صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 58

موضوع: *^*خاطرات و حكايتها - جلد پنجم *^*

  1. #11
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    2057398jhl6f0a9fa2057398jhl6f0a9fa
    نمايشنامه ى ايوب پيامبر يك برداشت صحيح
    چند شب پيش از اين ، نمايشنامه يى را در اين جا نمايش دادند - ايوب پيامبر(13) كه خيلى خيلى خوب بود؛ كار يكى از همين آقايان رفقاى شما - آقاى سلحشور - بود. در اين فيلمهاى فارسى ، با اين كار هنرپيشه هاى خنوبى داريم و چند نفر هنر پيشه واقعا خيلى خوب داريم كه از لحاظ بازى خيلى قويند - اين چند نفرى كه معروف هستند اما بعضى از فيلمنامه ها بى ارزشند ! واقعا آدم تعجب مى كند كه اين فيلمنامه نويس ، چه طور نشسته اين فيلمنامه به اين چرندى را سر هم كرده است ! امسال در ايام نروز سريالى (14) را نشان مى داند كه ما هم هر شب متاءسفانه نشستيم تماشا كرديم ! دايما انتظار داشتم كه اين سريال به جايى برسد؛ تا اين كه شب آخر تمام شد و به جايى هم نرسيد و مابور بور شديم ! با اين كه چند نفر هنرپيشه ى خيلى خوب در آن بازى مى كردند، انصافا هم خوب بازى مى كردند و فضا سازيهاى خوبى هم داشت ، اما يك فيلمنامهى چرند چرند و خالى خالى داشت ، كه اصلا اول تا آخرى يك ذره خوب نبود، مطابق با واقع نبود، غلط بود، دروغ بود، و بعد هم بى معنى و بى مزه تمام شد !
    ژاپنيها بر مى دارند از زندگى معمولى و شخصى يك نفر، يك موضوع براى فيليم درست مى كنند، كه مطابق با واقع است . اصلا علت جاذبه فيلمهاى ژاپنى هم اين است . البته هنرپيشه هاى خوبى دارند، اما علت جاذبه اين است كه درست مطابق با واقع است . اين سريال سالهاى دور از خانه كه نشان مى دادند، كه همه را جذب كرد، حتى امام را - حاج احمد آقا مى گفت كه امام مرت اين سريال را نگاه مى كردند - علتش چيست ؟ چون زندگى يى كه آن شخص در فيلم دارد، و آن كارى كه او دارد مى كند - علتش چيست ؟ چون زندگى يى كه آن شخص در فيلم دارد، و آن كارى كه او دارد مى كند، درست مطابق با واقع است ؛ يعنى همانى است كه واقيعت دارد. اصلا هنرمند اين است ؛ بايد واقعيت را عكسبرگردان كند و به آدم نشان بدهد؛ حتى آن مقدارى كه آدم نمى بيند، برجسته كند، واقعيت را با همه ى ريزه كاريهايش جلا بدهد و جلوى چشم آدم بگذارد، آن سريالى كه اشاره كردم ، اين طور نبود؛ آن سحر ماه رمضانش ، آن افطار ماه رمضانش ، آن مجلس روضه اش ؛ آخر هم بى معنى و بى مزه و بى واقعيت ! واقعا جامعه ما اين است ؟ ! اصلا هيچ چيز سرشان نمى شود !
    در چنين فضايى ، من نمايشنامه اى ايوب پيامبررا واقعا يك برداشت صحيح متين بى اشكالى از يك بار به آن مهمى ديدم . آدم اگر بخواهد زندگى يك پيامبر را نشان بدهد. كار آسانى نيست ؛ آن وقت اين آقاى سلحشور اين قدر قشنگ اين نقش را بازى كرده بود. اول اين نمايش اين طور است كه كروبيان ملا اعلى دارند مدح آن مثال ملكوتى و به اصلاح قالب مثالى ايوب را مى كنند ما آدم وقتى نگاه مى كرد، خيال مى كرد كه واقعا خود ايوب پيامبر آن جا ايستاده است . بعد از نمايش گفتم : من كه آخوندم و اين همه در زندگى پيامبران مطالعه كرده ام ، بعد از اين نمايش تو، معرفت و ارادتم به حضرت ايوب بيشتر شد ! و اين خاصيت هنر است كه دانسته هاى ذهنى را به صورت ملموس در اختيار آدم مى گذارد. شماها چنين هنرهاى بحمدالله غزير و پر مايه در اختيارتان هست ؛ بايد كار كنيد، بايد زياد كار كنيد، بايد بنويسيد، بايد قصه بنويسيد،بايد نمايشنامه بنويسيد، بايد اجرا كنيد، اين ، آن كارى است كه الان وجود دارد.
    (15)


