صفحه 22 از 31 نخستنخست ... 12181920212223242526 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 211 تا 220 , از مجموع 306

موضوع: خواندنيهاي تاريخي ایران

  1. #211
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    شهر آشوب ها به عنوان یکی از منابع تاریخ نویسی
    شهر آشوب ها به عنوان یکی از منابع تاریخ نویسی ● اصطلاح شهر آشوب:
    شهر آشوب در اصطلاح ادبی به شعری گفته می شود که: «اولاً شاعر در آن اکثر مردم و اهل شهری را مدح یاذم کرده باشد؛ ثانیاً شاعر در آن به توصیف پیشه وران یک شهر و تعریف حرف و صنعت ایشان پرداخته باشد»۱
    در شهر آشوب شاعر به بهانة وصف معشوق به بیان پیشه ها و حرفه های رایج در زمان و مکان خود و حتی خصوصیات افراد اجتماع می پردازد. شهر آشوب یا شهرانگیز نوع خاصی از شعر نیست بلکه نوع شعر وصفی و غنایی است با این امتیاز که منحصراً دربارة دسته یی معین یا خوبروی معینی از دستة معین فراهم آمده است. ۲ شهر آشوب قالب خاصی ندارد و در انواع قالبها و اوزان سروده شده که مهمترین آنها مثنوی، رباعی، قطعه، قصیده و غزل می باشد. ۳ همچنین می توان گفت شهر آشوب نظمی است که در آن تغییر اوضاع، بی سامانی یا سروسامان داشتن حالات یک شهر یا مملکت و مردم آن یاد می شود و اغتشاشات و بی سامانیهای اقتصادی یا ---------- کشور و کیفیت طبقات مختلف به زبان هزل یا طنز یا هجو در آن بیان می شود و به همین دلیل اطلاعات مفید و گرانبهایی از تاریخ اجتماعی دوران زندگی سراینده ی آن به دست می دهد.
    ● پیشینة سرایش شهر آشوب
    قدیمی ترین شهر آشوب موجود در فارسی متعلق به مسعود سعد سلمان (تولد ۴۳۸ هـ) است که در ۹۲ قطعه دربارة حرف و اصناف مختلف شهر به نظم درآمده است وی در هر قطعه به یکی از طبقات اجتماعی اشاره و به مدح یا ذم آن می پردازد. او در دوران غزنویان در لاهور هند می زیسته و به احتمال زیاد محیط اجتماعی هند در سرودن این نوع اشعار بر وی مؤثر بوده و حتی در دوره های بعدی نیز شاعرانی که به هند مسافرت کرده اند از این شیوه بیشتر استفاده نموده اند البته سعد کتاب جداگانه ای با عنوان شهر آشوب ندارد و قطعات وی در دیوانش ثبت شده است. همچنین حکیم سنایی متوفی به سال ۵۳۵ ه بدون اینکه نام کتابش شهر آشوب باشد تمام خصوصیات یک شهر آشوب را در مثنوی کارنامة بلخ آورده است وی در این کتاب در صفت شاهزادگان غزنین ، ارباب دیوان و اهل قلم، حاجب، خواجه سرایان، قضاهْْ العلماء، ارباب طریقت، زنان و . . . شهر آشوب هایی دارد. ۵
    سرودن شهر آشوب به عنوان یکی از انواع محتوایی شعر فارسی از دوران صفویه رونق و تشخص بیشتری یافت و بیشترین شهر آشوب ها از این زمان در تذکره ها آمده است از نخستین مجموعه ها با عنوان شهر آشوب و شهر انگیز یکی از لسانی شیرازی ( تولد ۹۴۱ه) است شامل ۵۴۰ رباعی دربارة شهر تبریز و پیشه وران آن شهر و وصف عشق خود که آن را مجمع الاصناف نامید و مجموعه ی شهرانگیز از شاعر همزمان او وحیدی قمی(تولد ۹۴۲ ه) که آن هم دربارة تبریز و در قالب مثنوی بر وزن حدیقه ی سنایی است.۶
    علاوه براینها مهستی گنجوی شاعر قرن ششم، کمال الدین کوتاه پای از شعرای نیمه قرن ششم، امیرخسرودهلوی شاعر قرن هفتم و هشتم، سیفی بخاری در قرن نهم و دهم(صنایع البدایع) ، آگهی، خواند، حیرتی تونی، حرفی اصفهانی، محمد قاسم اصفهانی، حکیم فغفور لاهیجی، حکیم شفائی اصفهانی، حکیم همدانی و قاآنی هر یک شهر آشوبهایی در باره ی شهر ها و مردمان مختلف آنها دارند. ۷ لازم به ذکر است که از شاعران هندی به زبان اردو و عثمانی به زبان ترکی و برخی اشعار عربی نیز در قالب شهر آشوب و به تقلید از شهر آشوب های فارسی سروده شده است.
    ● نمونه هایی از شهر آشوبهای فارسی
    ▪ از مسعود سعد سلمان:
    ۱) صفت دلبر فصاد
    « آمد آن حور و دست من بربست
    زدم استاد وار دست بشست
    زنخ او بدست بگرفتم
    چون رنگ دست من بشست بخست
    گفت هشیار باش و آهسته
    دست هرجا مزن چون مردم مست
    گفتم ارمن بدست بگرفتم
    زنخ سادة تو عذرم هست
    زآنکه هنگام رگ زدن رسم است
    سیب سیمین گرفتن اندردست»
    ۲) صفت دلبر منجم
    «ای منجم نگاه نجم جبین
    راست حکم و درست تقدیری
    گرز شرمت هنوز برنامد
    آفتاب سپهر شبگیری
    حکم تو راست آید از تو بتا
    طالع از روی خویشتن گیری»
    ۳) صفت یار کبوتر باز
    «انس تو با کبوتر است همه
    ننگری از هوس به چاکر خویش
    هم به ساعت بر تو باز آید
    هر کبوتر که رانی از بر خویش . . .»
    ۴) صفت یارنیلگر:
    «نیلگر یاری زغم بر من
    نیلگون کرده جهان یکسر
    عارضین و رخان و انگشتانت
    سمن است و گل است و نیلوفر
    مزن آسیب دست بر عارض
    که بخط ماند آن کبود اثر»۸
    ـ از فغفور لاهیجانی در صفت زمین گرجستان
    «پیش زمنیش زپی رنگ و بو
    ریخته گلزار ارم آب رو
    می سزد ار دانه زلطف هوا
    سبز شود در دهن آسیا
    . . . هست چو آیینة صد پاره یی
    هر طرفی جلوة رخساره یی»۹
    ـ از وحیدی دربارة شهر تبریز:
    «شکرلله که بهر شهرانگیز
    از هری آمدم سوی تبریز
    تا به وصف بتان تبریزی
    همچو طوطی کنم شکر ریزی
    وه چه تبریز رشک هشت بهشت
    مردمش خوبروی و پاک سرشت
    نازنینان بناز و محبوبی
    در کمال لطافت و خوبی»۱۰
    ـ از حکیم سنایی دربارة اباحتیان:
    « پاسبانان روز دزدهمه
    تره کاران زن به مزد همه
    همه استاد فعل بدکیشان
    همه قلاب نقد درویشان
    بردکان نفاق بی المی
    کرده صدنقره را بها، درمی»۱۱
    ـ از مهستی گنجوی در تعریف پسر خباز:
    «سهمی که مرا دلبرخباز دهد
    نه از سرکینه از سرناز دهد
    در چنگ غمش بمانده ام همچو خمیر
    ترسم که به دستم آتش بازدهد»۱۲
    ـ از قاآنی در تعریف کشتی گیر:
    «ترک کشتی گیر من میل شنا دارد همی
    و آنچه بی میلی بود با آشنا دارد همی . . .»۱۳
    ـ از وحید قزوینی در تعریف تخمه فروش:
    «چه گویم زبیداد تخمه فروش
    که سینه ام سوخت دل را زجوش
    زعشقش فتا دم به دریای شور
    ولی بر دلم گشت طوفان، تنور» ۱۴
    ● کاربرد شهر آشوبها در تاریخ نویسی
    از آنجا که شهر آشوبها نوعی توصیف از محیط اجتماعی، افراد و اصناف هستند حامل اطلاعات دست اول و گاهی منحصر به فرد از زندگی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی دوران شاعر می باشند. گردش زمان و تحولات اجتماعی چهره ی شهرها و آبادیها را دگرگون کرده و ضرورتهای زندگی اجتماعی باعث پیدایش و یا نابودی برخی مشاغل، طبقات اجتماعی و تخصص های خاص دوره های پیشین می شود و شهر آشوبها گنجینه ای از تاریخ اجتماعی ملتها هستند که علاوه بر ذکر حرف ، مشاغل و طبقات اجتماعی و ویژگیها ،حقوق و وظایف هر یک، گاهی به خصوصیات روحی و روانی و روان شناسی اجتماعی مردم یک شهر نیز می پردازند.
    مسعود سعد سلمان در دیوان خود از ۹۲ حرفه و گروه اجتماعی یاد کرده و به توصیف هر یک می پردازد که برخی از این حرف امروزه کاملاً متروک و از بین رفته اند از جمله این گروههای اجتماعی: منجم، تیغزن ، بربطی، آشناگر، قلندر، حاجب ، گریان، خربنده، هندسی، قاضی ، چنگی ، تیرگر، سقا، کاتب، دیباباف و . . ..
    به عنوان نمونه وجود قطعه ی کبوتر باز در دیوان سعد سلمان بیانگر آن است که کبوتر بازی به عنوان یک سرگرمی از دیرباز در میان ایرانیان رایج بوده و یا در قطعه فصاد حتی وسایل مورد استفاده و نحوة رگ زدن را نیز متوجه می شویم. همچنین قطعه ی کشتی گیر از قاآنی وجود گروهی از مردم را در زمان شاعر نشان می دهد که به شغل کشتی گرفتن پرداخته و در جریان مسابقه ها و شرط بندیها به کسب درآمد از این راه می پرداخته اند.
    شهر آشوبها گاهی به ابزارها و وسایل کار اصناف مختلف اشاره می کنند بنابراین منابع مهمی در تحول افزارهای صنایع در دوره های مختلف می باشند.
