صفحه 26 از 64 نخستنخست ... 1622232425262728293036 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 251 تا 260 , از مجموع 631

موضوع: دیوان اشعار حافظ ( رباعیات )

  1. #251
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود

    تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود


    دل که از ناوک مژگان تو در خون می‌گشت

    باز مشتاق کمانخانه ابروی تو بود


    هم عفاالله صبا کز تو پیامی می‌داد

    ور نه در کس نرسیدیم که از کوی تو بود


    عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت

    فتنه انگیز جهان غمزه جادوی تو بود


    من سرگشته هم از اهل سلامت بودم

    دام راهم شکن طره هندوی تو بود


    بگشا بند قبا تا بگشاید دل من

    که گشادی که مرا بود ز پهلوی تو بود


    به وفای تو که بر تربت حافظ بگذر

    کز جهان می‌شد و در آرزوی روی تو بود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #252
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود

    تا کجا باز دل غمزده‌ای سوخته بود


    رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی

    جامه‌ای بود که بر قامت او دوخته بود


    جان عشاق سپند رخ خود می‌دانست

    و آتش چهره بدین کار برافروخته بود


    گر چه می‌گفت که زارت بکشم می‌دیدم

    که نهانش نظری با من دلسوخته بود


    کفر زلفش ره دین می‌زد و آن سنگین دل

    در پی اش مشعلی از چهره برافروخته بود


    دل بسی خون به کف آورد ولی دیده بریخت

    الله الله که تلف کرد و که اندوخته بود


    یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد

    آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود


    گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ

    یا رب این قلب شناسی ز که آموخته بود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #253
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود

    و از لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود


    از سر مستی دگر با شاهد عهد شباب

    رجعتی می‌خواستم لیکن طلاق افتاده بود


    در مقامات طریقت هر کجا کردیم سیر

    عافیت را با نظربازی فراق افتاده بود


    ساقیا جام دمادم ده که در سیر طریق

    هر که عاشق وش نیامد در نفاق افتاده بود


    ای معبر مژده‌ای فرما که دوشم آفتاب

    در شکرخواب صبوحی هم وثاق افتاده بود


    نقش می‌بستم که گیرم گوشه‌ای زان چشم مست

    طاقت و صبر از خم ابروش طاق افتاده بود


    گر نکردی نصرت دین شاه یحیی از کرم

    کار ملک و دین ز نظم و اتساق افتاده بود


    حافظ آن ساعت که این نظم پریشان می‌نوشت

    طایر فکرش به دام اشتیاق افتاده بود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #254
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    گوهر مخزن اسرار همان است که بود

    حقه مهر بدان مهر و نشان است که بود


    عاشقان زمره ارباب امانت باشند

    لاجرم چشم گهربار همان است که بود


    از صبا پرس که ما را همه شب تا دم صبح

    بوی زلف تو همان مونس جان است که بود


    طالب لعل و گهر نیست وگرنه خورشید

    همچنان در عمل معدن و کان است که بود


    کشته غمزه خود را به زیارت دریاب

    زان که بیچاره همان دل‌نگران است که بود


    رنگ خون دل ما را که نهان می‌داری

    همچنان در لب لعل تو عیان است که بود


    زلف هندوی تو گفتم که دگر ره نزند

    سال‌ها رفت و بدان سیرت و سان است که بود


    حافظا بازنما قصه خونابه چشم

    که بر این چشمه همان آب روان است که بود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #255
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود

    تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود


    چل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت

    تدبیر ما به دست شراب دوساله بود


    آن نافه مراد که می‌خواستم ز بخت

    در چین زلف آن بت مشکین کلاله بود


    از دست برده بود خمار غمم سحر

    دولت مساعد آمد و می در پیاله بود


    بر آستان میکده خون می‌خورم مدام

    روزی ما ز خوان قدر این نواله بود


    هر کو نکاشت مهر و ز خوبی گلی نچید

    در رهگذار باد نگهبان لاله بود


    بر طرف گلشنم گذر افتاد وقت صبح

    آن دم که کار مرغ سحر آه و ناله بود


    دیدیم شعر دلکش حافظ به مدح شاه

    یک بیت از این قصیده به از صد رساله بود


    آن شاه تندحمله که خورشید شیرگیر

    پیشش به روز معرکه کمتر غزاله بود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #256
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    به کوی میکده یا رب سحر چه مشغله بود