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #12
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    2057398jhl6f0a9fa2057398jhl6f0a9fa
    در تشكيلات آينده تو را استاندار سيستان و بلوچستان مى كنم بشرطى كه اين زمينها رامثل ريكه پوت بكنى !!
    از اين يك ميليون و ششصد هزار كيلومتر مربع زمينى كه در كشور ما وجود دارد. به احتمال زياد بخش عمده اش قابل كشت است . ما هنوز استفاده از آب كوير را تجربه نكرده ايم . كسى نمى تواند بگويد كه در كوير امكان كشت نيست . مثلا بلوچستان يك قلم است . بلوچستان از لحاط مساحت ، بعد از خراسان دومين استان كشور است . صور عمومى هم اين است كه بلوچستان يك منطقه خشك و بى آب و علف است ؛ و حال آن كه منطقه خشك و بى آب و علفى نيست . البته بى علف است ، اما بى آب نيست . در بلوچستان ، آبهاى نزديك به سطح زمين بسيار است و قاعدتا اگر چاههاى عميق بزنند، ممكن است آبهاى تحت الارضى خيلى زيادى هم داشته باشد، كه من از آن اطلاعى ندارم ؛ اما آن كه من اطلاع دارم ، آن جا آبهاى نزديك به سطح زمين فراوان است ، يعنى مثلا در مناطقى يك متر، و در مناطقى سه متر كه زمين را بكنند، آب فراوانى پيدا خواهد شد.
    من يادم نمى رود كه در خاش يك وقت بالاى سرچاقى رفتيم ؛ آب آن چاه واقعا مثل يك رودخانه عظيم مى جوشيد. سه متر كنده بودند و با موتور آب مى كشيدند؛ يك رودخانه راه انداخته بود. در منطقه ى ايرانشهر هم كه ما رفتم ، اين طور بود. متاءسفانه كار لازم در آن جا نشده است البته خيلى كار شده است ؛ چه دستگاههاى رسمى دولت ، چه جهاد سازندگى ، و چه گروههاى كوچكى كه اول انقلاب خود ما در جريانش بوديم ، مى رفتند و كار مى كند؛ من كارهاى آنها را منكر نيستم و مى دانم كه خيلى كار انجام شده ؛ اما آن كارى كه بايد بشود، نشده است .
    من فراموش نمى كنم وقتى كه ايرانشهر بودم ، يك بار با لباس بلوچى با ماشين به طور قاچاق از ايرانشهر به زاهدان مى رفتم ، تا مسافرى را كه از خانواده ى ما به زاهدان آمده بود، بياورم . من به طور قاچاق تردد مى كردم ؛ زيرا مجاز نبودم كه اين راه را بروم يك تبعيدى ديگر هم از اهل نقد پهلوى من سوار بود؛ او را هم با خود مى بردم . وقتى كه مى رفتم ، من در راه همين طور به اين دشتهاى افتاده و بدون استفاده نگاه مى كردم . مى دانيد كه آن منطقه ، يك مقدار كوهستانى و يك مقدار هم دشتهاى بازى است كه كمتر دشتى به آن خوبى هست ؛ دشتهاى صاف و مسطح كه واقعا براى زراعت خيلى خيلى مناسب و مساعد است . اين دشتها پر از بوته هاى علف است ؛ يعنى كاملا حاكى از وجود رطوبت در زمينهاست كه بوته هاى علف زيادى را ايجاد كرده است . در آن وقتها با اين كه واقعا هيچ اميد نقدى هم در دل نداشتم ، اما در عين حال همين طورى در حال تبعيد، به شوخى - كه در آن ايام از اين شوخيها با دوستان و رفقا مى كرديم - به همراهم گفتم : ان شاء الله در تشكيلات آينده ، تو را استاندار بلوچستان مى كنيم ؛ به شرط اين كه اين زمينها را مثل ريكه پوت بكنى ! ريكه پوت باغى در نزديك ايرانشهر است كه يك وقت ايتالياييها - حدود سى ، چهل سال قبل از اين - آمدند آن جا را سرسبز كردند؛ كه وقتى انسان وارد ريكه پوت مى وشد، خيال مى كند مازندران است . واقعا ريكه پوت مثل مازندران است . درخت اكاليپتوس آن جا بيست متر ارتفاع دارد ما هميشه اكاليپتوس ‍ را دو متر، سه متر چهار متر ديده بوديم ؛ اما در آن جا اين درخت بيست متر ارتفاع داشت ! آن منطقه از لحاظ عظمت استعداد، چيز عجيبى است . يا مثلا در آن جا گوجه فرهنگى به قدر يك گرمك يا طالبى مى روييد ! البته چون نمى توانستند استحصال كنند، آن دور مى ريختند. يك مقدارش را آب مى گرفت ، و يك مقدار ديگر را بزور به ماها و به دوست و آشناها و به مردم شيعه ى آن جا مى داند؛ غالبش را هم دور مى رختند. يا مثلا پيازهاى محصول آن جا را براى ما مى آوردند، كه به قدر يك طالبى بود؛ مبالغه نيست ! غرض ، من به همراهم گفتم كه وقتى استاندار اين منطقه شدى ، بايد اين جا را مثل ريكه پوت بكنى ؛ و اين مى شود. متاءسفانه او كه البته توان اين كارها را نداشت - بلكه آن استانداردهايى هم كه بعد از تشكيلات جديد گذاشتيم ، واقعا هيچكدام نتوانستند يك ريكه پوت ديگر را در آن جاها درست كنند.