    شهر آشوب علاوه بر اینکه گاهی تنها منبع اطلاعاتی مورخ از وجود برخی مشاغل درگذشته می تواند باشد همچنین نام برخی مکانها و توصیف ویژگیهای شهرها را نیز بیان می کند. چنانکه فتوحی می سراید:
    چارشهر است خراسان را بر چار طرف
    که وسطشان به مسافت کم صد در صد نیست.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  2. #212
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    هخامنشیان
    هخامنشیان با طلوع دولت هخامنشی که به وسیله کوروش کبیر پارسی از خاندان معروف بنیاد گردید (حدود ۵۵۰ ق.م) ، ایران در صحنه تاریخ جهانی نقش فعال و تعیین کننده أی یافت. همچنین ، این دولت منشاء و مرکز یک تمدن و فرهنگ ممتاز آسیایی و جهانی دنیای باستان شناخته شد.
    کوروش کبیر، پادشاه سرزمین انشان (انزان ، در حدود شوش نواحی ایلام جنوبی) و سر کرده سلحشور و محبوب طوایف پارسه (پارس) که قلمرو او و پدرانش در آن ایام تابع حکومت پادشاهان خاندان دیااکو محسوب می شد، با شورش بر ضد آستیاگ و پیروزی بر او ، هگمتانه (اکباتان ، همدان) را گرفت (۵۴۹ ق.م.) . وی ، خزاین و ذخایر تختگاه ماد را هم وفق روایت یک کتیبه بابلی ، به " انشان " برد و سرانجام به فرمانروایی طوایف ماد در ایران خاتمه داد .
    غلبه سریع او بر قلمرو ماد که بلافاصله بعد از سقوط همدان تحت تسلط او در آمد ، در نزد پادشاهان عصر موجب دلنگرانی شد . کوروش برای مقابله با اتحادیه ای که با شرکت لیدیه ، بابل و مصر بر ضد او در حال شکل گرفتن بود ، خود را ناچار به درگیری با آنها یافت .
    پس از آن ، بلافاصله با سرعتی بی نظیر، به جلوگیری از هجوم کرزوس پادشاه لیدیه ، که با عجله عازم تجاوز به مرزهای ایران بود ، پرداخت . در جنگ ، کرزوس مغلوب شد و ساردیس (اسپرده ، سارد) پایتخت او به دست کوروش افتاد (۵۴۶ق.م.). این پیروزی ، آسیای صغیر را هم برقلمرو وی افزود (۵۴۹ ق.م.) اما ، قبل از درگیری با بابل و ظاهرا" برای آنکه هنگام لشکر کشی به بین النهرین مانند آنچه برای هووخ شتره ، پادشاه ماد ، در هنگام عزیمتش به جنگ با آشور پیش آمد، دچار حمله سکاها نشود ، چندی در نواحی شرقی فلات به بسط قدرت و تامین حدود پرداخت . بالاخره ، با عبور از دجله حمله به بابل را آغاز کرد و تقریبا" بدون جنگ آن را فتح کرد (۵۳۸ ق.م.) با فتح بابل ، سرزمینهای آشور و سوریه و فلسطین هم که جزو قلمرونبونید- پادشاه بابل - بود نیز ، به تصرف کوروش در آمد . اما، در گیریهایی که در نواحی شرقی کشور در حوالی گرگان و اراضی بین دریاچه خزر و دریاچه آرال برای او پیش آمدو ظاهرا" به مرگ او منجر شد (۵۲۹ ق.م.) ، او را از اقدام به لشکر کشی به مصر ، که در گذشته با لیدیه و بابل برضد وی هم پیمان شده بودند ، مانع گشت .
    پسرش ، کمبوجیه این مهم را انجام داد (۵۲۵ ق.م.) وبدین گونه ، مصر و قورنا (سیرنائیک) در شمال آفریقا هم جزو قلمرو هخامنشی ها در آمد و شاهنشاهی پارسی ها به وسعت فوق العاده ای که در تمام دنیای باستان بی سابقه بود، رسید . بالاخره ، داریوش اول (معروف به کبیر) که بعد از مدت کوتاهی (۵۲۱ ق.م.) با ایجاد امنیت ، احداث شبکه های ارتباطی ، وضع قوانین و تنظیم ترتیبات مربوط به مالیات عادلانه ، به این دولت که در واقع میراث کوروش بود ، تمرکز و تحرک واستحکامی قابل دوام بخشید. معهذا ، لشکر کشیهایی که داریوش در مرزهای غربی و شمال شاهنشاهی کرد وبیشتر ناظر به تامین وحدت و تمامیت آن بود ، در آسیای صغیر و یونان با مقاومتهایی مواجه گردید (۴۹۹ ق.م.) که حل آن از طریق نظامی، برای وی ممکن نگشت (۴۹۰ ق.م.).
    پسرش ، خشایارشا هم که بعد از او به سلطنت رسید (۴۸۶ ق.م.) در رفع این مقاومتها (۴۸۰ ق.م.) که از عدم تفاهم بین حیات یونانی و اصول حکومت شرقی ناشی می شد، توفیقی حاصل نکرد. حتی بعد از خشایارشا (۴۶۵ ق.م.) هم . این سوءتفاهم بین ایران با شهرهای یونان مدتها ادامه یافت .
    معهذا جانشینان دیگر داریوش و از جمله کسانی چون داریوش دوم (۴۰۴ – ۴۲۳ ق.م.) و اردشیر دوم (۳۵۸ – ۴۰۴ ق.م.) که هیچ یک ذره ای از لیاقت و کاردانی او را هم نداشتند، در حل ---------- این مساله و حفظ سیادت ایران در نواحی شرقی و مدیترانه ، دچار مشکلی نشدند. حتی شورش مصر بر ضد ساتراپ ایرانی خود (۴۱۵ ق.م) ، که یک چند آن سرزمین را از ایران جدا کرد ، و واقعه بازگشت ده هزار چریک یونانی از ایران (۴۰۱ ق.م.) که نشانه ضعف نظامی ایران در آن ایام بود، تمامیت شاهنشاهی ایران را متزلزل نکرد . به همین دلیل، نظامات داریوش بزرگ و تدابیر ---------- بعضی ساتراپهای ایرانی که مشاوران پادشاهان بودند ، همچنان حافظ وحدت و تمامیت قلمرو هخامنشی باقی ماند.
    این قلمرو وسیع که از حدود جیحون و سند تا مصر و دریای اژه را در بر می گرفت ، در عهد داریوش شامل تقسیمات اداری منظمی بالغ بر بیست استان (هرودوت) یا بیشتر (کتیبه ها) بود که در هر استان (خشتره = شهر) یک ساتراپ (خشترپ = خشتروپان = شهربان) به عنوان والی عهده دار امور کشوری بود . با آنکه این والی بر تمام امور مربوط به استان نظارت فایق داشت ، فرمانده پادگان استان و نگهبان ارگ آن تحت حکم وی نبودند . به این ترتیب ، ساتراپ با وجود اقتدار بالنسبه نا محدود ، همواره تحت نظارت پادشاه قرار داشت و فکر یا غیگری برای او ، چندان قابل اجرا به نظر نمی رسد . حکم و اراده پادشاه هم در سراسر این استانها قانون محسوب می شد و مطاع بود .
    اقوام تابع هم با آنکه در ادیان و عقاید و رسوم خود محدودیتی نداشتند، در ضابطه تبعیت از حکم پادشاه، به حفظ وحدت و تمامیت شاهنشاهی متعهد بودند . نمونه این تعهد ، از همکاری آنان در کار بنای کاخ داریوش در شوش پیداست . لوحه های گلی بازمانده از آن پادشاه ، نقش صنعتگران این اقوام و مصالح سرزمینهای آنان را در ایجاد این کاخ به یاد می آورد .
    نام سرزمینهای تابع ، در کتیبه ای متعلق به مقبره داریوش که در نقش رستم می باشد ، به تفصیل این گونه آمده است :
    ـ ماد ،
    ـ خووج (خوزستان)
    ـ پرثوه (پارت) ،
    ـ هری ب و (هرات) ،
    ـ باختر ،
    ـ سغد ،
    ـ خوارزم،
    ـ زرنگ ،
    ـ آراخوزیا (رخج ، افغانستان جنوبی تاقندهار) ،
    ـ ثته گوش (پنجاب) ،
    ـ گنداره (کابل ، پیشاور) ،
    ـ هندوش (سند) ،
    ـ سکاهوم ورکه ر(سکاهای ماورای جیحون)
    ـ سگاتیگره خود (سکاهای تیز خود ، ماورای سیحون)
    ـ بابل ،
    ـ آشور ،
    ـ عربستان ،
    ـ مودرایه (مصر) ،
    ـ ارمینه (ارمن)،
    ـ کته په توک (کاپادوکیه ،بخش شرقی آسیای صغیر)،
    ـ سپرد (سارد ، لیدیه در مغرب آسیای صغیر)،
    ـ یئونه (ایونیا ، یونانیان آسیای صغیر)،
    ـ سکایه تردریا (سکاهای آن سوی دریا : کریمه ، دانوب) ،
    ـ سکودر (مقدونیه)،
    ـ یئونه تک برا (یونانیان سپردار: تراکیه ، تراس)،
    ـ پوتیه (سومالی)،
    ـ کوشیا (کوش حبشه) ،
    ـ مکیه (طرابلس غرب ، برقه) ،
    ـ کرخا (کارتاژ ، قرطاجنه یا کاریه در آسیای صغیر) . ر
    در بین این نامها ، ظاهرا " سرزمینهای هم بود که ساتراپ جداگانه نداشت و به وسیله ساتراپ استان مجاور یا نزدیک اداره می شد . لوحه أی نیز در شوش به دست آمده است که به داریوش تعلق دارد و نام کشورهای تابع را – با اندک تفاوت – تقریبا " همانند آنچه در کتیبه نقش رستم او آمده است یاد میکند. فهرست دیگری را هرودوت (تواریخ ۳ : ۹۸ – ۸۹) نقل می کند که بعضی اطلاعات جالب توجه را که درباره مقدار وترتیب مالیات این نواحی ، به دست می دهد . البته ، این اطلاعات معلومات مندرج در کتیبه ها را نیز تکمیل می کند . همچنین ، تجدید نظرهایی را هم که ظاهرا" گه گاه در تقسیمات اداری کشور می باید پیش آمده باشد ، ارائه می دهد .
