صفحه 25 از 40 نخستنخست ... 1521222324252627282935 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 241 تا 250 , از مجموع 399

موضوع: دل نوشته های خودمونی

  1. #241
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    به کودکی گفتند :عشق چیست؟گفت:بازی
    به نوجوانی گفتند : عشق چیست؟گفت : رفیق بازی…
    به جوانی گفتند : عشق چیست؟ گفت : پول و ثروت
    …به پیرمردی گفتند :عشق چیست؟گفت :عمر
    به عاشقی گفتند : عشق چیست؟چیزی نگفت آهی کشید و سخت گریست
    به گل گفتم: عشق چیست؟گفت : از من خوشبو تره
    به پروانه گفتم: عشق چیست؟گفت :از من زیبا تره
    به شب گفتم عشق چیست؟ گفت: از من سوزنده تره
    به عشق گفتم تو آخر چه هستی ؟؟؟گفت نگاهی بیش نیستم
    اگر از شما بپرسند عشق چیست ؟شما چه میگویید؟

  2. 2 کاربر مقابل از Sara12 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  3. #242
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    اگر می بینی عاشق تو هستم ، دیوانه تو هستم ، و تمام فکر و زندگی من تو شده ای
    به خدا بدان که این دست خودم نیست!

    اگر میبینی چشمانم در بیشتر لحظه ها خیس است و دستانم سرد است و اگر میبینی همه لحظه های دور از تو بودن اینهمه سخت و پر از غم و غصه است بدان که این دست خودم نیست!
    دست خودم نیست که همه لحظه ها تو را در جلو چشمانم میبینم و به یاد تو می باشم.
    دست خودم نیست که دوست دارم همیشه در کنارت باشم ، دستانت را بگیرم ، بر
    لبانت بوسه بزنم و تو را در آغوش خودم بگیرم!

    به خدا دست خودم نیست که هر شب به آسمان نگاه می اندازم و ستاره ای درخشان را میبینم و به یاد تو می افتم!
    دست خودم نیست که هر سحرگاه به انتظارت مینشینم تا در آسمان دلم طلوعی دوباره داشته باشی


  4. کاربر مقابل از Sara12 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  5. #243
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد
    عجب از محبت من که در او اثر ندارد
    غلط است هرکه گوید دل به دل راه دارد
    دل من ز غصه خون شد دل تو خبر ندارد

  6. کاربر مقابل از Sara12 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  7. #244
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array
    وفتی تو گریه می کنی

    غصه اسیرم می کنه

    هق هق گریه های تو

    یک شبه پیرم می کنه

    وقتی تو گریه می کنی

    آسمونم ابری میشه

    این دلب دیوونه بازم

    اسیر بی صبری میشه

    وقتی تو گریه می کنی

    دنیا رو ماتم میگیره

    قناری از گریه تو

    یه گوشه تنها میمیره

    وقتی تو گریه میکنی

    موعد همکاری میشه

    وقتی تو گریه میکنی

    اشک منم جاری میشه

    وقتی تو گریه میکنی

    از خدا مرگمو میخوام

    کاری ازم بر نمیاد

    الهی بشکنه پاهام

    وقتی تو گریه میکنی

    دنیای من بارونیه

    میگم خدای مهربون

    این همه غم واسه چیه

    وقتی تو گریه میکنی

    دلم میخواد داد بزنم

    هر کی که رنجونده تو رو

    ریششو از جا بکنم

    وقتی تو گریه میکنی

    مرگ من از راه میرسه

    داد میزنم که ای خدا ببین گلم چه بی کسه

    اشکای تو چه بی صدا

    میریزه روی گونه هات

    با هر یه دونه اشک تو

    هزار دفه میشم فدات

    گل پونه باغ دلم

    رفیق تنهایی من

    وقتی میخوای گریه کنی

    به قلب من سری بزن

    ببین که با گریه تو میگیره راه نفسم

    خیال نکن که بی کسی

    من واسه تو همه کسم

    وقتی تو گریه میکنی

    شکوه هامو میگم به باد

    که به خدا بگه چرا کاری ازم بر نمیاد

    میخوام بگم کنارتم در نمیاد ولی صدام

    وقتی تو گریه میکنی

    کاری ازم بر نمیاد
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  8. کاربر مقابل از Mohamad عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  9. #245
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    یکجرعه ازچشمان توازمن دلم رامی خرد

