شهر آشوب ها به عنوان یکی از منابع تاریخ نویسی
شهر آشوب ها به عنوان یکی از منابع تاریخ نویسی ● اصطلاح شهر آشوب:
شهر آشوب در اصطلاح ادبی به شعری گفته می شود که: «اولاً شاعر در آن اکثر مردم و اهل شهری را مدح یاذم کرده باشد؛ ثانیاً شاعر در آن به توصیف پیشه وران یک شهر و تعریف حرف و صنعت ایشان پرداخته باشد»۱
در شهر آشوب شاعر به بهانة وصف معشوق به بیان پیشه ها و حرفه های رایج در زمان و مکان خود و حتی خصوصیات افراد اجتماع می پردازد. شهر آشوب یا شهرانگیز نوع خاصی از شعر نیست بلکه نوع شعر وصفی و غنایی است با این امتیاز که منحصراً دربارة دسته یی معین یا خوبروی معینی از دستة معین فراهم آمده است. ۲ شهر آشوب قالب خاصی ندارد و در انواع قالبها و اوزان سروده شده که مهمترین آنها مثنوی، رباعی، قطعه، قصیده و غزل می باشد. ۳ همچنین می توان گفت شهر آشوب نظمی است که در آن تغییر اوضاع، بی سامانی یا سروسامان داشتن حالات یک شهر یا مملکت و مردم آن یاد می شود و اغتشاشات و بی سامانیهای اقتصادی یا ---------- کشور و کیفیت طبقات مختلف به زبان هزل یا طنز یا هجو در آن بیان می شود و به همین دلیل اطلاعات مفید و گرانبهایی از تاریخ اجتماعی دوران زندگی سراینده ی آن به دست می دهد.
● پیشینة سرایش شهر آشوب
قدیمی ترین شهر آشوب موجود در فارسی متعلق به مسعود سعد سلمان (تولد ۴۳۸ هـ) است که در ۹۲ قطعه دربارة حرف و اصناف مختلف شهر به نظم درآمده است وی در هر قطعه به یکی از طبقات اجتماعی اشاره و به مدح یا ذم آن می پردازد. او در دوران غزنویان در لاهور هند می زیسته و به احتمال زیاد محیط اجتماعی هند در سرودن این نوع اشعار بر وی مؤثر بوده و حتی در دوره های بعدی نیز شاعرانی که به هند مسافرت کرده اند از این شیوه بیشتر استفاده نموده اند البته سعد کتاب جداگانه ای با عنوان شهر آشوب ندارد و قطعات وی در دیوانش ثبت شده است. همچنین حکیم سنایی متوفی به سال ۵۳۵ ه بدون اینکه نام کتابش شهر آشوب باشد تمام خصوصیات یک شهر آشوب را در مثنوی کارنامة بلخ آورده است وی در این کتاب در صفت شاهزادگان غزنین ، ارباب دیوان و اهل قلم، حاجب، خواجه سرایان، قضاهْْ العلماء، ارباب طریقت، زنان و . . . شهر آشوب هایی دارد. ۵
سرودن شهر آشوب به عنوان یکی از انواع محتوایی شعر فارسی از دوران صفویه رونق و تشخص بیشتری یافت و بیشترین شهر آشوب ها از این زمان در تذکره ها آمده است از نخستین مجموعه ها با عنوان شهر آشوب و شهر انگیز یکی از لسانی شیرازی ( تولد ۹۴۱ه) است شامل ۵۴۰ رباعی دربارة شهر تبریز و پیشه وران آن شهر و وصف عشق خود که آن را مجمع الاصناف نامید و مجموعه ی شهرانگیز از شاعر همزمان او وحیدی قمی(تولد ۹۴۲ ه) که آن هم دربارة تبریز و در قالب مثنوی بر وزن حدیقه ی سنایی است.۶
علاوه براینها مهستی گنجوی شاعر قرن ششم، کمال الدین کوتاه پای از شعرای نیمه قرن ششم، امیرخسرودهلوی شاعر قرن هفتم و هشتم، سیفی بخاری در قرن نهم و دهم(صنایع البدایع) ، آگهی، خواند، حیرتی تونی، حرفی اصفهانی، محمد قاسم اصفهانی، حکیم فغفور لاهیجی، حکیم شفائی اصفهانی، حکیم همدانی و قاآنی هر یک شهر آشوبهایی در باره ی شهر ها و مردمان مختلف آنها دارند. ۷ لازم به ذکر است که از شاعران هندی به زبان اردو و عثمانی به زبان ترکی و برخی اشعار عربی نیز در قالب شهر آشوب و به تقلید از شهر آشوب های فارسی سروده شده است.
● نمونه هایی از شهر آشوبهای فارسی
▪ از مسعود سعد سلمان:
۱) صفت دلبر فصاد
« آمد آن حور و دست من بربست
زدم استاد وار دست بشست
زنخ او بدست بگرفتم
چون رنگ دست من بشست بخست
گفت هشیار باش و آهسته
دست هرجا مزن چون مردم مست
گفتم ارمن بدست بگرفتم
زنخ سادة تو عذرم هست
زآنکه هنگام رگ زدن رسم است
سیب سیمین گرفتن اندردست»
۲) صفت دلبر منجم
«ای منجم نگاه نجم جبین
راست حکم و درست تقدیری
گرز شرمت هنوز برنامد
آفتاب سپهر شبگیری
حکم تو راست آید از تو بتا
طالع از روی خویشتن گیری»
۳) صفت یار کبوتر باز
«انس تو با کبوتر است همه
ننگری از هوس به چاکر خویش
هم به ساعت بر تو باز آید
هر کبوتر که رانی از بر خویش . . .»