    در یک کتیبه مربوط به تخت جمشید نیز که به نظر می رسد متعلق به مقبره یکی از پادشاهان هخامنشی و به احتمال قوی اردشیر دوم (حدود ۳۵۸ ق.م.) باشد ، فهرست اقوام تابع شاهنشاهی ، این گونه آمده است :
    ـ پارسی ،
    ـ مادی ،
    ـ خوزی ،
    ـ پارتی ،
    ـ هروی ،
    ـ باختری ،
    ـ سغدی ،
    ـ خوارزمی ،
    ـ اهل زرنگ ،
    ـ اهل رخج ،
    ـ ثته گوشی ،
    ـ گندهاری ،
    ـ هندی (اهل سند) ،
    ـ سکایی هومه ورک ،
    ـ سکایی تیز خود ،
    ـ بابلی ،
    ـ آشوری ،
    ـ عرب،
    ـ مصری ،
    ـ ارمنی ،
    ـ اهل کاپادوکیه ،
    ـ اهل سارد ،
    ـ پوتی ،
    ـ کوشی ،
    ـ کرخایی .
    اینکه نام اقوام تابع در این ایام که فقط بیست و هشت سال با کشته شدن داریوش سوم و انقراض هخامنشی ها ۳۳۰ (ق.م.) فاصله دارد، با آنچه در کتیبه مقبره داریوش در نقش رستم درباره سرزمینهای تابع وی آمده است ، تقریبا" تفاوتی ندارد ، نشان می دهد که هخامنشی ها تا پایان دوران فرمانروایی وحدت و تمامیت قلمرو خود را حفظ کرده اند . حتی ، قراین حاکی از آن است که در پایان عهد اردشیر سوم (۳۳۸ ق.م.) چند سالی قبل از سقوطشاهنشاهی پارس ، دولت هخامنشی به مراتب قوی تر ، منسجم تر و منظم تر از پایان عهد خشایارشا بوده است .
    شکست داریوش سوم (۳۳۰ – ۳۳۶ ق.م.) از اسکندر هم – غیر از مهارت جنگی فاتح مقدونی – جدایی قسمتی از سپاه که خود را یونانی می دانستند از سپاه داریوش سوم که منجر به شکست او و سقوط امپراطوری هخامنشی شد.
    مدت دوام شاهنشاهی هخامنشی ، دویست و سی سال بود. فرمانروایی آنان در قلمرو شاهنشاهی – به خصوص در اوایل عهد – موجب توسعه فلاحت ، تامین تجارت و حتی تشویق تحقیقات علمی و جغرافیایی نیز بوده است . مبانی اخلاقی این شاهنشاهی نیز به خصوص در عهد کسانی مانند کوروش کبیر و داریوش بزرگ متضمن احترام به عقاید اقوام تابع و حمایت از ضعفا در مقابل اقویا بوده است ، از لحاظ تاریخی جالب توجه است . بیانیه معروف کوروش در هنگام فتح بابل را ، محققان یک نمونه ازمبانی حقوق بشر در عهد باستان تلقی کرده اند . که امروزه بر سر در سازمان ملل، بعنوان کتیبه حقوق بشر نصب شده است.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  3. #213
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    مبادی تاریخ مردم جهان
    مبادی تاریخ مردم جهان منظور از مبادی تاریخ،زمان وقوع حادثه ای است که ملتی آن را برای خود مبدا قرار داده و زمان را با آن می سنجند.مهمترین مبادی تاریخ مردم جهان عبارتند از:
    ۱) سال خورشیدی
    برابر است با ۳۶۵ روز و ۶ ساعت که زمان گردش کره زمین به دور خورشید است،سال شمسی مخصوص کلدانیان(از تمدنهای قدیمی) بوده که بعد از ازبین رفتن کلدانیان ،ایرانیان آنرا معمول کردند.
    ۲) سال قمری
    که آنرا هلالی هم می گویند یعنی مدتی که قمر از هلال یک دور خود را در مدت ۲۹ روز و ۱۲ ساعت و ۴۳ دقیقه می پیماید.یک سال قمری ۳۵۴ روز است.
    ۳) سال مسیجی یا میلادی
    مبدا آن تاریخ تولد حضرت مسیح است.ولادت مسیح سه شنبه ۲۵ کانون اول برابر با سال ۳۱۱ تاریخ اسکندری واقع شده است.
    ● تبدیلها
    ▪ شمسی به قمری
    برای تبدیل سال شمسی به قمری آن را در ۱۱ (اختلاف بین روزهای شمسی و قمری) ضرب کرده حاصل ضرب را به ۳۵۴ (تعداد روزهای سال قمری) تقسیم می کنیم، عدد حاصل رل با سال شمسی جمع می کنیم،سال قمری بدست می آید.
    مثال:۱۳۶۵ شمسی برابر است با:
    ـ ۱۵۰۱۵=۱۱/۱۳۶۵
    ـ ۴۲=۳۵۴/۱۵۰۱۵
    ـ ۱۴۰۷=۴۲+۱۳۶۵
    ▪ قمری به شمسی
    و برای تبدیل سال قمری به شمسی آن را در عدد ۱۱ ضرب کرده حاصل را به ۳۶۵ (تعداد روزهای سال شمسی) تقسیم کنید،عدد حاصل را از سال قمری کم کنید،سال شمسی به دست می آید.
    مثال:سال ۱۴۰۷ قمری برابر است با:
    ـ ۱۵۴۷۷=۱۱/۱۴۰۷
    ـ ۴۲=۳۶۵/۱۵۴۷۷
    ـ ۱۳۶۵=۴۲-۱۴۰۷
    ▪ شمسی به میلادی
    عدد ۶۲۱ را به سال شمسی بیفزایید سال میلادی به دست خواهد آمد و از کم کردن همین عدد از سال میلادی سای شمسی به دست خواهد آمد.
    ● سال یزدگردی
    این سال بعد از اسلام مرسوم شد،و مخصوص پارسیان بود و مبدا آن جلوس یزدگرد در روز سه شنبه ۲۲ شهر ربیع الاول ۱۱ قمری برابر با ماه (حزیران رومی)یعنی سال ۹۹۳ رومی یا اسکندری برابر با ۱۶ ژوئن ۶۳۲ میلادی است که ۳۶۵ روز حساب می شد.
    سال رومی یا اسکندری
    مبدا آن روز دو شنبه ۳۲۱ قبل از میلاد که مصادف با ابتدای سلطنت سلوکوس نیکاتو-جانشین اسکندر است بهضی می گویند چون علمای اسکندریه واضع آن بودند،لذا به این نام مشهور شد.
    ● سال جلالی
    بنا به قول مشهور این را تاریخ ملک شاهی یا سلجوقی یا فارسی می گویند،و مبدا آن روز جمعه دهم ماه رمضان (۴۷۱) ه قمری، مطابق با ۱۵ آذر ماه ۱۲۹۵ رومی و سال ۱۰۷۸ میلادی می باشد.
    این تاریخ در زمان ملک شاه سلجوقی مرسوم شد و جمعل از علما مانند:حکیم عمر خیام ،میمون بن نجیب واسطی-عبد الرحمن خازنی،دعوت شدند و با کوشش عمر خیام تدوین و به تقویم جلالی مرسوم گشت.
    نام سالها
    ترکان ابیغوری برای هر سال نام حیوانی را نهاده بودند که ایرانی ها نیز به تدریج از آنها استفاده کردند،این اسامی(البته فارسی آن )عبارتند از:
    ▪ موش-گاو- پلنگ-خرگوش-نهنگ-مار-اسب-گوسفند-میمون-مرغ-سگ-خوک
    می توانید برای راحتی شعر زیر را حفظ کنید:
    موش و بقر و پلنگ و خرگوش شمار
    زین چارچو بگذری نهنگ آید و مار
    آنگاه به اسب و گوسفند است حساب
    همدونه(میمون)و مرغ و سگ و خوک آخر کار
    برای تشخیص آنکه هر سال با کدامیک از این سالها مطابقت دارد از سال خورشیدی عدد ۶ را کم کنید،حاصل را بر ۱۲ تقسیم کنید،عدد باقی مانده این تقسیم را که حتماً کمتر از ۱۲ است را در نظر بگیرید،از شماره یک یعنی موش شروع به شمردن کنیدنام هر حیوانی که با عدد باقیمانده مطابقت کرد،سال همان حیوان است.
    مثال:
    ▪ سال ۱۳۷۱ شمسی مطابق با نام کدام حیوان است؟
    ـ ۱۳۶۵=۶-۱۳۷۱
    ـ ۱۱۳=۱۲/۱۳۶۵
    عدد باقی مانده ۹ است که در شمارش حیوانات بالایی نهمین حیوان میمون است.
    ● تقویم چگونه به وجود آمد؟
    واحد سال بر اساس مدت زمان گردش زمین به دور مدار خورشید محاسبه می شود.روشهای متعددی برای محاسبه این دوره وجود دارد اما رایج ترین آنها سال استوایی می باشد که فاصله بین عبورهای متوالی خورشید از مسیر نقطه اعتدالین بهاری می باشد.بدین ترتیب یک سال خورشیدی شامل ۳۶۵.۲۴۲۱۹۹ روز می باشد که برابر است با ۳۶۵ روز و ۵ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۶ ثانیه.
    متاسفانه سال استوایی و ماه کلیسایی با هم سازگار نیستند.۱۲ ماه قمری برابر است با ۳۵۴.۳۶۷۰۶ روز که ۱۱ روز از سال خورشیدی کمتر است.علاوه بر آن نه سال استوایی و نه ماه کلیسایی به وسیله طول روز قابل تقسیم نیستند.بنابر این جهت گرد آوری و تالیف هر تقویمی که در برگیرنده مراحل ماه و فصول باشد،قرار دادن روزها در فواصل مناسب ضروری است.این روزهای زیادی، به عنوان روز هایی که به زور درج شده اند معروفند.شناخته شده ترین این روزها ،روزی است که هر چهار سال یک بار به ماه فوریه افزوده می شود وآن سال به عنوان سال پرشی نامیده می شود.اصلاح تقویمها به دلایل زمان سنجی و تاریخی بسیار حیاتی می باشد.همچنین برای تنظیم زندگی شهری ،کشاورزی و وقایع مذهبی حائز اهمیت است.