    2057398jhl6f0a9fa2057398jhl6f0a9fa


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #13
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    بلوچستان مى تواند مثل جيرفت باشد
    مى خواهم عرض بكنم كه مساءله ى زمين با اين كارها حل نمى شود. حالا شما قدمى برداشته ايد، كه البته قدم بسيار مهمى است - قدم اول بود؛ قدم باارزشى است - اما اين ، عاقبت آنچه كه ما در جمهورى اسلامى انتظار داريم نيست . ما بايستى يك بلوچستان به آن عظمت را، به يك باغستان تبديل كنيم ؛ يعنى بلوچستان مى تواند مثل جيرفت باشد. آقايان هركدام به جيرفت رفته باشند. مى دانند كه شهر جيرفت تماما يك باغ بزرگ است . همه شهرى ، از اولى كه انسان وارد مى شود، مثل اين كه وارد باغى شده است . منطقه ى بلوچستان مى تواند آن طور بشود. بايد اين كارها بشود؛ و اين نخواهد شد، مگر اينكه زمين در دست مردم به اين زمينى دل ببندند و بفهمند كه زمين متعلق به آنهاست ؛ بايستى آن را آباد كنند و زندگى خود و ديگران را از اين زمين اداره نمايند.
    تصاحب غيرقانونى زمينها
    در اين نزديكى تهران كه صبحها گاهى من به آن ارتفاعات مى روم ، به نقطه يى رسيدم ؛ با كمال تعجب ديدم افرادى آمده اند كوهى را علامتگذارى كرده اند از يك نفر محلى كه همراه ما بود، پرسيدم اينها چيست ؟ گفت : صاحب باغى كه باغش تا : جاهاست - آن آيينها را نشان داد و گفت باغش تا آن جاست - ديده است كه كسى به كسى نيست ، اين جا را علامتگذارى كرده و مال خودش به حساب آورده است ! نبايد اين طورى بشود. البته گفتيم كه آن را دنبال كنند و ببينند او كيست و چيست . اين يك مورد بود كه ما به چشم خودمان ديديم . (16)
    شوق آن زمان و كار اين زمان !
    يادم مى آيد اوايل انقلاب ، قبل از اين كه مجلس شوراى اسلامى تشكيل بشود. هفته يى يك بار در دانشگاه براى اين جوانان صحبت مى كردم و به سؤ الات آنان پاسخ مى دادم . آن جا گفتم كه الحمدالله تا يكى ، دو ماه ديگر كار شوراى انقلاب تمام مى شود و مجلس شوراى اسلامى تشكيل مى گردد و ما هم سراغ كارهايمان مى رويم و ان شاء الله يك درس نهج البلاغه و يك درس قرآن و كلاسهاى ديگر براى شما مى گذاريم . در آن زمان شوق ما اين بود، الان هم همين است ؛ اما غافل از انى كه آن كارى كه اسنان مى تواند در يك صحنه ى اجتماعى بكند، به هيچ وجه كمتر از كار درس قرآن براى پانصد نفر دانشجو نيست . ما واقعا اين را عادت نكرده ايم كه خيال كنيم كه حالا اين كار هم اهميت آن كار را دارد. (17)


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #14
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    اول بار در سال 42 به كرمان آمدم
    همان طور كه جناب آقاى جعفرى (18) اشاره كردند، من كم و بيش با روحانيون و وضع روحانيت كرمان آشنا هستم و سفرهاى متعددى كه در سالهاى پيش از انقلاب به كرمان آمدم در ذهن من همواره از فصول شيرين و روشن خاطرات گذشته است . اول بار در سال 42 به كرمان آمدم ؛ كه بحبوحه ى مبارزات بود، و مدرسه ى معصوميه مركز مبارزات بوئد. در آن جا يك روز هم مرحوم آيت الله صالحى كرمانى (19) (رحمة الله عليه ) كه در آن وقت محور روحانيت كرمان بودند - آمدند و من ايشان را هم از نزديك ديم و با وضع روحانيت كرمان و با آقايان آشنا شدم . من بعضى از آقايان حاضر در جلسه را از آن وضع كرمان و اجتماعات مردم و حضور صميمانه ى روحانيون را در آن جا ديم ، و برادران عزيزى كه در جلسه تشريف دراند، تاءثيرشان در روحيات مردم ، انسشان با مردم ، و كار كرمان را بخوبى مشاهده كردم . انشا الله كه اين روال حسن همواره در آن شهر تابناك و روشن و پر صفاى مادى و معنوى باقى باشد و خداوند گذشتگان را رحمت كند و شما آقايان عزيز را حفظ فرمايد. (20)


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #15
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    تاريخ هزار ساله روحانيت شيعه
    آنچه براى ما روحانيون مهم است ، اين است كه جايگاه خودمان را در روند انقلاب پيدا كنيم . به نظر من هنر روحانيت در طول تاريخ اين بوده كه جاى خودش را پيدا كرده است ؛ بخصوص آقايان جوان و برادران پر نشاط بايد براى آيندها به اين نكته توجه كنند. اين بينش ، افق ديد روحانيت را مشخص مى كند.

    هزار سال است كه روحانيت شيعه به صورت يك صنف و يك قشر باقى است . از اين هزار سال ، حدود چهارصد سالش دوران عدم تقيه است - كه شكور، كشور شيعه ؛ و روحانيت هم روحانيت شيعه بود - اما ششصد سال از اين هزار سال ، دورانى است كه روحانيت در تقيه ، در خفا، در فرار و در حبس زندگى كرده است . اين تاريخ هزارساله دو دوران كاملا متمايز از هم را گذرانده است .
    همين علامه حلى (21) با اين عظمت را كه شما مى بينيد، يا محقق (22) يا شيخ طوسى (23) با آن علو مقام - كه از لحاظ علمى ، در بين همه علماى شيعه از اول تا امروز، نظيرش واقعا نيامده است - اينها در نهايت شدت زندگى كردند. خانه و كتابخانه شيخ طوسى را به بغداد آتش زدند؛ مردى كه سالهاى متمادى در بغداد مسند تدريس داشت ، آواره كردند؛ به نجف پناه آورد و بعد از آن ، سالها در نجف زندگى كرد كه نجف حوزه شد؛ والا حوزه ى شيعه به خاطر وجود شيخ مفيد (24) و سيد مرتضى (25) و شيخ طوسى ، در بغداد بود؛ بعد ايشان را كه آواره كردند، به نجف آمد و در آن جا بساط تدريس و علم را گستراند.
    اين سلسله اى علماى بزرگى كه شما قبل از صفويه مى شناسيد - شهيدين (26) محقق كركى (27) ديگران و ديگران - در آن دروان زندگى كردند. آن دوران ، دوران اختناق و شدت بود. آنان در آن دوران توانستند خودشان را حفظ كنند؛ يعنى جاى خودشان را پيدا كردند. جايشان كجاست ؟ جايشان در كنار مردم مظلوم شيعه . آنان مى توانستند براى خودشان ، حسابى جدا از حساب مردم باز كنند؛ اما هيچ وقت اين كار را نكردند؛ در كنار مردم باقى ماندند. بعد ناگهان تحولى انجام گرفت و صفويه روى كار آمدند و علما آزاد شدند؛ يعنى علماى شيعه در فضاى واسعى قرار گرفتند.


