صفحه 25 از 43 نخستنخست ... 1521222324252627282935 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 241 تا 250 , از مجموع 900

موضوع: دیوان اشعار سعدی

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    تا حال منت خبر نباشد

    در کار منت نظر نباشد


    تا قوت صبر بود کردیم

    دیگر چه کنیم اگر نباشد


    آیین وفا و مهربانی در

    در شهر شما مگر نباشد


    گویند نظر چرا نبستی

    تا مشغله و خطر نباشد


    ای خواجه برو که جهد انسان

    با تیر قضا سپر نباشد


    این شور که در سرست ما را

    وقتی برود که سر نباشد


    بیچاره کجا رود گرفتار

    کز کوی تو ره به درنباشد


    چون روی تو دلفریب و دلبند

    در روی زمین دگر نباشد


    در پارس چنین نمک ندیدم

    در مصر چنین شکر نباشد


    گر حکم کنی به جان سعدی

    جان از تو عزیزتر نباشد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #2
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    چه کسی که هیچ کس را به تو بر نظر نباشد

    که نه در تو بازماند مگرش بصر نباشد


    نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی

    که ز دوستی بمیریم و تو را خبر نباشد


    مکن ار چه می‌توانی که ز خدمتم برانی

    نزنند سائلی را که دری دگر نباشد


    به رهت نشسته بودم که نظر کنی به حالم

    نکنی که چشم مستت ز خمار برنباشد


    همه شب در این حدیثم که خنک تنی که دارد

    مژه‌ای به خواب و بختی که به خواب درنباشد


    چه خوشست مرغ وحشی که جفای کس نبیند

    من و مرغ خانگی را بکشند و پر نباشد


    نه من آن گناه دارم که بترسم از عقوبت

    نظری که سر نبازی ز سر نظر نباشد


    قمری که دوست داری همه روز دل بر آن نه

    که شبیت خون بریزد که در او قمر نباشد


    چه وجود نقش دیوار و چه آدمی که با او

    سخنی ز عشق گویند و در او اثر نباشد


    شب و روز رفت باید قدم روندگان را

    چو به مؤمنی رسیدی دگرت سفر نباشد


    عجبست پیش بعضی که ترست شعر سعدی

    ورق درخت طوبیست چگونه تر نباشد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #3
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    آن به که نظر باشد و گفتار نباشد

    تا مدعی اندر پس دیوار نباشد


    آن بر سر گنجست که چون نقطه به کنجی

    بنشیند و سرگشته چو پرگار نباشد


    ای دوست برآور دری از خلق به رویم

    تا هیچ کسم واقف اسرار نباشد


    می‌خواهم و معشوق و زمینی و زمانی

    کو باشد و من باشم و اغیار نباشد


    پندم مده ای دوست که دیوانه سرمست

    هرگز به سخن عاقل و هشیار نباشد


    با صاحب شمشیر مبادت سر و کاری

    الا به سر خویشتنت کار نباشد


    سهلست به خون من اگر دست برآری

    جان دادن در پای تو دشوار نباشد


    ماهت نتوان خواند بدین صورت و گفتار

    مه را لب و دندان شکربار نباشد


    وان سرو که گویند به بالای تو باشد

    هرگز به چنین قامت و رفتار نباشد


    ما توبه شکستیم که در مذهب عشاق

    صوفی نپسندند که خمار نباشد


    هر پای که در خانه فرورفت به گنجی

    دیگر همه عمرش سر بازار نباشد


    عطار که در عین گلابست عجب نیست

    گر وقت بهارش سر گلزار نباشد


    مردم همه دانند که در نامه سعدی

    مشکیست که در کلبه عطار نباشد


    جان در سر کار تو کند سعدی و غم نیست

    کان یار نباشد که وفادار نباشد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #4
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    جنگ از طرف دوست دل آزار نباشد

    یاری که تحمل نکند یار نباشد


    گر بانگ برآید که سری در قدمی رفت

    بسیار مگویید که بسیار نباشد


    آن بار که گردون نکشد یار سبکروح

    گر بر دل عشاق نهد بار نباشد


    تا رنج تحمل نکنی گنج نبینی

    تا شب نرود صبح پدیدار نباشد


    آهنگ دراز شب رنجوری مشتاق

    با آن نتوان گفت که بیدار نباشد


    از دیده من پرس که خواب شب مستی

    چون خاستن و خفتن بیمار نباشد


    گر دست به شمشیر بری عشق همانست

    کان جا که ارادت بود انکار نباشد


    از من مشنو دوستی گل مگر آن گاه

    کم پای برهنه خبر از خار نباشد


    مرغان قفس را المی باشد و شوقی

    کان مرغ نداند که گرفتار نباشد


    دل آینه صورت غیبست ولیکن

    شرطست که بر آینه زنگار نباشد


    سعدی حیوان را که سر از خواب گران شد

    دربند نسیم خوش اسحار نباشد


    آن را که بصارت نبود یوسف صدیق

    جایی بفروشد که خریدار نباشد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #5
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    گر گویمت که سروی سرو این چنین نباشد

    ور گویمت که ماهی مه بر زمین نباشد


    گر در جهان بگردی و آفاق درنوردی

    صورت بدین شگرفی در کفر و دین نباشد


    لعلست یا لبانت قندست یا دهانت

    تا در برت نگیرم نیکم یقین نباشد


    صورت کنند زیبا بر پرنیان و دیبا

    لیکن بر ابروانش سحر مبین نباشد


    زنبور اگر میانش باشد بدین لطیفی

    حقا که در دهانش این انگبین نباشد


    گر هر که در جهان را شاید که خون بریزی

    با یار مهربانت باید که کین نباشد


    گر جان نازنینش در پای ریزی ای دل

    در کار نازنینان جان نازنین نباشد


    ور زان که دیگری را بر ما همی‌گزیند

    گو برگزین که ما را بر تو گزین نباشد


    عشقش حرام بادا بر یار سروبالا

    تردامنی که جانش در آستین نباشد


    سعدی به هیچ علت روی از تو برنپیچد

    الا گرش برانی علت جز این نباشد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #6
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    در پای تو افتادن شایسته دمی باشد