    تقویم را می توان به عنوان سیستمی که زمان را در دوره های طولانی از قبیل روز،ماه و یا سال بطور مناسب تقسیم می کندو چنین تقسیماتی را با نظم معین سازماندهی می کند،تعریف کرد.واژه Calendra از لغت لاتین Calenda که اولین روز ماه رومی بوده و برای تعیین و معرفی جشنها ،روزهای بازار و دیگر وقایع استفاده می شد،بر گرفته شده است.
    چندین واحد استاندارد وجود دارد که برای تمام سیستمهای تقویمی وجودشان ضروری است.روز،واحد اساسی محاسبه در هر تقویمی می باشد،روز قسمتی طبیعی از زمان است،چرا که زمانی را که لازم است تا زمین یک بار دور محور خودش بچرخد در بر می گیرد.
    البته آغاز روز بعد آنطوریکه ما آن را معیار قرار داده ایم همواره نیم شب نبوده است.ستاره شناسان از قرن دوم پس از میلاد تا سال ۱۹۲۵، ظهر را معیار تغییر روز می دانستند که تقارن بود با زمانی که کوتاهترین سایه از جسمی بر روی زمین می افتاد.برخی از تمدنهای ابتدایی این معیار را سحر معین کرده بودند.بعدها یهودیان،بابلیان و یونانیان این زمان را به غروب تغییر دادند،هندوها و مصریها سحر را مبدا روز می دانستند اما باید از رومیان تشکر کنیم که نیمه شب را نقطه پایان امروز و نقطه آغاز فردا قرار دادند.
    تمدنهای غربی مدت زمان روز را ۲۴ ساعت قرار دادند.۱۲ ساعت برای زمانی که روشنایی وجود دارد و ۱۲ ساعت برای تاریکی که احتمالاً این کار رومیان بوده است.البته تمام تمدنها از جمله یونانیان،سومریان،مصریان و رومیان به نوبه خود از روش بابلیان برای تقسیم مدت زمان هر روز به ۲۴ ساعت پیروی کردند.(تقریباً قرن ۱۷ قبل از میلاد مسیح).
    هفته نیز،تقسیمی ساخت دست بشر است.و چیزی مربوط به ستاره شناسی یا پدیده های طبیعی نمی باشد.هفت روز هفته که در سراسر جهان یکسان است ممکن است از مقدس بودن عدد هفت نزد عارفان و یا وجود هفت ستاره منتج شده باشد.اگر چه هفته ای با هفت روز در میان مارها رایج است اما تمدن های باستانی این گروه از روزهای متوالی را به ترتیبی دیگر نام گذاری می کردند.برخی از قبایل غرب آفریقا واحدی معادل با چهار روز داشتند،در آسیای مرکزی و آشور واحد معادل با پنج روز رایج بوده و مصریان هم ده روز را به عنوان یک واحد می دانستند.یک بار دیگر بابلیان با قرار دادن هفت روز در یک واحد هفته را به وجود آوردند.تقویم مدرن یهودیان این واحد هفت روزی را به خوبی به کار برده است.
    ازطرف دیگر بر اثر کامل شدن گردش ماه به دور زمین واحد ماه به وجود آمد که به نام ماه کلیسایی معروف است ودر حدود ۲۹.۵۳۰۵۹ روز می باشد.اکثر فرهنگهای باستانی به دلایل بسیار واضحی تقویم خود را بر اساس ماه کلیسایی اصلاح کردند.یکی از آنها این است که گردش ماه به وسیله چشم غیر مسلح قابل ملاحظه است.
    منبع: سازمان آموزش و پرورش استان خراسان
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  4. #214
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    چگونگی ساخت اهرام مصر
    چگونگی ساخت اهرام مصر ● اهرام مصر :
    عهد دودمان سوم مصر معمار نابغه ای به نام ایم حوتپ Imhotep برای فرعون مصر، زوسر «جوزر» (حدود ٢٦٤٩ - ٢٦٦٣ ق م) مجتمع عظیمی در سقاره، و گورستان گروهی نزدیک تختگاه مصر؛ ممفیس می سازد. افزون بر این، هرمی پله پله از سنگ بنا ساخت م مرقد و تأسیسات جانبی دیگری در اطراف هرم بدان افزود. هرم عظیم زوسر که به منظور حفاظت از جسد فرعون مصر بنا گردید؛ کهن ترین اثر معماری باقی مانده از مصر باستان است. این معماری خود الگویی گشت تا آیندگان به تقلید و تبعیت از آن، دست به کار ساختمانی عظیمی بزنند که یکی از عجایب هفتگانه جهان شناخته شود.
    معماری پادشاهی کهن، اهداف و انگیزه های آن دست مایه ای گردید تا مورخان و باستان شناسان بر این دوره پانصدساله و شرایط و اوضاع اجتماعی آن را بر مبنای بناهایی که به هر صورت از سنگ آهک و گرانیت در مقیاس بزرگ برای ساختن ساختمان ها در مقبره ها به کار می رفت، شناسایی کنند.
    جالب اینکه در این دوره ، معابدی شبیه آنچه در دودمان یکم و دوم
    پادشاهی متداول بود، به ندرت ساخته می شد .
    به طوریکه اشاره شد، در پایان دودمان سوم پادشاهی، ساختن اهرام آغاز و به تدریج گسترش پیدا کرد. اما کمال حشمت این معماری تنها مدیون دودمان چهارم پادشاهی است که در آن عهد احداث چنین آرامگاه های پادشاهی با عظمت و پرشکوه، رونقی فراوان یافت.
    ساخت اهرام مهمترین و اصلی ترین سازندگی این دوره را تشکیل می دهد؛ این معماری بدیع خود موجد تحولی شگرف گردید و تمدن و فرهنگ فراعنه به یک شکوفایی بی نظیر دست یافت؛ به گونه ای که مشعل هدایتی برای صنعتگران مصری برای یک دوره سه هزار ساله بعدی شد. اهرام مصر نمایانگر اوج دستاوردهای فنی، معماری، طراحی و تزیینات است که تنها در سایه یک سازمانبندی منظم، استادکارانی بی نظیر و هنرمندانی با انگیزه های قوی، و مهم تر از همه امنیت کافی و ثروتی کلان امکان پذیر بود. دوره دودمان چهارم پادشاهی اندکی افزون بر یک سده دوام آورد (٢٤٩٨-٢٦١٣پ م) و شش پادشاه از این دودمان بر مصر فرمانروایی کردند.
    هرم غول پیکر مصر از قدیمی ترین عجایب هفتگانه است البته این تنها بنایی است که در میان عجایب هفتگانه تا به امروز باقی مانده است.
    زمانی که این هرم ساخته شد بلندترین ساختمان جهان در آن زمان محسوب می شدواین رتبه را تا ٤٠٠٠ سال حفظ کرد.
    پادشاهان مصر باستان را فراعنه می نامیدند.یکی از این پادشاهان خفو بود. در حدود ٢٥٨٠سال قبل از میلاد مسیح این هرم بزرگ را برای محل دفن یاهمان آرامگاه فرعون ساخته اند.
    خفو همان فرمانروایی است که یونانی ها اوراخئوپس می نامیدند.
    وپس از مدتی پسر ونوه ی خفو نیز برای خود هرم هایی را ساختند البته در اطراف ودر مجاورت این سه هرم چند هرم کوچک نیز بنا شده اند که این هرم ها مطعلق به درباریان وملکه ها بوده است.
    مصریان باستان اعتقاد داشته اند که انسان پس از مرگ دوباره زنده می شود وبه همین خاطر در اطراف جسد مومیایی شده ی مردگان خود موادغذایی ووسایل دفایی و... رابه همراه آن ها دفن می کردن واهرام مصر نیز برای حفاظت ازجسد خفو و فراعنه ی دیگر ساخته شده است.
    اهرام مصر از سه هرم بزرگ تشکیل شده است که درکنار آنها هرم های کوچکی نیز وجود دارند.وقتی ما اهرام مصر را از نزدیک می بینیم هرم وسطی از همه بزرگتر به نظر می رسد ولی این اشتباه است زیرا که هرم وسط چون روی زمین مرتفع تری بنا شده است بزرگ تر به نظر می رسد.ولی در اصل هرم خفو که سمت چپ هرم وسط قراردارد از همه بزرگتر است .
    هرم ها درگورستانی قدیمی در جیزه واقع شده اند. گروهی از باستان شناسان عقیده دارند که ٠٠٠/١٠٠ کارگر به مدت بیست وسه سال کارکردند ودر این هرم بیش از دوملیون نیم سنگ به کار رفته که وزن آن ها از٥/ ٢تن تا چهل تن وزن دارد را بنا کرده اند. یکی از طریقه هایی که احتمال دارد مصریان باستان سنگ های غول پیکر را حمل می کردند شیوه ی غلطاندن و بلند کردن است
    یکی از دانشمندان اتریشی به نام آقای پروفسر دکتر اسکارریدل برای این معما راه حلی پیشنهاد کرده است او می گوید که مصریان برای حمل این سنگ ها دور هم جمع می شدند و با نیروی خود و به وسی له ی اهرم هایی این سنگ ها را می غلتاندندودر این باره نظر های بسیاری وجود دارد بعضی از باستان شناسان عقیده دارند که این سنگ ها را با استفاده از سطوح شیبدار ماسه ای به بالای هرم ها می بردند.
    وعده ای از باستان شناسان عقیده دارند که مصریان از داروهای نیروزای قوی استفاده می کردند وبه وسیله ی آنها این سنگ ها را به بالا می بردند.
    اهرام مصر از هر نظر چه از نظر معماری وموقعیت جغرافیایی در محل مناسبی قرار دارد.
    -هرم به گونه ای ساخته شده است که به چهار جهت اصلی مشرف است.
    -خط مداری که از روی جیزه می گذرد دقیقا خشکی ها وآب های روی کره ی زمین را دقیقا نصف می کندوهرم در چنین نقطه ای از نصف النهار ساخته شده است.
    -فاصله ی میان مرکز زمین تا هرم کاملا برابر است.
