صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 30

موضوع: ادبیات انگلیسی

  1. #11
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    جفری چاوسر



    جفری چاوسر 200px Chaucer1853
    تولد ۱۳۴۳
    لندن
    مرگ ۲۵ اکتبر ۱۴۰۰
    لندن
    آرامگاه کلیسای وست مینستر ملیت انگلیسی همسر فیلیپا روت ۱۳۸۷-۱۳۶۶ پیشه شاعر ، نویسنده ، فیلسوف و سیاست‌مدار
    جفری چاوسر (به انگلیسی: Geoffrey Chaucer) ( ۱۳۴۳ میلادی - ۲۵ اکتبر۱۴۰۰) شاعر ، نویسنده ، فیلسوف و سیاست‌مدار انگلیسی بود . او متولد لندنسلطه نرمن‌ها بود . نام او فرانسوی و به معنی «کفاش» است.
    بود هرچند به طور دقیق محل و زمان تولد او در دست نیست . وی نخستین نویسنده برجسته انگلیسی پس از
    ار چه از وی آثار زیاد نام‌آوری برجای مانده‌است ، اما او را با کتاب سترگش افسانه‌های کنتربری می‌شناسند که اثر زیادی بر زبان‌آوران و سرایندگان پس از وی نهاد.
    سیارکی به افتخار چاوسر به نام چاوسر ۲۹۸۴ نامیده شده‌است.

    زندگانی و مرگ

    جئوفری چوسر در حدود سال ۱۳۴۰ میلادی در لندن متولد شد . در کودکی مدتی نوکر و غلام همسر لیونل ، دوک کلارنس بود . به سال ۱۳۵۹ در نهضتی که در فرانسه پدید آمد ، شرکت جست و دستگیر گردید، ولی سال بعد آزاد شد . در ۱۳۶۶ با فیلیپا روت ازدواج کرد، سپس به مدت ده سال در ماموریتی سیاسی در ایتالیا ، فلاندر (در بلژیک امروزی) ، فرانسه و لمبادی خدمت کرد و با بوکاچیو , پتراکدانته آليگيري آشنا شد . در ۱۳۷۴ مقرری مخصوصی از طرف ادوارد سوم و جان گانت برای وی معین شد. و
    پس از اینکه چاوسر مدتی دیگر وقت خود صرف کارهای دولتی کرد ، روی به جانب ادبیات آورد. وی در اثر پیش آمد های مختلف مدتی را در فقر و بدبختی به سر برد و با ناملایمات بسیاری از جمله مرگ همسرش مواجه شد ، تا اینکه ریچارد دوم و هنری چهارم توجهی به او مبذول داشتند و زندگی نسبتا آرامی برایش تهیه دیدند.
    چاوسر در سال ۱۴۰۰ درگذشت و جسدش در محل مخصوص شعرا در کلیسای وست مینستر مدفون شد.
    آثار

    200px Chaucer ellesmere magnify clip
    چاوسر زایر ، برگرفته از پایگاه طومارهای Ellesmere


    به طور کلی می‌توان آثار چاوسر را به سه دسته تقسیم کرد:

    • دوران نفوذ فرانسه (۱۳۷۲-۱۳۵۹ م.) که از خصوصیاتش ابیات هشت هجایی است. از این دوران آثاری ماندد ترجمه داستان گل سرخ ، کتاب گمشده‌ای به نام کتاب شیر، کتاب دوشش و اشعار کوچکی به جا مانده است.
    • نفوذ ایتالیا (۱۳۸۶-۱۳۷۲ م.) که خصوصیت آن قطعات رزمی و مدحی و سیاسی ۷ خطی موزون می‌باشد. اشعار خانه شهرت، پارمان فولس، قطعه منثور تسلیت بوئیتوس، افسانه پالامون و آرسیته، افسانه زن نیک از جمله آثار وی در این برهه زمانی می‌باشد.
    • دوره انگلیس (۱۴۰۰-۱۳۸۶ م.) که خصوصیت ابیات حماسی است . کتاب افسانه‌های کانتربوری شامل ۲۳ داستان از زائرین مجتمع در میکده تاباردساوت وارک است واقع در

  2. #12
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    ادبیات انگلیسی در قرن شانزدهم




    وقایع مهم

    ۱۴۸۵: پادشاهی هنری هفتم دوران سلطنت تودورها را به دنبال می‌آورد.
    ۱۵۰۹: جلوس هنری هشتم بر تخت پادشاهی
    ۱۵۱۷: تیسوس ویتنبرگ توسط مارتین لوتر؛ آغاز دوران اصلاحات کلیسا (رفورمیشن)
    ۱۵۳۵: هنری هشتم "عالی‌ترین مقام" کلیسای انگلیس را به رسمیت شناخت.
    ۱۵۵۷: انتشار کتاب جُنگ توتل (Tottel's Miscellany) که شامل اشعاری از سر توماس ویات، هنری هاوارد و دیگران بود.
    ۱۵۵۸: پادشاهی ملکه الیزابت اول
    ۱۵۷۶: تئاتر، که اولین ساختمان ثابت برای اجرای نمایش بود در انگلستان ساخته شد.
    ۱۵۸۸: شکست نیروی دریایی اسپانیا
    ۱۶۰۳: مرگ الیزابت اول؛ پادشاهی جیمز اول، اولین فرد از سلسله استوارت‌ها

  3. #13
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    کریستوفر مارلو






    کریستوفر مارلو، شاعر، نمایش‌نامه نویس انگلیسی در سال 1564، در شهر کانتربوری به دنیا آمد. پس از به پایان بردن تحصیلات مقدماتی در زادگاهش، در دانشگاه کمبریج به تحصیل علوم دینی پرداخت تا در سلک روحانیان در آید. ولی بر اثر مطالعه در علوم طبیعی از خدمت در کلیسا منصرف شد و به نوشتن نمایش‌نامه پرداخت.
    مارلو یکی از هفت دانشمند انگلیسی است که در قرن شانزدهم نمایش‌نامه نویسی را در این کشور بنیان نهادند و به «خداوندان ذوق دانشگاه» معروف شدند. در مدت بیست و نه سال زندگی خود، چندین نمایش‌نامه نوشته است که مهم‌ترین آن‌ها «تیمور لنگ»، «ادوارد دوم» و «یهودی مالت» و «دکتر فاستوس» (1604) است.
    از زندگی کریستوفر مارلو اطلاعات چندانی در درست نیست ولی معروف است که در سال 1593 در شراب‌خانه‌ای به ضرب چاقو از پای درآمد.

  4. #14
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    ویلیام شکسپیر




    250px Shakespeare



    ویلیام شکسپیر (به انگلیسی:
    William Shakespeare) ‏ (۱۵۶۴-۱۶۱۶) شاعر و نمایشنامه‌نویس انگلیسی که وی را بزرگ‌ترین نویسنده در زبان انگلیسی دانسته اند
    زندگی

    ویلیام شکسپیر در ۲۳ آوریل سال ۱۵۶۴ متولد شد.شهرت شکسپیر به عنوان شاعر ، نویسنده، بازیگر و نمایشنامه نویس منحصر به فرد است و برخی او را بزرگترین نمایشنامه نویس تمام دوران می‌دانند اما بسیاری از حقایق زندگی او مبهم است.
    ویلیام شکسپیر در ماه آپریل (احتمالا روز بیست و سوم) در استراتفورد متولد شد. پدرش بازرگان پشم و مادرش فرزند زمین داری محلی بود. شکسپیر احتمالا در مدرسه ی گرامر استراتفورد تحصیل و در آنجا اطلاعات ارزشمندی درباره ی لاتین به دست آورده ؛ اما ویلیام رهسپار آکسفورد و یا کمبریج نشد. درباره ی جوانی‌های ویلیام افسانه‌ها یست و در واقع سند مستندی وجود ندارد. اولین مدرکی که ما درباره ی او پس از مراسم تعمید و نام گذاری داریم از ازدواج او با آنی هاداوای anne hathaway در سال ۱۵۸۲ می‌باشد. که ثمره ی آن دختری در سال ۱۵۸۳ و یک دختر و پسر دو قلو در سال ۱۵۸۳ بود. پس از آن ما هیج اطلاعی در باره ی فعالیت‌های او برای ۷ سال نداریم ، اما وی احنمالا پیش از سال ۱۵۹۲ در لندن به عنوان بازیگرکار می‌نموده. در این موقع چندین هیثت بازیگران در لندن و دیگر مناطق وجود داشت که ارتباط شکسپیر با یکی یا بیشتر از آنها همگی حدسیات است. اما ما از ارتباط مفید و طولانی او با موفق ترین دسته بازیگران با نام مردان لرد چامبرلین The Lord Chambelain's Men اطلاع داریم که پس از آمدن جیمز اول به تخت مردان شاه the King's Men نام گرفتند. شکسپیر نه تنها با این گروه بازی کرد بلکه سرانجام سالار صاحب سهم و مدیر نمایشنامه شد. دسته شامل کسانی که در آن روزگار مشهورترین بازیگران بودند می‌شد مانند Richard Burbage (که بی شک خالق نقش‌های هاملت ، لیر و اوتلو بود) همین طور Robert Armin وWill Kempe (بازیگران نمایشنامه ی دلقک و احمق شکسپیر ) همچنین ایشان شناخته شده ترین تئاتر الیزابتی در سال ۱۵۹۹ بودند. شکسپیر در دوران نخستین خود را محدود تئاتر ننموده و در سال ۱۵۹۳ شعر عشقی اساطیری ونوس و آدونیس و در سال پس از آن نیز ربودن لاکریس را منتشرمنتشر ساخت. و تا ۱۵۹۷ وی کامکار شد تا خانه یی نو را در استراتفورد خریداری نماید و اینک او می‌توانست خود را یک جنتلمن بنامد .
    فرانسیس میرس Francis Meres در پالادیس تامیا: خزانه هوش(۱۵۹۸) در رابطه با شکسپیر می‌گوید : همانطور که پلاتوس و سنکا Plautus and Seneca بهترین برای کمدی و تراژدی در میان لاتین هستند شکسپیر فاخرترین آنها از هر دو گونه در روی صحنه‌است.
    با دو چکامه‌ای که شکسپیر در سال‌های ۱۵۹۳ و ۱۵۹۴ به چاپ رساند اشعار او زودتر از نمایش‌هایش چاپ شدند همینطور باید گفت که بیشتر غزل‌های وی باید در این سال‌ها نوشته شده باشند و نمایش‌های او پس از سال ۱۵۹۴ نمایان شده‌اند و او به طور کلی هر دو سال یکی را ارئه نمود که هریک شامل سرود و آهنگ‌هایی بسیار زیبایی می‌شدند .
    نمایش‌های ابتدایی شکسپیر شامل : هنری چهارم ، تیتوس آندرونیکس ، رویای شبی در نیمه ی تابستان ، بازرگان ونیز و ریچار دوم می‌شود که همگی در میانه و اواخر دهه ۱۵۹۰ تاریخ گزاری شده‌اند.
    همینطور بعضی از تراژدی‌های مشهور او که در اوایل دهه ۱۶۰۰ گفته شده‌اند شامل : اتللو ، شاه لیر و ماسبت می‌شود. در حدود سال ۱۶۱۰ شکسپیر به استراتفورد برای استراحت بر می‌گردد و با وجود آن به نوشتن ادامه می‌دهد که دوره ی رمان و کمدی-استراتژی او به حساب می‌آید مانند: طوفان، هنری هشتم ، سیمبلاین و داستان زمستان. درمورد غزلیات او می‌توان گفت که نخستین بار در سال ۱۶۰۹ به چاب رسیدند.
    مرگ