    یکخنده برلبهای توهوش ازسرمن می برد

    متن تمام شعرمن باعشق معنامیشود

    بی تووجودخسته ام تنهای تنهامیشود

    وقتی دلم رایادتوطوفانی وترمیکند

    حال مرامهتاب هم همواره بدترمیکند

    امشب کجاخوابیده ای؟آیاکدامین گوشهای؟

    درخلوت شب های من تودرکدامین کوچهای؟



  10. کاربر مقابل از Sara12 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  11. #246
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    kristin kreuk


    می‌شود با نور چشمانش طلوع صبح شد ...
    زندگی را بار دیگر با نشاط آغاز کرد....
    می‌شود در آسمان چشم او پرو از کر د
    در نگاهش بالهای آرزو را باز کرد

    می‌شود با نور چشمانش طلوع صبح شد

    زندگی را بار دیگر بانشاط آغاز کرد

    می‌شود جنبید چون برگ درختان چنار

    با تکان دست یادی زان گل طناز کرد

    می‌شود دریا شد و با دستهای آسمان

    موجهای یک کویر تشنه را هم ناز کرد

    می‌شود در اشک چشمم زورقی از غم نشاند

    دل نمی‌داند چه باید د ر فراقت ساز کرد

    می‌شود خندید همچون نسترن در باغ گل

    ا ز طلسم بسته بخت سیه سر باز کر د

    می‌شو د از عشق گفت و می‌شود از عشق خواند

    زین دل شو ریده آه سینه ر ا آواز کر د


    ای ستاره با سحر از رازهای من مگو
    سوسوی چشمت حکایتها به رمز و راز کرد
    شاعر: سید اکبر کرباسی

  12. کاربر مقابل از Sara12 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  13. #247
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
    دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است
    اکسیر من نه اینکه مرا شعر تازه نیست
    من از تو می نویسم و این کیمیا کم است

    53683159rzzxdxhqsx53683159rzzxdxhqsx53

  14. #248
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    پنجره ها بسته و درها گرفته كيپ
    قافله ي نور نمي خواندم به خويش
    بر لب اين پله چوبين نشسته ام
    قافله ي مور همي آيدم به پيش
    پند دهندم كه بيا عنكبوت شو
    زندگي آموخته جولاهگان پير
    كه ت زند آن شاهد قدسي بسي صلا
    كه ت رسد از ناي سروشي بسي صفير
    من نتوانم چو شما عنكبوت شد
    كولي شوريده سرم من ، پرنده ام
    زين گنه ، اي روبهكان دغل ! مرا
    مرگ دهد توبه ، كه گرگ درنده ام
    باز فتادم به خراسان مرگبار
    غمزده ، خاموش ، فروخفته ، خصم كامل
    دزدي و بيداد و ريا اندر آن حلال


    پهلوي ديوار ترك خورده اي كه نوز
    مي گذرد بر تن او كاروان مور
    بر لب يك پله ي چوبين نشسته ام
    با نگهي گمشده در خاطرات دور

  15. #249
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    تو می دانی و همه می دانند که شکنجه دیدن بخاطر تو ،زندانی کشیدن بخاطر تو و رنج بردن به پای تو تنها لذت بزرگ زندگی من است ،از شادی توست که من در دل می خندم...
    از امید رهایی توست که برق امید در چشمان خسته ام می درخشد و از خوشبختی توست که هوای پاک سعادت را در ریه هایم احساس می کنم ...
    نمی توانم خوب حرف بزنم . نیروی شگفتی را که در زیر کلمات ساده و جمله های ضعیف و افتاده پنهان کرده ام دریاب،دریاب...

    oo42dgxzgsijaiikwj5d

  16. #250
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    من كه دلم هواي بادكنك شدن كرده بود

    دلم رابه نخي بستمو همانندبادكنكي به هوافرستادمش

    بادكنكي كه دلم هوايش راكرده بود تركيد
    .
    .
    .

    وحالاچه فرقي داره

    كه تاكجابالارفت

    چه فرقي داره

    كه نخ رهاشد يا پاره شد

    چه فرقي داره

    به تيرچراغ برقي خورده يابه نوك كلاغ كه تركيد

    چه فرقي داره

    كه بادكنكم چه شكلي يا چه رنگي بود

    مهم اين است كه

    بادكنك دلم تركيد
    .
    .
    .

    به همين سادگي!!
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


صفحه 25 از 40 نخستنخست ... 1521222324252627282935 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/