زبان سعدى
ديگر زبان (۱) سغدى است، سُغْد نام ناحيهاى است خرم و آباد و پردرخت که سمرقند مرکز اوست، و در قديم تمام ناحيهٔ بين بخارا و سمرقند و حوالى آن ايالت را سُغد مىخواندهاند ـ اين نواحى در اوايل اسلام به سبب خوبى آب و هوا و نعمت فراوان مشهور شده يکى از چهار بهشت دنيا بهشمار مىآمده است. (جنات اربعه که عرب ذکر کردهاند غُوَطهْدِمَشقْ، اُبِلّه، شعب بوّانْ فارس و سُغد سمرقند.)
(۱) . مراد ما از زبان ـ Langue و هرگاه بخواهيم بگوئيم که فلان زبان Dialecte فلان زبان است به لفظ ”شاخه“ تعبير خواهيم کرد و هر جا که مراد ما Patais باشد آن را ”لهجه“ ناميم. فىالمثل زبان درى شاخهاى بوده است از زبان مشرق ايران و نواحى بلخ و ماوراءالنهر و بعد خود زبانى شده است مستقل که داراى لهجههاى مختلف گرديده است از آن جمله لهجهٔ بخارائى و لهجهٔ تاجيکى ـ همچنين است کردى که روزى شاخهاى بوده است از زبان مادى يا زبانهاى غربى ايران و امروز زبان مستقلى است و لرى و پشتکوهى لهجههاى آن زبان بهشمار مىرود.
اين نام در کتيبه بزرگ داريوش بهنام (سوگديانا) ذکر شده است و از شهرستانهاى مهم ايران شمرده مىشد و زبان مردم آن نيز لهجه يا شاخهاى از زبان ايرانى و به سغدى معروف بوده است، اين زبان در طول خطي، متداول بوده است که از ديوار چين تا سمرقند و آسياى مرکزى امتداد داشته و مدت چند قرن اين زبان در آسياى مرکزى زبان بينالمللى بهشمار مىرفته است. (رجوع کنيد: ساسانيان کريستن سن طبع تهران صر ۲۴).
هنوز يادگار اين زبان در آن سوى جيحون و درهٔ زرافشان و نواحى سمرقند و بخارا و بلخ و بدخشان باقى است و يادگار ديگرى نيز از آن در ناحيهٔ ”پامير“ متداول است. (ساسانيان کريستن سن ص ۲۴) و قديمىترين نمونهاى که از اين زبان بهدست ما رسيده اوراقى است از کتابهاى مذهبى مانى پسر فديک، پيمبر مانويان به خط آرامى و اين ورقها در سالهاى نزديک بهدست کاوشکنندگان آثار قديم که در ترکستان چين به کاوش و پژوهش پرداخته بودند از زير انقاص شهر ويران ”تورفان“ و ساير قسمتهاى ترکستان چين پيدا آمده است. و چون آن را خواندند دانستند که سرودهاى دينى مانى و شعرهائى است که در کيش مانوى گفته شده و از آيات کتب مذکور است، و نيز برخى اسناد از کيش بودائى و فصلى از عهد جديد ترسايان و مطالبى هنوز حل نشده است در ميان آنها است.
هر چند اين آيات و اشعار پارهپاره و جداجدا و شيرازه فروگسسته است و گويا بازماند و مردهريگى است از کتابهاى پارسى مانى ”شاپورگان“ ـ (در اصل ”شه پوهرگان“ رجوع کنيد: ص ۱۲ج ۱ سبکشناسى بهار) و کتابى ديگر که نام آن ”مهرنامک“ بوده است. امّا با وجود اين به تاريخ تطوّر زبان پارسى يارى بزرگى کرده بسيارى از لغتهاى فارسى را که با لغات و فارسى را که با لغات اوستا و فارسى باستانى و پهلوى از يک جنس ولى به ديگر لهجه است به ما وانمود مىسازد و بنياد قديم زبان سغدى و بلکه ريشه و پايهٔ زبانهاى آريائى ديگرى که زبان ”تخاري“ و زبان ”سکائي“ باشد مىتوان پى برد و اکنون مشغول حلّ لغات و تدارک صرف و نحو آن زبانها مىباشد.(۲)
(۲) . رجوع کنيد: کريستن سن ص ۲۲ ـ ۲۴ و اخيراً رسالههائى از آلمان و فرانسه رسيده است که قسمتى از صرف و نحو آن زبان و قسمت زيادى از متون اوراق تورفان را که دکتر اندرياس آلمانى خوانده بود محتوى است و ما چيزى از آن رسالات را در موقع خود خواهيم آورد.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)