    ویلیام شکسپیر به تاریخ ۲۳ آوریل ۱۶۱۶ میلادی درگذشت و جسد او دو روز پس از آن در کلیسای مقدس ترینتی به خاک سپردند . او حتی قطعه‌ای ادبی نیز برای روی سنگ قبر خود گفته که بر روی آن حک شده‌است : به خاطر حضرت مسیح از کندن خاکی که اینجا را احاطه کرده خودداری کن ، خجسته باد کسی که این خاک را رها کند و نفرین باد کسی را که استخوان‌های مرا بردارد. او در حالی مرد که به سال ۱۶۱۶ هیچ نسخه ی جمع آوری شده‌ای از آثار شکسپیر وجود نداشت ،و بعضی از آنها در نسخه‌هایی مستقل چاپ شده بودند که همان‌ها هم بدون نظارت ویرایش او بود. و در سال ۱۶۲۳ دو تن از اعضای هیئت شکسپیر جان همینگز و هنری کاندل نسخه‌ای جمع آوری شده از تمام نمایش‌هایش که مورد تصحیح و رسیدگی قرار گرفته شده بود به چاپ رسید که فیرست فالیو first folio نام گرفته شد .
    مهم ترین آثار


    • اتلو
    • مکبث
    • هملت
    • ژولیوس سزار
    • رومئو و ژولیت
    • تاجر ونیزی
    • شاه لیر
    • رویای شب نیمه تابستان
    • هنری ششم
    • دو نجیب‌زاده ورونایی
    • ریچارد سوم
    • تیتوس آندرونیکوس
    • کینگ جان
    • ریچارد دوم
    • هنری چهارم
    • کمدی اشتباهات
    • هیاهوی بسیار برای هیچ
    • هنری پنجم
    • تروئیلوس و کریسدا
    • آنتونیوس و کلئوپاترا
    • تیمون آتنی
    • پریکلس
    • کوریولانوس
    • حکایت زمستان
    • هنری هشتم
    • رام کردن زن سرکش

    اشعار غنایی شکسپیر نیز از شاهکارهای شعر و ادبیات انگلیسی است. از آن جمله می‌توان به منظومه‌های زیر اشاره کرد:

    • مجموعه غزلیات شکسپیر
    • ونوس و آدونیس
    • زائر پرشور

  5. #15
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    اتلو

    200px Othellopainting

    اتلو و دسدمونا در ونیز، اثر تئودور شاسریو (۱۸۵۶-۱۸۱۹)


    اُتِلّو نمایشنامه‌ای معروف از ویلیام شکسپیر، نویسنده کلاسیک انگلیسی است که به مضمون عشق می‌پردازد. در این نمایشنامه او به جنبه خیانت در عشق می‌پردازد.
    در این تراژدی، اتلو (نام دیگرش مغربی است)، شخصیت مرد داستان با دسیسه‌ها و توطئه‌هایی که زیردستش انجام می‌دهد، به همسر خود شک می‌کند و بدون اینکه این ماجرا را با زن در میان بگذارد بی‌رحمانه او را می‌کشد و تازه بعد از کشتن او به بیگناهی همسر وفادارش پی‌می‌برد که بسیار دیر است.

  6. #16
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    مکبث

    180px Johann Heinrich FC3BCssli 030

    در خواب راه رفتن بانو مکبث اثر یوهان هاینریش فوسلی




    مَکبـِث عنوان یک نمایشنامه از ویلیام شکسپیر، نویسنده انگلیسی، است. این نمایشنامه، کوتاه‌ترین تراژدی و یکی از محبوب‌ترین آثار اوست.
    اساس تراژدی مکبث وقایع تاریخی اسکاتلند است اما شکسپیر موافق ذوق و طبع خویش تغییرهایی در آن داده و حوادث جنگ‌ها را به هم آمیخته‌است.

    خلاصه داستان



    آنچه در زیر می‌آید ممکن است قضیه یا پایان ماجرا را لو دهد! تراژدی مکبث شرح زندگی پر حادثهٔ سرداری دلیر و لایق به نام مکبث است. دنکن، پادشاه شریف و مهربان اسکاتلند، او را از میان هواخواهان خود برمی‌کشد و به وی لقب و منصب می‌بخشد اما مکبث بر اثر تلقین جادوگران و وسوسهٔ نفس و به اغوای زن جاه‌طلب خویش در شبی که پادشاه مهمان اوست او را در خواب به‌ قتل می‌رساند و با این کشتن جهنمی برای خویش به‌وجود می‌آورد. مکبث از آن پس گرفتار عذاب وجدان می‌شود چندانکه هر آهنگی و هر در کوفتنی او را هراسان می‌کند.

    230px Thomas Keene in Macbeth 1884 Wikipedia crop magnify clip
    Macbeth


    سردار مکبث Macbeth و سردار بانکو Banquo پس از شکست سپاهیان نروژی و در راه بازگشت به اسکاتلند با جادوگران و ساحران روبرو می‌شوند که از آینده خبر می‌دهند و در حالیکه امیر کاودور Cawdor زنده‌است او را سالار کاودور می‌خوانند و به او می‌گویند که شاه خواهد شد. ساحران در پاسخ سؤال بانکو می‌گویند که: فرزندان تو به پادشاهی می‌رسند. دو سردار غرق در تعجب و شگفتی از ساحران جدا می‌شوند. مکبث در راه بازگشت توسط پیک دانکن Duncan پادشاه اسکاتلند با خبر می‌شود که امیر کاودور به جرم عدم لیاقت به اعدام محکوم شده و ولایت کاودور نصیب او شده‌است و این پیام تکان دهنده درستی پیشگوئی ساحران را بر او ثابت می‌کند. دانکن برای تقدیر از سردار پیروز(مکبث)، به قصر او وارد می‌شود تا شب را نیز در کاخ او سر کند. غافل از آنکه مکبث با وسوسه‌ای همسرش لیدی مکبث فرجامین شب زندگی او را تدارک دیده‌اند. دانکن در خوابگاه به قتل می‌رسد و دستان مکبث و روان لیدی مکبث به خون ولی نعمتشان که به فروتنی و تواضع مشهور است آلوده می‌شود اما این پایان ماجرا نیست و مکبث برای آنکه پیشگوئی ساحران محقق نشود قاتلینی برای کشتن فرزندان بانکو مأمور می‌کند. بانکو که بو برده‌است فرزندش فلیناس Fleance ممکن است کشته شود او را فراری می‌دهد ولی خود بدست همان قاتلین کشنه می‌شود. مالکو Malcom فرزند دانکن نیز می‌گریزد تا مبادا به قتل برسد و این اقدام بر خشم و میزان خونخواری مکبث می‌افزاید. هدف بعدی مکداف Macduff سالار فایف Fiffe است که او نیز از اسکاتلند فرار کرده، به جمع مخالفان مکبث پیوسته‌است، اما مکبث کاخ مکداف را به آتش می‌کشد و زن و فرزاندان سالار فایف را با قساوت به دیار مرگ روانه می‌کند. اکنون مکبث و لیدی مکبث را چاپلوسان و بزدلان دوره کرده‌اند و هر آنکس که اندکی شجاعت و غیرت دارد دو را پیش رو دارد: گریختن از اسکاتلند یا پذیرش مرگ. پس جوّ هولناکی بر اسکاتلند حاکم شده و حتی مردان بزرگ نیز غالباً از ترس جان به جنگل پناه می‌برند. لیدی مکبث که در آرزوی رسیدن به تاج و نخت گرفتار جنون شده و دستان آلوده اش را می‌شوید تا خون ریختهٔ دانکن و دیگران را از آن بزداید اما هر بار بیش از پیش گرفتار عذاب وجدان شده و در سرسرای کاخ راه می‌رود و اقشای راز می‌کند و ندیمه و دیگران بر خود می‌لرزند که چگونه بانو مکبث و مکبث دستشان را به خون دیگران آلوده کرده‌اند. پس نه مکبث و نه همسرش شادمان نیستند و از این رو مکبث به ساحران متوسل می‌شود تا از آنها بشنود که آینده چگونه خواهد بود. ساحران در بار دوم دیدار، او را امیدوار می‌کنند که حکومتش و جانش پا برجاست و مادامی که جنگل بیرنام به حرکت در نیاید و تا زمانی که فردی از مادر زائیده نشده باشد که او را به قتل برساند نباید نگران باشد. اما در این اثناء مخالفان مکبث به سرکردگی مکداف دردمند و مالکوم در صدد حمله به اسکاتلند هستند و لیدی مکبث نیز در اوج جنون بسر می‌برد و سرانجام جان می‌سپارد. سربازان تحت امر فرماندهان مخالف مکبث درختان جنگل بیرنام را قطع کرده و با استتار خود در پس آنها بسوی مقر حکومت مکبث حمله می‌برند و او حرکت جنگل بیرنام را زنگ خطر تحقق پیشگوئی ساحران به حساب می‌آورد اما هنوز امیدوار است که زنده بماند اما هنگامی که از زبان مکداف می‌شنود که او از مادر زاده نشده بلکه با جراحی شکم مادر، وی را بدنیا آورده‌اند مرگ را پیش روی خود می‌بیند و چنین نیز می‌شود: مکداف، مکبث جنایتکار را می‌کشد و سپاهیان وارد کاخ شده و مالکوم را به عنوان شاه اسکاتلند بر می‌گزینند.


