از جاذبه های تاریخی شهر نیشابور ، رباط قدیمی آن است که با طرح چهار ایوانی مشتمل بر غرفه ها و حجره های پیرامون حیاط مرکزی است. مهمترین عنصر تزئینی این بنا تنوع آجر چینی بالای ایوان ورودی است . این رباط در دوره صفویه ساخته شده وبه نام شاه عباسی امروزه به مجموعه ای فرهنگی – تاریخی به عنوان مکان عرضه کننده صنایع دستی متنوع ،محل آموزش هنرهای سنتی ، موزه های باستان شناسی و مردم شناسی و حیات وحش اختصاص یافته است.۱۵
    ● رباط تاریخی قلعه وزیر (نیشابور)
    این بنا از جمله کاروانسراهای میان راهی است که در مسیر جاده نیشابور به مشهد در روستای قلعه وزیر بخش زبر خان به سبک یک ایوانی در دوره قاجار ساخته شده است رباط قلعه وزیر شامل تعدادی غرفه، حجره و فضای اصطبل است . در قسمت غربی آن نیز بقایای حمام قدیمی وجود دارد.۱۶
    ● رباط طرق(مشهد)
    این رباط دو ایوانی در ابتدای جاده مشهد – نیشابورقرار داردو شامل دو کاروانسرا متعلق به عهد صفویه و قاجار می باشد . اهمیت این رباط ازآن جهت است که عموماً به عنوان آخرین منزل شهر مشهد ، محل وداع یا استقبال محسوب می شده است.۱۷
    ● رباط جام ( تربت جام)
    رباط جام در سمت جنوبی خیابان کوثری شهر تربت جام قرار دارد که به صورت یک بنای چهار ایوانی ایجاد شده است . در حال حاضر ورودی آن به سمت شمال باز می شود اما به احتمال بسیار درگاه جدید در آن تعبیه شده است . فضای ورودی رباط به یک هشتی منتهی می شود و ایوان های شمالی و جنوبی آن در ادامه به فضای وسیع میرسد که این نقاط به کمک پایه های آجری به چشمه تاقها تبدیل شده اند همچنین فضای داخلی بنا شامل ایوانچه هایی است که هر یک به حجره ای منتهی می شود نمای بیرونی رباط علاوه بر دیوار اصلی بنا دارای سه برج است . از بخش های مهم این بنا فضای شاه نشین آن است که در بخش فوقانی هشتی ورودی غربی با پوشش گنبد عرق چین و با تزئینات کار بندی احداث شده است .قدمت بنا را با توجه به سبک معماری بر جا مانده میتوان از دوران تیموریان دانست.۱۸
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  2. #252
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    ● رباط سمنگان (تربت جام)
    رباط سمنگان از جمله کاروانسراهای سر پوشیده ای است که بر کنار راه قدیم سنگ بست قرار داشته و اکنون در میانه روستای سمنگان به فاصله ۵۴ کیلو متری شمال شهر تربت جام واقع است نقشه این رباط به صورت مستطیل و به طول ۴۸/۶۰ و به عرض ۳۸/۷۰ متر است . ورودی بنا از سمت شمال و از انتهای بلندی به درون راه می یابد . در سمت جنوبی رباط فضای بازی قراردارد که احتمالاً بار انداز بوده است . همچنین در چهار گوشه رباط چهار برج استوانه ای ایجاد شده که در واقع پشتیبان دیوار نیز محسوب می شود . پس از ورودی هشتی رباط به صورت فضایی هشت ضلعی ساخته شده که دارای گنبدی بلند است. با توجه به فرم اتاق ها به نظر می رسد که بنا متعلق به اواخر دوران تیموری یا اوایل دوران صفویه می باشد.۱۹
    ● رباط سنگ بست(فریمان)
    رباط سنگ بست با نقشه مستطیل دارای برجهای دیده بانی و نگهبانی در ساختمان آن می باشد . نیم برجها جهت تقویت دیوارهای اصلی و مرتفع آن وجوددارد . سه در ورودی این بنا شباهتی بسیار با کاروانسرای مهیار در اصفهان دارد. فضای داخلی رباط در حیاط مرکزی مشتمل بر حجره ها و اتاقهای ویژه اقامت کاروانیان و اصطبل می باشد. حمد الله مستوفی این بنا را به امیر علی شیر نوایی نسبت داده که برروی ویرانه های بنایی از ارسلان جاذب والی توس در دوره غزنوی ساخته شده است.۲۰
    ● رباط تاریخی فریمان
    بنای اصلی این کاروانسرا مربوط به دوران صفویه است. این کاروانسرا از جمله کاروانسراهایی با پلان مربع است که دارای قوسها، درگاهی ایوان ورودی و سایر ویژگیهای خاص است . احتمالاً این بنا در دوره های بعدی هم مورد مرمت و بازپیرایی قرار گرفته است . قسمتهای داخل این بنا شامل حجره ها ، اصطبل، هشتی ورودی و حیاط مرکزی است و نمای بیرونی آن دارای چهار برج می باشد. این رباط در محدوده شهر فریمان قرار دارد.۲۱
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  3. #253
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    والنتاین یا اسپندار مذگان؟!
    والنتاین یا اسپندار مذگان؟! وقتی به شروع و چگونگی وقوعش فکر می کنم، بنظرم همه چیز گیج و پیچیده می آید! اما ظاهرا این گیجی چندان هم عجیب ودور از انتظار نیست،چون عبارت "ضربه فرهنگی" را چنین تعریف کرده اند: "تغییراتی در فرهنگ که موجب به وجود آمدن گیجی، سردرگمی و هیجان می شود."
    این ضربه چنان نرم و آهسته بر پیکر ملت ما فرود آمد که جز گیجی و بی هویتی پی آمد آن چیزی نفهمیدیم!
    شاید افراد زیادی را ببینید که کلمات Hi و Hello را با لهجه غلیظ Americanاش تلفظ می کنند. اما تعداد افرادی که از واژه درود استفاده می کنند، بسیار نادر است!
    همینطور کلمه Thanks بیش از سپاسگزارم و Good bye بسیار راحت تر از «بدرود» در دهان ها می چرخد. ما حتی به این هم بسنده نکرده ایم!
    این روزها مردم برگزاری جشن ها و مناسبت های خارجی را نشانه تجدد، تمدن و تفاخر می دانند.
    سفره هفت سین نمی چینند، اما در آراستن درخت کریسمس اهتمام می ورزند!