    ترک سر خود گفتن زیبا قدمی باشد


    بسیار زبونی‌ها بر خویش روا دارد

    درویش که بازارش با محتشمی باشد


    زین سان که وجود توست ای صورت روحانی

    شاید که وجود ما پیشت عدمی باشد


    گر جمله صنم‌ها را صورت به تو مانستی

    شاید که مسلمان را قبله صنمی باشد


    با آن که اسیران را کشتی و خطا کردی

    بر کشته گذر کردن نوع کرمی باشد


    رقص از سر ما بیرون امروز نخواهد شد

    کاین مطرب ما یک دم خاموش نمی‌باشد


    هر کو به همه عمرش سودای گلی بودست

    داند که چرا بلبل دیوانه همی‌باشد


    کس بر الم ریشت واقف نشود سعدی

    الا به کسی گویی کو را المی باشد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #7
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    تو را خود یک زمان با ما سر صحرا نمی‌باشد

    چو شمست خاطر رفتن بجز تنها نمی‌باشد


    دو چشم از ناز در پیشت فراغ از حال درویشت

    مگر کز خوبی خویشت نگه در ما نمی‌باشد


    ملک یا چشمه نوری پری یا لعبت حوری

    که بر گلبن گل سوری چنین زیبا نمی‌باشد


    پری رویی و مه پیکر سمن بویی و سیمین بر

    عجب کز حسن رویت در جهان غوغا نمی‌باشد


    چو نتوان ساخت بی رویت بباید ساخت با خویت

    که ما را از سر کویت سر دروا نمی‌باشد


    مرو هر سوی و هر جاگه که مسکینان نیند آگه

    نمی‌بیند کست ناگه که او شیدا نمی‌باشد


    جهانی در پیت مفتون به جای آب گریان خون

    عجب می‌دارم از هامون که چون دریا نمی‌باشد


    همه شب می‌پزم سودا به بوی وعده فردا

    شب سودای سعدی را مگر فردا نمی‌باشد


    چرا بر خاک این منزل نگریم تا بگیرد گل

    ولیکن با تو آهن دل دمم گیرا نمی‌باشد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #8
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    مرا به عاقبت این شوخ سیمتن بکشد

    چو شمع سوخته روزی در انجمن بکشد


    به لطف اگر بخرامد هزار دل ببرد

    به قهر اگر بستیزد هزار تن بکشد


    اگر خود آب حیاتست در دهان و لبش

    مرا عجب نبود کان لب و دهن بکشد


    گر ایستاد حریفی اسیر عشق بماند

    و گر گریخت خیالش به تاختن بکشد


    مرا که قوت کاهی نه کی دهد زنهار

    بلای عشق که فرهاد کوهکن بکشد


    کسان عتاب کنندم که ترک عشق بگوی

    به نقد اگر نکشد عشقم این سخن بکشد


    به شرع عابد اوثان اگر بباید کشت

    مرا چه حاجت کشتن که خود وثن بکشد


    به دوستی گله کردم ز چشم شوخش گفت

    عجب نباشد اگر مست تیغ زن بکشد


    به یک نفس که برآمیخت یار با اغیار

    بسی نماند که غیرت وجود من بکشد


    به خنده گفت که من شمع جمعم ای سعدی

    مرا از آن چه که پروانه خویشتن بکشد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #9
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    تا کی ای دلبر دل من بار تنهایی کشد

    ترسم از تنهایی احوالم به رسوایی کشد


    کی شکیبایی توان کردن چو عقل از دست رفت

    عاقلی باید که پای اندر شکیبایی کشد


    سروبالای منا گر چون گل آیی به چمن

    خاک پایت نرگس اندر چشم بینایی کشد


    روی تاجیکانه‌ات بنمای تا داغ حبش

    آسمان بر چهره ترکان یغمایی کشد


    شهد ریزی چون دهانت دم به شیرینی زند

    فتنه انگیزی چو زلفت سر به رعنایی کشد


    دل نماند بعد از این با کس که گر خود آهنست

    ساحر چشمت به مغناطیس زیبایی کشد


    خود هنوزت پسته خندان عقیقین نقطه‌ایست

    باش تا گردش قضا پرگار مینایی کشد


    سعدیا دم درکش ار دیوانه خوانندت که عشق

    گر چه از صاحب دلی خیزد به شیدایی کشد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #10
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    خواب خوش من ای پسر دستخوش خیال شد

    نقد امید عمر من در طلب وصال شد


    گر نشد اشتیاق او غالب صبر و عقل من

    این به چه زیردست گشت آن به چه پایمال شد


    بر من اگر حرام شد وصل تو نیست بوالعجب

    بوالعجب آن که خون من بر تو چرا حلال شد


    پرتو آفتاب اگر بدر کند هلال را

    بدر وجود من چرا در نظرت هلال شد


    زیبد اگر طلب کند عزت ملک مصر دل

    آن که هزار یوسفش بنده جاه و مال شد


    طرفه مدار اگر ز دل نعره بیخودی زنم

    کآتش دل چو شعله زد صبر در او محال شد


    سعدی اگر نظر کند تا نه غلط گمان بری

    کو نه به رسم دیگران بنده زلف و خال شد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 25 از 43 نخستنخست ... 1521222324252627282935 ... آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/