    -اندازه ی سطحی چهارجانبی حرم دقیقا برابراست با ارتفاع هرم.
    -نوک هرم بزرگ دقیقا شمال واطرافش نیز طول استوا را تمثیل می نمایند.
    تمامی این محاسبات بیان گر آن است که اهرام مصر با اندازگیری های دقیق ریاضی ونجومی همراه است که نشان می دهد درآن زمان مصریان از نظر معماری بسیار پیشرفته بوده اند .
    سنگ هایی که دراین هرم به کار رفته است از خود کشور مصر گرفته نشده اند وطبق نظر بعضی از کارشناسان وباستان شناسان سنگ ها به مدت ده سال توسط کارگران حمل می شده است وبعد از ده سال تازه به محل بنای اهرام مصر آورده شدند هنوز هیچ کس نمی داند که این سنگ ها مطعلق به چه کشوری است و یا مهندس یا معمار اهرام مصر چه کسی بوده است واز چه شیوه ای استفاده شده است.
    نکته ای که باید دراینجا به آن اشاره کرد این است که کارگران اهرام مصربر اثاث یاداشت های هردوت گویا درعرض بیست سال متمادی حدود صد هزار کارگر در ساخت اهرام مشغول بودند. جالب اینکه هر
    کارگر روزانه به اندازه ی یکصد گرم پیاز مصرف می کرده اند با این حساب مشخص می گردد که هر روز برای تامین غذای یکصدهزار کارگر معادل ده هزار کیلو پیاز نیاز بوده است. این رقم در ده روز به یکصد هزار کیلو می رسد.
    (یکصدتن )ومسلما در ماه نیز به سیصد تن می رسد . بااین محاسبه مشخص است که درعرض شش ماه کار متوالی حدود هزاروهشتصدتن پیاز مصرف شده است.
    باتوجه به آن که درآن زمان پیاز ها را با چه زحمات وسختی ای از اقصی نقاط جهان وارد مصر می کردند البته ما باید نیاز خود مردم مصر رانیز به این میزان بیفزاییم. اساس ارزیابی متر مکعب به اندازه ی فاصله ی میان خورشید وآلفا قنطوریس بوده واگر میزان گازهای حاصل از مصرف پیاز را که مردمان آن زمان دفع می کردند حساب کنیم به اندازه ی میزان پارگی به اندازه ی از بین رفتن لایه ی ازن اطراف کره ی زمین است.
    ● مجسمه ی ابولهل :
    یکی از آثار بسیار زیبایی که در روبه روی هرم بزرگ قرار دارد مجسمه ی ابولهل است این مجسمه از لحاظ معماری بسیار زیبا می باشد و طبق مدارک به دست آمده این مجسمه وظیفه ی محافظت از اهرام مصر وقبر خفو را دارد.
    ▪ فرعون به خاک سپرده می شود :
    مصریان قدیم می پنداشتند که وقتی کسی می میرد باید از بدن او نگهداری کرد تا روحش بتواند به زندگی پس از مرگ ادامه دهد. ازهمین رو اندام های داخلی بدن مردگان مانند قلب وکلیه و کبدو... را از بدن خارج می کردند وآن را با روشی مخصوص به نمک آغشته می کردند. سپس بدن را با پارچه های کتانی نوار پیچ می کردند بدین ترتیب بدن مرده مومیایی می شد. عاقبت شده به همراه لباس و غذا و وسایل دفایی مورد نیاز او به خاک سپرده می شود.یال هرم خفو ٢٣٠متراست ومساحت قاعده ی آن بزرگتر از مساحت نه زمین فوتبال است.
    بعد از کشف جسد خفو در زیر هرم او یک کشتی پیدا شد که برای رد شدن خفو از رود نیل قرارداده شده بود.
    بعد از خفو نیز فراعنه ای روی کار آمدند مانند: منقرع (نوه ی خفو).خفرع (پسرخفو)کفرع (پسرخفو).
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  5. #215
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    دلاور زنان ایران باستان
    دلاور زنان ایران باستان در ایران باستان اهمیت بســـیاری به مقام زن و مرد داده شده است . زن را بانوی خانه (مون پثنی) می نامیده اند و مرد را (مون بد) یا مدیر خانه می نامیده اند. در نسخه های دینی ایران باســــــتان زنان شوهردار از اجرای مراسم دینی معاف بودند . زیرا تشکیل خانواده و پرورش یک جامعه نیک کردار که یکی از ارکان آن تربیت مادر است بزرگترین عمل نیک در کارنامه زنان ثبت می شده است.
    در زیر نمونه هایی از زنان پر افتخار ایران باستان آماده است :
    ● یوتاب :
    سردار زن ایرانی که خواهر آریوبرزن سردار نامدار ارتش شاهنشــــــاهی داریوش سوم بوده است. وی در نبرد با اسکندر گجــستک همراه آریوبرزن فرماندهی بخشی از ارتش را بر عهده داشته است او در کوهـهای بختیاری راه را بر اسکندر بست .
    ولی یک ایرانی راه را به اسکندر نشان داد و او از مسیر دیگری به ایران هجوم آورد. با این حال هم آریوبرزن و هم یوتاب درراه میهن کشته شدند و نامی جاویدان از خود بر جای گذاشتند.
    ● دریاسالار بانو ارتمیز :
    نخستین و تنها بانوی دریاسالار جهان تا به امروز . او به سال ۴۸۰ پیــش از میلاد به مقام دریاسالاری ارتش شاهنشاهی خــشایارشاه رسید و در نبرد ایران و یونان ارتش شاهنشاهی ایران را از مرزهای دریایی هدایت میکرد .
    تاریخ نویسان یونان او را در زیبایی برجستگی و متانت سرآمد تمامی زنان آن روزگار نامیده اند.
    ● آتوسا :
    ملکه بیش از ۲۸ کشور آسیایی در زمان امپراتوری داریـــــــــــوش بزرگ . هرودت پدر تاریخ از وی به نام شهبانوی داریـــــوش بزرگ یاد کرده است و آتوسا را چندین بار در لشکر کشی های داریوش یاور فکری و روحی داریوش بزرگ دانسته است.
    ● آرتادخت :
    وزیر خزانه داری و امور مالی دولت ایران در زمان شاهنشاهی اردوان چهارم اشکانی. به گفته کتاب اشکانیان اثر دیاکونوف روســــی خاور شناس بزرگ او مالیات ها را سامان بخشید و در اداره امور مالی کوچکتـــــرین خطایی مرتکب نشد و اقتصاد امپراتوری پارتیان را رونق بخشید.
    ● ازرمی دخت :
    شاهنشاه زن ایرانی در سال ۶۳۱ میلادی . او دختر خـــــــــسروپرویز پس از " گشناسب بنده " بر چندین کشور آسیایی پادشاهی کرد.
    ● آذرناهید :
    ملکه ملکه های امپراتوری ایران در زمان شاهنـــــــشاهی شاپور یکم بنیانگزارسلسله ساسانی. نام این ملکه بزرگ و اقتدارات دولتی او در قلمرو ایــــران درکتیبه های کعبه زرتشت در استان فارس بارها آمده است و او را ستایـش کرده است.
    ● پرین :
    بانوی دانشمند ایرانی . او دختر کی قباد بود که در سال ۹۲۴ قبل از مــیلاد هزاران برگ از نسخه های اوستا را به زبان پهلوی برای آیندگان از گوشه و کنار ممالک آریایی گردآوری نمود و یکبار کامل آن را نوشت و نامش در تاریخ ایران زمین برای همیشه ثبت گردیده است.
    ● فرخ رو :
    نام او به عنوان نخستین بانوی وزیر در تاریـــــخ ایران ثبت شده است وی از طبقه عام کشوری به مقام وزیری امپراتوری ایران رسید.
    ● گردافرید :
    یکی از پهلوانان سرزمین ایران. تاریخ از او به عنوان دختر کژدهم یاد میــکند با لباسی مردانه با سهراب زورآزمایی کرد . فردوسی بزرگ از او به عـــنوان زنی جنگجو و دلاور سرزمین پاکان یاد میکند.
    ● آریاتس :
    یکی از سرداران مبارز و دلیر هخامنشیان در سالهای پیش از میلاد. مورخــین یونانی در چندین جا نامی از وی به میان آورده اند.
    ● هلاله :
    پادشاه زن ایرانی که به گفته کتاب دینی و تاریخی ( ۳۹۱ یشتا ۲۷۴+۱ یشتا ۲ ) در زمان کیانیان بر اریکه شاهنشاهی ایران نشست . از او به عنوان هفتـــمین پادشاه کیانی یاد شده است که نامش را " همای چهر آزاد" نیز گفته اند.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  6. #216
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    نچه ایرانیان به تمدن های دیگر دادند
    نچه ایرانیان به تمدن های دیگر دادند برنارد لوئیس استاد موسسه مطالعات خاورمیانه دانشگاه پرینستون ایالات متحده آمریکا و یکی از برجسته ترین نظریه پردازان مسائل دنیای اسلام است. متن زیر، ترجمه یکی از سخنرانی های اوست که حدود چهار سال پیش در یکی از موسسات وابسته به دانشگاه تل آویو ایراد کرده است. لازم به ذکر است که بخش پایانی سخنرانی که به مسائل جاری ایران اختصاص داشت، به دلیل بلاموضوع شدن آنها پس از چهار سال حذف شده است.
    برای دست یافتن به افق هایی از جایگاه ایران در تاریخ، بهتر است از فتوح عربی -اسلامی در قرن ۷ میلادی آغاز کنیم. این مجموعه فتوح که به دنبال رخداد هایی همچون بعثت [حضرت] محمد، ظهور اسلام و نشر عقاید اسلامی در سراسر شبه جزیره آغاز شد، موجب گشت سرزمین های فراوانی از اقیانوس اطلس و رشته کوه های پیرنه تا مرز های هند و چین و ورای آن در چارچوب امپراتوری تازه بنیاد عربی- اسلامی به وحدت دست یابند. به هر کدام از حوادث یاد شده در ایران از زوایای مختلفی نگریسته شد. برخی آنها را اموری مقدس، ظهور فرقه ناجیه و پایان عصر جهل و کفر به شمار آوردند و در نظر بعضی دیگر تحقیر ملی اشغال کشور توسط مهاجمانی بیگانه تلقی شد. هر کدام از این دو برداشت با توجه به زاویه نگرش باورمندان آنها صادق است.