    ویژگی‌ها

    بسیاری عقیده دارند که نقش بانو مکبث یکی از سخت‌ترین نقش‌هایی است که برای بازیگران تئاتر نوشته شده‌است.
    شخصیت‌های اصلی


    • مکبث
    • بانو مکبث
    • دانکن
    • بنکو



    ترجمه به فارسی


    • داریوش آشوری، مکبث
    • فرنگیس شادمان (نمازی)، تراژدی مکبث، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی

    فیلم‌ها

    مکبث ساخته اورسن ولز سال 1948 مکبث ساخته رومن پلانسکی سال 1971 مکبث ساخته ا***ا کوروساوا

  7. #17
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    هملت


    160px Edwin Booth Hamlet 1870

    هملت


    نمایشنامه هملت (به انگلیسی: Hamlet) نوشته ویلیام شکسپیر یکی از مشهورترین نمایشنامه‌های تاریخ ادبیات جهان است.

    خلاصه داستان

    160px Craig27s design 28190829 for Hamlet 1 2 at Moscow Art Theatre

    طرحى براى اجراى" ادواردگوردن گريك" كارگردان روسى - 1908


    داستان این نمایشنامه از آنجا آغاز می‌شود که هملت شاهزاده دانمارک از سفر آلمان به قصر خود در هلسینبورگ دانمارک بازمی گردد تا در مراسم تدفین و خاکسپاری پدرش شرکت کند. پدرش به گونه مرموزی به قتل رسیده‌است. کسی از چگونگی و علل قتل شاه آگاه نیست. در همان حین هملت درمی یابد که مادر و عمویش با یکدیگر پیمان زناشوئی بسته و هم بستر شده‌اند. وسوسه‌ها و تردیدهای هملت هنگامی آغاز می‌شود که شاه مقتول به شکل روح به سراغ او می‌آید. روح بازگو می‌کند که چگونه به دست برادر به قتل رسیده‌است و از هملت می‌خواهد که انتقام این قتل مخوف و ناجوانمردانه را باز ستاند. در طی این ماجرا او باز می‌یابد که پدر معشوقه‌اش، افلیا در قتل پدرش دست داشته‌است. اوفلیا از نقشه‌های هملت آگاه می‌شود و پس از آگاهی از مرگ پدرش مجنون شده و خود را در رودخانه‌ای غرق می‌کند. هملت بلاخره انتقام پدرش را از عمویش می‌گیرد و در پایان نمایشنامه هر دو کشته می‌شوند. [۱]
    شخصيت ها

    190px Millais   Ophelia 28detail29

    مرگ افلیا



    • كلاديوس: پادشاه دانمارک و عموى هملت
    • هملت: پسر شاه سابق ، و برادرزاده‌ى پادشاه كنونى
    • گرترود: ملکه دانمارک ، و مادرهملت
    • پولونيوس: لرد چمبرلین
    • اوفليا: دختر پولونيوس و معشوقه‌ى هملت
    • هوریشیو: دوست هملت
    • لايرتيس: پسر به پولونيوس
    • کورنلیوس ، روزنكرانس ، گيلدسترن: دوستان هملت
    • مارسلوس: افسر
    • برناردو: افسر
    • فرانسیسکو: سرباز
    • رینالدو: خادم پولونيوس
    • شبح: پدر هملت
    • فورتين براس: شاهزاده نروژ
    • گروه بازيگران دوره‌گرد

    صحنه‌هاى مهم .

    120px Thomas Betterton as Hamlet

    هملت - اثر " توماس بترتون"



    • صحنه حضور هملت در مراسم تاجگذارى و عروسى كلاديوس با لباس سياه عذا [۳]
    • صحنه ظهور روح پدر [۴]
    • صحنه كارگردانى بازيگران دوره گرد و اجراى نمايش در مقابل ديدگان شاه. [۵]
    • صحنه تك گويى معروف هملت و سپس حضور اوفليا [۶]
    • صحنه خوابگاه مادر و قتل پولونيوس [۷]
    • صحنه ديوانگى اوفليا و سپس خبر مرگ او [۸]
    • سحنه تعويض نامه شاه در كشتى در راه تبعيدگاه [۹]
    • صحنه نمازخانه و انصراف از قتل شاه در حين نيايش [۱۰]
    • صحنه گورستان و گفتگوى فلسفى هملت با گوركن ها [۱۱]
    • صحنه مبارزه هملت و لايرتيس و عاقبت ماجراى مسموم شدن هملت، ندامت مادر و انتقام گرفتن از شاه [۱۲]
    • صحنه مرگ هملت و آخرين ديالوگ نمايش از زبان فورتينبراس [۱۳]

    نگاه فلسفى

    هملت در پی رام ساختن طبع وحشی انسان است. اما در عملی ساختن این هدف در تردید و وسوسه قرار می‌گیرد. از تردید و دو دلی دچار افسردگی می‌شود. "بودن یا نبودن" پرسش بزرگ هملت است. احتجاج هملت شکسپیر بر سر دوراهی انتخاب؛ یا مبارزه علیه امواج دریای فتنه و ریا و ایستادگی در برابر شرارت و پلیدی است و سزاوار صفت انسان بودن و یا تسلیم خواریِ بخت شدن و بزرگوارانه تقدیر محتوم را پذیرفتن و آنگاه در حضیض روزمرگی، عمر دو روزه را با ذلت گذراندن را شكسپير درنمايشنامه اينگونه بيان ميكند . [۱۴]
    300px To be or not to be 28Q129

    اولين نسخه چاپى تك گويى




    بودن، یا نبودن، سوال اینجاست آیا شایسته تر آنست که به تیر و تازیانه‌ى تقدیرِ جفا پیشه تن در دهیم،
    و یا تیغ برکشیده و با دریایی از مصائب بجنگیم و به آنان پایان دهیم؟
    بمیریم، به خواب رویم- و دیگر هیچ؛
    و در این خواب دریابیم که رنج ها و هزاران زجری که این تن خاکی می کشد، به پایان آمده.
    این سر انجامی است که مشتافانه بایستی آرزومند آن بود.
    مردن، به خواب رفتن، به خواب رفتن، و شاید خواب دیدن...
    ها! مشکل همینجاست؛ زیرا اندیشه اینکه در این خواب مرگ
    پس از رهایی از این پیکر فانی، چه رویاهایی پدید می آید
    ما را به درنگ وا می دارد. و همین مصلحت اندیشی است
    که این گونه بر عمر مصیبت می افزاید؛
    وگرنه کیست که خفّت و ذلّت زمانه، ظلم ظالم،
    اهانت فخرفروشان، رنج های عشق تحقیر شده، بی شرمی منصب داران
    و دست ردّی که نا اهلان بر سینه شایستگان شکیبا می زنند، همه را تحمل کند،
    در حالی که می تواند خویش را با خنجری برهنه خلاص کند؟
    کیست که این بار گران را تاب آورد،
    و زیر بار این زندگی زجرآور، ناله کند و خون دل خورد؟
    اما هراس از آنچه پس از مرگ پیش آید،
    از سرزمینی ناشناخته که از مرز آن هیچ مسافری بازنگردد،
    اراده آدمی را سست نماید؛
    و وا می داردمان که مصیبت های خویش را تاب آوریم،
    نه اینکه به سوی آنچه بگریزیم که از آن هیچ نمی دانیم.
    و این آگاهی است که ما همه را جبون ساخته،
    و این نقش مبهم اندیشه است که رنگ ذاتی عزم ما را بی رنگ می کند؛
    و از اینرو اوج جرأت و جسارت ما
    از جریان ایستاده
    و ما را از عمل باز می دارد.
    آه دیگر خاموش، افیلیای مهربان! ای پری زیبا، در نیایش های خویش، گناهان مرا نیز به یاد آر." [۱۵]


