صفحه 20 از 21 نخستنخست ... 10161718192021 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 191 تا 200 , از مجموع 202

موضوع: جنگ جهانی دوم به زبان ساده

  1. #191
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    آخرین هواپیمایی که در برلن بر زمین نشستند روز بیست و نهم آوریل در آنجا فرود آمدند و باز مقداری آذوغه و مهمات برای سکنه شهر آوردند. پس از آن شوروی طوری یگانه خیابان مسطح برلن را(که نزدیک کاخ ویران صدراعظم بود)هدف خمپاره قرار داد که هیچ خلبان آلمانی نتوانست بر زمین بنشیند. .بعضی از وقایع نگاران که در برلن حضور داشته اند نوشته اند که در شب سی ام آوریل یک یا دو هواپیما ، در آن خیابان ، بر زمین نشستند و ممکن است که این موضوع درست باشد.زیرا توپچی های شوروی هنگام شب، آن خیابان را نمی دیدند ، و نمی توانستند که مانع از نشستن هواپیماهای آلمانی که به وسیله خلبانی ماهر و از جان گذشته رانده می شد بشوند ولی از امداد روز سی ام آوریل 1945 هیچ هواپیمهیی در برلن فرود نیامد. بامداد روز سی ام آوریل در یک نقطه از شهر ، ارتش شوروی به جایی رسید که با ویرانه کاخ صدراعظم آلمان بیش از سیصد متر فاصله نداشت. واضح است که فاصله سیصد متر برای توپ های معمولی و توپ های تانک فاصله ای کوتاه است. اگر اطراف کاخ صدراعظم ویرانه وجود داشت همان روز ارتش شوروی خود را به آن کاخ می رسانید و آخرین کانون مقاومت ارتش آلمان را در برلن به تصرف در می آورد. با اینکه خرابه ها، خیلی پیشرفت ارتش شوروی را بطئی می کرد مقاومت بازمانده سربازان آلمانی در روزهای سی ام آوریل تا دوم ماه مه خیلی در کند کردن پیشروی سربازان شوروی موثر بوده است. سربازان آلمانی در پناه خرابه ها می توانستند با تفنگ و مسلسل جلوی پیشرفت سربازان شوروی را بگیرند.ولی نمی توانستند مانع از پیشرفت تانک های شوروی و شعله اندازهای ارتش سرخ و موشک اندازها شوند. ارتش شوروی با هزارها تانک از اطراف به سوی مرکز شهر ، پیش می رفت و سربازان آلمانی تا روز سی ام ماه آوریل هم برای متوقف کردن تانک های شوروی از توپ های ضد تانک و(بازوکا)استفاده می کردند. لیکن روز اول ماه مه مهمات سربازان آلمانی ، تقریبا تمام شد و از آن پس نمی توانستند که برای جلوگیری از پیشرفت تانک و شعله اندازها ، توپ و(بازوکا)به کار ببرند و وسیله جلوگیری از تانک ها و شعله اندازها ، اندازها ، توپ و (بازوکا)به کار ببرند و وسیله جلوگیری از تانک ها اسلحه سبک شد و نارنجک. نارنجک ، نمی تواند هر تانک را از کار بیندازد مگر اینکه اعث انفجار مخزن سوخت تانک شود. سربازان آآلمانی که در روزهای آخر جنگ برلن تفنگ نارنجک انداز نداشتند و مجبور بودند که نارنجک را با دست پرتاب کنند.می باید طوری آن را پرتاب کرد که مخزن سوخت واقع در عقب تانک را منفجر کند. اگر نارنجک از عقب روی تنه تانک روی منفجر می شد ، مخزن سوخت را منفجر نمی نمود و می اید نارنجک در عقب تانک روی زمین منفجر گردد تا اینکه مخزن منفجر شود و تانک از کار بیفتد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #192
