صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 42

موضوع: تاريخ فرانسه از گذشته تا حال

  1. #11
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    فرانسه در ...
    فرانسه در قرون وسطی دورهٔ تاریخی سرزمینی است که تقریباً در جای سرزمین امروزی فرانسه بوده از سده ی ۵ میلادی، یا به صورت نمادین از زمان غسل تعمید کلوویس در سال ۴۹۶ تا میانهٔ سده ۱۵ ادامه داشت. مهمترین نشانههای قرون وسطی در فرانسه عبارتاند از:
    1.حملات وایکینگها و تکهتکه کردن امپراتوری کارولنژی توسط قدرتهای محلی،
    2.پیشرفت نظام اقتصادی فئودالی و نظام فئودالی ارباب رعیتی،
    3.رشد دودمان کاپتیها و درگیریهای آنها با نواحی رو به گسترش نرمنها و آنجوی،
    4.دورهٔ زایش هنری و ادبی از سده ۱۲ تا اوایل سده ۱۴،
    5.رشد دودمان والوا، بحران طولانی بین دودمانها ناشی از جنگ صد ساله و همهگیری فاجعهآمیز طاعون،
    6.گسترش ملت فرانسه در سده ۱۵ و ایجاد حس هویت فرانسوی.

    فرانسه در آغاز دوره مدرن به دورانی از تاریخ فرانسه گفته میشود که از سده ۱۵ (آغاز رنسانس فرانسوی) آغاز شد و تا پایان سده ۱۸ (انقلاب فرانسه) ادامه داشت.
    فرانسه در این دوران (با وجود تفاوتهای زیاد منطقهای) از یک نظام فئودالی تبدیل به کشوری با حکومت مرکزی شد. این حکومت بر سلطنت مطلقهای که پادشاهی را حقی از جانب خدا میدانست استوار بود و به صورت آشکاری از سوی کلیسا پشتیبانی میشد.

    فرانسه در سده نوزدهم میلادی را از سال ۱۷۸۹ تا ۱۹۱۴ (سده ۱۹ طولانی) فرض میکنند. این دوره بین دو رویداد بزرگ در تاریخ فرانسه و جهان که عبارتاند از انقلاب فرانسه و آغاز جنگ جهانی اول قرار دارد. از میان رویدادهای مهم این دوره میتوان به این موارد اشاره کرد: امپراتوری اول، دوره بازگشت تحت حاکمیت لویی هجدهم و شارل دهم (۱۸۳۰-۱۸۱۴)، سلطنت ژوئیه تحت حاکمیت لویی فیلیپ دورلئان (۱۸۴۸-۱۸۳۰)، جمهوری دوم (۱۸۵۲-۱۸۴۸)، امپراتوری دوم تحت حاکمیت ناپلئون سوم (۱۸۷۱-۱۸۵۲)، دهههای اول جمهوری سوم (۱۹۴۰-۱۸۷۱).
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  2. #12
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    فرانسه و فرانسوی در سده ۱۹ میلادی

    جغرافیا

    وسعت فرانسه در زمان انقلاب، تقریباً به اندازهٔ امروزیش گسترش پیدا کرده بود. این گسترش در سده نوزدهم با ضمیمهکردن دوکنشین ساووی و شهر نیس (ابتدا در زمان امپراتوری اول و سپس در سال ۱۸۶۰ به طور کامل) و چند قلمرو پاپی (مانند آوینیون) و چند سرزمین خارجی دیگر کامل شد. محدودهٔ سرزمین فرانسه در زمان امپراتوری و از طریق پیروزیهای نظامی ناپلئون بناپارت و سازماندهی مجدد اروپا بسیار وسعت پیدا کرد ولی این روند با تشکیل کنگرهٔ وین برعکس شد. فرانسه در سال ۱۸۳۰ به الجزایر یورش برد و این کشور واقع در آفریقای شمالی در سال ۱۸۴۸ به طور کامل به عنوان یکی از بخشهای فرانسه در آمده بود. شکست فرانسه در جنگ فرانسه و پروس در سال ۱۸۷۰ موجب از دست دادن استانهای آلزاس و بخشهایی از لورن شد. این استانهای از دست رفته در پایان جنگ جهانی اول بار دیگر به خاک فرانسه پیوستند.
    فرانسه در پایان سده نوزدهم میلادی، در کنار اشغال و ضمیمهسازی خاک الجزایر، برنامهٔ کلان امپریالیسم ماورابحری خود را آغاز کرد و با این کار در مسیر مستقیم منافع بریتانیا قرار گرفت. از میان مناطق مورد تعرض فرانسه میتوان به هندوچین فرانسه (کامبوج و ویتنام و لائوس امروزی) و آفریقا (بسیاری از مناطق شمال غربی و مرکز آفریقا) اشاره کرد.