    نگاه روانكاوانه


    • به اعتقاد منتقدان نقد روانشناختى بر اين نظر استوار است كه درنگ هملت در كشتن و انتقام گرفتن از عمويش كلاديوس در اين نكته نهفته است كه هملت با عمويش همسان‌پندارى مى‌كرد و بر اين باور بود كه كلاديوس كارى را انجام داده است كه خود هملت زمانى مىخواست انجام دهد؛ يعنى پدر را از بين ببرد و تنها خود مورد توجه مادر قرار بگيرد. شكسپير از كلاديوس تصويرى را نشان مى‌دهد كه نشانگر خصومت سركوب‌شده‌ى هملت نسبت به پدرش است كه در جلب توجه مادر رقيب اوست [۱۶]


    • شكسپير و هم‌عصرانش در مورد فرايند فيزيولوژيكى بدن و ارتباط ذهن و روحصفرا و خون تعابير و انديشه‌هاى بسيار داشتند و نظريات علما و صاحب‌نظران پيش از خود و هم‌عصرانشان را در بسيارى از آثارشان بكار مى ‌بستند. روان‌ رنجورى، شيدايى، بى‌ارادگى و وسواسى كه در هملت به عنوان محورى ‌ترين شخصيت نمايشنامه سراغ داريم، همگى حاكى از شخصيت سوداوى - ماليخوليايى وى است. عدم توازن و بى‌تناسبى اخلاط در هملت، باعث برانگيخته‌شدن جنون و ديوانگى وى بوده است [۱۷] در حيطه اخلاط چهارگانه بدن بلغم ، سودا ،

    تحليل نمايش

    210px Claudius at Prayer Hamlet 3 3 Delacroix 1844

    صحنه نمازخانه - هملت در تب انتقام



    • در نوشته‌های شکسپیر طبیعت انسان همچون طبیعت سرکش سرشار از چیستانها و شگفتی هاست. خونخواهی پدر یکی از "طبیعی ترین" خواص انسانی است که خط اصلی را در این نمایشنامه تعیین می‌کند.

    بخش بزرگی از نمایشنامه شرح تردید اجتناب ناپذیر هملت به انتقام است. انتقام موضوع اصلی نمایشنامه‌است. اما طبع بشری اصولا چندگانه و پیچیده تر از آن است که به سادگی به ماشین قتل تبدیل شود.[۱۸]

    • تحليل هاى مدرن : [۱۹] شخصيت فورتينبراس در مركز توجه قرار دارد. در تفسيرهاى ساختارگرا،هملت نمايشى است از موقعيت هاى تمثيلى , سيستمى از آيينه ها كه موضوعى واحد در هر يك از آنها انعكاسى تراژيك, دردناك, طنزآميز و يا گروتسك وار دارد: سه پسر كه هر كدام , يكى پس از ديگرى پدران خود را از دست داده اند و يا مثلا ديوانگى هملت و افيليا .


    • تفسيرهاى تاريخى : هملت نمايشى درباره قدرت و وراثت است. در نمونه اول فورتينبراس خود دگرگون شده و واسطه اى براى هملت است و در تعبير دوم فورتينبراس وارثى براى تاج و تخت دانمارك است. او كسي است كه زنجيره جنايت و انتقام را قطع مى كند و نظم را به قلمرو پادشاهى دانمارك[۲۰] باز مى گرداند. اين نظم را مى توان به مثابه بازگشت قانون اخلاقى فهميد يا به مثابه "اخلاق جديد در اروپا"


    • پايان نمايش : را دوگونه تفسير كرده اند. اگر كسى بخواهد تضادهاى اخلاقى هملت را در زمينه اى تاريخى – خواه رنسانس , خواه مدرن بررسى كند نمى تواند از نقش قاطعانه فورتينبراس چشم پوشى كند.

    مشكل در طرح نمايش اين است كه فورتينبراس تنها طرحى كلى است. او فقط دو بار بر صحنه ظاهر مي شود : اولين بار در پرده چهارم وقتى كه او و سپاهش در راه لهستان هستند و بار دوم هنگامي كه پس از كشتارى فجيع و فراگير مى آيد تا بر تخت نشيند . اما در طول نمايش بارها به فورتينبراس جوان اشاره مى شود . پدرش در دوئلى با پدر هملت كشته شده است.پدران تمامى جوانان نمايش - هملت, لايرتيس و افيليا - كشته شده اند. تماشاگر در يافتن ردپايى از گذشته فورتينبراس گيج مى شود. از قطعات آغازين نمايش اينطور مى فهميم كه او در صدد جنگ با دانمارك است, سپس او با لهستانى ها بر سر يك تكه زمين بى مقدار مى جنگد و عاقبت در كاخ السينور ظاهر مى شود . اوست كه آخرين كلمات اين نمايش خشونت بار بر زبان مى آورد.
    = اين شاهزاده جوان نروژى كيست ؟
    - نمى دانيم
    شكسپير به ما نمى گويد او نماينده چيست؟ تقدير كور, پوچى جهان يا پيروزى عدالت؟ [۲۱]

    • محققان شكسپير شناس در توجيه هر سه تفسير كوشيده اند - اين كارگردان است كه بايد تصميم بگيرد - شكسپير تنها نام او را به ما گفته است. اما اين اسم نيز معنادار و دلالتگر است:

    فورتينبراس [۲۲] يعنى مرد قوى دست،مرد جوان و نيرومند. او مى آيد و مى گويد:
    = اين اجساد را برداريد, هملت جوان خوبى بود, اما او مرده است. اكنون من پادشاه شما هستم. كنون به ياد مى آورم كه بر اين تاج و تخت حقى دارم
    نمايشى بزرگ به پايان آمده است. انسان هايى به جنگ برخاستند, توطئه ها كردند و يكديگر را كشتند. به خاطر عشق دست به جنايت زدند چنان كه به خاطر عشق ديوانه نيز گشتند. سخنانى شگفت درباره زندگى , مرگ و سرنوشت بشر بر زبان راندند. براى يكديگر دام نهادند و خود در آن دام افتادند . از قدرت خويش دفاع و بر عليه قدرت شورش كردند. آنها مى خواستند جهانى بهتر بسازند و يا شايد هم تنها مى خواستند خود را نجات دهند. هريك از آنان به خاطر چيزى به پا خواستند. حتى جنايات شان عظمتى قطعى داشت. آن گاه جوانى نيرومند از راه مى رسد و با لبخندى مليح مى گويد : اين اجساد را برداريد, اكنون من پادشاه شما هستم [۲۳]
    در زبان فارسی

    210px 2934243350 204ba799eb

    هملت در صحنه گورستان - مجسمه برنزى


    ترجمه [

    طی سال‌های مختلف ترجمه‌های گوناگونی از هملت به زبان فارسی صورت گرفته‌است.

    1. مسعود فرزاد، سال ۱۳۳۶
    2. داریوش شاهین ، سال ؟
    3. اسماعیل فصیح ، سال ؟
    4. محمود اعتمادزاده (م.ا. به‌آذین)، از روی ترجمه فرانسهٔ (Yves Bonnefoy)ایو بونفوا [۲۵]
    5. علاءالدین پازارگادی، در مجموعهٔ آثار نمایشی ویلیام شکسپیر - سال 1357
    6. مصطفی رحیمی، ۱۳۷۱، اجرای عمومی قبل از چاپ کتاب توسط قطب‌الدین صادقی سال ۱۳۷۰ [۲۶]
    7. میر شمس الدین ادیب سلطانی تحت عنوان " سوگنمایش هملت شاهپور دانمارک " - سال ؟

  8. #18
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    رومئو و ژولیت


    ویلیام شکسپیر در 1564 به دنیا آمد در شهرستان انگلستان؟ در استراتفورد در تاریخ
    رودخانه آون در خانواده ایمنی ، شرق است. پدر او تاجر و شهروند برجسته؟ Anin بود ،
    و او حتی شهردار انتخاب شد؟ شهردار. من با این حال ، حدود 1577 خانواده
    دچار مشکلات مالی؟ میزان هوش هیجانی به کاهش فقر است. در سال 1582 ویلیام ازدواج
    هشت سال ارشد ان هاتاوی او. آنها حتی به زودی ره؟ و سوزان ،
    دو سال بعد ، دوقلوها Hamnet و جودیت. شکسپیر جایگزین خواهد شد
    هر اثری از 1592 زمانی که ما یاد بگیرند که در لندن که در آن او در بازیگری مشغول
    نوشتن و درام. شکسپیر نوشت بسیار زیاد است ، و نمایشنامه های او هستند
    اغلب نوازندگان؟ از کسب و نویسنده انگلیسی از بهترین کمدی و نام
    فاجعه. مالی مستقل ، شرکت ، مالک شناخته می شود از شکسپیر
    تئاتر "گلوب". در اواخر عمر به زادگاهش در آنجا درگذشت استراتفورد بازگشت


    آثار شکسپیر نمایشنامه (از 37) به درام سلطنتی یا تقسیم
    تاریخ ، کمدی ، تراژدی و رمانتیک بازی نیست. Negova شناخته شده
    آثار عبارتند از : هملت ، رومئو و ژولیت ، اتللو ، شاه لیر ، Macbet (تراژدی) ؛
    شب نیمه تابستان ، Mleta؟ کی بازرگان Ukro؟ زنان سلیطه (کمدی).
    شکسپیر نوشت آهنگ ، که اکثر؟ مهم عشق او
    غزل.