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    تانک های روسی که می دانتند ممکن است مورد حمله نارنجک اندازان آلمانی قرار بگیرند طوری حرکت می کردند که سربازان آلمانی نمی توانستند خود را به عقب تانک برسانند. وقتی یک دسته تانک به راه می افتاد صف آن ، یک خط مستقیم یا یک نیم دایره را به وجود می آورد و تانک ها فقط به اندازه ای از هم فاصله داشتند که زیاد مزاحم تیر مسلسل های یکدیگر نشوند. سربازان آلمانی برای اینکه تانک ها را متوقف کنند ، یک مرتبه از پشت خرابه ها بیرون می آمدند و از وسط تانک ها می دویدند که خود را به قفای آن ها برسانند. تیراندازان تانک که می دانستند که منظور سربازان آلمانی چیست ، آن ها را به مسلسل می بستند و به قتل می رساندند.ولی در وسط شلیک مسلسل ها چند تن از سربازان آلمانی موفق می شدند با استفاده از غبار و دود که پیوسته در فضای برلن بود وحواس تیراندازان تانک را پرت می کرد و نمی توانستند تمام هدف ها را ببینند، خود را به عقب تانک برسانند و نارنجک خود را منفجر نمایند. در آن موقع به هر اندازه که نارنجک در عقب تانک منفجر می شد ، تانک ها از کار می افتاد و لاشه آنها بر جا می ماند ولی سربازان مدافع برلن برای اینکه بتوانند تانک های مهاجم را متوقف نمایند خیلی تلفات می دادند. تانک های شوروی که متوجه شده بودند آلمانی ها برای اینکه مانع از پیشرفت آنها شوند فداکاری میکنند به شدت شلیک می نمودند لیکن گاهی به اجبار دست از تیراندازی می کشیدند زیرا تیراندازهای شوروی می دیدند که هم قطارهای خود آنها از تانک های شعله ور خارج می شوند تا نسوزند. همین که تیراندازان شوروی در یک منطقه دست از تیراندازی می کشیدند ، سربازان آلمانی،در همان منطقه با نارنجک به تانک ها حمله ور می شدند و سعی می نمودند که خود را به عقب تانک ها برسانند و آن ها را منفجر نمایند. بعد از اینکه آلمانی ها به مناسبت نداشتن مهمات نتوانستند از توپ و(بازوکا)استفاده نمایند چون دارای نارنجک بودند.پس از تحصیل آزمایش ها در جنگ با تانک ها این طور عمل می کردند: اول مقداری نارنجک به سوی تانک ها پرتاب می نمودند برای اینکه بتوانند حواس تیر اندازان تانک را پرت کنند و غبار و دود فراوان به وجود بیاورند و آنگاه در وسط غبار و دود می کوشیدند که خود را به عقب تانک ها برسانند و آنها را از کار بیاندازند. تمام آنها که با نارنجک به جنگ تانک ها می رفتند داوطلب مرگ بودند وبعضی از آن ها هنگامی که سعی می کردند خود را به عقب تانک برسانند کشته می شدند و بعضی دیگر در پشت تانک بر اثر انفجار نارنجکی که خود پرتاب کرده بودند به قتل می رسیدند یا هدف تیر مسلسل تانک های دیگر می شدند . ژنرال وایت رینک فرمانده دفاع از برلین می دانست با این تاکتیک برای متوقف کردن تانک ها عده کثیری از سربازان به قتل خواهند رسید و مقدار زیادی نارنجک به مصرف خواهد رسید ولی چاره دیگری نداشت جز بدان وسیله جلوی تانک های مهاجم را بگیرد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #193