    جشن شب یلدا که به بهانه بلند شدن روز، برای شکرگزاری از برکات و نعمات خداوندی برگزار می شده است را نمی شناسند، اما همراه و همزمان با بیگانگان روز شکرگزاری برپا می کنند!
    همه چیز را در مورد Valentine و فلسفه نامگذاریش می دانند، اما حتی اسم "سپندار مذگان" [سپندار مزدگان یا جشن اسفندی]به گوششان نخورده است.
    چند سالی ست حوالی۲۶ بهمن ماه (۱۴ فوریه) که می شود هیاهو و هیجان را در خیابان ها می بینیم. مغازه های اجناس کادوئی لوکس و فانتزی غلغله می شود. همه جا اسم Valentine به گوش می خورد. از هر بچه مدرسه ای که در مورد والنتاین سوال کنی می داند که "در قرن سوم میلادی که مطابق می شود با اوایل امپراطوری ساسانی در ایران، در روم باستان فرمانروایی بوده است بنام کلودیوس دوم. کلودیوس عقاید عجیبی داشته است از جمله اینکه سربازی خوب خواهد جنگید که مجرد باشد. از این رو ازدواج را برای سربازان امپراطوری روم قدغن می کند.کلودیوس به قدری بی رحم وفرمانش به اندازه ای قاطع بود که هیچ کس جرات کمک به ازدواج سربازان را نداشت.اما کشیشی به نام والنتیوس(والنتاین)،مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری می کرد.کلودیوس دوم از این جریان خبردار می شود و دستور می دهد که والنتاین را به زندان بیندازند. والنتاین در زندان عاشق دختر زندانبان می شود .سرانجام کشیش به جرم جاری کردن عقد عشاق،با قلبی عاشق اعدام می شود...بنابراین او را به عنوان فدایی وشهید راه عشق می دانند و از آن زمان نهاد و سمبلی می شود برای عشق!"
    اما کمتر کسی است که بداند در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، که از بیست قرن پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق بوده است!
    جالب است بدانید که این روز در تقویم جدید ایرانی دقیقا مصادف است با ۲۹ بهمن، یعنی تنها ۳ روز پس از والنتاین فرنگی! این روز "سپندار مذگان" یا "اسفندار مذگان" [سپندار مزدگان یا جشن اسفندی] نام داشته است. فلسفه بزرگداشتن این روز به عنوان "روز عشق" به این صورت بوده است که در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب می کردند و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. بعنوان مثال روز اول "روز اهورا مزدا"، روز دوم، روز بهمن ( سلامت، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است، روز سوم اردیبهشت یعنی "بهترین راستی و پاکی" که باز از صفات خداوند است، روز چهارم شهریور یعنی "شاهی و فرمانروایی آرمانی" که خاص خداوند است و روز پنجم "سپندار مذ" بوده است. سپندار مذ [سپندارمزد] لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می دهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان [سپندارمزدگان] را بعنوان نماد عشق می پنداشتند. در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی می شده است که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن می شد، جشنی ترتیب می دادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلا شانزدهمین روز هر ماه مهر نام داشت و که در ماه مهر، "مهرگان" لقب می گرفت. همین طور روز پنجم هر ماه سپندارمذ [سپندارمزد] یا اسفندار مذ نام داشت که در ماه دوازدهم سال که آن هم اسفندار مذ نام داشت، جشنی با همین عنوان می گرفتند.
    سپندار مذگان [سپندار مزد] جشن زمین و گرامی داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا می کردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه می دادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت می کردند.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  4. #254
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    ملت ایران از جمله ملت هایی است که زندگی اش با جشن و شادمانی پیوند فراوانی داشته است، به مناسبت های گوناگون جشن می گرفتند و با سرور و شادمانی روزگار می گذرانده اند. این جشن ها نشان دهنده فرهنگ، نحوه زندگی، خلق و خوی، فلسفه حیات و کلا جهان بینی ایرانیان باستان است. از آنجایی که ما با فرهنگ باستانی خود ناآشناییم شکوه و زیبایی این فرهنگ با ما بیگانه شده است. نقطه مقابل ملت ما آمریکاییها هستند که به خود جهان بینی دچار می باشند. آنها دنیا را تنها از دیدگاه و زاویه خاص خود نگاه می کنند. مردمانی که چنین دیدگاهی دارند، متوجه نمی شوند که ملت های دیگر شیوه های زندگی و فرهنگ های متفاوتی دارند. آمریکاییها بشدت قوم پرستند و خود را محور جهان می دانند. آنها بر این باورند که عادات، رسوم و ارزش های فرهنگی شان برتر از سایرین است. این موضوع در بررسی عملکرد آنان بخوبی مشهود است. بعنوان مثال در حالی که این روزها مردم کشورهای مختلف جهان معمولا به سه، چهار زبان مسلط می باشند، آمریکاییها تقریبا تنها به یک زبان حرف می زنند. همچنین مصرانه در پی اشاعه دادن جشن ها و سنت های خاص فرهنگ خود هستند.
    "اطلاع داشتن از فرهنگ های سایر ملل" و "مرعوب شدن در برابر آن فرهنگ ها" دو مقوله کاملا جداست.با مرعوب شدن در برابر فرهنگ و آداب و رسوم دیگران، بی اینکه ریشه در خاک، در فرهنگ و تاریخ ما داشته باشد، اگر هم به جایی برسیم، جایی ست که دیگران پیش از ما رسیده اند و جا خوش کرده اند!
    برای اینکه ملتی در تفکر عقیم شود، باید هویت فرهنگی تاریخی را از او گرفت. فرهنگ مهم ترین عامل در حیات، رشد، بالندگی یا نابودی ملت ها است. هویت هر ملتی در تاریخ آن ملت نهاده شده است. اقوامی که در تاریخ از جایگاه شامخی برخوردارند، کسانی هستند که توانسته اند به شیوه مؤثرتری خود، فرهنگ و اسطوره های باستانی خود را معرفی کنند و حیات خود را تا ارتفاع یک افسانه بالا برند. آنچه برای معاصرین و آیندگان حائز اهمیت است، عدد افراد یک ملت و تعداد سربازانی که در جنگ کشته شده اند نیست؛ بلکه ارزشی است که آن ملت در زرادخانه فرهنگی بشریت دارد.
    شاید هنوز دیر نشده باشد که روز عشق را از ۲۶ بهمن (Valentine) به ۲۹ بهمن (سپندار مذگان [سپندارمزدگان] ایرانیان باستان) منتقل کنیم.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  5. #255
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    مردگیران
    مردگیران بازهم در حال و هوای خوش جشن «اسپندارمذگان» یا «جشن اسفندگان» و مناسبت زیبای این جشن کهن ایرانی در ماه «اسفند» و این بار، با دید پژوهشگرانه‌ی «جلال خالقی مطلق».