    که جوش شاهد و ساقی و شمع و مشعله بود


    حدیث عشق که از حرف و صوت مستغنیست

    به ناله دف و نی در خروش و ولوله بود


    مباحثی که در آن مجلس جنون می‌رفت

    ورای مدرسه و قال و قیل مسئله بود


    دل از کرشمه ساقی به شکر بود ولی

    ز نامساعدی بختش اندکی گله بود


    قیاس کردم و آن چشم جادوانه مست

    هزار ساحر چون سامریش در گله بود


    بگفتمش به لبم بوسه‌ای حوالت کن

    به خنده گفت کی ات با من این معامله بود


    ز اخترم نظری سعد در ره است که دوش

    میان ماه و رخ یار من مقابله بود


    دهان یار که درمان درد حافظ داشت

    فغان که وقت مروت چه تنگ حوصله بود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #257
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    آن یار کز او خانه ما جای پری بود

    سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود


    دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش

    بیچاره ندانست که یارش سفری بود


    تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد

    تا بود فلک شیوه او پرده دری بود


    منظور خردمند من آن ماه که او را

    با حسن ادب شیوه صاحب نظری بود


    از چنگ منش اختر بدمهر به دربرد

    آری چه کنم دولت دور قمری بود


    عذری بنه ای دل که تو درویشی و او را

    در مملکت حسن سر تاجوری بود


    اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت

    باقی همه بی‌حاصلی و بی‌خبری بود


    خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرین

    افسوس که آن گنج روان رهگذری بود


    خود را بکش ای بلبل از این رشک که گل را

    با باد صبا وقت سحر جلوه گری بود


    هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ

    از یمن دعای شب و ورد سحری بود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #258
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    مسلمانان مرا وقتی دلی بود

    که با وی گفتمی گر مشکلی بود


    به گردابی چو می‌افتادم از غم

    به تدبیرش امید ساحلی بود


    دلی همدرد و یاری مصلحت بین

    که استظهار هر اهل دلی بود


    ز من ضایع شد اندر کوی جانان

    چه دامنگیر یا رب منزلی بود


    هنر بی‌عیب حرمان نیست لیکن

    ز من محرومتر کی سائلی بود


    بر این جان پریشان رحمت آرید

    که وقتی کاردانی کاملی بود


    مرا تا عشق تعلیم سخن کرد

    حدیثم نکته هر محفلی بود


    مگو دیگر که حافظ نکته‌دان است

    که ما دیدیم و محکم جاهلی بود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #259
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    در ازل هر کو به فیض دولت ارزانی بود

    تا ابد جام مرادش همدم جانی بود


    من همان ساعت که از می خواستم شد توبه کار

    گفتم این شاخ ار دهد باری پشیمانی بود


    خود گرفتم کافکنم سجاده چون سوسن به دوش

    همچو گل بر خرقه رنگ می مسلمانی بود


    بی چراغ جام در خلوت نمی‌یارم نشست

    زان که کنج اهل دل باید که نورانی بود


    همت عالی طلب جام مرصع گو مباش

    رند را آب عنب یاقوت رمانی بود


    گر چه بی‌سامان نماید کار ما سهلش مبین

    کاندر این کشور گدایی رشک سلطانی بود


    نیک نامی خواهی ای دل با بدان صحبت مدار

    خودپسندی جان من برهان نادانی بود


    مجلس انس و بهار و بحث شعر اندر میان

    نستدن جام می از جانان گران جانی بود


    دی عزیزی گفت حافظ می‌خورد پنهان شراب

    ای عزیز من نه عیب آن به که پنهانی بود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #260
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود

    بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود


    بنوش جام صبوحی به ناله دف و چنگ

    ببوس غبغب ساقی به نغمه نی و عود


    به دور گل منشین بی شراب و شاهد و چنگ

    که همچو روز بقا هفته‌ای بود معدود


    شد از خروج ریاحین چو آسمان روشن

    زمین به اختر میمون و طالع مسعود


    ز دست شاهد نازک عذار عیسی دم

    شراب نوش و رها کن حدیث عاد و ثمود


    جهان چو خلد برین شد به دور سوسن و گل

    ولی چه سود که در وی نه ممکن است خلود


    چو گل سوار شود بر هوا سلیمان وار

    سحر که مرغ درآید به نغمه داوود


    به باغ تازه کن آیین دین زردشتی

    کنون که لاله برافروخت آتش نمرود


    بخواه جام صبوحی به یاد آصف عهد

    وزیر ملک سلیمان عماد دین محمود


    بود که مجلس حافظ به یمن تربیتش

    هر آن چه می‌طلبد جمله باشدش موجود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 26 از 64 نخستنخست ... 1622232425262728293036 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/