    علاقه مندم در ابتدا توجه شما را به تفاوت های بنیادین میان حوادث داخل ایران در مقایسه با دیگر مناطق خاورمیانه و شمال آفریقا جلب نمایم که در مجموع خلافت اسلامی را در قرون هفتم و هشتم میلادی تشکیل می دادند. کشور های متمدن باستانی شامل عراق، سوریه، مصر و مناطق شمال آفریقا در زمانی بسیار کوتاه اسلامی عربی شدند. همچنین مذاهب قدیمی شان یا به طور کامل از میان رفت و یا به صورت گروه های کوچک و پراکنده به حیات خود ادامه داد. زبان های باستانی شان نیز تقریباً به دست فراموشی سپرده شد مگر تعدادی اندک که یا در متون مقدس و یا به شکل الواح مکتوب بر جای ماندند.
    اکنون به برخی از این زبان ها تنها در روستا های دورافتاده تکلم می شود اما در میان بیشتر مردم زبان های پیشااسلامی به دست فراموشی سپرده شد و هویت هایی که بدان زبان ها بیان می شد تغییر یافت و تمدن های باستانی عراق، سوریه و مصر به آنچه که امروزه جهان عرب می نامیم، تبدیل شد. ایران به راستی اسلامیزه شد اما هیچ گاه عرب نگشت. ایرانیان همان پارسیان ماندند و بعد از پایان دوره فترت خود را به عنوان عنصری متمایز و متفاوت، در درون امپراتوری اسلام بازیابی کردند و سرانجام خود به عنوان قطعه ای تازه به اسلام اضافه شدند. در این میان سهم ایران در تمدن تازه بنیاد اسلامی از لحاظ فرهنگی، ---------- و شگفت انگیزتر از همه، دینی بسیار قابل توجه است.
    محصول کار ایرانیان در حوزه های فرهنگی این دوره به ویژه در زمینه سرودن اشعار اصیل ایرانی در قالب شعر عرب به خوبی مشاهده می شود. در معنایی دیگر، اسلام ایرانی نسخه دیگری از اسلام اصیل است. اسلامی جدید که گاهی اوقات از آن به نام اسلام عجم یاد می شود. این اسلام پارسی که بیشتر از آنکه عربی باشد ایرانی بود ابتدا در میان ترک های آسیای صغیر و سپس ساکنان ترک خاورمیانه و منطقه ای که بعد ها ترکیه نامیده شد و البته در میان هندوان گسترش یافت. ترکان عثمانی شکل تازه ای از تمدن ایرانی را به پشت دیوار های وین رساندند. در قرن هفتم میلادی یک سیاح ترک که به عنوان کارمند سفارت عثمانی از وین بازدید می کند کنجکاوانه بیان می کند زبانی که در وین به آن صحبت می شود شکل تغییر یافته ای از زبان فارسی است.
    او همچنین ساختار زبان های هند و اروپایی و رابطه آنها را در دو زبان فارسی و آلمانی بررسی کرده و این واقعیت را که آلمان ها به «است» ایرانی ها «ایست» می گویند و نیز مورد مشابه ای را در زمان فعل بودن (To Be ) گزارش می کند. در قرن هفتم میلادی و در زمان تهاجم مغولان، اسلام ایرانی خود را نه تنها به عنوان عنصر سازنده در جهان اسلام بلکه به عنوان عنصری غالب در تمدن اسلامی مطرح کرد. برای چندین قرن، مراکز اصلی قدرت ---------- و تمدنی اسلام اگر ایرانی نبودند حداقل از نشانه های تمدن ایرانی بهره می جستند. اما در یک دوره زمانی کوتاه این برتری از سوی آخرین قدرت جهان عرب یعنی سلطنت ممالک مصر به چالش کشیده شد.
    اما حتی این آخرین پایگاه قدرت اعراب نیز بعد از جنگ قدرت میان ایرانیان و عثمانیان بر سر فتح مصر، از میان رفت. این موفقیت عثمانیان را در غلبه بر ممالک باید پیش زمینه ای برای خروج از جنگ قدرت میان آنها و ایرانیان دانست. اسلام عربی تنها تحت حکومت اعراب شبه جزیره و مناطق دوردست همچون مغرب به حیات خود ادامه می داد. مرکز جهان اسلام در مناطق نفوذ ترک ها و ایرانیان قرار داشت که از سوی فرهنگ ایرانی شکل گرفته بود. در اواخر قرون میانه و اوایل دوران جدید، مراکز عمده ---------- و تمدنی جهان اسلام مانند هند، آسیای میانه، ایران و ترکیه همگی جزیی از این تمدن ایرانی به شمار می آمدند. اگر چه در بیشتر این مناطق به انواع زبان ترکی تکلم می شد، اما زبان اداری و فرهنگی فارسی بود. زبان عربی زبان کتاب مقدس و قانون (فقه) بود اما زبان فارسی، زبان شعر و ادبیات بود.
    ● استثنای ایرانی
    چرا این تفاوت ها به وجود آمد؟ چرا در زمانی که تمدن های باستانی عراق، سوریه و مصر از میان رفته و به دست فراموشی سپرده شدند، تمدن ایران به حیات خود ادامه داد و در شکلی متفاوت ظاهر شد؟
    پاسخ های متفاوتی به این سئوال ها داده شده است. یکی از این جواب ها متضمن تفاوت زبانی است. مردم عراق، سوریه و فلسطین به انواع مختلفی از زبان آرامی صحبت می کردند که این زبان از طریق زبان سامی با عربی ارتباط داشته و در نتیجه بر خلاف زبان فارسی انتقال از آن به زبان عربی بسیار آسان تر انجام شد. در این پاسخ البته کمی جبرگرایی دیده می شود. زیرا زبان قبطی نیز - زبان بومی مصر- که ارتباطی با زبان سامی نداشت نتوانست در مقابل عربیزه شدن مصر مقاومت کند. زبان قبطی برای زمان کوتاهی میان مسیحیان مصر به حیات خود ادامه داد اما سرانجام منسوخ شد و فقط در مناسک کلیسای قبطی از آن استفاده می شد. بعضی دیگر در پاسخ به سئوال آغازین ما، علت وجود تفاوت میان تمدن ایرانی و دیگر تمدن های باستانی را برتری فرهنگی تمدن ایرانیان می دانند.
    فرهنگ برتر، فرهنگ مادون خویش را در خود مستحیل می کند. به همین جهت باورمندان این نظریه این گفته لاتینی را نقل می کنند که: «یونان اشغال شده، فاتحان خود را تسخیر می کند». به عبارتی دیگر رومی ها فرهنگ یونانی را اختیار کردند. با اینکه این پاسخ منطقی به نظر می رسد اما مثال موجهی به کار نمی برد.
    رومی ها، یونان را فتح کرده و بر آن حکمروایی کردند، چنان که اعراب ایران را تسخیر و بر آن فرمان راندند اما رومی ها در این میان زبان یونانی را فراگرفتند. تمدن یونانی را تحسین کردند. توانستند به یونانی بخوانند، آن را به زبان مادری خود ترجمه و از کتاب های یونانی تقلید کنند. اما اعراب زبان فارسی را نیاموختند بلکه این ایرانیان بودند که زبان عربی را فرا گرفتند و تازه تاثیر ادبیات فارسی بر ادبیات و زبان عرب بسیار ناچیز بود که آن هم از طریق تازه مسلمانان ایرانی انجام شد. شاید نمونه نزدیک تر به این مسئله اتفاقی بود که در سال های بعد از سال ۱۰۶۶ میلادی و بعد از اشغال جزیره آنگلوساکسون توسط نرمان ها در انگلستان رخ داد. زبان آنگلوساکسون تحت تاثیر زبان فرانسوی نرمان قرار گرفت و به آنچه که امروزه زبان انگلیسی می نامیم، تبدیل شد.
    شباهت هایی جالب میان فاتحان نرمان جزیره انگلیس و فاتحان عرب ایران وجود دارد. در هر دو جا زبان تازه ای که محصول گسست و ساده سازی زبان بومی بود با استفاده از حوزه لغت زبان فاتحان به وجود آمد. هویتی تازه و مرکب شکل گرفت که هم فاتحان و هم مردمان سرزمین های مفتوحه را در برمی گرفت. هر دو مهاجم، مشروعیتی را به دست آوردند که البته ایران همانند انگستان نبود زیرا مشروعیت فاتحان عرب با دینی تازه و بر پایه کتابی مقدس محافظت می شد. همچنین در مقایسه با مهاجمان چادرنشین بیابان های شبه جزیره، بیشتر مردمان سرزمین های فتح شده در عراق، سوریه و مصر سطح تمدنی بالاتر داشتند.
    اما با این حال این تمدن ها بر عکس ایران مستحیل شدند. به این ترتیب باید سئوال اولمان را که هنوز پاسخی برای آن نیافته ایم دوباره مطرح کنیم. توضیح قابل قبول دیگر در پاسخ به سئوال مطرح شده، تفاوت ---------- به ویژه در دو عنصر قدرت و پیشینه تاریخی است. به جز ایران سرزمین هایی که از سوی اعراب فتح شد مانند عراق، سوریه، فلسطین، مصر و سایر جاها به مدت طولانی پیش از آن تحت انقیاد امپراتوری هایی بودند که مرکز آنها در جایی دیگر واقع بود. بنا براین این سرزمین ها برای چندمین بار فتح می شد. آنها پیش از حمله عرب ها به مدتی طولانی تغییرات نظامی، سپس ----------- فرهنگی و در آخر مذهبی را از سر گذرانیده بودند به همین دلیل فتح دوباره سرزمین هایشان از سوی عرب ها تنها به معنی تغییر در آموزگاران حاکمشان بود.
