صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 48

موضوع: پادشاهان عهد صفوی

  1. #11
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    پیمان صلح با عثمانی در عهد شاه طهماسب

    از دیگر حوادث مهم دوراناو، جنگ با دولت عثمانى بود، در این جنگ رشادتى که پسر شاه طهماسب - شاهزادهاسماعیل میرزا - از خود نشان داد، تا مدتها بعد در خاطره سپاه ترک باقى ماند و درالزام سلطان عثمانى به برقرارى پیمان صلح مؤثر افتاد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #12
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    حکومت شاه طهماسب ، سلطنتی آرام و بی ذغدغه
    شاه طهماسب پس از انعقادپیمان صلح، تقریبا" تا اواخر مدت فرمانروایى خویش دیگر با هیچ خطر و تهدید عمده‏اىدر خارج و داخل روبه‏رو نشد. فرمانروایى وى پنجاه و دو سال به طول انجامید. شاهصفوى با وجود توفیقى که در دفع تاخت و تاز ازبک عثمانى عایدش شد، روى هم رفته، بخشعمده آن بى حاصل و تقریبا" خالى از افتخار بود. دامنه هیجان آورى که در نیمه اولاین مدت، براى او تا حدى موجب شهرت و آبرو شد، در نیمه آخرش با استرداد شاهزادهپناهنده عثمانى به ترکان لطف و تأثیر آن تا حدى از میان رفت. هر چند رفتارجوانمردانه او با همایون پادشاه تیمورى تبار هند که پس از پدرشظهیرالدین بابر - هم پیمان سابق شاه اسماعیلاول در جنگ ازبکان - به تخت سلطنت نشست و به سبب شورش سردار افغانى خود شیر خانلودى که بر وى شوریده بود، به درگاه طهماسب پناه آورد در 951 ق / 1544 م، تا حدىتوانست خاطره آن شیوه ناجوانمردانه در استرداد شاهزاده عثمانى را از خاطره هابزداید. همایون شاه، هر چند در آغاز چندان بهگرمى‏پذیرفته نشد، سرانجام بعد از یک سال اقامت در ایران به دستور شاه و با کمک یکدسته از سپاه قزلباش به هند بازگشت و موفق شد مدعى تاج و تخت خود را برکنار و سلطنترا اعاده کند. در پى این ماجرا، قندهار به ایران تعلق گرفت و رابطه دوستى بینصفویه وتیموریان هند که از عهد شاه اسماعیل آغاز شده بود، بیش از پیش استحکام یافت و حتى نتایج هنرىو ادبى قابل ملاحظه‏اى هم به بار آورد.

