صفحه 21 از 27 نخستنخست ... 11171819202122232425 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 201 تا 210 , از مجموع 266

موضوع: اشعار و زندگينامه ی وحشــي بافقـــي

  1. #201
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    مگر من بلبلم کز گفتگوی گل زبان بندد

    چو گلبن رخت رنگ و بوی خویش از بوستان بندد


    گلشن در هم شکفت آن بی مروت بین که می‌خواهد

    چنین فصلی در بستان به روی دوستان بندد


    زبانم می‌سراید قصهٔ اندوه و می‌ترسم

    که بر هر حرف من بدگو هزاران داستان بندد


    خدنگی خورده‌ام کاری ز شست ناز پرکاری

    که از ابرو گشاید تیر و تهمت بر کمان بندد


    رهی در پیشم افتادست و بیم رهزنی در پی

    که چون بر کاروانی تاخت اول دست جان بندد


    قبا می‌پوشد و خون می‌کند افشاندن دستش

    معاذالله از آن ساعت که خنجر بر میان بندد


    علاج زخمهای ظاهری آید ز وحشی هم

    طبیبی آنچنان خواهم که او زخمی نهان بندد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #202
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    چرا خود را کسی در دام سد بی نسبت اندازد

    رود با یک جهان نا اهل طرح صحبت اندازد


    حذر از صحبت او باش اگر خود یک نفس باشد

    که گر خود پادشاهی کثرت اندر حرمت اندازد


    نگه دار آب و رنگ خویش ای یاقوت پر قیمت

    که بی آبی و بی رنگی خلل در قیمت اندازد


    چو باشد باده در خم تلخی و حالی دگر دارد

    تصرف کردن بادیش از کیفیت اندازد


    خلاف عقل باشد می نخورده جامه آلود

    برد خود را کسی در شاهراه تهمت اندازد


    تو و مارا وداع حسن و عشق اولاست کاین صحبت

    نه تنها حسن را ، سد عشق را از حالت اندازد


    مجال گفت و گو تنگ است ، گو وحشی زبان در کش

    همان به کاین نصیحتها به وقت فرصت اندازد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #203
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    در راسته ناز فروشان که بتانند

    ماییم ونگاهی که به هیچش نستانند


    ای عشق شدی خوار بکش ناز دو روزی

    کاین حسن فروشان همه قدر توندانند


    خوبان که گهی خوانمشان عمر و گهی جان

    بازی مخور از من که نه عمرند و نه جانند


    جانند بدین وجه کشان نیست وفایی

    عمرند از این رو که به سرعت گذرانند


    جز رنگی و بویی نه و سد مایهٔ آزار

    در پردهٔ گل خار بنی چند نهانند


    بی‌جوشن فولاد صبوری نروی پیش

    کاین لشکر بیداد عجب سخت کمانند


    وحشی سخن نقص بتان بیهده گوییست

    خوبند الهی که بسی سال بمانند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #204
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    خونخواره راهی می‌روم تا خود به پایان کی رسد

    پایی که این ره سر کند دیگر به دامان کی رسد


    سهل است کار پای من گو در طلب فرسوده شو

    این سر که من می‌بینمش لیکن به سامان کی رسد


    گر چه توانی چاره‌ام سهل است گو دردم بکش

    نتوان نهادن بدعتی عاشق به درمان کی رسد


    جانی که پرسیدی از و کرده وداع کالبد

    بر لب ستاده منتظر تا از تو فرمان کی رسد


    داور دلم در تربیت شاخی برش نادیده کس

    تا چون گلی زو بشکفد یا میوهٔ آن کی رسد


    نازم مشام شوق را ورنه صبا گر بگذرد

    در مصر بر پیراهنی بویش به کنعان کی رسد


    موری بجد بندد میان بزم سلیمان جا کند

    تو سعی کن وحشی مگو کاین جان به جانان کی رسد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #205
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    عشق کو تا شحنهٔ حسرت به زندانم کشد