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ظهر روز سی ام آوریل سال 1945 هیتلر رئیس دولت و فرمانده کل قوای مسلح آلمان، ژنرال وایت رینک فرمانده دفاع از برلین را احضار کرد. در آن ساعت هیتلر دانست از ارتش ها ای که تصور می کرد وجود دارند نباید انتظار داشت برلین را نجات دهند. زیرا یا از بین رفته اند یا اینکه تحت محاصره نیروی خصم هستند و نمی توانند به کمک برلین بیایند. هیتلر بدون اظطراب و با خون سردی از ژنرال وایت رینک پرسید وضع شما چگونه است و آیا می توانید از قلب پایتخت دفاع کنید یا نه؟ ژنرال وایت رینک جواب داد پیشوای من ، ما مهمات نداریم و تنها سلاح ما برای متوقف کردن تانک های دشمن نارنجک است. و اتفاق افتاده است در بعضی از ساعت ها برای متوقف کردن هر تانک دشمن به طور متوسط شصت کشته داده ایم. تا آن ساعت که ما دارای نارنجک هستیم جلوی تانک های خصم را خواهیم گرفت ولو مجبور باشیم برای متوقف کردن هر تانک یکصد کشته بدهیم . بعد از این که نارنجک ما تمام شد باز هم جهت متوقف کردن تانکهای دشمن مقاومت خواهیم کرد و خواهیم کوشید که با تفنگ جلوی آنها را بگیریم و تیراندازان ماهر خود را مامور خواهیم نمود که از راه شکاف دیده بانی تانک ها رانندگان و تیراندازان تانک را به قتل برسانند و مقاومت ما تا هنگامی که آخرین سرباز زنده است ادامه خواهد داشت. هیتلر برسید مقاومت شما چقدر طول می کشد؟ ژنرال وایت ریک جواب داد تا زمانی که یک سرباز آلمانی در این شهر بتواند سر نیزه ای علیه دشمن بحرک درآورد مقاومت ما طول خواهد کشید. هیتلر با ژنرال دست داد و گفت از قول من به تمام سربازان بگوئید که ما نباید تسلیم شویم. ژنرال وایت رینک گفت امر پیشوا را به تمام سربازان ابلاغ می کنم ولی یقین دارم که در اینجا هیچ سرباز آلمانی تسلیم نخواهد گردید. هیتلر فرمانده دفاع از برلین را مرخص کرد و ساعت یک بعد از ظهر دستور داد که برای او و همسرش ناهاربیاورند. قبل از اینکه رئیس دولت آلمان شروع به صرف نهار نماید پیغام داد که گوبلز وزیر تبلیغات و بورمان دبیر کل حزب نازی و افسران ستاد او که در زیر زمین عمارت صدارت اعظمی بودند ساعت دو و نیم بعد از ظهور همان روز با خانم های خود در تالار بزرگ غذاخوری پناهگاه حضوربه هم رسانند. هیتلر آن روز به اتفاق همسرش در آپارتمان خصوصی خود غذا خورد و بعد از صرف ناهار پیش از آنکه به اطاق بزرگ غذا خوری برود دستور داد که راننده اتومبیل او(اریخ کامپکا)200لیتر بنزین فراهم نماید و به باغ ببرد و آن را کنار یکی از گودال هائی که بر اثر انفجار خمپارهبه وجود آمده است قرار بدهد. اریخ کامپکا که زنده ماند و خاطرات خود را منتشر کرد گفت من نتوانستم بیش از 180لیتر بنزین بدست بیاورم و آن را به باغ عمارت صدر اعظمی بردم و کنار یکی از گودال ها گذاشتم بدون اینکه بدانم که پیشوای ما برای چه آ امر را صادر کرده است. هیتلر پس از صرف نهار سگ مخصوص خود موسوخ به( بلوندی)را صدا زد و یک غذای آلوده به زهر(سیانور)را مقابل سگ گذاشت. سگ که هنوز غذا نخورده بود و گرسنه بود آن را خورد، هیتلر بدون اینکه منتظر جان دادن بلوندی باشد از آپارتمان مخصوص خارج گردید و دستور داد تا سایر سگ های او را با گلوله به قتل برساند. آنگاه راه تالاربزرگ غذا خوری را در پیش گرفت. کسانی که می باید در آنجا حضور داشته باشند با خانم های خود (البته آن ها کهزن داشتند)حاضر بودند و هیتلر به آنها نزدیک شد بدون اینکه حالش منقلب باشد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #194