    شاه طهماسب در زمینه ترویج مذهبشیعه مساعى پدر را دنبال کرد. در همین راستا بود که وى محقق کرکى، شیخ على جبلعاملى را «نایب امام» خواند و ضرورت اجراى احکام شرعى او را به همین عنوان بر همهحکام و عمال الزام نمود. شاه طهماسب، تمام اکابر و امیران درگاه و حکام و سایرارکان دولت را در جمیع امور الزام به اطاعت شیخ على کرکى مجتهد معروف عصر کرد. حضورشیخ کرکى در لشکرکشیهاى شاه، نه تنها به جهت مشورت با پادشاه در مواقعى که اخذتصمیم مستلزم رجوع به فتواى شرع مى‏شد، بوده است، بلکه در عین حال متضمن توهم جلببرکت و عنایت الهى بوده است. خود او هم که سالها به شراب و بنگ و سایر انوع لهو ولعب عادت داشت به اقتضاى این حکم از تمامى‏مناهى توبه کرد «950 ق / 1543 م» و درکار امر به معروف و نهى از منکر نیز گه گاه خشونت نشان داد. با آن که بیشتر اوقاتشدر حرمسرا و در صحبت با زنان مصروف مى‏شد، در امر طهارت و غسل وسواس فوق‏العاده بهخرج مى‏داد. در رعایت فتاوى و مراعات خاطر علما هم افراط مى‏کرد و گاه توجهفوق‏العاده‏اى که به برخى از آنها اظهار مى‏کرد، موجب بروز حسادت و کدورتهاى طولانىو ناروا در بین آنها مى‏گشت. اوقات فراغتش را صرف خطاطى، نقاشى و شاعرى مى‏کرد ودراینسه هنر، قریحه‏اى متوسط داشت. یکچند هم چنان علاقه جنون آمیزى به خر سوارىنشان داد که این کار، نزد سایر بزرگان نیز رواج فوق العاده یافت؛ بعد از وى نیز،تنها فقها به خاطر مفهوم رمزى که در آن بود، همچنان آن را ادامه دادند.
    در فرصتجویى از ارتباط با دشمنان اروپایى بر ضد عثمانى قدرت تشخیص شاه اسماعیلو دور اندیشى اوزون حسن را نداشت. در حالى که سواحل خلیج فارس معروض دست اندازىپرتغالیها بود، شریعت پناهى و تظاهر به دیندارى او مانع از استفاده درست او ازمخالفان آنها شد. اهمیت ایجاد و روابط بازرگانى با دولتهاى اروپایى را هم که در عینحال متضمن دست یابى به بعضى امتیازات نسبت به دولت متخاصم و م*****عثمانىمى‏شد، درک نکرد. گزارش سفر آنتونىجنکینسون انگلیسى که از جانبملکه الیزابتو فرمانرواىمسکوبه دربارقزوینآمد، این بى خبرى او را از اوضاع عصرنشان مى‏دهد. پادشاه قزلباش که این نماینده پادشاهان مسیحى را به حضور پذیرفت واعتنایى هم به پیشنهادهاى او نشان نداد، هنگام خروج او از دولتخانه، فرمان داد تاهر جا را که او قدم گذاشته و «آلوده» کرده بود، طاهر نمایند! با این حال پادشاهقزلباش فرصت طلبى ماکیاولى خود را در برخى از مواقع به خاطر شریعت پرورى خویشمى‏توانست از یاد ببرد یا نادیده بگیرد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #13
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض


    تذکره شاه طهماسب آیینه خشونتها
    طهماسب کتابى مختصر هم در شرحوقایع و احوال خود نوشت که تذکره شاه طهماسب نام دارد. در این کتاب به وضوح نویسندهرا یک فرمانرواى ماکیاول و در عین حال بیش از حد تن آسا، خرافه پرست، عارى از شفقتو به ویژه فوق العاده خشکه مقدس نشان مى‏دهد. در واقع حیله گرى و مصلحت بینى بارهابه او امکان داد تا از اختلاف سران قزلباش به نفع خود استفاده کند، و جهت تحکیمقدرت و امنیت خاطر خود، آنها را به جان هم بیندازد. در تنبیه تقصیر کاران، خشونت وصلابت او گه گاه قساوت آمیز و سبعانه بود. در تاخت و تازهایى که در گرجستان کرد، بىرسمیهایى از او سر زد که فجایع چنگیز و تیمور را به خاطر مى‏آورد. در احسن التواریخروملو، از مورخان ستایشگر عصرش، نمونه هایى از این خشونتها نقل شده است که خشونتطبع این خشکه مقدس دین پناه را در حد درنده خویى آمیخته با جنون لذت از شکنجه نشانمى‏دهد. جنون موحشى که تاریخ بارها آن را در رفتار این گونه کسان به ویژه به هنگامپیروزى و در اختیار داشتن قدرت تجربه کرده است.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #14
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    خست و مال دوستی شاه طهماسب

    خست و مال دوستى فوق العاده شاهغالبا" او را در نظر اطرافیانش مورد نفرت یا دست کم در خور تحقیر و ترحم مى‏ساخت. قسمتى از اوقات شبانه روزش صرف زیر و رو کردن دفاتر حساب خزانه و رسیدگى به درآمدهاو هزینه ها مى‏شد.

