صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 31

موضوع: llı. ۩✿۩.ıll ویژه نامه شهادت شمس الشموس آقا علی ابن موسی الرضا (ع) llı. ۩✿۩.ıll

  1. #11
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض


    چرا امام رضا علیه السلام ولایتعهدی مامون را پذیرفت ؟


    بحث امروز ما يك بحث تاريخى و از فروع مسائل مربوط به امامت و خلافت است و آن، مسأله به اصطلاح ولايتعهد حضرت رضا عليه السلام است كه مأمون ايشان را از مدينه به خراسان آن وقت(به مرو) آورد و به عنوان ولى عهد خودش منصوب كرد، و حتى همين كلمه«وليعهد» يا «ولى عهد» هم در همان مورد استعمال شده، يعنى اين تعبير تنها مربوط به امروز نيست، مربوط به همان وقت است، و من از چند سال پيش در فكر بودم كه ببينم اين كلمه از چه تاريخى پيدا شده، در صدر اسلام كه نبوده، يعنى اصلا موضوعش نبوده، لغتش هم استعمال نمى‏شده، اين كار كه خليفه وقت در زمان حيات خودش فردى را به عنوان جانشين معرفى كند و از مردم بيعت بگيرد.

    اول بار در زمان معاويه و براى يزيد انجام شد، ولى اين اسم را نداشت كه براى يزيد بيعت كنيد به عنوان«ولى عهد». در دوره‏هاى بعد هم يادم نيست‏[اين تعبير را]ديده باشم با اينكه به اين نكته توجه داشته‏ام. ولى در اينجا مى‏بينيم كه اين كلمه استعمال شده است و همواره هم تكرار مى‏ شود، و لهذا ما نيز به همين تعبير بيان مى‏كنيم چون اين تعبير مربوط به تاريخ است، تاريخ به همين تعبير گفته، ما هم قهرا به همين تعبير بايد بگوييم.

    نظير شبه ه‏اى كه در مسأله صلح امام حسن هست در اينجا هم هست با اينكه ظاهر امر اين است كه اينها دو عمل متناقض و متضاد است، زيرا امام حسن خلافت را رها كرد و به تعبير تاريخـيا به تعبير خود امامـتسليم امر كرد يعنى كار را وا گذاشت و رفت، و در اينجا قضيه بر عكس است، قضيه، وا گذارى نيست، تحويل گرفتن است به حسب ظاهر. ممكن است به نظر اشكال برسد كه پس ائمه چكار بكنند؟وقتى كه كار را وا گذار مى‏كنند مورد ايراد قرار مى‏گيرند، وقتى هم كه ديگران مى‏ خواهند وا گذار كنند و آنها مى ‏پذيرند باز مورد ايراد قرار مى‏ گيرند. پس ايراد در چيست؟

    ولى ايراد كنندگان وجهه نظرشان يك امرى است كه مى‏گويند مشترك است ميان هر دو، ميان آن وا گذار كردن به ديگران، و اين قبول كردن از ديگران در حالى كه دارند وا گذار مى‏كنند. مى ‏گويند در هر دو مورد نوعى سازش است، آن وا گذار كردن، نوعى سازش بود با خليفه وقت كه به طور قطع به ناحق خلافت را گرفته بود، و اين قبول كردن كه قبول كردن ولايتعهد است نيز بالاخره نوعى سازش است. كسانى كه ايراد مى ‏گيرند حرفشان اين است كه در آنجا امام حسن نبايد تسليم امر مى ‏كرد و به اين شكل سازش مى ‏نمود بلكه بايد مى‏جنگيد تا كشته مى‏شد، و در اينجا هم امام رضا نمى‏بايست مى‏پذيرفت و حتى اگر او را مجبور به پذيرفتن كرده باشند مى ‏بايست مقاومت مى‏كرد تا حدى كه كشته مى‏ شد. حال ما مسأله ولايتعهد را كه يك مسأله تاريخى مهمى است تجزيه و تحليل مى ‏كنيم تا مطلب روشن شود.

    اول بايد خود ماجرا را قطع نظر از مسأله حضرت رضا كه‏ چرا ولايتعهدى را قبول كرد و به چه شكل قبول كرد از نظر تاريخى بررسى كرد كه جريان چه بوده است.



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #12
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    نشسته ام به تمنای چشم هایت من
    بیا که سربگذارم به زیر پایت من

    شنیده ام که خودت در زمان پر زدنت
    بروی خاک رها گشت پیکر و بدنت

    هزار لاله روان شد ز گوشه دهنت
    غریب بودی و خون شد تمام پیرهنت

    ز سوز زهر اگرچه به خویش پیچیدی
    ولی زمان غــــــــروبت جواد را دیدی

    اگرچه جز پسرت کس نبود در بر تو؟
    ولی ندید تنت را به خاک خواهر تو

    به زیر سم ستوران نرفت پیکر تو
    اسیر پنجه سرنیزه ها نشد سرتو

    حسین گفتم و قلبت شکست آفا جان
    به دل غبار محرم نشست آقا جان
    محمد علی بیابانی