۴) صفت یارنیلگر:
«نیلگر یاری زغم بر من
نیلگون کرده جهان یکسر
عارضین و رخان و انگشتانت
سمن است و گل است و نیلوفر
مزن آسیب دست بر عارض
که بخط ماند آن کبود اثر»۸
ـ از فغفور لاهیجانی در صفت زمین گرجستان
«پیش زمنیش زپی رنگ و بو
ریخته گلزار ارم آب رو
می سزد ار دانه زلطف هوا
سبز شود در دهن آسیا
. . . هست چو آیینة صد پاره یی
هر طرفی جلوة رخساره یی»۹
ـ از وحیدی دربارة شهر تبریز:
«شکرلله که بهر شهرانگیز
از هری آمدم سوی تبریز
تا به وصف بتان تبریزی
همچو طوطی کنم شکر ریزی
وه چه تبریز رشک هشت بهشت
مردمش خوبروی و پاک سرشت
نازنینان بناز و محبوبی
در کمال لطافت و خوبی»۱۰
ـ از حکیم سنایی دربارة اباحتیان:
« پاسبانان روز دزدهمه
تره کاران زن به مزد همه
همه استاد فعل بدکیشان
همه قلاب نقد درویشان
بردکان نفاق بی المی
کرده صدنقره را بها، درمی»۱۱
ـ از مهستی گنجوی در تعریف پسر خباز:
«سهمی که مرا دلبرخباز دهد
نه از سرکینه از سرناز دهد
در چنگ غمش بمانده ام همچو خمیر
ترسم که به دستم آتش بازدهد»۱۲
ـ از قاآنی در تعریف کشتی گیر:
«ترک کشتی گیر من میل شنا دارد همی
و آنچه بی میلی بود با آشنا دارد همی . . .»۱۳
ـ از وحید قزوینی در تعریف تخمه فروش:
«چه گویم زبیداد تخمه فروش
که سینه ام سوخت دل را زجوش
زعشقش فتا دم به دریای شور
ولی بر دلم گشت طوفان، تنور» ۱۴
● کاربرد شهر آشوبها در تاریخ نویسی
از آنجا که شهر آشوبها نوعی توصیف از محیط اجتماعی، افراد و اصناف هستند حامل اطلاعات دست اول و گاهی منحصر به فرد از زندگی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی دوران شاعر می باشند. گردش زمان و تحولات اجتماعی چهره ی شهرها و آبادیها را دگرگون کرده و ضرورتهای زندگی اجتماعی باعث پیدایش و یا نابودی برخی مشاغل، طبقات اجتماعی و تخصص های خاص دوره های پیشین می شود و شهر آشوبها گنجینه ای از تاریخ اجتماعی ملتها هستند که علاوه بر ذکر حرف ، مشاغل و طبقات اجتماعی و ویژگیها ،حقوق و وظایف هر یک، گاهی به خصوصیات روحی و روانی و روان شناسی اجتماعی مردم یک شهر نیز می پردازند.
مسعود سعد سلمان در دیوان خود از ۹۲ حرفه و گروه اجتماعی یاد کرده و به توصیف هر یک می پردازد که برخی از این حرف امروزه کاملاً متروک و از بین رفته اند از جمله این گروههای اجتماعی: منجم، تیغزن ، بربطی، آشناگر، قلندر، حاجب ، گریان، خربنده، هندسی، قاضی ، چنگی ، تیرگر، سقا، کاتب، دیباباف و . . ..
به عنوان نمونه وجود قطعه ی کبوتر باز در دیوان سعد سلمان بیانگر آن است که کبوتر بازی به عنوان یک سرگرمی از دیرباز در میان ایرانیان رایج بوده و یا در قطعه فصاد حتی وسایل مورد استفاده و نحوة رگ زدن را نیز متوجه می شویم. همچنین قطعه ی کشتی گیر از قاآنی وجود گروهی از مردم را در زمان شاعر نشان می دهد که به شغل کشتی گرفتن پرداخته و در جریان مسابقه ها و شرط بندیها به کسب درآمد از این راه می پرداخته اند.
شهر آشوبها گاهی به ابزارها و وسایل کار اصناف مختلف اشاره می کنند بنابراین منابع مهمی در تحول افزارهای صنایع در دوره های مختلف می باشند.
شهر آشوب علاوه بر اینکه گاهی تنها منبع اطلاعاتی مورخ از وجود برخی مشاغل درگذشته می تواند باشد همچنین نام برخی مکانها و توصیف ویژگیهای شهرها را نیز بیان می کند. چنانکه فتوحی می سراید:
چارشهر است خراسان را بر چار طرف
که وسطشان به مسافت کم صد در صد نیست.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)