    بدلیسى، صاحب کتاب شرفنامه، که خود یکچند به خزاین اورسیدگى مى‏کرد ظاهرا" با قدرى مبالغه که رسم مورخان عصرش بود، خاطر نشان مى‏کند کهبعد از عهدچنگیزخان هیچ پادشاه دیگرى آن اندازه ثروت نیندوخت. ظاهرا" از تأثیر همین طبع لئیم - و نه زهد یا علاقه به تشویق مدایح ائمه - بود که او، شاعران را به درگاه راه نداد وآنها را به مدح خاندان رسالت حواله داد تا از صله بخشى به آنها رهایى یابد. از وقتىصلح با دولت عثمانى او را از جنگجویان قزلباش تا حدى بى نیاز کرد، دیگر از صرف مالدر توصعه یا تشویق سپاه هم صرفه جویى کرد. حتى در چهارده سال آخر سلطنت از پرداختمستمرى لشکریان نیز شانه خالى مى‏کرد. چون خروج از حرمخانه و برقرارى بار عام وشکار و گردش در اطراف مملکت متضمن صرف مال و احیانا" ریخت و پاش مى‏شد، در ده سالپایان عمر آنگونه که از قدیم رسم پادشاهان ایران بود، به عرض حال دادخواهان هم توجهنکرد. دادخواهان که در حکومت بى مسئولیت و پر هرج و مرج اواخر عمر او، عده شانپیوسته رو به فزونى بود، مکرر در اطراف دولتخانه فریاد و شکایت و اعتراضشان بلندبود و او به سبب کاهلى و خست، مایل به شنیدن عرایض آنها نبود. شاه به بهانه رعایتشریعت، آنها را حواله به رجوع به محاکم شرعى مى‏کرد و از رسیدگى به احوال رعیت کهغالبا" از احکام همین محاکم شرع شاکى بودند، خوددارى مى‏کرد. به قول سعدى؛ بناى ظلماز اول اندکى بود، هر که آمد چیزى بر آن مزید کرد تا بدین پایه رسید که هست.

    پسر ارشدش محمد میرزا که بعدها به نام خدابنده خوانده شد ولیعهدش بود، امااو در اواخر عمر بیشتر کارها را به پسر دیگرش صید میرزا واگذار مى‏کرد که محبوب اواما فاقد صفات لازم براى فرمانروایى و براى حل و فصل امور سلطنت بود. با آنکهقزلباش او را به چشم صوفى اعظم و مرشد کامل مى‏دید و در حق او نیز به اندازه پدرششاه اسماعیل جانسپارى و فداکارى اظهار مى‏کرد، خست فوق العاده او به تدریج در اواخرعمرش، بسیارى از امراى این طایفه را از وى ناخشنود کرد. اختلاف بین امیران قزلباشهم که در اوایل سلطنت گه گاه از آن به نفع خود بهره مى‏جست، در اواخر دورانفرمانرواییش به دسته بندیهاى خطرناک انجامید و بالاخره در مسئله جانشینى او بهحوادث خونین داخلى میان فرزندانش منجر گشت. مرگ او به دنبال یک بیمارى طولانى چندساله در صفر 984 ق / مه 1576 م روى داد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #15
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    شاه اسماعیل دوم

    شاه اسماعیل دوم صفوى
    «982 - 985 ق / 1576 - 1577 م»

    اسماعیلمیرزا، فرزند شاه طهماسب، از پسران دلیر و شجاع وى بود که در نبرد با عثمانیها ازخود رشادت و جلادت زیادى نشان داد و همین توانایى و قدرت نمایى او، عاقبت منجر بهصلح عثمانى با پادشاه صفوى گردید. اما از سوى دیگر، دلاورى و بى باکى و بى همانندىکه شاهزاده اسماعیل میرزا از خود در مبارزه با ترکان نشان داد، حسادت پدر و سوءظناو را نسبت به وى تحریک کرد. شاه او را از حکومت شروان برداشت و به هرات فرستاد،اما چون با او سر بهانه جویى داشت، چندى بعد او را از آن سمت هم معزول کرد و بهزندان انداخت «حدود 964 ق / 1557 م». محرک شاه طهماسب در توقیف فرزند، محبوبیت اودر بین سپاه بود که شاه مى‏پنداشت ممکن است او را بر ضد وى به شورش وادارد. بهانهاش هم افراط شاهزاده در شرابخوارى بود که خود شاه به الزام علماى عصر از آن توبهکرده و هم به الزام آنها، آن را به شدت ممنوع ساخته بود.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #16
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    نزاغ بر سر حکومت در عهد شاه اسماعیل دوم

