صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 54

موضوع: تنهاترین تنها

  1. #11
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    دیروز به دیدنم آمده بودی با یک دسته گل سرخ و نگاهی مهربان
    همان نگاهی که یک عمر آرزویش را داشتم و تو از من دریغ می کردی
    گریه کردی و گفتی دلم برایت تنگ شده و من فقط نگاهت کردم
    .
    .
    .
    .
    .
    وقتی رفتی، اشک هایت سنگ قبرم را خیس کرده بود.
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  2. #12
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    ببین خدا چه شومه بختم تو راه عشق چه سیابختم
    اونی که من براش می مردم بسته در رو به روی قلبم
    بی وفایی دیدم از تنها یارم کاش می مردم نمی دیدم
    ببین دارم می سوزم از جفایی که در حقم کردی
    خدا جوابتو بده جواب خوبیامو بده هر چه کردی سرت بیاره
    زندگیمو تباه کردی خوشیامو فنا کردی تو کردی سرت میاره
    به عشق ِ تو چها کردم غرورمو رها کردم وجودمو فنا کردم
    وفا کردم ولی از تو جفاتو دیدم
    ببین دارم می سوزم از جفایی که در حقم کردی
    خدا جای حق نشسته از تو و بدیت دلم شکسته روزگار سرت میاره
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  3. #13
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    56
    تشکر تشکر کرده 
    128
    تشکر تشکر شده 
    191
    تشکر شده در
    88 پست
    قدرت امتیاز دهی
    23
    Array

    پیش فرض

    سلام محمد امیدوارم مشکلت حل شده باشه

  4. #14
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط c0x نمایش پست ها
    سلام محمد امیدوارم مشکلت حل شده باشه
    سلام داداش
    از متنهایی که تو این پست دارم میذارم معلومه ....
    برام دعا کنید ...
    شاد و پیروز باشید
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  5. #15
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    هر روز دل تنگ تر از دیروز
    نظاره می کنم طلوع و غروب خورشید را
    شاید غروب دل من بار دیگر طلوع یابد
    و اگر نیاید
    خود را به غروب تن خواهم سپرد ...
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  6. #16
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    تو سرنوشت من نبود جز غم و دل شکستگی
    عمری گذشت و از تنم هنوز نرفته خستگی
    از دست روز و روزگار خسته و دلگیر شدم
    تا چشم به هم گذاشتم، دیدم عجب پیر شدم

    تو گیر و دار عاشقی وقتی که سرخورده شدم
    منم با برگای خزون ریختم و پژمرده شدم

    خوشبختی با پرنده ها پر زد و رفت تو آسمون
    اون قده دور شد که از اون نه نام می موند و نه نشون

    تو کش و قوس روزگار ازاین دیار به اون دیار

    به هر کجا که پام می رفت، از اونجا رفته بود بهار

    از بازی های زندگی غبار غم به روم نشست

    هر وقت دیدم امیدی نیست، دلم گرفت، قلبم شکست
    تو لحظه های انتظار دلهره بیداد می کرد
    گوش فلک نمی شنید دل هر چه فریاد می کرد.
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  7. #17
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    هنگام دیدن کسی که عاشق او هستید تپش قلب شما زیاد شده و هیجان زده خواهید شد،
    اما هنگامی که کسی را می بینید که دوستش دارید احساس سرور و شادی می کنید.
    2 هنگامی که عاشق هستید زمستان در نظر شما بهار است،
    ولی هنگامی که کسی را دوست دارید زمستان فقط فصلی زیباست.

    3 وقتی به کسی که عاشقش هستید نگاه می کنید خجالت می کشید،
    ولی هنگامی که به کسی که دوستش دارید نگاه می کنید لبخند می زنید.

    4 وقتی در کنار معشوقه ی خود هستید نمی توانید هر آن چه را در ذهن دارید بیان کنید،
    ولی در مورد کسی که دوستش دارید شما توانایی این کار را دارید.

    5 در مواجهه با کسی که عاشقش هستید خجالت می کشید و یا حتی دست و پای خود را گم
    می کنید،
    اما در مورد فردی که دوستش دارید راحت تر بوده و توانایی ابراز وجود خواهید داشت.

    6 شما نمی توانید به چشمان کسی که دوستش دارید مستقیم و طولانی نگاه کنید ( زل بزنید )،
    اما می توانید در حالی که لبخندی بر لب دارید مدت ها به چشمان فردی که دوستش دارید نگاه کنید.

    7 وقتی معشوقه ی شما گریه می کند شما نیز گریه خواهید کرد،
    ولی در مورد کسی که دوستش دارید سعی بر آرام کردن او می کنید.