    اگر یادتان باشد پس از جشن یا روز «والنتاین» بود که اینجا و آنجا خواندیم و شنیدیم که بدانید و آگاه باشید که در ایران باستان، روزی مشابه این روز وجود داشته و قدمت آن حتی به دو قرن پیش از میلاد مسیح می‌رسد، چه برسد به وجود جناب «والنتاین» و فداکاری بزرگ و سنت زیبایی که از خود به یادگار گذاشته است.
    در ایران باستان هر روز از روزهای ماه دارای نامی‌بوده‌است چنان که در کشورهای اروپایی هنوز هم چنین است. روز پنجم هر ماه «سپندارمذ» نام داشته که در ماه دوازدهم، یعنی «اسفند» زمانی که نام روز بانام ماه یکی می‌شد، آن روز را جشن می‌گرفتند. روز «اسپندارمذ»، روز «ایزد بانوی باروری»، «فرشته‌ یا ایزد پشتیبان زمین» نامیده می‌شده. در گاتها، او را دختر اهورامزدا نامیده‌اند. در باورهای کهن، «زمین» را نیز مانند «زن»، پدیده‌ای بارور، زاینده و پرورش‌دهنده می‌دانسته‌اند از این‌رو آن را نیز از جنس مادینه قلمداد کرده‌اند.
    پس چنین روزی در ایران کهن، روز گرامیداشت زن ایرانی و زمین بارور بوده‌است. بسیاری را تلاش بر این است که این روز خجسته را زنده کنند و آن را اگر نه به جای روز «والنتاین»، که در جا و زمان خود گرامی بدارند و جشن بگیرند.
    در همین رابطه و با نزدیک شدن روز هشتم مارس « روز بزرگداشت زن» یا روز جهانی زن» به مقاله‌ی بسیار جالبی از «جلال خالقی مطلق» در فصلنامه‌ی ایران‌شناسی، شماره‌ی ۳، پائیز ۱۳۸۴ برخوردم که آوردن آن در اینجا کامل کننده‌ی این مطلب است و متفاوت از آن‌چه دیگران گفته‌اند.
    «جلال خالقی مطلق با دیدی پژوهشگرانه به این جشن کهن می‌پردازد و جای پای آن را در ایران باستان، در آثار «ابوریحان بیرونی»، «گردیزی»، نظامی»، و «شاهنامه» پیگیری می‌کند. در پایان، او به مقایسه‌ای بین این آیین‌ ایرانی با آیین‌هایی از این دست و همسان در برخی از کشورهای مسیحی غرب، دست‌می‌زند.
    «ابوریحان بیرونی» در کتاب «آثارالباقیه» که در سال ۱۳۹۱ هجری (۱۰۰۱ میلادی) تالیف کرده‌است، آن‌جا که در باره‌ی جشن‌های ایرانی سخن می‌گوید، از جشنی نام می‌برد که در روز «اسفندارمذ»، یعنی در پنجم اسفند برگزار می‌شد. [که ترجمه‌ از متن عربی آن چنین است] او می‌نویسد:
    « اسفندارمذماه، روز پنجم آن، روز اسفندارمذ است و آن جشن همخوانی دو نام (ماه و روز ) است. معنی اسفندار مذ، خرد و بردباری است و اسفندارمذ، فرشته‌ی نگهبان بر زمین است و فرشته‌ی نگهبان بر زنان درستکار و پاکدامن و نیکوکار و شوهردوست. در گذشته، این ماه و این روز به ویژه جشن زنان بود و چنین بود که مردان به زنان بخشش می‌کردند و این آیین هنوز در «اصفهان» و «ری» و دیگر شهرهای پهله برجای است و آن را به فارسی، «مژدگیران» [در دو دستنویس دیگر کتاب:مردگیران] می‌نامند.»۲
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  6. #256
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    ابوریحان بیرونی در باره‌ی این جشن در کتاب «التفهیم»، نوشته‌ی سال ۴۲۰ هجری(۱۰۲۹ میلادی) نیز سخن گفته‌است:
    «...و [اسفندارمذ] پنجم روز است از اسفندارمذماه. و پارسیان او را مردگیران خوانند. زیراک زنان به شوهران اقتراحها [درخواستها] کردندی و آرزویهای خواستندی از مردان.»۳
    ابوریحان بیرونی همچنین در کتاب «قانون مسعودی» نوشته‌ی سال ۴۲۲هجری (۱۰۳۱ میلادی) یک بار دیگر از این جشن نام می‌برد و می‌نویسد:
    «... و اما روز پنجم از ماه اسفندارمذ، نام آن فرشته‌ی نگهبان بر زمین و بر زنان پاکدامن است، و آن در گذشته به ویژه جشن زنان بود و آن را مردگیران نامیدند، چون زنان از مردان آرزوها خواستند.»
    پس از «ابوریحان بیرونی»، «گردیزی» نیز در کتاب «زین‌الاخبار» نوشته در سالهای ۴۴۲- ۴۴۳ هجری (۱۰۵۰-۱۰۵۱ میلادی) از این جشن یاد کرده و نوشته‌است:
    «... این روز، پنجم اسفندارمذ باشد و این هم، نام فرشته‌ است که بر زمین موکل است و بر زنان پاکیزه و مستوره. و اندر روزگار پیشین، این عید، خاصه، مرزنان را بودی. و این روز را مردگیران گفتندی، که به مراد خویش، مرد گرفتندی.»۵
    در نگاه نخستین، پاسخ به این پرسش که آرزوهای زنان در آن جشن، و نام درستِ آن جشن چه بوده، آسان می‌نماید. چون در گزارش نخستین، سخن از «شوهران» است و در دو گزارش دیگر نیز سخن از «زنان پاکدامن» و «زنان پاکیزه‌ی مستوره» است و همه‌ی این توصیف‌ها رهنون بر این هستند که در این‌جا عموم زنان، منظور نیستند، بلکه زنان شوهرداری که چون همه‌ی سال شوهر را از خود خرسند و خشنود داشته و در خانه‌داری و پاکدامنی و روی پوشاندن از مردان بیگانه، دست از پا خطا نکرده بودند، به پاداش آن در روز پنجم اسفند از شوهر برای خود درخواست کفش و جامه‌ی نو می‌کردند و یا از او می‌خواستند که کاسه و کوزه‌ی آبخوری را که بارها شکسته و بندخورده بود، دیگر دور بیندازند و کاسه و کوزه‌ای نو بخرند.
