برای تو می نویسم که بودنت بهار و نبودنت خزانی سرد است

تویی که تصور حضورت سینه بی رنگ کاغذم را نقش سرخ عشق می زند

در کویر قلبم از تو برای تو می نویسم

ای کاش در طلوع چشمان تو زندگی می کردم

تا مثل باران هر صبح برایت شعری می سرودم
آن گاه زمان را در گوشه ای جا می گذاشتم و به شوق تو اشک می شدم

و بر صورت مه آلودت می لغزیدم




نشاط انگيز وماتم زائي اي عشق
عجب رسوا گر رسوائي اي عشق
اگر دستت به كامي جرعه ريزد
بيفتد مست و، ديگر برنخيزد
تورا يك فن نباشد ذو فنوني
بلاي عقل ومبناي جنوني
زتو در چشم ، ديوي حور گردد
سياهي در نظرها ، نور گردد
خوشا آنكس كه جانش از تو سوزد
چو شمعي پاي تا سر بر فروزد
خوشا عشق وخوشا ناكامي عشق
خوشا رسوائي و بد نامي عشق
خوشا بر جان من هر شام وهر روز
همه دردو همه داغ و همه سوز
خوشا عاشق شدن اما جدائي
خوشا عشق ونواي بي نوائي
خوشا در سوز عشقي سوختنها
ميام شعله اش افروختنها
در اين آتش هر آنكس بيشتر سوخت
چراغش در جهان بهتر برافروخت
نواي عاشقان در بي نوائي ست
بقاي عشق وعاشق در جدائيست


ای آرام دل بی قرار
در هجرانت چشم هايم باران عشق می بارند
می بارند و می بارند
تا اين سوی ناچيزی هم که مانده است را هم از دست بدهند
و در سياهی دنيای خود جز نقش روی ماه تو در عالم خيال تصور نکنند
تو کجايی که دور از تو دل شکسته ام حتی طاقت آهی را ندارد و من که در
غم عشقت می سوزم از حريم حرم پاک اين دل که آشيانه عشق توست
پاسبانی ميکنم تا در آن جز انديشه عشق پاکت هيچ جای نگيرد
سينه تنگم مالا مال اندوهی تلخ است
در ميان سينه ام سوزشی احساس ميکنم
گويی اين دل است که از سوختنش عطر عشق به مشامم می رسد
وتنم را از عشق می سوزاند
سراپا همچون ديوانه ای گم کرده ره به دنبال درهای عشق می گردم
تو می دانی اين درهای فنا شدن کجاست؟
می خواهم در راه عشقت فنا شوم و نابود گردم...
دل من خدای مهربانی های توست
کاش باز هم بتوانم تو را ببینم...

خیلی وقته دیگه بارون نزده
رنگ عشق به این خیابون نزده
خیلی وقته ابری پرپر نشده
دل آسمون سبکتر نشده
مه سرد رو تن پنجره ها
مثل بغض توی سینه منه
ابر چشمام پر اشکه ای خدا
وقتشه دوباره بارون بزنه
خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده
قلبم از دوری تو بدجوری دلتنگ شده

بعد تو هیچ چیزی دوست داشتنی نیست
کوه غصه از دلم رفتنی نیست
حرف عشق تو رو من با کی بگم
همه حرفا که آخه گفتنی نیست
خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده
قلبم از دوری تو بدجوری دلتنگ شده



یادت میاد به من گفتی عشق یعنی
برای معشوق مردن
من گفتم نمیر,دوستم داشته باش
خندیدی گفتی .......
تو رفتی ,برو خدانگهدار
من مردم باز دوستم بدار