    محل سکونت اقدام :
    اقدامات شهر شهرستان ایتالیا ورونا.

    زمان عمل :
    زمان برای عمل است؟ ابتدا 16th ج) عمل می گیرد بیش از پنج روز است.

    موضوع :
    عشق بزرگ رومئو و ژولیت ،؟ خانواده در تمام کسانی هستند؟ در.

    شخصیت :

    آقا و خانم؟ Capulet ، پروردگار و بانو؟ و Montecchi ، لارنس برادر ،
    پرستار بچه Giuliettina و بندگان.

    مطالب کوتاه :
    در مو؟ نیم و خانواده های محترم و Capulet Montecchi mislaid سرسخت
    دشمنی است که در تاریخ از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود.
    یک یکشنبه داغ در ژوئیه شهرستان است؟ در سامسون و گرگوری ، Capuletijeve
    بندگان به دنبال دردسر. وضعیت ایده آل زمانی که ناشی بنده شاد
    خانواده سیگار کشیدن رقیب Montecchi. بیا اینجا؟ را توضیح میدهد کارشناسی ارشد مبارزه؟ Evima که
    گسترده تر می شود ، و در نهایت از جمله حتی رهبران خود

    مقیاس ، که نشان می دهد که هر دو خانواده خواهد شد شدید؟ هیچ مجازاتی اگر که آنها هم
    تکرار حوادث.

    قدیمی Montecchi و همسرش خوشحال هستند از این موارد؟ توضیح شرکت نمی کنند
    آنها پسر رومئو. هیچ رفتار Romeovo تازگی است؟ عجیب :
    شب سرگردان در جنگل ، ناله دردناک ، اجتناب شرکت ، و در روز است
    نزدیک به اتاق kolekciji او درگذشت. پدر و مادر نگران در حال تلاش برای آموختن از



    سالن کلیسا یا سایر سالنهای بزرگ؟ نیز مخفیانه مبارزه توپ که آماده؟ درگیر Capuletijevi ، مطمئن؟ و آن را
    آیا در میان زیبایی های Veronese را پیدا کرده و بیماری را درمان کنند.
    هر چند که تا به چای predosje عجیب و غریب که به شر رخ می دهد ، رومئو پذیرش
    پیشنهاد به دوستان است.

    در طول این مدت در خانه هیجان Capuletijevih از حال رشد است. نه تنها به خاطر بسته نرم افزاری
    برگزار می شود در حال حاضر؟ و ورود تعداد جوان در پاریس ، که آمد
    ولگردی یا مفتخوری کردن ک Capuletijevu؟ و ژولیت. قدیمی Capulet اعلان می کند که
    ژولیت خیلی جوان به ازدواج ، اما رضایت او پنهان نیست
    پیشنهاد پاریس. ژولیت سیزده دختر زیبا
    پر از زندگی. حتی بی تجربه در عشق ، تواضع وعده آمده است که پدر خواهد شد
    سعی کنید به مانند پاریس و چون به رقص معرفی شده است.

    اما این شب و ژولیت را ملاقات کرد؟ الکترونیکی رومئو در پاریس ، دوم و Rosalind هستند
    فراموش شده است. این عشق در نگاه اول بود. مشکل وقتی بوجود می آیند

    در حال حاضر با او درمان می شود؟ تعداد دفعات مشاهده. قدیمی Capulet آن را به نحوی مدیریت به آرامش دعوت می کرد ،
    اما تمایل خود را برای انتقام سرکوب نیست.

    پس از بسته نرم افزاری ، به رومئو؟ اتحادیه اروپا باغ Giuliettina زیر پنجره.
    دو عاشق سوگند به ورزش؟ عشق لازم و تصمیم به ازدواج دارد؟ آتی.
    لارنس راهب صومعه ، راهب کی وابسته بدسته راهبان فرقه فرانسیس مقدس است ، در مورد آنها نگران ناگهانی و وحشتناک
    عشق است. با این حال ، پورت های آنها را مخفیانه ازدواج کرد؟ آتی ، امید؟ و تا ازدواج کنند؟ Anja
    می تواند درگیری خونین بین خانواده های آنها متوقف شود.

    اما سرنوشت را مانع جدید است. رومئو ، که به تازگی ازدواج مخفیانه؟ Ao ها

    که آمد به تلافی. Tybalt تماس حرامزاده رومئو و علل آن را به
    دوئل اما رومئو است مبارزه با پذیرش نیست. اعلان می کند که دوست دارد Capuletijeve
    و همچنین خانواده اش. همه را شگفت زده انی رفتار Romeovim.
    لیلا Mercuzio پذیرش چالش Tebaldov. قبل از اینکه آنها موفق رومئو
    قطع ، Tybalt سوراخ Mercuzija.

    پر از احساس گزش و شواهد و نفرت ناشی از تورم را به دوستان stradalog
    رومئو پرفسور نصر در تاریخ Tybalt. در مبارزه برای بقا فرار رومئو توسط سایت از خود
    رقیب. از آنجا که Tebaldovog قتل دریا رومئو در تبعید.

    پرستار با خبر بد : تولد خود را حتی Tybalt مرده است ، و شاهزاده
    رومئو railed به خارج از شهر. جیولیتی ، شکسته شده توسط غم ، نشان می دهد که پرستار بچه
    رومئو مخفی در؟ سلول توسط لارنس برادر.

    قدیمی Capulet وحشتناکی تحت تاثیر قرار است؟ En مرگ Tebaldovom ، و بیشتر
    مورد علاقه های شما را برای درد و رنج خود را Giulietta. بنابراین تصمیم می گیرد به بهترین
    در آماده شدن برای ازدواج Giuliettino؟ تقویت پاریس تعداد. اما ژولیت است
    امتناع ازدواج پاریس ، Capuletija عصبانی قدیمی است. آنها از هر کس نه؟
    درک و کمک ، ژولیت می رود به راهب صومعه لارنس دریچه خطرناک
    برنامه : Giulietta باید معجون مرموز که در 42 ساعت متوقف می نوشند
    تنفس خود ، استفاده خواهد شد همه فکر می کنم که او مرده است. در طی این مدت راهب خواهد شد
    ارسال رسول برای رومئو ، که در پناه Mantovo انجام گرفته است. سپس خواهد شد رومئو
    لارنس و پنهان کردن در مقبره و صبر می کند در حالی که ژولیت از خواب بیدار نشد. رومئو خواهد شد
    این است که با شما را ، و زمانی که برادر لارنس نشان داد که ازدواج؟ آنی مو؟ و خواهد بود
    هر دو بازگشت به ورونا. نوشیدنی های ژولیت معجون.

    برو؟ صبح به عنوان مثال ، هنگامی که پرستار آمد در اتاق Giuliettinu به منظور آماده
    برای ازدواج؟ تحقیر ، به بدن بیجان او را در خانه و حکومت Capuletijevih
    غم عمیق است.

    راهب صومعه لارنس فرستد خصوصی به رومئو ، اما حامل نامه ای با شکست مواجه sti؟ نام

    ژولیت مرده است. علاوه بر خود را با درد ، و رومئو خرید سم و سراسیمه در ورونا.
    در مقابل آرامگاه است غمگین که پاریس می کند او را به بدن prpoustiti نمی خواست
    عزیزان. می آید به جنگ که در آن رومئو جان پاریس. آخرین پاریس
    میل شده بود با Giulietta ، و رومئو ، به خاک سپرده شود و وعده خود را آ
    وقتی او را دیدم معشوق Giulietta او ، و رومئو ، فکر می کنید؟ و این مرده نوشیدنی
    سم و جان میدهد.


    بیدار میشم. وقتی او در بر داشت stgao پاریس و رومئو مرده است. نوشابه به زودی
    متوقف به عمل و ژولیت خواب میپرد. وقتی متوجه می شوند که رومئو مرده بود ،
    نمیخواهد پشت؟ و از قبر. Romeov طول می کشد خنجر و مرگ آن. ردیابی؟ به اعدام محکوم کرد
    رومئو و ژولیت از خانواده پیوست و مختل بلند مدت
    نفرت.