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #13
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    السّلام ای پــارۀ قــلب پیغمبر
    السّلام ای هشتمیـن حجـت داور
    ای امـام شیعیــان ای پنــاه عــاشقان

    زهـر مأمون شعله زد بر دل و جانت
    خون شد ای مولا چرا قلب سوزانت؟
    در عزایت ای رضا شد خراسان کربلا

    خواهـرت معصومــه شـد بیقـرار تو
    خــاتم پیغمبــران سوگـــوار تــو
    در عـزایت فاطمه دارد آه و زمزمــه

    ای بهشت جــان مــا تربت پاکت
    جــان بقربـان تـو و قلب صد چاکت
    کوی تو دارالشفاست قبله حاجات ماست

    از چــه پرپــر گشتــی ای لاله زهــرا
    شــد خــزان از داغ تــو گلشن طاها
    ما گــدایان توأیـم دیـده گریـان توأیم

    ای کــه فرزنــدت جـواد شد عزادارت
    از مدینـــه آمــــده بهـــر دیــدارت
    شد دلش خون در غمت کـرده بـر پـا ماتمت
    محمد نعیمی


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #14
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    پر زند مرغ دلم در حرمت همچو کبوتر
    به شهان ناز کنم تا که شوم سائل این در

    گل احمد گل زهرا پسر موسی جعفر
    چه شود گر که به من گوشة چشمی بنمایی

    تو غریب الغربایی، تو معین الضعفایی

    غم ناگفتة دل را تو شنیدی تو شنیدی
    تو به دست کرمت ناز گنه کار کشیدی

    «آمدم قبر تو بوسیدم و رفتم به امیدی
    که شب اول قبرم تو به دیدار من آیی»

    تو غریب الغربایی، تو معین الضعفایی

    جز تو نشنیده ام ای پادشه عالم امکان
    که شود پادشهی ضامن آهوی بیابان

    چه شود ای حرمت کعبة دل قبلة ایمان
    که مرا هم سر کویت بپذیری به گدایی

    تو غریب الغربایی، تو معین الضعفایی

    ای به چشم همه چون سیل روان اشک عزایت
    یابن زهرا چه کنم گر نکنم گریه برایت

    به چه جرمی جگرت پاره شد ای جان به فدایت
    تو که فرزند جگر پارة پیغمبر مایی

    تو غریب الغربایی، تو معین الضعفایی

    سینه می سوخت به هر محفلت ای یوسف زهرا
    چه ستم ها که نشد با دلت ای یوسف زهرا

    میزبان تو شده قاتلت ای یوسف زهرا
    جان عالم به فدایت این همه مظلوم چرایی

    تو غریب الغربایی، تو معین الضعفایی

    تو و آن حجرة در بسته و آن رنگ پریده
    به جگر شعله، به لب زمزمه چون مار گزیده

    دو عزادار تو معصومه و زهرای شهیده
    ای که از اّم و اَب و خواهر و فرزند جدایی

    تو غریب الغربایی، تو معین الضعفایی


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #15
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض


    اى غريبى كه ز جدّ و پدر خويش جدائى
    خفته در خاك خراسان ، تو غريب الغربائى

    چه ثنا گويمت ، اى داور هفتاد و دو ملّت
    كه ثنا خوانده خدايت ، تو چه محتاج ثنائى

    اين رواق تو و صحن و حَرَمَت ، همچو بهشت است
    روضه ات ، جنّت فردوس و مسمّى به رضائى

    آه ، از آن دم كه ز سوز جگر و حال پريشان
    ناله ات گشت بلند، آه تقى جان به كجائى

    اى شه يثرب و بطحا، تو غريبى به خراسان
    سرور جمله غريبان و معين الضّعفائى

    اغنيا مكّه روند و فقرا سوى تو آيند
    جان به قربان تو اى شاه كه حجّ فقرائى

    بيا كه مظهر آيات كبريا اينجاست
    بيا كه تربت سلطان دين ، رضا اينجاست

    بيا كه گلبن گلزار موسى جعفر
    بيا كه ميوه بستان مصطفى اينجاست

    بيا كه خسرو اقليم طوس ، شمس شموس
    بيا كه وارث ديهيم مرتضا اينجاست

    شهنشهى كه به چشمان ، غبار درگاهش
    كنند حُور و ملايك ، چو توتيا اينجاست

    اگر كليد در رحمت خدا جوئى
    بيا كليد در رحمت خدا اينجاست

    در مدينه علم و كمال و زهد و ادب
    در خزينه بخشايش و عطا اينجاست

    ز قبله گاه سلاطين بخواه حاجت خويش
    شهى كه حاجت مسكين كند روا اينجاست

    قدم ز صدق و ارادت در اين حرم بگذار
    كه مهد عصمت و ناموس كبريا اينجاست

    بيا كه منبع فيض و عنايت ازلى
    بيا كه مطلع و الشّمس و و الضّحى اينجاست

    امام ثامن و ضامن ، رضا كه بر حرمش
    نهاده اند شهان ، روى إ لتجا اينجاست

    به خضر كز پى آب بقاست سرگردان
    دهيد مژده كه سرچشمه بقا اينجاست


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #16
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    غریب شهر خراسان عزیز زهرایم
    رئوف همچو خدای رحیم و یکتایم