    جمعیت

    سرزمین مادر فرانسه (بدون مستعمراتش) در فاصلهٔ بین سالهای ۱۷۹۵ تا ۱۸۶۶ پس از روسیه دومین کشور پرجمعیت اروپا و چهارمین کشور پرجمعیت جهان (پس از چین، هند و روسیه) به شمار میرفت؛ در فاصلهٔ بین ۱۸۶۶ تا ۱۹۱۱ سومین کشور اروپا پس از روسیه و آلمان بود؛ فرانسه بر خلاف دیگر کشورهای اروپا شاهد رشد جمعیت چشمگیری در میانهٔ سده ۱۹ تا اوایل سده ۲۰ نبود. جمعیت فرانسه را در سال ۱۷۸۹ به میزان ۲۸ میلیون نفر تخمین میزنند؛ این مقدار در سال ۱۸۵۰ به ۳۶ میلیون و در سال ۱۸۸۰ به ۳۹ میلیون نفر افزایش یافت.
    رشد جمعیت تا سال ۱۸۵۰ بیشتر در حومهٔ شهرها بود ولی روند اسکان در شهرها تحت حاکمیت امپراتوری دوم بسیار تند شد. روند صنعتیسازی فرانسه بر خلاف انگلستان بسیار دیر آغاز شد. جنگهای ناپلئونی روند صنعتیسازی فرانسه را در دههٔ ۱۸۳۰ به تأخیر انداخته بود و اقتصاد (صنعت آهن محدود، منابع توسعهنیافتهٔ زغال سنگ و جمعیت کلان روستایی) به اندازهٔ کافی پیشرفت نکرده بود تا بتواند هرگونه توسعهٔ صنعتی را نوید دهد. حمل و نقل ریلی فرانسه با دیرکرد زیاد در دههٔ ۱۸۳۰ آغاز به کار کرد و یک دهه طول کشید تا واقعاً پیشرفت کند.
    با وقوع انقلاب ۱۸۴۸، نیروی کار صنعتی روبه رشدی شروع به مشارکت بالا در سیاست فرانسه کرد ولی تمام امید آنها با آغاز امپراتوری دوم از بین رفت. از دست رفتن استانهای مهم آلزاس و لورن که جزو مناطق مهم تولید زغال سنگ، فولاد و شیشه بودند ضربهٔ دیگری به روند صنعتیسازی فرانسه وارد ساختند. جمعیت کارگران صنعتی از ۲۳٪ در سال ۱۸۷۰ به ۳۹٪ در سال ۱۹۱۴ رسید.
    با این حال فرانسه به صورت جامعهای به شدت روستایی ماند و همینطور هم وارد سده بیستم شد (بیش از ۴۰٪ جمعیت هنوز کشاورز مانده بودند).فرانسه در سده ۱۹، کشوری مهاجرپذیر بود که پناهندگان سیاسی اروپای شرقی (آلمان، لهستان، مجارستان، روسیه، یهودیان اشکنازی) و حوزهٔ مدیترانه (ایتالیا، اسپانیا، یهودیان سفاردی، یهودیان میزراهی شمال آفریقا) را به خود جذب میکرد.فرانسه اولین کشور در اروپا بود که جمعیت یهودیان را در طول انقلاب از زیر فشار آزاد کرد. در سال ۱۸۷۲ تعداد ۸۶،۰۰۰ نفر یهودی در فرانسه زندگی میکردند که این تعداد در سال ۱۹۴۵ به ۳۰۰،۰۰۰ نفر رسید.
    بسیاری از آنها جزو جامعهٔ فرانسه شده بودند (یا تلاش میکردند که بشوند). هر چندکه ماجرای دریفوس باعث میشد تا در بعضی طبقات جامعهٔ فرانسه عقاید ضدیهودی نمود بیشتری پیدا کند.با از دست رفتن استانهای آلزاس و لورن، ۵۰۰۰ پناهندهٔ فرانسوی از این مناطق در دهههای ۱۸۷۰ و ۱۸۸۰ به الجزایر پناهده شدند. در سال ۱۸۸۹، اروپاییهای غیر فرانسوی ساکن در الجزایر توانستند تابعیت فرانسوی بگیرند (عربها تا سال ۱۹۴۷ هیچگونه حق سیاسی نداشتند).
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  3. #13
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    زبان