    تحلیل شخصیت اصلی :

    رومئو Montecchi
    هوشمند و شکست؟ جوان؟ پر از ارزشهای اصیل. در آغاز
    رومئو عاشق Rozalinu زیبا کسی که برای او اهمیتی ندارد. اما این نمی باشد.
    عشق واقعی. آن را آشکار خواهد کرد تنها زمانی که او در دیدار Giulietta. رومئو بیت است
    ادم خیال باف ، احساس مهم ترین امکانات خود و نه توجه به جهان واقعی است که آن را
    فرا می گیرد. وقتی به طور کامل در دیدار ساحل Giulietta؟ En آن ، و
    ساحل؟ هماهنگی و فقدان عقل سلیم با اجبار او را به قتل به نظر می رسد.
    veronskih این خانواده. مدیریت برای متوقف کردن مبارزه تا رسیدن دوک Benvolio به زودی در می یابد که رومئو در عشق ، اما متاسفانه ، به عنوان زیبا Rozalina برای او اهمیتی ندارد. برای اینکه آن را روحیه ی خوب ، Benvolio نشان می دهد که Giulietta با چخ هیجان enjem؟ انتظار پستان بند اول او؟ شب نو ، و سپس آمد 1616 چ Montecchi رومئو ، ژولیت Capulet ، Mercuzio ، Benvolio ، Tybalt ، Benvolia ، رومئو به دنیا آمد دانش آموزان و بهترین دوستان ، که علت. Tybalt ، حتی خداوند Capulet ، به رسمیت می شناسد نقاب رومئو و هو خواهد شد Giulietom در اراده و دوستان خود را در تمام Mercuzija Benvolija؟ با Tybalt ، Mantua. Romeov بنده Balthazar اول می رسد رومئو به او ابلاغ ، و Fra Lovro عجله به آرامگاه به منظور وجود دارد که ژولیت
    عجب ،؟ راست ، پایان ناپذیر ، عمیق و با شکوه یک عشق
    افراد جوان که به نظر می رسد که کل داستان را به بی پروا نسبت به حوادث و سرنوشت بد است.
    این عشق است که نفوذ دیوارهای سرد از دو جهان ، عشق است که
    به طور همزمان وصل و جدا.

    ایده :
    عشق پایه ریزی کرد که برای ساختن زندگی دارد ، اما متأسفانه به عنوان قربانی گرفته
    بشر بی معنی ضعف. در رمان رومئو و ژولیت در این اولین
    مشاهده فاجعه غیر ضروری اتفاق می افتد. این موضوع است عظیم و غنی
    عشق و؟ آغاز بزرگترین تراژدی است که می تواند پدر و مادر برسد. است
    به خودی خود بی معنی است ، اما در برخی از راه لازم بود برای غلبه بر
    ضعف انسان است. نگو که عشق بیهوده به نفرت شده توسط سایت فرار نیست.

    مطالب کوتاه :
    معرفی
    پیروزی؟ در مقدمه ، ما می توانیم درک کنند که چگونه دو خانواده سرشناس ، Montecchi
    Capulet ، در همه؟ در. بنابراین ، در میدان اصلی ورونا شکسته تمام؟ کدام
    در شاهزاده هشدار Escala. عنوان؟ شنیدیم که رومئو در عشق
    در Rosalina ، دختری از جنس Capuletija.

    پو؟ خلاصه
    فصل خانواده Capulet سازمان یافته ، جالب ، و عشق رومئو
    Rosalina مشخص آن را به در آمده است سرگرم کننده است.

    طرح
    رومئو ملاقات حزب؟ الکترونیکی جولیا. بین آنها ، پدر از عشق؟ خالص و صمیمی ،
    بدون محدودیت این نام را بین خانواده های آنها بدم میاید. رومئو تنها
    پس؟ درک معنای واقعی زندگی است. رومئو و ژولیت هستند مخفیانه ازدواج کرد؟ رویداد.

    قله
    همه در یک جا ، Tibaldi ، برادرزاده Capuletijev ، قتل Mercuzia ، Romeovog
    دوستان. ژله؟ و انتقام مرگ خوب خود دوست رومئو جان Tibaldi.
    سپس باید به خاطر فرار از شاهزاده است که به زودی. صحنه Stupefied ،
    شاهزاده توسط سایت رومئو به تبعید در Mantovo به اعدام محکوم شده است ، اما احساس خود را به امکانات
    ژولیت به زودی آن را در واقع او با مخفی شدن در لورنزو وابسته بدسته راهبان فرقه فرانسیس مقدس.

    نتیجه عمل
    پدر و مادر می خواهند ژولیت ازدواج پاریس ، معتبر ، جوان و ثروتمند
    مانور آ. از آنجا که ورزش نه؟ شما قول ازدواج برای عشق کولی
    او را انتخاب مرگ به جای ازدواج با پاریس. لورنزو راهب صومعه ، آیا آنها می خواهند؟ و
    جلوگیری از فاجعه iti ، می دهد ژولیت معجون که به خواب قرار بود ،
    رومئو یک پیام می فرستد که او در واقع زنده است. متاسفانه ، پیامبر نمی کند
    به علت زمان برای گفتن حقیقت ، کولی ها و. او را به آرامگاه و Capuletija می رود
    فکر می کنید؟ و عمر خود را بدون جولیا دیگر است به معنای ، زهر می نوشند و می میرند.
    مدت کوتاهی پس از آن بیدار میکنه و ژولیت ، از دیدن شوهرش به قتل ،
    به خاطر غم و اندوه می کشد خنجر می کشد و دور زندگی خود.

    پایان
    پس از فاجعه در قبر آمده دیگر؟ اعضای هر دو خانواده.
    بیش از بدن مرده را از فرزندان خود را ، زیرا درک کردن رویداد در منجلاب فرو بردن است که باعث
    این نفرت غیر منطقی اعمال شده و محدودیت درست است؟ همان عشق
    و به این ترتیب ساخته شده همه حادثه بزرگ وارد

    جامعهشناسی و بررسی خصوصیات روانی از شخصیت های اصلی :
    رومئو
    جوان؟ خانواده سرشناس و ثروتمند ورونا Montecchi. او در برخی از راه در
    درگیری قربانی veronskih بین دو خانواده ، چون توسط Rosalina و ژولیت از خانواده
    Capulet. فرار از نفرت بی دلیل توسط سایت عشق بی پایان او و
    وفاداری به ژولیت.

    "مشعل خودش
    بیایید از او گرفت؟ و بدرخشد. ازدواج
    در قیر شب شنل سیاه می درخشد
    چه کسی عالم کام زنان سیاهپوست در گوش
    -- من می باشد ارزشی ندارد جهان از زیبایی های آن است.
    همراه با دیگر بانوان به عنوان برف ،؟ مشابه
    داو در گله از کلاغ می درخشد.
    وقتی رقص بر این ، من به دنبال
    و با او وحشی خفیف؟ اندام؟ برای رقیق.
    حالا می بینم که این اولین عشق من
    از آنجا که من حتی نمی دیده اند گل چیز خیلی خوب. "نقل قول (ص 74)

    رومئو درک؟ و آن سرنوشت او آشنا و آماده است که در همه چیز.
    برای کولی ها ، علاوه بر اینکه در fatally عاشق جولیا ، ما نمی توانیم بگوییم
    که هل دادن و جوان پرماجرا؟. کامل از طرب و Mladen؟ هر گونه شور و شوق.
    هرگز خارج از انگیزه نیست تا زمانی که در حال اجرا است ارتباط با جولیا وجود دارد. بدون ژولیوس
    زندگی اش را مثل بیابان و در نتیجه بی پروا زندگی و محروم خود را
    علل تراژدی بزرگ است.

    "دو ponajljepše ستاره در آسمان
    در حال حاضر کار odilaze
    من در مورد نماز می خوانی؟ و برخی از درخشش آن
    آهنگ njinoj تا زمانی که بازگردند.
    با سلام ، که خود را در مورد؟ و بالا وجود دارد ،
    ستاره در اینجا در سر او ،
    از درخشش از گونه او را به ستاره
    چه کسی کم نور شمع از خورشید ،
    و به او در مورد در آسمان؟
    روشن همه جای کائنات زیرکی از جمله
    این پرندگان خواهد بود دشوار خواند به روز. "نقل قول : (ص 83)

    کفش راحتی زنانه

    سرچشمه خواهد از خانواده محترم Capulet ، رومئو و ملاقات علامت؟ آن
    زندگی خود را. میفهمم؟ و چه در عشق با دشمن ، اما عشق برای او
    خیلی مقدس به او چیزی بود که می تواند مانع.

    "از خشم و نفرت خواهد Medna عشق!
    آه ، تا دیر نشده ، و من می دانم که پر از بدبختی
    من Nemila قلب سرنوشت من
    برای اینکه متنفر بوسیدن دشمن! "نقل قول : (ص 78)

    این به راحتی مشخص بود؟ می شود و همه و حتی پدر و مادر و نام خود را به اقامت با
    رومئو.

    "رومئو ، رومئو ای! چرا آیا
    رومئو؟ شکست پدرش ،
    دور انداختن نام آن را -- اگر ایل نه؟ بنیادی
    تعهد به من بوسه ، پس می توانم
    حفرهای؟ و این Capulet نام.
    رومئو (به). برای شنیدن بیشتر ایل به پاسخ است؟
    ژولیت. فقط نام خود را دشمن من است
    از آنجا که شما به شما و نه نام.
    "Montecchi" نه دست و نه پا
    هیچ شخص یا بدن و یا هر چیز دیگری
    چه متعلق به مرد است. نام دیگر
    نگاهی آن را در خود -- نام هیچ چیز!
    چه اصطلاح گل رز ، شیرین به
    گداخته شدن نام دیگری است.
    فقط تا رومئو را ، اگر نه
    رومئو ، همه شیرینی شگفت انگیز آن
    سعید؟ حفظ بدون نام.
    رومئو ، من رد نام شما
    از آنجا که بخشی از آن نمی باشد "و تو
    من جای او را به من تمام! "نقل قول : (ص 84)

    گزینه استعاره :
    گزینه استعاره در این رمان ، قابل توجه عضو در تک گویی های از شخصیت های اصلی ،
    بیان شده در اولین مکالمه بین رومئو و ژولیت.