    با این برداشت، پس نام درست این جشن نیز باید «مزدگیران» بوده باشد. همچنین آمدن گونه‌ی «مژد» که گویشی از «مزد» است، در دستنویسی از نیمه‌ی سده‌ی یازدهم هجری که دیگر کاربرد «مژد»، چندان محتمل نمی‌نماید، می‌تواند رهنمون بر کاررفت «مژد» در دستنویس‌های کهن باشد و تایید بر این که در کتابت «مرد»، یک نقطه افتاده‌است.
    ولی موضوع به این سادگی نیست:
    ۱) از سه دستنویسی که اساس تصحیح کتاب «التفهیم» بوده، نویسش «مژدگیران» تنها در دستنویس مورخ ۱۰۷۹ هجری آمده‌است و دو دستنویس دیگر، یکی مورخ ۱۲۵۴هجری و دیگری بی‌تاریخ و محتملا از نیمه‌ی دوم قرن یازدهم هجری، «مردگیران» دارند.۶ همچنین در «التفهیم» و «قانون مسعودی» و «زین‌الاخبار»، «مردگیران» آمده‌است.
    شادروان «همایی» مصحح «التفهیم»، در پی‌نویس کتاب به گونه‌ی «مژدگیران» در «آثارالباقیه» اشاره کرده‌است و این توضیح او روشن می‌کند که در دست‌نویس «التفهیم» حتمأ «مردگیران» بوده و نیز اگر این نام در نگارش عربی کتاب «التفهیم» که «همایی» در چاپ دوم کتاب در دست داشته بوده، صورت دیگری می‌داشت، لابد مصحح از آن یاد می‌کرد.۷
    ۲) جمله‌ی پایانی گزارش «گردیزی» که می‌نویسد: «... و این روز را مردگیران گفتندی که [زنان] به مراد خود، مرد گرفتندی»، نه تنها تأییدی بر درستی «مردگیران» دارد، بلکه می‌توان آن را حمل بر آزادی زنان در این روز در معاشرت با مردان و یا دست‌کم، اشاره‌ای به رسم همسر‌گزینی دختران در این روز گرفت.
    ۳) از جمله‌ی پایان گزارش «گردیزی» که بگذریم، دیگر اشارات «گردیزی» و «بیرونی» در باره‌ی درستکاری، پاکدامنی، نیکوکاری، شوهردوستی، پاکیزگی و پوشیدگی زنان همان‌گونه که در بالا گفته شد، همه، گونه‌ی «مزدگیران» را توجیه می‌کنند و نه «مردگیران» را. از این رو درواقع جای شگفتی است که کاتبان جز در یک مورد، «مردگیران» را به «مزدگیران» تغییر نداده‌اند.
    به سخن دیگر، اگر در اصل، «مزدگیران» نوشته شده بود، بسیار بعید می‌نمود که با این توصیفی که در این گزارش‌ها از زنان شده‌است، پنج یا شش کاتب در چهار اثر، «مزدگیران» را به سهو یا به عمد، «مردگیران» بنویسند و تنها یک کاتب در یک اثر، «مژدگیران».۸
    ۴) گونه‌ی «مژدگیران» که یک بار به کار رفته‌است، می‌تواند کوتاه‌شده‌ی «مژده‌گیران» نیز باشد. ولی از سوی دیگر، «مژده» را می‌توان به معنی «مزد» نیز گرفت.
    در جستجوی جای پایی از این جشن به روایات دیگری نیز برمی‌خوریم که نظر ما را در بالا کمابیش تأیید می‌کند:
    «نظامی گنجه‌ای» در «شرفنامه» (۵۹۳هجری، ۱۱۹۷ میلادی)، پس از شرحی که در باره‌ی ویران گشتن آتشکده‌ها و کشته شدن هیربدان به دست «اسکندر» می‌آورد، سپس می‌نویسدکه یکی دیگر ار آیین‌های بدِ مجوس که «اسکندر» برانداخت، آیین زیر بود:
    دگـــــــر آفت آن بــــود کاتش‌پرست
    همـه‌ساله با نوعروسان نشست
    بــه نوروز جمشید و جشن ســده
    کـــــه نـــو گشتی آیین آتشکــده
    زهـــر ســـو، عروسانِ نادیده‌شوی
    ز خانــه برون تاختندی به کـــــوی
    رخ آراستـــــه، دستهــــــا در نگـــار
    بــــه شادی دویدندی از هـــرکنـار
    مغانـــــه می لعـــــل بـــــرداشتــــه
    بـــــــه یاد مغان گـــردن افراشتـــه
    ز برزین دهقـــــان و افسونِ زنـــــد
    برآورده دودی بـــــــــه چرخ بلنــــد
    همـــه کارشان شوخی و دلبــــری
    گه افسانه‌گویی، گه افسونگـــری
    جــــز افسون چـــراغی نیفروختنـد
    جـــز افسانـــه چیزی نیامــــوختند
    فـــرو هشته‌گیسو شکن در شکن
    یکی پــایکــــــوب و یکی دست‌زن
    چو سرو‌سهی،‌دستــه‌ی‌گل‌ب �ست
    سهی سرو زیبـــا بـود گل پرست
    ســـــر سال کـــــز گنبــد تیــــــز رو
    شمار جهـان را شـــدی روز نـــــو
    یکی روزشــان بودی از کوی و کاخ
    بــــه کام دل خویش میـــدان فراخ
    جـــدا هـــــر یکی بـــزمی آراستی
    وز آن جا بسی فتنه بــــرخاستی
    چویک‌رشته‌شد عقد شاهنشهی
    شـــد از فتنـــه بازار عالـــــم تهی
    بــــــه یک تاجــور تخت باشد بلند
    چو افزون شود ملک، یابـد گزنــــد
    یکی تاجــــــور، بهتر از صـد بـــــود
    که باران چو بسیار شـد، بـد بــود
    چنان داد فرمان، شــــه نیکـــــرای
    که رسم مغان کس نیارد به جای
    گـــــــــرامی عروسان پوشیده‌روی
    بـه مــــادر نمایند رخ، یا به شـوی
    اگر از زهرپاشیهای نظامی چشم‌پوشی کنیم، به پیروی از گزارش او، زنان در آغاز سال، خود را می‌آراستند و یک روز در کوچه‌ها راه می‌افتادند و به پایکوبی و افسانه‌گویی و شادی می‌پرداختند. این که نظامی در آغاز با مبالغه و زخم‌زبان و تهمت می‌گوید که «کار آتش‌پرست سراسر سال، نشستن با دختران بود»، شاید اشاره‌ای به این باشد که در پایان آن روز که زنان از آزادی برخوردار بودند، رفتن به آتشکده، برای توبه از گناهانِ کرده یا ناکرده نیز جزو برنامه‌ی این جشن بود.