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #16
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    2057398jhl6f0a9fa2057398jhl6f0a9fa
    روحانيت همواره در خدمت دين و مردم بوده است
    شما ملاحظه كنيد، در ميان علماى دوران صفويه ، شيخ ‌السلام هست ، عالم عروف مورد توجه شاه هست ، ميرداماد (28) هست ، شيخ بهايى (29) هست ، ملامحمد باقر سبزوارى (30) هست . همه ى آنان شيخ الاسلام ها و علماى بزرگ و مورد توجه دربارها بودند؛ اما زندگى آنان را كه نگاه مى كنيد، مى بينديد مثل يك عالم غير وابسته ى به دستگاهها زندگى مى كردند؛ يعنى درست در كنار مردم ، با مردم در خدمت مردم و يك مردم ؛ اين چيزى خيلى عجيبى است . يا مثلا مجلسى (31) كه شيخ ‌الاسلام بزرگ اصفهان بوده و آنان داستگاه با عظمت را داشته ، يك روحانى بوده كه مردم به او مراجعه مى كردند و مساءله مى پرسيدند؛ همين كارهايى كه امروز روحانيون در طول اين مدت مى كرده اند. بعد هم وقتى كه دوران ارتباط با سلاطين پايان گرفت (در آن اوايل ، چون سلاطين صفويه به علما احتياج داشتند، به آنها روى مى آوردند و به طرفشان مى رفتند؛ لذا يك مقدار ارتباط داشتند) شما مى بيندى كه علما سلسله ى جداگانه اى شدند كه باز در خدمت دين ، در خدمت معارف و در خدمت مردم بودند و هيچ كس نتوانست از آنان سوء استفاده كنند. اين را با روحانيت بقيه فرق اسلامى - فرق گوناگون سنى ، فرق اباضيه و زيديه و امثال اينها، كه به آن معنا سنى هم نيستند؛ بعضى خوارجند - مقايسه كنيد؛ هيچكدام از آنها اين خصوصيت شيعه و علماى اماميه (رضوان الله عليهم ) را نداشتند. به نظر من ، اين موهبت الهى است ؛ يعنى ناشى از يك عقل الهى است كه خداى متعال به آنان الهام كرد و آن جايگاه را پيدا كردند.
    روحانيت بايد در موضع حراست و دفاع از نظام قارار بگيرد
    من نمى خواستم به تفصيل در اين باره صحبت بكنم ؛ منظور اشاره يى بر وضع كنونى بود. البته اين موضعى كه امروز پيش آمده - يعنى دين وفقه حاكم شده است - در طول تاريخ اسلام سابقه ندارد. اين چيزى است كه جز در دوره ى حكومت اسلامى بعد از صدر اسلام - همان چند سال معدود - ديگر وجود نداشته است . اين وضع را نمى شود با وضع زمان صفويه مقايسه كرد؛ آنها يك مشت كودتاچى و قلمدرهايى بودند كه سركار آمدند و تصادفا شيعه بودند؛ مثل قاجاريه كه در اين كشور حاكم بودند. صفويه با قاجاريه ، از لحاظ محتواى كار و سلطنت و بقيه ى شرايط حكومت ، تفاوتى كه نداشته است ؛ فقط وابستگى شيعى داشتند.
    من مى خواهم اين را عرض بكنم كه امروز مساءله چيز ديگرى است . امروز موضع روحانيت چه بايد باشد و كجا بگيرد؟ حقيقت اين است كه امروز در جهات مختلف ، روحانيت بايد در موضع حراست و دفاع از نظام قرار بگيرد؛ اين را هرگز نبايد فراموش كرد. امروز هيچ عاملى نبايد بتواند روحانيت شيعه را از دفاع از نظام جمهورى اسلامى منفك كند. هر شرايطى كه پيش بيايد، اين گونه است .
    (32)


