دیروز به دیدنم آمده بودی با یک دسته گل سرخ و نگاهی مهربان
همان نگاهی که یک عمر آرزویش را داشتم و تو از من دریغ می کردی
گریه کردی و گفتی دلم برایت تنگ شده و من فقط نگاهت کردم
.
.
.
.
.
وقتی رفتی، اشک هایت سنگ قبرم را خیس کرده بود.
دیروز به دیدنم آمده بودی با یک دسته گل سرخ و نگاهی مهربان
همان نگاهی که یک عمر آرزویش را داشتم و تو از من دریغ می کردی
گریه کردی و گفتی دلم برایت تنگ شده و من فقط نگاهت کردم
.
.
.
.
.
وقتی رفتی، اشک هایت سنگ قبرم را خیس کرده بود.
زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران
ببین خدا چه شومه بختم تو راه عشق چه سیابختم
اونی که من براش می مردم بسته در رو به روی قلبم
بی وفایی دیدم از تنها یارم کاش می مردم نمی دیدم
ببین دارم می سوزم از جفایی که در حقم کردی
خدا جوابتو بده جواب خوبیامو بده هر چه کردی سرت بیاره
زندگیمو تباه کردی خوشیامو فنا کردی تو کردی سرت میاره
به عشق ِ تو چها کردم غرورمو رها کردم وجودمو فنا کردم
وفا کردم ولی از تو جفاتو دیدم
ببین دارم می سوزم از جفایی که در حقم کردی
خدا جای حق نشسته از تو و بدیت دلم شکسته روزگار سرت میاره
زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران
سلام محمد امیدوارم مشکلت حل شده باشه
زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران
هر روز دل تنگ تر از دیروز
نظاره می کنم طلوع و غروب خورشید را
شاید غروب دل من بار دیگر طلوع یابد
و اگر نیاید
خود را به غروب تن خواهم سپرد ...
زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران
تو سرنوشت من نبود جز غم و دل شکستگی
عمری گذشت و از تنم هنوز نرفته خستگی
از دست روز و روزگار خسته و دلگیر شدم
تا چشم به هم گذاشتم، دیدم عجب پیر شدم
تو گیر و دار عاشقی وقتی که سرخورده شدم
منم با برگای خزون ریختم و پژمرده شدم
خوشبختی با پرنده ها پر زد و رفت تو آسمون
اون قده دور شد که از اون نه نام می موند و نه نشون
تو کش و قوس روزگار ازاین دیار به اون دیار
به هر کجا که پام می رفت، از اونجا رفته بود بهار
از بازی های زندگی غبار غم به روم نشست
هر وقت دیدم امیدی نیست، دلم گرفت، قلبم شکست
تو لحظه های انتظار دلهره بیداد می کرد
گوش فلک نمی شنید دل هر چه فریاد می کرد.
زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران
هنگام دیدن کسی که عاشق او هستید تپش قلب شما زیاد شده و هیجان زده خواهید شد،
اما هنگامی که کسی را می بینید که دوستش دارید احساس سرور و شادی می کنید. 2 هنگامی که عاشق هستید زمستان در نظر شما بهار است،
ولی هنگامی که کسی را دوست دارید زمستان فقط فصلی زیباست.
3 وقتی به کسی که عاشقش هستید نگاه می کنید خجالت می کشید،
ولی هنگامی که به کسی که دوستش دارید نگاه می کنید لبخند می زنید.
4 وقتی در کنار معشوقه ی خود هستید نمی توانید هر آن چه را در ذهن دارید بیان کنید،
ولی در مورد کسی که دوستش دارید شما توانایی این کار را دارید.
5 در مواجهه با کسی که عاشقش هستید خجالت می کشید و یا حتی دست و پای خود را گم
می کنید،
اما در مورد فردی که دوستش دارید راحت تر بوده و توانایی ابراز وجود خواهید داشت.
6 شما نمی توانید به چشمان کسی که دوستش دارید مستقیم و طولانی نگاه کنید ( زل بزنید )،
اما می توانید در حالی که لبخندی بر لب دارید مدت ها به چشمان فردی که دوستش دارید نگاه کنید.
7 وقتی معشوقه ی شما گریه می کند شما نیز گریه خواهید کرد،
ولی در مورد کسی که دوستش دارید سعی بر آرام کردن او می کنید.