    هنگام وفات او، ولیعهدشمحمد میرزا حاکم فارس بود و آمادگى و امیدى براى ورود در نزاع و جانشینى نداشت. دردولتخانه هم هیچ کس به فکر فرا خواندنش به قزوین نیفتاد. اسماعیل میرزا هم از سالهاپیش مورد خشم پدر بود و در زندان به سر مى‏برد. لاجرم حیدر میرزا که لیاقتى نداشتاما سلطان «جنت مکان» در اواخر عمر غالبا" کارها را به او رجوع مى‏داد، در اینهنگام چون در تختگاه حاضر بود با کمک و تأیید سرکردگانطایفهاستاجلو که در این ایام در دستگاه سلطنت کسب قدرت هم کرده بودند، به جاى پدر بهسلطنت نشست «صفر 984 ق / مه 1576 م». اما سلطنت او و اعمال نفوذ طایفه استاجلو،بلافاصله در دولتخانه با عکس العمل مخالفان مواجه شد و با زد و بند پرى خان خانم،دختر زیرک و توطئه پرداز شاه، اسماعیل میرزاى زندانى از محبس رهایى یافت و بلافاصلهبعد از ورود به قزوین به سلطنت برداشته شد. براى رفع هرگونه منازعه در جلوس او،حیدر میرزا در همان دولتخانه به قتل رسید و سلطنت صفوى به اسماعیل میرزا رسید، کهسومین و به حسابى چهارمین پادشاه سلسله صفوى بود و شاه اسماعیل دوم خوانده شد.

    نزدیک بیست سال «حدود 964 تا 984 ق / 1557 تا 1576 م» حبس مجرد و طولانى درقلعه خاموش و دسترس ناپذیر قهقهه - در ستیغ کوه سبلان بین تبریز و اردبیل - اینشاهزاده شجاع شاد خوار و بى اندوه را، به یک یاغى بد بین انتقامجوى بى رحم تبدیلکرده بود که از همه چیز دربار پدر و حتى از مذهب و آیین و خویشان بى زار و بد بینشده بود. اسماعیل، به محض وصول به سلطنت، هم نسبت به مذهب پدران خویش عکس العملنشان داد و هم قطع نسل تمام خویشان را که شامل عموها، عموزادگان، برادران وبرادرزادگان خودش مى‏شد، با بى رحمى‏تمام مایه تشفى خاطر خویش یافت

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #17
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    شاه اسماعیل دوم یا سلطان دیوانه
    سلطنت او کوتاه، خونین و آکندهاز خشونت و بى ثباتى بود، و قسمتى از اوقات آن در قهوه خانه‏ها، کوکنار خانه ها ودر کوى بدنامى‏مى‏گذشت. عیاش، بى رحم، و نسبت به امور ملک دارى غالبا" بى‏گانه وبى‏توجه بود. شبهایش را با دروپس پسر حلوایى که محبوب او بود، در هرزه گردىمى‏گذراند و روزهایش در خواب و خمار یا در صادر کردن و اجراى احکام سفیهانه،ظالمانه و بى ملاحظه مى‏گذشت. محنت بیست سال زندان او را تقریبا" دیوانه و دچارنوعى مالیخولیاى عارى از اعتدال کرده بود.
    اسماعیل دوم، براى آنکه سلطنتش از هرگونه شورش و مخالفتى در امان بماند، در همان آغاز فرمانروایى، هم عده زیادى ازطوایف استاجلو را که با روى کار آمدن وى مخالف بودند، به قتل رساند و هم تقریبا" تمام شاهزادگان خاندان صفوى را که ممکن بود در دست مخالفان، وسیله ایجاد اختلال درکارهایش گردند نابود یا کور کرد. بدینگونه چهار تن از برادرانش را کشت و پنج تن ازعموها و برادرزادگان را که مى‏ترسید به صورت مدعیانش درآیند، هلاک کرد. محمد میرزاحاکم فارس و پسرانش عباس میرزا و حمزه میرزا که از این کشتار در امان ماندند، بهعلت دوریشان از پایتخت بود؛ هر چند تصمیم وى به قتل آنها وقتى از طرف اسماعیل به جددنبال شد که خود او در همان اوقات و پیش از اجراى حکم به وضع مشکوکى درگذشت و بدینترتیب برادر و برادر زادگانش در شیراز از مرگ حتمى‏نجات پیدا کردند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #18
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    سرانجام شاه اسماعیل دوم