    "رومئو. چه کسی تا به زخم احساس هرگز
    و این زخم podsmijeva
    -- آل بی سر و صدا! چه نور نفوذ
    از طریق پنجره وجود دارد؟ این شرق است ،
    ژولیت و خورشید است. -- رمان ،
    پشت؟ در حال حاضر و غرق ماه
    آنچه قابل توجه است ، SMU؟ درک En؟ من رنگ پریده
    از خشم که تو بهتر از او را ،
    و او را خدمت می کنند. بنابراین این کار را انجام
    خدمت به زمان بیشتری قابل توجه است.
    رد و بدل پاکدامن است به سبز
    و سفید ، که فقط احمق ها می پوشند
    -- اغماض -- "نقل قول : (ص 82)

    "موسیقی با شکوه از زبان شما
    اجازه دهید همه شانس انتشار آنها را در روح ما
    چه ما می دهد لذتی است که در این جلسه ". نقل قول : (ص 108)

    جالب ترین در رمان :
    جالب ترین قسمت های این رمان ، اولین نشست بین رومئو و ژولیت.
    و جنگ که در آن Tibaldi و Mercuzio مرد.

    جلسه رومئو و ژولیت است جالب است زیرا نشان می دهد عضو این رمان را ، عشق است.
    به عشق خود مانند نور در تاریکی بی پایان و نفرت ، استثنایی ،
    کامل و منحصر به فرد. این است که بیش از حد معمول؟ نه عشق ، مرگ و بیش از
    زندگی به خودی خود ، زیرا این بخشی از معنای قابل توجه است.

    مبارزه بین Tibaldi Mercuzija و همچنین دارای بخشی جالب است.
    این کشته شدن مردم بیگناه و جوان نشان می دهد که بخشی از یک عضو در؟ ابتدا از این؟ تا در طول کل خط دار
    و فاجعه شوم از وقایع. من باید ذکر است که در واقع علت
    تراژدی ، به ویژه نفرت بین دو خانواده ، بلکه به دلیل
    و عشق ، تقریبا غیر منطقی ، محکم ، شعله های آتش؟ عشق که بر اساس
    داستان ، رخ می دهد و تنها در چند روز. شاید در برخی دیگر؟ IIM
    در این شرایط از وقایع خاموش پایان مجموعه شادتر.

    "لورنزو. ایران ، مثل لذت وحشی عماد
    و wilds -- در بزرگداشت او در حال مرگ ،
    درست مانند زمانی که باروت آتش است متصل به هم ،
    در همان لحظه با او و vanishes.
    من ضعیف است؟ و عسل ما جا تنفر داشتن از
    وقتی طعم آن را بیشتر و راحت
    از آنجا که بخورند؟ از بین میبرد و تنها
    -- پس چرا باید در حد متوسط در مایل ،
    برای بی پروایی و تنبلی است که در اواخر به هدف -. "نقل قول : (ص 107)

    برداشت از قطعه ؛

    هنگامی که من کتاب ، با خودم فکر کردم که این داستان و بزرگتر است؟ همه چیز را می داند.
    سپس من در چه بود؟ شروع به خواندن و بنابراین ، صفحه توسط صفحه ، متوجه شدم که
    او در حال حاضر جدا ، حتی بیشتر از آن چون در آن زمان زندگی می کنند بیش از حد
    نفرت در جهان اطراف ما. چه این کتاب باعث خاص
    عنوان آغاز؟ دلتنگ کننده و پایان میشنویم که احساس foreboding و در luckiest
    لحظه ها در داستان وارد این طنز از این همه کار می کنند. این داستان همیشه
    دوباره زنده کردن تمام نسل ها که احساس؟ رویداد عشق.
    او همیشه به جوانان و هیجان قلب Ovjekovom؟ باشد.

    "اگر تراژدی رومئو و ژولیت واقعی واقعا در ویکیانبار؟ عج یا نه ، و نه خواهد شد
    احتمالا هرگز قابل اعتماد است ، اما سنت زندگی می کند در تاریخ امروز و حتی در
    ورونا در تاریخ بسیار رمانتیک خارجی اسم محل نمایش برخی از قدیمی
    تابوت ، که ادعا می کنند که جسد ژولیوس Capuletijeve شد. اگر رومئو و
    جولی ممکن است در ورونا زندگی نکرده اند ، زندگی می کنند ، خواهد شد ورزش؟ اما در این فاجعه ".

  9. #19
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    تاجر ونیزی






    250px Shylock e jessica

    شایلاک و دخترش جسیکا؛ اثر ماوریتزی گاتلیب
    (۱۸۷۶)




    تاجر ونیزی نام نمایشنامه‌ای کمدی است که توسط ویلیام شکسپیر در حدود سال‌های ۱۵۹۶-۱۵۹۴ نوشته شده‌است.

    ماخذ نمایشنامه

    داستانهای مختلفی که استخوانبندی این نمایشنامه را شکل می‌دهند از مآخذ متنوعی گرفته شده‌اند:

    • موضوع «سند قرضه یا یک پوند گوشت» داستانی عامیانه‌است که احتمالا از یک منشا شرقی است.
    • نزدیکترین مورد مشابه به کل نمایشنامه رمانی کوتاه به زبان ایتالیایی است به نام ایل پکارون اثر جیووانی فیورنتینو که در سال ۱۳۷۸ میلادی نوشته شده‌است. این کتاب دارای بخش‌هایی درباره دلبری و معاشقه، یهودی غاصب و زن نو عروس در لباس وکیل است.
    • موضوع «جعبه بخت» نیز دارای منشا شرقی است که در زمان شکسپیر به ایتالیایی و انگلیسی شناخته شده بوده‌است. اما در این زمینه، موردی که شباهت بیشتری به این نمایشنامه شکسپیر دارد کتاب جستا رومانورام نام دارد که مجموعه معروفی است از داستانهای پند و موعظه قرون وسطایی.
    • موضوع ازدواج مخفی (لورنزو و جسیکا) نیز مشابه‌های متعددی دارد، که جالب توجه ترین آنها در رمان کوتاهی به نام ماسوکیو دی سالرنو به چشم می‌خورد.[۱]



    شخصیت‌های نمایش

    این نمایش در ۵ پرده تدوین و دارای ۱۸ شخصیت و تعدادی سیاهی لشگر است. شخصیت‌های اصلی نمایشنامه عبارتند از:

    • شایلاک: شایلاک فقط در پنج صحنه از بیست صحنه ظاهر می‌شود ولی شخصیت اساسی و اصلی نمایش‌نامه‌است. با وجود اینکه این شخصیت از داستان دیگری اقتباس شده، شایلاکی که شکسپیر در نمایش‌نامه خود معرفی می‌کند، ساخته دست او است و نماینده قوم یهود نیست بلکه واجد صفات شخصیت مخصوص این بازیگر می‌باشد.
    • پورتیا: در قسمت اول نمایش‌نامه تا مدتی که محکوم به اطاعت از وصیت‌نامه پدرش درباره صندوقچه‌ها است نقش مهمی ندارد اما درصحنه دادگاه خصائل اصلی او ناگهان هویدا می‌شود .
    • آنتونیو: آنتونیو را از برخی جهات یکی از قهرمانان داستان به شمار می‌رود، زیرا گذشته از اینکه نمایش‌نامه به نام اوست و با وجودی که فعالیت او در داستان زیاد نیست به عنوان نمونه عالی فداکاری در راه دوستی معرفی شده که از خوشی دیگران شاد است و موفقیت بسانیو و پورشیا دو قهرمان دیگر داستان بستگی به او دارد.
    • باسینو: نقش اساسی او در داستان صندوقچه و اینکه عامل اصلی قرض گرفتن از شایلاک در واقع باسینو بوده او را به یکی از شخصیت‌های اصلی داستان تبدیل کرده‌است .
    • دوک ونیز
    • نریسا
    • گراتیانو
    • لورنزو
    • جسیکا
    • سالانیو
    • سالارینو
    • ساله ریو
    • توبال
    • شاهزاده مراکش
    • شاهزاده آراگون
    • لانسلوت گوبو
    • گوبوی پیر
    • لئوناردو
    • بزرگان ونیز، ماموران دادگاه شهر، زندانبان، خدمتکاران پورتیا.