    «نظامی» برای این جشن بهاری نامی نمی‌برد، ولی این که او این جشن را ویژه‌ی «عروسان نادیده‌شوی»، یعنی دختران شوهر‌نکرده» دانسته‌است، همان نام «مردگیران» را به ذهن می‌آورد. اما خواست او از موضوع بیت‌های ۱۵ تا ۱۷ چیست؟ چرا «نظامی» ناگهان در گزارش این جشن به این مطلب پرداخته‌است که برای یک کشور یک تاجور بس است و سپس دوباره و در پایان، سخن را به «عروسان پوشیده‌روی» که باید رخ را به مادر نشان بدهند یا به شوی» کشانده‌است؟ ارتباط این دو موضوع در چیست؟
    به گمان نگارنده مقصود «نظامی» این است که در آن روز زنان کوی و بازار را از نظم و قانون هرروزه می‌انداختند و درواقع، زنان در آن روز حاکم بر شهر بودند. یعنی رسمی کمابیش مانند رسم «کوسه برنشین» و «میر ‌نوروزی».
    جای دیگری که جای پایی از این جشن بهاری زنان می‌یابیم، در «شاهنامه» است. در این کتاب در آغاز داستان «بیژن و منیژه» پس از آن‌که گرگین برای بیژن از جشن دختران بزرگان توران سخن می‌گوید و بیژن را بدان جایگاه می‌کشاند و میان منیژه و بیژن دیدار می‌افتد، از زبان منیژه به بیژن می‌‌شنویم که دختران بزرگان هر‌ساله در نوبهار در آن جایگاه جشن می‌گیرند:
    که من سالیان تا بدین مرغزار
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  7. #257
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    همی جشن‌سازم به هر نوبهار ۱۰
    چنان‌که می‌دانید منیژه، بیژن را به چادر خود می‌برد و با هم به آمیزش و کامرانی می‌پردازند. در این داستان سخنی از نام آن جشن نیامده‌است و رفتار آزاد منیژه را هم می‌توان حکایتی جدا از موضوع سخن ما دانست. ولی در اینجا نیز دست‌کم تا این اندازه مسلم است که دختران در هر نوبهار جشن می‌گرفتند و به کام دل شادی می‌کردند.
    در «شاهنامه» در سرگذشت «بهرام چوبین» در ترکستان نیز از یک جشن بهاری زنان که هر‌ساله برگزار می‌شد، گزارش شده‌است.۱۱ اگر چه جای این جشن در ترکستان و شرکت‌کنندگان در آن ، دختران بزرگان ترک‌اند، ولی این موضوع در واقع چیزی جز نسبت دادن رسوم ایرانی، هنگام روایت‌سازی به سرزمین‌های دیگر نیست.
    شاید در متون فارسی و ایرانی نمونه‌های دیگری نیز در ارتباط با این جشن باشد که از نگاه نگارنده نگذشته و یا در یاد او نمانده‌است. ما فعلا جستجوی بیشتر در این زمینه را می‌گذاریم و در پایان می‌پردازیم به مقایسه‌ای میان این رسم ایرانی با رسمی کمابیش همسان در میان برخی از کشورهای مسیحی غرب.
    از دیرباز برخی همانندیها میان آیین‌های نوروزی و پیش‌نوروزی با آیین‌های عید «پاک» یا عید «قیام مسیح» و رسمهای پیش از آن نظر پژوهندگان را به خود جلب کرده است. از آن جمله است دادن تخم مرغ رنگ‌کرده، افروختن آتش برای راندن زمستان و دیو سرما، مانند رسم آتش‌افروختن در جشن چهارشنبه‌سوری، راه‌انداختن هیاهو با کوبیدن طبل و زدن اشیایی به یکدیگر برای راندن ارواح خبیث، مانند رسم قاشق‌زنی در ایران و پاشیدن آب به یکدیگر، مانند آنچه در جشن آبریزگان در ایران مرسوم بود.۱۲ یکی از جشن‌های پیش از عید‌پاک، جشنی‌ است که در آلمان آن را Fastnacht ، یعنی «روز پیش از آغاز ایام روزه» نامیده می‌شود و جزو مراسم آن، راه‌انداختن کارناوال در برخی از کشورهای مسیحی غرب است. این جشن در گذشته مراسم بسیاری داشت که همه‌ی آنها برجای مانده‌است. از جمله یکی نیز ریشخند‌کردن «دوشیزگان خانه‌مانده» بود. یعنی در واقع تشویق دخترانی که زمان شوهرکردن آنها رسیده، یا گذشته بود، به گزیدن همسر.۱۳
    در این جشن، دختران و عمومأ زنان در معاشرت خود با مردان از آزادی بسیاری برخوردارند تا آنجا که در زبان مردم، این جشن را به نام زنان Weiberfastnacht ، می‌نامند م برای خود تاریخچه‌ای دارد. آخرین روز این جشن، سه‌شنبه است. روز پیش از آن را Rosemontag «دوشنبه‌ی گل سرخ»، روز به راه‌انداختن کارناوال و روز پس از آن را Aschermittwoch می‌نامند که در واقع روز کلیسا و توبه از گناهان است. وجه تسمیه‌ی آن چنین است که در این روز با خاکستر تبرّک یافته بر پیشانی مؤمنان صلیب می‌کشیدند.
    همچنان که جشنهای ایرانی با آیینهای پیش از اسلام در ایران ارتباط دارند، این جشن‌ها در غرب مسیحی نیز بازمانه‌های آیین‌های پیش از مسیحیت‌اند که با مسیحیت کمابیش پیوند خورده‌اند. از سوی دیگر اگر همسانیهایی را که میان آیین‌های ایرانی و غرب مسیحی هست، به دلیل کثرت آنها همه را حمل بر اتفاق نکنیم، باید ریشه‌ی آنها را در زمانهای بسیار کهن زندگی مشترک این اقوام جستجو کرد.۱۴ ولی اگر همه‌ی این همانندیها را اتفاقی بگیریم، باز وجود این آیین‌های همسان در غرب مسیحی مثالی است در تأیید آنچه در باره‌ی چگونگی جشن زنان در ایران گفته شد.
