دیرگاهی است که دلم می گیرد
بیشتر وقت غروب
آن زمانی که خدا هم پر از تنهایی است
مرا یاد کن آن زمان که سرسجاده نمازت هست
ان زمان که ذکر می گویی
دیرگاهی است که دلم می گیرد
بیشتر وقت غروب
آن زمانی که خدا هم پر از تنهایی است
مرا یاد کن آن زمان که سرسجاده نمازت هست
ان زمان که ذکر می گویی
خدايا! مرا همواره، آگاه وهوشياردار، تا پيش از شناختن درست و کامل کسي يا فکري -مثبت يا منفي- قضاوت نکنم.
خدايا! مرا در ايمان، اطاعت مطلق بخش، تا در جهان، عصيان مطلق باشم.
خدايا! انديشه و احساس مرا در سطحي پايين مياور که زرنگي هاي جقير و پستي هاي نکبت بارو پليد شبه آدمهاي اندک را متوجه شوم، چه، دوست تر مي دارم بزرگواري گول خور باشم تا، همچون اينان، کوچکواري گول زن
خدايا! قناعت، صبر و تحمل را از ملتم بازگير و به من ارزاني دار
خدايا! تورا همچون فرزند بزرگ حسين بن علي(ع) سپاس مي گزارم که دشمنان مرا از ميان احمق ها برگزيني، که چند دشمن ابله، نعمتي است که خداوند تنها به بندگان خاصش عطا مي کند.
خدايا! مرا هرگز مراد بي شعورها و محبوب نمک هاي ميوه مگردان.
خدايا! بر اراده، دانش، عصيان، بي نيازي، حيرت، لطافت روح، شهامت و تنهايي ام بيفزاي.
خدايا! در برابر هر چه انسان ماندن را به تباهي مي کشاند، مرا، با نداشتن و نخواستن، روئين تن کن.
خدايا! به هر که دوست مي داري بياموز که: عشق از زندگي کردن بهتر است، وبه هر که دوست تر مي داري بچشان که: دوست داشتن از عشق برتر است.
خدايا! به من، توفيق تلاش در شکست، صبر در نوميدي، رفتن بي همراه، جهاد بي سلاح، کار بي پاداش، فداکاري در سکوت، دين بي دنيا، مذهب بي عوام، عظمت بي نام، خدمت بي نان، ايمان بي ريا، خوبي بي نمود، گستاخي بي خامي، مناعت بي غرور، عشق بي هوس، تنهايي در انبوه جمعيت، دوست داشتن بي آنکه دوست بداند، روزي کن.
خدايا! مگذار ،
که: ايمانم به اسلام و عشقم به خاندان پيامبر، مرا با کسبه ي دين، با حَمَله ي تعصّب و عَمَله ي ارتجاع، هم آواز کند،
که: آزادي ام اسير پسند عوام گردد،
که: دينم، در پس وجهه ي ديني ام، دفن شود،
که: عوام زدگي، مرا مقلد تقليد کنندگانم سازد،
که: آنچه را حق مي دانم، به خاطر آن که بد مي دانند، کتمان کنم!
خدايا! مسئوايت هاي شيعه بودن را – که علي وار بودن و علي وار زيستن و علي وار مردن است و علي وار پرستيدن و علي وار انديشيدن و علي وار جهاد کردن و علي وار کار کردن و علي وار سخن گفتن و علي وار سکوت کردن است – تا آنجا که در توان اين بنده ي ناتوان علي است، همواره فرا يادم آر.
خدايا! رحمتي کن تا ايمان، نام و نان برايم نياورد، قوّتم بخش تا نانم را، وحتي نامم را، در خطر ايمانم افکنم، تا از آنها باشم که پول دنيا را مي گيرند و براي دين کار مي کنند، نه آنها که پول دين مي گيرند و براي دنيا کار مي کنند
امشب انگار خدا یادم کرد
اندکی کم هم شده شادم کرد
امشب انگار دلش با من بود
یا که درد و غم من یادش کرد
امشب انگار دلم با او بود
یا که او من را نگاهی هم کرد
امشب انگار دلم تدبیر کرد
اندکی حال و هوا تغییر کرد
امشب انگار دعایی کردی
که به یاد تو کمی تردید کرد...