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    چنین گفت: اتحاد یهودی ها و بلشویکی ها بالاخره ملت آلمان را ضعیف کرد و تا روزی که من زنده هستم اتحاد آنها بعد است برهم بخورد ولی پس از من بطور حتم بین بلشویک ها و دول مغرب اختلاف به وجود خواهد آمد و جنگ درخواهد گرفت . من نمی دانم بعد از من سرنوشت ملت آلمان چه خواهد شد ، ولی نمی توانم شکست ملت آلمان را ببینم و لذا به زندگی خود خاتمه می دهم که ناظر شکست ملت آلمان نباشم. من نمی خواهم که پس از مرگ جسد من به دست بلشویکی ها بیفتد و از شما می خواهم که بعد از مرگ من و همسرم جسد هر دو را بسوزانید و ازبین ببرید تا اینکه جنازه ما بدست دشمن نیفتد و در وال هالا(بهشت مقدس آریایی ها) هم کالبد ها سوخته می شود و آنچه باغی می ماند روح است. من دستور دادم که اریخ کامپکا مقداری بنزین به باغ ببرد و در آنجا بگذارد و بعد از مرگ من و همسرم شما مراقبت کنید که جسد ما را بسوزانند و به کلی از بین ببرند." این آخرین سخنرانی پیشوای آلمان بود . بعد از این گفته هیتلر با تمام مردان و زنانی که در تالار غذا خوری بودند دست داد و به طرف آپارتمان خود رفت. و این آخرین باری بود که پیشوای آلمان زنده دیده شد ، کسانی که در تالار بودند از جمله گوبلز و بورمان خود را نزدیک آپارتمان خصوصی رسانیدند و در راهرو به حال انتظار ایستادند. مدتی گذشت و هیچ کس حرف نمیزد، زیرا حرفی نداشتند که بزنند. بعد از مدتی انتظار صدای یک تیر از داخل آپارتمان خصوصی هیتلر بگوش رسید و هنوز قدم به اطاق ننهاده بودند که صدای شلیک دوم شنیده شد. در آنجا دیدند که هیتلر ،راحت به پشت افتاده و خون از شقیقه اش جاری است. در همان اتاق جسد اوا برون(همسر هیتلر) دیده شد که آن طرف به رو افتاده بود و حضار متوجه شدند که اوا برون با زهر خود کوشی کرده و گویا علت تاخیر خودکوشی هیتلر این بوده که می خواسته اطمینان حاصل کند که زهر ، در وجود همسرش موثر واقع گردیده است تا بعد از مطمعن شدن از مرگ اوا برون مبادرت به خودکوشی نماید. جناز هیتلر و همسرش را از پناهگاه بیرون آوردند و به باغ عمارت صدر اعضمی بردند و در گودالی که بر اثر انفجار یک خمپاره به وجود آمده بود قرار دادند و آتش زدند و جنازه ها سوخت و به کلی از بین رفت.
    وقتی روس ها ساختمان صدر اعضمی آلمان را فتح کردند در آنجا جز جنازه ندیدند.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #195
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    هفده بار ملاقات با مرگ

    گئورگ پیتر ایدر در 8 مارس سال 1900 در اوبرداخشتاتن آلمان به دنیا آمد او در اکتبر سال 1938 به لوفت وافه پیوست و در آپریل سال 1939 بود که تحصیلات خود را در آکادمی پروازی برلین آغاز نمود. پس از گذشت یکسال ایدر با قبولی در امتحانات به مدرسه ی پروازی ورن آیشن فرستاده شد تا به عنوان یک خلبان شکاری آموزش ببیند. در یکم سپتامبر 1940 او نخستین ماموریت رزمی خود را با اسکادران jg51 به انجام رسانید و در طی نبرد بریتانیا او به عنوان اسکورت بمب افکن ها در jg51 انجام وظیفه کرد اما طی این پروازها امتیازی را به دست نیاورد.