    از آنچه رفت می‌توان چنین نتیجه گرفت که در ایران کهن، یک جشن بهاری زنان بوده که در آن روز، زنان از آزادی بیشتری برخوردار بودند و به ویژه دختران «دم بخت» به همسرگزینی تشویق می‌شدند و از این رو این جشن را «مردگیران» می‌نامیدند.
    سپس‌تر، با نفوذ بیشتر مذهب، این جشن، نخست تغییر ماهیت داده و جشن زنان شوهردار شده و این دسته‌زنان در آن روز از شوهران خود به پاس یک سال پارسایی، خانه‌داری و شوهردوستی «مزد» می‌گرفتند، تا این که همین نیز رفته رفته فراموش شده‌است.
    روز این جشن پنجم اسفند بود. پربیراه نیست اگر بانوان روشنفکر ایرانی دست‌کم، کنگره‌ها و جلسات ویژه‌ی مسائل زنان را در این روز برگزار کنند تا یاد آن جشن دوباره زنده گردد.
    منبع: نقل از: فصلنامه‌ی ایران‌شناسی، شماره‌ی ۳، پائیز ۱۳۸۴
    بخش تاریخ و فرهنگ خاور نزدیک، دانشگاه هامبورگ
    یادداشت‌ها:
    ۱- بیرونی خوارزمی، ابوریحان محمد‌بن احمد، الآثار‌البقیة عن‌القرون‌الخالیة، به کوشش ا.( E. Sachau)، لایپزیک ۱۹۲۳، ص۲۲۹.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  8. #258
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    جشن ملی نوروز در شاهنامه‌ فردوسی‌ بزرگ
    جشن ملی نوروز در شاهنامه‌ فردوسی‌ بزرگ فردوسی بزرگ و سفارش به پاسداری از نوروز و جشنها و آداب و رسوم ملی ایران :
    بیارید این آتش زردشت
    بگیرد همان زند و اوستا بمشت
    نگه دارد این فال جشن سده
    همان فر نوروز و آتشکده
    همان اورمزد و مه و روز مهر
    بشوید به آب خرد جان و چهر
    کند تازه آیین لهراسبی
    بماند کین دین گشتاسبی
    ● منوچهری :
    آمدت نوروز و آمد جشن نو روزی فرا
    کامکارا، کار گیتی تازه از سر گیر باز
    یکی‌ از جشنهایی‌ که‌ در شاهنامه‌ فردوسی‌ از آن‌ نام‌ برده‌ شده‌، آئین‌ و مراسم‌ نوروز می‌باشد. در این‌ مقاله‌ سعی‌ بر این‌ است‌ که‌ درباره‌ مراحل‌ پیدایش‌ این‌ جشن‌ ،زمان‌ برگزاری‌ ،استعمال‌ کلمه‌ نوروز و چگونگی‌ آن‌ در شاهنامه‌ توضیحاتی‌ داده‌ شود .
    جشن‌ نوروز از مهمترین‌ مراسمی‌ است‌ که‌ از سالیانی‌ دور در بین‌ ایرانیان‌ فلات ایران رایج‌ بوده‌ و به‌ یادگار مانده‌ است‌ . امروزه همه اقوام ایرانی نوروز را بر تمامی جشنهای برتری می دهند . ولی متاسفانه آنها از خانه خود توسط بیگانگان جدا شده اند و مرزهایی غیر واقعی بین آنها و ایران گذاشته شده است . گستره جشن نوروز امروزه در بسیاری از سرزمینهای ایرانی برقرار است : ایران - افغانستان - ازبکستان - تاجیکستان - ترکمنستان - آذربایجان - ارمنستان - کردستان سوریه و ترکیه و عراق و . . . شادی‌ و سرور در این‌ زمان‌ ،چندان‌ دور از ذهن‌ نیست‌ زیرا جهان‌ رنگی‌ دیگر به‌ خود می‌گیرد و زمان‌ ،زمان‌ زایش‌ زمین‌ است‌ و تولد گیاه‌. حال‌ از چه‌ دوره‌ای‌ این‌ عید به‌ صورت‌ رسمی‌ درآمده‌ بهتر آن‌ است‌ که‌ بدانیم‌ از چه‌ زمانی‌ گاه‌ شماری‌ وجود داشته‌ ؛ زیرا اگر این‌ آئین‌ به‌ صورت‌ یک‌ جشن‌ در فصل‌ بهار انجام‌ می‌شده‌ است‌ باید در سال‌ زمان‌ معینی‌ داشته‌ باشد و داشتن‌ وقتی‌ مشخص‌ لازمه‌ این‌ گفتار می‌گردد .
    می‌توان‌ گفت‌ ایرانیان‌ پیشین‌ با دیدن‌ تغییرات‌ جوی‌ و طبیعی‌، هر دوره‌ای‌ از سال‌ را به‌ نوعی‌ زمان‌ بندی‌ کرده‌ بودند . درگاه‌ شماری‌ می‌خوانیم‌ که‌ سال‌ ایرانی‌ زمانی‌ به‌ دو قسمت‌ تقسیم‌ می‌شده‌ ،زمستانِ ده‌ ماهه‌ و تابستانِ دوماهه‌ .و سال‌ در دوری‌ از ادوار به‌ دو قسمت‌ تابستا هفت‌ ماهه‌ و زمستان‌ پنج‌ ماهه‌ تبدیل‌ شده‌ است‌ .و همچنین‌ «سال‌ از عهدی‌ بالنسبه‌ قدیم‌ (و شاید از قدیم‌ترین‌ ازمنه‌ نیز) به‌ چهار فصل‌ سه‌ ماهه‌ معروف‌ تقسیم‌ می‌شده‌ که‌ اسامی‌ پهلوی‌ آنها چنین‌ است‌ :وهار ـ هامین‌ ـ پاتیژ ـ زمستان‌». (۱)
    بنابراین‌ نوعی‌ گاه‌ شماری‌ به‌ وجود آمده‌ بود که‌ نسبتاً زمان‌ تغییر و تحولات‌ طبعیی‌ را مشخص‌ می‌ساخته‌ است‌ . آریاییان‌ قدیم‌ در هریک‌ از دو فصل‌ گرما و سرما جشنی‌ برپا می‌نمودند و به‌ پایکوبی‌ می‌پرداختند .و از طرفی‌ می‌بینیم‌ که‌ «در عهد بسیار کهن‌ ،سال‌ از اول‌ تابستان‌ (انقلاب‌ صیفی‌) و با تیرماه‌ آغاز می‌شده‌ و دلیل‌ آن‌ لغت‌ «میذیایری‌» است‌ که‌ اسم‌ گاهنبار پنجم‌ از شش‌ گاهنبار سال‌ است‌ . (۲) این‌ جشن‌ درحوالی‌ انقلاب‌ شتوی‌ برپا می‌شده‌ و معنی‌ لغوی‌ آن‌ (نیمه‌ سال‌) است‌.