    اما موارد گفته شده درباره ایران صادق نیست. ایران تنها یک بار آن هم برای مدتی کوتاه توسط اسکندر اشغال و جزیی از امپراتوری بزرگ هلنی شد. ایران هیچ گاه به دست رومی ها اشغال نشد به همین دلیل تاثیر فرهنگی تمدن هلنی بر ایران در مقایسه با کشور های حاشیه دریای مدیترانه، مصر و شمال آفریقا که فرهنگ هلنی از سوی کارگزاران امپراتوری روم به آنها تحمیل می شد، بسیار کمتر بود. تاثیر هلنیسم بر ایران در زمان اسکندر و دولت مستعجل جانشینانش بدون شک قابل ملاحظه بود اما این تاثیر کم عمق و بسیار کمتر از آنچه بود که سرزمین های مدیترانه ای تحت فشار آن بودند. حتی این تاثیر فرهنگی، زمانی که جامعه ایران تحت لوای حکومت پارتیان و ساسانیان تجدید حیاتی دوباره یافت به دنبال جریان ملی، ---------- و مذهبی «بازگشت به خویشتن» از میان رفت. یک امپراتوری جدید که هم پایه و رقیب امپراتوری های روم و بعد ها بیزانس شد در ایران پا به عرصه تاریخ گذاشت.
    این به آن معنا بود که ایرانیان بلافاصله بعد از حمله عرب ها و برعکس همسایگان شان در غرب با توسل به گذشته و یا حتی می توان گفت با استفاده از یادواره های قدرت و جلال معاصرش پا بر جای ماند. این مفهوم از شکوه باستانی و هویت افتخارآمیز به روشنی در آثار مکتوب ایران دوره اسلامی و با استفاده از دامنه وسیعی از لغات عربی مشاهده می شود.
    این تفاوت ایران با دیگر تمدن ها بعد از حمله اعراب به چند گونه قابل مشاهده و بررسی است: ظهور نوعی شعر حماسی ملی که در عراق، سوریه، مصر و یا جای دیگری نظیر نداشت و نیز چگونگی انتخاب اسامی افراد. در هلال خصیب و سرزمین های غربی آن، والدین اسامی فرزندان خود را بیشتر از میان اسامی قرآنی و ادبیات عرب پیش از اسلام انتخاب می کردند مانند علی، محمد، احمد و نظیر آن. این نام ها در میان مسلمانان ایران نیز استفاده می شد اما علاوه بر این اسامی، ایرانیان از اسامی اصیل ایرانی مانند خسرو، شاپور، مهیار و نام های دیگر که همگی از زبان فارسی باستان _ زبان ایران ساسانی- ریشه گرفته بودند استفاده می کردند.
    ما هیچ عراقی را پیدا نمی کنیم که اسم پسرش را نبوکد نصر (بخت النصر) یا سنخریب بنامد، نیز هیچ مصری یافت نمی شود که فرزندش را توتانخانم یا آمن هوتپ نامگذاری کند. این تمدن ها در واقع مرده و به دست فراموشی سپرده شده بودند. اما مفهوم ایرانی افتخار همچون تاریخ ایران حفظ شد و باقی ماند اتفاقی که در مصر و بابل باستانی رخ نداد، جز اسطوره و افسانه های تاریخی و خاطره ای کمرنگ از دوره های بسیار متاخر قبل از ورود اسلام. رهیافت اسلامی به مفهوم تاریخ ممکن است پاسخ قانع کننده ای در این باره به ما بدهد که: چرا باید کسی برای مطالعه تاریخ خود را به زحمت بیندازد؟ یا اصلا اهمیت تاریخ در چیست؟
    تاریخ حاصل مشیت الهی است و توضیحاتی درباره هدف خلقت بشر از سوی خدا ارائه می کند و از دیدگاه یک مسلمان به ویژه از نظر یک مسلمان سنی، تاریخ در آنجا که به حفظ سنن پیامبر، اصحاب و خلفای راشدین (که از نظر آنها الگوی درست قانون و رفتار به شمار می روند) کمک کند، اهمیت پیدا می کند. این بدان معناست که تاریخی تاریخ است که موضوع آن مسلمانان باشند. به این ترتیب تاریخ غیرمسلمانانی که در جاهای دوردست زندگی می کردند حتی اگر از اجداد خود مسلمانان بودند از لحاظ تاریخی و دینی ارزش ضبط و نگه داری نداشتند و به همین دلیل نیز حفظ نشدند. درست در همین زمان و به موازات ابراز این عقاید و در حالی که ایرانیان در مرحله بازیابی خود بعد از حمله اعراب بودند حافظه تاریخی خود را به دست فراموشی سپردند. تاریخ ایران باستان به ویژه تاریخ قبل از ساسانیان طی تغییرات بعدی بدون آنکه اثری از خود بر جای بگذارد از میان رفت. زبان های باستانی ایران جای خود را به فارسی مسلمانان داد.
    نگارش باستانی فراموش شد و به منظور برآورده کردن نیاز های تلفظ زبان فارسی نگارش عربی جای آن را گرفت. زبان و نگارش قدیم ایران تنها در میان اقلیتی که به دین زرتشت ایمان داشتند حفظ شد که البته از اهمیت چندانی برخوردار نشد. حتی نامگذاری فرزندان به آن صورتی که من قبلاً به آن اشاره کردم فراموش شد، مگر در دوره های اخیر. به همین دلیل برای مثال نام کوروش که در دوران مدرن از او به عنوان بزرگ ترین شاه ایران باستان یاد می شود از یاد ها رفت.
    ایرانیان نام الکساندر را به صورت اسکندر به خاطر سپردند اما هیچ گاه درباره نام کوروش چنین اتفاقی نیفتاد. نام اسکندر در میان ایرانیان بهتر از نام پادشاهان ایرانی که در مقابل او جنگیدند در اذهان باقی ماند.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  7. #217
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    ● عجایب هفتگانه
    ۱) اهرام ثلاثه مصر
    سه هرم به شکل جالب با بنای عظیم در محلی به نام جیزه نزدیک قاهره قرار دارنداین اهرام در قرن ۲۸ قبل از میلاد توسط سه فرعون به نامهای کئوس – می کرینوس و کفرن ساخته شده اند بلندترین هرم هرمی است به نام خئوپس که ارتفاع اولیه آن ۱۴۷ متر بوده است ولی اکنون پس از گذشت حدود ۴۸ قرن بر اثر فرسایش ۱۰ متر از ارتفاع آن کاسته شده است. ضلع مورب این هرم ۲۲۷ متر بوده و این اثر عجیب زمینی را به مساحت ۵۰۰۰۰ متر مربع اشغال نموده است.
    به نوشته هرودت ۴۰۰۰۰۰ کارگر و برده به مدت ۲۰ سال برای ساختن این بنا به کار گرفته شده اند. حجم اولیه این بنای عجیب دو میلیون و هفتصد هزار متر مکعب و وزنی معادل ۸ میلیارد کیلو بوده است. سنگ های به کار رفته در این هرم (و اهرام دیگر) را از نقاط کوهستانی بسیار دور (احتمالا از شرق رود نیل) به این محل کرده و در ساختن این بنا به کار برده اند.
    قرار دادن این سنگها با ابزار اولیه و تراز کردن هرم ها به این دقیقی چگونه امکان داشته است؟ (در حال حاضر باستان شناسان به تشعشعات خاصی شبیه رادیواکتیو که از برخی از سنگهای درون این هرم ساطع میشود برخورده اند). راهروی ورودی هرم که یکراست بطرف شمال میرود اگر خط فرضی از آن امتداد یابد با چند درجه اختلاف به نقطه قطب شمال منتهی میشود (این اختلاف درجه به علت پیدایش انحراف در محور حرکت وضعی زمین نسبت به مدار حرکت انتقالی میباشد ). اهرام مصر در حال حاضر توسط دقیقترین و پیشرفته ترین وسایل باستان شناسی مورد تحقیق قرار گرفته اند. این هرم ها مقبره فراعنه مصر میباشد که به صورت مومیائی شده در این مقابر قرار داده شده اند.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  8. #218
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    ) باغ های معلق بابل
    تمدن بابل بر کسی پوشیده نیست شیوه های معماری و آثار بدست آمده چنین عظمتی را در این سرزمین به اثبات رسانده است. برج بابل از عالی ترین نشانه های معماری بشری است که دارای هفت برج بزرگ با دیواره هائی از کاشی های منقش و درخشنده بوده است و هر برج ۲۰۰ متر ارتفاع داشته است. در نزدیکی برج بابل قصر با شکوهی توسط بخت النصر پادشاه بابل ساخته شده بود با دیوارهای آجری زرد رنگ و کف سنگفرش با مجسمه هائی تراشیده شده از سنگ به شکل شیر.
    با فاصله ای از همین قصر و در واقع بیرون از شهر باغ های معلق بابل قرار داشتند که این باغ ها از عجایب عالم و از شاهکار های معماری محسوب میشوند . این باغها که به روایتی ۵ تراس منطبق بودند به دستور نینوس پادشاه دیگر بابل برای همسرش سمیرامیس در کنار رود فرات بنا گردیدند.
    برای ایجاد قدرت در پایه های این بنا ها از ستونهای سنگی مربع به ضلع ۵ متر استفاده کرده بودند. طبقات به وسیله مواد خاصی عایق بندی شده بودند تا از نفوذ آب باران به طبقات زیرین جلوگیری شود. برای آبیاری هر یک از طبقات (باغ ها) آب فرات را مستقیما به آنها تا بالاترین قسمت هدایت میکردند. (با توجه به اینکه در دو طرف این بناها کوه هائی مرتفع قرار نداشتند تا از خاصیت آرتزین استفاده شود این امر یکی از عجایب این بنا را نشان میدهد) این باغ ها (تراس های آن) مشرف بر رود فرات وشهر بابل بود و چشم انداز زیبائی داشت و عبور و مرور قافله ها و کاروان های تجاری شرق و غرب از آن مشاهده میگردید. این بنا در حدود ۶۰۰ ق.م ساخته شد ولی اکنون آثاری از ساختمانهای آن مشاهده نمیشود. فقط از آجرهای باقیمانده آن سدی طویل بر روی رود فرات بسته شده است.