    در می سال 1941 عاقبت طلسم ناکامیهای او شکست و او طی یک رزم هوایی سنگین موفق شد یک اسپیت فایر انگلیسی را در آسمان به آتش بکشد.
    در ادامه او به جبهه ی شرق منتقل شد و در تاریخ 22 ژوئن سال 1941 او موفق شد که در یک نبرد هوایی دو شکاری روس را با آتش تیربارهایش قطعه قطعه نماید.اما اولین ملاقات ایدر با مرگ در تاریخ 24 جولای سال 1941 صورت گرفت در این روز هواپیمای او هدف قرار گرفت و خود او نیز مجروح شد مرگ سرسوزنی با او فاصله داشت ولی ایدر جانش را محکم در دستانش نگه داشت و به هر شکلی که بود موفق شد هواپیمایش را بر زمین نشاند.
    22 آگوست سال 1941 تاریخ دومین ملاقات ایدر با مرگ بود در این روز در حین فرود هواپیمای شکاری bf-109f او به شدت با یک هواپیمای ترابری ju52 برخورد کرد و ایدر از ناحیه ی جمجمه به شدت دچار آسیب شد و به بیمارستان انتقال یافت در نهایت ایدر این بار نیز از مهلکه جان سالم به در برد . در این زمان او صاحب 10 پیروزی هوایی بود.
    با وجودی که ایدر از مرگ گریخت اما شدت حادثه به حدی بود که او مدتی از پرواز منع شد او در اول نوامبر سال 1941 به پایگاه هوایی زربست فرستاده شد تا به عنوان مربی مشغول به کار شود . او دقیقا یکسال به عنوان مربی به تربیت خلبانان جوان همت گمارد او صبورانه انتظار کشید تا به حدی بهبود یافت که آماده رزم هوایی شد در تاریخ یک نوامبر سال 1942 او به jg2 در فرانسه پیوست. در این زمان او و سایر خلبانان همرزمش در jg2 درگیر پیکاری سهمگین و مرگبار با با بمب افکن های چهار موتوره ی سنگین آمریکایی شدند. یکی از مشهورترین همرزمان ایدر در jg2 سروان اگون مایر خلبان افسانه ای لوفت وافه بود. اگون مایر 102 پیروزی ارزنده در نبردهایی بسیار سنگین و در شرایطی دشوار به دست آورد در این میان او موفق شد که 25 بمب افکن سنگین چهار موتوره را در هم بکوبد. ایدر به کمک مایر تکنیک های رزم هوایی بر علیه بمب افکن های سنگین را به خوبی فرا گرفت و خود تبدیل به یک شکارچی مهیب و مرگ آور شد. او در این زمان یک قصاب تمام عیار برای بمب افکن های b-17 و b-24 بود.
    تاکتیک او حمله ی مستقیم و سریع به دماغه ی بمب افکن بود که دفاع آن نسبت به سایر نقاط آن ضعیف تر بود.(البته چند واحد پروازی لوفت وافه در حمله به دم بمب افکن ها تخصص داشتند که این واحدها به تیم های پروازی گردباد مشهور شده بودند)
    قرار ملاقات سوم 28 مارس 1943 بود طی ماموریتی او به یک تیم پروازی از بمب افکن های b-17 حمله برد و موفق شد که یکی از b-17 ها را به آتش بکشد اما تیربارچیان b-17 غرق آتش در آخرین لحظات موتور bf-109g-4 ایدر را هدف قرار دادند. ایدر به سرعت فهمید که بازهم مرگ برایش دستی تکان داده است اما او بیدی نبود که به این بادها بلرزد در حالی که موتور شکاریش غرق در آتش بود او هواپیما را بر زمین نشاند در آخرین لحظات به دلیل صدمات شدید هواپیما معلق زده و ایدر مجروح شد. ایدر به هر زحمتی که بود هواپیما را ترک گفت و بار دیگر از آغوش مرگ گریخت. او کم کم داشت در بازی با مرگ صاحب مهارت می شد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #196
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    در کمال شگفتی ایدر نبرد با بمب افکن های غول پیکر را از سر گرفت او در حالی در کابین شکاریش نشست که هنوز زخم های حادثه ی قبلی التیام نیافته بود. در 29 می سال 1943 او بیستمین شکارش را از میان برد و در 20 جولای سال 1943 او با منهدم کردن یک p-47 یک b-17 رکورد خود را به 31 فتح هوایی رساند.
