حادثه نصف روزه ، منشاء بركات و حركات !
از اول تا آخر حادثه ى عاشورا، به يك معنا نصف روز بوده ؛ به يك معنا دو شبانه روز بوده ؛ به يك معنا هم هفت ، هشت روز بوده ؛ بيشتر از اين كه نبوده است ، از روزى كه امام حسين وارد كربلا شد، تا روزى كه از خاندان خود جدا گرديد، مگر چند روز بوده است ؟ از روز دوم تا يازدهم محرم ، هشت ، نه روز بوده ؛ خود آن حادثه هم كه نصف روز است . شما ببينيد اين نصف روز حادثه ، چه قدر در تاريخ ما بركت كرده و تا امروز هم زنده و الهامبخش است . اين حادثه فقط اين نيست كه آن را بخوانند و بگويند و مردم خوششان بيايد يا متاءثر عاطفى بشوند؛ نخير، منشاء بركات و حركت است . اين ، در انقلاب و جنگ و گذشته ى تاريخ ما محسوس بوده است . در تاريخ تشيع ، بلكه در تاريخ انقلابهاى ضد ظلم در اسلام - ولو از طرف غير شيعيان - حادثه ى كربلا به صورت درخشان و نمايان اثر بخش بوده ؛ شايد در غير محيط اسلامى هم اثر بخش بوده است . در تاريخ خود ما- يعنى در
اين هزار و سيصد، چهار صد سال - همان نصف روز حادثه اثر نكرده است . پس ، عجيب و بعيد نيست . ما اگر نخواهيم هشت سال جنگ خودمان را با آن هشت ، نه ساعت عاشوراى امام حسين مقايسه كنيم ، يا آن را خيلى درخشانتر بدانيم - كه واقعا هم همين است ؛ يعنى من هيچ حادثه يى را در تاريخ نمى شناسم كه با فداكارى آن نصف روز قابل مقايسه باشد؛ همه چيز كوچكتر از آن است - ليكن بالاخره طرحى از آن ، يا نمى از آن يم است . چرا ما فكر نكنيم كه در داخل جامعه ى ما، براى سالهاى متمادى مى تواند منشاء اثر باشد؟
هميشه اين نكته در ذهنم بوده كه حادثه ى كوچكى بود؛ اصلا قابل مقايسه با آن نيست . حادثه از يك ساعت يا دو ساعت به صورت شديد طلبه ها را در محيط مدرسه ى فيضيه كتك زدند و تهديد و اهانت كردند، و به صورت رقيقترش تقريبا در خيابانهاى اصلى قم آنها را زير فشار قرار دادند. تا آن جايى هم كه ما اطلاع داشتيم ، گمانم يكى ، دو نفر در آن حادثه كشته شدند و البته عده ى زيادترى هم مجروح گرديدند. بنابراين ، حادثه ابعاد خيلى زيادى نداشت ، امام توانست آن حادثه را براى به حركت در آوردن همه ى ملت ايران مورد استفاده قرار دهد. پانزده خرداد را كه امام به وجود نياورد- در اين روز امام در زندان بود- پانزده خرداد يك حادثه خود جوش بود. پانزده خرداد، محصول حركتى بود كه امام در دوم فروردين به وجود آورد. من در همان سال ، من در همان سال ، اين نكته را به امام عرض كردم . نزديك عيد سال 43 بود كه من از زندان آزاد شده بودم توانستم با تدبيرى با خدمت امام - كه آن وقت درخانه يى در قيطريه بودند- بروم . من در همان چند لحظه يى كه توانستم خدمت ايشان حرف بزنم ، همين مطلب را عرض كردم . گفتم نبودن شما در بيرون ، موجب شد كه پانزده خرداد با اين عظمت ، نتواند مورد استفاده قرار بگيرد. يعنى امثال ماها كه در بيرون بودند، نتوانستند عشرى از اعشار استفاده يى را كه امام از دوم فروردين كرد، از پانزده خرداد بكنند؛ در حالى كه پانزده خرداد كانون عظيمى بود.
بعد هم كه امام بيرون آمدند و تبعيد شدند، اشاره ها و حرفهاى ايشان در هشيار كردن و زنده كردن روحيه ى مبارزه در مردم و به خط آوردن جوانان ، پانزده خرداد را آن چنان منشاء بركت كرد كه در آن مدت مثلا يك سال يا هشت ، نه ماهى كه امام نبودند و اين حادثه با آن جوش و خروش اتفاق افتاده بود، هيچ كس نتوانسته بود از آن حادثه چنين استفاده يى بكند.
مى خواهم بگويم كه اين يك گنج است . آيا ما خواهيم توانست اين گنج را استخراج كنيم ، يا نه ؟ اين هنر ماست كه بتوانيم استخراج كنيم . امام سجاد توانست همان چند ساعت گنج عاشورا را استخراج كند. امام باقر و ائمه ى بعد از ايشان هم استخراج كردند و آن چنان اين چشمه ى جوشان را جارى نمودند كه هنوز هم جارى است و هميشه هم در زندگى مردم منشاء خير بوده ، هميشه بيدار كرده ، هميشه درس داده و ياد داده كه چه كار بايد كرد؛ الان هم همين طور است . الان هم هر كدام از ماهر جمله يى از عبارات امام حسين را كه برايمان مانده ، مى خوانيم ، به ياد مى آوريم و احساس مى كنيم كه روح تازه يى مى گيريم و حرف تازه يى مى فهميم .(19)
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)