    فرانسه از نظر زبانی بسیار از همگسیخته بود. در سال ۱۷۹۰ به احتمال زیاد ۵۰٪ جمعیت فرانسه قادر به سخن گفتن و نوشتن به زبان فرانسوی نبودند. نیمهٔ جنوبی کشور همچنان به یکی از زبانهای اوکسیتان (مانند پروانسال) سخن میگفتند و دیگر ساکنین هم به زبانهای برتون، کاتالان، باسکی، فلاندری، فرانکو پروانسال، آلساتی و کرسی سخن میگفتند. روستاییان شمال فرانسه به لهجههای محلی گونههای لانگ دوئیل سخن میگفتند.
    فرانسه بالاخره در پایان سدهٔ ۱۹ به اتحاد زبانی رسید که این در نتیجهٔ سیاستهای آموزشی ژول فری در طول حاکمیت جمهوری سوم فرانسه بود. جمعیت بیسواد این کشور از ۳۳٪ در سال ۱۸۷۰ به حدی کاهش یافت که در سال ۱۹۱۴ تقریباً همهٔ فرانسویها قادر به خواندن و درک زبان ملی بودند. هر چند که ۵۰٪ جمعیت هنوز میتوانستند زبانهای فرانسوی محلی را هم بفهمند و درک کنند. امروزه این مقدار به ۱۰٪ رسیده است.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  4. #14
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    فرانسه در ...
    فرانسه در دوران مدرن، فرانسه از سال ۱۹۱۴ تا کنون شامل رژیمهای سیاسی جمهوری سوم، رژیم ویشی، جمهوری چهارم، جمهوری پنجم و جنگهای جهانی اول و دوم میباشد.

    فرانسه و فرانسوی در سده ۲۰

    جغرافیا
    سرزمین فرانسه در سال ۱۹۱۴ با شکل امروزی خود تفاوت زیادی داشت: بسیاری از مناطق آلزاس و بخش شمال شرقی لورن در سال ۱۸۷۰ به خاک آلمان ضمیمه شده بودند و کشور الجزایر به عنوان یکی از استانهای فرانسه شناخته میشد. فرانسه آلزاس و لورن را در پایان جنگ جهانی اول به دست آورد ولی آلمانها در جنگ جهانی دوم بار دیگر این استانها را به دست آوردند.
    در سال ۱۹۴۵ اعتراضهای استقلالطلبانهٔ الجزایریها عمومیت یافت ولی فرانسه با وجود یک میلیون اروپایی در خاک الجزایر حاضر به اعطای استقلال این کشور نشد.
    جنگ خونینی که بین دو طرف در گرفت باعث بروز بحرانهای سیاسی و اجتماعی در فرانسه شد. الجزایر توانست در سال ۱۹۶۲ استقلال خود را به دست آورد و این واقعه باعث مهاجرت گستردهٔ اروپاییهای ساکن این مستعمره به فرانسه شد.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  5. #15
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    جمعیت