    8 احساس عاشق بودن و در ک آن از طریق نگاه و دیدن است،
    ولی درک دوست داشتن بیشتر از طریق شنوایی است ( از طریق ابراز علاقه به صورت کلامی ).

    9 شما می توانید یک رابطه ی دوستی را پایان دهید،
    اما هرگز نمی توانید چشمان خود را بر احساس عاشق بودن ببندید
    چرا که حتی اگر این کار را بکنید در قلب شما و برای همیشه باقی خواهد ماند.
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  8. #18
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم
    صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو
    به زیر انداختی و لبخند زدی...

    وقتی که 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم
    سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتی
    انگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی...
    وقتی که 25 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم
    صبحانه مو آماده کردی وبرام آوردی
    .پیشونیم رو بوسیدی و
    گفتی بهتره عجله کنی داره دیرت می شه...
    وقتی 30 سالت شد و من بهت گفتم دوستت دارم
    بهم گفتی اگه راستی راستی دوستم داری
    بعد از کارت زود بیا خونه...
    وقتی 40 ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت دارم
    تو داشتی میز شام رو تمیز می کردی و گفتی باشه عزیزم
    ولی الان وقت اینه که بری
    تو درسها به بچه مون کمک کنی...
    وقتی که 50 سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم
    تو همونجور که بافتنی می بافتی
    بهم نگاه کردی و خندیدی...
    وقتی 60 سالت شد بهت گفتم که چقدر دوستت دارم و تو به من لبخند زدی...
    وقتی که 70 ساله شدی و من بهت گفتم دوستت دارم
    در حالی که روی صندلی راحتیمون نشسته بودیم
    من نامه های عاشقانه ات رو که 50 سال پیش برای من نوشته بودی رو می خوندم و دستامون تو دست هم بود
    وقتی که 80 سالت شد
    این تو بودی که گفتی که من رو دوست داری
    نتونستم چیزی بگم
    فقط اشک در چشمام جمع شد...
    اون روز بهترین روز زندگی من بود
    چون تو هم گفتی که منو دوست داری...04
    به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری
    و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی
    چون زمانی که از دستش بدی
    مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی
    اون دیگر صدایت را نخواهد شنید
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  9. #19
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم
    صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو
    به زیر انداختی و لبخند زدی...

    وقتی که 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم
    سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتی
    انگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی...
    وقتی که 25 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم
    صبحانه مو آماده کردی وبرام آوردی
    .پیشونیم رو بوسیدی و
    گفتی بهتره عجله کنی داره دیرت می شه...
    وقتی 30 سالت شد و من بهت گفتم دوستت دارم
    بهم گفتی اگه راستی راستی دوستم داری
    بعد از کارت زود بیا خونه...
    وقتی 40 ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت دارم
    تو داشتی میز شام رو تمیز می کردی و گفتی باشه عزیزم
    ولی الان وقت اینه که بری
    تو درسها به بچه مون کمک کنی...
    وقتی که 50 سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم
    تو همونجور که بافتنی می بافتی
    بهم نگاه کردی و خندیدی...
    وقتی 60 سالت شد بهت گفتم که چقدر دوستت دارم و تو به من لبخند زدی...
    وقتی که 70 ساله شدی و من بهت گفتم دوستت دارم
    در حالی که روی صندلی راحتیمون نشسته بودیم
    من نامه های عاشقانه ات رو که 50 سال پیش برای من نوشته بودی رو می خوندم و دستامون تو دست هم بود
    وقتی که 80 سالت شد
    این تو بودی که گفتی که من رو دوست داری
    نتونستم چیزی بگم
    فقط اشک در چشمام جمع شد...
    اون روز بهترین روز زندگی من بود
    چون تو هم گفتی که منو دوست داری...04
    به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری
    و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی
    چون زمانی که از دستش بدی
    مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی
    اون دیگر صدایت را نخواهد شنید
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  10. #20
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    ای زندگی من خسته ام تا کی سکوت تا کی اسیر
    ای مرگ تلخ این دست من دستم بگیر دستم بگیر
    در سینه ام محض خدا دیگر بمیر

    ای لحظه ها من از شما سرخورده ام ترکم کنید
    ای روز و شب من آدمی دل مرده ام ترکم کنید
    من تا گلو در حسرتم افسرده ام ترکم کنید
    از وحشت فردای خود آزرده ام ترکم کمید

    ای اشک دگر آروم بریز بر گونه ی بیمار من
    لذت ببر ای غم تو هم از این همه آزار من
    در لحظه ی بیداد غم کی می شود غمخوار من

    ای لحظه ی پایان من این امشب و فردا نکن
    درد بزرگِ بودنم را ای زمان حاشا نکن
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/