    شاه اسماعیل چون در کودکى توسط یک معلماهل سنت تربیت شده بود، به تشیع علاقه‏اى نداشت و آن را منشأ اختلاف رعیت و موجبجنگ داخلى در بین مسلمین مى‏یافت و محکوم مى‏کرد.
    درباریان و نزدیکانش هم،گرایش به تسنن داشتند و او را به ترک تشیع و بر انداختن قدرت قزلباش تشویقمى‏کردند. چون برخى از طرفدارانش نیز خود را در معرض سوءظن و هدف نقشه هاى خونین اویافتند به همدستى خواهرش پرى خان خانم که در روى کار آوردنش نقشى مؤثر داشت، در صددبرکنار کردنش برآمدند. اما اعتیاد به استعمال افیون و افراط در آنگونه مواد مخدر،ظاهرا" زودتر از اقدام مخالفان موجب خاتمه دادن قدرتش شد. صبحگاهان یک شب مستى و بىخودى، شاه اسماعیل دوم را در خانه اش مرده یافتند «رمضان 985 ق / نوامبر 1577 م».

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #19
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    سلطان محمد خدابنده

    محمد خدابنده صفوى
    985 - 996 ق / 1577 - 1588 م

    با مرگ شاهاسماعیل دوم «985 ق / 1577 م»، با تصفیهخونینى که او در خاندان صفوى کرده بود، جز محمد میرزا که بخت او را از مرگحتمى‏نجات داد، هیچ کس دیگر باقى نمانده بود. لاجرم سر کردگان قزلباش و توطئهپردازان حرم بر سلطنت او توافق کردند.

    سلطنت محمد میرزا در شیراز اعلام شدو او یک هفته بعد به قزوین آمد و بر تخت نشست. بعد از جلوس، امراى قزلباش، اینپادشاه ضعیف، بى لیاقت و تقریبا" عاجز را خدابنده لقب دادند. محمد میرزا به هنگامجلوس چهل و هفت سال داشت «تولد 938 ق / 1531 م» و به سبب «ضعف بینایى» که از بیمارىآبله در سالهاى کودکى بدان دچار شده بود، تقریبا" در حد نابینایى کامل بود. در زمانپدرش یکچند عنوان ولیعهد داشت، اما بعدها اسماعیل میرزا - شاه اسماعیل دوم - بهخاطر دلاورى و سلحشورى از او جلو افتاد. در آن ایام و بعد از حبس اسماعیل، عنوانولیعهدى او محفوظ ماند، اما شاه به آن نظر در وى نمى‏نگریست. در آخر عمر شاهطهماسب، حکومت فارس به او واگذار شد، اما به علت ضعف بینایى که داشت، در آن حکومتنیز وجودش منشأ اثرى نبود. با این حال چون بعد از آگهى از مرگ شاه اسماعیل دوم بهالزام امیران قزلباش در همان شیراز سلطنت خود را که هنوز بى آینده و نا استوار بوداعلام کرد «رمضان 985 ق / نوامبر 1577م» ، در پایان رفع اختلاف امرا به قزوین آمد وبه سلطنت نشست «شوال 985 ق / دسامبر 1577 م».