    فرانسه بر خلاف دیگر کشورهای اروپایی در اواخر سدهٔ ۱۹ و اوایل سدهٔ ۲۰ دارای رشد جمعیت زیادی نبود. این امر میتواند به خاطر تلفات زیاد فرانسه در جنگ جهانی اول و دوم باشد. تلفات فرانسه در جنگ جهانی اول ۴/۱ میلیون نفر تخمین زده میشود که تقریباً معادل ۱۰٪ نیروی کار مذکر جمعیت این کشور بود (به تلفات جنگ جهانی اول مراجعه کنید). میزان تلفات جنگ جهانی دوم فرانسه ۵۹۳،۰۰۰ نفر تخمین زده میشود که از این میان ۴۷۰،۰۰۰ نفر شهروند غیرنظامی بودند.
    این میزان کشته، چهار برابر کشتههای آمریکایی است. جمعیت ۳۹ میلیون نفری فرانسه در سال ۱۸۸۰ به ۴۰ میلیون نفر در سال ۱۹۴۵ رسید. فرانسه در سالهای پس از جنگ نرخ رشد بالایی داشت که این رشد با موج مهاجرت افزایش یافته و باعث شد تا جمعیت این کشور در سال ۱۹۶۸ به ۵۰ میلیون نفر برسد. در سال ۱۹۷۴ از سرعت رشد جمعیت فرانسه کاسته شد.فرانسه از سال ۱۹۹۰ در هر سال دارای نرخ رشد بیسابقهای بوده است.
    در سال ۲۰۰۴ نرخ رشد جمعیت این کشور ۶۸/۰٪ بوده که تقریباً به درجهٔ آمریکای شمالی میرسید. این کشور در سال ۲۰۰۴ شاهد بیشترین افزایش جمعیت از سال ۱۹۷۴ تا آن سال بود. هماکنون نرح رشد فرانسه نسبت به دیگر کشورهای اروپایی (به جز جمهوری ایرلند) بالاتر است. رشد جمعیت طبیعی فرانسه (بدون مهاجران) در سال ۲۰۰۳ مسئول اصلی افزایش رشد جمعیت طبیعی اروپا بود زیرا از ۲۱۶،۰۰۰ نفر افزایش جمعیت در کل اروپا، مقدار ۲۱۱،۰۰۰ نفر به فرانسه تعلق داشت و تنها ۵،۰۰۰ نفر افزایش در کل جمعیت اتحادیه اروپا ایجاد شده بود.
    امروزه فرانسه با جمعیت ۶۰ میلیونی (به علاوه ۳ میلیون نفر در سرزمینهای آن سوی دریا) سومین کشور پرجمعیت اروپا پس از روسیه و آلمان به شمار میرود.میزان مهاجرت در سدهٔ ۲۰ تفاوت زیادی با سدهٔ پیشین داشت. در دههٔ ۱۹۲۰ مهاجرتهای زیادی از ایتالیا و لهستان صورت گرفت؛ در دهههای ۱۹۳۰ تا ۱۹۵۰ مهاجران زیادی از اسپانیا و پرتغال به فرانسه رفتند. اما بزرگترین موجهای مهاجرت از دههٔ ۱۹۶۰ به این سو مربوط به مستعمرات سابق فرانسه میشد که این مهاجرتها از این شرحند: الجزایر (۱ میلیون)، مراکش (۵۷۰،۰۰۰)، تونس (۲۰۰،۰۰۰)، سنگال (۴۵،۰۰۰)، مالی (۴۰،۰۰۰)، کامبوج (۴۵،۰۰۰)، لائوس (۳۰،۰۰۰)، ویتنام (۳۵،۰۰۰). بسیاری از این مهاجرتها دلایل اقتصادی داشتند ولی مهاجران زیادی از بین آنها در فرانسه ماندند و توانستند پس از کسب تابعیت فرانسوی در جامعهٔ فرانسه پذیرفته شوند. با وجود آمارهای ضد و نقیض تخمین زده میشود که از جمعیت ۶۰ میلیون نفری که در فرانسه زندگی میکنند، ۴ میلیون نفر ریشهٔ خارجی داشته باشند.