    ۳) برج (چراغ یا فانوس) دریائی اسکندریه
    این برج در جزیره ای به نام فار در نزدیکی بندر اسکندریه در مصر در دریای مدیترانه فعلی بنا گردیده بود تا با آتشی که دائم در انتهای آن روشن بود راهنمای کشتی ها باشد این بنا در ۲۴۷ الی ۳۰۴ قبل از میلاد به دستور بطلمیوس دوم جانشین اسکندر بوسیله معماری به نام سوسترات ساخته شد. این برج بر روی پایه ای چهار گوش که ۶۹ متر ارتفاع داشته بنا گردیده بود که خود پایه چهار گوش نیز بر روی بنای هشت ضلعی ۳۸ متری قرار داشت – برج ۹ متری دیگری نیز بر روی این برج بنا شده بود که فانوس (آتش افروزان) دریائی بر انتهای آن پرتو افکن بود. این برج در سال ۱۳۷۵ میلادی در اثر زلزله به کلی ویران گردید و اثری از آن به جای نماند. (یونانیها که در واقع بیان کننده عجایب هفتگانه جهان میباشند ارتفاع این برج را ۲۷۲ متر ذکر کرده اند ولی به نظر میرسد که اغراق آمیز باشد).
    ۴) مجسمه رودس
    جزیره رودس در دریای اژه مدیترانه در جنوب غربی کشور ترکیه واقع شده و متعلق به کشور یونان میباشد. مردم این جزیره در زمانهای قدیم عموما ملوان بودند و در مجسمه سازی مهارت زیادی داشتند. به نوشته مورخان در این جزیره بیش صد مجسمه غول پیکر ساخته شده بود و عظیمترین آنها مجسمه ای برنزی بود به نام رودس که نام واقعی آن هلیوس یا رب النوع خورشید بوده است. ارتفاع این مجسمه حدود ۴۰۰ متر بود که به سال ۲۸۰ قبل از میلاد ساخته شد ولی ۵۶ سال بعد به علت زلزله ای شدید ویران شد (۲۲۴ ق.م)
    ۵) مجسمه زئوس
    در اساطیر یونان زئوس خدای قدرتمندی بود که با مختصر اخمی کوه را متزلزل میکرد. بنابراین مجسمه این الهه قدرت را در المپیای یونان به سال ۴۳۲ ق.م مجسمه ساز معروفی به نام فیدیاس تراشیده. عکس این مجسمه که از سکه های قدیمی بدست آمده نشان میدهد که زئوس با حالتی اخم آلود بر تخت نشسته است – تختی از عاج و آبنوس با طلا و جواهرات گرانبها . مجسمه زئوس از طلا و عاج تراشیده شده بود و تنه آن از چوب آبنوس بوده است. تاجی از طلای خالص به شکل خار بر روی سر و مجسمه ای از الهه پیروزی را در دست راست و عصای سلطنت را در دست چپ داشته است. ارتفاع این مجسمه گرانبها ۱۵ متر بوده و به علت جنگ هائی که بین رومی ها و یونانیها در گرفته است از بین رفت یا در واقع غارت شد.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  9. #219
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    ) معبد دیان (دیانا)
    در قرون ۶ الی ۵ قبل از میلاد معبد بسیار با شکوهی برای الهه ی شکار و ماده در یونان ساخته شد که جزو عجایب هفتگانه جهان شناخته میشود. این معبد در فضایی بطول ۱۲۷ متر و عرض ۷۳ متر و دارای ۱۲۷ ستون بود که به سبک معماری یونانی در دو ردیف بالا رفته بود . محل بنای این معبد جائی بود که خطر تخریب آن را بوسیله ی زلزله کاهش میداد. بدین معنی که در زمینی باتلاقی و نرم مقدار زیادی زغال و چوب و کیسه های پوستی ریخته شد و سپس بر روی آن این بنا از مرمر ساخته شد. ساختمان این معبد به سال ۴۰۰ ق. م پایان یافت ولی در ۳۴۶ ق .م بر اثر آتش سوزی مهیبی از بین رفت و نابود شد. بدین معنی که ابتدا حریق از دیواره های چوبی جدا کننده سالن های این بنا به سنگ مرمر سرایت کرد و سنگ مرمر که ترکیبی از کربنات کلسیم است بر اثر حرارت تبدیل به اکسید کلسیم (آهک) گردید و از بین رفت . آتش سوزی این بنا عمدی بوده و به دست شخصی به نام ارستورات به آتش کشیده شد. معهذا این بنا مجددا تجدید بنا گردید ولی مجددا نیز به سال ۳۶۲ شخصی به نام هردسیراتس از سرکردگان قوم " گت" ها آن را خراب نمود و بالاخره نرون سفاک معروف رومی و دار و دسته وی مصالح و تزئینات این معبد را غارت کردند بطوری که امروزه آثاری از این بنا به جای نمانده است
    ۷) مقبره موزول
    این مقبره که بنا به دستور آرتمیس زن موزول پادشاه کاریس (در جنوب آسیای صغیر) به عنوان آرامگاه موزول ساخته شد بعنوان یکی از آثار وعجایب هفتگانه ثبت گردیده است. این بنا در شهر هالیسکارنا ی کاریس (آسیای صغیر) بنا گردید. (کلمه mausoleum که در انگلیسی مقبره عالی معنی می دهد از همین بنا نام گرفته است) محیط این بنای چهار گوش ۱۴۰ متر و سقف آن هرمی شکل بود که در راس آن کالسکه پیروزی با چهار اسب حامل شاه و ملکه بود. ارتفاع این بنا بین ۴۰ تا ۵۰ متر بود. تالاری به عنوان زیرزمین در این بنا قرار داشت که تابوت موزول در آن قرار داده شده بود . این بنا بوسیله سواران سن ژان تخریب گردید تا از سنگ های آن برای ساختن استحکامات و برج و بارو استفاده کنند- سنگ های مرمر آن را نیز سوزانده و از آن آهک ساختند. امروزه از آن اثر با عظمت فقط قطعاتی در موزه لندن دیده میشود.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  10. #220
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    میراثی که به ایران تعلق دارد
    میراثی که به ایران تعلق دارد یونسکو در سال ۱۹۹۸ در مجمع عمومی‌خود برای حفاظت از شاهکارهای شفاهی و معنوی، بیانیه‌ای را با همین عنوان تهیه کرد، بیانیه‌ای که کشورهای عضو را وادار می‌کرد تا در کنار میراث فرهنگی- تاریخی خود، میراث‌های معنویشان را نیز زیر پوشش قرار دهند و از حکایت‌ها و آداب، زبان و گویش گرفته تا آهنگ کوچ و علم عالمان و... همه و همه را زیر لوای پرچمشان حفظ کنند.
    ماراتن آغاز شد. کشورهای عضو به دنبال ثبت هر آنچه که حکم میراثشان را داشت، دست به تلاش گسترده‌ای زدند و بعضی آشکارا، فرهنگ و تمدن ملتی دیگر را به تاراج بردند.
    ● ایران سرزمین تمدن‌های ماندگار
    «بار سنگین فرهنگ که بر پشت ایرانی قرار داشته، هویت او را ساخته و بدون این‌که گسستی در ملیت او پدید آورد، به آن پویایی بخشیده است. به گفته هگل در کتاب فلسفه تاریخ، ایرانیان نخستین قوم تاریخی هستند که به تاریخ جهانی تعلق دارند، زیرا نخستین امپراتوری جهانی را برپا کردند که اقوام بسیاری از ایرانی و غیر ایرانی را در سرزمینی بسیار پهناور در بر می‌گرفت.» شاید تاکید بر روی ایرانی بودن و ارائه ادله در اثبات این مدعا به عنوان ثروتی بالقوه برای عده‌ای که هنوز به اقتصاد تک محصولی به عنوان در دسترس‌ترین و سریع‌ترین ثروت زود بازده نگاه می‌کنند، چیز غریبی بنماید. اما آنچه که از لابه‌لای روزنامه‌های مختلف و یا با گشت‌وگذاری در گستره اینترنت مشهود است، همانا اقتصادی است که دنیای کنونی به سمت و سوی آن در حرکت است، حرکتی که به سرعت کشورها را به تلاش بیشتر برای بهره‌گیری از منابع بیشتر با متوسل شدن به هر حیله و ترفندی، ترغیب و تشویق می‌کند، حتی اگر این تلاش در راه سرقت منابع; هویت و حتی نام و یاد و خاطره یک ملت باشد.
    ● زمان‌هایی که می‌سوزد
    این که بنشینیم و چنین برخوردهایی را فرهنگی یا غیرفرهنگی بدانیم و سر تاسف تکان دهیم جز آنکه زمان بیشتری را برای به ثبت و اثبات رساندن ایرانی بودن تمامی‌ مفاخر و مشاهیر سرزمینمان از دست داده باشیم، کار دیگری نکرده‌ایم.
    چند صباحی پیش وقتی نام و یاد عارف نامدار «مولانا جلال‌الدین» که همه او را بیشتر به بلخی بودن و پارسی زبان بودن می‌شناسند و دیوان مثنوی معنویش و کلیات شمس تبریزی را زینت بخش طاقچه‌های خانه‌هایشان کرده‌‌اند، سر از کشور ترکیه در آورد و به ثبت مشاهیر و مفاخر آنجا رسید، چه کردیم!!!؟
    به راستی اصلا فکر کردیم که چگونه می‌توان نامدارترین عارفی که حتی چند بیت شعر از او به زبانی غیر از پارسی نه دیده‌ایم و نه شنیده‌ایم، در میراث چنین کشوری به ثبت برسد!!
    ● فقط یک علت!
    دولت و تمامی ‌نهادهای فرهنگی و اجرایی ترکیه با استعانت به مدفنی که در قونیه و به نام این عارف و شاعر قرار دارد، عزم را جزم کردند و این ادعا را به کرسی نشاندند که مولانا نه به ایران بلکه به کشوری تعلق دارد که قدر استفاده از نام این مرد بزرگ را می‌داند و به واسطه شناخت دنیای جدید و شناخت معجزه‌ای به نام اقتصاد گردشگری از هر تلاشی برای رونق بخشیدن به اقتصاد خود دریغ نمی‌کند.البته تاجیکستان هم از این غافله عقب نمانده است و بر روی اسکناس‌های خود تصویری از شیخ حمدونی و بوعلی سینا را به چاپ رسانده تا شاید ثابت کند این دو مظهر علم وعرفان به سرزمین وی تعلق دارند.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

صفحه 22 از 31 نخستنخست ... 12181920212223242526 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/