    و از سوی‌ دیگر درمی‌یابیم‌ که‌ در زمانی‌ سال‌ با اول‌ تابستان‌ شروع‌ می‌شده‌ ،ولی‌ نه‌ با تیرماه‌ ،بلکه‌ با فروردین‌ ماه‌. بیرونی‌ اول‌ سال‌ ایرانیان‌ را فروردین‌ و در انقلاب‌ صیفی‌ می‌داند و اعیاد خوارزمی‌ نیز مؤید همین‌ ادعاست‌. و قرائنی‌ در دست‌ است‌ که‌ می‌رساند این‌ جشن‌ در عهد قدیم‌ یعنی‌ هنگام‌ تدوین‌ بخش‌ کهن‌ اوستا نیز درآغاز برج‌ حمل‌ (۳) یعنی‌ اول‌ بهار برپا می‌شده‌ وشاید بنحوی‌ که‌ برما معلوم‌ نیست‌، آن‌ را در اول‌ برج‌ مزبور ثابت‌ نگه‌ می‌داشتند . (۴)
    پس‌ اساس‌ به‌ وجود آمدن‌ این‌ جشن‌ آغاز بهار ،و در واقع‌ شادی‌ طبیعی‌ از پایان‌ فصل‌ سخت‌ سرماست‌ .در این‌ فصل‌ ،تمامی‌ ناخوشی‌های‌ مربوط‌ به‌ سرما از بین‌ رفته‌ و جای‌ آن‌ را سبزی‌ و طراوتی‌ وصف‌ نشدنی‌ فرا می‌گیرد. زمین‌ لباس‌ تازه‌ در برمی‌کند و زمینی‌ دیگر می‌شود و شاید ،آدمیان‌ همین‌ دید را نسبت‌ به‌ خود نیز داشته‌اند.
    این‌ عقیده‌ در اشعار شاهنامه‌ هم‌ دیده‌ می‌شود. هنگامیکه‌ گیوبیژن‌ را نمی‌یابد ،به‌ چاره‌جوئی‌ نزد کیخسرو رفته‌ و از او می‌خواهد که‌ او را دریافتن‌ گمشده‌اش‌ یاری‌ نماید. کیخسرو بدینگونه‌ پاسخ‌ می‌دهد که‌ :
    بمان‌ تا بیاید مه‌ فرودین
    ‌ که‌ بفروزد اندر جهان‌ هوردین‌
    بدانگه‌ که‌ برگل‌ نشاندت‌ باد
    چو برسر همی‌ گل‌ فشاندت‌ باد
    بگویم‌ ترا هر کجا بیژنست
    ‌ بجام‌ اندرون‌ این‌ مرا روشنست‌
    تا زمانی‌ که‌ نوروز فرا نرسیده‌ کیخسرو نمی‌تواند به‌ جام‌ جم‌ نگاه‌ بیاندازد و اسرار ببیند .چرا؟ تنها در بهار است‌ که‌ تغییراتی‌ کاملاً محسوس‌ جهان‌ را فرا گرفته‌ ،زندگی‌ بار دیگر آغاز می‌گردد.(البته‌ زندگی‌ گیاهی‌ که‌ شاید به‌ همان‌ اسطوره‌ (مشی‌ و مشیانه‌) و (یم‌ ویمگ‌) برگردد که‌ اولین‌ جفت‌ انسانی‌ اند.) (۵)
    پس‌ انسان‌ نیز تولدی‌ دوباره‌ می‌یابد و از تمامی‌ بدیها جدا گشته‌ ،مانند موجودی‌ تازه‌ به‌ دنیا آمده‌ ،بدون‌ گناه‌ می‌گردد . کیخسرو نیز تنها در نوروز است‌ که‌ می‌تواند جام‌ جم‌ را در دست‌ گرفته‌ و راز هفت‌ کشور را دریابد .
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  9. #259
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    یکی‌ جام‌ برکف‌ نهاده‌ نبید
    بدو اندرون‌ هفت‌ کشور بدید
    زمان‌ و نشان‌ سپهر بلند
    همه‌ کرده‌ پیدا چه‌ و چون‌ و چند
    فردوسی‌ ،آغاز شهریاری‌ کیومرث‌ (اولین‌ انسان‌) و برتخت‌ نشستن‌ وی‌ را در اول‌ برج‌ حمل‌ می‌داند .
    چنین‌ گفت‌ کائین‌ تخت‌ و کلاه‌
    کیومرث‌ آورد و او بود شاه‌
    چو آمد ببرج‌ حمل‌ آفتاب‌
    جهان‌ گشت‌ با فرّ و آئین‌ و آب‌
    بتابید از آن‌ سان‌ زبرج‌ بره‌
    که‌ گیتی‌ جوان‌ گشت‌ از آن‌ یکسره‌
    کیومرث‌ شد برجهان‌ کد خدای
    ‌ نخستین‌ بکوه‌ اندرون‌ ساخت‌ جای‌
    و نیز در زمان‌ پادشاهی‌ جمشید، هنگام‌ برپائی‌ نوروز در روز هرمزد از ماه‌ فروردین‌ است‌ .