    این مقدار افزایش جمعیت مهاجران باعث بروز بحرانهایی در فرانسه به ویژه بر سر موضوعات «پذیرفته شدن در جامعهٔ فرانسه» و «هویت فرانسوی» شده است. در سالهای اخیر، بحث اصلی بر سر جمعیت مسلمانان داخل فرانسه که ۷٪ جمعیت این کشور را تشکیل میدهند بوده است. قابل ذکر است که اسلام دومین دین بزرگ فرانسه از نظر تعداد معتقدان است.مهاجرت وسیع یهودیهای اروپای شرقی و آفریقای شمالی به فرانسه در سده ۱۹ آغاز شد.
    تخمین زده میشود که در سال ۱۸۷۲ تعداد ۸۶،۰۰۰ یهودی در فرانسه زندگی میکردند که این مقدار در سال ۱۹۴۵ به ۳۰۰،۰۰۰ نفر افزایش یافت. یهودیهای بسیاری در جامعهٔ فرانسه پذیرفته شدند (یا تلاش میکردند که پذیرفته شوند) ولی هر از چند گاهی ناسیونالیسم فرانسوی باعث بروز عقاید ضدیهودی میشد. همکاری رژیم ویشی با آدمسوزی نازیها (هولوکاست) باعث نابودی ۷۶،۰۰۰ یهودی فرانسوی شد (مقامات دولت ویشی به آن دسته از یهودیهایی که از دو یا چند نسل پیش در فرانسه زندگی میکردند و به عنوان شهروند فرانسوی پذیرفته شده بودند و همچنین در جنگ جهانی اول جنگیده بودند یا دارای مقامات مدیریتی مهمی در دولت بودند امتیازات ویژهای داد)، این آمار تنها پس از آلمان در مقام دوم قرار دارد، ولی جان بسیاری از یهودیها با اعمال قهرمانانه و سرپیچی اجرایی از شرکت در روند تبعید حفظ شد (سه چهارم جمعیت یهودیهای فرانسه نابود شدند که این میزان نسبت به همهٔ کشورهای اروپایی که تحت تأثیر آدمسوزی قرار گرفتهاند بیشتر است.
    فرانسه از دههٔ ۱۹۶۰ به این سو شاهد مهاجرت وسیع یهودیها از مناطق حوزهٔ مدیترانه و شمال آفریقا بوده است. جمعیت یهودیهای فرانسه هم اکنون به ۶۰۰،۰۰۰ نفر میرسد.در پایان سده نوزدهم تقریباً همهٔ فرانسویها برای امرار معاش وابسته به زمین بودند و این کشور همچنان تا جنگ جهانی دوم به عنوان کشوری روستامحور شناخته میشد (تقریباً ۲۵٪ جمعیت در سال ۱۹۵۰ در مزارع کار میکردند). اما پس از جنگ، هجوم به شهرها رشد بیسابقهای یافت: تنها ۴٪ از مردم در مزارع کار میکردند و امروزه ۷۳٪ مردم در شهرها زندگی میکنند. تا به حال پاریس با ۱/۲ میلیون نفر جمعیت توسط شهرهای لیل، لیون و مارسی دنبال شده است. بسیاری از این شهرنشینیهای در حومهٔ شهرها صورت گرفتهاند (به پروژههای خانهسازی سیمان و تیرآهنی در این مناطق «سیته» گفته میشود). مهاجرت افراد از کشورهای فقیر موجب شده تا از دههٔ ۱۹۶۰ بحرانهای تندروانه و طبقاتی در این مناطق مشاهده شود.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  6. #16
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    هویت فرانسوی