خدا،
نه برای خورشید،
و نه برای زمین،
بلکه برای گل هایی که برایمان می فرستد،
چشم به راه پاسخ است.
«تاگور»
خدایا !کودکان گل فروش را می بینی ؟!مردان خانه به دوشدخترکان تن فروشمادران سیاه پوشواعظان دین فروشمحرابهای فرش پوشپسران کلیه فروشهمه را می بینی؟کاری کن!!!
خودم تنها، تنها دلم
چـو شام بیفردا دلم
چـوکشتـی بـی ناخـدا
به سينـه دريـا دلـــم
خودم تنها تنها دلم
چو شام بي فردا دلم
چو كشتي بي ناخدا
به سينه دريا دلم
تو اي خداي مهربان
تو اي پناه بي كسان
به سنگ غم مشكن دگر
چو شيشه مينا دلم
تو هم برو اي بي وفا
مبر بر لب نام مرا
دل تنگم بيگانه شد
نمي خواهد ديگر تورا
نشان من ديگر مجو
حديث دل ديگر مگو
دلم شكسته زير پا
نميخواهد ديگر تورا
چقدر خداوند بزرگ است درست زماني که انتظار دريافت چيزي را از او نداري بهترينش را به تو ارزاني مي دارد
به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم،
فهمیدم که بیمارم ...
خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده
زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد.
آزمایش ضربان قلب
نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم، تنهایی سرخرگهایم را مسدود کرده بود ...
و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند.
به بخش ارتوپد رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم وآنها را در آغوش بگیرم.
بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم ...
فهمیدم که مشکل
نزدیک بینی هم دارم، چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم.
زمانی که از مشکل
شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای خدا را آنگاه که در طول
روز با من سخن می گوید نمی شنوم ...! خدای مهربانم برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد.
به شکرانه اش تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که در کلمات
راستینش برایم تجویز کرده است استفاده کنم
هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم
قبل از رفتن به محل کار یک
قاشق آرامش بخورم هر ساعت یک کپسول صبر، یک فنجان برادری و
یک لیوان فروتنی بنوشم.
زمانی که به خانه
برمیگردم به مقدار کافی عشق بنوشم و
زمانی که به بستر می روم دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف کنم.
امیدوارم خدا
نعمتهایش را بر شما سرازیر کند:
رنگین کمانی به ازای هر طوفان لبخندی به ازای هر اشک
دوستی فداکار به ازای هر مشکل نغمه ای شیرین به ازای هر آه
و اجابتی
نزدیک برای هر دعا
بار خدایا...
خداوند مهربان من...
یا رب بس بی تعقل به جاری ساختن جملاتی رویی اوردم
که نمی باید به درگاه ات می گفتم
خداوندا....
بس نامه ی عمل سیاه اوردم به درگاهت
اما کجا توان امیدی که در درونم کاشتی و به جوانه زدن انجامید به امرت
که اگاه می بودی
که هزاری چون من گرد هم ایند تا به امیدی که میباید به درگاهت ارند
در عالم وجود ندارد
خداوندا ....
اکنون چنان به رحمتت مغرور و مست گشتم که
به جز باران رحمتت مرا به مستی نکشاند ونتوان بر چسب کفر
بر من مست چسباند
که این به کفر ز ماحصل تکبر از نا کجا اورده رسیده....
یا رب بگو به همه عالم که حقیر ها کی افتاب مهربانی و
باران رحمتم بر او را به ممانعت بر خواسته ام؟...
خداوندا ....
منم که بوی باران را از تو به بوییدن به نظاره پرداخته ام...
خداوندا....
مغرورم به باران رحمتت....
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)