عدالت
گفت روزي به من خداي بزرگ
نشدي از جهان من خشنود!
اين همه لطف و نعمتي كه مراست
چهرهات را به خندهاي نگشود!
اين هوا، اين شكوفه، اين خورشيد
عشق، اين گوهر جهان وجود
اين بشر، اين ستاره، اين آهو
اين شب و ماه و آسمان كبود!
اين همه ديدي و نياوردي
همچو شيطان، سري به سجده فرود!
در همه عمر جز ملامت من
گوش من از تو صحبتي نشنود!
وين زمان هم در آستانه مرگ
بيشكايت نميكني بدرود!
گفتم: آري درست فرمودي
كه درست است هرچه حق فرمود
خوش سراييست اين جهان، ليكن
جان آزادگان در آن فرسود
جاي اينها كه بر شمردي، كاش
در جهان ذرهاي عدالت بود.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)