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #17
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    نقش حياتى حوزه هاى علميه
    مطلب اول درباره ى نقش حوزه هاى علميه است . در جامعه ى ما - چه در گذشته ، چه حال و چه در آينده - درباره ى اين نقش بايد خيلى مطالعه و تدبر بشود. از مجموعه ى روحانيت ، بخصوص ‍ حوزه ى علميه را انتخاب كرديم ؛ چون اين جا مزرع علماى دين و پرورشگاه نهالهخاى بالنده ى فقاهت در آينده است . اين حوزه ها در طول زمان تواسته اند اولا دين را حفظ و تبيين كنند - كه اگر زحمات حوزه هاى علميه از آغاز تا امروز نمى بود، يقينا از دين و حقايق دينى چيزى باقى نمى ماند، بقاى دين مديون تلاش علمى حوزه هاست - ثانيا توانسته اند روحيه ى دينى مردم را تقويت كنند. از اين حوزه ها بوده است كه علما و مبلغانى برخاستند و در ميان مردم تبليغ دين كردند و روحيه ى دينى را در مردم تقويت نمودند و همچنين توانستند فكر جامعه را هدايت كنند، از هزار سال پيش تا امروز - يعنى بعد از دوران حديث و متن گرايى ، و از اول دوران استدلال - اين حوزه هاى علميه بودند كه توانستند فكر دينى مردم را هدايت كنند و به آنها روحيه ى دينى بدهند و دين را حفظ نمايند.
    در طول زمان ، در مسائل سياسى هم اين حوزه ها تاءثير گذاشتند، و ما اين را در تاريخ گذشته ى خودمان هم ديده ايم ، مثل دوران علامه حلى
    (33) (رضوان الله عليه ) كه مدرسه ى سيار داشت و طلاب راحتى با خود در شهرها و بلاد گوناگون حركت مى داد؛ و قبل از آن در زمان شيخ طوسى (34) و شاگردان آن بزرگوار، كه در آفاق دنياى اسلام پخش مى شدند - چه در طرف شرق ، چه در طرف غرب ؛ مثل شهرهاى شام و طرابلس و مصر و ديگر مناطق - و يا در زمان سيد مرتضى (35)؛ و چه در زمانهاى نزديك به زمان ما، مثل دوران قبل از شيخ انصارى (36)، زمان مرحوم كاشف الغطاء (37)، كه حوزه هاى علميه آن وقت در وضع تحولات جارى زندگى مؤ ثر بودند؛ و بعد شاگردان شيخ انصارى - مثل مرحوم ميرزاى شيرازى (38) و بعد آخوند خراسانى (39) و ديگرانى كه نقش آنها را در قضاياى قبل از مشروطيت و در خود قضيه ى مشروطيت و بعد از آن تا زمان ما همه مى دانند (يعنى بايد گفت همه هم نمى دانند. متاءسفانه اين جزو مباحث كم تحقيق شده و كم كار ماست ؛ بايد همه بدانند. اينها چيزهاى دانسته شده و شناخته شده و ثبت و ظبط شده يى است )، و چه همه بدانند، اينها چيزهاى دانسته شده و شناخته شده و ثبت و ظبط شده يى است .)؛ و چه در زمان ما، كه تحرك ملت و تحقق انقلاب اسلامى و حدوث جامعه اى با پايه هايى اسلامى ، به وسيله ى حوزه هاى علميه انجام گرفت ، استاد حوزه ى علميه بود كه پيشگاهنگ بود. طلاب و فضلاى حوزه ى علميه بودند؟ در سراسر كشور، سربازان آن فرمانده و آن رهبر بودند. كارى انجام گرفت كه در طول تاريخ اسلام ، از بعد از انقلاب تا امروز هم كه حضور طلاب و حوزه هاى علميه در مراحل مختلف انقلاب تا امروز هم كه حضور طلاب و حوزه هاى علميه در مراحل مختلف انقلاب واضح است .
    پس ، حوزه ى علميه از جهات مختلف براى جامعه يك نقش حياتى دارد و - همانطور كه عرض كرديم - اين بايد مورد تدبر قرار بگيرد؛ يعنى كسانى روى اين فكر كنند، تحقيق كنند، مواد لازم را جمع آورى كنند و در اين زمينه فكر نو ارائه نمايند.
    (40)


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #18
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    خانها، پدر مردم را درمى آورند !
    در زمان رژيم شاهنشاهى - چه دوران منحوس پهلوى ، چه دوران محوس قاجار در آن منطقه خيلى ستم شده است . شايد شماها بدانيد كه هنوز هم در گوشه و كنار بلوچستان ، به فارسها گجر مى گويند. گچر، يعنى قاجارت قجر؛ مثل اين كه ما مى گوييم مغول . علتش خاطره اى تلخى است كه آنان از دوران قاجاريه دارند؛ از بس به آنان در آن دوران ستم شد.
    در دوران منحوس پهلوى هم وضع بهتر از دوران قاجاريه نبود. سياست رژيم پهلوى در بلوچستان اين بود كه خوانين را به خودشان جذب كنند و از خوانين امنيت منطقه را بخواهند؛ مثل تيولدارهاى زمان قديم ، كه شاه يك كشور كسى را به منطقه يى مى فرستاد و مثلا مى گفت خراسان در تيول تو؛ ما مى خواهيم خراسان را از كشور جدا نكنند؛ مالياتى هم هر سال با هدايا براى ما بفرست ؛ ديگر هر كار مى كنى ؛ با خودت ! او هم به آن جا مى رفت ؛ اگر قرار بود كه مثلا ده كرور بفرستد، سى كرور يا پنجاه كرور از مدرم در مى آورد ! حالا چگونه در مى آورد، آن مربوط به خودش بود. كشتارها، ظلمها، بى عدالتيها، ناحق كردن حقها ضايع كردن ضعفها و رشد دادن گردن كلفتها، به دولت مركزى ربطى نداشت !
    در زمان پهلوى ، سيستان و بلوچستان اين وضعيت را داشت . در آن جا خوانينى از قبايل مختلف ريگى و مباركى و نارويى و شش زهى بودند؛ همين زهى هاى فراوان كه شنيده ايد و هست . رئيس قبيله در مقابل استاندار مسؤ ول بود؛ و اگر خوب عمل مى كرد، پاداش او هم وكالت مجلس بود؛ يك دوره بيايد وكيل مجلس بشود و سور و سات استاندار و دستگاه دولتى هم فراهم باشد. !
    دستگاه كارى به كار امنيت منطقه نداشت . وقتى كه من در آن جا بودم ، بين همين ايرانشهر و چابهار، به اصطلاح حافظ امنيت اين مناطق ، دلاورهاى آن رژيم بودند. دلاورها چه كسانى بودند؟ يك چند نفر بلوچ فقير محروم مظلوم بدبختى كه به آنها چوبدستى يا تفنگ برنو داده بودند و گفته بودند كه شما در اين جاده مواظب باشيد. آنها مواظب بدند؛ حالا مواظب چه چيزى ، آن هم خيلى روشن نيست ؛ طبيعتا طبق معيارهاى خود آنها عمل مى كردند.
    آن خان پدر آن مردم را در مى آورد. من در بلوچستان وضعيتى را ديدم كه حقيقتا قابل توصيف نيست ؛ يعنى اگر كسى توصيف كند، شما باور نخواهيد كرد؛ يعنى اين قدر با حالا فاصله دارد. يك عده در آن جا از همه جهت در نهايت راحتى و آسايش زندگى مى كردند؛ در ايرانشهر، مثل اعيان تهران زندگى مى كردند ! در فنوج و اسپكه و آن دور دستهايى كه پاى آدمهاى معمولى به آن جا نمى رسيد، اينها در وضعيت اشرافى زندگى مى كردند در همان شهرها مردمى بودند كه اوليات زندگى برايشان وجود نداشت ؛ يعنى فقر به معناى تلخ و سياه ، ساءله ى آن وقت در آن جا بود، نه جاده اى ، نه آبى ، نه برقى ، نه در تابستان وسيله ى خنك كننده يى . مردم آن جا وطر محروم شدند.
    مردم هم راه زندگى را فهميده بودند. هر كسى مى خواست زندگى كند، بايد منفذى به آن خان مى يافت . آخوند هم اگر مى خواست زندگى كند، بايستى خودش را به خان وصل مى كرد؛ لذا خيلى از روحانيون آن جا هم به خوانين متصل شده بودند، با آنها ارتباط داشتند، با آنها ماءنوس بودند و زندگيشان يك طورى مى گذشت . اين وضعيت بلوچستان بود. مردم در آن جا اين گونه رنج كشيدند.
    (41)