    به دستگیری سائل همیشه مشهورم
    منم که ضامن آهو میان صحرایم

    به هر کجا که صدا می کند مرا مسکین
    به غزبت دل خونم قسم که می آیم

    رضای فاطمه را از من غریب بجو
    که من کلید رضای علی و زهرایم

    به نام من به در آور لباس احرامت
    که من خود عاشق این جامه مصفایم

    اگر شرایط احرام تو شکسته شده
    مدار غصه به حکم تو خورده امضایم

    قبولی زحمات محرم و صفر است
    هر آن که ناله زند در عزای عظمایم

    منم غریب که جز من کسی غزیب نشد
    بجز جواد کسی بر دلم حبیب نشد


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #17
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    سوخت در آن حجره ز پا تا سرت
    خون جگر ریخت ز چشم ترت

    بر دل زارت، جگر زهر سوخت
    آب شد ای جان جهان، پیکرت

    مرد و زن و پیر و جوان، سوختند
    در پی تشییع تن اطهرت

    بر سر و بر سینۀ خود، می‌زدند
    زنان نوغان همه چون خواهرت

    پشت سر جنازه، انبوه خلق
    پیش روی جنازه‌ات، مادرت

    جسم شریف تو، اگر آب شد
    دگر نشد بریده از تن، سرت

    غریب بودی دم رفتن ولی
    بود یگانه پسرت در برت

    سنگ نزد کسی به پیشانیت
    خون سرت نریخت بر منظرت


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #18
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض


    چشم چون نوشـَد تو را
    عـشق بر رفع عطش،کوشد تو را
    آدمــی دانست در آخــــر رضای کیـستـــی؟!
    یـا که در مشهد فقط جوشد تو را،
    رنگ بفروشد تو را؟!

    خواندم از انسانی ات
    قصّه ی دریائی و بارانی ات
    ای امیـر ِ بی نهایت هشتمین در مـاورا!
    مانـده ام از آسمان گردانی ات
    سیر ِ آبادانی ات

    حُسن ربّ العالمین
    بــر خـداونـد ِ خداوندان قـرین
    زاهدان را درب نور و عارفانی را حضور
    اسوه ی مهر و محبّت بر زمین
    پس تویی ای راز دین!

    حیرتم افزون گشت
    جام دل در سوگ تو پرخون گشت
    کـورهـا آنـدم تـو را نشنـاختند و تـاختند
    زهـر تهدید از خطا بیـرون گشت
    دیده ها جیحون گشت

    باز می گریم به خود
    بی سر و ناساز می گریم به خود
    کاش اکنون چون تـو یار ِ مهــربانی داشتم
    بشنو! با آواز می گریـم بـه خود
    باز می گریم به خود

    ناله ها پَـر می کشند
    بر محبّت هایتان سر می کشند
    ناگهان قــربانی ِ طرز نگاهت می شونـد
    تا لبانم اشک را تــر می کشند
    عکس دلبر می کشند

    واژه ها حیران توست
    سطـرهـا زیبنده ی پیمان تـوست
    عـشق بادا نـا تمـام و عـاشقـی هــا مستـدام
    این«زلال»،آهوی سرگردان توست
    جاری چشمان توست


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #19
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    کار تو، همه مهر و وفا بود، رضا جان
    پاداش تو، کی زهر جفا بود، رضا جان

    آن لحظه که پرپر زدی و آه کشیدی
    معصومۀ مظلومه، کجا بود رضا جان

    بر دیدنت آمد چو جوادت ز مدینه
    سوز جگرش، یا ابتا بود رضا جان

    تنها نه جگر، شمع‌صفت شد بدنت آب
    کی قتل تو اینگونه روا بود، رضا جان

    تو ناله زدی، در وسط حجره و زهرا
    بالای سرت نوحه‌سرا بود رضا جان

    یک چشم تو در راه، به دیدار جوادت
    چشم دگرت کرب و بلا بود، رضا جان

    جان دادی و راحت شدی از زخم زبان‌ها
    این زهر، برای تو شفا بود رضا جان

    از آتش این زهر، تن و جان تو می‌سوخت
    اما به لبت، ذکر خدا بود رضا جان

    روزی که نبودیم در این عالم خاکی
    در سینۀ ما، سوز شما بود رضا جان

    از خویش مران «میثم» افتاده ز پا را
    عمری درِ این خانه گدا بود رضا جان


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #20
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    1 Untitled 46

    چشمه های خروشان تو را می شناسند

    موجهای پریشان تو را می شناسند

    پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی
    ریگهای بیابان تو را می شناسند

    نام تو رخصت رویش است و طراوت
    زین سبب برگ و باران تو را می شناسند

    از نشابور بر موجی از «لا» گذشتی
    ای که امواج طوفان تو را می شناسند

    اینک ای خوب فصل غریبی سر آمد
    چون تمام غریبان تو را می شناسند

    کاش من هم عبور تو را دیده بودم
    کوچه های خراسان تو را می شناسند


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/