چتر بازیگوش من
در کوچه با چتر جدیدمدر زیر باران می دویدمچترم که دید آن کوچه خالی ست،خندید و گفت، این جا چه عالی است!با باد بالا رفت، هوهومن را کشید این سو و آن سودست مرا یک دفعه ول کردهمراه شد با باد ولگردهی «تاب تاب عباسی» و باداو را حسابی تاب می دادپایین پرید از تاب، آخرزد شیرجه در جوی، با سرگفتم: تو چتری یا که ماهی؟هم بازی من باش گاهیحالا چه شد از تاب بازیرفتی سراغ آب بازی؟
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)