    سیاستهای آموزشی، اجتماعی و نظامی که جمهوری سوم در پیش گرفت، فرانسه را از کشوری روستایی تبدیل به ملت واحد فرانسه کرد. تا سال ۱۹۱۴ بسیاری از فرانسویها قادر به خواندن زبان فرانسوی شده و بسیاری از زبانهای محلی کنار زده شدند؛ نقش کلیسای کاتولیک تا حد زیادی تعدیل شد؛ حس هویت و افتخار فرانسوی علناً تدریس میشد؛ سیاست ضدروحانیت جمهوری سوم تأثیر زیادی روی عادات مذهبی فرانسویها گذاشت: یکی از تحقیقهای انجامشده دربارهٔ شهر لیموژ که وضعیت دینی این شهر در سال ۱۸۹۹ را با سال ۱۹۱۴ مقایسه میکرد نشان داد که غسل تعمید از ۹۸٪ به ۶۰٪ کاهش یافته و ازدواج نزد یک مقام رسمی از ۱۴٪ به ۶۰٪ افزایش یافته است. با این حال سیاستهای ریشهکنی ناحیهگرایی و ضدروحانیت جمهوری سوم در نیمهٔ دوم سده با واکنشهایی مواجه شد: حرکتهای جداییطلبانه در مناطق بریتانی، کرس و باسک شکل گرفتند. در این حال رژیم ویشی (که تبلیغات نژادپرستانه نازیها را منعکس میکرد) به صورت فعالی سنتهای محلی و مذهب کاتولیک را که به ظن آنها شالودههای راستین ملت فرانسه را تشکیل میدادند تبلیغ میکرد.کمبود فرهنگ سنتی و محلی (زبان و لهجه، عادات غذایی و پوشاک)، فقر در بسیاری از مناطق روستایی و رشد ساختمانهای حومهٔ شهری (پروژههای ساخت مسکن، فروشگاهها) باعث بروز بحرانهای بین سنتگرایان و متجددین شده است. عدم وجود ناحیهگرایی را میتوان در نقش پایتخت فرانسه در تمرکزگرایی دانست. استان پایتخت فرانسه که خود پس از انقلاب توسعه یافت همواره نفوذ همهجانبهای بر زندگی روزمره (امنیت اجتماعی، صنعت، آموزش، اشتغال، حمل و نقل) فرانسویها داشته است. پس از جنگ نیز کنترل بسیاری از صنایع فرانسه به دست پایتخت افتاد. امروزه گروههای سیاسی فرانسه تلاش میکنند تا قدرت را در کشور پخش کرده (یا به اصطلاح تمرکززدایی کنند) و کنترل فعالیتهای خصوصی را کمتر سازند (به سمت خصوصیسازی پیش بروند).
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  7. #17
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    دودمانها و حکومتها
    مروونژیها