    محل وقوع حوادث نمایشنامه

    ونیز و اقامتگاه پورتیا در بلمونت.
    خلاصه‌ای از نمایشنامه

    کمدی تاجر ونیزی داستانی خیالی و ساده است که از تلفیق دو داستان اصلی و جداگانه و دو داستان فرعی دیگر به وجود آمده‌است. یکی از دو داستان، مربوط به قرضی است که آنتونیو تاجر ونیزی برای کمک به دوست خود بسانیو و تهیه مقدمات خواستگاری و عروسی وی با دختری به نام پورشیا از یک یهودی (شایلاک) می‌گیرد و در مقابل سندی به او می‌دهد که در صورت عدم امکان در پرداخت آن در موعد مقرر مقداری از گوشت بدن خود را، از هر قسمتی که طلبکار مایل باشد، به عنوان جریمه به او بدهد و چون بر حسب تصادف تاجر از عهده پرداخت بدهی خود بر نمی‌آید، کار به دادگاه کشیده می‌شود و در آنجا به وسیله پورشیا نجات می‌یابد و شایلاک محکوم می‌شود.
    داستان اصلی دیگر مربوط به سه صندوقچه طلا و نقره و سرب است که پدر پوشیا برای دخترش به ارث گذاشته‌است و وصیت کرده که دخترش مجاز است که با کسی ازدواج کند که جعبه مناسب را برگزیند و همه خواستگاران به جز بسانیو که مورد علاقه این دختر بوده در انتخاب آن دچار اشتباه می‌شوند.
    در این نمایش‌نامه دو داستان فرعی دیگر نیز وجود دارد که یکی از آنها فرار دختر یهودی با مقداری جواهر و پول متعلق به او و ازدواج با یک جوان مسیحی است و دیگر موضوع اصرار وکیل در گرفتن انگشتری نامزدی از موکل خود به عنوان پاداش است که منجر به صحنه‌های خنده‌آور اختلاف و مشاجره ظاهری بین دو عروس و دو داماد می‌شود.

  10. #20
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    شاه لیر






    300px Kinglearpainting

    "شاه لیر و دلقک در توفان، اثر ویلیام دایس (۱۸۰۶ -
    ۱۸۶۴).





    شاه لیر را یکی از بزرگ‌ترین و ارزنده‌ترین تراژدیهایی که ویلیام شکسپیر نوشته‌است می‌دانند، که به احتمال زیاد در سال ۱۶۰۵ (میلادی) به دست او نوشته شده‌است.

    شخصیت‌های موجود در نمایش‌نامه


    • لیرشاه پادشاه بریتانیا که در آخر عمر کشورش را بین دخترانش تقسیم می‌کند.


    • گانریل دختر بزرگ لیرشاه و زن دوک آلبانی


    • ریگان دختر دوم لیرشاه و زن دوک کورنوال


    • کردلیا دختر کوچک لیرشاه و زن پادشاه فرانسه


    • دوک آلبانی همسر گانریل


    • دوک کرنوال همسر ریگان


    • امیر گلاستر پدر ادگار و ادموند


    • امیر کنت ندیم پادشاه


    • ادموند پسر نامشروع امیر گلاستر که در نهایت به پدر خود خیانت می‌کند.


    • ادگار پسر امیر گلاستر


    • دلقک


    • ازوالد خدمتکار گانریل


    • پادشاه فرانسه همسر کردلیا


    • دوک برگاندی از خواستگاران کردلیا




    پرده نخست


    • صحنه نخست: در این صحنه تمام شخصیت‌های برجسته بازی به جز ادگار و دلقک معرفی می‌گردند و طرح اصلی و فرعی داستان آشکار می‌شود. آزمایش عشق و محبت دختران لیر، تقسیم و تفکیک مملکت، محروم شدن کردلیا از میراث پدر و تبعید امیر کنت همه به دست لیر وقایع این صحنه را تشکیل می‌دهد.
    • صحنه دوم: ظهر ادماند بر روی صحنه و مکالمه او با خویشتن که شرارت و رذالت مخوفش را آشکار می‌سازد و با نامه‌ای مجهول امیر گلاستر را مرعوب و مفتون فکر خود می‌سازد و ادگار را توطئه‌گر علیه او جلوه می‌دهد.
    • صحنه سوم: گانریل اکنون بر نیمی از مملکت حاکم است و از رفتار و کردار و مخصوصاً از مکالمه‌اش با ازوالد معلوم می‌گردد که چه شیوه‌ای را نسبت به پدرش تعقیب می‌کند. امیر کنت با لباس مبدل در زمره خدمتگزاران لیرشاه وارد می‌شود.
    • صحنه چهارم: در این صحنه دلقک آشکار می‌شود. لیر که در قصر گانریل است با توجه به رفتار او از رفتار پر خطای خود با کردلیا پشیمان می‌شود، اما هنوز به ریگان امیدوار است و راهی قصر او می‌شود.

    پرده دوم


    • صحنه نخست: ادماند، ادگار را در نظر امیر گلاستر فرزندی ناخلف و توطئه‌گر نشان می‌دهد که این طرح داستان با آمدن ریگان و گانریل به قصر امیر گلاستر با طرح اصلی داستان متحد می‌شود.
    • صحنه دوم: در حالی که ریگان با گلاستر مشغول مذاکره‌است و او را از جریان اوضاع آگاه می‌نماید و امیر کرنوال ادماند را مورد لطف قرار می‌دهد، ازوالد و امیر کنت با هم می‌جنگند و در نتیجه امیر کنت تنبیه می‌شود.
    • صحنه سوم:ادگار درصدد است که با لباس مبدل نقش یک دیوانه را بازی کند.
    • صحنه چهارم: لیر با دیدن برخورد بد ریگان با امیر کنت ناراحت می‌شود و از منزل ریگان بیرون می‌آید و در طوفان ناپدید می‌شود.

    پرده سوم


    • صحنه نخست: امیر کنت خبر می‌دهد که پادشاه فرانسه در صدد حمله به بریتانیا است.
    • صحنه دوم: لیر و دلقک و امیر کنت در طوفان گرفتارند.
    • صحنه سوم: گلاستر به ادماند می‌گوید که قصد دارد لیر را کمک کند و ادماند نیز درصدد است که این مسئله را به امیر کرنوال بگوید.
    • صحنه چهارم: امیر کنت، دلقک و لیر در طوفان به کلبه‌ای که ادگار در آن است پناه می‌برند. امیر گلاستر برای پناه‌دادن به لیر اقدام می‌کند.
    • صحنه پنجم: ادماند امیر کرنوال را از عمل امیر گلاستر با خبر می‌کند.
    • صحنه ششم: امیر گلاستر لیرشاه و همراهانش را به منزلی روستایی در نزدیکی قصرش پناه می‌دهد. لیر در دادگاهی خیالی ریگان و گانریل را محاکمه می‌کند که ادگار و دلقک قاضی‌های این محاکمه هستند.
    • صحنه هفتم: امیر گلاستر را دست بسته پیش امیر کرنوال می‌برند و اورا شکنجه می‌دهند و در نهایت چشمانش را کور می‌کنند. گلاستر در نهایت می‌فهمد که ادماند او را لو داده‌است. در این گیرودار یکی از نوکران کرنوال با شمشیر او را زخمی می‌کند که به مرگ او می‌انجامد.

    پرده چهارم


    • صحنه نخست: امیر گلاستر توسط ادگار از قصر خارج می‌شود.
    • صحنه دوم: بین ادماند و گانریل عشقی به وجود می‌آید. امیر آلبانی از شرایط به وجود آمده (رفتار با لیرشاه و امیر گلاستر) ناراضی است.
    • صحنه سوم: امیر کنت با قاصدی از کردلیا روبرو می‌شود و از وقایع با خبر می‌شود. (این صحنه در تمامی نسخه‌ها وجود ندارد)
    • صحنه چهارم: کردلیا آماده‌است تا از پدرش پذیرایی کند.
    • صحنه پنجم: ریگان نیز گرفتار عشق ادماند شده‌است و سعی می‌کند که به ازوالد بقبولاند که او را در این را کمک کند که موفق نمی‌شود.
    • صحنه ششم: ادگار امیر گلاستر را که قصد خودکشی داشت را متعاقد می‌کند که با وجود آنکه وی به قعر پرتگاه فرو افتاده اما به طرزی معجزه‌آسا زنده متانده‌است. در این حال لیر با امیر گلاستر دیدار می‌کند و فرستاده‌ای از سوی کردلیا لیر را با خود به سمت لشگر فرانسه می‌برد. پس از رفتن آنان ازوالد به امید دریافت پاداشی، آهنگ کشتن امیر گلاستر را می‌کند که در نهایت ادگار او را می‌کشد. ادگار نامه گانریل به ادماند را در جیب ازوالد پیدا می‌کند.
    • صحنه هفتم: لیر در حال استراحت در چادری در لشکر فرانسویان است. بین کردلیا و پزشک معالج لیر گفتگویی در جریان است.

    پرده پنجم


    • صحنه نخست: امیر آلبانی و ادماند در حال آماده‌کردن لشکریان برای مبارزه با لشکر فرانسه هستند. ادگار نامه گانریل را به امیر آلبانی می‌دهد.
    • صحنه دوم: لشکر فرانسه شکست می‌خورد و لیرشاه و کردلیا دستگیر می‌شوند.
    • صحنه سوم: ادماند کسی را مأمور می‌کند که لیرشاه و دخترش را در زندان بکشد.
    • صحنه چهارم: امیر آلبانی ادماند را به جنگ تن‌به‌تن دعوت می‌کند. ادگار وارد میدان می‌شود و با ادماند می‌جنگد و او را می‌کشد. ریگان در اثر سمی که گانریل به او داده می‌میرد و گانریل نیز بعد از مرگ ادماند خود را با خنجر می‌کشد. امیر کنت وارد می‌شود و سراغ لیرشاه را می‌گیرد. در این هنگام لیرشاه با جسد کردلیا در دست وارد می‌شود و می‌گوید که جلاد کردلیا را کشته‌است. او خبر می‌دهد که دلقک را نیز اعدام کرده‌اند و بعد از شدت غصه می‌میرد.

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/