    سلطان محمدخدابندهبازیچه درباریان
    یازده سالى که این بنده خدا عنوان سلطنت و اورنگ فرمانروایى صفوى را یدکمى‏کشید، در حقیقت دوره تسلط امراى قزلباش بود و جمیع امور مملکت در دست آنها قرارداشت. در خاندان صفوى، هیچ پادشاهى حتى شاه سلطان حسین هم به اندازه او سست رأى وبازیچه اراده درباریان نبود. به خاطر بى حالى و سست رأیى او، دربار دچار طغیان وتمرد حکام و عرصه ستیزه جوییها و دسته بندیهاى امراى طوایف چون؛ شاملو، استاجلو ودیگران شد. بى حالى بیمار گونه او دست همسرشمهدعلیا خیرالنسا بیگم را که چون به خاندان امراى محلىمازندران منسوب بود، از داعیه قدرت طلبى خالى نبود، در کارها باز گذاشت. اما مداخله او درامور مملکت با طبیعت خشن و با غیرت بدوى گونه امراى قزلباش سازگارى نداشت؛ و تحملامر و نهى یک زن هر چند ملکه باشد، از حوصله طاقت و تربیت آنها خارج بود. یک چند اورا از مداخله در کارها بر حذر داشتند؛ سپس پنهانى به تهدید او پرداختند، اما مهدعلیا که ذاتا" قدرت طلب و استیلاگر بود، به تهدید آنها وقعى ننهاد و سرکردگانقزلباش را از خود رنجاند. عاقبت، عده‏اى از سران آنها متحد شدند، و خشمگین و مسلحبه دولتخانه ریختند؛ ملکه در پیش چشم پادشاه و شوهر که در یک لحظه از فرط ترس،ظاهرا" به کلى نابینا شده بود، را با وضعى فجیع و با خشونت بسیار هلاک کردند؛ حتىمادر پیر ملکه را نیز که در نزدیک دولتخانه سکونت داشت، به قتل آوردند «987 ق / 1579 م» و در این کار از هیچ اهانتى به حیثیت مرشد کامل و صوفى اعظم و مظهر الوهیتفروگذار نکردند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #20
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    فرمانروایی محمد خدابنده حکومتی بی ثبات محمد خدابنده که نمى‏توانستاعتراض کند از ترس سکوت کرد و حتى تسلیم به اراده قاتلان، این جسارت بى سابقه راتأیید نمود. وزیرش میرزاسلیماناعتمادالدوله را هم چندى بعد ازفتنه‏اى که در خراسان بر ضد شاه در گرفت، بى هیچ اعتراضى به دست یاغیان سپرد کهبلافاصله به وسیله آنها کشته شد «991 ق / 1583 م»، و این بنده خدا در هیچ یک از اینفتنه ها، از بیم نوکران جان نثار جانسپار خویش، دم بر نیاورد. ولیعهدش حمزه میرزاکه بر خلاف پدر رشید و شجاع و با کفایت بود، براى خاتمه دادن به این بى نظمى‏و بىرسمیها به کوشش برخاست، اما بى حالى پدر که نام سلطنت و عنوان مرشد کامل به اواختصاص داشت، برقرارى هیچ گونه نظم و ثباتى را اجازه نمى‏داد. پسر دیگرش عباس را کهطفلى خردسال بود و حکومت خراسان به نام او بود، عده‏اى از امیران شاملو درهراتبه سلطنت برداشتند و از حکم خدابنده سرپیچیدند «989 ق / 1581 م» . به دنبال منازعات طولانى در 991 ق / 1583 م قرار بر آنشد که حکومت خراسان براى عباس میرزا بماند؛ عراق به حمزه میرزا تعلق داشته باشد وعنوان سلطنت از آن خدابنده باشد؛ بدینگونه اختلافات قزلباش، قلمرو صفوى را معروضنوعى تجزیه ساخت، هر چند این هم موجب رضایت واقع نشد و اختلافات دوام یافت.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/