    در تاریخ فرانسه مِرووَنژیها (به فرانسوی: Mérovingiens) یکی از دودمانهای پادشاهی فرانکی بودند که بین سدههای ۵ تا ۸ میلادی در منطقهای با مرزهای متغیر، در بخشهایی از فرانسه و آلمان امروزی فرمانروایی میکردند.

    مروونژیها را معاصرانشان گاه «شاهان گیسودراز» (به لاتین: reges criniti) مینامیدند. علتش این بود که افراد این دودمان به پیروی از سنت رهبران قبیلههای فرانکی موهای خود را نمیتراشیدند. (بر طبق سنت، مردان جنگی فرانکی، برعکس رهبران، همیشه موهای خود را کوتاه نگه میداشتند). لقب دیگری که به مروونژیها داده شده بود «شاهان بیعار» بود، زیرا در خلال ۲۰۰ سال فرمانروایی، این پادشاهان، بیشتر وقت خود را صرف خوشگذرانی کردند و گرداندن امور به دوش مسئول کاخ و دربار بود. به این خاطر بود که از این دودمان، بعداً دودمان دیگری به نام کارولنژی منشعب شد.

    تأثیرات
    سلسلهٔ مروونژی نام خود را از مرووش (Merovech) گرفتهاست که از سال ۴۴۷ تا ۴۵۷ میلادی پادشاه فرانکهای سالی بود. نوهٔ مرووش به نام کلوویس یکم توانست بخش اعظم سرزمین گل واقع در شمال لوآر (Loire) را یکپارچه و یگانه کند. وی همچنین با غسل تعمید خود در ۴۹۶ میلادی باعث گسترش کیش کاتولیک در فرانسه و مناطق پیرامونی آن گشت. کلوویس پس از مرگ خود، بر پایهٔ یک سُنتِ قدیمی فرانکی، قلمرو خود را میان چهار پسرش بخش کرد
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  8. #18
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    سیستم فئودالیسم و بزرگزمینداری نیز ریشه در دوران پادشاهی مروونژیها دارد. شاهان این دودمان بخشهای بزرگی از قلمرو خود را برای فرمانروایی و دفاع نظامی در دست سرداران و فئودالهای محلی قرار دادند.

    تاریخچه
    پادشاهی مروونژیها از سال ۵۰۹ (میلادی)دربرگیرنده فرانکها، سرزمین گل و بخشهای کنونی فرانسه به جز بورگوندی بود.پسران کلوویس پس از تقسیم سرزمین پدرشان در جنگ با بورگوندیها یگانگی خویش را پاسداشتند و به یکدیگر یاری رساندند.ولی پس از مرگ این برادران جانشینانشان به جان هم افتادند تا اینکه در زمان پادشاهی کلوتار یکم در سال ۵۵۸ دوباره سرزمینهای پیشین یکپارچه گردید و او پادشاه همه سرزمینهای فرانکی شد.او سه سال پس از آن مرد و سرزمینش میان چهار پسرش بخش شد.فرزندان او راه خوش گذرانی را پیش گرفتند.پادشاهی آنان دچار جنگ خانگی و ناتوانی بسیاری میشد.با این همه در سده نخست فرمانروایی اینان قدرتی استوار در اروپای غربی به شمار میآمدند.در دهمههای پایانی پادشاهی ایشان شهرداران کاخها برخاستند، اینان که پس از مروونژیها به پادشاهی رسیدند کنترل کشور را کمکم در دست میگرفتند.در سالهای پایانی سده هفتم اینان به همهکارههای کشور تبدیل شده بودند.

    پس از پادشاهی نیرومند داگوبرت یکم (مرگ به سال ۶۳۹، که در تاختن به سرزمینهای بیگانه چون اسپانیا و مرزهای اسلاوهای بیدین در شرق بسیار فرسوده شده بود، پادشاهان مرونژی دیگر شاهان هیچکاره شده بودند. این شاهان ناتوان در خردسالی به تخت مینشستند و در جوانسالی میمردند و شهرداران کاخها نیز به نبرد با یکدیگر بر سر برتریجویی سرگرم بودند. سرانجام یکی از این شهرداران به نام آرنولف پپن میانه در سال ۶۸۷ بر هماوردانش به پیروزی بزرگی دست یافت و فرمانروایی را به دست گرفت. در این دوره سراشیب مروونژیها تنها میتوان از دو پادشاه نیرومند نام برد:داگوبرت دوم و شیلپریک دوم.با این همه شهرداران کاخها بر گسترش چیرگی خویش بر دستگاه فرمانروایی ادامه دادند.در این زمان کشور را از دو بخش مهم تشکیل میشد:نوستریا و اوسترازیا. فرزند پپن شارل مارتل نام داشت که چند سال بی اینکه پادشاهی در میان باشد فرمانروایی نمود، پس از او پسرش پپن کوچک بزرگان فرانک را برای امر تغییر دودمان پادشاهی گرد هم آورد. هنگامی که پاپ زکریا از وی برای نبرد با لومباردها یاری خواست، وی بر خواست خود برای پذیرش تاجگذاری خود از سوی کلیسا پای فشرد. در سال ۷۵۱ شیلدریک سوم واپسین شاه مروونژی برکنار شد. از کش
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  9. #19
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    کاپتیها
    دودمان کاپِتی پس از کارولنژیها از سال ۹۸۷ تا ۱۳۲۸ میلادی بر فرانسه فرمان راندند. از ۱۳۲۸ تا ۱۳۸۰ میلادی که انقلاب فرانسه رخ داد سه شاخه از این دودمان با نامهای والواها، دودمان بوربونها و افسران بر فرانسه فرمان راندند.