    در 5 نوامبر سال 1943 ایدر برای چهارمین بار مرگ را دید و برایش دستی تکان داد هواپیمای او بار دیگر هدف قرار گرفت و در حین نشستن به زمین کنترل آن از دست ایدر خارج شد و او مجددا راهی بیمارستان شد .
    در مارس 1944 ایدر به jg1 انتقال یافت. در jg1 بود که شکاری قدرتمند fw-109 در اختیارش قرار گرفت حال ایدر با پرنده ی قصاب پرواز می کرد سرعت و قدرت آتش این شکاری مخوف در کنار جرات و جسارت زوجی مرگبار از fw-109 و ایدر ساخت او یک تنه به پرواز جمع هواپیماهای دشمن یورش می برد شک ندارم که بسیاری از خلبانان آمریکایی در برخورد اولشان با ایدر فکر می کردند که او یک دیوانه ی زنجیری به تمام معنا است!!!

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #197
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    هفده بار ملاقات با مرگ

    گئورگ پیتر ایدر در 8 مارس سال 1900 در اوبرداخشتاتن آلمان به دنیا آمد او در اکتبر سال 1938 به لوفت وافه پیوست و در آپریل سال 1939 بود که تحصیلات خود را در آکادمی پروازی برلین آغاز نمود. پس از گذشت یکسال ایدر با قبولی در امتحانات به مدرسه ی پروازی ورن آیشن فرستاده شد تا به عنوان یک خلبان شکاری آموزش ببیند. در یکم سپتامبر 1940 او نخستین ماموریت رزمی خود را با اسکادران jg51 به انجام رسانید و در طی نبرد بریتانیا او به عنوان اسکورت بمب افکن ها در jg51 انجام وظیفه کرد اما طی این پروازها امتیازی را به دست نیاورد.
    در می سال 1941 عاقبت طلسم ناکامیهای او شکست و او طی یک رزم هوایی سنگین موفق شد یک اسپیت فایر انگلیسی را در آسمان به آتش بکشد.
    در ادامه او به جبهه ی شرق منتقل شد و در تاریخ 22 ژوئن سال 1941 او موفق شد که در یک نبرد هوایی دو شکاری روس را با آتش تیربارهایش قطعه قطعه نماید.اما اولین ملاقات ایدر با مرگ در تاریخ 24 جولای سال 1941 صورت گرفت در این روز هواپیمای او هدف قرار گرفت و خود او نیز مجروح شد مرگ سرسوزنی با او فاصله داشت ولی ایدر جانش را محکم در دستانش نگه داشت و به هر شکلی که بود موفق شد هواپیمایش را بر زمین نشاند.
    22 آگوست سال 1941 تاریخ دومین ملاقات ایدر با مرگ بود در این روز در حین فرود هواپیمای شکاری bf-109f او به شدت با یک هواپیمای ترابری ju52 برخورد کرد و ایدر از ناحیه ی جمجمه به شدت دچار آسیب شد و به بیمارستان انتقال یافت در نهایت ایدر این بار نیز از مهلکه جان سالم به در برد . در این زمان او صاحب 10 پیروزی هوایی بود.