8 احساس عاشق بودن و در ک آن از طریق نگاه و دیدن است،
ولی درک دوست داشتن بیشتر از طریق شنوایی است ( از طریق ابراز علاقه به صورت کلامی ).
9 شما می توانید یک رابطه ی دوستی را پایان دهید،
اما هرگز نمی توانید چشمان خود را بر احساس عاشق بودن ببندید
چرا که حتی اگر این کار را بکنید در قلب شما و برای همیشه باقی خواهد ماند.
زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران
وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارمصورتت از شرم قرمز شد و سرت روبه زیر انداختی و لبخند زدی...
وقتی که 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارمسرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتیانگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی...وقتی که 25 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارمصبحانه مو آماده کردی وبرام آوردی
.پیشونیم رو بوسیدی و
گفتی بهتره عجله کنی داره دیرت می شه...وقتی 30 سالت شد و من بهت گفتم دوستت دارمبهم گفتی اگه راستی راستی دوستم داریبعد از کارت زود بیا خونه...وقتی 40 ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت دارمتو داشتی میز شام رو تمیز می کردی و گفتی باشه عزیزمولی الان وقت اینه که بریتو درسها به بچه مون کمک کنی...وقتی که 50 سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارمتو همونجور که بافتنی می بافتیبهم نگاه کردی و خندیدی...وقتی 60 سالت شد بهت گفتم که چقدر دوستت دارم و تو به من لبخند زدی...وقتی که 70 ساله شدی و من بهت گفتم دوستت دارمدر حالی که روی صندلی راحتیمون نشسته بودیممن نامه های عاشقانه ات رو که 50 سال پیش برای من نوشته بودی رو می خوندم و دستامون تو دست هم بودوقتی که 80 سالت شداین تو بودی که گفتی که من رو دوست دارینتونستم چیزی بگمفقط اشک در چشمام جمع شد...اون روز بهترین روز زندگی من بودچون تو هم گفتی که منو دوست داری...به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری
و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی
چون زمانی که از دستش بدی
مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی
اون دیگر صدایت را نخواهد شنید
زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران
وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارمصورتت از شرم قرمز شد و سرت روبه زیر انداختی و لبخند زدی...
وقتی که 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارمسرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتیانگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی...وقتی که 25 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارمصبحانه مو آماده کردی وبرام آوردی
.پیشونیم رو بوسیدی و
گفتی بهتره عجله کنی داره دیرت می شه...وقتی 30 سالت شد و من بهت گفتم دوستت دارمبهم گفتی اگه راستی راستی دوستم داریبعد از کارت زود بیا خونه...وقتی 40 ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت دارمتو داشتی میز شام رو تمیز می کردی و گفتی باشه عزیزمولی الان وقت اینه که بریتو درسها به بچه مون کمک کنی...وقتی که 50 سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارمتو همونجور که بافتنی می بافتیبهم نگاه کردی و خندیدی...وقتی 60 سالت شد بهت گفتم که چقدر دوستت دارم و تو به من لبخند زدی...وقتی که 70 ساله شدی و من بهت گفتم دوستت دارمدر حالی که روی صندلی راحتیمون نشسته بودیممن نامه های عاشقانه ات رو که 50 سال پیش برای من نوشته بودی رو می خوندم و دستامون تو دست هم بودوقتی که 80 سالت شداین تو بودی که گفتی که من رو دوست دارینتونستم چیزی بگمفقط اشک در چشمام جمع شد...اون روز بهترین روز زندگی من بودچون تو هم گفتی که منو دوست داری...به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری
و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی
چون زمانی که از دستش بدی
مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی
اون دیگر صدایت را نخواهد شنید
زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران
ای زندگی من خسته ام تا کی سکوت تا کی اسیر
ای مرگ تلخ این دست من دستم بگیر دستم بگیر
در سینه ام محض خدا دیگر بمیر
ای لحظه ها من از شما سرخورده ام ترکم کنید
ای روز و شب من آدمی دل مرده ام ترکم کنید
من تا گلو در حسرتم افسرده ام ترکم کنید
از وحشت فردای خود آزرده ام ترکم کمید
ای اشک دگر آروم بریز بر گونه ی بیمار من
لذت ببر ای غم تو هم از این همه آزار من
در لحظه ی بیداد غم کی می شود غمخوار من
ای لحظه ی پایان من این امشب و فردا نکن
درد بزرگِ بودنم را ای زمان حاشا نکن
زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)