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #19
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    در ملاقات با من ، خوانين اميدى پيدا نكردند
    جمهورى اسلامى در آن جا (بلوچستان ) پيام آور يك عطيه بزرگ بود، و آن اين كه طبقه ى ستمگر - خونين - حذف شدند؛ هر چه هم آمدند و تلاش كردند، نشد، من خودم در سال 58 به بلوچستان رفتم ؛ همه ى انى خوانين درجه ى يك بلوچستان به ايرانشهر آمدند و با من ملاقات كردند، تا شايد بتوانند تقرب و تحبيبى پيدا كنند. من سياست جمهورى اسلامى را براى آنان روشن كردم . خوانين اميدى پيدا نكردند. البته كسانى بودند كه اين سياست را قبول نداشتند. ما نمى خواستيم در آن جا سياست اعمال كنم ؛ ما مى خواستيم حقيقت را در آن جا اعمال كنيم . حقيقت اين بود كه مردمى بودند و بايد زير سايه ى جمهورى اسلامى را براى آنان روشن كردم . خونين اميدى پيدا نكردند. البته كسانى بودند كه اين سياست را قبول نداشتند. ما نمى خواستيم در آن جا سياست اعمال كنيم ؛ ما مى خواستيم حقيقت را در آن جا اعمال كنيم . حقيقت اين بود كه مردمى بودند و بايد زير سايه ى جمهورى اسلامى زندگى مى كردند؛ الان هم آن مردم هستند بحمدالله خوانين دستانش كنده شد؛ هر چند جمهورى اسلامى سختيهاى زيادى كشيد.
    شما كه حالا آن جا با روحانيون منطقه مواجه هستيد، بايد اولين نكته ى مورد نظرتان اين مطلب باشد كه مردم آن جا شهروند و موافقين ما هستند و ما مى خواهيم اينها در زير سايه ى جمهورى اسلامى ، خوب زندگى كنند. البته دفتر شما مسؤ ول آذوقه رساندن يا نفت رساندن به مردم و يا راه درست كردن نيست . اما اين هدف براى شما هم هست ؛ يعنى غايت مطلوب در آن منطقه اين است .
    هدف ما، حركت در خط صحيح جمهورى اسلامى
    ما وقتى كه مى خواهيم يك ايرانى را - به عنوان يك ايرانى - به حقوق حقه ى خودش برسانيم ، از او سؤ ال نمى كنيم كه مذهب و يا حتى دين تو چيست ؛ نه ، مواطن ماست و از حقوق همشهرى گرى با ما دارد استفاده مى كند و در اين مملكت زندگى مى كند؛ چيزى بايد بپردازد، كارى بايد بكند و حقوق هم دارد؛ حق امنيت ، حق زندگى ، حق كار، حق تلاش ، حق تحصيل و فرهنگ دارد.
    بنابراين ، آن جا مساءله ى مذهب ، مساءله ى اول نيست كه ما بگوييم مذهب چيست ؛ نه ، ما مى خواهيم آن روحانى كه در آن جا هستند، در خط صحيح جمهورى اسلامى حركت بكنند؛ اين هدف است . خط صحيح جمهورى اسلامى چيست ؟ اداره و هدايت صحيح مردم ، به رشد رساندن و به تكامل الهى رساندن ؛ تا آن حدى كه خداى متعال مقدوراتش را در اختيار ما گذاشته و ما مى توانيم انجام بدهيم ؛ اين مقصود اصلى است ؛ لذا بايستى با آقايان با اين ديد روبرو شد.
    البته كسانى كه اينجا مى آيند، از جناب آقاى ربانى و دفتر ايشان تشكر مى كنند. علماى اهل سنت ، آقايان مولويها، كسانى كه اين جا مى آيند، مى بينم احساس كرده اند كه اين برايشان خوب است و اين دفتر در حقيقت مدافع حقوق و حيثيات آنهاست .
    امروز انگيزه براى ايجاد نابرابرى زياد است
    امروز انگيزه براى ايجاد نابرابرى زياد است ، كه از خارج بيايند و اين برادرى را به نابرابرى تبديل كنند. همه با هم برادرند؛ انما المؤ منون اخوه . (42) خيليها انگيزه دارند كه به مناطقى از ايران - از جمله بلوچستان - بيايند و نابرابرى ايجاد كنند. شما بايستى مراقب اين توطئه ها باشيد و آن آقايان را هم مراقب اين توطئه ها بكنيد. مواظب باشند كه تحت تاءثير تبليغات و تلفينات و توطئه هاى دشمن قرار نگيرند؛ اين ، آن اصل قضيه است .
    بسيارى از مردم آنجا، از لحاظ پوشش فرهنگى و مذهبى و دينى ، واقعا محرومند. بايستى تا آن جا كه مى توانيد، تلاش بكنيد، تا ان شاءالله در آينده با جزوات ، با نوشته اى ، با سخنرانى ، با وادار كردن بعضى از مولويهاى خوش بيان و خوش نيت و خوب - كه خيلى از آنان به حمدالله خوش نيت و خوب هستند - اين خلاء را پر كنيد و اين پوشش را برقرار نماييد؛ چه در مناطق شيعه نشين ، مثل زابل يا بعضى از مناطق بلوچستان ، و چه در مناطق سنتى نشين بلوچستان ، فرقى نمى كند، شما موظفيد كه براى هر دوى اينها به فكر باشيد.
    آنچه را كه انجام مى دهيد، حسنه به حساب بياوريد، واقعا حسنه است ؛ انا الا نضيع اجر من احسن عملا. (43) شما داريد احساس مى كنيد و حسنه ايجاد مى كنيد؛ و خداى متعال آن را ضايع نخواهد كرد. (44)