    چو خورشید تابان میان هوا
    نشسته بر او شاه فرمانروا
    جهان انجمن شد بر تخت اوی
    از آن بر شد قره بخت اوی
    به جمشید بر گوهر افشاندند
    مر آن روز را روز نو خواندند
    سر سال‌ نو هرمز فرودین
    ‌ بر آسوده‌ از رنج‌ روی‌ تن دل ز کین
    به نوروز تو شاه گیتی فروز
    بر آن تخت بنشست فیروز روز
    بزرگان‌ بشادی‌ بیاراستند
    می‌ و جام‌ و رامشگران‌ خواستند
    چنین‌ جشن‌ فرخ‌ از آن‌ روزگار
    بما ماند از آن‌ خسروان‌ یادگار
    در شاهنامه‌ می‌خوانیم‌ که‌ پس‌ از طهمورث‌ ،جمشید پسر وی‌ (۶) به‌ تخت‌ پادشاهی‌ نشست‌ و همه‌ مرغان‌ و دیوان‌ و پریان‌ به‌ فرمان‌ او درآمدند .وی‌ به‌ ساختن‌ آلات‌ جنگی‌ پرداخت‌ ،رشتن‌ و تافتن‌ و بافتن‌ به‌ مردم‌ آموخت‌، طبقات‌ چهارگانه‌ کاتوزیان‌ ،نیساریان‌ ،نسوریان‌ و اهتوخوشی‌ (۷) را پدید آورد ،به‌ دیوان‌ دستور داد تا باآب‌ و خاک‌ ،گل‌ درست‌ کرده‌ ،گرمابه‌ و کاخهای‌ بلند سازند و سپس‌ از سنگ‌ ،گوهر بیرون‌ آورد ،بویهای‌ خوش‌ پدیدار ساخت‌ ،پزشکی‌ را بوجود آورد و کشتی‌ رانی‌ را به‌ مردم‌ آموخت‌ وبعد از تمامی‌ این‌ کارها ،تختی‌ ساخت‌ که‌ هرگاه‌ اراده‌ می‌کرد دیوان‌ آن‌ را برداشته‌ و به‌ آسمان‌ می‌بردند و در روز هرمزد فروردین‌ براین‌ تخت‌ بر آسمان‌ رفت‌ و جهانیان‌ این‌ روز را روز نو خواندند .
    همه‌ کردنیها چو آمد بجای‌
    ز جای‌ مهی‌ برتر آورد پای‌
    بفرکیانی‌ یکی‌ تخت‌ ساخت
    ‌ چه‌ مایه‌ بدو گوهر اندر نشاخت‌
    بجمشید بر گوهر افشاندند
    مران‌ روز را روز نو خواندند
    سرسال‌ نو هرمز فرودین
    ‌ برآسوده‌ از رنج‌ روی‌ زمین‌
    اغلب‌ کتب‌ قدیمی‌ جمشید را پایه‌ گذار نوروز دانسته‌اند. (۸) دلیل‌ انتساب‌ این‌ جشن‌ به‌ جمشید به‌ درستی‌ بر ما معلوم‌ نیست‌. اما با اطلاع‌ به‌ اینکه‌ فردوسی‌ شاهنامه‌ را براساس‌ روایتهای‌ قدیمی‌ و کتاب‌ خداینامه‌ به‌ نظم‌ درآورده‌ است‌، در می‌یابیم‌ که‌ نسبت‌ دادن‌ این‌ جشن‌ بجمشید از دوران‌ بسیار قدیم‌ معمول‌ بوده‌ است‌ .
    در هر حال‌ نوروز در ایران‌ چنان‌ اهمیتی‌ داشته‌ است‌ که‌ با روی‌ کار آمدن‌ دین‌ زرتشت‌ به‌ عنوان‌
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  10. #260
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    ساسانیان‌ ،نه‌ تنها از بین‌ نرفت‌ بلکه‌ جایگاه‌ خاصی‌ نیز پیدا نمود .
    «در این‌ عهد نوروز را در میان‌ ملت‌ ایران‌ و نیز در دربار ،مراسم‌ مخصوص‌ و تشریفات‌ فراوان‌ در کار بوده‌ است‌ و بتحقیق‌ می‌توان‌ گفت‌ که‌ در هیچ‌ زمان‌ نوروز را با این‌ همه‌ تکلفات‌ بجا نمی‌آوردند.» (۹)
    «مورخین‌ یونانی‌ می‌نویسند که‌ ژوستین‌ دوم‌ امپراطور روم‌ کمی‌ بعد از جلوس‌ خود به‌ تخت‌ که‌ در چهارم‌ نوامبر سال‌ ۵۶۵ میلادی‌ بود سفیری‌ به‌ دربار انوشیروان‌ فرستاد که‌ با شتاب‌ تمام‌ راه‌ افتاده‌ ،سفر کرد ولی‌ در شهرهائیکه‌ سر راه‌ بود به‌ جهت‌ بعضی‌ ترتیبات‌ که‌ به‌ فرمان‌ شاهنشاه‌ ایران‌ داده‌ شده‌ بود ،حرکتش‌ به‌ تأخیر افتاد و مجبور گردید که‌ در شهر دارا به‌ جهت‌ مراسم‌ عید نوروز مدتی‌ توقف‌ بکند .
    از اینجا معلوم‌ می‌شود که‌ در عهد ساسانیان‌ نه‌ تنها در پایتخت‌ بلکه‌ در ولایات‌ نیز مراسم‌ با شکوه‌ مفصلی‌ برای‌ نوروز بجا می‌آوردند.» (۱۰)
    در قسمت‌ تاریخی‌ شاهنامه‌ در زمان‌ ساسانیان‌ هنگامیکه‌ نامی‌ از آتشکده‌ برده‌ می‌شود ،مکانی‌ نیز به‌ نوروز اختصاص‌ دارد .
    از جمله‌ :در زمان‌ پادشاهی‌ اردشیر :
    به‌ دیبا بیاراست‌ آتشکده‌
    هم‌ ایوان‌ نوروز و کاخ‌ سده‌
    در زمان‌ پادشاهی‌ بهرام‌ گور :
    برفتند یکسر به‌ آتشکده‌
    به‌ ایوان‌ نوروز جشن‌ سده‌
    همی‌ مشک‌ بر آتش‌ افشاندند
    به‌ بهرام‌ بر آفرین‌ خواندند
    چو شد ساخته‌ کار آتشکده‌
    همان‌ جای‌ نوروز و جشن‌ سده‌
    در زمان‌ پادشاهی‌ شیرویه‌ :
    ببخشید چندی‌ به‌ آتشکده
    ‌ چه‌ بر جای‌ نوروز و جشن‌ سده‌
    و در آخر اینکه‌، نوروز در شاهنامه‌، از آغاز کتاب‌ تا سرانجام‌ آن‌ (یعنی‌ تا زمان‌ حمله‌ اعراب‌ به‌ ایران‌) به‌ صورت‌ یک‌ جشن‌ ملی‌ و در دوره‌ ساسانیان‌ بشکل‌ یک‌ آئین‌ مذهبی‌ ،برای‌ ایرانیان‌ گرامی‌ بوده‌ و جشن‌ گرفته‌ می‌شده‌ است‌ و با اینکه‌ بعد از حمله‌ اعراب‌ به‌ ایران‌ مدتی‌ برگزار نمی‌گردیده‌ اما به‌ دلایلی‌ از جمله‌ اشتیاق‌ ایرانیان‌ به‌ اجرای‌ این‌ مراسم‌ ،باقی‌ و برای‌ ما به‌ یادگار مانده است.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

صفحه 26 از 31 نخستنخست ... 16222324252627282930 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/