صفحه 2 از 16 نخستنخست 12345612 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 151

موضوع: ღ.•.• ღ اشعار احمد ظاهر ღ.•.• ღ

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض





    از ناز چه می خندی ، بر ديده که می گريد ؟
    اين ديده زمانی نيز خنديده ، که می گريد
    چون ديده ترا سر مست ، از باده اغياری
    در خون خود از غيرت ، غلطيده که مي گريد
    تنها نه از اين مردم ، صد روی و ريا ديده
    از مردمک خود هم ، بد ديده که می گريد
    لب نيک و بد دنيا ، نا خوانده که می خندد
    چشم آخر هر کاری پاييده که می گريد
    صد داغ نهان دارد ، اين سينه که می خندد
    صد گونه بلا ديدست اين ديده که می گريد



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #2
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    از پيش من برو که دل آزارم
    نا پايدار و سست و گنهکارم
    در کنج سينه يک دل ديوانه
    در کنج دل هزار هوس دارم
    من ناکامم، ناکام عشقت
    من بد نامم، بد نام عشقت
    آه ای خدا چگونه ترا گويم
    کز جسم خويش خسته و بيزارم
    هر شب بر آستان جلال تو
    گويی اميد جسم دگر دارم
    دل نيست اين دلی که به من دادی
    در خون تپيده، آه رهايش کن
    يا خالی از هوا و هوس دارش
    يا پای بند مهر و وفايش کن



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #3
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    از چشم تو چون اشک سفر کردم و رفتم
    افسانه ی هجران تو سر کردم و رفتم
    در شام غم انگيز وداع از صدف چشم
    دامان ترا غرق گهر کردم و رفتم
    چون باد بر آشفتم و گل های چمن را
    با ياد رخت زير و زبر کردم و رفتم
    ای ساحل اميد ، پی وصل تو چون موج
    در بحر غمت سينه سپر کردم و رفتم
    چون شمع ببالين خيالت شب خود را
    با سوز دل و اشک سحر کردم و رفتم
    چون مرغ شباهنگ همه خلق جهان را
    از راز دل خويش خبر کردم و رفتم
    چون شمع حديث غم دل گفتم و خفتم
    پيراهنی از اشک به بر کردم و رفتم



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #4
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض







    افسوس که عشق پاک تو رنگ هوس گرفت
    آتش بجان اين قمر زود رس گرفت
    دانی اميد زندگيم بود عشق تو
    رفتی و عشق آنچه به من داد، پس گرفت
    تا کی خدا خدا کنم، اين دل ز دست تو
    شد نا اميد و دامن آن داد رس گرفت


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #5
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    الهی من نميدانم ، به علم خود تو ميدانی
    الهی من نميدانم به علم خود تو ميدانی
    کس شد گدا ، کس شد ابتر ، کس شد پادشاه يک کشور
    کس برابر به خاکستر ، کسی را تاج سلطانی
    الهی من نميدانم ، به علم خود تو ميدانی
    کس صالح ، کس شد گمراه ، کس شد مجنون سوی صحرا
    روند با منزل ليلا ، به يک عالم پريشانی
    الهی من نميدانم ، به علم خود تو ميدانی
    يکی بيدل ، يکی با دل ، يکی دچار صد مشکل
    يکی با پند آب و گل ، دگر مفتون بسمانی
    الهی من نميدانم ، به علم خود تو ميدانی



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #6
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض





    امشب از باده خرابم کن و بگذار بميرم
    غرق دريای شرابم کن و بگذار بميرم
    قصه ی عشق بگوش من ديوانه چه خوانی
    بس کن افسانه و خوابم کن و بگذار بميرم
    گر چه عشق تو سرابيست فريبنده و سوزان
    دلخوش ای مه به سرابم کن و بگذار بميرم
    زندگی تلخ تر از مرگ بود گر تو نباشی
    بعد از اين مرده حسابم کن و بگذار بميرم
    پيرم و نيست دگر بيم ز دمسردی مرگ
    گرم رويای شبابم کن و بگذار بميرم
    خسته شد ديده ام از ديدن امواج حوادث
    کور چون چشم حبابم کن و بگذار بميرم
    تابکی حلقه شوم سر بدر خانه بکوبم
    از در خويش جوابم کن و بگذار بميرم
    اشک گرمم که بنوک مژۀ شمع بلرزم
    شعله شو، يکسره آبم کن و بگذار بميرم



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #7
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    امشب به قصه ی دل من گوش ميکنی
    فردا مرا چو قصه فراموش ميکنيی
    دستم نميرسد که در آغوش گيرمت
    اي ماه با که دست در آغوش ميکنی
    در ساغر تو چيست که با جرعه نخست
    هوشيار و مست را همه مدهوش ميکنی
    می جوش ميزند به دل خم بيا ببين
    يادی اگر ز خون سياووش نمی کنيی
    گر گوش ميکنی سخنی خوش بگويمت
    بهتر ز گوهری که تو در گوش ميکنی
    جام جهان ز خون دل عاشقان پُر است
    حرمت نگاهدار اگرش نوش ميکنی
    سايه چو شمع شعله در افکندۀ بجمع
    زين داستان با لب خاموش ميکنی


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #8
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    امشب به یاد روی تو غوغا کنم ، غوغا کنم
    دل را بدست غم دهم ، بس شکوه از دنیا کنم
    امشب بياد عشق تو ، با اشک خود تنها شوم
    آنقدر زاری ها کنم ، تا سيل خون بر پا کنم
    خندی به عشق پاک من ، گويی که من ديوانه ام
    گويی من ديوانه خود در ساغر و مينا کنم


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #9
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    امشب شده ام مست که مستانه بگريم
    بگذار شبی گوشه ی ميخانه بگريم
    افسانه ی دل قصه ی پر رنج و ملاليست
    بگذار بر اين قصه و افسانه بگريم
    زان آمده ام مست در اين ميکده که امشب
    بر قهقه ی اين ساغر و پيمانه بگريم


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #10
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    او بانو بانو جانا، او شهر بانو جانا
    دل مرا بسته يی، به تار گيسو جانا
    دل مرا برده يی، به چشم و ابرو جانا
    لبت شهد شکر نوشيده خاتون، فيروزه بانو حانا
    نگاهت رخت شب پوشيده خاتون، فيروزه بانو جانا
    درون ساغر جام لبانت، فيروزه بانو جانا
    شراب بوسه ات چوشيده خاتون، فيروزه بانو جانا
    پری گفته صدايت ميکنم من، فيروزه بانو جانا
    سرم را خاک راهت ميکنم من، فيروزه بانو جانا
    کنی گر يک نگاه بسويم ای جان، فيروزه بانو جانا
    دل خود را فدايت ميکنم من، فيروزه بانو جانا



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 2 از 16 نخستنخست 12345612 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/