    در ملاقات با من ، خوانين اميدى پيدا نكردند
    جمهورى اسلامى در آن جا (بلوچستان ) پيام آور يك عطيه بزرگ بود، و آن اين كه طبقه ى ستمگر - خونين - حذف شدند؛ هر چه هم آمدند و تلاش كردند، نشد، من خودم در سال 58 به بلوچستان رفتم ؛ همه ى انى خوانين درجه ى يك بلوچستان به ايرانشهر آمدند و با من ملاقات كردند، تا شايد بتوانند تقرب و تحبيبى پيدا كنند. من سياست جمهورى اسلامى را براى آنان روشن كردم . خوانين اميدى پيدا نكردند. البته كسانى بودند كه اين سياست را قبول نداشتند. ما نمى خواستيم در آن جا سياست اعمال كنم ؛ ما مى خواستيم حقيقت را در آن جا اعمال كنيم . حقيقت اين بود كه مردمى بودند و بايد زير سايه ى جمهورى اسلامى را براى آنان روشن كردم . خونين اميدى پيدا نكردند. البته كسانى بودند كه اين سياست را قبول نداشتند. ما نمى خواستيم در آن جا سياست اعمال كنيم ؛ ما مى خواستيم حقيقت را در آن جا اعمال كنيم . حقيقت اين بود كه مردمى بودند و بايد زير سايه ى جمهورى اسلامى زندگى مى كردند؛ الان هم آن مردم هستند بحمدالله خوانين دستانش كنده شد؛ هر چند جمهورى اسلامى سختيهاى زيادى كشيد.
    شما كه حالا آن جا با روحانيون منطقه مواجه هستيد، بايد اولين نكته ى مورد نظرتان اين مطلب باشد كه مردم آن جا شهروند و موافقين ما هستند و ما مى خواهيم اينها در زير سايه ى جمهورى اسلامى ، خوب زندگى كنند. البته دفتر شما مسؤ ول آذوقه رساندن يا نفت رساندن به مردم و يا راه درست كردن نيست . اما اين هدف براى شما هم هست ؛ يعنى غايت مطلوب در آن منطقه اين است .
    هدف ما، حركت در خط صحيح جمهورى اسلامى
    ما وقتى كه مى خواهيم يك ايرانى را - به عنوان يك ايرانى - به حقوق حقه ى خودش برسانيم ، از او سؤ ال نمى كنيم كه مذهب و يا حتى دين تو چيست ؛ نه ، مواطن ماست و از حقوق همشهرى گرى با ما دارد استفاده مى كند و در اين مملكت زندگى مى كند؛ چيزى بايد بپردازد، كارى بايد بكند و حقوق هم دارد؛ حق امنيت ، حق زندگى ، حق كار، حق تلاش ، حق تحصيل و فرهنگ دارد.
    بنابراين ، آن جا مساءله ى مذهب ، مساءله ى اول نيست كه ما بگوييم مذهب چيست ؛ نه ، ما مى خواهيم آن روحانى كه در آن جا هستند، در خط صحيح جمهورى اسلامى حركت بكنند؛ اين هدف است . خط صحيح جمهورى اسلامى چيست ؟ اداره و هدايت صحيح مردم ، به رشد رساندن و به تكامل الهى رساندن ؛ تا آن حدى كه خداى متعال مقدوراتش را در اختيار ما گذاشته و ما مى توانيم انجام بدهيم ؛ اين مقصود اصلى است ؛ لذا بايستى با آقايان با اين ديد روبرو شد.
    البته كسانى كه اينجا مى آيند، از جناب آقاى ربانى و دفتر ايشان تشكر مى كنند. علماى اهل سنت ، آقايان مولويها، كسانى كه اين جا مى آيند، مى بينم احساس كرده اند كه اين برايشان خوب است و اين دفتر در حقيقت مدافع حقوق و حيثيات آنهاست .
    امروز انگيزه براى ايجاد نابرابرى زياد است
    امروز انگيزه براى ايجاد نابرابرى زياد است ، كه از خارج بيايند و اين برادرى را به نابرابرى تبديل كنند. همه با هم برادرند؛ انما المؤ منون اخوه . (42) خيليها انگيزه دارند كه به مناطقى از ايران - از جمله بلوچستان - بيايند و نابرابرى ايجاد كنند. شما بايستى مراقب اين توطئه ها باشيد و آن آقايان را هم مراقب اين توطئه ها بكنيد. مواظب باشند كه تحت تاءثير تبليغات و تلفينات و توطئه هاى دشمن قرار نگيرند؛ اين ، آن اصل قضيه است .
    بسيارى از مردم آنجا، از لحاظ پوشش فرهنگى و مذهبى و دينى ، واقعا محرومند. بايستى تا آن جا كه مى توانيد، تلاش بكنيد، تا ان شاءالله در آينده با جزوات ، با نوشته اى ، با سخنرانى ، با وادار كردن بعضى از مولويهاى خوش بيان و خوش نيت و خوب - كه خيلى از آنان به حمدالله خوش نيت و خوب هستند - اين خلاء را پر كنيد و اين پوشش را برقرار نماييد؛ چه در مناطق شيعه نشين ، مثل زابل يا بعضى از مناطق بلوچستان ، و چه در مناطق سنتى نشين بلوچستان ، فرقى نمى كند، شما موظفيد كه براى هر دوى اينها به فكر باشيد.
    آنچه را كه انجام مى دهيد، حسنه به حساب بياوريد، واقعا حسنه است ؛ انا الا نضيع اجر من احسن عملا. (43) شما داريد احساس مى كنيد و حسنه ايجاد مى كنيد؛ و خداى متعال آن را ضايع نخواهد كرد. (44)