    با وجودی که ایدر از مرگ گریخت اما شدت حادثه به حدی بود که او مدتی از پرواز منع شد او در اول نوامبر سال 1941 به پایگاه هوایی زربست فرستاده شد تا به عنوان مربی مشغول به کار شود . او دقیقا یکسال به عنوان مربی به تربیت خلبانان جوان همت گمارد او صبورانه انتظار کشید تا به حدی بهبود یافت که آماده رزم هوایی شد در تاریخ یک نوامبر سال 1942 او به jg2 در فرانسه پیوست. در این زمان او و سایر خلبانان همرزمش در jg2 درگیر پیکاری سهمگین و مرگبار با با بمب افکن های چهار موتوره ی سنگین آمریکایی شدند. یکی از مشهورترین همرزمان ایدر در jg2 سروان اگون مایر خلبان افسانه ای لوفت وافه بود. اگون مایر 102 پیروزی ارزنده در نبردهایی بسیار سنگین و در شرایطی دشوار به دست آورد در این میان او موفق شد که 25 بمب افکن سنگین چهار موتوره را در هم بکوبد. ایدر به کمک مایر تکنیک های رزم هوایی بر علیه بمب افکن های سنگین را به خوبی فرا گرفت و خود تبدیل به یک شکارچی مهیب و مرگ آور شد. او در این زمان یک قصاب تمام عیار برای بمب افکن های b-17 و b-24 بود.
    تاکتیک او حمله ی مستقیم و سریع به دماغه ی بمب افکن بود که دفاع آن نسبت به سایر نقاط آن ضعیف تر بود.(البته چند واحد پروازی لوفت وافه در حمله به دم بمب افکن ها تخصص داشتند که این واحدها به تیم های پروازی گردباد مشهور شده بودند)

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #198
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    قرار ملاقات سوم 28 مارس 1943 بود طی ماموریتی او به یک تیم پروازی از بمب افکن های b-17 حمله برد و موفق شد که یکی از b-17 ها را به آتش بکشد اما تیربارچیان b-17 غرق آتش در آخرین لحظات موتور bf-109g-4 ایدر را هدف قرار دادند. ایدر به سرعت فهمید که بازهم مرگ برایش دستی تکان داده است اما او بیدی نبود که به این بادها بلرزد در حالی که موتور شکاریش غرق در آتش بود او هواپیما را بر زمین نشاند در آخرین لحظات به دلیل صدمات شدید هواپیما معلق زده و ایدر مجروح شد. ایدر به هر زحمتی که بود هواپیما را ترک گفت و بار دیگر از آغوش مرگ گریخت. او کم کم داشت در بازی با مرگ صاحب مهارت می شد.
    در کمال شگفتی ایدر نبرد با بمب افکن های غول پیکر را از سر گرفت او در حالی در کابین شکاریش نشست که هنوز زخم های حادثه ی قبلی التیام نیافته بود. در 29 می سال 1943 او بیستمین شکارش را از میان برد و در 20 جولای سال 1943 او با منهدم کردن یک p-47 یک b-17 رکورد خود را به 31 فتح هوایی رساند.
    در 5 نوامبر سال 1943 ایدر برای چهارمین بار مرگ را دید و برایش دستی تکان داد هواپیمای او بار دیگر هدف قرار گرفت و در حین نشستن به زمین کنترل آن از دست ایدر خارج شد و او مجددا راهی بیمارستان شد .
    در مارس 1944 ایدر به jg1 انتقال یافت. در jg1 بود که شکاری قدرتمند fw-109 در اختیارش قرار گرفت حال ایدر با پرنده ی قصاب پرواز می کرد سرعت و قدرت آتش این شکاری مخوف در کنار جرات و جسارت زوجی مرگبار از fw-109 و ایدر ساخت او یک تنه به پرواز جمع هواپیماهای دشمن یورش می برد شک ندارم که بسیاری از خلبانان آمریکایی در برخورد اولشان با ایدر فکر می کردند که او یک دیوانه ی زنجیری به تمام معنا است!!!

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #199
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    بمب های پرنده
    10qe612

    در جون سال 1942 , آلمان شروع به کار بر روی یک اسلحه ی سری جدید کرد. این سلاح به صورت رسمی F2G-76 گفته می شد .
    هدف از ساخت ای سلاح واکنش متقابل نسبت به بمب باران های گسترده در مناطق شهری آلمان بود.