    انتقال عهد فارغ بالی از جانم کشد


    بر در میخانه من خواهم که آید غمزه مست

    گه میانم گیرد و گاهی گریبانم کشد


    پر نگاهی کو که چون بر دل گشاید تیر ناز

    از پی هم سد نگه تازد که پیکانم کشد


    سرمه‌ای خواهم که جز یک رو نبینم ، عشق کو

    تا به میل آتشین در چشم گریانم کشد


    گلشن شوقی هوس دارم که رضوان از بهشت

    بر در باغ آید و سوی گلستانم کشد


    وعده گاهی کو که چون نومید برخیزم ز وصل

    دست امید وفای وعده دامانم کشد


    در کدامین چشم جویم آن نگاه بردگی

    کاشکارا گویدم برخیز و پنهانم کشد


    آن غزالی را که وحشی خواهد ار واقع شود

    دهر بس نیت که از طبع غزلخوانم کشد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #206
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    درون دل به غیر از یار و فکر یار کی گنجد

    خیال روی او اینجا در او اغیار کی گنجد


    ز حرف و صوت بیرونست راز عشق من با او

    رموز عشق وجدانیست در گفتار کی گنجد


    من و آزردگی از عشق او حاشا معاذلله

    دلی کز مهر پر باشد در او آزار کی گنجد


    به رطل بخت یک خمخانه می ساقی که بر لب نه

    به ظرف تنگ من این بادهٔ بسیار کی گنجد


    چه جای مرهم راحت دل بیمار وحشی را

    بجز حسرت در آن دل کز تو شد افکار کی گنجد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #207
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دلم خود را به نیش غمزه‌ای افکار می‌خواهد

    شکایت دارد از آسودگی، آزار می‌خواهد


    بلا اینست کاین دل بهر ناز و عشوه می‌میرد

    ز نیکویان نه تنها خوبی رخسار می‌خواهد


    دل از دستی بدر بردن نباشد کار هر چشمی

    نگاه پر تصرف غمزه پر کار می‌خواهد


    بود آهو که صیادش به یک تیر افکند در خون

    دلی را صید کردن کوشش بسیار می‌خواهد


    غلامی هست وحشی نام و می‌خواهد خریداری

    به بازار نکو رویان که خدمتکار می‌خواهد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #208
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    جنونی داشتم زین پیش بازم آن جنون آمد

    مرا تا چون برون آرد که پر غوغا درون آمد


    که دارد باطل السحری که بر بازوی جان بندم

    که جادوی قدیمی بر سر سحر و فسون آمد


    ندانم چون شود انجام مجلس کان حریف افکن

    میی افکند در ساغر کزان می بوی خون آمد


    سپر انداختیم اینست اگر چین خم ابرو

    که زور این کمان از بازوی طاقت فزون آمد


    مرا خوانی و من دوری کنم با یک جهان رغبت

    چنین باشد بلی‌آن کس که بختش واژگون آمد


    مگو وحشی چگونه آمدت این مهر در سینه

    همی‌دانم که خوب آمد نمی‌دانم که چون آمد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #209
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    آه شراره بارم کان از درون برآمد

    ابریست آتش افشان کز بحر خون برآمد


    می‌کرد دل تفأل از مصحف جمالش

    از زلف او به فالش جیم جنون برآمد


    فانوس وار ما را از شمع دل فروزی

    آتش ز سینه سر زد دود از درون برآمد


    از لالهٔ جگر خون احوال کوهکن پرس

    کان داغدار با او در بیستون برآمد


    از چشم پر فن او در یک فریب دادن

    از عقل و هوشمندی سد ذوفنون بر آمد


    بر رسم داد خواهان زد دست بر عنانش

    آیا ز دست وحشی این کار چون برآمد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #210
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    کی اهل دل به کام خود از دوستان برند

    تا کارشان به جان نرسد کی ز جان برند


    از ما برید یار به اندک حکایتی

    چندان نبود این که ز هم دوستان برند


    شد گرم تا شنید ز ما سوز دل چو شمع

    آه این چه حرف بود که ما را زبان برند


    آنکس که گشت باعث سوز فراق ما

    یارب سرش به مجلس او شمعسان برند


    وحشی مبر به تیغ ز جانان که اهل دل

    از هم نمی‌برند اگر از جهان برند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 21 از 27 نخستنخست ... 11171819202122232425 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/