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #20
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    آخوند مسيحى در ايران !!
    شما ببنيد در مناطقى از آفريقا و در دور دستها، كشيشهايى رفتند و سالها آن جا ماندند. براى چه ماندند؟ مسيحى كردن قبايل آفريقايى براى چه بود؟ كيست كه نداند آنها پيشاهنگان استعمار بودند رفتند مردم را مسيحى كنند، تا آن عنصر استعمارى بتواند به آن جا بيايد و كار خودش را انجام بدهد. كشيشها هم مى دانستند كه براى چه دارند كار مى كنند - اين طور نبود كه ندانند - اما ببيند براى خاطر همين هدف ، چه مصايبى را تحمل كردند؛ مصايبى را تحمل كردند؛ مصايبى كه اصلا با پول قابل جبران نيست ؛ مثلا يك نفر برود هفت سال در نقطه ى مجاور نقطه آدمخوارها زندگى بكند ! انسان اين چيزها را در كتابها مى خواند، در بعضى از گزارشها مى بيند، در بعضى از فيلمها و رمانها هم هست و من از اينها اطلاع دارم و مى دانم كه در اين سالهاى استعمار چه شده است .
    در همين كشور ما، يك نفر كشيش را از يك كشور اروپايى به اصفهان و مناطق ديگر كشور آوردند. سالهاى متمادى يك آخوند مسيحى دور از وطن در اين جا با سختى زندگى كرده و با سوء ظن مردم مواجه بوده است : اين كافر است ، اين نجس است . در دورانى كه مردم نسبت به اين گونه مسائل حساسيت بيشترى داشتند - دوران تعصبات ، دوران آن استحكام اعتقاد دينى مردم - به اين جا آمدند و زندگى كردند؛ به اميد اين كه بتوانند چهار نفر را مسيحى كنند، و همان كارى كه در آفريقا كردند - خيال باطل - بتوانند در اين جا هم بكنند. البته نتوانستند بكنند، اما سالها ماندند.
    تاريخچه ى قاجاريه را بخوانيد؛ مستشرقى
    (45) بوده كه سالها در ايران زندگى كرده و دو جلد كتاب (46) به عنوان تاريخ ايران نوشته است . او مدتهاى متمادى در منطقه ى جنوب خراسان و بيروجند و زابل و همين جاها زندگى كرده و كتاب خود را نوشته است . ببينيد او از كشيشهاى خودشان كه در اين جا بودند، چه چيزها نقل مى كند.
    راه دورى نرويم ؛ در همين منطقه بلوچستان كه شما الان هستيد، سالها قبل از شما، علما و طلاب و روحانيونى از مناطق سنى نشين به اين جا آمدند و در همين مساجد و در اين روستاها زندگى كردند و على المنقول - كه ظاهرا درست هم همين است - مردم شيعه ى آن جا را سنى كردند ! حالا ما نمى گوييم شما برويد مردم را شيعه كنيد. قصد ما از ايجاد اين دفتر، اين نيست كه ما برويم سنى بلوچستان را شيعه كنيم ؛ اصلا اين جزو مقاصد ما نيست ؛ حالا جزو نتايج باشد، آن بسته به اين است كه چه پيش بايد. ما اين كار را نمى خواهيم و به قصد آن نرفته ايم ؛ ما به قصد كار ديگرى رفته ايم : هدايت اسلامى مردم ، هدايت فكرى مردم ، استحكام بنيه ى انقلاب مردم . شما هر چه سختى بكشيد، براى خدا و در راه خداست . خداوند ان شاء الله از شما قبول كند، و قبول خواهد كرد و توفيقانى به شما خواهد داد.
    (47)


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/