    پادشاهی فرانسه- دودمان کاپتیها

    هوگو کاپه
    فرزندان
    روبر دوم

    روبر دوم
    فرزندان
    هانری یکم
    روبر یکم دوک بورگوندی

    هانری یکم
    فرزندان
    فیلیپ یکم
    هوگو کنت ورماندوا

    فیلیپ یکم
    فرزندان
    لویی ششم

    لویی ششم
    فرزندان
    لویی هفتم
    روبر یکم دروئی

    لویی هفتم
    فرزندان
    ماری دوشامپانی
    آلیس فرانسوی
    مارگریت فرانسوی
    آلی کنتس وکسن
    فیلیپ دوم
    آنی امپراتریس قسطنطنیه

    فیلیپ دوم
    (فیلیپ اگوستوس)
    فرزندان
    لویی هشتم

    لویی هشتم
    فرزندان
    لویی نهم
    روبر یکم کنت آرتوا
    آلفونس تولوزی
    سن ایزابل فرانسوی
    شارل یکم سیسیلی

    لویی نهم
    فرزندان
    فیلیپ سوم
    روبر کنت کلرمون
    آنی دوشس بورگوندی

    فیلیپ سوم
    فرزندان
    فیلیپ چهارم
    شارل دو والوا
    لویی دورو
    مارگریت فرزند فیلیپ سوم

    فیلیپ چهارم
    فرزندان
    لویی دهم
    فیلیپ پنجم
    ایزابلای فرانسوی
    شارل چهارم

    لویی دهم
    فرزندان
    ژان دوم ناواری
    ژان یکم
    ژان یکم
    فیلیپ پنجم
    شارل چهارم
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  10. #20
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    از برآمدن تا سرنگونی
    نخستین مرد نیرومند این خاندان هوگ بزرگ بود. او در دوره ناتوانی کارولنژیها قدرت و اعتبار بسیاری به دست آورد. پسر او هوگ کاپه که در آغاز چون پدر کنت پاریس بود توانست از ناتوانی واپسین شاه کارولنژی و نیز همیاری امپراتوران آلمان و اسقف رمس بهره گرفته و به پادشاهی برسد. هرچند تا سالها کلیسای کاتولیک او را به شاهی فرانسه نمیپذیرفت. همچنین کاپسینها درآغاز برهمه فرانسه چیرگی نداشتند و با گذشت زمان بر مرزهای کشورشان افزودند.

    پادشاهی کاپسینها با کشاکش جنگهای صلیبی همدوره بود و برخی از این پادشاهان نیز خود در جنگهای صلیبی شرکت کردند و حتا لویی نهم برای دلاوریهایش در جنگ با مسلمانان از سوی کلیسا پس از مرگ سنلویی یا لویی قدیس خوانده شد.

    پس از لویی دهم فرانسه دچار مشکلی به نام جانشینی پادشاه شد چرا که تا زمانی که لویی زنده بود پسری نداشت. همسر لویی دهم که آبستن بود ولی پس از مرگ شوهر پسری به دنیا آورد که از آغاز زاده شدن به پادشاهی فرانسه رسید و نام ژان یکم را بر او گذاردند. ولی این پادشاه نوزاد نیز پنج روز بیشتر زنده نماند و به ناچار عمویش به نام فیلیپ پنجم به شاهی برداشته شد. ولی چون فیلیپ پنج هم فرزند پسری نداشت باز فرانشه دچار تنگنای جانشینی شد و پس از مرگ فیلیپ برادر جوانترش شارل چهارم به پادشاهی رسید. از آنجا که از شارل نیز فرزند پسری نمانده بود که جانشین وی شود سرانجام پادشاهی به دودمان والواها رسید که شاخهای از کاپسینها بودند.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/