از بامداد جوانی
يك رودخانه تحرك يك بامداد جواني
يك آفتاب درخشش يك ماه نقره فشاني
دل با هزار كبوتر در جنبش و تپش و شور
تن با هزار تمنا در التهاب نهاني
يك اتفاق كه هرگز از خاطرم نگريزد
يك اعتماد و از آن پس آني كه افتد و داني
لب با هزار شراره، شب با هزار ستاره
بر گيسوان من و شب از بوسه مانده نشاني
عريان دو روح كه بوديم در هم تنيده دو اندام
چون دو لپه بادام تفسير اين دو هماني
اي ذهن خسته مدد كن، گويي به عالم خوابم
از روي آينه بزداي گردي اگر بتواني
امشب كجاي جهانم? وضع و مقام ندانم
اي عشق گمشده من، امشب كجاي جهاني?
اي چتر پيچك پرگل با عطر زرد و سپيدت
كو راه چاره كه ما را در سايه ات بنشاني
مطرب به سيم جنونت آهنگ جامه دران كن
كامشب زحسرت عشقي، ماييم و جامه دراني
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)