    سازمان جاسوسی انگلیس برای نخستین بار نخستین بار در آگوست سال 1942 از این مسئله مطلع شد به این شکل که یک افسر دانمارکی نیروی دریایی یک نمونه ی آزمایشی اولیه از این بمب را که در یک جزیره ی کوچک در بین آلمان و سوئد سقوط کرده بود یافت و یک عکس و طرحی ساده به همراه جزئیاتی به انگلیس فرستاد و در آن هنگام بود که فعالیت های برای امادگی برای مقابله با این سلاح شروع شد .
    انگلیس به این مسئله پی برده بود که این سلاح پتانسیل بسیار زیادی برای پایان دادن جنگ به نفع آلمان را دارد.
    بر اساس تحقیقات سازمان جاسوسی انگلیس مشخص شد که این بمب ها در کارخانه ای در شهر (پینامود) ساخته میشوند.
    و سر انجام وقتی خطر واقعی این سلاح مشخص شد وینستون چرچیل فرمان حمله به تاسیسات سازنده ی آن را صادر کرد و بعد از مدت کوتاهی در می سال 1943 این حمله که به آن (صلیب فولادین) گفته می شد را عملی کردند و در یک حمله هوایی کوبنده چیزی در حدود 36000 تن بمب بر روی این تاسیسات ریخته شد .
    گرچه با این حمله تمامی تاسیسات مربوط به این سلاح نابود گشت و ساخت این بمب را به طور کلی متوقف کرد ولی آلمان قبل از این اتفاق به اندازه ای بمب (وی-1) ساخته بود که بتواند انگلیس را با خاک یکسان کند .


    موشک (وی-1) یک هواپیمای بدون سرنشین بود که توسط یک موتور جت ضربه ای پرواز می کرد و دارای یک سرجنگی یک تنی بود .
    این بمب از یک سکوی پرتاب ثابت شلیک می شد و دارای سرعتی معادل 563 کیلومتردر ساعت سرعت داشته و می توانسته به ارتفاعی در حدود یک کیلومتر و بردی معادل 240
    کیلومتر بوده است.طول بمب 8 متر و طول دو بال آن 5/5 متر بوده است .
    در 12 جون سال 1944 آلمان سلاح جدید خود را از شهری به نام کالایس در مکانی به نام
    (Pas – de – Calais) ( تنگه ای در بین کانال انگلیس و دریای شمال است) که در حقیقت نزدیک ترین مسیر بین انگلیس و قاره ی اروپا است شلیک کرد .

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #200
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ده بمب اول که شلیک شده بودند موفق نشدند که به انگلیس برسند و در آب افتادند ولی در همان روز یک بمب در شهر (شهری ساحلی در مجاورت در شمال است) فرود آمد.
    در طول چند ماه بعد 1435 فروند از همین بمب ها جنوب شرقی انگلیس را هدف قرار دادند , این حملات سنگین باعث وحشت مردم انگلیس شده بود و از نیمه ی ماه جون تا پایان ماه جولای چیزی در حدد یک و نیم میلیون نفر از مردم انگلیس , لندن را ترک کردند .
    آلمان 9521 فروند (وی-1) را بر علیه انگلیس به کار برد که از این تعداد 4621 عدد از آنها توسط آتش ضد هوایی و یا توسط جنگنده های نیروی هوایی انگلیس (که به تازگی به تکنولوژی جت دست پیدا کرده بودند) نابود شد و بقیه ی آنها اهداف خود را هدف قرار دادند .
    به طور تقریبی 6184 نفر از مردم غیر نظامی انگلیس در اثر این بمب ها کشته شدند و خانه ها و تاسیسات , بیمارستان ها و حتی کاخ های پادشاهی انگلیس توسط این بمب ها با خاک یکسان شدند .
    در طول ماه آگوست تنها 20 درصد از این بمب ها موفق شدند به انگلیس برسند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 20 از 21 نخستنخست ... 10161718192021 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/